گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ سیاستگذاری در حیطه خانواده از موضوعات نسبتاً جدید و مورد تأمل حوزه سیاستگذاری محسوب میشود. کشورهای مختلف با توجه به وضعیت این نهاد در جامعه خود و اهدافی که برای ساماندادن به آن در نظر دارند، دست به اتخاذ سیاستهای متفاوتی میزنند. هرچند خانواده همواره اهمیت بسیاری در فضای جامعه ایرانی داشته است، اما در چند سال اخیر توجه جدیتری به خانواده بهعنوان موضوع مستقیم سیاستگذاری شده است. لازم به یادآوری است که در سالهای گذشته خانواده تحتتأثیر سیاستهای غیرمستقیم در حیطههای اقتصادی و اجتماعی قرار داشته است؛ بنابراین باید به مؤلفهها و اولویتهای مهم سیاستگذاری خانواده دست یافت تا سیاستهای این حوزه به انسجام برسد. همچنین آسیبهایی که از خلأ سیاستگذاری در این حیطه ایجاد شده نیز جبران شود. در این راستا با دکتر محسن بدره - استاد دانشگاه الزهرا - در گفتوگویی به موضوع سیاستگذاری در حوزه خانواده و امر جنسی پرداخته است. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
چه مؤلفههایی در سیاستگذاری خانواده باید موردتوجه قرار گیرد؟
بدره: دو محور وجود دارد که باید در بررسی سیاستگذاری خانواده به آن دقت کرد؛ اولین محور زیست جنسی است. در واقع خانواده را فارغ از زیست جنسی نمیتوان در نظر گرفت. زیست جنسی با تمام واقعیتهایش و مسائل اخلاق سکشوالیته و سبکهای متفاوت زیست جنسی بر خانواده اثر میگذارد. پس اساساً فارغ از آسیبهای فرهنگ جنسی نمیتوان خانواده را بررسی کرد.
در محور دوم باید التفات به این داشته باشیم که هنگام بررسی نهاد خانواده به عنوان یکی از شایعترین و جدیترین نهادهای اجتماعی باید چهارچوبهای کلان سیاسی و اجتماعی هر جامعهای را در نظر بگیریم. برای مثال اگر بخواهیم خانواده را در آمریکا بررسی کنیم باید دقت داشت که چهارچوبهای حقوق اساسی آن بر اساس اصالت فرد است یا اصالت جمع یا اصالت خانواده؟ یا در شوروی سابق اگر میخواستیم سیاستگذاری خانواده را بررسی کنیم باید سراغ این مسئله میرفتیم که قانون اساسی آن به چه چیزی اصالت میدهد؟ در چین قانون اساسی چطور به خانواده نگاه میکند؟ در فرهنگ سنتی چینی و روح کنفوسیوسی حاکم، روابط بین زن و مرد و کودک اهمیت دارد. اما از سوی دیگر کمونیسم بر نبود مالکیت خصوصی و نحوی از اشتراکی بودن مسائل تأکید میکند. به تبع این نکته در ایران اگر بخواهیم سیاستگذاری خانواده را بررسی کنیم باید ببینیم در حقوق اساسی به چه نحوی این مسئله تعین یافته است.
زیست جنسی با تمام واقعیتهایش و مسائل اخلاق سکشوالیته و سبکهای متفاوت زیست جنسی بر خانواده اثر میگذارد. پس اساساً فارغ از آسیبهای فرهنگ جنسی نمیتوان خانواده را بررسی کرد.
اگر بخواهیم اینطور بررسی کنیم، نیاز است که ناظر به هر کشور و جامعه خاص، مسئله مورد مداقه قرار گیرد. چون این خانواده بهعنوان یک نهاد بنیادین و کلان با همه فرایندهای اجتماعی کلان و تغییرات فرهنگی نسبت دارد. حتی دارای نسبت با اقتصاد، سیاست و دین است. هر تحولی که در این نهادها رخ میدهد با خانواده نسبت دارد و تغییراتی را در آن ایجاد میکند. برای مثال اگر بخواهیم بحث اقتصادی را بررسی کنیم، میدانیم که بسیاری از اتفاقات و روابط در نهاد خانواده رخ میدهد. اخلاقیات زیست جنسی، روابط اقتصادی، تأمین عاطفی و انتقال مالکیت از طریق وراثت در این نهاد واقع میشود. در واقع خیلی از قوانین از طریق نهاد خانواده در جامعه محقق میشود.
یک مسئله هم اقتصاد است. هم خانواده محل وقوع خیلی از مسائل اقتصادی است هم از فضای اقتصادی تأثیر میپذیرد. ما میتوانیم این سؤال را مطرح کنیم که اگر ما مدلهایی از رفاه اقتصادی مدنظرمان است، خانواده را چطور در نظر میگیریم و آن مدلها چه تأثیراتی بر خانواده دارد؟ برای مثال دولت رفاه در آمریکای زمان ریاستجمهوری روزولت، چه نگاهی به خانواده داشت و چطور بر روی آن تأثیر میگذاشت؟ ما مدلهای مختلفی از دولت رفاه داریم که سیاستهای متفاوتی را به دنبال دارد.
مدلهای اقتصادی مؤثر بر زیست جنسی
حالا مسئله این است که در قانون اساسی از یک سری خدمات عمومی رایگان همچون بهداشت و آموزش برای شهروندان صحبت میشود. برای تحقق این اهداف چه مدل اقتصادی اتخاذ میشود؟ برخی از دولتهایی که سکاندار اقتصاد در ایران بعد از انقلاب شدند بیشتر یک نگاه چپ به رفاه عمومی داشتند. برخی دیگر معتقد بودند سیاستهای توسعه باید یک نحوی از سرمایهداری باشد. به طوری که این نگاه به صورت صریح و ضمنی در گفتارها و قوانینی که اتخاذ میکردند، وجود داشت. در واقع معتقد بودند که قانون اساسی ما در یک جو متأثر از فضای چپ زده و بیشتر اشتراکی دهه ۱۹۸۰ میلادی نوشته شده است. به همین خاطر خود را خیلی ملتزم به پیروی از نگاه قانون اساسی نمیدانستند.
برای مثال آقای آخوندی به صراحت میگفتند وظیفه دولت ساخت مسکن نیست. در واقع باید روشن ساخت که مدل اقتصادی ما چیست. چرا که مدل اقتصادی بر روی خانوادهها تأثیر میگذارد. برای مثال در دهه هفتاد از افزایش جمعیت پیشگیری کردند و یک نحوی از فردگرایی و سرمایهداری را رواج دادند که فضای خانوادهها را تحتتأثیر قرار داد.
مدل اقتصادی بر روی خانوادهها تأثیر میگذارد. برای مثال در دهه هفتاد از افزایش جمعیت پیشگیری کردند و یک نحوی از فردگرایی و سرمایهداری را رواج دادند که فضای خانوادهها را تحتتأثیر قرار داد.
خانواده در فضای همه این سیاستها سرد و گرم میشود و از همه اینها تأثیر میپذیرد؛ بنابراین وقتی میگوییم سیاستگذاری اول باید این چهارچوب بزرگتر را دید. یعنی در حقوق اساسی ملتها در لفظ و تضمنات، خانواده چطور دیده شده است. تأثیراتی وجود دارد که به طور ضمنی مدنظر قانون است اما به آنها توجه نمیشود.
بعد دیگر این است که خانواده و تغییراتش را نمیتوان خارج از چهارچوبهای زیست جنسی پیگیری کرد. به طور سنتی یکی از محورهای خانواده، تعهد جنسی اعضای خانواده است. رابطه جنسی در قالب ازدواج صورت میگرفت. مسئله زیست جنسی خیلی مهم است؛ چون در خود خانواده مسئله جنسی اهمیت دارد و آرامش جنسی - عاطفی در محیط خانواده رخ میدهد. از سوی دیگر محیط بیرون یعنی جامعه میتواند روی خانواده تأثیر بگذارد. ممکن است آنقدر جامعه از لحاظ جنسی نابسامان باشد که خانوادهها هم تهدید شوند. از آن طرف هرچه خانوادهها مستحکم باشند میتوانند کلیت جامعه را از لحاظ جنسی منسجم کنند. اما این مسئله در سطح خرد قابل حل نیست. یعنی مثلاً در جامعهای در ظاهر امر بر مسئله عفت تأکید میشود و این عفت به یک نحو از پوشش فروکاسته میشود و باقی واقعیتهای زیست جنسی نادیده گرفته میشود.
زیست جنسی در صورتی زیست متعادل و اخلاقی خواهد بود که زیرساختهای اجتماعی آن فراهم باشد. امر جنسی را فقط نمیتوان محدود به فرد بزرگسال دید. یعنی وقتی که شما انتظار دارید یک فرد در طول زیست جنسی خود به قاعده و اهل مراعات و متعادل باشد، باید همه دورههای زندگی از کودکی تا بزرگسالیاش را موردتوجه قرار دهید. یعنی در زمان کودکی درست است که به بلوغ باروری نرسیده اما غریزه جنسی وجود دارد و بارز هم هست. بلوغ بارورسازی را نباید با تمایل جنسی اشتباه گرفت. کودکان نیز غریزه جنسی و کنجکاویهایی دارند. شخصیت، تمایلات ذهنی و تجربههایشان و مخصوصاً تخیل آنها در همان دوره شکل میگیرد؛ بنابراین اگر درست تربیت نشوند ممکن است به دیگران آسیب بزنند و خودشان نیز قربانی تعرض جنسی شوند.
کنجکاویها را باید به شکلی پاسخ داد که باعث از بین رفتن معصومیت آنان و تحریک بیشتر نشود. به تبع باید مصرف رسانه و محیط اطراف کودک هم کنترل شود تا زمانی که به سن ازدواج برسند. مسئله سن ازدواج با بلوغ جنسی فاصله دارد و باید حواسمان به این نکته باشد. میانگین سن ازدواج ۲۷ و میانگین سن بلوغ ۱۳ سالگی است.
نقش مهم قوه تخیل در ازدواج درست
برای مدیریت درست زیست جنسی در جامعه که زمینه یک خانواده سالم است باید چه اقداماتی صورت گیرد؟
کودکان نیز غریزه جنسی و کنجکاویهایی دارند. شخصیت، تمایلات ذهنی و تجربههایشان و مخصوصاً تخیل آنها در همان دوره شکل میگیرد؛ بنابراین اگر درست تربیت نشوند ممکن است به دیگران آسیب بزنند و خودشان نیز قربانی تعرض جنسی شوند.
بدره: اگر جامعهای مسئله جنسی برایش مهم است، باید به ازدواج به هنگام و امکانهای ازدواج به هنگام فکر کند. این امکانهای ازدواج به هنگام شامل مسکن، شغل، آموزش و رساندن افراد به رشد عاطفی، اخلاقی و عقلانی است. وقتی از کودکی فرد سالم باشد و تربیت جنسی مناسبی داشته باشد، ازدواج مناسبی که متأثر از عقدههای والدین و جامعه، جهالتها و... نباشد، فرد را وارد یک زندگی درست میکند و او را روی یک ریلی میاندازد که شکوفایی اقتصادی و اجتماعی و مفیدبودنش برای جامعه رخ میدهد.
اما اگر این مرحله بد طی شود، یا فرد تا آخر عمر در یک روابط آزاردهنده است یا باید با مشقت از این رابطه در بیاید و هر دو نفر آسیب میبینند. ما قبل از ازدواج قائل به تربیت جنسی و پیشگیری از جرائم جنسی علیه کودکان و نوجوانان هستیم تا تخیل درستی صورت بگیرد. افراد وقتی وارد ازدواج میشوند ضرورت آموزش جنسی پیش میآید تا بتوانند رابطه جنسی درستی داشته باشند.
این رابطه در چهارچوب ازدواج افراد را به آرامش میرساند. ولی اگر این آموزش درست انجام نشود، از بازار سیاه تهیه میکنند و آموزش اشتباه رخ میدهد که آسیبزاست. کما اینکه افرادی هستند که بیاخلاقیهای جنسی دارند و این در دوره تأهل رخ میدهد؛ زیرا درست تربیت نشده و آموزش ندیدهاند.
در هر صورت باید سعی شود که دوران زندگی متأهلی تنظیم و عاقلانه ساخته شود. محصول این تنظیمگری یک زیست جنسی درست است. به هر حال افراد، چه کسانی که درون یک زندگی مشترک هستند و چه آنهایی که مجرد هستند از همه مواردی که گفتیم تأثیر میپذیرند. همچنین خانوادهها بهطورجدی متأثر از فضای جامعه هستند. اگر خودشان سالم باشند و فضای جامعه بیاخلاقی باشد تأثیر منفی میگذارد.
سؤالات بیپاسخ ولی مهم
چه آسیبهایی در فضای سیاستگذاری خانواده وجود دارد؟
میانگین سن ازدواج ۲۷ و میانگین سن بلوغ ۱۳ سالگی است.
بدره: در ظاهر خیلی راجع به خانواده صحبت میشود. اما مسئله این است که ساختار اقتصادی - سیاسی ما تا چه اندازه افراد را برای یک زیست خانوادگی، جنسی و عاطفی درست و به هنجار آماده میکند. در همین راستا باید اشاره داشت که الان چند میلیون فرد آماده به ازدواج داریم که ازدواج نکردهاند. در کلانشهرهای ما میانگین سن ازدواج چند سال است و چه تفاضلی با سن بلوغ وجود دارد؟ پاسخهایی که به این سؤالات داده میشود تا حدی بحث را روشن میکند. ما چقدر در تأمین مسکن موفق بودیم؟ چقدر در تأمین شغل موفق عمل کردیم؟ و چقدر در ایجاد شغلهایی که فرد بتواند با چند ساعت کار متعارف یک زندگی را اداره کند موفق بودهایم؟ این حرفهایی که در ظاهر زده میشود را باید در رفتار سنجید. افرادی هستند که با هیجان و حرارت خاصی از عفت حرف میزنند، اما در واقعیت اجتماعی چند میلیون آدم بیکار داریم. این تناقض بین رفتار و گفتار اینطور نشان میدهد که صحبتکردن از خانواده بیشتر یک گفتمان عمومی است که مصرف سیاسی دارد.
تفاوت نگاه فردی و اجتماعی در زیست جنسی
در خصوص بحث زیست جنسی نیز دو نحوه نگاه وجود دارد. یک نگاه فردی است که از خویشتنداری صحبت میکند. خویشتنداری را یک مربی اخلاق میتواند بگوید اما در مقیاس کلان مدیریتی به خویشتنداری نمیتوان اکتفا کرد و باید زمینه زیست اخلاقی درست خانوادگی را فراهم کرد؛ بنابراین باید زمینه برای افرادی که میخواهند زندگی خانوادگی جنسی درست داشته باشند فراهم شود.
در کلانشهرهای ما میانگین سن ازدواج چند سال است و چه تفاضلی با سن بلوغ وجود دارد؟
در واقعیت اجتماعی ایران این مسئله وجود دارد. در بحث پوشش من مثال میزنم یک نحوی از اعمال قوانین در خصوص پوشش وجود دارد. پوشش قرار است تجلی عفت باشد و عفت نیز در نهایت روابط جنسی را حفاظت کند. این که تنها به افراد بگوییم حواستان به روسری باشد اما همجنسگرایی هم در جامعه باشد، یا در کودکی به فرد تعرض شده باشد یا دچار حرمان جنسی باشد، این مهم نباشد که او نتواند ازدواج کند و... منتهی به ایجاد یک خانواده سالم و جامعه به هنجار نمیشود. در شریعت چنین چیزی را نداریم که مقاصد اصلی را رها کنید و تنها و تنها به مقدمات بپردازید؛ هرچند که مقدمات با اهمیت باشد و در این وضعیت زیست جنسی به هم میریزد. در این فضا باطن که دچار بیماری است، رها و تنها به ظاهر توجه میشود.
/انتهای پیام/