درنگی درباره گروه‌های اجتماعی در گفت‌وگو با داوود طالقانی؛

کنشگران قاب سینما چطور قاپ مردم را دزدیدند؟

کنشگران قاب سینما چطور قاپ مردم را دزدیدند؟
بزرگ‌ترین بنگاه سلبریتی سازی در جمهوری اسلامی ایران، سازمان صداوسیما است. صداوسیما بعد از انقلاب تا کنون روند سلبریتی سازی را با سرعتی که هر سال بیشتر می‌شود دنبال کرده و اغلب سلبریتی‌هایی که می‌شناسیم، در دوره پیشادیجیتال، تولید صداوسیما بوده‌اند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ به تناسب تغییر در بافتار یک جامعه، گروه‌های مرجع آن نیز دستخوش تغییر می‌شوند. جامعه ما در حالی به امروز خود رسید که چریک‌های چپ مبارز و روحانیت مجاهد، نقش مراجع اجتماعی در آن را ایفا می‌کردند. امروز اما در پرتو افول این دو، گروه‌های مرجع جدیدی پا به عرصه ظهور و بروز گذاشته‌اند. سلبریتی‌ها و بازیگران در دوره تکثر گروه‌های اجتماعی و تنوع آنان تا چه میزان اثرگذار در وضعیت امروز جامعه ما بوده‌اند؟ صنعت سلبریتی سازی در ایران با چه سازوکاری عمل کرده است؟ این‌ها و پرسش‌هایی ازاین‌دست، همگی مباحثی هستند که ضمن گفتگو با داوود طالقانی - کارشناس رسانه و شهرت‌پژوه - مطرح شده است. در ادامه مشروح این گفتگو را از نظر خواهید گذراند.

 

افت‌وخیزهای مراجع اجتماعی

به‌عنوان پرسش نخست، شما وضعیت گروه‌های مرجع در جامعه ما را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا به باور شما، سلبریتی‌ها در جامعه ما یک گروه مرجع پر نفوذ هستند؟ اگر از سطح کنش‌های سطحی و ظاهری بگذریم، آیا این گروه توان مرجعیت گروه‌های اجتماعی در تصمیم‌های عمیق و جدی جامعه ما را دارند؟

طالقانی: جامعه ایران پیش از ورود به دوره دیجیتالی که یکی از نتایج آن تفوق فرهنگ شهرت است، دارای دو گروه مرجع اصلی بود. گروه نخست شامل علما، فقها، مجتهدین و به‌صورت کلی روحانیت بوده که از نهاد دین اعتبار خود را می‌گرفتند. گروه دوم که نزدیک به صد و پنجاه سال یا دویست سال قدمت دارد، روشنفکران هستند. این گروه نیز دارای دوره‌ها، ادوار و دسته‌های مختلفی هستند. در دوره‌ای که اکنون ما زندگی می‌کنیم، این‌طور به نظر می‌رسد که هر دو گروه دچار افول شده‌اند. یعنی میزان اقبال و گرایش به روحانیت به‌عنوان یک گروه مرجع که عموماً نقش مرجعیت فکری را ایفا می‌کرده، کمتر شده و رجوع به مراجع تقلید نیز نه‌تنها کمتر شده، بلکه اثرات آنان را نیز کمتر در جامعه مشاهده می‌کنیم.

در رویدادهای سال ۱۳۹۶ یعنی سیل، زلزله و انتخابات ریاست‌جمهوری، سلبریتی‌ها توانستند به‌عنوان گروهی که دارای مرجعیت هستند به‌خوبی وارد میدان شده و هم بر انتخابات اثر بگذارند، هم در عرصه نیکوکاری و مددکاری اجتماعی نقش‌آفرینی کنند.

از طرف دیگر، روشنفکرها نیز کارکرد سابق خود را از دست داده‌اند. یعنی توان راهبری فکری جامعه را نداشته و در منازعات فکری با روحانیت، صدمه‌های زیادی را متقبل شده و هنوز نتوانسته‌اند خود را بازسازی کنند. در چنین شرایطی و با وجود همه‌گیری و همه‌جایی رسانه‌ها - به‌خصوص رسانه‌های اجتماعی - سلبریتی‌ها این شانس و اقبال را پیدا کرده‌اند که تبدیل به یکی از مهم‌ترین گروه‌های مرجع ایران شوند. نکته مهم آن است که زبان سلبریتی‌ها عامه‌فهم و مورد پسند عموم است. یعنی سلبریتی‌ها بسیار راحت با مردم ارتباط می‌گیرند. مرجعیت فکری سلبریتی‌ها در ایران را می‌توان در میان سال‌های ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۱ به خوبی مشاهده کرد. در رویدادهای سال ۱۳۹۶ یعنی سیل، زلزله و انتخابات ریاست‌جمهوری، سلبریتی‌ها توانستند به‌عنوان گروهی که دارای مرجعیت هستند به‌خوبی وارد میدان شده و هم بر انتخابات اثر بگذارند، هم در عرصه نیکوکاری و مددکاری اجتماعی نقش‌آفرینی کنند. هرچند این فعالیت آنان چه در حوزه نیکوکاری و چه در حوزه سیاست دارای تبعاتی بود، اما به‌خوبی قابل مشاهده است که سلبریتی‌ها توان مرجعیت را داشته و اتفاقات سال ۱۳۹۶، ویترینی بود از اثراتی که سلبریتی‌ها در قبال مرجعیت فکری می‌توانند در جامعه بگذارند. این مرجعیت تا سال ۱۴۰۱ روبه‌رشد بود. پیوند سلبریتی‌ها در این سال به اعتراضات و نمایندگی آن‌ها از این رخدادها به‌عنوان کسانی که اعتراض داشته و درعین‌حال صدای بلندی نیز دارند، نشان می‌داد که ظاهراً سلبریتی‌ها مرجعیت فکری خود را نه‌تنها از دست نداده‌اند؛ بلکه کاملاً هدایت شده در حال به‌کارگیری آن در عرصه‌های مختلف هستند. منازعات و شکاف‌های میان حاکمیت و سلبریتی‌ها نیز بر این قضیه اثر گذاشت. بالاخره ما در ایران یک شکاف دولت و ملت را به‌ویژه از سال ۱۳۸۸ به بعد داریم. قرار بوده است که سلبریتی‌ها یک نقش میانجیگر را داشته و به‌عنوان یک گروه مرزی میان آن‌ها میانجیگری کنند؛ اما به نظر می‌رسد این نقش را از سال ۱۴۰۱ به بعد از دست دادند. شرایط سختی برای سلبریتی‌ها به وجود آمد؛ به این معنی که از این سال به بعد، سلبریتی‌ها کسانی بودند که هم توان اثرگذاری بر افکار مردم را دارند، لذا توسط حاکمیت به کار گرفته می‌شدند و از طرف دیگر، مردم هم با هواداری از آن‌ها، امیال و خواست‌های خود را به حاکمیت تحمیل می‌کردند.

از سال ۱۴۰۱ به بعد این قضیه بسیار کم‌رنگ شد. رویکردهای حاکمیت در وزارت ارشاد و صداوسیما در قبال سلبریتی‌ها کاملاً با وجه سلبی رخ داد و درصدی از افکار عمومی هم گرایش خود نسبت به سلبریتی‌ها را نسبت به رویکردهای سیاسی رادیکال دنبال کردند؛ اما از آنجایی که سلبریتی‌ها به دلیل حیات اقتصادی در چهارچوب کشور نمی‌توانستند این گروه را نمایندگی کنند، لذا در نزد بخشی از آنان محبوبیت خود را از دست دادند. با این وجود اما می‌شود چنین جمع‌بندی کرد که مجموعاً سلبریتی‌ها کماکان یکی از مهم‌ترین گروه‌های مرجعیت فکری در ایران هستند که در لحظات خاصی اثر خود را نشان داده و از طرف دیگر در دوره‌ای که گروه‌های مرجع رقیب، دچار افول شدند، آنها فرصتی را به دست آوردند تا یکه‌تازی کنند.

 

سلبریتی، عصیانگر یا سازش‌کار؟

نسبت میان سیاست‌گذار (جمهوری اسلامی) با سلبریتی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به‌عبارت‌دیگر سیاست‌های جمهوری اسلامی چه تأثیری در زمینه شکل‌گیری فرهنگ سلبریتی‌ها در امروز دارد؟

طالقانی: سه رویکرد در وضعیت فعلی در قبال سلبریتی‌ها از سوی سیاست‌گذاران مورداستفاده قرار گرفته و به نظر می‌رسد یکی از این رویکردها شاید پررنگ‌تر باشد، اما در مجموع وحدت رویه وجود ندارد. رویکرد نخست، کاملاً همدست و همدلانه با سلبریتی‌ها برخورد کرده است؛ یعنی کاملاً میدان و فضا را به سلبریتی‌ها داده تا آن‌ها کارهای خود را جلو ببرند. اتفاقاً توصیه این رویکرد به سایر گروه‌ها و شهروندان این است که اگر می‌خواهید موفق شوید، ثروتمند باشید و انواع سرمایه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را کسب کنید، سلبریتی شوید.

سلبریتی‌ها کماکان یکی از مهم‌ترین گروه‌های مرجعیت فکری در ایران هستند که در لحظات خاصی اثر خود را نشان داده و از طرف دیگر در دوره‌ای که گروه‌های مرجع رقیب، دچار افول شدند، آنها فرصتی را به دست آوردند تا یکه‌تازی کنند.

رویکرد دوم، کارکردگرایانه و ایدئولوژیک است؛ به این معنا که این رویکرد اصلاً توجهی ندارد که سلبریتی امر مبتذل یا خوبی است. مسئله این رویکرد آن است که یک سری مقاصد ایدئولوژیک داشته و با استفاده از دامنه اثرگذاری سلبریتی، شهرت و بلند بودن صدای او، می‌خواهد بر گروه‌های مختلف اثرگذار شود؛ لذا سلبریتی را به کار گرفته، استخدام می‌کند و آن را در راه مقاصد ایدئولوژیک خود به کار می‌گیرد. در این رویکرد اگر سلبریتی از ایدئولوژی سیاسی خاص گروه‌های حاکمیتی دفاع کند، سلبریتی خوبی محسوب می‌شود؛ اما اگر اعتراض سیاسی داشته باشد، مورد تخطئه قرار می‌گیرد. این رویکرد دوم در نزد حاکمیت به نظر مقبول‌تر بوده و مسئله آن تنها بحث از اهداف و مقاصد است. در اینجا ذات سلبریتی، تبعات برای جامعه و... چندان محل توجه نیست.

رویکرد سوم، انتقادی است. یعنی به آثار، تبعات و عوارض این سلبریتی‌ها بر جامعه توجه شده است. در این رویکرد، برای فرهنگ شهرت، ذات قائل بوده و آن را مورد نقد قرار می‌دهند. این رویکرد در سیاست‌گذاری در حال حاضر جایگاه خاصی نداشته و لذا بیشتر جنبه دانشگاهی و پژوهشی دارد. از مجموع این سه رویکرد می‌توان چنین به نتیجه رسید که علی‌رغم آنکه وحدت رویه سیاست‌گذارانه‌ای در مواجهه با سلبریتی‌ها وجود ندارد، اما رویکرد دوم - یعنی نگرش کارکردگرایانه - دارای غلبه بوده و عملاً سلبریتی یک عروسک خیمه‌شب‌بازی تصور می‌شود.

 

شایسته‌ها و ناشایسته‌های عرصه سلبریتی‌ها

برای تبدیل‌شدن به سلبریتی عموماً نیاز به هیچ استعدادی نیست. در نقطه مقابل اما برخی تلاش دارند تا استعدادی را به‌عنوان ماده اولیه سلبریتی شدن قرار دهند؛ لذا ما شاهد تولید پدیده‌ای به نام اینفلوئنسر در زمینه‌های مختلف آموزش، بهداشت، اقتصاد و ده‌ها مورد دیگر هستیم. این افراد تا چه میزان در تعمیق آگاهی در جامعه مؤثر بوده‌اند؟

طالقانی: واقعیت این است که ما نسبت به مقوله استعداد، دو گروه سلبریتی را داریم. سلبریتی‌هایی که به‌خاطر استعداد خود مشهور شده و سلبریتی‌هایی که به‌خاطر استعداد مشهور نشده‌اند. یعنی شایستگی شهرت را به‌خاطر استعداد به دست نیاورده‌اند. سلبریتی‌هایی که به‌خاطر استعداد مشهور شده‌اند معمولاً شایستگی شهرت را داشته‌اند. برای مثال حسن یزدانی و پروفسور سمیعی به‌عنوان سلبریتی شناخته می‌شوند؛ اما به آن معنا که شایستگی شهرت را بر اساس استعدادی که دارند به دست آورده‌اند. اما کسانی که این شایستگی را نداشته، معمولاً از ظرفیت‌های نمایشی خود برای شهرت استفاده می‌کنند. یعنی اینفلوئنسرهای غیرتخصصی در شبکه‌های اجتماعی از عناصر نمایشی برای دیدن خود استفاده می‌کنند. این عناصر نمایشی می‌تواند شامل خوانندگی، بازیگری، رقص، آواز و حرکت‌های نمایشی کمدی و... باشد.

بسیاری از سلبریتی‌هایی که در حوادث سال ۱۴۰۱ کنشگری می‌کردند، آغاز فعالیتشان در صداوسیما بوده است

برای مقایسه و سنجش عملکرد اینفلوئنسرها دو مسئله را باید در نظر گرفت. مسئله اول آن است که آیا این افراد به‌خاطر شایستگی‌های خود به شهرت رسیده‌اند یا خیر؟ یعنی آنکه آیا زمینه تخصصی فعالیت دارند یا در یکی از عرصه‌های نمایشی در حال فعالیت هستند؟ ممکن است یک نفر در شبکه اجتماعی اینستاگرام در حوزه سلامت اینفلوئنسر باشد؛ یعنی توصیه‌های بهداشتی و سلامت عمومی به مخاطبان خود عرضه کند. به نظر می‌رسد چنین فردی دارای یک زمینه‌ای از مهارت و دانش حداقلی است و در زمینه مسئولیت اجتماعی سلبریتی‌ها، می‌تواند فرد قابل استفاده‌ای قلمداد شود. حالا فرد دیگری را لحاظ کنید که مشغول به کارهای نمایشی است؛ اما محل درآمد او تبلیغات است. در اینجا دیگر مسئله این نیست که او استعداد دارد یا خیر؛ بلکه واضح است که چنین افرادی در شبکه‌های اجتماعی زیاد هستند و عملاً اینها، گروه اصلی اینفلوئنسرهای شبکه‌های اجتماعی محسوب می‌شوند و عمدتاً عملکرد این گروه، مبتنی بر لذت، سرگرمی و جذابیت است. به هر میزان که گروه نخست یعنی اینفلوئنسرهای تخصصی، توسعه دانش عمومی و افزایش سواد محدودی را برای مخاطب به همراه می‌آورند، گروه دوم صرفاً تمرکز بر جذابیت، سرگرمی و لذت مخاطبان دارند.

 


صنعت سلبریتی‌ها، صنعت فرهنگ‌ساز

سلبریتی‌ها در جامعه ایران چگونه تولید می‌شوند؟ صنعت سلبریتی سازی در داخل ایران با چه سازوکار و مؤلفه‌هایی حضور دارد؟

اگر قصد آن را داشته باشیم که فرایند و روند تولید سلبریتی در ایران را دنبال کنیم، بدون شک نقد اصلی معطوف به نحوه عملکرد صداوسیما خواهد بود.

طالقانی: من خیلی صریح عرض می‌کنم که بزرگ‌ترین بنگاه سلبریتی سازی در جمهوری اسلامی ایران، سازمان صداوسیما است. صداوسیما بعد از انقلاب تا کنون روند سلبریتی سازی را با سرعتی که هر سال بیشتر می‌شود دنبال کرده و اغلب سلبریتی‌هایی که می‌شناسیم، در دوره پیشادیجیتال، تولید صداوسیما بوده‌اند. ستاره‌های سینمای ایران در دهه هفتاد و هشتاد شمسی کار خود را با صداوسیما شروع کردند. بسیاری از سلبریتی‌هایی که در حوادث سال ۱۴۰۱ کنشگری می‌کردند، آغاز فعالیتشان در صداوسیما بوده است. در چند سال اخیر به‌تازگی بنگاه‌های سلبریتی ساز جدید ظهور کرده و کار خود را شروع کرده‌اند.

از اوایل دهه نود شمسی اینستاگرام وارد جامعه دیجیتال ایرانیان شده و سهم خود را برای تولید سلبریتی ایفا کرده است. البته نه فقط سلبریتی‌های بزرگ بلکه میکرو سلبریتی‌ها، بلاگرها و... هم هستند. سلبریتی در نهایت کسی است که اگر می‌خواهد شهرت بیشتر داشته باشد، باید به تلویزیون ورود کند. شبکه نمایش خانگی نیز که محصول نیمه دوم دولت آقای روحانی است. پس اگر احیاناً یک سلبریتی، هنرمند و... به فرهنگ شهرت در ایران معرفی شد، محصول یک بنگاه رسانه‌ای تازه‌تأسیس بود. هنوز هم تلویزیون دولتی ایران محبوب‌ترین رسانه در داخل به‌حساب آورده شده و اعتماد نهادی نیز به آن تا حدودی وجود دارد. به همین دلیل می‌شود گفت که کارخانه سلبریتی سازی و بنگاه اصلی آن خود صداوسیما است و اگر قصد آن را داشته باشیم که فرایند و روند تولید سلبریتی در ایران را دنبال کنیم، بدون شک نقد اصلی معطوف به نحوه عملکرد صداوسیما خواهد بود.

/ انتهای پیام /