گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ از زاویه نگاه تاریخی، هر فرهنگی از چند نقطه مختلف جوشیده و تلاش میکند تا خود را از این طریق بازتولید کرده و بسط دهد. مراد از نقاط جوشش، در واقع اموری هستند که فرهنگ از آن متأثر شده، الهام میگیرد و جهتگیریهای آینده را از آن نقطه کسب میکند.
نقاط جوشش هر فرهنگی متأثر از فاکتورهای مختلف، متفاوت بوده و از همین طریق نیز ما شاهد شکلگیری فرهنگهای با آرایشهای گوناگون هستیم. از باب نمونه به چند مورد از این نقاط جوشش اشاره میکنیم. یکی از نقاط جوشش، نظم معنایی و هسته سخت الهیاتی هر فرهنگ است. این هسته سخت الهیاتی هرچند مولفهای سنگینوزن و اثرگذار در تکوین فرهنگ است، اما تمام پویایی و جوشش فرهنگ را نمیتوان در آن خلاصه کرد.
علاوه بر الهیات فرهنگ، جغرافیا نیز یکی دیگر از نقاط جوشش و اثرگذاری بر فرهنگ است. جغرافیا هم میتواند بازگشت به اصطلاح زمینشناختی و دلالت بر ویژگیهایی همچون کوهستانی بودن، بیابانی بودن، گرمسیر یا سردسیر بودن داشته باشد و هم میتواند به جغرافیای سیاسی و وضعیت ژئوپلیتیک یک کشور برگردد؛ بنابراین جنس یا فاکتورهای متنوع جغرافیایی بر تکوین فرهنگهای مختلف تأثیرگذار است.
مورد دیگری که میتواند بر فرهنگ اثرگذار باشد، سطح و نوع تکنولوژی است. ما در این پرونده قصد داریم تا بر این مؤلفه تمرکز بیشتری کرده و آن را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. تکنولوژی درعینحال که در تکوین خود، بینسبت با فرهنگ نیست، اما پس از به وجود آمدن، اثر ژرفی بر فرهنگ میگذارد. یکی از نمودهای بارز این اثرگذاری را میتوان در سنخ گروههای مرجع اجتماعی جستجو کرد؛ برای مثال در روزگاری که سطح تکنولوژی منحصر در دستساختههای سنگی و آهنی بود، در یک جغرافیای سخت، کسانی میتوانند بهعنوان نیروی مؤثر اجتماعی و یا شخصیت مرجع ظهور و بروز پیدا کنند که از قدرت جسمی بسیار بالایی برخوردار باشند. اگر این دو مؤلفه را بخواهید با آن هسته سخت الهیاتی تجمیع کنید، مثلاً شوالیهها در فرهنگ غربی و یا پهلوانها در فرهنگ ایرانی - اسلامی تبدیل به گروه مرجع اجتماعی میشوند. پهلوان در فرهنگ ایرانی - اسلامی، دقیقاً نقطه تقاطع سه مؤلفه گفته شده است. جایی که سطح تکنولوژی متعلق به عصر پیش از صنعتیشدن بوده، از طرف دیگر انسانها در یک جغرافیای سخت برای بهرهمندی بیشتر از منزلت اقتصادی و اجتماعی ناچار از داشتن قدرت بدنی بیشتر هستند و از طرف دیگر، هسته سخت دینی در جامعه حضور پر رنگی دارد، «پهلوان» امکان ظهور و بروز پیدا میکند. پهلوان در فرهنگ ما شخصی است که حامل آن هسته سخت الهیاتی بوده و این را در زندگی خود نمایندگی میکند و درعینحال قابلیتهای جسمانی خاصی دارد که در دیگر افراد کمتر دیده میشود. در چنین وضعیتی پهلوان بهعنوان یک گروه مرجع اجتماعی، قابلیت اثرگذاری بر فرهنگ و اجتماع را داشته و بهعنوان یکی از نقاط جوشش فرهنگی محل رجوع و توجه قرار میگیرد. نمونه آرمانی چنین شخصیتی در فرهنگ ایرانی ما «رستم» است. البته فرهنگ ایرانی پس از آشنایی با تشیع نیز حضرت علی (ع) را که دقیقاً حامل چنین ویژگیهایی است بیشتر از سایر بزرگان و امامان محل توجه قرار داده و با ایشان ارتباط برقرار میکند. علی (ع) در فرهنگ ایرانی - شیعی ما نماد تام اَبَرپهلوان دینی است که ارزشهایی همچون جوانمردی و فتوت را با خود دارد. علی (ع) به واقع نقطه جوشش فرهنگ ایرانی است و ما فرهنگ خود را در آینه حماسههای ایشان که جمع اخلاق و قدرت است بازتولید میکنیم.
هنر نمایشدادن، پل رسیدن به شهرت
حال قدری جلوتر بیاییم و تحولات تکنولوژی را بررسی کنیم. امروزه سطح تکنولوژی در جوامع دچار انقلابی بنیادین شده و ما شاهد گذار از تکنولوژیهای صنعتی به تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی هستیم. انقلابهای متعدد، ظهور رسانههای جدید جوامع را از خود متأثر کرده و یکی از موارد اثرگذاری، تحول در گروههای مرجع اجتماعی و نقاط جوشش فرهنگی است. از اقتضائات رسانههای جدید بهویژه شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام، غلبه فرهنگ تصویری و نمایشی است. نمایشی شدن فرهنگ منجر به آن شده است که هر کس توانایی بیشتری در به نمایش درآوردن خصوصیات خود داشته باشد، امکان تبدیلشدن به گروه مرجع اجتماعی را پیدا میکند. این موضوع مهم نیست که شما چه میزان قدرت بدنی و یا چه توانایی در بلندکردن وزنههای سنگین دارید، اگر این هنر خود را نتوانید به یک کنش نمایشی تبدیل کنید، امکان خرید توجه برای خود را ندارید؛ لذا باتوجهبه انقلابهای تکنولوژیک، آنچه امروزه از لوازم تبدیلشدن به گروههای مرجع اجتماعی شده است، قابلیت انجام کنشهای نمایشی است. به تعبیر دیگر، قابلیت نمایش بازیکردن برای خرید توجه است. البته که هنوز هم در جامعه ما مراجع اجتماعی سنتی در همان مدل قبلی خود کار میکنند و بلاموضوع نشدهاند، اما دلیل این موضوع آن است که ما هنوز جامعهای کاملاً مدرن نشدهایم و ساختارهای سنتی در کشور ما وجود دارند.
امروز مسئله آن نیست که مراجع سنتی در دوره تکنولوژیهای مدرن کاملاً از بین میروند، بلکه آنها برای باقیماندن ناچار از تحول در شیوه کنش گری خود هستند. از باب نمونه صرفاً بیان میشود که حضرت آیتالله سیستانی در عراق به دلیل قوت وجود ساختارهای سنتی، میتواند بهعنوان یک مرجع اجتماعی - سیاسی ذینفوذ مطرح شود؛ اما در کشور ایران، در نزد عموم افراد، ایشان تنها بهعنوان یک مرجع تقلید فقهی شناخته میشوند؛ چرا که گریز از دوربین، کنش رسانهای و نمایشی که بخشی از مشی ایشان است، مانع از چنین امری در جامعه ایران میشود.
سلبریتیها و هنر نمایشدادن چیزهایی که ندارند
در دوران گذشته گروههای مرجع اجتماعی باید فینفسه واجد ارزشها و حقایقی بودند تا امکان دیدهشدن و تبدیلشدن به گروه اجتماعی را به دست میآوردند. اما در دوره مدرن که تکنولوژی رسانهای، فرهنگ را به سمت نمایشی شدن سوق داده است، این هنر نمایش است که میتواند حتی از کسی که فینفسه واجد هیچ مهارتی نیست، یک شخصیت مرجع اجتماعی بسازد. برای مثال این امکان وجود نداشت که کسی بتواند بهعنوان یک پهلوان شناخته شود، اما در عین حال از قدرت بدنی بالا، شهامت و جسارت رزم، هنر مبارزه و زورخانه بهرهمند نباشد. اما در دوره مدرن یک فیلمنامه خوب با یک بازی کمی تا حدی بدون نقص میتواند شخصی همچون «سجاد غریبی» را موردتوجه یک میلیون انسان قرار دهد؛ درحالیکه او هیچ تفاوتی با مردم عادی کشور ما که مقداری اضافهوزن دارند، ندارد. این ویژگی منجر به خلق پدیدهای به نام «سلبریتی» شده است.
سلبریتی هرچند در ادبیات علمی بهعنوان یک توهین تلقی میشود و البته چندان نیز بیراه نیست، اما میشود آن را بهعنوان یک سنخ از شخصیتهای مرجع اجتماعی مورد بررسی قرار داد. سلبریتیها کسانی هستند که به هنر نمایش تسلط کافی دارند، اما درعینحال فینفسه یا واجد ارزش خاصی نیستند و یا اگر مهارت و ارزشی را دارا هستند، این مهارت در پرتو هنر نمایشی آنان قرار گرفته است. حال پرسش آن است که سلبریتیها در بافتار فرهنگ و جامعه ایرانی چه جایگاهی پیدا کردهاند؟ و از طرف دیگر چه جهتی به فرهنگ ایرانی میدهند؟ آیا جهتدهیهای فرهنگی این مراجع اجتماعی نوظهور برآمده از بنمایههای هویتی این جامعه است؟ یکی از مسائل مهم پیرامون سلبریتیها فرهنگ شهرت است. مراد از فرهنگ شهرت نوع مناسباتی است که جامعه هدف و مخاطبین این افراد، با شخص مشهور برقرار میکنند. به واقع فرهنگ شهرت در کشور ما از چه وضعیتی برخوردار است؟ همه اینها پرسشهایی است که در این پرونده باید محل بحثوبررسی قرار گیرد. در ادامه فهرستی از پرسشها و مسائل را از نظر خواهید گذراند؛
پرسشهای مربوط به مسئله شهرت در جامعه ایرانی
۱.وضعیت گروههای مرجع در جامعه ما را چگونه باید ارزیابی کرد؟ آیا سلبریتیها یک گروه مرجع پرنفوذ هستند؟ اگر از سطح کنشهای سطحی و ظاهری بگذریم، آیا این گروه توان مرجعیت یابی گروههای اجتماعی در تصمیمهای عمیق و جدی جامعه ما را دارند؟
۲.سلبریتی های ایرانی چه نسبتی با دین اسلام برقرار میکنند؟ آیا ما میتوانیم سلبریتیهای مبلغ دین را داشته باشیم؟ نفوذ فرهنگ سلبریتیها در میان روحانیون جوان و اصطلاحاً روحانیون اینستاگرامی را چگونه میتوان توضیح داد؟
۳. نسبت میان سیاستگذار (نظام جمهوری اسلامی ایران) با «سلبریتی» چگونه است؟ بهعبارتدیگر سیاستهای جمهوری اسلامی چه تأثیری در زمینه شکلگیری فرهنگ سلبریتیها در امروز دارد؟ آیا از اساس میتوانیم از مفهومی تحت عنوان سلبریتی ساخته دست نظام یاد کنیم؟ این سلبریتی چه تفاوتی با گونههای دیگر دارد؟
۴.نقش اینستاگرام در تحولات فرهنگ شهرت در ایران چگونه است؟ آیا این پلتفرم توانسته است فرهنگ جامعه ما را بصری، نمایشی و خردگریز کند؟
۵. برای تبدیلشدن به یک سلبریتی عموماً به استعداد خاصی نیاز نیست. در نقطه مقابل اما برخی تلاش دارند تا استعدادی را بهعنوان ماده اولیه سلبریتی شدن مطرح کنند؛ لذا ما شاهد تولید پدیدهای به نام اینفلوئنسر در زمینههای مختلف آموزش، بهداشت، اقتصاد و دهها مورد دیگر هستیم. این افراد تا چه میزان در تعمیق آگاهی در جامعه مؤثر بودهاند؟
۶.به لحاظ گروهبندیهای اجتماعی چه گروههای سنی و هویتی بیشتر از سایر گروهها از سلبریتیها اثر میپذیرند؟ آیا گروههای مذهبی جامعه نیز از سلبریتیها متأثر هستند؟ بهعبارتدیگر فرهنگ شهرت تا چه میزان در جهتدهی به فرهنگ دینی ما اثر داشته است؟ آیا به پدیدهای تحت عنوان مداح - سلبریتی یا سخنران - سلبریتی میتوان پرداخت؟
۷. سلبریتیها در جامعه ایران چگونه تولید میشوند؟ صنعت سلبریتی سازی در داخل ایران با چه سازوکار و مؤلفههایی حضور دارد؟
۸. تفاوت سلبریتی با قهرمان یا فرد مشهور را بر چه اساسی میتوان توضیح داد؟
مجموع پرسشهای فوق تلاش دارد تا مسائل بومی گوناگون پیرامون حضور سلبریتیها در جامعه ایرانی را به بحث و تبادل نظر بگذارد. امید است که در پایان بتوان به تصویری جامع از وضعیت گروههای مرجع اجتماعی در جامعه ایرانی برسیم.
/انتهای پیام/