گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ آیا شهرت قابلیت سیاستگذاری دارد؟ پاسخ به این پرسش، از جهات مختلفی سهل و ممتنع است. از طرفی به علت ماهیت پیچیده و انسانی این موضوع، سخن از سیاستگذاری آن مقداری دشوار جلوه میکند و از طرف دیگر، فرهنگ شهرت نیز برخاسته از منابع و منافعی است که نزدیکشدن به آن میتواند منجر به کنترل رفتار یا تغییر ماهیت آن شود. همچنین باید به این موضوع توجه کرد که بخش عمدهای از فرهنگ شهرت در جایی خارج از مرزهای اراده سیاسی ما رقم خورده است؛ لذا در این حوزه نیز ما چه به لحاظ تکنولوژی و چه به لحاظ منابع انسانی و فرصتهای سیاستگذارانه، دارای محدودیتهای گوناگونی هستیم. اما گذشته از پرسش پیشین، مسئله دیگر آن است که ما از فرهنگ شهرت چه میخواهیم؟ در واقع، مسئله ما در مواجهه با فرهنگ شهرت چیست؟ مطلوب ما در فرهنگ شهرت کدام نقطه است؟ آیا سنخ مسئله ما با فرهنگ شهرت، صرفاً سیاسی است؟ یعنی اگر سلبریتیها، بلاگرها و... خطوط کلی سیاسی و امنیت ملی کشور را رعایت کنند، دیگر هیچ مسئلهای با آنان وجود نخواهد داشت؟ یا مسئله ما با سلبریتیها از سنخ امور فرهنگی و سبک زندگی است؟ همین پرسش را نیز میتوان در خصوص پلتفرمهایی که فرهنگ شهرت با آنها استوار گشته نیز تکرار کرد. در گفتار پیش رو، دکتر احسان شاه قاسمی – شهرتپژوه و عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران - تلاش دارد تا به این پرسشها پاسخی اجمالی بدهد.
اول بدانیم، بعد نسخه بپیچیم!
هنگامی که از سیاستگذاری سخن میگوییم، در آن نوعی تکبر وجود دارد که باید از آن دوری کرد. گویی سوژه خامی در بیرون وجود دارد که منتظر است تا ما آن را سیاستگذاری کنیم. انگار که جامعه و مسئولان، چیزی را متوجه نمیشوند و حالا ما باید به آنها بگوییم که چه باید کرد. این سخن به معنای آن نیست که حوزه فرهنگ شهرت، کاملاً خودسامان و پاک است. حوزه فرهنگ شهرت حوزهای است پر از دروغ، جعل، فریب، حقهبازی از همه نوع خود و امور عجیبی که انسان شاهد آن است. ما کار زیادی را پیرامون فرهنگ نمیتوانیم انجام دهیم. نمیشود سبک زندگی شما مدرن یا به تعبیر برخی پستمدرن باشد، بعد بخواهید فرهنگ گروههای مرجع را همچون پانصد سال پیش جهتدهی کنید. چنین چیزی از اساس ممکن نیست. دولتها، قدرتها یا حتی بلوکهای قدرت، ضعیفتر از آن هستند که بخواهند کاری در این زمینه انجام دهند. امروزه بخش زیادی از خریدها و به نحو کلی اقتصاد شما، در بستر اینترنت قرار دارد. برای آنکه بخواهید فرهنگ شهرت را به سیسال قبل باز گردانید، لازم است تا اینترنت را حذف کنید. مگر چنین چیزی ممکن است؟ ما کار زیادی نمیتوانیم انجام دهیم. فرهنگ شهرت با ما بوده، هست و خواهد بود. اما درعینحال، اینگونه هم نیست که هیچ کاری نتوانیم انجام دهیم. مشکل از آن جا شروع میشود که سیاستگذاران شما اطلاعی از میدان ندارند. برخی از اظهارنظرها انسان را خشمگین میکند. کسانی که این حوزه را اصلاً نمیشناسند میخواهند در زمانهای کوتاه، فرهنگ شهرت را خنثی کنند، واقعاً عجیب هستند. اتفاقاً مشکل از اینجا آغاز میشود؛ کسی که پول و قدرت دارد، در جایگاهی قرار دارد که چیزی پیرامون آن نمیداند.
امروزه بخش زیادی از خریدها و به نحو کلی اقتصاد شما، در بستر اینترنت قرار دارد. برای آنکه بخواهید فرهنگ شهرت را به سیسال قبل باز گردانید، لازم است تا اینترنت را حذف کنید. مگر چنین چیزی ممکن است؟
اولین قدم ما در سیاستگذاری شهرت، اطلاع از امکانها و ناتوانیها و سپس پژوهش است. نمیشود بدون شناخت میدان، پیرامون پدیدهای سیاستگذاری کرد. اکنون چند ده دانشگاه و پژوهشگاه و اندیشکده داریم؛ کدام یک از اینها، یک پیمایش علمی پیرامون شهرت در ایران انجام دادهاند؟ هرچه میگوییم صرفاً گمانهزنی است. ما نمیدانیم در میدان چه خبر است. گام نخست قضیه این است که ما میدان را بشناسیم. برای این کار باید پژوهش و پیمایش علمی انجام دهیم. الان کدام یک از پژوهشگران شهرت در کشور ما اطلاع درستی از این قضیه دارند که چند درصد از نوجوانان ما کدام یک از سلبریتیها را میپرستند؟ بدون این اطلاعات مگر میشود کاری کرد. ما باید از پژوهشگاههایی که صرفاً آثاری را برای ویترین داشتن انجام داده و با فاصله کمی کتابهای آنان تبدیل به خمیر میشود، فاصله بگریم و به سمت پژوهشهای کاربردی پیش برویم. احتمالاً مسئله شهرت در ایران، جزء مسائل اول حوزه فرهنگ است.
مسئله دیگر کمکگرفتن از ترجمههای انتقادی جذاب و همچنین دعوت از نویسندگان آنان به کشور است. برای فرهنگسازی پیرامون آسیبهای شهرت، باید اصطلاحاً انسانهای شیک را از سراسر دنیا به کشور خود دعوت کنیم تا برای مردم از معضلات این فرهنگ سخن بگویند. از طرف دیگر ما به علم باید توجه کنیم. دانشگاه ما را نجات خواهد داد. وظیفه دانشگاه بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای جامعه مدرن، حل مشکلات است. امروزه دانشگاه در کشور ما مشکلات افراد و جامعه ما را حل نمیکند. فساد در هر کجای کشور از دانشگاه شروع میشود. جایی که افراد جذب دانشگاه میشوند اما در دانشگاه فعالیت نمیکنند. اینها مشکلآفرین است. هنگامی که شما پژوهشهای علمی اثرگذار انجام نمیدهید از فرایندهای مدیریت کنار گذاشته میشوید.
از فرهنگ شهرت چه میخواهیم؟
مسئله بعدی انتظار ما از فرهنگ شهرت است. ما باید بدانیم هنگامی که اینستاگرام را میخواهیم فیلتر کنیم، به طور خلاصه بدانیم که این عملکرد ما چه تحولی را میخواهد ایجاد کند. من کمتر دیدهام که طرحهای ما پیوست فرهنگی جامعی داشته باشند. این اشکال ندارد که اگر ما به نتیجه برسیم که یک پلتفرم، ضد ما عمل کرده و باید آن را فیلتر کنیم. اما کسی که این کار را انجام میدهد، هیچ اطلاعی از مسئله ندارد؛ لذا شاهد هستیم که پلتفرمها را میبندیم و بعد فردای آن روز از کنش جامعه شگفتزده میشویم.
اینستاگرام دائماً به شما نشان میدهد که چیزی ندارید، زشت هستید، قهرمان نیستید و... اما چون سیاستگذار ما اطلاع ندارد، مواجهه غلطی با این پلتفرم دارد.
به باور من، پلتفرمی مانند اینستاگرام، واقعاً امر زیان باری است؛ هرچند من شخصاً در آن فعالیت میکنم، اما هر چند روز یکبار، زمان مختصری را به آن اختصاص میدهم. اینستاگرام دائماً به شما نشان میدهد که چیزی ندارید، زشت هستید، قهرمان نیستید و... اما چون سیاستگذار ما اطلاع ندارد، مواجهه غلطی با این پلتفرم دارد. برای مثال، سیاستگذار ما گمان میکند اگر مردم در اینستاگرام از حاکمیت دفاع کنند، این امر مطلوبی است. این سخن مانند این است که بگوییم حالا که درصدی از جامعه مخاطب فیلمهای پورن است، ما بیاییم و پورنوگرافی خود را بسازیم. ذات اینستاگرام مبتذل است. حالا شما اگر هم در آن از حاکمیت دفاع کنید، ماهیت مسئله تغییر پیدا نمیکند. این یک بعد عدم شناخت سیاستگذاران است. مشکل ما با سیاستگذار این است که اگر سلبریتیها از جمهوری اسلامی دفاع کنند، دیگر هیچ مشکلی با فرهنگ شهرت وجود نخواهد داشت. اینکه یک انسان نامربوط و بدون استعداد، صرفاً بهخاطر شهرت بر صدر بنشیند و یک شخصیت نخبه و ممتاز موردتوجه قرار نگیرد، گویی که اصلاً مسئله نیست.
ارزشمندترین ثروت هر کشور، بدون شک انسانهای آن هستند. من سه سال پیرامون آلمان نازی مطالعه کردم؛ چرا که این کشور در آن برهه کار بزرگی را انجام داد. آلمان نازی کشوری است که بهتنهایی با دنیا جنگیده و تا آخر هم، سر پا میایستد. آلمان در ماههای پایانی خود جت جنگنده اختراع کرد. هرچند به علت تعداد پایین آن، نتوانست موفق عمل کند. در سال آخر جنگ، آلمان موشک بالستیک درست میکند. باقی کشورها در آن برهه حتی نمیتوانند تشخیص دهند که این عذاب آسمانی که بر سر آنها نازل میشود اصلاً چیست؟ چرا آلمان توانست این کار را انجام دهد؟ بهخاطر آنکه انسان را پرورش میداد. آنجا متکی بر استعدادها بود. اکنون در کشور اگر شما انسان با استعدادی باشید، رسماً تحقیر میشود. به بیان طنز، تنبلها اتحادی را علیه زرنگهای کلاس تشکیل دادهاند.
عصر جدید تنبلها یا مستعدها!
اکنون در کشور اگر شما انسان با استعدادی باشید، رسماً تحقیر میشود. به بیان طنز، تنبلها اتحادی را علیه زرنگهای کلاس تشکیل دادهاند.
جهان جدید، تنگناهای روحی زیادی را برای همه درست کرده است؛ لذا ما به سرگرمی نیاز داریم. اما وقتی شما موضوع یک برنامه به نام «عصر جدید» را استعدادیابی میگذارید، این توهین به دانشآموز ممتاز ماست. دانشآموز ممتاز ما در منزل نشسته و میبیند که دانشآموز تنبل کلاس با برخی ترفندهای نمایشی بهعنوان استعداد برتر شناخته شده و ثروت خوبی را هم به چنگ میآورد. چگونه میشود روحیه این دانشآموز ممتاز را حفظ کرد؟ کاملاً طبیعی است که وقتی هر چیزی تبدیل به استعداد شد، ابتذال برنده میدان میشود. شما وقتی استعداد را از انحصار انسانهای مستعد در میآورید، نتیجه حاکمیت ابتذال است. الان شما تلگرام را به دلیل یک کانال فیلتر کردید، بعد مردم وارد اینستاگرام شدند؛ اما دیگر خیال شما راحت است که ملت در آن جا کاری به مسئله سیاست نداشته، بلکه به دنبال مصرف هستند. نتیجه این میشود که تشکل سیاسی و اجتماعی کشور را تضعیف میکنید. این مسائل بازگشت به مقوله آدم دارد. وقتی در می ۱۹۴۵ آلمان شکست خورد، هشتاد درصد ساختمانهای برلین ویران شده بودند. سربازان روس به دو میلیون زن و دختر آلمانی بهویژه در آلمان شرقی تجاوز کردند. تمام دانشمندان ربوده شدند. از هر سه سرباز آلمانی که اسیر شوروی شدند، بعد از هشت سال یک نفر زنده بازگشت. اما اقتصاد آلمان ظرف پنج سال از برنده جنگ که انگلستان بود پیشی گرفت. این یعنی تربیت انسان!
چرا باید نوجوانان ما چند خوانند مبتذل کرهای را بپرستند؟ این موضوع به دلیل آن است که ما انسانها را درست تربیت نکردهایم. مشکلات ما به این بر میگردد که ما با انسانهای خود درست تعامل نکردهایم. فرهنگ شهرت و سیاستگذاری آن را در این حوزه باید موردتوجه قرار داد؛ بنابراین مسئله ما با فرهنگ شهرت نباید صرفاً سیاسی باشد. این یک مسئله فرهنگی است که بازگشت به مقوله سبک زندگی دارد.
/ انتهای پیام /