گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ آغاز و پایان دوران نوجوانی، بسته به فرهنگهای مختلف متغیر است و حتی فراتر از آن، درون یک کشور یا خردهفرهنگ هم ممکن است سنین متفاوتی را برای مرحله نوجوانی بهمنظور سپردن وظایف مشخص در جامعه در نظر گرفته شود. فراز و فرودهایی که در دورههای مختلف زیست نوجوان به سراغ او میآید و هویتش را در ابعاد مختلف میسازد، یکی از مهمترین بحثها دربارۀ هویت نوجوان است. در این میزگرد که با حضور آقایان رضا زنگنه، محمدحسین کاکا، محمدجواد رحمانی و عرفان رفوگران برگزار شد، ما به مسئله چالشانگیز هویت در نوجوان ایرانی پرداختهایم. مشروح این گپ و گفت را در ادامه میخوانید.
کودک یا جوان؟! مسئله این است
ما در این پرونده، تلاش زیادی برای شناسایی نظام مسائل نوجوانان داشتیم و این تلاشها به نتایج نسبتاً خوبی هم رسید. مسئله هویت یکی از مسائل مهم نوجوانان است که باید به آن توجه کنیم. در سالها و ماههای اخیر اتفاقاتی در کشور روی داد که باعث توجه بیشتر به نوجوانان و مسئله هویت در میان آنان شد. شما بهعنوان یک مشاور مدرسه پسرانه که در طول روز ساعات زیادی را با نوجوانهای نسل جدید میگذرانید و از دنیای آنها آگاهی دارید، جایگاه هویت را در نظام مسائل نوجوان امروز چطور ارزیابی میکنید؟
زنگنه: آن چیزی که ما بهعنوان نوجوانی میشناسیم و اهمیت چندانی برایش قائل نیستیم، بیش از هر دورۀ دیگری از زندگی، در شکلگیری هویت فرد مهم است و درعینحال بیش از هر دوران دیگری در جامعۀ ما نادیده گرفته میشود. ما در تولید محتوای فکری، فرهنگی و رسانهای، معمولاً نوجوان را پیوستی به کودک میدانیم. در واقع نوجوان یک هویت تابع و پیرو از کودک یا جوان است که بهخودیخود موضوعیت چندانی ندارد. به فضای تولید محتوا برای نوجوانان نگاه کنید؛ چه میزان از این محتواهای تولیدشده متناسب با نیاز، شخصیت یا فضای ذهنی نوجوان است؟ امروز اغلب برنامههای تولیدی تحت عنوان کودک و نوجوان، فقط مناسب کودکان است.
روی دیگر سکه این است که با همین نادیدهانگاری، ما باعث شدیم نوجوانی بهمثابه یک جوانی کوچک و برههای ملحق به بزرگسالی، مخصوصاً از دید خود نوجوانان، دیده شود؛ بهاینترتیب با چیزی به نام انکار نوجوانی روبهرو هستیم. بسیاری از نوجوانان میخواهند مانند جوانان یا بزرگسالان به نظر بیایند و همین موضوع موجب سختشدن ارتباط با نوجوان یا حل مسائل او میشود.
ما در تولید محتوای فکری، فرهنگی و رسانهای، معمولاً نوجوان را پیوستی به کودک میدانیم. در واقع نوجوان یک هویت تابع و پیرو از کودک یا جوان است که بهخودیخود موضوعیت چندانی ندارد.
نوجوانان امروز با مسائل زیادی دستوپنجه نرم میکنند. آنها حتی بین معلمان و والدین خودشان گیر کردهاند! اولیا مرز مشخصی برای شناسایی این هویت نوجوان بهصورت رسمی ندارند. زمانی که اتفاقی برای او میافتد، میگویند تو بزرگ شدهای و باید مسائلت را درک کنی! اگر هم رویدادی باشد که مخالف نظرشان باشد، میگویند تو بچهای و نمیتوانی مسائلت را درک کنی! این افراد بهعنوان ناظر بیرونی، میان نوجوان و خودشان مرز ندارند. نوجوان از این شیوه مواجهه با خودش حیران میشود. او درکی از شرایطش ندارد و بهراستی نمیداند که کودک است یا جوان! او نمیداند توانایی تصمیمگیری در همه زمینهها را دارد یا نه! البته این ضعف ماست که نمیتوانیم نوجوان را آگاه کنیم. جامعه، تولیدات رسانهای، خانواده و حتی کتب درسی هم در این سردرگمی نوجوان دخیل هستند و توان آگاهیبخشی به او را ندارند. بهعنوانمثال؛ چرا دانشآموز به جای اینکه از خودش سخن بگوید از فلان شخصیت موفق سخن میگوید؟ چرا این توان را در خودش نمیبیند که به آن جایگاه برسد؟ گویی فقط در آن الگو ذوب شده است.
به نظر من، کودک نبودن و درعینحال جوان نبودن، یکی از ویژگیهای اصلی دوران نوجوانی است. من فکر میکنم که نهادهای مسئول، میتوانند برای این دوران بازه سنی یا مشخصاتی معین کنند، اما بهخاطر ماهیت گذرا بودن دوران نوجوانی این اتفاق رخ نمیدهد. دوران نوجوانی، دوران ثابتی نیست که بخواهیم برای آن محصولی تولید کنیم و به آن بپردازیم.
مدرسه، تنها یک فرصت است؛ نه همه چیز!
آیا این سنجش مداوم به این علت نیست که نوجوان به دنبال الگویی میگردد تا خود را با آن تعریف کند؟ در این فضا شما بهعنوان یک معلم یا مشاور چه کمکی به دانشآموز میکنید؟ این سردرگمی بخشی از ویژگی دورۀ نوجوانی است و باید بتوانیم راهحلی جلو پای نوجوان بگذاریم. به او کمک کنیم خودش و دیگران را به طور واقعی و همزمان ببیند.
زنگنه: برای معلمها انجام این کار بهتنهایی مشکل است. نوجوانی که در مدرسه با مشکلاتی مواجه است، تا آرامش خاطر و احساس راحتی را به او ندهم با من حرف نمیزند! مشاوران مدارس نیمی از سهم حل این مسائل را به عهده دارند، اما باقی آن به عهدۀ خانواده و کمی هم به دوش جامعه است.
چرا دانشآموز به جای اینکه از خودش سخن بگوید از فلان شخصیت موفق سخن میگوید؟ چرا این توان را در خودش نمیبیند که به آن جایگاه برسد؟ گویی فقط در آن الگو ذوب شده است.
کاکا: قبل از پاسخدادن به سؤال شما این را بگویم که ما هیچ نهاد هویتسازی به غیر از مدرسه برای نوجوان نداریم. شاید زمانی مسجد و هیئت در جریان مذهبی این امکان را داشت که نوجوانان را کنار هم جمع کند. اما اکنون فقط مدرسه این فرصت انحصاری را در اختیار دارد. اگر نوجوان هویت خود را با دانشآموز بودن تعریف نکند، چه هویتی دارد؟ هنر کسانی که در مدرسه هستند، همینجا خودش را نشان میدهد. آنها میتوانند باعث شوند نوجوان، نوجوانیاش را انکار نکند و هویت خودش را منحصر به دانشآموزی نبیند. درست است که عناصر هویتبخش مختلفی در شخصیت و محیط پیرامونی او هستند، اما بالاخره مدرسه یک نهاد است. آموزش مجازی این را به ما نشان داد اگر نوجوان به مدرسه نرود، جایی برای دیدن همسالان خود و تعامل با آنان ندارد. این در حالی است که جامعه و محیط فرهنگی و اجتماعی ما امکان تأسیس و فراهمآوردن محیطهای متنوعی برای این قشر دارد. او فارغ از این فضا، اگر به جامعه هم برود، اغلب در کنار بزرگسالان است؛ بنابراین، مشاور مدرسه باید بتواند در حوزههایی از هویتسازی نوجوان ورود کند که محصور به دانشآموز بودن نوجوان نیست.
رفوگران: نکتۀ آقای کاکا دربارۀ هویت نوجوان و نسبت آن با دانشآموز بودن یا نبودن نکتۀ درستی است. اگر نوجوانی دانشآموز نباشد، آیا هویت ندارد؟ روشن است که پاسخ این سؤال منفی است. هویت نوجوان فقط هویت دانشآموزی نیست که بخواهیم آن را به مدرسه تقلیل دهیم. نوجوانی دورۀ گذاری است که فرد در آن ایام هویتهای مختلف را تجربه میکند و حضور در محیطهای هویتساز متفاوت را برای رسیدن به یک هویت مطلوب دنبال میکند. او قرار نیست شبیه هریک از این هویتها یا محیطهای هویتساز باشد.
رحمانی: مدرسه تنها منبع هویتساز یا تنها مکان تمرین هویتیابی نیست! بنا به تجربیات و گزارههای ذهنی من، نوجوان تنها مؤلفۀ هویتیاش را دانشآموز بودن نمیداند و اتفاقاً او از این برچسب فرار میکند! البته من دربارۀ محیطهای تعامل نوجوانان در فضایی غیر از مدرسه نظر متفاوتی دارم. به نظر من، تنها محیط تعامل نوجوانها، مدرسه نیست! همین امروز و در فضای جامعهای که فکر میکنیم خیلی از بچهها هوادار گیم و بازیهای آنلاین هستند، قرار یک فوتبال دستهجمعی در زمین چمن یا خیابان، خواهان بیشتری دارد؛ پس نوجوان در این زمینه چندان با بحران مواجه نیست.
تکرار انگارههای کلیشهای در تربیت
مدرسه که به قول شما مهمترین و شاید تنها پایگاه شکلدهی به هویت نوجوان است، چه سهمی در انکار نوجوانی دارد؟
کاکا: مدرسه شدیداً در ایجاد و تقویت ویژگیهای نوجوانی بد عمل میکند و شاید به همین خاطر است که انکار نوجوانی برای نوجوان جذابتر میشود. واقعیت این است که در اکثر مدارس کسی به فکر این حرفها نیست. اولیای مدارس درگیریهای فکری و عینی خود را دارند که اجازۀ اولویتبخشی به این فکرها را به آنان نمیدهد. آنها خدا را شکر میکنند که نوجوان مشغول درسومشق باشد، از اصول اولیه و قابلقبول انضباطی برخوردار باشد و خلاصه دردسر خاصی برای خودش و دیگران نسازد!
رفوگران: به نظر من، مدرسه تنها منبع هویتساز برای نوجوانها نیست. اتفاقاً اگر بنا بر این باشد که مدرسه در صدد هویتبخشی به نوجوان برآید و به تعبیری عنان این داستان را در دست بگیرد، نوجوان از زیر بار مدرسه رفتن یا حرفهای مدرسه را شنیدن در میرود! ادبیات مدرسه در یکپارچهسازی همۀ مخاطبانش منجر به ناکارآمدی این نهاد و در نتیجه فاصلهگرفتن بچهها از آن میشود. شما فکر کنید که سیستم مدرسه امروز با یک دانشآموز هشتساله روبهروست؛ همچنان که او را دانشآموز میخواند، همان سیستمی را در آموزشوپرورش برایش اجرا میکند که برای یک دانشآموز هفدهساله هم در نظر دارد! این چه نتیجهای غیر از راندن و رنجش بچهها دارد؟
رحمانی: دقیقاً! این یکسانسازی روشهای تدریس و پرورش برای بچههای مختلف یا همان نوجوانهای مختلف حتماً منجر به یک نتیجۀ درست نمیشود. زمانی که به تدریس یکی از مباحث درس حسابان مشغول بودم، در همان حین با خودم فکر کردم همۀ بچهها که توان درک مطلب از طریق این روش را ندارند! عدهای با فلان میزان بضاعت فکری و فضای ذهنی از این روش بهرهمند میشوند، عدهای دیگر هم باید با روشهای متفاوتی روبهرو باشند. من در کسوت یک معلم ساده، لزوم استفاده از شیوههای مختلف در تربیت نوجوانها را بهراحتی دریافتم، مدیران این عرصه هم باید این بایسته را بفهمند و به آن عمل کنند.
مدرسه در کشاکش تحمیل و تربیت
واقعیتی که در رابطۀ بین مدرسه و نوجوان میبینیم این است که انکار نوجوانی بین نوجوان و مدرسه حالت رفت و برگشتی پیدا کرده است. هم نوجوان بهخاطر گریز از مسئولیتها و فشارها، نوجوانی را انکار میکند تا به دورۀ جوانی برسد و آزادیهایی داشته باشد، هم مدرسه دوست دارد بار این مسئولیت را سبکتر کند تا احتمالاً با چالشهای کمتری روبهرو شود. شما با این رفتارهای دوگانه چطور مواجه میشوید؟
زنگنه: قطعاً وقتی نوجوان را منحصر در دانشآموزی تعریف میکنیم، یکی از واکنشها این است؛ نوجوان این دوره را انکار میکند و به مسائلی که مخاطبش بزرگسالان هستند پناه میبرد. مثلاً نوجوان فکر میکند بزرگبودن به این است که کلاً زیر میز بزند و درس نخواند! البته در مدارسی شبیه به مدارس ما این رفتار کمتر دیده میشود؛ اما عموماً نگاه تحمیلی و خنثیساز به نوجوان این مسئله را تحمیل میکند که هویت فردی نوجوان تحت امر، یکسان شده، کمیت گرا و کلیشهای دانشآموزی تعطیل شود؛ اگر او این را بپذیرد، هویت خود را به چیزی تقلیل میدهد که دیگری به او تحمیل کرده یا برایش در نظر گرفتهاند.
ادبیات مدرسه در یکپارچهسازی همۀ مخاطبانش منجر به ناکارآمدی این نهاد و در نتیجه فاصلهگرفتن بچهها از آن میشود
کاکا: با صحبتهای آقای زنگنه موافقم. فضای مدرسه نیاز به رصد مداوم دانشآموزان، خواستهها و شخصیت آنان دارد. وقتی برای تمام افراد یک کلاس، یک روش تربیتی را در نظر میگیریم، در تلهای که شما گفتید گیر میافتیم! اینکه همه مثل هم هستند و شرایط یکسانی دارند، ظاهر ماجراست. اگر کل کلاس به روش شما تن دهند و اعتراض نکنند، شما نمیفهمید روشتان اشتباه است، بلکه فکر میکنید کار درستی را انجام میدهید. اگر کسی از دانشآموزان این اشتباه را بفهمد و روش خود را عوض کند، با مسئلهای به نام مواجهه با خانوادهها روبهرو میشود. خانوادهها ایدۀ او را نمیپذیرند و فکر میکنند کارشان درست است و هویت مثبت را در دانشآموزی میبینند که مخالف هیچچیز نیست!
رفوگران: نوجوان را نمیتوان محصور در این و آن دید. او باید آزاد باشد، باید قدرت اختیار و انتخاب داشته باشد تا بتواند بهراستی نوجوانی را تجربه کرده و پشت سر بگذارد. نوجوان باید ببیند، تجربه کند و بعد دست به انتخاب بزند. آزادی در مسئولیت نوجوانی تبلور پیدا میکند.
رحمانی: دقیقاً! آزادی دادن به نوجوان به این معنا نیست که او را رها بگذاریم و چیزی طلب نکنیم. نوجوان آزاد باید درعینحال مسئولیتپذیر هم باشد. باید فعالیتهای فردی را به او بسپاریم و بگذاریم تجربه و انتخاب کند؛ اما در فضای اجتماعی باید تناسب آزادی و مسئولیت را بهشدت رعایت کرد.
مواجهه با خود واقعی؛ پله اول
گویی همیشه و در طول تاریخ نوجوانی، همین رویکردها با شدت و غلظتهای متفاوت وجود داشته است. نوجوانی که تنوعطلب باشد، پیشاپیش محکوم است.
نوجوان باید ببیند، تجربه کند و بعد دست به انتخاب بزند. آزادی در مسئولیت نوجوانی تبلور پیدا میکند.
زنگنه: الان مسئلهای که در اغلب نوجوانان پسر میبینیم، درگیریهای فیزیکی و سخنان مثبت هجده است. چرا؟ چون نوجوان میخواهد از این دوران فرار کند. او حتی در جریان مواجهه با اولیای مدرسه یا خانه هم از موقعیت میگریزد، هیچ مسئولیتی قبول نمیکند و کمتر کسی به دلیل این عقبنشینی فکر میکند. باید یک پله عقب برویم. هویت یعنی من، شخصیت من، کاری که من میکنم یا دهها مشخصهای که من را بهعنوان یک شخصیت میسازد. بسیاری از بچههای نوجوان این را ندارند و بهخاطر همین فقدان سعی میکنند از هویت خود فرار کنند. اگر بتوانیم خودشان، مشخصات و نقششان را به آنها معرفی کنیم، بخش عمدهای از راه را طی کردهایم.
جذابیتهای متناسب با سن نوجوان
بنابراین صحبتها، وضعیت هویتیابی و هویتسازی در میان نوجوانان امروز ما با اوضاع خوبی مواجه نیست. این در حالی است که برخی متخصصان معتقدند ما امروز با بحران هویت روبهرو نیستیم و در مرحلۀ تعارض هویت قرار داریم. نوجوانان بهصورت آگاهانه نمیخواهند زیر بار هویتیابی بروند و قصد دارند علیه چهارچوب خانواده، جامعه و مدرسه بشورند. شاید به این معنا که آنها طالب هویتی با معیارهای متفاوت هستند که نزد اولیای مدرسه و خانواده مطلوب نیست. شما در ارتباط با نوجوانان چنین فضایی را تجربه کردهاید؟ آیا این تحلیل درست است؟
زنگنه: فکر میکنم این مبالغه است. نمیشود بدون هویت زندگی کرد. این هویت میتواند ناخودآگاه باشد و عموماً هم ناخودآگاه است. مسئله این است که کدام هویت نوجوان ما را به سمتوسوی خود میبرد؟ کدام منابع هویتساز او را بهسوی خود جلب میکند؟ مثلاً محصولات فرهنگی نقش مهمی در هویتیابی نوجوانان دارند. چرا یک محصول در میان نوجوانان محبوب میشود؟ اتصالات هویتی محصول با نوجوانان یکی از دلایل مهم این محبوبیت است. موسیقی رپ برای نوجوان یک مسئلۀ هویتی است. هر چقدر سن بالاتر میرود، مخاطب خیلی موسیقی رپ نمیشنود. چرا؟ چون نوجوان این موسیقی را نزدیک به خود میبیند و میتواند با آن برای خود یک شخصیتی بسازد. البته همۀ نوجوانان خود را در آن قالب سبک زندگی جا نمیدهند، ولی جذابیت موسیقی رپ همچنان برایشان باقی است.
رفوگران: نگاه من با این دیدگاه آقای زنگنه متفاوت است. من فکر میکنم اقبال نوجوان ما به موسیقی رپ یا هر چیزی شبیه به رپ که در جامعۀ ما دید مثبتی نسبت به آن وجود ندارد، بهخاطر نبود محصولات مناسب و جایگزین نیست. ذات نوجوان به سمتوسوی هر چیزی که متفاوت باشد، جذب میشود. او برای تجربۀ همین محصولات و چیزهای مشابه است که نوجوان شده! او با اندوختن همین سرمایههای تجربی است که در جوانی به تکامل و تعادل میرسد و در غیر این صورت، شخصیت نوجوان کامل نمیشود. او در پی پیوست خوردن به یک گروه بزرگتر است. البته این به معنای بردن نوجوان به سمت موسیقی رپ یا تلاش برای تولید یک موسیقی که از نظر ما مناسب باشد، نیست؛ آن وقت چیزی شبیه به رپ اسلامی که در زمینههای دیگر داریم را خواهیم داشت!
آموزش مجازی این را به ما نشان داد اگر نوجوان به مدرسه نرود، جایی برای دیدن همسالان خود و تعامل با آنان ندارد
رحمانی: من با عبارت موسیقی نوجوان مشکل دارم! این عبارت یعنی چه؟ اگر این عنوان روی محصولی بیاید، نوجوان به سمت آن نمیرود. آزادی یکی از مهمترین ارکان هویتیابی نوجوان است. او بهخاطر همین آزادی، درعینحال قانونپذیر و قانونگریز است. اگر موسیقی نوجوان به این معنا باشد که ما خودمان را جای نوجوان بگذاریم و به مسائل نگاه کنیم، من نیز با این نگاه و اثر همراه هستم.
کاکا: وقتی میبینیم محصولی که در سبک زندگی نوجوان وجود دارد با مطلوب ما متفاوت است، باید سراغ پرسش از راز جذابیت آن محصول برویم. باید ببینیم که آن محصول چه جذابیتهایی برای نوجوان دارد؟ چه نیازی از نوجوان را برآورده کرده که ما باید به آن پاسخ میداده و ندادهایم!
زنگنه: وقتی شما موسیقی نوجوان ندارید، معلوم است نوجوان به موسیقی رپ جذب میشود! چون خودش را شبیه محتوای این موسیقی میبیند و ممکن است محتوای این موسیقی اصلاً برای او مناسب نباشد. اول باید به این گزاره برسیم که تفاوت هویت نوجوانان با ما، تفاوت منفی و بحرانی نیست، اگر هم بحرانی باشد، صرفاً برای نوجوان نیست. این بحران یک ضلعش را در نوجوانی نشان میدهد و ضلع دیگرش را در جوانی و جای دیگری نشان خواهد داد.
/ انتهای بخش اول / ادامه دارد...