گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «برندا هافرا» [1] دستیار مدیر و تحلیلگر ارشد بنیاد آمریکایی «هریتیج» [2] در یادداشتی که وبسایت این بنیاد آن را منتشر کرده است به بحرانی میپردازد که خانوادههای آمریکایی با آن دست به گریبان هستند. به گفته وی در آمریکا دیگر ازدواج بهعنوان سنگ بنای اصلی زندگی تلقی نمیشود و به دلیل تغییرات نسلی و از هم پاشیدگی خانوادهها، دختران و پسران جوان تمایلی به ازدواج و تشکیل خانواده ندارند. در چنین شرایطی فرهنگ رابطه جنسی کوتاهمدت و غیرمتعهدانه، بین افرادی که شریک زندگی و یا عاشق هم نیستند رواج پیدا کرده است.
بسیاری از جوانان آمریکایی اکنون از خانههای نابسامان و متلاشی شده میآیند و والدین جدا شدة آنها احتمالاً فرزندان خود را تشویق نمیکنند که ازدواج را در اولویت خود. قرار دهند.
عدم تشکیل خانواده مشکل بزرگ امروز آمریکا
بسیاری از محافظهکاران در پاسخ به این سؤال که مهمترین مشکل پیش روی خانوادههای آمریکایی چیست، از فروپاشی آن از زمان ظهور دولت رفاه میگویند. این پاسخ درستی است، اما امروز مشکل بزرگتری در راه است: «عدم تشکیل خانواده». امروز آمریکاییهای کمتری ازدواج میکنند و صاحب فرزند میشوند. طبق گفته پروفسور روانشناس آقای «ژان ام. تونگ» [3]، با تغییر نسل از نسل ایکس[4] (متولدین ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۹) به نسل هزاره[5] (متولدین ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۴)، نرخ زاد و ولد کاهش یافت. طبق گزارش اخیر مؤسسه «پیو»، نرخ باروری قبل از رکود بزرگ سال ۲۰۰۸ در حال افزایش بود، اما پس از آن به شدت کاهش یافت و هنوز هم بهبود نیافته است.
خانوادة از هم پاشیده میتواند منجر به عدم تشکیل خانواده در نسل دیگر شود.
«استفان جی شاو» [6] دانشمند «داده» اشاره میکند که عامل اصلی کاهش نرخ زاد و ولد این نیست که مادران فرزند کمتری دارند، بلکه تعداد زنانی که بچه ندارند به شدت افزایش یافته است. بیشتر این زنان (حدود ۸۰ درصد) بچه میخواستند، اما یا هرگز شریکی برای زندگی پیدا نکردند یا به موقع برای بچهدارشدن اقدام نکردند. آنها غافلگیر شده، در مورد باروری زنان آموزش کمی دیده بودند و فکر میکردند که فرصت بیشتری دارند. بخشی از این دیدگاه نسبت به زیستشناسی میتواند مربوط به این تصور عمومی باشد که از طریق فناوری، جامعه مدرن طبیعت را تسخیر کرده است. دنیای معاصر، دنیایی قابلتنظیم است و فرد انتظار دارد که همه ترجیحات و خواستههایش از سفارش غذا گرفته تا گزینههای دوستیابی آنلاین او بهسرعت برآورده شوند. رویارویی با این واقعیت که حتی علم نیز طبیعتاً محدود است، دشوار خواهد بود؛ همانطور که در برخی از واکنشها در طول همهگیری کرونا نشان داده شد.
خروج ازدواج از اولویت زندگی
امروزه مجردهای جوان چیزهای دیگری را مقدم بر ازدواج قرار میدهند. این روزها یک باور رایج این است که زن و شوهر باید قبل از ازدواج دنیا را تجربه کرده باشند. همانطور که «اندرو جی. چرلین» [7] جامعهشناس توضیح داده است، ازدواج دیگر به عنوان «سنگ بنای» اصلی زندگی در نظر گرفته نمیشود.
بسیاری از جوانان نیز اکنون از خانههای نابسامان و متلاشی شده میآیند و والدین جدا شدة آنها احتمالاً فرزندان خود را تشویق نمیکنند که ازدواج را در اولویت قرار دهند تا آن را به سنگ بنای زندگی تبدیل کنند. در آمریکا برآوردها نشان میدهد که تنها 62 درصد از نسل هزارهها توسط هر دو نفر از والدین خود بزرگ شده اند، در حالی که این آمار برای نسل ایکس 71 درصد، برای نسل بومرها[8] 85 درصد و برای نسل خاموشها[9] 87 درصد است. خانوادههای از هم پاشیده یک نسل میتواند منجر به عدم تشکیل خانواده در نسل دیگر شود.
در کتاب «میراث غیرمنتظره طلاق» [10] پروفسور «جودیت اس. والرشتاین» [11] از دانشگاه کالیفرنیا و پروفسور «جولیا ام. لوئیس» [12] از دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو اظهار میکنند که تأثیر طلاق بر کودکان تا بزرگسالی نیز گسترش مییابد و روابط و ازدواج آنها را تحتتأثیر قرار میدهد. آنها مینویسند: «یافته اصلی مطالعة ما این است که طلاق والدین به طور مخربی بر ظرفیت عشقورزیدن و دوست داشته شدن در یک رابطه پایدار و متعهدانه تأثیر میگذارد. والدین علاوه بر غلبه بر ترس از شکست، چیزهای زیادی در مورد تشکیل زندگی با یک نفر دیگر، نحوه مواجهه با اختلافات و شیوه حل تعارضات را به فرزندان میآموزند؛ اما طلاق همه این ظرفیتها را از بین میبرد»
مانند کاهش نرخ زاد و ولد، «بحران پسرها» فقط یک پدیده آمریکایی نیست، بلکه در بسیاری از کشورهای توسعهیافته در سراسر جهان خود را نشان میدهد.
فرزندان طلاق میتوانند نسبت به ازدواج بدبین باشند و از اهمیت آن برای سعادت انسان غافل شوند. اساساً، آنها یک نمونه ترسیم شده از یک رابطه سالم را از دست دادهاند و نمیدانند که در همسر خود به دنبال چه چیزی بگردند و چگونه به خوبی ارتباط برقرار کنند. افراد، ازدواج و فرزندآوری را به تعویق میاندازند، نه تنها به دلیل تغییر در نگرش نسبت به ازدواج، بلکه به این دلیل که بسیاری از کسانی که میخواهند ازدواج کنند در تلاش برای یافتن شریک زندگی هستند. در این امر تأثیرات آنچه به عنوان «بحران پسرها» [13] شناخته میشود، نقش دارد.
بحران پسرها در کشورهای توسعهیافته
مانند کاهش نرخ زاد و ولد، «بحران پسر» فقط یک پدیده آمریکایی نیست، بلکه در بسیاری از کشورهای توسعهیافته در سراسر جهان خود را نشان میدهد. امروزه زنان بیشتری نسبت به مردان به دانشگاه میروند، اما زنان همچنان دوست دارند شریک زندگیشان تحصیلکرده یا تحصیلکردهتر از آنها باشد. بهعنوانمثال، زنان ۹۱ درصد بیشتر احتمال دارد که به مردی علاقهمند شوند که مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد دارد تا لیسانس. به گفته «تونگ»، هزارهها بیشتر از نسلهای قبلی درآمد کسب میکنند، اما این افزایش، در واقع درآمد کسب شده توسط زنان بزرگسال است.
این مسئله یک شبه اتفاق نیفتاده است. «کریستینا هاف سامرز» [14] در کتاب «جنگ علیه پسران: سیاستهای نادرست چگونه به مردان جوان ما آسیب میزند» [15] توجه را به شکافهای تحصیلی بین دختران و پسران جلب کرد و اینکه چگونه چنین شکافهایی مانع درآمدهای آینده پسران در اقتصاد دانشبنیان میشود. کتاب او بیش از ۲۰ سال پیش منتشر شد. پسران سال ۲۰۰۰ میلادی، مردان امروزی هستند.
بحران پسرها، همانطور که در کتاب «بحران پسران: چرا پسران ما در حال مبارزه هستند و ما چه کاری میتوانیم انجام دهیم» [16] توسط «وارن فارل» [17]، دانشمند علوم سیاسی و «جان گری» [18]شرح داده شده است، در درجه اول میتواند ناشی از عدم وجود پدر باشد، به طوری که 40 درصد از کودکان اکنون خارج از روابط ازدواج به دنیا میآیند. پسران نه تنها از نظر تحصیلی عقب مانده اند، بلکه طول عمر و ضریب هوشی آنها در حال کاهش است و مردان جوان با ناامیدی به مواد مخدر، الکل و خودکشی روی میآورند.
بحران پسرها که عمدتاً به دلیل غیبت پدر و عدم تشکیل خانواده ایجاد میشود، یک چرخه معیوب را میسازد؛ اثرات محرومیت از پدر برای پسرها شدیدتر از دختران است و به گفته فارل و گری «این نه تنها در مورد آینده اقتصادی پسران، بلکه در مورد هوش عاطفی و پتانسیل زناشویی پسران نیز صدق میکند و همه اینها به طور جداییناپذیری به هم مرتبط هستند.»
اکنون در آمریکا 40 درصد از کودکان خارج از روابط ازدواج به دنیا میآیند.
زنان به همسران بالغ تمایل دارند و دوست دارند با مردانی ازدواج میکنند که از نظر تحصیلات یا موقعیت اجتماعی - اقتصادی برابر یا بالاتر از آنها باشند. وقتی مردان عملکرد ضعیفی دارند، زنان شریک زندگی مناسبی پیدا نمیکنند؛ در چنین شرایطی فرهنگ رابطه جنسی کوتاهمدت و غیرمتعهدانه، بین افرادی که شریک زندگی و یا عاشق هم نیستند، غلبه پیدا کرده است؛ مخصوصاً که با اختراع قرصهای ضدبارداری و دوستیابی آنلاین برای نسل هزارهها و نسل z[19] این مسئله امکانپذیرتر شده و با اصول انقلاب جنسی نیز تشویق میشود.
این چرخه معیوب باعث میشود که زنان و مردان ازدواج را کنار بگذارند و هنگامی که زنان، تحصیلکرده و از نظر اقتصادی مستقل هستند، بسیاری از آنها به جای توافق با شریکی که به او اعتماد ندارند، فرصتهای دیگر را دنبال میکنند. وقتی صحبت از تقویت خانوادههای آمریکایی - و در واقع خانوادهها در سراسر جهان - به میان میآید، به تفکر انطباقی نیاز است. واکنش به کاهش نرخ زاد و ولد، نه صرفاً و نه شاید در درجه اول مربوط به تنظیم سیاستهایی مانند مرخصی والدین که آشکارا به خانواده مربوط میشود، بلکه پرداختن به پدیدههایی مانند بحران پسرها است. سیاستهای خانواده به خانوادههایی میپردازد که قبلاً تشکیل شدهاند، اما عامل اصلی کاهش نرخ زاد و ولد این است که مردم در وهله اول ازدواج نمیکنند. اگر امیدواریم که خانوادهها را نجات دهیم، باید این تغییر را بشناسیم و بر اساس آن واکنش نشان دهیم.
[1] . Brenda Hafera
[2] . Heritage Foundation
[3] . Jean M. Tweng
[4] . نسل ایکس (X) به نسلی میگویند که بعد از اتمام انفجار جمعیت پس از جنگ جهانی دوم و قبل از نسل وای (y) زاده شدهاند. بیشتر جمعیتشناسان، مورّخان، و صاحبنظران معتقدند که تولّد این نسل در اوایل دهه ۱۹۶۰ آغاز شد و در اوایل دهه ۱۹۸۰ به پایان رسید که در ایران مابین دهه ۴۰ تا شروع دهه ۶۰ است.
[5] . نسلِ وای که با نام نسلِ هزاره (Millennials یا Generation Y) نیز شناخته میشود، به نسلی میگویند که پس از نسل x و پیش از نسل z به دنیا آمدند. بر سر این موضوع که تولّد نسل وای در چه زمانی آغاز شده و کِی به پایان رسیده است، اجماعی وجود ندارد. برخی صاحبنظران بر این باورند که تولّد این نسل جایی در اواخر دهه ۱۹۷۰ یا اوایل دهه ۱۹۸۰ آغاز شده و در اوایل دهه ۲۰۰۰ به پایان رسیده است که در ایران برابر با شروع دهه پنجاه تا پایان دهه هفتاد است.
[6] . Stephen J. Shaw
[7] . Andrew J. Cherlin
[8] . نسل پر نوزاد یا بیبی بومر (Baby Boomer) اغلب به اختصار بومرها نامیده میشوند. در آمریکا گروه جمعیتی آماری پس از نسل خاموش و پیش از نسل ایکس هستند. این نسل اغلب بهعنوان افرادی که از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ میلادی در طی دوران انفجار جمعیت، پس از جنگ جهانی دوم زاده شدهاند تعریف میشوند.
[9] . نسل خاموش (Silents) نامی است که به نسلی از آمریکاییها که در فاصله سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۴۲ زاده شدهاند، اطلاق میشود. این سالها با وقایع تلخی همچون رکود بزرگ (۱۹۳۹-۱۹۲۹) و جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۹) مصادف است. درحالیکه این عنوان اصولاً برای مردمان ساکن آمریکای شمالی به کار میرود، میتوان آن را برای ساکنین اروپای غربی و آمریکای جنوبی نیز استفاده کرد. نسل خاموش بیشتر شامل کسانی است که در جنگ کره جنگیدهاند.
[10] . The Unexpected Legacy of Divorce
[11] . Judith S. Wallerstein
[12] . Julia M. Lewis
[13] . boy crisis
[14] . Christina Hoff Sommers
[15] . The War Against Boys: How Misguided Policies Are Harming Our Young Men
[16] . The Boy Crisis: Why Our Boys Are Struggling and What We Can Do About It
[17] . Warren Farrell
[18] . John Gray
[19] . نسل z که به آن نسل زومر نیز گفته میشود نسلی است که در طول سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰ در دنیا متولد شدهاند. این نسل در واقع در عصر تکنولوژی و همچنین شرایط عجیب و غریب و سخت اقتصادی به دنیا آمدهاند. این نسل بهشدت به استفاده از تکنولوژی مثل گوشیهای تلفن همراه هوشمند و رایانهها، اینترنت و شبکههای اجتماعی وابسته هستند.
/انتهای پیام/