گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ در دهه ۱۹۷۰، اقتصاددان مشهور «میلتون فریدمن» [1]، همراه با اساتید اقتصادی مانند «مایکل جنسن» [2]، ایده به حداکثر رساندن «ارزش سهامداران» [3] را ترویج کرد و اساساً به کسبوکارها گفت که هدف آنها تنها ثروتمند کردن سهامداران است. مهم نیست که محصولات و خدمات عالی ارائه دهید، روی کارمندان سرمایهگذاری کنید، نوآوری کنید یا هر کار مفید دیگری برای جامعه انجام دهید. در دهه ۱۹۸۰، مدیران عامل از این مفهوم برای توجیه اقداماتی مانند دستکاری قیمت سهام و پایین نگه داشتن دستمزدها استفاده کردند. به گفته «ویلیام لازونیک» [4]، اقتصاددان و مورخ برجسته کسبوکار، نتیجه چیزی جز فاجعه نبوده است و برای شرکتهای آمریکایی با تفکر کوتاهمدت، ایجاد شرایط کاری ضعیف، ارائه محصولات بیکیفیت و ایجاد نابرابری درآمدی به همراه داشته است. علیرغم انتقادهای فزایندهای که این مفهوم در سالهای اخیر دریافت کرده است، تثبیت ارزش سهام هنوز هم در چشمانداز تجاری آمریکا تأثیر دارد. چه اتفاقی میافتد وقتی تکنولوژیهای جدید به یک سیستم تحریف شده توسط این ایدئولوژی ناقص متصل میشوند؟ «ویلیام لازونیک» هشدار میدهد که نتیجه چیز خوبی نخواهد بود. به عقیده او، تا زمانی که ایدة به حداکثر رساندن ارزش سهامداران به زبالهدان تاریخ سپرده نشود، از هر فناوری جدیدی برای تحقق اهداف حریصانه آن استفاده خواهد شد. «لازونیک» با مؤسسه تفکر اقتصادی جدید در مورد اینکه پیشرفتهای هوش مصنوعی و رباتیک چه معنایی برای کارمندان آمریکایی دارد، صحبت کرد.
برای کارگران، هوش مصنوعی چیز جدیدی نیست!
بحثهای زیادی در مورد اینکه تکنولوژیهای نوظهور مانند هوش مصنوعی و رباتیک چه معنایی برای کسبوکارها و کارمندان دارند، وجود دارد. برای بررسی این تحولات به چه زمینه تاریخی نیاز داریم؟
لازونیک: مسئله این است که آیا مؤسسات ما بر ارتقای قابلیتهای نیروی کار همزمان با وقوع تغییرات فناوری تمرکز خواهند کرد یا خیر. اگر نمیخواهیم چنین تغییراتی بر کارمندان تأثیر منفی بگذارد، باید برخی تنظیمات و تغییرات اساسی را انجام دهیم. ما باید آموزش آزادانهتر را در دسترس داشته باشیم و دوران گذار مناسبی را از نظر بازنشستگی پیش از موعد برای برخی کارگران رقم بزنیم. دیگر کارگران باید دوباره آموزش ببینند. جامعه ما میتواند از کارمندان برای کارهایی که انجام دادهاند تشکر کند و سپس به سمت ارتقاء نسل بعدی حرکت کند. ما باید بدانیم که بسیاری از کارهای معمولی و روتین قرار است به طور خودکار انجام شوند و اگر خودکار نباشند، توسط نیروی کار ارزانتر در جای دیگری انجام خواهند شد. پرداخت مستمر غرامت به کارگران آمریکایی یک مسئله کلیدی است. در جایی مانند ایالات متحده، برخی از کسبوکارها ممکن است حتی استفاده از فناوری پیشرفته را انتخاب نکنند، زیرا هزینه زیادی دارد و اگر میتوانید با ۱۲ دلار در ساعت کارگر بگیرید، پس چرا زحمت بکشید؟ از لحاظ تاریخی، در صنعت خودرو، ما شاهد بودیم که چگونه تغییرات تکنولوژیکی بر کارمندان سیاهپوست و کارگران یقه آبی سفید[5] تأثیر گذاشت.
فناوری به خودی خود باعث صدمه دیدن کارگران در آمریکا نبوده است؛ بلکه این ایدئولوژی شرکتها مبنی بر افزایش سود سهامداران خود بوده که منجر به تأثیر منفی اتوماسیون بر کارگران بوده است.
در دهه ۱۹۸۰، این خود اتوماسیون نبود که کارها را در آمریکا انجام میداد، بلکه یک تغییر در ایدئولوژی شرکتها بود که منجر به تأثیر منفی اتوماسیون بر وضعیت کارگران شده بود، به طور خاص، این اتفاق را ارتقا ارزش سهام رقم زده بود. یعنی یک جهتگیری که در آن همه چیز در مورد بالابردن قیمت سهام و دادن پول بیشتر به سهامداران بود. صاحبان کسبوکارها و مشاغلی که این طرز فکر را پذیرفته بودند، کارگران را تنها مانعی برای رسیدن به هدف خود یعنی کسب سود بیشتر میدیدند که میتوانست بین سهامداران توزیع شود. کسبوکارها دریافتند که اگر بتوانند از شر اتحادیهها خلاص شوند و نیروی کار ارزانتری در جنوب آمریکا پیدا کنند، میتوانند دستمزدها را کاهش دهند. متأسفانه، این رژیمی است که هنوز هم آنجا وجود دارد و در طول سالهای زیادی که روی این موضوع تحقیق میکنم، بهتر که نشده، بدتر هم شده است. به فضای سیاسی نگاه کنید. برخی سیاستمداران، مانند «برنی سندرز» [6]، طرفدار افزایش دسترسی به آموزش عالی و آموزش عالی رایگان هستند که به گذار به تکنولوژیهای پیشرفته کمک خواهد کرد. اما طرز فکر مخربی که در دهه ۱۹۸۰ حاکم شد هنوز با ما است، به این معنی که از نظر سیاسی، دستیابی به تنظیماتی که باید انجام دهیم بسیار دشوار خواهد بود.
جالب است که برخی از سیاستمداران قدیمیتر که استدلال میکنند آموزش عالی آزاد غیرممکن است، احتمالاً خودشان از شهریه رایگان بهرهمند بودند؛ زیرا اغلب کالجها و دانشگاههای دولتی تا اواسط دهه ۱۹۶۰ در آمریکا رایگان بودند.
بله، متأسفانه آموزش عالی آزاد طی این مدت نه تنها از بین رفت، بلکه نرخ وام دانشجویی نیز غیرمنصفانه شد. ما طوری رفتار کردیم که انگار واقعاً نمیخواهیم مردم آموزش ببینند.
بنابراین، تکنولوژیهای جدید به سیستمی که ما داریم وصل خواهند شد که از یک انتقال مثبت به نفع کارگران پشتیبانی نمیکند. من درست بعد از سقوط پرده آهنین در جمهوری چک زندگی میکردم در آن سالها شما برای داشتن یک تلفن بهسختی تحتفشار بودید و میترسیدید. البته این فناوری سالها بود که وجود داشت، اما رژیم، آن را برای شهروندان عادی نمیخواست. شما بهوضوح میتوانید ببینید که ساختار سیاسی یک جامعه به طور مستقیم با این که چه زمانی قرار است فناوریها پیشرفت کند و چگونه قرار است از آنها استفاده شود، تأثیر دارد. رژیم یا نظام مسلط مسئله است نه تکنولوژی!
در آمریکا از دهه ۱۹۸۰ تا کنون صاحبان مشاغل کارگران را تنها مانع برای رسیدن به هدف خود یعنی کسب سود بیشتر میدیدند که میتوانست بین سهامداران توزیع شود.
بله، اعتصاب فیلمنامهنویسان[7] هالیوود این موضوع را به منصه ظهور رسانده است. شاید با نگاهی به تمام جریانهایی که در «نتفلیکس» جریان دارد، فکر کنید که فرصتهای خوبی برای افرادی که میخواهند فیلمنامه بنویسند یا به عنوان بازیگر کار کنند، وجود خواهد داشت. اما پس از آن متوجه میشوید به دنبال استفاده از تکنولوژیهای جدید، افراد برای پذیرش مشاغل تحتفشار قرار میگیرند تا در شرایط بد شغل را بپذیرند، زیرا همیشه شخص دیگری آن را قبول میکند. حتی اگر تقاضا گسترش یافته باشد، عرضه بیشتری برای پر کردن این تقاضا وجود دارد. شرکتهای تولیدی لزوماً ستارههایی را استخدام نمیکنند که حقوق بالایی دارند. این یک سیستم نابرابر است که تنها عده خاصی برنده میشوند. تعداد کمی از ستارهها پول زیادی به دست میآورند، اما بسیاری از ستارهها دستمزد پایینی دریافت میکنند. این دنیایی است که ما در آن زندگی میکنیم. شما میتوانید آن را در سایر صنایع نیز مشاهده کنید. در مقایسه با سایر نقاط جهان، ایالات متحده دارای یک سیستم بسیار نابرابر است. ساختار آن به گونهای است که دستمزدها را کاهش میدهد. این ساختار به شما میگوید که از هوش مصنوعی و روباتیک چه انتظاری دارید.
مهم این است که هوش مصنوعی را چگونه به کار بگیریم.
آیا نگران این هستید که تکنولوژیهای پیشرفته استراتژیهای بیشتری برای پایین نگهداشتن دستمزدها به کسبوکارها ارائه بدهد؟
لازونیک: بله، البته مثلاً کار آکادمیک را در نظر بگیرید. هوش مصنوعی میتواند شروع به نوشتن مقالات قابلانتشار کند. یک نفر میتواند تحقیقات من را استخراج کند و با استفاده از یک برنامه هوش مصنوعی آن را منتشر کند. فناوریهایی که مهارتهای افراد را جابهجا میکنند و آنها را در ماشینها قرار میدهند - که قرنهاست ادامه داشتهاند - میتوانند زندگی را آسانتر کنند. چرخ به شما این امکان را میدهد که چیزهای سنگین را به راحتی بچرخانید، اما چرخ انواع خاصی از چیزها را جابهجا میکند. اغلب کاری که فناوری انجام میدهد، کار سنگین و روتین است. هوش مصنوعی کمی با آن متفاوت است - یا شاید خیلی متفاوت باشد، مطمئن نیستم - چون میتواند با استفاده از پایگاه داده فکری، نیروی کار فکری را جابهجا کند. این خیلی چیزها را تغییر میدهد. یک فیلمنامه یا یک بیانیه مطبوعاتی میتواند توسط هوش مصنوعی نوشته شود. ممکن است کسی آن را بررسی کند تا مطمئن شود که به طور واقعی درست است. آیا این ذاتاً بد است؟ نه. بستگی به این دارد که آن دسته از افرادی که در حال نوشتن بیانیههای مطبوعاتی شرکت هستند، با مهارتهای نوشتاری خود چه کنند. آیا کار دیگری وجود دارد که آنها بتوانند انجام دهند که هوش مصنوعی نتواند انجام دهد؟ کجا باید برای تحقیق و دانش جدید کاوش کنند؟ نتیجه برای مردم بستگی به این دارد که آیا با بهرهگیری از این تکنولوژیها، جامعه ما در اولویت قرار میگیرد تا اطمینان حاصل شود که مردم در حال گذار به وضعیتی هستند که بتوانند در آن امرارمعاش کنند یا قابلیتهای خود را ارتقا دهند. جامعه ما در حال حاضر برای آن آماده نیست و ساختارسازی نشده است.
چه اتفاقی میافتد اگر این انتقال را به خود کسبوکارها بسپاریم؟
لازونیک: کسبوکارها در حال حاضر منابع خود را در کجا قرار میدهند؟ آنها را در بازخرید سهام قرار میدهند. اپل در این زمینه رکوردشکن است. آنها بیش از ۶۱۰ میلیارد دلار از اکتبر ۲۰۱۲ سرمایهگذاری کردهاند. این فقط یک شرکت است، اما به هر شرکت دیگری فشار میآورد تا سهام خود را بالا ببرد. ما به تغییری نیاز داریم که در آن شرکتها از منابع برای مواردی مانند بازآموزی کارگران استفاده کنند. برای شرکتی مانند اپل، با عمیقتر شدن پایگاههای اطلاعاتی و پیچیدهتر شدن الگوریتمها، همه انواع کارگران ممکن است بیکار شوند. به جای خرید سهام، شرکتهایی مانند اپل باید سهم خود از درآمد را به دولت بپردازند تا بتوانیم برنامههایی در سطح جامعه برای انتقال داشته باشیم.
ساختار نابرابر آمریکا که به دنبال کاهش دستمزدها است از ایده استفاده مثبت از هوش مصنوعی به نفع کارگران حمایت نمیکند.
این ایده که تکنولوژیهای جدید ممکن است باعث نوعی آخرالزمان شغلی شوند، فریبنده است. کسانی که قدرت دارند میتوانند از آن برای القای ترس و وادارکردن افراد به پذیرش شغلهای فرعی و سطح پایین استفاده کنند. آیا این یک آخرالزمان شغلی است که باید نگران آن باشیم یا سناریویی است که در آن مشاغل به گونهای تغییر خواهند کرد که به نفع بیشتر کارگران نباشد؟
من فکر میکنم آخرالزمان زمانی اتفاق افتاده است که برای کارگران ارزش قائل نیستند. این اتفاق در آمریکا ۴۰ سال پیش رخ داد. از دیدگاه من این آخرالزمان شغلی زمانی رخ داد که ایده به حداکثر رساندن ارزش سهام همهگیر شد. دلایل زیادی وجود دارد که این تغییر اتفاق افتاده است، اما تا حدی به این دلیل بود که افرادی که میتوانستند پول زیادی به دست آورند، دریافتند که فقط میتوانند افرادی که کارهای معمولی را انجام میدهند استثمار کنند.
به مورد رباتیک در دهه گذشته نگاه کنید. نکته جالب این است که رهبران رباتیک - یعنی ژاپنیها و آلمانیها - هم در پیادهسازی رباتیک و هم در تولید رباتها، جوامعی هستند که در آنها کارگران یقه آبی امنیت بیشتری دارند. ارتقاء نیروی کار برای کارگران ژاپنی و آلمانی همزمان با استفاده از این تکنولوژی وجود داشته است؛ لذا کارگران بر خلاف آمریکا و بریتانیا نگران از دست دادن شغل خود نبودند. این مسئله به ژاپنیها و آلمانیها مزیت بزرگی در این فناوری داد. با جهانیشدن، این سؤال وجود دارد که چه کسی از هوش مصنوعی به عنوان بستری برای انجام کار با کیفیت بالاتر استفاده بهتری خواهد کرد؟ نکته دیگر - و من دقیقاً مطمئن نیستم که چگونه با هوش مصنوعی کار خواهند کرد - این است که افراد زیادی در مورد محصولات و خدمات صحبت میکنند و این اشتباه است. کالا چیزی است که من میتوانم به شما بدهم. مهم نیست که از من آمده باشد. من نیازی به دخالت در توانایی شما برای استفاده از آن ندارم.
مثلاً یک چکش به من میدهی، من میتوانم فوراً از آن استفاده کنم؟ مهم نیست از کجا آمده است؟
لازونیک: درست است. اگر چکش شروع به جدا شدن کرد، ممکن است به نام برند اهمیت دهید، اما اگر استفاده از آن نیاز به مداخله داشته باشد، وضعیت متفاوت است. فرض کنید از نرمافزار اپل استفاده میکنید. ممکن است مجبور شوید با اپل تماس بگیرید تا بفهمید چه اتفاقی در حال رخدادن است. مثلاً نیاز به یک سرویس دارد. به نفع شرکتهایی مانند اپل است که از شر این خدمات برای کالاها خلاص شوند. البته این نرمافزار و پلتفرمها به ما اجازه میدهد تا کارهایی را انجام دهیم که تا پیش از این از نظر استفاده از کامپیوترهایمان نمیتوانستیم انجام دهیم. این برای کسانی که مهارت و دانش کافی دارند مفید است.
مانند پلتفرمهای وبلاگ که به وبلاگنویسان راهی برای بیان دیدگاههایشان به شیوههایی که قبلاً ممکن نبود، میدادند.
لازونیک: درست است. زمانی که من شروع به تحقیق و پژوهش کردم، اینترنت نبود. زمانی که دانشجوی کارشناسی ارشد بودم، وقتی متوجه شدم «وایت - اوت» [8] برای تصحیح کلمات است، بسیار هیجانزده شدم. همه چیز برای انجام تحقیق، تغییر کرده است. این کار را برای دانشگاهیان آسان کرد، اما بسیاری از مردم عقب ماندند. پلتفرمی مانند «چت جی پی تی» میتواند یک سرویس را به کالا تبدیل کند. با این حال، احتیاط خاصی وجود دارد زیرا ممکن است کیفیت یکسانی نداشته باشند و احتمال دارد کار دوباره بررسی شود. باید یک فرد واجد شرایط محصول را بررسی کند. این مداخلهای است که برای کار به آن نیاز دارید. برای مثال شما به افرادی نیاز دارید که چیزی را که توسط یک الگوریتم نوشته شده است بررسی کنند. این نوع مشاغل ممکن است ایجاد شود. همچنین راههایی وجود دارد که «چت جی پی تی» و پلتفرمهای مشابه میتوانند به ما امکان حل مشکلات را بدهند، اما ما به جای اینکه انتظار داشته باشیم خود فناوری این کار را انجام دهد، به افرادی با قابلیتهایی نیاز داریم که از این پلتفرم برای انجام این کار استفاده کنند. برای مثال، هوش مصنوعی توسط شرکتهای داروسازی مورد استفاده قرار میگیرد؛ زیرا کتابخانههایی عظیم از آزمایشها در آنجا وجود دارد و اگر به دنبال دارویی هستید، میتوانید به روشهای جدیدی که مستقل از دانشمندان هستند به آن پایگاه داده دسترسی پیدا کنید. اما دانشمندان باید بدانند که به دنبال چه هستند و باید بدانند که چگونه آزمایشها را از نظر ایمنی، اثربخشی و غیره ارزیابی کنند. اگر افراد واجد شرایطی دارید که واقعاً به علم علاقه دارند و دانشمند هستند و آموزش دیدهاند، میتوانید جهشهای بزرگی به جلو داشته باشید. هوش مصنوعی میتواند یک ابزار باشد.
هوش مصنوعی میتواند یک ابزار یا یک چماق باشد که نحوه استفاده از آن به علایق و انگیزههای افرادی که آن را کنترل میکنند بستگی دارد.
یا یک چماق؟
لازونیک: بله، نحوه استفاده از هوش مصنوعی به علایق و انگیزههای افرادی که آن را کنترل میکنند بستگی دارد. هرکسی که فکر میکند در حال حاضر منافع و انگیزههای شرکتها در ایالات متحده مطابق با ایجاد نیروی کار با شرایط بالا و پرداخت مالیات بیشتر به دولت است، رک و پوست کنده واقعبین نیست.
[1] . Milton Friedman
[2] . Michael Jensen
[3] . shareholder value : ارزش سهامدار ارزشی است که توسط یک شرکت به سرمایه گذاران که سهام خود را در شرکت دارند ، تحویل داده می شود. ارزش سهامدار زمانی ایجاد می شود که تیم مدیریتی یک شرکت تصمیمات تجاری می گیرد که شرکت را قادر می سازد سود ، سود سهام یا قیمت سهام خود را افزایش دهد.
[4] . William Lazonick
[5] . white blue-collar worker: کارگر یقهآبی در بسیاری کشورها کارگری است که به انجام کارهای یدی مشغول است. کارهای مربوط به یقهآبی میتوانند به ساخت، معدنکاری، تخلیه فاضلاب، کار در زندان، صنعت نساجی، ماهیگیری تجاری، فراوری مواد خوراکی، صنعت نفت، مدیریت پسماند و بازیافت، ساختوساز، مکانیکی، اورهال، انبارداری، آتشنشانی، نصب فنی و بسیاری انواع کارهای فیزیکی به صورت ماهرانه یا بدون مهارت باشد. کارهای یقهآبی اغلب ساختن یا تعمیر چیزی به صورت فیزیکی است. در مقابل، کارگر یقهسفید معمولاً در محیط اداری مشغول به کار است و بیشتر پشت یک کامپیوتر یا میز نشسته است.
[6] . Bernie Sanders
[7] .اردیبهشت 1402 نویسندگان سینما و تلویزیون هالیوود اعتصاب کردند بنا به نوشته سی ان ان موضوع مربوط می شد به استفاده از هوش مصنوعی در این صنعت. هوش مصنوعی در هالیوود، در رفع چین و چروک صورت مجریان مسن، حذف فحاشی بیش از حد دیالوگ بازیگران و کمک به ساخت فیلمهای کوتاه انیمیشن مفید بوده است. علاوه بر این، برخی از نویسندگان نیز شروع به بررسی استفاده از هوش مصنوعی برای ساخت فیلمنامه ها کرده اند، اما نویسندگان می ترسند که توسط هوش مصنوعی کنار گذاشته شوند یا در اولویت های بعدی قرار گیرند. به عنوان مثال، استودیوها به جای اینکه برای نوشتن پیش نویس اول نویسندگان را استخدام کنند، شاید آنها را برای انجام پیش نویس دوم به کار گیرند که هزینه کمتری دارد. انجمن نویسندگان آمریکا پیشنهادی ارائه کرد مبنی بر اینکه هر چیزی که توسط یک سیستم هوش مصنوعی مانند چتجیپیتی ایجاد می شود، نباید به عنوان مطالب ادبی در نظر گرفته شود. در اصل، اگر یک مدیر استودیو یک فیلمنامه تولید شده توسط هوش مصنوعی را برای بازبینی در اختیار نویسنده قرار دهد، نمیتواند به نویسنده با نرخ پایینتری برای بازنویسی کار دستمزد بدهد.(خبرگزاری فارس،17 اردیبشهت 1402)
[8] . White-Out
/انتهای پیام/