بحث را از اصل حضور اجتماعی زنان شروع کنیم و بعد به مباحث دیگر بپردازیم. با توجه به آموزههای دینی، مسئلهی حضور اجتماعی زنان از جنس چه مسائلی است؟ آیا این مسئله در مباحث دینی از مسائل ضروری است؟ الزامی یا توصیه شدهاست؟
در آموزههای اسلامی دربارهی حضور اجتماعی زنان دستور مستقیم و صریحی مشاهده نشده و حتی میتوان گفت که خلاف آن مشاهده شدهاست. مواردی وجود دارد که از آنها توصیه به حضور نداشتن برداشت میشود. برای مثال عبارت شریفی از پیامبر اکرم که میفرماید «جهاد المرأة حُسنُ التبَعلُ»[1] به معنی این است که جهاد زن، خوب شوهرداری و همسرداری کردن اوست. از ظاهر این عبارت به نظر میرسد زن تشویق میشود که همسرداری را در اولویت بگذارد و ترجیح را با آن بداند. در عبارت دیگری از حضرت صدیقهی زهرا(س) مشهور است فضیلت زن در این است که مرد نامحرمی را نبیند و مرد نامحرمی او را نبیند. آنچه از ظاهر این عبارت برداشت میشود این است که برای اینکه زن مواجههای با جنس مخالف نداشته باشد الزاما باید در محدودهی منزل حضور داشته باشد.
دستهای از آموزههای اسلامی به این شکل هستند که عرض شد. به همین دلیل و به استناد این نوع موارد عدهای بر این باور هستند که با توجه به ظاهر این ادله نباید هیچ توصیه و تشویقی برای حضور اجتماعی زنان صورت گیرد و حتی برعکس، باید زنها را تشویق کرد که در محدودهی خانه و خانواده بمانند و در اجتماع حضور پیدا نکنند.
در آموزههای اسلامی دو دسته ادله پیدا میکنیم؛ یک دسته با حضور اجتماعی زنان نهتنها موافقت نکردهاند که در ظاهر ممانعت نیز کردهاند. دستهی دیگر مسئولیتی نیز متوجه خانمها میکنند. جمع این دو دسته ادله این خواهد بود که خانمها مسئولیت اجتماعی پیدا میکنند، زیرا برای تکامل جامعه لازم است، اما اولویت برای زن حفظ حریم و حضور در محیط خانواده است
دستهی دیگری از ادله نیز وجود دارد که به اقتضای عمومیت و اطلاق آنها شامل موضوع این بحث یعنی حضور اجتماعی زنان نیز میشوند. خطابهایی در قرآن آمدهاست که عام هستند و به مرد یا زن اختصاص ندارند. برای مثال مضامین خطابهایی که در قرآن با «یا ایها الذین آمنوا» یا «یا ایها الناس» آمدهاست طبیعتا هم مرد و هم زن را شامل میشود. این دسته از ادله با توجه به عمومیتی که دارند شامل تعیین تکلیف برای زنان نیز میشوند.
مقدمهی دوم این است که بخشی از این نوع ادله متوجه تکالیفی اجتماعی هستند. از این نوع ادله میتوان برای تعیین نوع وظایف زنان برای حضور در اجتماع استفاده کرد که این نیز قابل تحقیق و قابل وسعت است. از جملهی این ادلهای که برای نمونه عرض میکنم، آیهی شریفهای است که میفرماید: «أطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ».[2] در اینجا عدهای اولیالامر را امام معنا کردهاند و عدهای وسعت بیشتری برای آن قائل شدهاند و تا زمان غیبت نیز آن را امتداد دادهاند. باید عرض شود که اولیالامر صرفا به مردان اختصاص ندارد و طبیعتا امری صرفا شخصی و فردی نیست. در جای دیگر فرمودهاند: «فَضَّلَ اللَّـهُ الْمُجَاهِدينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا»[3] در اینجا مسئلهی جهاد مطرح شدهاست. آیا صحیح است بگوییم جهاد به مردان اختصاص دارد؟ یا اینکه جهاد امری اجتماعی است که خانمها نیز میتوانند در آن نقش و سهمی ایفا کنند؟ آیا صحیح است بگوییم نقش خانمها در جهاد فقط به وظیفهی مادری و همسری محدود میشود؟ یا اینکه بهعنوان مسئولیتی اجتماعی، آنها نیز میتوانند سهم خود را ایفا کنند؟
در آیهی شریفهای آمدهاست که: «وَ أَعِدوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ»[4] به این معنی که باید آنچه از توان استطاعت دارید برای خودتان مهیا کنید بهاندازهای که دشمنان شما از شما بترسند. آیا باید بگوییم این قدرت و قوت ایجاد کردن فقط به مردان اختصاص دارد و خانمها مسئولیتی ندارند؟ یا اینکه چه نوع مسئولیتی میتوانند در اینباره داشته باشند؟
همانطور که میدانید بهطور طبیعی خدای متعال بعضی خصوصیتها و ویژگیهایی را در خانمها بنا بر طبیعت تکوین آنها قویتر و بارزتر قرار دادهاست و بعضی خصوصیتها و ویژگیها را در آقایان. بدیهی است که در هر دو طرف استثنا نیز وجود دارد اما بهطور طبیعی جنس زن و مرد را در مقایسه با یکدیگر ویژگیهای زنانه و مردانه متمایز میکند از جمله اینکه زن در احساس و عاطفه و بهطبع در زیباییشناسی وضعیت قویتر و تواناتری نسبت به جنس مرد دارد که این امر وجدانا نیز قابل توجه و استفاده است. در مقابل سنجشگری و محاسبهگری در مردها بیشتر است. قدرت بدنی مردها بیشتر از قدرت بدنی خانمهاست اما لطافت و ظرافت در خانمها بیشتر از مردهاست و همینطور خصوصیات و تفاوتهای دیگری که وجود دارند. میخواهم این استفادهی مهم را از این مورد بکنم که گاهی اوقات اثر این خصوصیات زنانه و مردانه را در محیط خانواده مورد مطالعه قرار میدهیم که کاملا صحیح است. بر اساس این مطالعات، ویژگیهای متفاوت زن و مرد باعث میشود که وقتی این دو در محیط خانواده کنار یکدیگر قرار میگیرند مکمل یکدیگر باشند. شاید یک وجه آیهی شریفهی «...خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا...»[5] نیز گویای همین مطلب باشد. این مطلب کاملا صحیح است و بحثی در آن نیست اما آیا نمیتوان همین بحث را اندکی تعمیم داد و کاملتر به آن توجه کرد؟ با این کیفیت که آیا نمیتوان مشابه آنچه در خانواده اتفاق میافتد که باید بیفتد -یعنی تفاوت خصلتی که باعث تکمیل این دو جنس نسبت به یکدیگر برای ایجاد اتفاق سوم و ایجاد برایندی که با مشارکت این دو حاصل میشود- برای جامعه نیز در نظر گرفت؟ به این معنا که جامعه را نیز همانند خانواده واحد بههمپیوستهای در نظر گرفت که برای پیشرفت و تکامل خود، به هر دو ویژگی زنانه و مردانه احتیاج دارد. در واقع همانطور که برای پیشرفت خانواده هویت خانوادگی باید جمع این دو دسته از ویژگیها با یکدیگر باشد، در جامعه نیز این پیوند به طریق اولی میتواند باعث تکامل بیشتر و ایجاد ظرفیتی افزونتر شود. این جمع، جمع عددی این ویژگیها نیست بلکه جمع جبری آنهاست یعنی ترکیب، پیوند و بههمتنیدگی آنها. در نهایت با بسط این بحث در ادامهی سخنانم از آن استفادههای مهمی خواهم کرد.
بنابراین خلاصهی عرایض من این است که در آموزههای اسلامی دو دسته ادله پیدا میکنیم؛ یک دسته ادلهای هستند که به نظر میرسد با حضور اجتماعی زنان نهتنها موافقت نکردهاند که در ظاهر ممانعت نیز کردهاند و دستهی دیگر ادلهای هستند که به اطلاق خودشان مسئولیتی نیز متوجه خانمها میشود. جمع این دو دسته ادله قاعدتا این خواهد بود که خانمها به دلیل ویژگیهای زنانهای که دارند مسئولیت اجتماعی پیدا میکنند زیرا این ویژگیها برای تکامل جامعه لازم است. با اینحال اولویت برای زن حفظ حریم و حضور در محیط خانواده است.
با توجه به دو ملاحظهای که بیان فرمودید چگونه میتوان مدل مدنظر اسلام را طراحی کرد؟
در مدل مورد نظر اسلام باید به این توجه کرد که چند ملاحظه باید کنار یکدیگر قرار بگیرند.
منظورتان این است که بهجز این ملاحظات، ملاحظات دیگری نیز وجود دارد؟
بله. چند ملاحظهی دیگر نیز وجود دارد که با کنار هم قرار دادن آنها به الگوی مورد نظر نزدیک میشویم. یک ملاحظه همین بود که دربارهی تفاوت در نوع مسئولیت مردان و زنان در حضور اجتماعی زنان عرض کردم که گاهی از این مورد غفلت میشود. وقتی از حضور اجتماعی زنان صحبت میشود معمولا این معنا متبادر میشود که قرار است خانمها در جامعه، همان کارهایی را که آقایان انجام میدهند، به همان شکل انجام بدهند. این برداشت غلطی است. این تصور و ایدهآل درستی نیست. از نظر من اتفاقا بهدلیل اینکه چنین تصویری از حضور زن در جامعه ارائه شدهاست مومنان و متدینان حق دارند مقاومت و مخالفت کنند و این نوع حضور را فسادآور بدانند زیرا این نوع حضور هم زن و هم جامعه را فاسد میکند.
در اینباره چه باید کرد؟ باید برای نوع مسئولیت زن در حضور اجتماعی با نوع مسئولیت مرد در حضور اجتماعی بهدلیل تفاوت تکوینی موجود بین این دو جنس تفاوت قائل شد. به این معنا که نگوییم اگر مردان مدیر میشوند خانمها نیز باید مدیر شوند. اگر مردها معلم یا مهندس میشوند خانمها نیز باید معلم و مهندس شوند.
شما میفرمایید معنی فرصت برابری که جریانهای فمینیستی به آن قائل هستند چنین چیزی نیست؟
بله. معنی فرصت برابر این نیست. عرض من بیشتر این است که در موقعیتهای شغلی مناسب، اولویت یکسری موقعیتهای شغلی به خانمها داده شود و اولویت یکسری موقعیتهای شغلی به آقایان. تصور کنید وقتی میخواهیم ساختمان یا شهری بسازیم گاهی اوقات میگوییم شهرسازی اصلا ربطی به خانمها ندارد و کار مردانهای است. گاهی اوقات نیز میگوییم شهرسازی فعالیتی است که هر دو ویژگی زنانه و مردانه را لازم دارد یعنی زنها در شهرسازی نیز حضور پیدا میکنند اما با توجه به ویژگی زنانهی خود.
باید در نوع مسئولیت زن در حضور اجتماعی با نوع مسئولیت مرد در حضور اجتماعی به دلیل تفاوت تکوینی موجود بین این دو جنس، تفاوت قائل شد. به این معنا که نگوییم اگر مردان مدیر میشوند خانمها نیز باید مدیر شوند و اگر مردها معلم یا مهندس میشوند خانمها نیز باید معلم و مهندس شوند
ویژگی زنانه چیست؟ همان تفاوتی است که عرض کردم در بین جنس زن و مرد وجود دارد و آثار زیادی از خودش برجا میگذارد. از جملهی آثارش همین است که میگوییم در شهرسازی، هم زنان و هم مردان میتوانند حضور پیدا کنند. اگر میگوییم احساس و عاطفهی زنها بهتر کار میکند، در صورتی است که توانسته باشیم این احساس را تقویت و مدیریت کنیم. توجه داشته باشید در هر پدیدهای که میخواهید آن را در عینیت تحقق ببخشید یک بُعد زیباییشناسی نیز وجود دارد که بُعد زیباییشناسی آن بهطور غالب ویژگی زنانهی آن کار است. بنابراین بهتر است این جنبه، بُعد و خصلت از کار به خانمها سپرده شود. بازهم به استثنائات کاری نداریم و با توجه به میانگین کل و وجه غالب صحبت میکنیم. بنابراین کسی نگوید مردی وجود دارد که بسیار هنرمندتر از زنان است یا از آنطرف زنی را میشناسم که بسیار قدرتمندتر از میانگین مردان دیگر است. اصلا بحث بر سر این موضوع نیست که این نمونهها نقض عرض من باشند زیرا صرفا به وجه غالب و شکل طبیعی خلقت این دو جنس استناد کردهام.
بنابراین الگوی حضور اجتماعی زنان یکی از متغیرهایی است که تمایز بین الگوی اسلامی و الگوی غیراسلامی را از همینجا رقم میزند. منظور از حضور اجتماعی به چه معناست؟ در واقع این حضور اجتماعی بهمنظور ایجاد فرصت برابر یا همان حضوری نیست که مردان دارند بلکه متناسب با ویژگیهای زنانه است. بنابراین ویژگیهای زنانه همان توانمندیهای زنانه است.
منظور از توانمندی، همان توانمندیهایی است که بُعد و خصلتی از مجموعهی فعالیتهای اجتماعی محسوب میشود و بنا بر آنچه عرض شد هر نوع فعالیت اجتماعی بُعدی زنانه نیز دارد که بهتر است آن بُعد زنانه را به خانمها واگذار کنیم و سپس ترکیب و پیوندی با آن ایجاد کنیم.
آنچه تاکنون بحث شد نوع حضور در الگو بود. نکتهی دوم شرط حضور است که باید در الگوی اسلامی مورد توجه قرار بگیرد. در این الگو حضور بهشرط رعایت عفت فردی و اجتماعی مورد نظر است، نه به هر قیمتی. فرض کنید بگوییم برای ما مهم است که این شهر و ساختمان ساخته شود، این کتاب نوشته شود یا این کلاس اداره شود و کاری به چیز دیگری نداریم. این گفته صحیح نیست چون وقتی به رعایت این شرط توجه نکنیم، به هر میزانی که نتوانیم شرط را تحقق ببخشیم در چرخش دوباره اصل آن زیر سوال میرود یا در واقع از بین میرود. بنابراین وقتی نتوانیم زمینهی حضور عفیفانهی زن را فراهم کنیم به ضد خودش تبدیل میشود. این ارتباط و این اثر باعث فساد و افساد میشود. حال اینکه همانطور که عرض شد اصلا فلسفهی توجیه حضور اجتماعی زنان این است که بُعد و رکن تکامل اجتماعی را بهعهده بگیرد. اگر قرار باشد باعث اضمحلال، فرسایش و فرسودگی فرهنگی جامعه بشود نهتنها نتیجهبخش نخواهد بود که نتیجهی معکوس نیز خواهد داشت.
نکتهی سومی که در طراحی الگوی حضور اجتماعی زن باید به آن توجه کرد تفکیک سطوح حضور اجتماعی است. حضور اجتماعی زنان بنا بر منطقی که عرض خواهم کرد در سه سطح قابل تفکیک است که معمولا یا از یکدیگر تفکیک نشدهاند یا فقط سطحی از این سطوح مورد توجه قرار گرفتهاست. این سه سطحی که توضیح آنها را عرض خواهم کرد برای حضور مردان نیز صادق است و از این جهت تفاوتی بین زنها و مردها وجود ندارد اما چون موضوع بحث ما راجعبه حضور اجتماعی زنان است طبیعتا از منظر زنان به این بحث توجه خواهیم کرد.
اول، حضور زنان در سطح خُرد است. حضور در سطح خُرد مربوط به آنجایی است که حوزهی نفوذ و تاثیر خانمها در مسائل اجتماعی به موضوعی محدود میشود اما این موضوع، موضوعی خاص است. برای مثال میتوان گفت که مسئولیت کلاس درس یا حداکثر مدرسهای به خانمی سپرده شدهاست یا اینکه خانمی قالیبافی میکند یا کار هنری خاصی را در منزل یا حتی خارج از منزل انجام میدهد. در واقع هر نوع فعالیتی که محدود به موضوع معینی باشد من آن را سطح خُرد مینامم. عمدهی درگیریهایی که بین تفکرات فمینیستی و غیرفمینیستی در مسئولیت و حضور زنان وجود دارد مربوط به این لایه است. اتفاقا وقتی در ادامه، دو لایهی بعدی را عرض کنم مشخص میشود که این لایه در قبال دو لایهی بعدی از نظر اهمیت لایهی مهمی نیست ولو اینکه تنوع و کمیت بیشتری را به خود اختصاص داده باشد.
وقتی نتوانیم زمینهی حضور عفیفانهی زن را فراهم کنیم، به ضدخودش تبدیل میشود یعنی فلسفهی توجیه حضور اجتماعی زنان این است که بُعد و رکن تکامل اجتماعی را به عهده بگیرد، اما اگر قرار باشد باعث اضمحلال، فرسایش و فرسودگی فرهنگی جامعه بشود نهتنها نتیجهبخش نخواهد بود، که نتیجهی معکوس نیز خواهد داشت
لایهی دوم در واقع فراموضوعی است. به این معنی که دربارهی حضور زنان در مقیاس کلان اجتماعی است. موضوعات کلان، موضوعاتی فراگیر هستند زیرا مجموعهای از موضوعات را در دل خود دارند و در واقع نظامی از موضوعات را شامل میشوند. به همین دلیل شعاع تاثیر آنها فراگیر است. مثلا اگر قرار شود نسبت به تحول ساختار آموزشوپرورش در کشور کاری صورت بپذیرد جنس این موضوع، کلان است زیرا آموزشوپرورش، همهی کشور و همهی سطوح آموزشی را فرامیگیرد در نتیجه مسئلهای ملی و کلان خواهد بود؛ مسئلهای که درون خود دهها مسئله دارد و هزاران کلاس درس تحتتاثیر این سیاست و تصمیم قرار میگیرند بنابراین با تدریس خانمی در کلاس ۳۰نفرهی اول ابتدایی بسیار متفاوت است. تاثیر این حضور بر همین ۳۰ نفر است اما وقتی موضوع نظام آموزشوپرورش مطرح باشد این تاثیر نیز متفاوت میشود. بنابراین وقتی موضوع مهندسی فرهنگی، الگوی پیشرفت، مسئلهی حجاب و عفاف یا مسئلهی تفکیک جنسیت در جامعه و الگوی اقتصاد مقاومتی مطرح باشد مسئله متفاوت میشود. از اینگونه مسائل تحت عنوان مسائل کلان اجتماعی یاد میشود. در نتیجه سطح دیگری از موضوعات که برای بحث دربارهی حضور اجتماعی زن باید بهصورت مجزا مورد توجه قرار بگیرد این لایه است.
لایهی سوم از این نیز رفیعتر است زیرا لایهای است که میتوان از آن بهعنوان مشارکت در رهبری یاد کرد. مشارکت در رهبری جامعه یعنی دیگر فقط به موضوعات درونی این جامعه کاری ندارید بلکه راجعبه پیشرفت کل جامعه در نسبت و مواجههی این جامعه با سایر جوامع بحث میکنید. به این توجه میکنید که وقتی ایران اسلامی میخواهد پیشرفت کند برای تحقق تمدن اسلامی باید با دنیای غرب وارد یک هماورد شود. در واقع ایران تنها بازیگر صحنه در میدان جهانی نیست. به همین دلیل در این مواجههی جهانی، موازنهی قدرت باید به نفع اسلام ارتقا پیدا کند. معمولا وقتی تکامل جامعه در موازنه با قدرت جهانی مورد توجه قرار میگیرد مسائل جدیدی پیدا میشود که ممکن است وقتی صرفا به مسائل داخلی، حتی در سطح کلان توجه شود دیگر به مسائل جدید توجهی نشود.
بنابراین سه سطح خُرد، کلان و رهبری بیان شد. توضیحی که عرض کردم مقدمهای بود بر این موضوع که حضور اجتماعی زنان در هر سه سطح میتواند اتفاق بیفتد. این مطلب نیز ضلع دیگری از الگو را برای ما مشخص میکند.
بنابراین حضور اجتماعی زنان در هر سطح خُرد یا موضوعی، کلان و رهبری میتواند باشد اما با لحاظ قید قبلی یعنی نوع حضور و شرط حضوری که عرض کردم برای سطح حضور قید قرار میگیرند. در واقع چه در سطح خُرد، چه در سطح کلان و چه در سطح رهبری اگر مشارکت زنها را میخواهیم باید مشروط به حضور عفیفانهی آنها باشد و ضمنا مشروط به نوع حضور آنها در جهت بروز توانمندیهایشان از بُعد زنانه باشد. به این معنا که نباید دنبال این باشند که کار مردانه انجام دهند زیرا این کار نه امتیازی برای خانمهاست و نه مزیتی برای فعالیت آنها محسوب میشود.
نکتهی آخر اینکه وقتی میخواهیم راجعبه الگوی حضور اجتماعی زنان صحبت کنیم خوب است به این نکته نیز توجه کنیم که باید بین مسئولیت اجتماعی زن مسلمان و مسئولیت اجتماعی جامعهی زنان تفاوت قائل شویم. اول به تفاوت زن مسلمان و جامعهی زنان میپردازیم تا بعد تفاوت مسئولیت آنها را مشخص کنیم.
منظور از زن مسلمان، تکتک زنهاست که بهعنوان شخص خودشان توان انجام مسئولیتی را دارند. در حالی که مجموعهی توان خانمها با یکدیگر توانی را شکل میدهد و ظرفیتی را میسازد که سرمایهای اجتماعی است و باید در جهت پیشرفت اسلامی-ایرانی از آن استفاده کرد. درست است که این ظرفیت از پیوند اشخاص ایجاد شدهاست اما با توجه به این دیدگاه، دیگر اشخاص موضوعیت ندارند بلکه برایند و پیوند ناشی از این ارتباط است که موضوعیت دارد. به باور من بهتر است وقتی راجعبه مسئولیت اجتماعی زنان صحبت میکنیم از دریچهی مسئولیت اجتماعی جامعهی زنان به این موضوع نگاه و با استفاده از این بحث، مسئولیت افراد را در قبال جامعه مشخص کنیم.
به نظر من اینکه تفاوت و ثمرهی آن کجا ظاهر میشود نکتهی قابل توجهی را مطرح میکند. در واقع ثمرهی آن زمانی ظاهر ميشود که از موضع مسئولیت اجتماعی زن مسلمان به بحث نگاه شود. مثلا اگر زن باید در خانواده و خانه باشد در واقع همه باید در خانواده باشند. اگر قرار باشد زن در جامعه باشد در واقع قرار است که همه در جامعه باشند. اگر زن بتواند وزیر و وکیل شود در واقع همه میتوانند وزیر و وکیل شوند یعنی از یکسانی در مسئولیت زنان استفاده میشود.
تفاوت اینکه مسئولیت متوجه جامعهی زنان است یا زن مسلمان، اینجا ظاهر میشود که وقتی میگوییم زن مسلمان، مثل این است که بهصورت علیالسویه برای همه تکلیفی را نفیا یا اثباتا مقرر میکنیم اما وقتی میگوییم جامعهی زنان، این جامعه دارای نظم و نظام و تقسیمکار است به این معنی که قرار نیست همه یک کار را انجام دهند. در واقع سطوحی از فعالیت مورد نظر است که هرکدام از بانوان متناسب با سطح توانمندی خود بخشی از این مسئولیت را بهعهده میگیرند. اینگونه، کارهای انجامشده هم اثرگذارتر میشوند و هم واقعیتر. این موضوع نیز ملاحظهی دیگری است که طبیعتا در طراحی الگو میتوان به آن توجه کرد.
درخصوص بحث حضور عفیفانهای که فرمودید لطفا بیشتر توضیح دهید. اینکه شاخصهای حضور عفیفانهی زنان چیست؟ چه شاخصهایی عفیفانه بودن حضور را مشخص میکنند؟ آیا تحقق حضور عفیفانهی زنان فقط باید از ناحیهی زنان باشد یا در مجموعهی اجتماعی یا ساختار اجتماعی، جامعهی مردان نیز باید الزاماتی داشته باشند تا این حضور، عفیفانه تلقی شود؟
اولا توجه داشته باشید که موضوع عفت فقط زنانه نیست؛ مردان نیز باید عفیف باشند. اصلا رعایت عفت در جامعه تکلیف است. گاهی دربارهی رعایت عفت در جامعه اشتباه میشود و تصور میشود که فقط خانمها باید عفت را رعایت کنند و آقایان هرگونه که در جامعه حضور پیدا کنند منافی عفت نیست در حالیکه آقایان نیز حتما باید در راستای تحقق عفت عمومی در جامعه حدودی را رعایت کنند.
ثانیا حتی در امکان رعایت و تحقق حضور عفیفانهی خانمها نیز حتما نوع برخورد آقایان موثر است یعنی آقایان باید از حضور عفیفانهی خانمها استقبال کنند، پذیرا و مشوق آن باشند و خودشان تشویق و تحریک به خلاف نکنند. طبیعتا از این جهت نیز آقایان مسئولیت دارند.
در سطح خُرد، کلان و رهبری اگر مشارکت زنها را میخواهیم باید مشروط به حضور عفیفانهی آنها و مشروط به نوع حضور آنها در جهت بروز توانمندیهایشان از بُعد زنانه باشد. یعنی نباید دنبال این باشند که کار مردانه انجام دهند، زیرا نه امتیازی برای خانمهاست و نه مزیتی برای فعالیت آنها محسوب میشود
نکتهی مهمتر، قسمت اول سوال شماست که این حضور عفیفانه به چه معنی است و چه قیدی میتواند داشته باشد. در واقع مفهوم عفت مشخص است و در آن اختلافی وجود ندارد؛ کیفیت حضور باید بهگونهای باشد که تحریک جنسی طرف مقابل در آن اتفاق نیفتد و ارتباط جنسی ناپسندی در آن واقع نشود. به این ترتیب عزت، احترام و حرمت زن و حریم زن حفظ میشود. نکتهای که توجه به آن را در زمینهی رعایت عفت مفید میدانم تعبیری از استاد سیدمنیرالدین حسینی(ره) است. ایشان میفرمودند که بین عفت انفعالی و عفت فعال تفاوت وجود دارد. عفت انفعالی یعنی در محیطی که دعوت به بیعفتی میشود، به زن بگوییم عفیف باش. در واقع زن را به محیطی که در آن دعوت به عفت نمیشود وارد کنیم اما به او بگوییم عفیف باش، وظیفهی تو این است که خودت را حفظ کنی. شاید این گفته صحیح باشد یعنی زن در هر شرایطی باید خودش را حفظ کند. در اداره، خانواده و محیطی که به هرحال تحریک به خلاف در آن اتفاق میافتد زن باید خود را حفظ کند. این تکلیف شرعی و فردی زن مسلمان است و به قوت خود باقی است یعنی بهدلیل اینکه محیط او را دعوت به خلاف میکند این تکلیف از او ساقط نمیشود.
وقتی از موضع مدیریت اجتماعی و سیاستگذاری کلان اجتماعی به موضوع نگاه میکنیم و موضوع حضور اجتماعی زن را مورد بررسی و مطالعه قرار میدهیم باید توجه کنیم که شرایط عفت فعال را باید فراهم کنیم. عفت فعال یعنی اینکه هم زن در ایجاد محیط عفیفانه مشارکت داشته باشد و هم جامعه خود را برای فراهم کردن شرایط حضور عفت فعال مسئول بداند. این موضوع نیز مکمل الگویی است که از آن سخن گفتیم.
بنابراین باید شرایط، اقتضائات و الزامات حضور زن را با ایجاد محیط عفیفانه در جامعه و محیط مناسب حضور زن فراهم کنیم. به هر میزانی که در این کار موفق نباشیم به همان میزان باید محتاطانه رفتار کنیم یعنی نباید به استقبال این حضور اجتماعی برویم. این همان عرض قبلی من است که حضور اجتماعی به هر قیمتی ضرورت ندارد. برای استقبال از این حضور باید به میزانی که میتوانیم الزامات و اقتضائات حضوری سالم و موثر را فراهم کنیم.
به هر میزان و به هر دلیلی که نمیتوانیم، فهم و توان انجام آن را نداریم، با خودمان تفاهم نداریم یا بهدلیل وجود موانع خارجی یا هر عامل دیگری که دلیل آن باشد نباید منفعلانه رفتار کنیم و زنان و جامعه را به ورطهای بیندازیم که در نهایت، پیامدهای آن نتیجهی مثبتی نداشته باشد.
با توجه به مباحثی که فرمودید آیا اصل مقولهی تفکیک جنسیتی را از نظر مدیریت اجتماعی و سیاستگذاری میتوان یکی از مدلهای حضور عفیفانه در نظر گرفت؟ آیا شما به این موضوع قائل هستید؟
بهتر است در این زمینه نیز با کنار یکدیگر گذاشتن چند اصل ببینیم به چه نتیجهای میرسیم. بهعنوان حداقل اولویت میتوان بر این تاکید کرد که ارتباط فیزیکی زن و مرد باید در حد ضرورت باشد یعنی باید تا حد امکان تقلیل پیدا کند. به این علت که بهواسطهی غرایزی که خدای متعال در وجود دو جنس قرار دادهاست طبیعتا باید حریمی را نسبت به یکدیگر حفظ و رعایت کنند تا هم خود سالم بمانند، هم محیط فعالیت آنها و هم جامعه سالم بماند.
نکتهی دوم آن بحث قبلی را که دربارهی تفاوت سطح حضور خانمها عرض کرده بودم در بحث تفکیک جنسیتی قابل توضیحتر میکند. در واقع هرچه این تفکیک جنسیتی بهمعنای منفک شدن محیط فعالیت خانمها و آقایان از سطح رهبری به سطح کلان و از سطح کلان به سطح خُرد میرود باید پررنگتر شود و واقعیت ملموستری پیدا کند. علت نیز مشخص است زیرا از نظر جنس کار، هرچه به سطح خُرد میآییم، محیط محدودتر، موضوع متنوعتر و تعداد بیشتر است در نتیجه امکان تفکیک نیز از نظر فیزیکی و واقعی فراهمتر است. بنابراین با لحاظ این مطلب، مسئله تصویر واضحتری پیدا میکند.
اکنون در مثالی به فعالیتهایی مثل ساختمان یا شهری که قرار است ساخته یا طراحی شود یا هر فعالیت دیگری که قرار است صورت گیرد میپردازیم. همانطور که عرض کردم قرار است خانمها و آقایان هرکدام با توجه به ویژگیهای فطری خود در انجام کار مشارکت کنند. در چنین فرضی نیز باید توجه کنیم که محیطهایی مناسب برای فعالیت خانمها تعریف کنیم. بر این اساس میخواهم نکتهی جدیدتری را اضافه کنم و آن اینکه باید بین محیطهای کار مردانه و کار زنانه نیز تفاوت قائل شویم. این یکی از نواقصی است که در ساختار فعلی جامعهی ما وجود دارد زیرا از اول به نوع مسئولیت، سطح مسئولیت و شرط مسئولیتی که عرض کردم توجه نکردهایم و فقط به این موضوع توجه کردهایم که خانمها نیز باید همانند آقایان فرصت شغلی و تحصیلی داشته باشند لذا خانمها را همتای آقایان و در محیطهایی که علیالاصول مردانه طراحی شدهاند وارد کردهایم که این امر آسیبهایی را ایجاد کردهاست. به همین دلیل است که عرض میکنم برای حضور عفیفانه لازم است غیر از اینکه محیطهای فعالیت زنانه و مردانه را تا حد امکان تفکیک کنیم، به نوع و جنس محیط مردانه و محیط زنانه نیز توجه کنیم که متناسب با فعالیتی که زن و مرد انجام میدهند با یکدیگر متفاوت باشند.
به نظر شما برای این حضور عفیفانه با بسترهای اجتماعی فعلی جامعه که متاثر از جامعهی جهانی و فضای مدرن حاکم است، آیا امکان تحقق حقیقی حضور عفیفانهی زنانه وجود دارد؟
اگر امکان تحقق حقیقی را بهمعنی وضعیتی کاملا ایدهآل بگیریم باید بگویم خیر، حداقل در آیندهی نزدیک چنین چیزی اتفاق نمیافتد اما اساسا در بحثهای اجتماعی، سیاستگذاریهای اجتماعی و الگوپردازیهای اجتماعی نباید به این شکل دنبال تمامیتخواهی بود.
منظور من این بود که چهکارهایی باید در این زمینه بهصورت اصلاحی انجام شود؟
بله. اینگونه درست است که باید اتفاقاتی بیفتد تا بهسمت تحقق حقیقی سوق پیدا کنیم. به نظر من نکتهای که مطرح فرمودید نکتهی قابل توجهی است. توجه بفرمایید که بین دو مطلب باید تفاوت قائل شد. در مقام ایدهپردازی باید کاملا ایدهآل فکر کرد یعنی نباید بهدلیل محدودیتهای واقعی و موجود، ایدهآلهایمان را نادرست ترسیم کنیم. اگر گاهی از منابع اسلامی الهاماتی میگیریم و خطوطی برای ما ترسیم میشود نباید بهدلیل اینکه آنها را واقعی نمیپنداریم کلا آن منابع را نادیده بگیریم و کنار بگذاریم. چنین کاری اشتباه است. در مقابل نیز وقتی میخواهیم عینی فکر کنیم، میخواهیم برنامهریزی عینی انجام دهیم و آن را تحقق ببخشیم اینکه وجود موانع و ظرفیتهای محدودکننده در جامعه باعث شود کلا ایدهآلها را فراموش کنیم و بگوییم آن حرفها به درد نمیخورد نیز اشتباه است. طبیعتا ثمرهی آن ایدهپردازی و آرمانگرایی این خواهد بود که شما بهتدریج بدانید تغییرات را به چه سمتی هدایت کنید و در حد امکان و توانایی خود این حرکت را مدیریت کنید و بهسمت آن پیش بروید. بنابراین مهم نیست که امروز چند درصد توفیق داشته باشید؛ مهم این است که اول بدانید چهکاری میخواهید انجام دهید و دوم، حرکت هوشمندانهای را برای ارتقای سطح حضور دین و الگوی دینی در فعالیت زنان تعقیب کنید. توجه داشته باشید که عوامل بسیاری در صحنه اثرگذار هستند که ممکن است کاملا از اختیار شما خارج باشند.
در حقیقت این عوامل تاثیر میگذارند، محدودیت ایجاد میکنند و باعث تاخیر میشوند اما نباید باعث ناامیدی و انفعال شوند. بنابراین باید حرکتی پیگیر، شیبدار و ملایم و در عین حال استوار تعقیب و دنبال شود. بر اساس نوعی آسیبشناسی نسبت به وضعیت موجود شاید بیان این مطلب مناسب باشد که بهدلیل بیرویگی یا نوعی انفعال در حضور اجتماعی زنان در سالهای گذشته جامعهی زنان و طبعا کل جامعه با عارضهای روبهرو شدهاست که آن تضعیف حضور زن در خانواده و پذیرش مسئولیت مادری است. این موضوع اکنون در جامعهی ما قابل لمس است.
در جامعه داشتن تحصیلات عالی و شغل مستقل برای زنان ارزش شدهاست و آنقدر بر این طبل کوبیده شده که سن ازدواج بالا رفتهاست. در صورت ازدواج نیز میل به فرزندآوری کاهش یافتهاست. توانایی ادارهی فرزند در زوجها کم شدهاست. والدین حتی فرصت و توانایی تربیت فرزندشان را آنگونه که باید ندارند. اینها همه آسیبهایی است که اگر پیشگیری و درمان نشود و نمودار آنها بهسمت مثبت سوق داده نشود در چرخش نسلی بهشدت تاثیرگذار خواهند بود. در حال حاضر نیز با آسیبهایی مواجه هستیم اما اگر شیب با همین روند پیش برود طبیعتا آیندهی خوشحالکنندهای در انتظار جامعه نخواهد بود.
این امر ناشی از همان انفعال در الگوی حضور اجتماعی زنان بودهاست یعنی به این دلیل بودهاست که الگوی صحیح حضور اجتماعی زنان درست ترسیم نشده و بر اساس آن سیاستگذاری نشدهاست. نتیجهاش نیز این اتفاقی است که امروز در جامعه شاهد آن هستیم. بنابراین باید به فکر راهحلی برای این مشکل بود. راهحل آن نیز این است که از افراط در ارزشدهی به این نوع تفکر که زن موفق زنی است که دکتر یا مدیرکل باشد، بپرهیزیم. بهتر است بیشتر به مادر بودن اهمیت داده شود و ارزش مادری احیا شود.
در ابتدا ممکن است از ظاهر این عرض من تصور کنید که کاملا با عرایض قبلیام دربارهی تئوریزه کردن حضور اجتماعی زن در تضاد است. به نظر میآید تاکید بر خصلت مادری زنان بهمعنای پشتپا زدن به بحث دربارهی حضور اجتماعی آنان است اما در واقع اینطور نیست. توجه داشته باشید من عرض کردم که اولا مسئولیتی متوجه جامعهی زنان است. ثانیا این حضور سطوحی از حضور اجتماعی است و ثالثا این حضور اجتماعی شرط دارد. اگر نتوانیم آن شرط را رعایت کنیم آن حضور اثری معکوس برجای خواهد گذاشت و تأاکید من نیز بر این بود که حضور به هر قیمتی لازم نیست. اگر این امکان و توان را نداریم که محیط زنانه ایجاد کنیم مجبور به ایجاد آن نیستیم اما وقتی خودمان را مقید کردیم که با حفظ شرایط به استقبال این حضور برویم طبعا باید با انگیزه و اهتمام بیشتری اقتضای شرایط آن را فراهم کنیم و زن را بهسمت عفت انفعالی سوق ندهیم زیرا در اینصورت شرایط را برای خانمها چندبرابر سخت میکنیم.
بنابراین محور ایجاد وضعیت اطمینانبخش برای دو مسئلهی تربیت و جمعیت که در هر جامعهای و همینطور در جامعهی ما نقش بسیار تعیینکننده و آیندهسازی دارد، تصحیح نقش و مسئولیت زنان است. توقف در این مرحله نیز سرانجام خوشایندی نخواهد داشت. نقش تربیت، مادری و همسری اثر باواسطهای در پیشرفت اجتماعی دارد که ولو باواسطه، اثر عمیقی است. علاوه بر این، حضور مستقیم و مسئولیتپذیری مستقیم جامعهی زنان نیز برای پیشرفت اجتماعی لازم است البته در صورتیکه فضای حضور مناسب را برای زنان در سطوح مختلف ایجاد کنیم.
در پایان اگر فکر میکنید نکتهای در جهت تکمیل بحث باید اضافه شود بفرمایید.
با تلاشهایی که کردهاید قاعدتا هدف شما نیز از این نوع گفتوگوها همین نکته بودهاست که میخواهم بهعنوان نکتهی آخر عرض کنم. صرفا برای تاکید عرض میکنم که همه باید کمک کنند. همهی اصحاب رسانه و اندیشمندان باید کمک کنند تا ضریب تفاهم جامعهی علمی و عموم جامعه نسبت به چگونگی الگوی زن مسلمان یا به تعبیر من، الگوی اسلامی جامعهی زنان مسلمان ارتقا پیدا کند. به این دلیل که حتی در بین متدینان که شکی در تقید آنها نسبت به اسلام و حتی انقلاب وجود ندارد سخن واحدی دربارهی موضوع حضور اجتماعی زنان وجود ندارد. من نگران این نیستم که حتما همه باید کلام واحدی داشته باشند زیرا بههرحال هرکسی صاحب فکر و اندیشه است و نظری برای خود دارد. عرض من این است که ضریب تفاهم افزایش پیدا کند زیرا اگر من که ادعای اسلامشناسی میکنم با فرد دیگری که ادعای اسلامشناسی میکند در سطحی وسیع و نه بهعنوان یک فرد بلکه بهعنوان اسلام، کاملا متفاوت و متناقض حرف بزنیم این تناقض جامعه را دچار فرسایش و سردرگمی میکند. با این توصیف بهطور قطع در این میان هیچکدام از ما برنده نخواهیم بود. برنده کسی است که واقعیتر، کارآمدتر و زیباتر صحبت میکند و در ظاهر نیز فرصتهای بیشتری برای جامعهی زنان ایجاد کردهاست. بهطور نسبی شاهد نمونههایی از اینگونه اتفاقات در سالهای گذشته بودهایم. لذا باید این موضوع را جدی بگیریم. در میدان گفتوگوی علمی، حرفهای متفاوت زدن و مباحثهی علمی کردن ضرر که ندارد، فایده هم دارد اما در موضع سیاستگذاری اجتماعی که دیگر نمیشود چهار مدل سیاستگذاری داشت چون جامعه دچار تلاطمهای مضر میشود. راهحل این مشکل نیز ارتقای ضریب تفاهم است و اینکه بتوانیم الگوی حضور را بهشکل متقنتری به نتیجه برسانیم و بر اساس آن عمل کنیم.
[1] . تحف العقول، ابن شعبه حرانی، قم، جامعهی مدرسین، ص 60.
[2] . سورهی نساء، آیهی ۵۹.
[3] . سورهی نساء، آیهی ۹۵.
[4] . سورهی انفال، آیهی ۶۰.
[5] . سورهی روم، آیهی ۲۱.
/انتهای پیام/