ارزیابی سرمایه اجتماعی در ایران؛

درکی از یک حلقه مفقوده

درکی از یک حلقه مفقوده
در دوره تاریخی ۱۱۸ساله اخیر، یعنی از مشروطه تاکنون، جامعه ایران به طور مرتب در حال تغییر در ابعاد گوناگون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... بوده است. این تغییرات، سبب شده تا در عصر جمهوری اسلامی ایران ما شاهد متبلور شدن شکاف‌هایی مبتنی بر اصل عدم شناخت تجربه‌های تاریخی در شکل مواجه‌شدن با بحران باشیم.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ جامعه کنونی ایران در دوران پسا اعتراضات سال ۱۳۹۸، یک جامعه تغییر کرده در ابعاد گوناگون است که اعتراضات سال ۱۴۰۱ نیز وجه فرهنگی و عدم توجه به سرمایه‌های اجتماعی را در آن به شکل فزاینده‌ای پررنگ کرده است. نگارنده در این یادداشت به دنبال پاسخ به این پرسش است که در جامعه کنونی ایران، نسبت سرمایه اجتماعی با نهاد دولت چگونه قاب‌بندی می‌شود. در ادامه به پاسخ این سؤال خواهیم پرداخت.

پیرامون مسئله سرمایه اجتماعی، نگاه‌های متفاوتی وجود دارد که این تفاوت در نگاه، به طور عمده از منبع تفکر نسبت به امر سیاسی نتیجه گرفته می‌شود. اما در این یادداشت، با این ایده که می‌توان سرمایه اجتماعی را به‌عنوان یک منبع قدرتمند و توانمند اجتماعی برای حل مسائل و درگیری مردم در فرایندهای تصمیم‌گیری در جوامع مطرح کرد، انگاره خود را مطرح می‌کنیم.

با مطالعه تاریخ معاصر ایران، ما شاهدیم که مفهوم رهایی در اندیشه روشنفکران - چه در مقام روشنفکر دینی و چه در مقام روشنفکر غیردینی - همواره از جایگاه رفیعی برخوردار بوده است. همین امر سبب شده است تا نقش روشنفکران به‌عنوان مصلحان اجتماعی در کشاکش میان ملت و دولت پر رنگ باشد و از این رو، یکی از عواملی که تأثیر فزاینده‌ای بر کاهش این مهم یعنی امر سرمایه اجتماعی در ایران کنونی دارد را می‌توان در ازدست‌رفتن جایگاه روشنفکران دانست.

با مطالعه تاریخ معاصر ایران، ما شاهدیم که مفهوم رهایی در اندیشه روشنفکران - چه در مقام روشنفکر دینی و چه در مقام روشنفکر غیردینی - همواره از جایگاه رفیعی برخوردار بوده است. همین امر سبب شده است تا نقش روشنفکران به‌عنوان مصلحان اجتماعی در کشاکش میان ملت و دولت پر رنگ باشد و از این رو، یکی از عواملی که تأثیر فزاینده‌ای بر کاهش این مهم یعنی امر سرمایه اجتماعی در ایران کنونی دارد را می‌توان در ازدست‌رفتن جایگاه روشنفکران دانست و به تعبیری دیگر، می‌توان گفت که روشنفکران، قدرت بسیج‌کردن توده را از دست داده یا این امر در حد بسیار زیادی کاهش یافته است.

نکته دیگری که از امر سرمایه اجتماعی در شرایط کنونی می‌توان از آن یاد کرد این است که به نظر می‌رسد عدم درس‌گرفتن دولت از رابطه ناصحیح میان دولت و ملت در عصر پهلوی دوم در حال بازتولید است و این بیشتر از این منظر قابل‌توجه است که واقعیت‌های جامعه، در ناواقعیت‌های ذهنی دولت بر اساس ادراکی متبلور می‌شود که این مهم، خود سهم شگرفی در ازدست‌رفتن سرمایه اجتماعی دارد.

مسئله بعد را می‌توان در مفهومی به نام «امید» صورت‌بندی کرد و این بدان معناست که امید را می‌توان هم در روندی فزاینده و هم کاهنده در نسبت با امر سرمایه اجتماعی مطرح کرد؛ اما نسبت فرازوفرودی که مفهوم امید از سال ۱۳۹۲ تاکنون طی کرده است، سبب شده تا جامعه به‌عنوان مقصد امید، از «تغییر» کنش نشان دهد و دولت به‌عنوان مبدأ امید، به «تغییر» واکنش نشان ندهد. در یک نگاه تبیینی می‌توان بیان کرد که در دوران بعد از سال ۱۳۹۸، شاهد یک نگاه بی‌تفاوت ناشی از ناامیدی به کلان روند آینده هستیم که این خود بیانگر این است که امر سرمایه اجتماعی در ایران - مخصوصاً در میان نسل جوان - در وضعیت مطلوبی به سر نمی‌برد. آمارهای مهاجرت در ایران نیز می‌تواند گواهی بر این ادعا باشد.

در نگاه بعدی می‌توان بیان کرد که جامعه ایران در شرایط کنونی با یک اَبَربحران به نام «انباشت خواسته‌های نافرجام» مواجه است که این مسئله در مهم‌ترین شکل، خود را در امر اقتصاد نشان می‌دهد و این بدان معناست که می‌توان میان معیشت و امر سرمایه اجتماعی رابطه مستقیمی را مطرح دانست و بهبود شرایط اقتصادی کشور قطعاً می‌تواند بر امر فزاینده شدن سرمایه اجتماعی تأثیر بگذارد.

اما از همه مهم‌تر، باید امر فرهنگ و این مسئله که تغییرات سرمایه اجتماعی چگونه در این یک دهه بر یکدیگر تأثیرگذار بوده‌اند را بررسی کرد. نگارنده معتقد است که سرمایه اجتماعی به‌عنوان یک کلان شاخص می‌تواند در شاخص‌هایی همانند فرهنگ سیاسی، فرهنگ ملی، هویت قومی، هویت ملی و برساخت‌های فرهنگی مبتنی بر ادراک ناصحیح از سرمایه اجتماعی شکل گیرد.

در دوره تاریخی ۱۱۸ساله اخیر، یعنی از مشروطه تاکنون، جامعه ایران به طور مرتب در حال تغییر در ابعاد گوناگون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... بوده است. این تغییرات، سبب شده تا در عصر جمهوری اسلامی ایران ما شاهد متبلور شدن شکاف‌هایی مبتنی بر اصل عدم شناخت تجربه‌های تاریخی در شکل مواجه‌شدن با بحران باشیم.

به نظر می‌رسد اعتراضات سال ۱۴۰۱، توانسته به برخی از اختلافات قومیتی دامن بزند و در این مجال بر گرده چندی سیاست‌گذاری‌های ناصحیح قومیتی سوار شود و این امر سبب شده است تا با یک جامعه هدف که نیازهای خود را بر طرف نشده دیده است، مواجه شویم. از این رو نمی‌توان از تغییر فرهنگ قومی در بعضی از نقاط غربی و شرقی کشور غافل شد؛ لذا می‌توان متصور بود که امر سرمایه اجتماعی نیز در این مناطق کم‌رنگ شود و این امر می‌تواند در صورت تداوم به عنوان بحران‌های امنیتی در کشور، تلقی شود.

در ادامه نگارنده معتقد است که برای سیاست‌گذاران امر فرهنگ در راستای تقویت سرمایه اجتماعی می‌توان پیشنهاداتی نیز داشت که به شرح ذیل‌اند:

1-   در شرایط کنونی، حجاب به‌عنوان یک واجب شرعی نیازمند تمهیدات فرهنگی است تا بتواند در نگاه نخست، جمهوریت ساختار سیاسی را حفظ نماید و در نگاه بعدی بتواند سرمایه اجتماعی جوانان را حفظ کند. بدیهی است که به نظر نمی‌رسد اقدامات و راهکارهایی مبتنی بر غیر امر فرهنگی بتواند چالش میان ملت و دولت را در این زمینه کاهش و یا برطرف نماید.

2-   در بررسی اعتراضات سال ۱۴۰۱، و با نگاه به جنس شعارهایی که داده می‌شد، می‌توان یک خشونت خفته را در بخشی از سرمایه اجتماعی جامعه احساس کرد که مخصوصاً در قشر دانش‌آموز و دانشجو به‌وضوح دیده می‌شود. شایان ذکر است که تغییر در نگاه‌های فرهنگی به موضوعات امنیتی و سیاسی، به‌عنوان نگاهی غفلت یافته لحاظ می‌شود. از این رو پیشنهاد می‌شود که در راستای تقویت امر سرمایه اجتماعی، دولت در باز تعریف دوقطبی‌های غیرسودمند همچون جوانان انقلابی و مفاهیم متقابل تجدیدنظر کند. چرا که این امر به یکدست شدن جامعه ایران ضربات جدی وارد خواهد کرد.

در خاتمه بحث می‌توان گفت که در ایران سال ۱۴۰۳، وضعیت میان امر سرمایه اجتماعی و کنش‌های ملت، با واکنش‌های دولت در تضادهای جدی قرار گرفته است و در وضعیت مطلوبی به سر نمی‌برد. بدیهی است در صورت ادامه‌یافتن این جنس سیاست‌گذاری، نمی‌توان آینده روشنی را برای مفهومی به نام سرمایه اجتماعی ایرانی متصور بود.

/ انتهای پیام /