گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ علی عسگری: ظاهراً پرسش پیشپاافتاده و دمدستی به نظر میرسد که ایران چه نسبتی با قضیه فلسطین و نزاع آن با اسرائیل دارد؛ اما همین پرسش بهظاهر ساده در برهههای مختلف شکافهایی را در میان جامعه ایرانی ایجاد کرده است. حداقل برای بخشی از مردم همواره این سؤال وجود داشته که انقلاب اسلامی چه نیازی به عمق استراتژیک دارد؟ چرا باید در منطقه بسیار حساس فلسطین که بهنوعی محل توجه تمام قدرتهای دنیاست مداخله کرده و بخواهد برای آن هزینه دهد؟ برای پاسخ به این پرسشها لازم است تا مقداری مسئله را عمیقتر دیده و پرسشهای بنیادینتری را طرح کنیم، پرسشهایی که گرهخورده با مسئله آینده و اصل بودن ما در منطقه است.
سنخ نزاع ایران و اسرائیل چیست؟
بهعنوان مسئله نخست ذکر این نکته ضروری است که مسئله نگاشته فعلی نسبت میان ایران و اسرائیل است. بهعبارتدیگر جدای از آنکه ملت فلسطین چه تصمیمی برای سرنوشت خود خواهند گرفت، با اسرائیل سازش کرده یا راه دیگری را انتخاب میکنند، مسئله ما نسبت میان ایران و اسرائیل است. با ذکر این مقدمه نخستین پرسش ما بحث از سنخ نزاع میان ایران و اسرائیل است. برای پاسخ به این پرسش برخی زیر مسئلههای دیگر وجود دارد که بهصورت منطقی پاسخ به آنها مقدمه پاسخ به پرسش اصلی خواهد بود. نخستین مسئله بحث از ماهیت خود اسرائیل است. موضوعی که برای افکار عمومی در ایران چندان شناختهشده نیست. در واقع ما در آن جغرافیا با چه نوع رژیمی مواجه هستیم؟ آیا اسرائیل یک دولت مدرن، دربرگیرنده ارزشهای روشنگری اروپایی همچون دموکراسی، جامعه مدنی، آزادی و... است؟ یا ما با دولتی مذهبی و به تعبیر برخی از فعالین دینی ما، بازماندگان یاغی قوم حضرت موسی مواجه هستیم؟
چیزی که امروزه در ادبیات مفسرین و برخی از روحانیون فعال مشاهده میشود، تحلیل اسرائیل در دل آیات مرتبط با قوم یهود در قرآن است، گویی که بر اساس این تفسیر، جنگ منطقه نزاع میان اسلام و یهودیت است. اسرائیل قرن بیست و یکمی در واقع تا چه میزان برآمده از اسطورههای مذهبی قوم یهود بوده و رهبران آن تا چه میزان مذهبی بودهاند؟ حتی برخی این دوگانه را شکسته و معتقدند اسرائیل نه یک دولت مذهبی و نه یک دولت مدرن است، بلکه ما با یک تروریست دولتی، فاقد هر نوع عقلانیت قدسی و در واقع با یک وضعیت استثنایی مواجه هستیم. طبیعتاً پاسخها منحصر در این موارد نبوده و میتوان گونههای مختلف دیگری را نیز طرح کرد. البته میتوان پرسشهای فوق را در یکلایه دیگر نیز دنبال نموده و باز از جهت مقدمه این پرسش را طرح کرد که فلسفه وجودی اسرائیل چیست؟ آیا انگیزههای دینی عامل اصلی تولد چنین پدیدهای در منطقه بودهاند و بعد سیاستهای دولتهای بزرگ جهانی به کمک آن آمده است؟ یا به خلاف آن سیاستهای دولتهای بزرگ جهانی تصمیم به تشکیل چنین رژیمی گرفته و انگیزههای دینی به خدمت آن درآمده است؟ آیا قضیه دین تنها یک ابزار تبلیغاتی اسرائیل است که با طرح مسئله یهودستیزی به دنبال خرید حمایت بوده یا از اساس ماهیت خود اسرائیل گرهخورده با مذهب است؟
پرسش بعدی به ماهیت ایران و انقلاب اسلامی باز خواهد گشت. ایران به چه دلیل با اسرائیل نزاع دارد؟ آیا مسئله ما صرفاً اخلاق است؟ بهعبارتدیگر مسئله صرفاً ظلمی است که اسرائیل نسبت به مردم مظلوم فلسطین روا میدارد؟ طبیعتاً اگر مسئله صرفاً این باشد باید معترف بود عمده کشورهای دنیا دستانشان تا آرنج در خون بیگناهان فرورفته است، لذا به نظر مسئله ما با فلسطین اخلاقی هست، اما فراتر از اخلاق نیز مسائل دیگری وجود دارد. آیا مسئله ما زمینهسازی ظهور و تمدنسازی اسلامی است؟ لذا بهواسطه آن به عمق استراتژیک خود اهمیت داده و منطقه را به سمت دیگری سوق میدهیم؟ اگر اینگونه باشد باید بگوییم مشکل اسرائیل با ایران صرفاً بهواسطه انقلاب اسلامی است و اگر در این جغرافیا یک دولت سکولار، استبدادی یا هر عنوان دیگری وجود داشت روابط میان ایران و اسرائیل بهصورت کاملاً طبیعی پیش میرفت. اما آیا مسئله اسرائیل صرفاً انقلاب اسلامی است یا فراتر از انقلاب اسرائیل با هر نوع ایران قوی دارای چالش است؟ بهعبارتدیگر برخی معتقدند اراده قدرتهای جهانی بر این بوده است که موازنه قوا در این منطقه را بهواسطه اسرائیل برقرار ساخته و نگذارند مجموع برآیند قدرت کشورهای منطقه از اسرائیل بیشتر شود. بر همین اساس هر کشوری که اراده بر قدرتگیری کند بهگونهای که بتواند با اعمال حاکمیت خود این نظم را دچار اخلال کند باید از میان برود، از طرف دیگر ایران مهمترین کشوری است که بهصورت بالقوه توانایی چنین عملی را دارد، لذا مشکل اسرائیل قبل از انقلاب اسلامی با ایران قوی و مستقل است، بنابراین ایران تجزیهشده و یا ایرانی که حاکمیت خود را در ازای رفاه و یا ثروت تقدیم غرب کرده باشد موضوع نزاع اسرائیل نخواهد بود.
پاسخ ما به پرسشهای فوق در واقع تعیینکننده این موضوع است که سنخ نزاع ایران با اسرائیل بر سر چیست؟ آیا این نزاع بر سر اصل موجودیتی به نام ایران است؟ یا ما با نزاعی اخلاقی، تمدنی، نزاعی بر سر منافع و قدرت و یا هر چیز دیگری مواجه هستیم؟
چه باید کرد؟
پرسش جدی دیگری که به دنبال بحث از موارد فوق طرح میشود آن است که پس از شناخت سنخ نزاع حال باید در مقابل این پدیده پیچیده چه کرد؟ آیا ما باید به فکر مهار اسرائیل باشیم؟ با به فکر نابودی آن؟ تا چه میزان شایسته است ایران برای این موضوع هزینه بپردازد؟ آیا ما باید در برابر اسرائیل خود را قوی کنیم بهگونهای که موازنه قدرت در منطقه را تغییر دهیم؟ یا در مرحله بعد این قدرت را باید صرف مهار اسرائیل کنیم یا نابودی آن؟ آیا از اساس قدرتهای بزرگ جهانی اجازه این تغییر موازنه را به ما خواهند داد؟ یا اگر این اجازه را نمیدهند باید برخورد کلی با اسرائیل را کنار گذاشته و با تجزیه آن به گروهها و احزاب مختلف، با عاقله آن ارتباط برقرار کنیم، از ابزار مبارزه مدنی استفاده کنیم و از کاربست خشونت بپرهیزیم؟
اگر بخواهیم مقداری صورتمسئله را از سادگی خارج کنیم طبیعتاً این موضوع که قدرت مقدمه هر امر دیگری است غیرقابلچشمپوشی خواهد بود، باید خود را قوی کرد تا حتی بتوان وارد تعامل شد، اگر شما چیزی برای عرضه در تعامل یا مذاکره نداشته باشید کسی بر سر یک میز با شما قرار نمیگیرد، بلکه ترجیح میدهد در میدان سرنوشت شما را تعیین و تکلیف کند. اما مسئله اصلی پس از قدرتیافتن است، این قدرت باید به چهکار بیاید؟ به عبارت خیلی سادهتر موشکهای نقطه زن با برد بلند صرفاً جهت بازدارندگی ساخته میشوند؟ یا جهت دست برتر دادن به ایران برای تعامل منطقهای؟ یا جهت مهار و یا در نهایت باید برای نابودی اسرائیل استفاده شوند؟ سیاست جمهوری اسلامی ایران در این زمینه چگونه بوده است؟
جهتگیری مسئله و چند نکته اضافی
در حقیقت باور ما بر آن است که از هر پایگاهی بخواهیم به مسئله فلسطین نگاه کنیم، نمیتوانیم بهراحتی از کنار این مسئله بگذریم. چنانچه ما بخواهیم شخصیتی ملیگرا باشیم و به ایران و منافع آن توجه کنیم، باید بدانیم که امروزه مسئله فلسطین و اسرائیل نقطه کانونی تولید قدرت در جهان اسلام است. ما باید این سؤال را از خود بپرسیم که چرا ترکیه اردوغان با وجود تمام ریاکاریهای خود و روابط گرم اقتصادی که با اسرائیل دارد، اما از لفاظیها پیرامون آن پا پس نمیکشد؟ مسئله فلسطین جایی است که به تعبیری تمام جهتگیریهای ملتهای مسلمان با آن تنظیمشده و حضور در این لایه میتواند در مناسبات میان کشورهای شما با ملتهای همسایه تأثیر چشمگیری داشته باشد. فلسطین کلید تولید قدرت منطقهای در غرب آسیا است، لذا همه کشورهای دنیا که بهنوعی دارای استراتژی بوده و میخواهند فراتر از سرزمین خود حرفی برای گفتن داشته باشند، نمیتوانند نسبت به مسئله فلسطین بدون موضع باشند.
اما مسئله فلسطین برای ما از این موضوع نیز فراتر است. اسرائیل تنها دولت هسته منطقه غرب آسیا است که از قضا با ایران نیز دارای روابط حسنهای نیست. از همین رو به نظر نمیتوان ایران را دوست داشت و نسبت به این تهدید وجودی برای آن بیتفاوت بود.
عطف بر مسائل پیشگفته ما چه از پایگاه اخلاق و یا چه از پایگاه دینی نیز به مسئله بنگریم، فلسطین تراژیکترین مسئله انسانی قرن بیست و یکم است که از قرن پیش به دوران فعلی رسیده و هنوز حلوفصل نشده است. ما با یک نزاع انسانی زنده مواجه هستیم که نمیتوان بهراحتی آن را نادیده گرفته و از آن چشمپوشی کرد.
بنابراین، به نحو خلاصه باید گفت که قضیه اسرائیل چه از منظر دینی، چه اخلاقی و چه ملی مسئلهای بسیار جدی برای ماست که نمیتوان در برابر آن بیتفاوت بود، حتی در لایهای عمیقتر میتوان مدعی بود که مسئله اسرائیل بهنوعی مسئله وجودی و گرهخورده با اصل وجود ما تبدیلشده است.
در ادامه این پرونده ما بر آن هستیم که پرسشهای فوق را در گفتگوهای کارشناسی با متخصصان این حوزه به گفتگو گذاشته و به پاسخهای مشخصی برسیم.
/انتهای پیام/