گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ یکی از موضوعات پرچالش این روزهای نظام آموزشی، بحث سنجش و ارزشیابی است؛ مقولهای که در عین اهمیت بالای آن بسیار مغفول مانده است و چهبسا عاملان و کنشگران بسیاری که به ساختارهای پراشتباه نظام آموزشی خو گرفتهاند، موجب تنزل جایگاه آن در نظام تعلیموتربیت کشور شدهاند. بهطوریکه ارزشیابی در حال حاضر بهمثابه نمرهدهی تلقی شده است و آن کارکردی که میتوانست تحولات مثبتی را به نفع نظام آموزشی کشور رقم بزند، به حاشیه رانده شده است. دغدغه ما برای بررسی اهمیت ارزشیابی ما را بر آن داشت تا در یک ظهر زمستانی میزبان علی نوفرستی باشیم. او که از فعالین عرصه تعلیموتربیت در شهر مشهد بوده، در حال حاضر دانشجوی دکترای مدیریت آموزشی است و در عرصه تعلیموتربیت دغدغههای بسیاری دارد. مشروح این گپ و گفت را در ادامه میخوانید.
اگر موافق باشید گفتگو را با مسئله کنکور شروع کنیم. به نظر شما فضای آموزشی کنونی کشور، بدون کنکور معنایی ندارد؟
نوفرستی: خیر؛ اصلا چرا باید مدل ورود به دانشگاه تغییر کند؟ مثلاً وقتی که ما در مدرسه فیزیک را بهجای آنکه در آزمایشگاه درس بدهیم، سر کلاس درس میدهیم، میخواهیم به جز کنکور چه کاری کنیم؟!
در ساختار فعلی بهجای کنکور گزینه دیگری نداریم
البته بارها تاکید شده است که برخی از دروس واقعاً هیچ تأثیری در نظام آموزشی برای دانشآموزان ندارد، حتی این موضوع مطالبه رهبر انقلاب هم بوده است.
نوفرستی: وقتی دروس ما صرفاً حافظه محور است که قبل و بعد آن مشخص نیست، نتیجه این وضعیت کنکور فعلی است. به طبع وقتی که آنها درست بشوند، مسئله کنکور نیز درست میشود، اما در حال حاضر اگر بخواهیم بهجای کنکور گزینه دیگری بگذاریم، پاسخگو نیست.
ولی چالشهای کنکور همچنان مسئله است.
نوفرستی: الان کنکور دیگر مثل گذشته نیست. الان کنکور فقط برای ۱۰درصد دانشگاههای برتر کشور اهمیت پیدا کرده و اکثر دانشآموزان بدون کنکور میتوانند وارد برخی از دانشگاهها شوند.
خب. این یعنی کسی که بخواهد در یک دانشگاه خوب درس بخواند، باید کنکور بدهد که شاید برای برخی سخت باشد.
نوفرستی: کنکور میخواهد سنجش انجام دهد و هدف از این نوع سنجش این است که نشان بدهد کدام دانشآموز برای تحصیل در کدام دانشگاه مناسب است. البته این بخش از ارزیابیاش درست است. فردی را در کشور سراغ داشتم که میتوانست هلیکوپتر بسازد، اما برای تحصیل در دانشگاه شریف فرد مناسبی نبود، چون سیستم دانشگاه شریف به این صورت است که کسی که میخواهد به آن راه پیدا کند باید آیکییوی بالایی داشته باشد و حافظهاش خوب کار بکند و بتواند سر کلاس درس فرمولهایی که به او میدهند بهخوبی تجزیه کند. ما هنوز نمیدانیم که چرا به دانشگاه میرویم؛ البته اگر ساختار دانشگاه شریف بهگونهای تغییر کند که پذیرای افرادی شود که هم حافظه خوبی داشته باشند و هم از لحاظ فنی مستعد باشند، میتوانیم به راهکاری جز کنکور بیندیشیم. در واقع ما باید کل سیستم آموزشی کشور را برای تغییر در نظر بگیریم، در غیر این صورت اگر با حفظ سیستم آموزشی فعلی بخواهیم کنکور را حذف کنیم، افرادی که از لحاظ فنی مستعد هستند، پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاهی چون دانشگاه شریف کاملاً تئوریزه و ناکارآمد میشوند. الان حتی در رشتههایی مانند پزشکی نیز که بیشتر عملی است، ساختار دانشگاهها بهگونهای است که به مقوله حفظیات توجه زیادی میشود و این از معضلات ماست. امروز اساتیدی هم که داعیه علوم تربیتی دارند درگیر چنین معضلی هستند. همانطور که گفتم مشکل از سیستم است و هنوز زیستبوم و چرخه علم در سیستم آموزشی فعلی کشور جای خود را پیدا نکرده است البته این طبیعی است؛ چون ما هنوز به یک مدل آموزشی مناسب نرسیدهایم.
ما هنوز نمیدانیم که چرا به دانشگاه میرویم؛ امروز رشتههایی، چون علوم تربیتی، مدیریت اقتصاد و مهندسی و... برخلاف برخی رشتههای دیگر به درد صنعت و جامعه ما نمیخورد، چون بسیاری از مجموعههای صنعتی نیاز به علم ندارند و به نظر من بودونبود رشتههای مذکور برای جامعه فعلی فرقی ندارد مگر در برخی موقعیتهای خاص. چون محصولات داخلی کشور در واقع مونتاژ قطعات وارداتی هستند. در فضای امروز کشور نیز علم اقتصاد در کشور حکمرانی نمیکند. چون بیشتر بر مبنای سیاستورزی اداره میشود. از طرف دیگر وزارت آموزشوپرورش نیز به دلیل کمبود معلم فقط به جذب نیرو فکر میکند و به این موضوع که چه کسی معلم خوبی است، توجه نمیکند. الان خانوادهها هم به عالم شدن فرزندانشان اهمیتی نمیدهند و انتظار ندارند که دانشآموز عالِمی را از مدرسه تحویل بگیرند فقط به مدرک توجهی میکنند و از فرزندانشان انتظار دارند که نمره خوبی بگیرند در واقع هیچ مطالبهای از سیستم آموزشی کشور ندارند. اگر بخواهند فرزندانشان چیزی یاد بگیرند، آنها را به آموزشگاههای مختلفی خارج از نظام رسمی کشور میفرستند.
امروزه حاکمیت از سازمان آموزش عالی انتظار دارد که رشد علمی جامعه را سرعت ببخشد و از دید او افزایش رشد علمی جامعه از طریق «نوشتن و منتشرکردن مقاله» امکانپذیر است و از او نمیخواهد که به دنبال حل مسئله جامعه باشد؛ چون نوشتن و منتشرکردن مقالات علمی آسانتر از مسئلهشناسی و حل مشکلات جامعه و مستلزم صرف زمان کمتر است.
در چنین شرایطی چگونه میتوان از معلم انتظار داشت که عالمپرور شود. در حال حاضر در دانشگاهها نیز هر کسی به دنبال نفع شخصی خودش است؛ این در صورتی است که باید منافع یک سازمان با منافع نیروی انسانیاش یکدست شود تا ما بتوانیم به نتیجه مطلوب برسیم. امروزه حاکمیت از سازمان آموزش عالی انتظار دارد که رشد علمی جامعه را سرعت ببخشد و از دید او افزایش رشد علمی جامعه از طریق «نوشتن و منتشرکردن مقاله» امکانپذیر است و از او نمیخواهد که به دنبال حل مسئله جامعه باشد؛ چون نوشتن و منتشرکردن مقالات علمی آسانتر از مسئلهشناسی و حل مشکلات جامعه و مستلزم صرف زمان کمتر است، حل مسئله موردتوجه قرار نمیگیرد.
معلم دانشآموز ابتدایی را همچنان کمی ارزیابی میکند!
مسئله سنجش دانشآموزان همواره از موضوعات پرچالش سیستم آموزشی کشور بوده است. به نظر میرسد مهمترین روش سنجش که در کشور در حال انجام است، ارزیابی پایان سال تحصیلی از طریق برگههای امتحانی است. آیا از ابتدا منظور ما از ایجاد مرکز سنجش آموزشوپرورش برگزاری آزمون بوده و یا ایجاد سازمانی برای سنجش و ارزیابی دانشآموزان؟
نوفرستی: سنجش به معنای ارزیابی است. اصولاً زمانی که موضوع سنجش دانشآموزان مطرح میشود، بخشی مرتبط با یادگیری است و بخشی مربوط به رشد و تربیت است، یعنی ما میخواهیم بدانیم اولاً دانشآموزان تا چه اندازه دروسشان را یاد گرفتهاند و ثانیاً انگیزهها و شخصیتشان به چه اندازهای رشد کرده است؛ در واقع باید ببینیم که افراد تا چه اندازه نسبت به محیط اطرافشان شناخت پیدا کردهاند. اما ارزیابی به این معنا موردتوجه قرار نمیگیرد.
اخیراً اتفاق خوبی در آموزشوپرورش افتاد و آن اتفاق کیفی و توصیفی شدن سنجش دانشآموزان دوره ابتدایی بود، اما در واقع سنجش توصیف نمیشود؛ مشکل اینجا است که معلم ما بهصورت کمی ارزیابی میکند و کیفی ثبت میکند. این یعنی معلم ما همان کار قبلی خودش را انجام میدهد و این شیوه خوبی نیست، این در حالی است که هدف آموزشوپرورش این بود که ارزیابی دانشآموزان در طی دوره توصیف شود.
البته ما در اینجا باید دو مبحث را از هم تفکیک کنیم. آنچه که آموزشوپرورش دوست دارد اتفاق بیفتد و آنچه که اتفاق میافتد. من وقتی با برخی مسئولان آموزشوپرورش صحبت میکنم متوجه میشوم که آنها فکرها و ایدههای خوب و زیادی برای بهبود وضعیت آموزشی کشور و کیفی و توصیفی شدن آموزش دارند، اما ایدهها و طرحهای آنها در مرحله اجرا درست پیش نمیرود؛ در واقع سیستم عریضوطویل و کارمندی وزارت آموزشوپرورش سعی میکند آن چیزی را که خودش میخواهد، محقق کند و توجه چندانی به بایدها ندارد.
حالا درباره موضوع لزوم سنجش کیفی عملکرد دانشآموزان باید متذکر شوم که معلمان ما باید بدون توجه به نمرات دانشآموزان، سطح پیشرفت شناختی و انگیزشی یکساله دانشآموزان را توصیف کنند؛ در واقع آنها باید بدانند که ممکن است در همین مقطع ابتدایی سه دانشآموز در یک امتحان نمره ۱۸ بگیرند، اما یک دانشآموز صرفاً بهخاطر بیدقتی، دانشآموز دیگر بهخاطر متوجه نشدن بخشی از کتاب و دانشآموز سوم بهخاطرنداشتن اعتمادبهنفس نمره مذکور را گرفته باشد. حال ممکن است یک دانشآموز دیگری هم به غیر اینها باشد که نمره ۱۸ کسب کرده باشد که ممکن است این نمرهاش بهخاطر استرس سر جلسه امتحان باشد. یک دانشآموز دیگر هم داریم که اصلاً حالوحوصله ندارد. در واقع اتفاقات مختلفی رخ میدهد که موجب میشود دانشآموز این نمره را کسب کند. پس ما اصلاً نمیتوانیم وضعیت دانشآموزی را بهخصوص در دوران ابتدایی با نمره توصیف کنیم؛ اما با درک علت کسر نمرات هر کدام از آنها میتوانیم به دنبال حل آن باشیم.
حال وقتی میخواهیم دانشآموزان را سنجش کنیم باید چنین شاخصهایی را لحاظ کنیم تا بتوانیم توصیف درستی از دانشآموز داشته باشیم. در واقع گرفتن امتحان کتبی و دادن یک نمره مشخص به دانشآموز ابزار غلطی برای سنجش او بهخصوص در دوران ابتدایی است. چون باید کودکان را آماده حضور در جامعه بکنیم که آن شاگردان بعدها در جامعه با مشکلی مواجه نشوند. کمااینکه در ارزیابی برخی دروس مانند ریاضی، آموزشوپرورش سعی کرده برخی شاخصها را ارائه دهد تا بر مبنای آن معلم بتواند یک ارزیابی داشته باشد. اما این در عمل اتفاق نیفتاده و باز همان کار را انجام میدهند.
امروز آموزشوپرورش به سنجش همهجانبه دانشآموزان فکر میکند
خب از نگاه شما چرا معلمان کار ارزیابی کیفی و توصیفی شاگردانشان را بهدرستی انجام نمیدهند؟
نوفرستی: برخی از معلمان کارشان را بهدرستی بلد نیستند، اما برخی دیگر از معلمان هم که توانایی لازم را دارند آنقدر حجم زیادی از کارها را برعهده دارند که به ارزیابی درست نمیرسند و فرصت ثبت ارزیابی هم ندارند. در واقع مسئله سنجش آنچنان اهمیتی در ذهن سیاستگذار آموزشی ما ندارد به همین دلیل زمانی برای سنجش در نظر نمیگیرد و زمانی که در اختیار معلم قرار میدهد بیشتر برای تدریس است. واقعاً معلم مگر در ۴۵ دقیقه چقدر فرصت دارند که علاوه بر آموزش مطالب کتاب به یک کلاس بالای ۳۰ نفر، وضعیت این تعداد دانشآموز را توصیف و بهصورت کیفی ارزیابی کنند؟ آن هم با این تنوعی که در کلاس وجود دارد و هر دانشآموز خصوصیات خودش را دارد.
منِ معلم اگر دغدغهمند هم باشم مسئله سنجش ذهنی میشود و کسی حوصله ندارد اینها را ثبت کند. نهایتاً اگر معلم خبرهای باشد و نظام آموزشی کامل دوری شکلگرفته باشد، سهپایه را با دانشآموز بالا میآید و بعد که تمام میشود دیگر فرصتی نیست که این ارزیابیها را بهصورت دقیق و اینکه چه فرایندی برای دانشآموز در طول دوره تحصیلی رقم خورده است، ثبت کند. اهمیت فرایند در تربیت بیشتر از نتیجه است. اینکه چه اتفاقاتی افتاده که یک دانشآموز از یک نقطهبهنقطه دیگر تغییر جهت داده و این را معلم بعدی دریافت کند و این ایدهآلی است که در ذهن آموزشوپرورش است و تا حدی به آن فکر میکند، اما چون به خود موضوع سنجش توجه نکرده و برای آن ساختار تعیین نکرده طبیعتاً معلم هم چنین مواردی را ثبت نمیکند.
با این توصیفاتی که اشاره کردید سیستم سنجش در کشور ما در حال حاضر از چه مدلی بهره میگیرد؟
نوفرستی: مسئولان وزارت آموزشوپرورش تلاش کردهاند که واژههای سنگینی، چون امتحان را از ساختار دوران ابتدایی حذف بکنند و بهجای آنها از واژههایی، چون ارزیابی بهره ببرند؛ اما پیشینه فعالیت آموزشوپرورش کشور و فاکتور زمان اجازه نمیدهد که معلم بتواند یک ارزیابی خوبی از دانشآموز داشته باشد.
علیرغم این شرایط به آینده خوشبین هستم، چون همانطور که گفتم مسئولان وزارت آموزشوپرورش به سنجش همهجانبه دانشآموزان فکر میکنند، اما این در بلندمدت نتیجه خواهد داد، نه آینده نزدیک. الان در شرایط فعلی برای اجرای سنجش در کلاسهای ۳۵ یا ۴۰ نفره فکری نشده است؛ البته مسئولان وزارت آموزشوپرورشایدهآلهایی را تعریف کردهاند، اما چون بستر مناسب برای اجرای آن مهیا نیست، معلم همکاری نمیکند و نهایتاً نتیجه این میشود که سیستم به روال قبل ادامه دارد که پایان سال و ترم یک امتحانی میگیرد و نهایتاً یک امتحان شفاهی نیز گرفته میشود و ثبتی که صورت میگیرد بهنوعی از سر باز کردن است.
دانش آموز مستعد خارج از سیستم آموزشی حاکمیتی تربیت میشود!
پس الان سنجش یک آزمونی است برای ورود به یک مقاطع بالاتر؟
نوفرستی: بله. الان در سیستم آموزشی فرایند ارزیابی و سنجش برای رفتن به گام بعدی است و وزارت آموزشوپرورش الان از معلم میخواهد که اگر روزانه حال شاگردانشان را ارزیابی نمیکنند، در پایان سال چنین کاری را انجام بدهند تا بتوانند برای سالهای بعد باتوجهبه وضعیت هر دانشآموز، برنامهریزی مناسبی را انجام بدهند؛ اما این اتفاق هم الان نمیافتد.
در حال حاضر سیستم سنجش باتوجهبه میزان موفقیت دانشآموزان در امتحانات درسی، آنها را وارد مقطع بالاتر میکند و توجهی به علت افت دانشآموزان و... نمیشود. مگر اینکه موارد حادی باشد که به مرکز مشاوره ارجاع دهند. بنابراین، ما توجه چندانی به سنجش وضعیت تعداد زیادی از دانشآموزان نداریم و فقط دانشآموزانی که نخبه هستند و یا در روند من معلم اختلال ایجاد میکنند مسئله من میشوند و در این میان وسطیها را نگاه نمیکنیم و هیچ ارزیابی از اینها نمیکنیم و خیلی تفاوتی نمیکند با چه نمرهای به مقطع بالاتر میرود؛ آن اصلیهایی که بعضاً در جامعه هستند و بار اصلی مملکت روی دوش آنهاست و همینها میشوند کارمند، کاسب و...
همانطور که عرض کردم خانواده و جامعه فقط انتظار دارند که فرزندانشان بتوانند مدرک تحصیلی بگیرند و اگر استعدادی در وجود فرزندانشان ببینند، سعی میکنند آن استعدادها را در آموزشگاهها تقویت کنند. این یعنی فرزندان در زیر چتر حمایتی حاکمیت آموزش نمیبینند که نباید چنین چیزی اتفاق بیفتد. دلیل اینکه سیستم آموزشی کشور ما حاکمیتی شد برای این بود تا استعدادها و نیروی انسانیمان مدیریت شود، اما امروزه اکثر افرادی که باید مدیریت شوند، خارج از چهارچوب سیستم آموزشی حاکمیتی تربیت میشوند. مثلاً اگر فردی بخواهد ورزشکار بشود آموزشوپرورش باید بتواند این شرایط را برای دانشآموز فراهم کند، اما چون او و امثال این فرد را شناسایی نکرده از عهده این کار هم بر نمیآید.
به نظر شما مدارس ما میتوانند استعداد دانشآموزان را شناسایی و تقویت کنند؟
نوفرستی: بله. مدارس ما باتوجهبه ظرفیتهایشان میتوانند استعدادها را تقویت کنند، اما در ابتدا باید استعداد دانشآموزان را با ابزارهای مختلف سنجش شناسایی کنند. ما در سنجش باید به این امر توجه کنیم که ابزارها منطبق با شاخصهها تعریف شوند. یک ابزار امتحان و شفاهی پرسیدن است؛ اما از دیگر ابزارهای سنجش که بتواند دیگر استعدادها را ارزیابی کند استفاده نمیشود. برای بحث مدیریت استعدادهای کشف شده، الان بسیاری از مدارس هستند که در زمان عصر خالی هستند که میشود از این زمان خالی و فضای موجود مدرسه بهره برد. همچنان که بسیاری از معلمان نیز هستند که بعد ساعت کاری مدارس دوست دارند کار دومی هم داشته باشند که از این هم میتوان بهره لازم را برد.
الان آموزشوپرورش نمیتواند اینها را مدیریت کند نه اینکه متصدی شود؛ بلکه در جامعه حاکمیتی خودش مدیریت کند. اینچنین کاری را انجام نمیدهد به دلیل اینکه مسئلهشان این نیست و جامعه از مدرسه نیز چنین طلبی ندارد که باید بچههای من را توانا و دانا بار بیاورد.
شما در صحبتهایتان به درس ریاضی اشاره کردید که شاید در برخی موارد بتوان یک ارزیابی اجمالی از فهم دانشآموز در این درس دریافت، اما در مورد برخی درسهای مفهومی مانند درس دینی این خیلی کمتر است. آیا میشود به این ارزیابی رسید و آن را ملاک قرار داد؟
نوفرستی: طبیعتاً وقتی ما شاخص را تعیین میکنیم ابزار متناسب با شاخص باید تعیین شود. وقتی میخواهم انگیزه دانشآموز را بسنجم قطعاً این با آزمون ممکن نمیشود. یا دانشآموزی که اهل نوشتن و یا تحلیل است با گرفتن امتحانهای حافظه محور نمیشود دریافت که او چه میزان اهل نوشتن و تحلیل است؛ و یا استرس دانشآموز که گاه ممکن است در او دیده نشود. در سنجش باید این را در نظر بگیریم که ابزارها باید متناسب با شاخصها تعریف شود. در شرایط فعلی یا باید سیستم را تغییر داد؛ مثلاً تعداد دانشآموزان در کلاس کمتر شود، فضای آموزشی بیشتری مهیا شود. در مورد ابزار نیز یک ابزارمان که آزمون کتبی و شفاهی است. میتوان به مدلهای دیگری فکر کرد و تعریف کرد تا مسیر درست ارزشیابی و سنجش را فراهم کرد.
وقتی سیستم اینطور است، دانشآموز یاد نمیگیرد و فقط یک چیزی را حفظ میکند و شما به هدف یادگیری نمیرسید.
فرایند و سیستم فعلی ارزیابی چه آسیبهایی را به دنبال خواهد داشت؟
نوفرستی: وقتی سیستم اینطور است، دانشآموز یاد نمیگیرد و فقط یک چیزی را حفظ میکند و شما به هدف یادگیری نمیرسید. یک دلیل که این اتفاق در سطح کلان رخ میدهد این است که محیط و ظرفی که در آموزشوپرورش تعیین شده ظرف درستی نیست. وقتی به یک نفر میخواهیم درس مطالعات اجتماعی و رفتارهای اجتماعی را یاد بدهیم. کجا باید این را یاد بگیرد؟ باید بیاید بیرون از مدرسه یاد بگیرد. الان یک دانشآموزی شاید دررابطهبا رفتارهای اجتماعی بتواند کلی اطلاعات بیان کند؛ اما وقتی خودش با آنها مواجه شود هیچ درکی نسبت به آن ندارد، چون محیط و ظرف آموزشوپرورش ما یک محیط کلاسی شده است و نتوانسته این آموزشها را مفهومی کند. یا در درسی مانند جغرافیا اگر بخواهیم گونههای مختلف سنگ را به دانشآموزان، یاد دهیم، گرچه ممکن است دانشآموزان اسم و ویژگی آنها را از حفظ بگویند؛ اما اگر این سنگها را جلوی او قرار دهیم نتواند تشخیص دهد که چه نوع سنگی است و اصلاً این سنگها به چه دردی برای او میخورد. چون به طبیعت نرفته تا بهصورت عینی با اینها روبرو شود و معلم هم دانشآموزان را برای آموزشدیدن به محیط بیرون از کلاس نمیبرد، چون از او حمایت نمیشود. درحالیکه در سند تحول، طرحی با عنوان ارتباطگرفتن مدارس با مساجد ارائه شده و روش اجراهای متعددی هم برای آن تعریف کردهاند، اما خود من نمونهای را سراغ دارم که مدرسه با مسجد دیواربهدیوار هم بودند، اما مدیر مدرسه میترسید که دانشآموزان را به مسجد ببرد، چون میدانست اگر در طول مسیر احیاناً خون از دماغ دانشآموزی بیاید و خانواده آن دانشآموز از مدرسه شکایت کند، هیچکس از مدیر مدرسه حمایت نمیکند.
معلم ساختارشکن جرئت به خرج میدهد
باتوجهبه این شرایط، مدارس نمیتوانند دانشآموزان را به اردوهای آموزشی هم ببرند.
نوفرستی: بله. طبیعتاً اینطور است. اما در برخی مواقع نیز این اردوها اتفاق میافتد، اما آنها با اعمال یک سری سختگیریها دانشآموزان را به اردوهای آموزشی میبرند. آن مدیرانی که با وجود همه سختگیریها دانشآموزان را به اردوهای آموزشی میبرند، خیلی جرئت به خرج میدهند و ریسک میکنند. امروز سیستم سنجش از معلم نمیخواهد که سبک زندگی را به دانشآموزان آموزش دهد. سیستم سنجش فقط از معلم میخواهد که ببیند دانشآموز دروسی را که در کتاب آمده و در کلاس آموزش داده میشود، تا چه اندازه آموخته است و معلم برای سنجش این مسئله فقط میتواند از ابزار امتحان استفاده کند؛ در این میان معلمانی هم که باتکیهبر خلاقیت خودشان سعی میکنند سبک زندگی و سایر مطالب را به دانشآموزان بیاموزند، بهرغم عملکرد خوبی که دارند، تشویق نمیشوند.
حتی گاهی برخی از مسئولان برای دستیابی به منافع خودشان، مدیران و معلمان مدارس دولتی که عملکرد خوبی دارند، توبیخ میکنند! نکته دیگر نگاه و تصور خانوادههاست؛ بهعنوانمثال خانوادهها الان فکر میکنند که فرزندانشان باید حتماً تکلیف زیاد داشته باشند و از امتحان و رقابتکردن بترسند، اما من معلمی را میشناسم که مطالب درسی را با ابزار بازیکردن به کودکان آموزش میدهد و نتیجه مطلوب را میگیرد؛ ولی این معلم از دانشآموزانش خواسته که اتفاقات داخل کلاس را به خانوادههایشان نگویند، چون میترسد که خانوادههای دانشآموزانش از او شکایت کنند و بگویند نمیتواند به فرزندانشان آموزش بدهد. یعنی الان شرایط بهگونهای است که اگر معلمان هم مجاب شوند روشهای ارزیابی خود را در کلاس تغییر دهند، برخی از خانوادهها مانع میشوند. به همین دلیل آموزشوپرورش در برخی از مواقع میخواهد طرحهای خوبی را تعریف و اجرا کند که محققشدن این امر نیاز به کار رسانهای جدی دارد تا خانوادههای ما به این باور برسند که این سیستم آموزش در کلاس باید تغییر کند و آموزش در حین زندگی دانشآموز رقم بخورد؛ لذا وقتی این اتفاق میخواهد بیفتد، باید خانوادهها همراه باشند و متوجه باشند این اتفاق چیست.
امروز سیستم سنجش از معلم نمیخواهد که سبک زندگی را به دانشآموزان آموزش دهد. سیستم سنجش فقط از معلم میخواهد که ببیند دانشآموز دروسی را که در کتاب آمده و در کلاس آموزش داده میشود، تا چه اندازه آموخته است و معلم برای سنجش این مسئله فقط میتواند از ابزار امتحان استفاده کند.
اما میتوان در سیستم فعلی نیز روشهایی را بکار برد که قدری از وضعیت موجود فاصله گرفت.
نوفرستی: بله. همانطور که قبلاً عرض کردم با امکانات و شرایط فعلی هم میتوان مدل آموزشی کشور را تغییر داد، مثلاً میشود حجم کتابهای درسی را قدری تعدیل کرد. تا معلم وقت اضافی داشته باشد و در آن زمان اضافی وضعیت دانشآموزان را رصد و توصیف کند؛ در واقع میتوانند خلاقیت به خرج داده و کارهای مثبتی انجام بدهند - بهعنوانمثال در علومتجربی مقطع ابتدایی این اتفاق خوب رخداده است - اما دیده شده که برخی از معلم در همان وقت اضافه که میتوان خلاقیت بکار ببندند فقط جزوه میدهند! و باز مدل قدیم را خودشان تولید میکنند! یکی از اقداماتی که آموزشوپرورش میتواند رقم بزند تا سبک آموزش و مدل سنجش تغییر کند این است که قوانین حقوقی و حمایتی را تدوین و تصویب کند که در چهارچوب آن قوانین، معلم و مدیر به لحاظ حقوقی چنان حمایت شوند که بتوانند مطالب را در محیط خارج از مدرسه به دانشآموزان بیاموزند.
الان ما شاهد این هستیم که دانشآموزان بعضی از روزها در قالب اجرای طرح روز بدون کیف، هیچ کتابی را با خود به مدارس نمیبرند. خب در چنین روزی معلم هم نمیداند که باید در کلاس چه کاری انجام دهد. این در صورتی است که آموزشوپرورش میتواند برای معلم برنامههایی خلاقانه تعریف کند تا معلم بتواند از بین این برنامهها به فراخور اقتضائات کلاس و مدرسه چند تا را انتخاب کند تا روز بدون کیف برایشان روزی جذاب باشد. یعنی آموزشوپرورش مثلاً ۱۰ قالب را برای برنامههای قابلاجرا در ایامی مانند روز بدون کیف تعریف کند و از معلم بخواهد که حداقل یک یا دو مورد از آن قالبها را اجرا کنند. همچنین استفاده جدی از هوش مصنوعی و فناوری آیتی میتواند یکی دیگر از راهکارها برای تغییردادن مدل آموزشی کشور باشد؛ در واقع آموزشوپرورش میتواند با بهرهگیری از فناوریهایی، چون فناوری هوش مصنوعی بخشی از بار سنجش را از روی دوش معلم بردارد و روی دوش فناوری بگذارد. در چنین شرایطی معلم فقط اطلاعات را ثبت میکند و زمانی برای تحلیلکردن آن اطلاعات نمیگذارد و در پایان هم معلم این امکان را دارد که آن نتیجه برآمده از تحلیل هوش مصنوعی را تأیید یا اصلاح کند.
هماکنون معلم نداریم، کارمند داریم
امکان استفاده از فناوریهای جدید در سنجش وضعیت دانشآموزان در سند تحول آمده است؟
نوفرستی: امروز هر کسی که بخواهد کاری را انجام بدهد میتواند بگوید که آن در سند تحول ذکر شده است! سند تحول یک برنامه کلان است و معلم باید به آن چیزی عمل کنند که مدرسه به آنها ابلاغ میکند؛ در واقع سند تحول، یک سند ۳۶ صفحهای است که راهبردها و چهارچوبهای کلی را تعریف کرده و در آن ذکر شده است که هر مدرسه میتواند همانطور که صحیح میداند، مفاد سند را برای خودش تعریف و اجرا کند. به نظر میرسد باتوجهبه وضعیت فعلی منابع انسانی در آموزشوپرورش اگر بخواهیم کاری روبهجلو انجام دهیم در گام اول باید موارد را خیلی روشن و شفاف بیان کنیم. درست است در چنین مواردی دستوپای معلم بسته میشود، اما در انتها نتیجه مطلوبیت به دست میآید. مثلاً ده الگو پیشروی معلم قرار دهیم تا او بتواند چند مورد را انتخاب و اجرا کند. اما همانطور که گفتم ما هماکنون معلم نداریم، کارمند داریم؛ کارمند هم یاد گرفته است که همیشه بر اساس آنچه که در بخشنامهها آمده و میآید، کار خودش را انجام دهد.
با همه این اوصاف الان مسئله تربیت و شاخصههای مهارتی چه جایگاهی در سیستم سنجش کشور دارند؟
نوفرستی: الان تربیت مسئله مدرسه نیست که در سنجش بیاید. گرچه که سند تحول گفته است باید تربیت سیاسی دانشآموزان در دستور کار سیستم آموزشی کشور قرار گرفته و سنجش شود؛ تربیت سیاسی به معنای کنشگری سیاسی است؛ اما کنشگری سیاسی الان در سیستم آموزشی کشور دیده نمیشود پس چه چیزی را باید سنجید؟ هیچ! تربیت اقتصادی هم که به معنای کنشگری اقتصادی است، به همین منوال است. دانشآموز برایآنکه تبدیل به یک کنشگر اقتصادی شود، باید کار اقتصادی کند؛ کار اقتصادی دانشآموزان در قالب برپایی بازارچهها تعریف میشود، اما برنامهای با عنوان برپایی بازارچه برای مدارس تعریف نشده است و یک کار فوقبرنامه بهحساب میآید. این در صورتی است که کار فوقبرنامه سنجش نمیشود؛ بنابراین وقتی که ما یک نوع تربیتی را در سیستم آموزشی باز تعریف نکردهایم، کار به سنجش نمیرسد. شاید سنجش بتواند باعث شود که معلم هم وارد فضای آموزشی بشوند؛ یعنی اگر ما از معلم بخواهیم که شاخصههایی، چون میزان مشارکت شاگردانش در فعالیت مساجد را هم ارزیابی کند، در واقع معلم را در آموزش سبک زندگی به دانشآموزان سهیم کردهایم شاید سنجش بتواند باعث شود که معلم هم وارد فضای آموزشی بشوند؛ یعنی اگر ما از معلم بخواهیم که شاخصههایی، چون میزان مشارکت شاگردانش در فعالیت مساجد را هم ارزیابی کند، در واقع معلم را در آموزش سبک زندگی به دانشآموزان سهیم کردهایم.
حالا اگر تحلیل ارزیابی از طریق فناوری و هوش مصنوعی انجام شود، سیاستگذار میتواند از طریق فناوری بر معلم اعمال قدرت کند تا معلم نتواند هر کاری را که دوست داشت، انجام بدهد. بهعنوانمثال معلم گزارش تصویری کارهای دانشآموزان را، مثل همان شرکت در برنامهها مسجد محل، در سامانه بهعنوان سند ارزشیابی خود بارگذاری کند.
آیا علاوه بر سنجش عملکرد دانشآموزان، میزان و کیفیت عملکرد معلم و سیستم آموزشی هم ارزیابی میشود؟ الان بحث رتبهبندی معلمان نیز قرار است وارد مسئله سنجش شود؟
نوفرستی: واقعیت این است که هدف اصلی سنجش عملکرد دانشآموز است، اما سنجش از قدیم بوده و بهصورت سنتی اعمال شده است؛ یعنی گاهی بازرس میآید و میزان امنیت، بهداشت و موارد دیگر را در مدارس میبیند؛ این سنجش مهم هم بوده؛ اما کارا نبوده است. فناوری و فرایند میتواند به ارزیابی بهتر مدارس و عملکرد سیستم آموزشی کمک کند. طبیعتاً باید ارزیابی ۳۶۰ درجه معلم هم رقم بخورد. رتبهبندی هم اتفاق خوبی است فقط در عرصه واقعی نیست، چون رتبهبندی با معیشت معلم گرهخورده است. وقتی سنجش به معیشت معلم گره میخورد، وضعیت خطرناک میشود و سنجش درستی بهحساب نمیآید مگر اینکه بخواهند خیلی سفت و سختش بکنند که آن وقت با جنس تربیت همخوانی نخواهد داشت.
چون ما سنجش را برای اصلاح میخواهیم و در چنین شرایطی افراد با طیب خاطر اطلاعات را در دسترس مسئولان قرار میدهند. جنس و ماهیت آموزشوپرورش ما تربیتی نیست، چون برآمده از سیستمهای صنعتی است. این فقط مختص به آموزشوپرورش ایران نیست. تربیت با مربی است و خیلی کم پیش میآید که تربیت بدون مربی اتفاق بیفتد. این در صورتی است که معلم نمیتواند در بازه زمانی کوتاه ۳۵ دانشآموز را تربیت کند البته ما میتوانیم با بهرهگیری از ابزارهای آموزشی و تربیتی مناسب تا حدودی کار را پیش ببریم.
ما الان مربی کم داریم و وقتی که مربی نباشد، کار تربیتی رقم نمیخورد. باید در سیستم آموزشی مربی تربیت شود، اما ما باید به فکر الان هم باشیم، چون الان را نمیشود رها کرد؛ در واقع اگر ما نسل آینده را تربیت نکنیم، دیگران آن را تربیت خواهند کرد. در جمع، سنجش زاییده اتفاقات است و نتیجه چیزی است که در کل سیستم رخ میدهد، اما خودش هم بسیار مهم است و میتواند به ما کمک کند.
/انتهای پیام/