گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ ازجمله موضوعات پربحث این روزهای جامعه ایرانی بهویژه پس از برگزاری انتخابات اخیر، وضع سنجی امر مشارکت در انحای مختلف آن - بالاخص مشارکت اجتماعی - است. موضوعی که دغدغه چندساله ما نیز بوده است. در ادامه همین موضوع در نظر داریم تا باتوجهبه تحولات یک سال اخیر و ابهامات شکل گرفته پیرامون مسئله مشارکت، در گفتگو با صاحبنظران به ادبیات مفهومی مشارکت اجتماعی ورود کرده و سیر تحول آن در ایران معاصر و ادعای کاهش مشارکت در جامعه ایرانی را مورد کنکاش قرار دهیم. در نخستین گفتگوی این پرونده در شمالیترین نقطه تهران به سراغ دکتر محمدهادی همایون - معاون علومانسانی دانشگاه آزاد اسلامی، علوم و تحقیقات - رفتیم و با وی درباره نسبت مشارکت و باورهای دینی و معیارهای اعتقادی طرح مسئله کردیم. دکتر همایون در این گفتوگو از مفهوم مشارکت و جایگاه اثربخش آن از بُعد اعتقادی گفت که مشروح آن هم اکنون پیشروی شماست.
انقلاب اسلامی طرحی نو در عالم
در ابتدای بحث، شاید لازم باشد تا ما درباره اهمیت مشارکت از دیدگاههای اعتقادی و مبتنی بر باورهای دینی، قدری صحبت کنیم. لطفا توضیح دهید که چه طور مسئله مشارکت و امر دین قابل جمع شدن هستند؟
همایون: ما از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی یک مسئله جدی داشتیم که بهتدریج عمومی شد و آن هم این است که کشور یا با مدیریت یک نفر انسان صالح به نام ولیفقیه و یا با مشارکت مردم اداره شود و این تصور وجود داشت که این دو گزاره جدا از هم هستند. چون یک سنت استبدادی داشتیم، تصور این بود که دو راه بیشتر نداریم؛ یا در نظامات استبدادی قرار میگیریم و یک نفر صالح در رأس کار قرار میدهیم و رفتار و قواعد رفتارش تابع تصمیمگیریهای فردی است و کاری به مشارکت جمعی ندارد، یا در نظامات دموکراتیک قرار میگیریم و با ظاهرسازیهایی که در آنجا وجود دارد، میگوییم همه چیز در جمع است و هرچه جمع تصمیم بگیرند انجام میشود و نخبگان، صلاحیت قدرت داشتن در چنین جایگاهی را ندارند.
به نظر من، انقلاب اسلامی یک الگوی سومی را مطرح میکند و آن این است که حتماً ولیفقیه و رهبر جامعه و شخصی که در رأس کشور قرار میگیرد، باید اختیارات در رأس قرارگرفتن را داشته باشد، اما کارش ایجاد جمع بین مردم و رشد دادن مردم است؛ یعنی وظیفه او انجام کار از طریق مردم است.
مأموریت چند هزار پیامبر نیز به همین منظور بوده و با اینکه قدرت هم دستشان بود و برخی از آنها حکومت هم داشتهاند، اما چرا ضرورت داشته در این مراحل قرار بگیریم؟ برای اینکه مسئله اصلی این است که همه انسانها با هم حرکت کنند و همه تاریخی که شکلگرفته، تاریخ تربیتشدن انسانها ذیل یک هویت جمعی به دست آن انسانهای صالح است.
از نگاه بنده، بهشت، صورت عالی تمدن است؛ یعنی تمدنی که میسازیم رشد میکند و بهتدریج ما خود را در بهشت مییابیم؛ لذا موضوع اصلی در این مسیر، حرکت کاروانی و دستهجمعی انسانهاست.
الان در زمان انتخابات وقتی مسئله کاهش یا افزایش مشارکت رخ میدهد، این را مطرح میکنند که همه کارها را به رهبر جامعه بسپاریم و او خودش یک رئیسجمهور را انتخاب کند. یقیناً رئیسجمهوری که ایشان انتخاب کند از انتخاب ما بهتر خواهد بود، اما این روش ما را به بهشت نمیبرد و تمدن ما را نمیسازد. چون از نگاه بنده، بهشت، صورت عالی تمدن است؛ یعنی تمدنی که میسازیم رشد میکند و بهتدریج ما خود را در بهشت مییابیم؛ لذا موضوع اصلی در این مسیر، حرکت کاروانی و دستهجمعی انسانهاست.
البته هرچه قدر جلوتر میرویم، ابتلائات شدید و صحنه تصمیمگیری روشنتر میشود؛ بهطوریکه ما دو جناح بیشتر نخواهیم داشت؛ جبهه حق و جبهه باطل یا حزبالله و حزب شیطان. در صحنههای جدی تاریخ مانند واقعه عاشوراء که یکی از صحنههای جدی و تعیینکننده بود نیز این مسئله بهروشنی خود را نشان داد. در جریان رجعت، ظهور و قیامت نیز این مسئله صدق میکند؛ کمااینکه پس از انقلاب اسلامی به سمت روشنشدن صحنه در حرکت هستیم و این یکی از مصادیق ظهور است. الان در ماجرای غزه نیز قدمهای بسیار بلندی به سمت ظهور و جداشدن حق و باطل از یکدیگر بر میداریم. بهطوریکه انسانهایی که در این میانه قرار گرفتهاند، مجبور میشوند تعیین موضع کنند.
در تعاملات جامعه اسلامی باید توجه کرد که مداراکردن با یکدیگر و وحدت داشتن و ساختن یک جامعه متحد، یکی از الزامات حرکت به سمت بهشت است؛ چون در بهشت، زندگی ما بهشدت جمعی است و ما را بهصورت فردی راه نمیدهند و ما اولین لحظهای که میخواهیم خودمان را در بهشت تعریف کنیم باید هویت جمعیمان را تعریف کنیم که مبنای آن افزایش ظرفیت تعاملات اجتماعی و متحدشدن ذیل امام است.
اگر درباره موضوع مشارکت - البته با نگاه سیاسیتر - جستجویی در ادبیات غربی کنیم؛ «ژان ژاک روسو» این ایده را مطرح میکند که جمع از بین افراد پاک که صلاحیت بیشتری دارند، گزینههایی را انتخاب کند و مبتنی بر آن جلو رود، چون آنها آدمهای صالحی هستند. آیا ایدهای که شما مطرح میکنید شبیه به همان ادبیات غربی نیست؟
همایون: خب چه کسی تشخیص میدهد چه کسی پاکتر است؟ و با چه شاخصهایی؟
همان چیزی که جمع نخبگان تشخیص میدهد.
همایون: وقتی جمع به آن سطح لازم نرسیده است، چطور تشخیص میدهد؟ شما الان در جامعه مشاهده میکنید که آدمهای پاک و حسابی وجود دارند که گمنام هستند. همیشه تاریخ نیز همینطور بوده است، چون جمع، صلاحیت این تشخیص را ندارد.
انتخاب یا انتصاب؟! مسئله این است
پس ما اینجا این تفاوت را داریم که وقتی میخواهیم، ولیفقیه را انتخاب کنیم، باز هم همان جمع - اما با یک واسطه - انتخاب میکنند. آیا این محل تفاوت ماست یا این ایده با آن ایده بسیار متفاوت است؟
همایون: مجادلهای که ما کشورهای مسلمان داریم بر سر انتخاب و انتصاب است که بالاخره ما باید رهبرمان را به همین شکلی که شما میگویید انتخاب کنیم و کار را به او بسپاریم یا اینکه خداوند باید نصب کند. هر تصمیمی که شما در این ماجرا بگیرید در امروز انقلاب اسلامی ما بازتابانده میشود که ما رهبرمان را چگونه انتخاب کردیم. آیا با الگوی انتصاب پیش رفتیم یا با الگوی انتخاب؟ اولاً باید این الگوی اصلی را تثبیت کنیم؛ امام معصوم واقعاً امام است و پاسخ اینکه چه کسی از همه بهتر است و چرا از همه بهتر است، در فلسفه امامت و ماجراهای کلامی جدی مربوط به امامت وجود دارد. در مورد خود امام هم با این ویژگیها میگوییم کسی که سطحش پایینتر است، توان شناخت بالاتر را ندارد. نهایتاً در آستانههای شناخت خود، میتواند او را بفهمد اما بالاتر از آن را که نمیتواند بفهمد.
در مورد امام خمینی (ره) و آیتالله خامنهای، ما کلمه، اصطلاح و واژهای نداریم؛ به همین دلیل ناچاریم از ادبیات و سنت قبلی استفاده کنیم. در واقع ولایتفقیه ترکیب عرفان و فقه است که ولایتش را از عرفان و فقاهتش را از فقه گرفته است و اصطلاحی ایجاد کردند که با سنت قبلی ما فاصله پیدا نکند و بتواند در ادبیات فقاهتی و ولایتی و عرفانی ما فهم شود.
واقعش این است که اینها یک جنس متمایزی هستند و فقط مرجع تقلید نیستند و البته حاکم هم به این معنا نیستند. حتما این جنس، بعداً نام خواهد داشت و ما با آن نام با آنها تعامل و تبادل خواهیم کرد، اما الان میتوانیم با نامهایی تعامل کنیم که ما را در این فرایندها پیش میبرد تا ما را به فهم عمومی جهان نزدیک کند که یک بخش جدی از آن نظریات غربی است.
این مسئله ازاینجهت مهم میشود که باید یک مرزگذاری انجام دهیم بین آن چیزی که در نظام سرمایهداری شاهدش هستیم و همه چیز را بازآفرینی میکند. یعنی از شما حزبالله را میگیرد و داعش را به شما میدهد. اسلام انقلابی را میگیرد و...
همایون: حتی، ولیفقیه را.
همه چیز دارد به انتهای مسیر میرسد
بله این بازیابی را مرتب انجام میدهد. حال که درباره غزه اشاره کردید؛ آیا نظام سرمایهداری به نسبت اتفاقاتی که در غزه میافتد خود را بازاصلاح نمیکند؟ ضمن اینکه ما مشاهده میکنیم فرایندهای رسانهای و معناساز، دچار افول نیستند و بسیار با قدرت جلو میروند و در واقع برای معناسازی، هیچچیزی کم ندارند.
همایون: این توجه خیلی مهمی است و تعیین تکلیف ما در قبال این مسئله که چه خواهد شد تا حد زیادی آینده و پیشبینیمان را نسبت به آینده تحتتأثیر خود قرار میدهد. اتفاقی که در حال رخدادن است، اتفاقی نیست که سطحش این میزان باشد. یک اتفاق تمدنی بزرگ است که اساساً با هر تحول تمدنی در تاریخ بشر قابلمقایسه نیست. این آن تحول عظیمی است که از ابتدای تاریخ بشر منتظر و دنبال آن بودند. اگر انتقالهای مدنی در تاریخ شکلگرفته، پلههای بسیار بسیار اولیه و گامهای نخستین این اتفاق، بسیار بزرگ است. ماجرا این نیست که حالا خود را در قالب یک تمدن معرفی کرده است؛ مثل همین باندی که به تعبیر رهبر انقلاب خود را در قالب دولت اسرائیل شکل داده است و معرفی میکند. این در حال فروپاشی است و بعد بهواسطه الگوی ما اشکالاتش را رفع میکند و ادامه حیات میدهد. مسئله، مسئله حق و باطل است.
الان شیطان امکان و قدرت طراحی نظام مستقلی را ندارد. کار شیطان این بوده که نظامات انبیا را گرفته و در آن دستبرده و انحرافاتی ایجاد کرده و بعد تبدیل به نظامات خودش کرده است؛ چیزهایی مانند بتپرستی و تناسخ از این جنساند. اکنون نظامات حکومتی و تمدنساز ما که بهتدریج در حال شکلگرفتن است، طبیعتاً یک نظام سایهای بر روی آن ایجاد میکند و میگوید من دارم اصلاح میکنم. این تمدن در حال فروپاشی است و فقط یک تمدن در یک مقطع تاریخی نیست؛ یعنی همه چند هزار سال تاریخ بشر و اقداماتی که شیطان تا الان انجام داده به انتهای مسیر رسیده و در حال فروریزی است؛ برای همین هم ما به ظهور نزدیک میشویم و الا ما باید نهایتاً باز با یک تمدن جدید دیگری که در قرن چهار و پنج و ۶ هجری اتفاق افتاد، مواجه میشدیم. چرا میگوییم به ظهور میرسیم؟ چون واقعاً کل تاریخ دارد تعیین تکلیف میشود.
مسئله محوری انقلاب تربیت است نه قدرت
اگر بخواهیم به بحث مشارکت نزدیک شویم؛ شما در ابتدای صحبتتان اشاره کردید که باید به یک هویت جمعی برسیم و مبتنی بر این تا اینجای مسیر را آمدیم. برخی اوقات این برچسب زده میشود که چون قدرت، یک سری معیارها را تعیین میکند، همان را بهعنوان هویت جمعی تعریف میکند و مبتنی بر آن جلو میرود و مابقی را مبتنی بر آن سرکوب میکند و کنار میگذارد؛ اتفاقی که در کشورهای دیگر نیز شاهد آن هستیم. آیا این هویت جمعی با آن معیارهایی که قدرت تعیین میکند متفاوت است؟
مسئله محوری ما تربیت است. میگوییم انسانها باید تربیت شوند. خداوند، ولیفقیه و امام و نماینده امام را فرستاده تا ما آدمها را تربیت کند، نه اینکه قدرت دست یک جناح خاص بیفتد. انشاءالله هر دو جناح باید با هم به بهشت بروند.
همایون: این یک بازی عددی بیمعنایی بود که اصلاً با مبانی ما جور در نمیآمد. مگر ما در موضوع انتخابات و موضوع راهبری جریان انقلاب به سمت ظهور، مسئلهمان قدرت است؟ مسئله محوری ما تربیت است. میگوییم انسانها باید تربیت شوند. خداوند، ولیفقیه و امام و نماینده امام را فرستاده تا ما آدمها را تربیت کند، نه اینکه قدرت دست یک جناح خاص بیفتد. انشاءالله هر دو جناح باید با هم به بهشت بروند. پس مسئله بین بهشتیان و جهنمیان که نبوده است. قاعده بین این دو دسته روشن است؛ «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم». اما در داخل اینطور نیست و باید به سمت وحدت برویم. البته بله اگر کسی در داخل کشور جاسوس بود و برای دشمن کار میکرد، متعلق به جناح کفر است.
الان نظام ما به این بلوغ رسیده که میتواند این صحنهها را مدیریت کند. ما زمانی آنقدر ضعیف بودیم که نتوانستیم بنیصدر را بیش از چند ماه تحمل کنیم و انقلاب و مردم او را کنار زدند. ما سختتر از آن دوران را در دوران روحانی داشتیم که هشت سال تحمل کردیم و خود نظام مدیریت کرد. ضربه هم خوردیم، اما رشد هم کردیم و درس و عبرتهای زیادی گرفتیم و آتش به اختیارهای ما بسیار فعال شد، چون در نظام ما رشد و تربیت مهم بود نه قدرت. نمیخواهم بگویم دولت یا حکومت بیمعنی است، بلکه دولت و حکومت، مهمترین عنصر ماست؛ اما ما دولت را بر محور قدرت نمیخواهیم، دولت را بر محور تربیت میخواهیم. اصل مسئله این است.
ولیفقیه، پادشاه نیست!
وقتی میگویی قدرت، میگویند یک ولیفقیه یا یک مستبدی را بگذاریم که آدمها را دور هم جمع کند؛ درحالیکه مسئله این نیست. آدمها باید ذیل امام رشد کنند. در یک دورهای یک رئیسجمهوری با استبداد این مشکل را حل کرد و کابینه را دور هم جمع کرد و سفت هم گرفت، اما شهید رئیسی اینگونه نبود و با منش دیگری مشکل را حل کرد. ما باید برویم ببینیم با چه الگویی میتوانیم شبیهترین نوع وحدت را به امام ایجاد کنیم؛ یعنی جمع ما، شکل امام شود. اصحاب سیدالشهدا در روز عاشورا این شکلی شبیه امامشان شدند. در ظهور هم قرار است چنین اتفاقی بیفتد.
در نظریه ولایتفقیه، جمهوری اسلامی در بحث مشارکت اجتماعی میخواهد این اتفاق رقم بخورد. همه ما باید شکل امام شویم: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً». اگر این شد، ما به بهشت میرویم. البته هر وحدتی که وحدت بهشت ببر نیست. حرکت جمعی انسانها و وحدتی که ذیل امام شکل میگیرد مدنظر است: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ.»
مبتنی بر این نکاتی که فرمودید؛ آیا قائل بر این هستید که ما دچار کاهش مشارکت شدیم یا خیر؟
همایون: الان چه اتفاقی در حال رخدادن است؟ اینطرف وحدت و مشارکت بهصورت جدی در حال ایجادشدن و شکلگیری است. نمونههایی از آن را مشاهده کردهایم. ابتدای انقلاب این برای ما جالب است، چون جامعه آن زمان بهشدت ازهمگسیخته بود و وحدتی که مؤمنانه شکل گرفته بود، بسیار در چشم بود و هنوز هم آرزوی آن را داریم و حواسمان نیست که از آن چند مرحله هم جلوتر رفتهایم و انسجام در حال ایجادشدن است و آن طرف فاصله با غیر (کفار) زیاد و صحنه دوقطبی تام میشود. اینجا عدهای هستند که بهتدریج احساس میکنند این میانه باید تکلیفشان را مشخص کنند که به سمت کدامین جبهه خواهند رفت. اوضاع و احوال آشفته جامعه نیز برای این افراد میانهای است که در حال تعیین تکلیف هستند.
این طیف میانه چه حدی از جامعه را در برگرفتهاند؟
همایون: ما باید در انتخابات متوجه شویم. میزان مشارکت در رأیدادنها، الان یک داشبورد است که خدا پیش روی ما قرار داده است تا دائم متوجه شویم در چه وضعیتی هستیم.
یعنی نمود مشارکت را در انتخابات مشاهده میکنید؟
همایون: نه صرفاً، چون در بسیاری از امورات دیگر نیز وجود دارد.
چون ارجاع شما و برخی افراد به مشارکت سیاسی آن هم مشارکت در انتخابات است.
همایون: خیر. موارد دیگری را نیز شامل میشود که به تعبیری هرکدام یک آمپر جداگانه است؛ مانند کمک مؤمنانه که در اوج کرونا اتفاق افتاد. رهبر معظم انقلاب چقدر توصیه نمودند، آیا اتفاقی افتاد؟ واقعاً آن مشارکت مؤمنانهای که ما پیش از این در زلزله و سیل و... داشتیم در ماجرای کرونا ضربه جدی خورد. اصل کرونا نیز برای این بود که اتحاد و آن وحدت موجود را از بین ببرد و ما را از همدیگر جدا کند. اینجا آن آمپر بهشدت پایین آمده بود و باید حواسمان باشد.
به دوراهیهای حساسی رسیدیم
پس ایام کرونا را میتوانیم بهعنوان برشی از تاریخ در نظر بگیریم که آن ایام مشارکت اجتماعی بهشدت کاهش یافت؟
آن مشارکت مؤمنانهای که ما پیش از این در زلزله و سیل و... داشتیم در ماجرای کرونا ضربه جدی خورد.
همایون: بله بهشدت پایین آمد و به نظرم الگوی وحدتبخشی جامعه در دوران کرونا ضربه خورد. البته به صفر نرسیدیم و توانستیم خودمان را احیا کنیم؛ مانند یک چالشی بود و جزء ورزیده شدنها و ابتلائات ماست که خداوند ما را در صحنههای مختلف قرار میدهد تا آن لحظهای که تیر مستقیم میآید، سه - چهار نفر که نشستهاند، چطوری میتوانند ازهمگسیخته شوند و چگونه میتوانند با همدیگر باشند. اینها صحنههای ابتلایی است که خداوند ایجاد میکند تا ما را قویتر کند و ببیند ما هم در سختیها میتوانیم همدیگر را داشته باشیم.
در اتفاقات دیگر نیز میتوان مشاهده کرد که ما چقدر جدی هستیم و خدا میخواهد همین را به ما نشان دهد که در چه وضعیتی هستیم؛ انتخابات، راهپیماییها، تشییع شهدا مانند تشییع شهید قاسم سلیمانی، تشییع شهید رئیسی و حتی تشییع شهید اسماعیل هنیه و... مظاهر دیگری از میزان مشارکت جامعه ایرانی است. یا در مورد فراخوانی که دولت نسبت به صرفهجویی در مصرف برق یا گاز میدهد، مردم چه میزان به ندای دولت پاسخ میدهند؟ اینها خود شاخصهای مشارکت است که بهتدریج جامعه را به سمت یک دوراهی بسیار جدی میبرد که صحنه قیامت اوج آن است.
آیا این مخالف جامعهسازی نیست؟
همایون: خیر. اتفاقاً بهشدت موافق جامعهسازی است، چون در طرف مقابل که جامعهسازی نیست و وحدتی وجود ندارد.
مرزها باید فروبریزد
مرزهایمان بهتدریج در حال فروریختن است؛ در ایام اربعین، مرزها کمرنگ میشود. در تشییع اسماعیل هنیه این مرزها فرومیریزد؛ بهطوریکه رهبر یک جنبش مقاومت که سنیمذهب است، در کشور شیعی به شهادت میرسد و جمعیت شیعه برای تشییع او حضور مییابند و امام مسلمین برای او نماز شیعی میخواند.
همایون: این مرزها مجازی و اعتباری است. الان ما به سمت حقایق در حرکت هستیم. همین «جامعه جهانی» که میگویند کجاست؟ چند کشور مستکبر هستند که فقط دولتمردهایشان جمع شدهاند و اسم «جامعه جهانی» روی خود گذاشتهاند. اما ما مرزهایمان بهتدریج در حال فروریختن است؛ در ایام اربعین، مرزها کمرنگ میشود. در تشییع اسماعیل هنیه این مرزها فرومیریزد؛ بهطوریکه رهبر یک جنبش مقاومت که سنیمذهب است، در کشور شیعی به شهادت میرسد و جمعیت شیعه برای تشییع او حضور مییابند و امام مسلمین برای او نماز شیعی میخواند.
نمیخواهم از اهمیت این مرزها کم کنم، اما میخواهم بگویم شاخصهای جدید در حال آمدن است و ما با آن شاخصهای جدید باید تعیین تکلیف کنیم. بالاخره حاجقاسم با اسماعیل هنیه چه فرقی برای ما دارد؟ این بهتدریج باید روشن شود اگر قرار است همه به بهشت برویم این مرزها باید فروبریزد. تمدن اسلامی یعنی همین.
اوضاع مثل سالهای اول انقلاب نیست
یک نکته را شاید اینجا اشکال کنند که شما بخشی از جامعه را نفی میکنید و نادیده میگیرید.
همایون: خیر. اصلاً هنر ما در این نیست که در پل صراط و مسیری که میرویم، در فتنهها یک تنهای به فرد کناریمان بزنیم و او را به پرتگاه و جهنم بیندازیم و بگوییم او آخرش هم جهنمی بود، پس رهایش کنیم. به ما توصیه شده بهزور و با چنگودندان همه را جمع کنید و به بهشت ببرید. این وظیفه همه ماست چون هرچه تعداد ما بیشتر شود، در بهشت بهتر جایمان میدهند: «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً»
اگر بخواهیم مروری از ابتدای انقلاب داشته باشیم؛ ما در یک دوره مشارکت نزدیک به ۴۰ درصد را تجربه کردیم؛ درصورتیکه شاید تصور نمیکردیم بخش ۶۰ درصدی جامعه، در تعیین سرنوشت حضور نیابند. اینها یک بخشی از ماجراست که سیاسی است. حال یک بخشی از ماجرا را معیار میگیریم که الان اگر جنگی اتفاق بیفتد، شاید مثل هشت سال دفاع مقدس دیگر آن مشارکت دفاعی را نداشته باشیم. شاید اگر بحرانی مثل کرونا اتفاق بیفتد همان همراهی نصفه و نیمه مردم را دیگر با خودمان نداشته باشیم.
این را از دو شاخص با هم تحلیل میکنند؛ یکی اینکه جامعه اساساً نسبت به امر حاکمیت بیتفاوت شده است؛ یعنی ما با یک جامعه بیتفاوت مواجه هستیم که یک عده شرکت میکنند و از نتیجه شرکت آنها ما هم بهره میبریم. این یک نوع بیتفاوتی است که یعنی برایشان مهم نیست که چه اتفاقی میافتد. اما یک وقتی است که جامعه و آن بخشی که در هر امری مشغول مشارکت نیست، یک نوع اعتراض دارد و این عدم حضور، یک نوع مشارکت است. این را چطور باید تحلیل کرد؟
الان اگر جنگی اتفاق بیفتد، شاید مثل هشت سال دفاع مقدس دیگر آن مشارکت دفاعی را نداشته باشیم. شاید اگر بحرانی مثل کرونا اتفاق بیفتد همان همراهی نصفه و نیمه مردم را دیگر با خودمان نداشته باشیم.
همایون: در همین انتخابات خودمان یک عدهای مشارکت نکردند؛ اینها به نظر من دو گروه هستند: یک عده کسانی که کاملاً بیتفاوت هستند. یعنی معنای مشارکتنکردنشان، بیتفاوتی است و کسان دیگری که معنای مشارکتنکردنشان اعتراض است. این دو را باید از هم جدا کنیم.
حال آیا ما شاخصی داریم که از این اتفاقات بفهمیم که معنایش چه بوده است؟ چون اگر اعتراض باشد، خوب است؛ یعنی کاملاً مشارکت است. فردی که در انتخابات مشارکت نکرده و کاملاً به معنای اعتراض، مشارکت میکند، به شما یک پیام میدهد که به نظر من دارید اشتباه میکنید. شما متوجه میشوید که واقعاً دارید اشتباه میروید یا فکر میکنید که آن فرد نمیفهمد و باید توجیهش کنید و آموزش و مبانیاش را باید مجدد از نو برایش بگویی که چرا اینطور است. این اعتراض خوب است. بالاخره نشان میدهد که ما کجا ابهام و گره داریم که برویم حل کنیم یا اینکه نگاه آن فرد را درست کنیم.
اما نسبت به آن فردی که بیتفاوت است؛ خدا برای اینجور چیزها ابتلائات دیگری دارد، یعنی صحنههای دیگری پیش میآورد که معلوم میکند آدمها بیتفاوت بودند یا نه نسبت به این موضوع اعتراض داشته است. در دفاع مقدس ما نیز همه کشور که درگیر جنگ نشدند؛ یک عده در جبهه بودند، یک عدهای هم در پشتجبهه کار میکردند و عدهای هم آسیبهای جنگ را تحمل میکردند و هیچ کاری انجام نمیدادند. یک عده هم کاری به این حرفها نداشتند و گذاشتند و از کشور رفتند.
در بحث مشارکت، آن بخشی از جامعه که میل به مشارکت دارد، بایستی زمینهها را برای آن ایجاد کنیم که این ایجاد زمینهها، بسترهای مختلفی برای آن تعریف شده است؛ مثلاً بخشی از آن به سمت سمنها و گروههای مردمنهاد رفته و بخش دیگری در زمینههای انتخابات است؛ با آن الگوهایی که همه ما نماینده داشته باشیم. بخشی از آن هم مربوط به قانونگذاری است و...
ما در جامعه خودمان چه میزان از این ظرفیتها بهره بردیم و ایجاد کردیم و چهقدر این ظرفیتها از بین رفته است؟ یعنی خود جامعه احساس میکند آن ظرفیت مشارکتی که ابتدای انقلاب داشتیم و هیچ نهادی هم بالای سرشان نبود، پویاتر فعالیت میکردند و الان آن ظرفیتها از بین رفته است.
همایون: به نظر من ما ظرفیتهای اول انقلاب را به نسبت امروزمان باید در یک رده ابتدایی تعریف کنیم. اگرچه ممکن است بهظاهر پررنگتر نشان دهد، اما در ابعادی کوچک است. یک مثال میزنم؛ الان در مورد غزه، موضع ما و موضع مردم یمن را مشاهده کنید؛ یمن هر هفته یک راهپیمایی میلیونی برگزار میکند، اما الان در کشورمان شوراهای عمومی استانها را تقسیمبندی میکنند تا راهپیمایی شکل گیرد. به نظر شما کیفیت کدام یک بهتر است؟ ما بعد از چهل و اندی سال ضربه خوردن هنوز در صحنه حضور داریم. اما یمن، مثل سالهای اول انقلاب ماست. حواسمان به این باشد. میخواهم بگویم باید شاخص را با متغیرهایش ببینیم. ابتدای انقلاب ما نیز همینگونه بودیم. ظرفیتهای انقلاب یکباره خودش را نشان داد، اما آیا این امت، توان دارد بارقههای پیدا شده را حفظ کند و با چهل و پنج سال مقاومت، مؤلفههایی چون مشارکت، مقاومت، ایثار و... را به جلو بیاورد؟ اگر توانستید این کار را انجام دهید و به سال چهلم برسانید، این مهم است. یا قیام دانشجویان در دنیا، اگر چهل سال دیگر نیز با همین شدت بود، میگوییم اصیل و خوب است.
چهقدر الگوی مشارکت روشن است؟ هیچ!
به نظرم ما بهتدریج ظرفیتهای خود را میشناسیم و ظرفیتها نیز جای خود استقرار پیدا میکند. ما راهپیمایی را از اول انقلاب یاد گرفتیم. این را هم داریم ادامه میدهیم، البته منحصر به یک روزهای خاص مانند روز قدس، ۲۲ بهمن و.. کردهایم و هر کدام نیز مشتری خاص خود را پیدا کرده است. اما معلوم است شاخص چیست.
در بحث مشارکت سیاسی، یکی از شاخصها انتخابات است که از این طریق مشارکت خود را اعلام میکنیم. در مشارکت اقتصادی چهقدر الگوی ما روشن است؟ در مشارکت فرهنگی که اصلاً الگو نداریم، وضعیت خراب است. برای اینکه یک فرد حزباللهی بخواهد نشان دهد من هستم باید چه کاری انجام دهد؟ البته اتفاق خوبی که در دوره دولت آقای روحانی افتاد این بود که چون در لایه دولتی، محیط بسته شد، آتش به اختیارها افزایش یافت و ما الان به این سمت در حال حرکت هستیم که الگوهایمان را توسعه دهیم. ما زمانی الگوی مسجد را داشتیم و بهراحتی آن را از دست دادیم و بعد به جای آن فرهنگسراها و مؤسسات فرهنگی و هنری و سمنها شکل گرفت. ما با این الگوها به جلو رفتیم، اما الان مجدداً به آن الگوی مسجد و همینطور به الگوی محله توجه میکنیم و جز از این طریق ظهور اتفاق نمیافتد.
همانطور که عرض کردم، ظهور فقط ظهور فیزیکی امام نیست. باید حقیقت امام در تمام ساختارها، نهادها، مناسبات و روابط ما، خود را نشان دهد. باید در نظام تربیتی ما امام دیده شود. باید در شهرسازی ما به امام توجه شود. باید در پوشش انسانها امام را ببینید. در مناسبات، در زبان آدمها و... باید امام به چشم بیاید. این میشود ظهور و همین است که رشد میکند و یک جامعه بهشتی را میسازد. امام، اوج تجلیاش آنجاست. ما اینها را تمرین میکنیم.
ایران خود را نماینده تام مقاومت میداند، اما نمیتواند یک تجمعی مانند انگلیس برگزار کند. همین اتفاق را در دانشجوها هم میبینیم که دانشجویان آمریکا یک اعتراضی را شروع میکنند، اما دانشجویان ایرانی نمیتوانند از آنها حمایت کنند؛ نه اینکه در سطح اینها پیش بیایند، مدل و الگوی آنها متفاوت است. حتی اعلام همبستگی نیز اتفاق نمیافتد. بههرحال ما سالها این حرف شما را میزدیم و نکات شما را یادآوری میکردیم که آیا این نشاندهنده اشتباه رفتن مسیر ما نیست؟
همایون: خیر. اگر الان به شما بگویند که رهبر انقلاب از این در وارد میشوند، میزان استقبال شما چه میزان خواهد بود؟ اگر این اتفاق مکرراً تکرار شود و تا ده سال دیگر این دیدار حضرت آقا تکرار شود، شوق شما از دیدن ایشان چقدر ادامه خواهد داشت؟ آیا میزان شوق شما مثل همان شوق روز اول خواهد بود؟ لذا آن چیزی که پایان آن ده سال میماند آن اصیل است. آن لحظات اول هیجان بسیار زیاد است. درست هم هست، چرا که جهتگیری را تعیین میکند. در یمن نیز مردم آنجا با یک موضوعی تازه مواجه میشوند و بهشدت موضوع برایشان مهم است و خود را در جناح حق جایابی میکنند. درست است، اما باید ببینیم وقتی آمدیم جلو چه اتفاقی میافتد.
رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب میفرمایند «انقلاب اسلامی از این جهت، پدیده متمایز و معجزه است که همچنان جنبه انقلابیگری خود را توانسته است حفظ کند.» میتوانست همان سال اول تبدیل شود به یک نظام حکومتی و تمام شود. اما همین که بتوانیم همچنان یک انقلاب باقی بمانیم هنر کردهایم. نه اینکه بگویم انگلیس و یمن نخواهند ماند. حتماً هم خواهند بود و جدی هم خواهند بود. این را هم نمیخواهم بگویم که ما در همان اوج اولیهمان هستیم. حتماً ما هم ضعیفتر شدهایم، اما این ضعف ما، الان بعد از چهل و پنج سال، اتفاقاً نشاندهنده قوت ماست و نشاندهنده ضعف ما نیست.
اگر ممکن است این گزاره را بیشتر توضیح دهید که بر چه مبنایی میفرمایید این ضعف، نشاندهنده قوت ماست؟ چون خود شما اشاره کردید که کنش جمعی ایرانیان کمرنگتر شده است.
همایون: تصور کنید یک پهلوانی به محلهتان آمده و همه گرفتند او را کتک زدهاند. همین که این پهلوان بتواند چهار دست و پا راه برود، یعنی این آدم، قوی است. شما ما را با مصر مقایسه کنید؛ ما و مصر، حاشیه غربی و شرقی جهان اسلام هستیم. هر دوی ما نیز حدود چند هزار سال تاریخ داریم. تاریخمان نیز تاریخ اسلام نیست و هر دوی ما نیز در صدر اسلام و بعد از پیامبر اکرم، کشورمان فتح شده است؛ یعنی با یک صحنه مواجه شدهایم. در تمدن اسلامی نیز خودمان را جدی نشان دادیم. ما چهل و اندی سال پیش در جهان اسلام انقلاب کردیم، اما مصر نتوانست خود را به این حد برساند. ما با زبان فارسیمان با جهان اسلام ارتباط برقرار کردیم و یک جریان مقاومت ایجاد کردیم. آنها زبانشان عربی بوده و اخوانالمسلمین را هم داشتهاند؛ اما بعد از چهل سال، تازه قیام کردند و حکومت تشکیل دادند و حکومتشان فقط یک سال دوام آورد. ما چهل و اندی سال است ایستادهایم. این نشانه قدرت نیست؟ منظورم از این قدرت نیز قدرت تربیتی است. این یعنی ما توانستهایم خیلی جلو برویم.
صحنه در حال انکشاف است
بهعنوان سؤال آخر برای اینکه بتوانیم در آن شاخصهای مشارکت که چه خودمان تعریف میکنیم و چه شاخصهایی مانند مسجد که شاخصهای دینی و اعتقادی ماست و چه شاخصهایی که غربیها برای ما قرار دادند و با آنها هم یک مقایسهای میشود؛ این که باید رشد و پیشرفت کنیم یعنی باید چه کرد؟
همایون: به نظر من مشارکتی که پیش رو داریم، کاملاً در گرو انکشاف و ظهور صحنه است. یعنی این مردم ما و مردم جهان بهطورکلی تعداد آنهایی که به جهنم میروند، خیلی کم است و اگر ابهامی وجود دارد بهخاطر ابهام صحنه است. فرایند ظهور معنایش همین است. ظهور یعنی آشکارشدن صحنه و کاری که الان اسرائیل در حال انجام آن است، دقیقاً منظور من است. اگر ما از این طرف نیز در جناح حق بتوانیم خوب خودمان را نشان دهیم، کدام آدم آزادهای است که به این طرف حرکت نکند؟ بهویژه اینکه موضع سومی نیز در جهان تعریف نشده است.
جهان همواره دوقطبی حق و باطل را داشته است. مسئله ما، ظهور دادن به صحنه است و این یعنی جهاد تبیین و چیزی که الان رهبری میفرمایند شما باید بتوانید جهاد تبیین را در شکل جهادش و نه فقط شکل عادی آن به یک امر جهادی شروع کنید؛ یعنی صحنه را روشن کنید و کسانی که در جناح حق هستند و در تشخیص حق و باطل دچار مشکل شدند را برایشان این صحنه را روشن کنید. جناح باطل که کار خود را انجام میدهد. ما هم در جناح حق بایستی خیلی جدی بایستیم و جریان مقاومت و جریان زمینهسازی ظهور را اعتلا دهیم و آن اعتلا را نیز به رخ بکشیم و اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم آن فرایند «وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً» اتفاق میافتد.
/انتهای پیام/