گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ هرچند این موضوع که فرهنگ ساخته نمیشود یکی از آیات محکم علوم اجتماعی است، اما این موضوع نیز مورد وفاق همه پژوهشگران قرار دارد که توان برخی از افراد، گروهها و جریانها برای رفتارسازی یا حتی در لایهای عمیقتر برای تاریخسازی بیشتر است. از همین رو با مطالعه و ارزیابی همین جریانهای پر نفوذ که اصطلاحاً از آنها بهعنوان «گروههای مرجع» یاد میشود، میتوان کلیتی از هندسه جامعه در آینده را تشخیص و یا حتی جهتدهی کرد. امروزه این گروههای مرجع تحتتأثیر کلیت دیگری به نام رسانه قرار گرفته و از همین رو ما شاهد تولد مفهومی به نام سلبریتی هستیم. ما در گفتگو با حجتالاسلاموالمسلمین دکتر میثم حسنی سعدی - مدرس دانشکده دین و رسانه دانشگاه صداوسیما - تلاش داریم تا کندوکاوی پیرامون وضعیت گروههای مرجع و سلبریتیها در جامعه ایران داشته باشیم. اکنون مشروح این گپ و گفت در برابر دیدگان شما قرار دارد.
گروههای اجتماعی در چتر فرهنگ
بهعنوان پرسش نخست میخواستم ارزیابی خود را از وضعیت گروههای مرجع در جامعه ایران با تأکید بر سلبریتیها بفرمایید. به باور شما سلبریتیها در کشور ما تا چه میزان توان رفتارسازی دارند؟ آیا این توانایی فراتر از سطح امور روزمره میتواند منجر به جهتگیریهای عمیق شود؟
حسنی سعدی: در این مسئله تردیدی نیست که گروههای مرجع در دورههای مختلف تاریخی، دستخوش تغییر میشوند. زمانی علما و دانشمندان مهمترین گروه مرجع در جامعه بودند، اما بهمرور مرجعیت علما و دانشمندان کمرنگ شد. یکی از دلایل اصلی این کمرنگشدن، تقلیل ارزش علم و دانش در جوامع امروزی است. امروز باید خود گروههای مرجع را باید ذیل تحولات نظام ارزشی و فرهنگ کشور موردمطالعه قرار داد. طبیعتاً اگر در فرهنگ ما علم و دانش یا دین در رأس امور قرار داشته باشد، گروهها و افرادی میتوانند بهعنوان مراجع اجتماعی رفتارسازی کنند که بیشترین درجه انتساب به آن امر را داشته باشند. پس در هر دورهای، هر آنچه در ذهن مردم تبدیل به ارزش شود، منتسبین به آن چیز هم در میان مردم ارزشمند میشوند و قاعدتاً مرجعیت هم تا حد زیادی از همین ارزش نشئت میگیرد.
مفهوم سلبریتی در بستری ظهور کرد که ساعات کاری در جوامع تقلیل یافته و مسئله اوقات فراغت بهعنوان یک صنعت بسیار پر رونق مطرح شد.
صنعت پر رونق اوقات فراغت
اما در خصوص سلبریتیها، نمیتوان گفت که سلبریتیها در جامعه ما به طور مطلق پرنفوذ یا کم نفوذ هستند. لازم است بین اقشار مختلف جامعه تفکیک قائل شویم. سلبریتیها عمدتاً در کودکان، نوجوانان و جوانان تأثیرگذار هستند. خصوصاً در افرادی از این سنین که مشغولیت مفید خاصی هم ندارند. همانطور که میدانید، خود مفهوم سلبریتی در بستری ظهور کرد که ساعات کاری در جوامع تقلیل یافته و مسئله اوقات فراغت بهعنوان یک صنعت بسیار پر رونق مطرح شد. اما در تصمیمهای عمیق و جدی جامعه از جمله انتخابات، سلبریتیها به دلیل تأثیرگذاریشان - خصوصاً بر قشر جوان جامعه - گاهی بهصورت مستقیم و گاهی به طور غیرمستقیم مؤثر هستند.
به نظر شما سلبریتیهای ایرانی چه نسبتی با دین اسلام برقرار میکنند؟ آیا ما میتوانیم سلبریتیهای مبلغ دین را داشته باشیم؟ نفوذ فرهنگ سلبریتیها در میان روحانیون جوان و اصطلاحاً روحانیون اینستاگرامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
حسنی سعدی: قاعدتاً هر فردی بعد از سلبریتی شدن توان تبلیغ هر محتوایی که مدنظرش هست را دارد؛ حتی اگر آن محتوا، محتوای دینی باشد. ما نباید نسبت به سلبریتی مطلقاً نگاه منفی داشته باشیم. سلبریتی فردی است که بهواسطه حضور در رسانه به شهرت رسیده است. همانطور که خود رسانه مطلقاً منفی نیست، هر آنچه ساخته دست رسانه باشد هم مطلقاً منفی نیست. مهم این است که ما چگونه از این موجود ساخته دست رسانه، بهرهبرداری کنیم.
لزوم و اهمیت سیاستگذاری فرهنگ شهرت
پرسش بعدی من به مقوله سیاستگذاری شهرت و نسبت میان سلبریتیها و نظام حاکمیت برمی گردد. در کشور ما عموماً سلبریتیها نگاهی منتقدانه به مدیریت کشور دارند. هرچند برخی معتقدند که این رفتار سلبریتیها صرفاً برای کسب محبوبیت است، اما اکنون کاری با این بعد از مسئله نداریم. پرسش اصلی آنجاست که در قبال این رفتار سلبریتیها، برخی معتقدند که آنها پرورشیافته خود حاکمیت و دستپرورده آن هستند. شما این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا حاکمیتها میتوانند سلبریتی ساز باشند؟
حسنی سعدی: نظامهای حاکم در واقع از سلبریتیهایی که ساخته دست رسانهها هستند و البته خودشان هم استعداد سلبریتی شدن را از قبل داشتهاند، بهرهبرداری موردنظر خودشان را انجام میدهند. البته این مهم است که بر اساس سیاست حاکم، کدام افراد امکان حضور در رسانه را پیدا کنند و در چه حدی این حضور ادامه یابد و کمیت و کیفیت حضور چگونه باشد و کجا این حضور متوقف یا کمرنگ شود و... در این بخش، نظام حاکم میتواند سیاستگذاری کند و باید هم بکند. کمااینکه در همه جای دنیا هم اینچنین است؛ بنابراین به این تعبیر، بهواسطه رسانه تحت حاکمیت نظام، سلبریتی میتواند ساخته دست نظام باشد. همچنین باید اضافه کرد که امروزه و با توجه به تکثر رسانهها، گسترش فضای مجازی و رسانههای خصوصی، VODها و... توان حاکمیت در این راستا کاهشیافته است. در دهه شصت و یا هفتاد، قهر حاکمیت با یک سلبریتی میتوانست منجر به کمفروغ شدن و یا حذف او شود، کمااینکه برخی از سلبریتیهای دروان پهلوی نتوانستند به درخشش خود در دوره فعلی ادامه دهند، اما این روند امروزه مختل شده است. ما امروز شاهدیم که بخش زیادی از سلبریتیها خارج از فضای رسانههای رسمی و یا صداوسیما رشد میکنند.
اقتضای مدیوم یا رسانهای که سلبریتیها در آن قرار دارند این است که پیامهای سطحیتری به مخاطب القا شود.
برای تبدیلشدن به سلبریتی عموماً نیاز به هیچ استعدادی نیست. در نقطه مقابل اما برخی تلاش دارند تا استعدادی را بهعنوان ماده اولیه سلبریتی شدن مطرح کنند، لذا ما شاهد تولید پدیدهای به نام اینفلوئنسر در زمینههای مختلف آموزش، بهداشت، اقتصاد و دهها مورد دیگر هستیم. این افراد تا چه میزان در تعمیق آگاهی در جامعه مؤثر بودهاند؟
حسنی سعدی: اتفاقاً بنده اعتقاد دارم برای سلبریتی شدن، استعداد هم لازم است. اگر اینگونه نبود هر آن کس که مدتی در رسانه حضور پیدا میکرد و در مقابل دیدگان مخاطب قرار میگرفت، باید سلبریتی میشد. درحالیکه اینگونه نیست. بله البته اقتضای مدیوم یا رسانهای که سلبریتیها در آن قرار دارند این است که پیامهای سطحیتری به مخاطب القا شود، اما این سخن بدان معنا نیست که رسانه محل ظهور استعداد نماها یا گروههایی هستند که هیچ استعدادی نداشته و صرفاً با نمایش مطرح شدهاند.
به لحاظ گروهبندیهای اجتماعی چه گروههای سنی و هویتی بیشتر از سلبریتیها اثر میپذیرند؟ آیا گروههای مذهبی جامعه نیز از سلبریتیها متأثر هستند؟ بهعبارتدیگر فرهنگ شهرت تا چه میزان در جهتدهی به فرهنگ دینی ما اثر داشته است؟ آیا شما به پدیدهای تحت عنوان مداح - سلبریتی یا سخنران - سلبریتی اعتقاد دارید؟
حسنی سعدی: قاعدتاً گروه سنی نوجوان و جوان بیشترین تأثیر را از سلبریتیها میپذیرند. این تأثیرپذیری هم ارتباط معناداری با مذهبی بودن یا نبودن ندارد. بهطورکلی جوانان و نوجوانان پیشران تحولات اجتماعی بوده و سطح تأثیرپذیری آنان از تحولات نسبت به دیگران بیشتر است. امروزه جوانان در خط نخست تحولات تکنولوژی و رسانه قرار داشته و نقش رسانه در سبد مصرف فرهنگی آنان بسیار پررنگ است.
در خصوص بخش دوم سؤال شما باید عرض کنم که فرهنگ شهرت در جهتدهی به فرهنگ دینی ما اثر داشته، ولی این اثرگذاری عمدتاً سطحی است، مگر در مواردی که فرد مشهور خودش از جهت محتوای دینی غنی باشد و بتواند بخشی از همان غنا را به مخاطب هم منتقل کند. یعنی عموماً فرهنگ شهرت نتوانسته کمکی به عمیقتر شدن فرهنگ دینی ما کند. پیرامون مقوله مداح سلبریتیها هم باید بگویم که در حال حاضر مداح یا سخنران سلبریتی در جامعه ما وجود دارد؛ چه ما اعتقاد داشته باشیم چه نداشته باشیم، این مسئله قابلانکار نیست.
رابطه دوسویه سلبریتی و رسانه
سلبریتیها در جامعه ایران چگونه تولید میشوند؟ صنعت سلبریتی سازی در داخل ایران با چه سازوکار و مؤلفههایی حضور دارد؟
حسنی سعدی: پاسخ به این سؤال کوتاه و مشخص است. تولیدکننده سلبریتی در همه دنیا، رسانهها هستند. رسانه برای زندهماندن نیاز به دیدهشدن دارد. رسانهای که مخاطب ندارد و دیده نمیشود از اساس زنده نیست؛ لذا رسانهها برای تحقق این موضوع به سلبریتیها نیاز دارند. از طرف دیگر حیات خود سلبریتی هم به دیدهشدن است؛ بنابراین نیازها به یکدیگر، دوسویه است و هر دو کمک به بازتولید یکدیگر میکنند. یعنی رسانه نفوذ سلبریتی در جامعه را تضمین کرده و سلبریتی نیز دیدهشدن رسانه را تضمین میکند.
بهعنوان پرسش آخر عرض میکنم که همه فرهنگها در گذشته خود مفهومی تحت عنوان قهرمان را داشتهاند. قهرمان، بخشهای زیادی از حافظه تاریخی مشترک جامعه را شکل میدهد. البته قهرمان یک پدیده صرفاً تاریخی نیست و ما امروزه نیز قهرمانهای ملی و دینی همچون شهید سلیمانی را داریم. حال پرسش این است که به باور شما تفاوت میان قهرمان و سلبریتی در چیست؟
سلبریتی بهسرعت تولید میشود، ولی چون تولیدکنندهاش در اصل رسانه است، با کمرنگشدن حضورش در رسانه، از بین میرود.
حسنی سعدی: سلبریتی بهسرعت تولید میشود، ولی چون تولیدکنندهاش در اصل رسانه است، با کمرنگشدن حضورش در رسانه، از بین میرود. شما اگر رخدادهای همین چند سال گذشته را مرور کنید خواهید دانست که ما افراد متعددی را داشتهایم که به صرف ادای یک کلمه بهگونهای طنزآمیز و یا اموری از این دست به سرعت دیده میشوند و صفحات چندصدهزارنفری در فضای مجازی برای خود دستوپا میکنند، اما آهستهآهسته به حاشیه میروند. ظهور اینها حاصل یک لحظه است. اما قهرمان متولد یک لحظه نیست. قهرمان، خیلی سخت به مرحله قهرمانی میرسد و البته رسانه هم به شهرتش کمک میکند.
قهرمان، دیرزا و دیرپاست. یعنی دیر به وجود میآید، اما وقتی به وجود آمد نیز خیلی دیر از بین میرود، حتی اگر حضورش در رسانه بسیار کمرنگ شود. برای اگر نمونه میرزا کوچکخان جنگلی یا دهها نفر دیگر از قهرمانان ما طی سالها و دهههای گذشته را ملاحظه کنید، خواهید دانست که اینها بهسختی به وجود آمدند، اما پس از بهوجودآمدن شاهد این هستیم که علیرغم آنکه دیگر رسانهها کمتر یادی از آنها میکنند، اما باز هم در ذهن و زبان مردم بهعنوان یک قهرمان ستایش شده و فراموش نمیشوند.
/ انتهای پیام /