چرایی ناگزیر بودن هسته‌ای شدن ایران به قلم طیبه محمدی‌کیا؛
مشخصاً ایران تنها کشوری بود که به‌رغم لحاظ آن به‌مثابه دشمن قطعی یک نیروی هسته‌ای، به‌گونه‌ای که از آن به‌مثابه تهدید وجودی برای آن کشور یاد می‌شود، نه حایز ظرفیت تسلیحاتی هسته‌ای بود و نه تحت‌الحمایه یک قدرت هسته‌ای دیگر قرار داشت.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ حکم به حرمت تسلیحات کشتارجمعی از جمله سلاح هسته‌ای، یکی از اصول راهبردی جمهوری اسلامی ایران برآمده از فتوای روشن و مشخص رهبر معظم انقلاب است. با این حال طی سال‌های گذشته و با افزایش بی‌ثباتی در سطح جهانی و به‌ویژه در سطح منطقه‌ای، زمزمه‌هایی از سوی برخی از مسئولان مبنی بر لزوم اتمی شدن ایران شنیده شد. شاید برای نخستین‌بار کمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی این موضوع را در سال گذشته طرح کرد و بعد از آن زمزمه‌ها جدی‌تر شد. به باور برخی بیان این سخن از سوی خرازی را باید جدی‌تر گرفت؛ چراکه مسئولیت شورای راهبردی سیاست خارجه، ارائه ابتکار و نوآوری در راهبردهای مرتبط با سیاست بین‌الملل بوده و از این منظر بیان این سخن توسط وی دارای اهمیت زیادی است. همچنین طی روزهای گذشته نیز شاهد بودیم حجت‌الاسلام سید حسن خمینی نیز در قالب یک برنامه زنده تلویزیونی به لزوم ارتقای دکترین دفاعی و ورود به عرصه‌ای بالاتر اذعان کردند. به همه اینها می‌توان شایعه آزمایش اتمی ایران در روزهای گذشته را نیز اضافه کرد. رویکرد ایران در قبال روابط بین‌الملل در این موضوع طبیعتاً مشخص بوده و توسط رهبر معظم انقلاب نیز تصریح شده است؛ اما بااین‌وجود، این مسئله نباید مانع از شکل‌گیری بحث‌های کارشناسی دراین‌خصوص شود. در نوشتار پیش رو دکتر طیبه محمدی کیا، استاد روابط بین‌الملل و عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی، تلاش دارد تا از منظری علمی به این موضوع بپردازند. یادداشت پیش رو از جهاتی حاوی نگاهی متفاوت به مسئله بوده و از همین شأنیت بررسی کارشناسی بیشتر را داراست.

طوفان الاقصی و ضرورت بازنگری در مفهوم بازدارندگی

رئالیسم در سده بیستم، با انگیزه‌های برآمده از دو جنگ جهانی، به‌صورت چشم‌انداز مسلط سیاست بین‌الملل درآمد. پیشینۀ رئالیسم سیاسی (political realism) را می‌توان در شرح توسیدید (thuchydides) دربارۀ جنگ‌های پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک سون تزو (sun tzu) متفکر چین باستان و نویسنده کتاب هنر رزم مشاهده کرد.

در فضای پساجنگ جهانی دوم مفهوم توازن قوا که معرف جان‌مایه رئالیسم است، در صورت‌بندی تازه‌ای بروز و ظهور یافت. مطابق این صورت‌بندی مفهوم بازدارندگی در معنایی جدید مطرح و حایز اهمیت گردید. براین‌اساس معادله‌ای مطرح شد که بر اساس آن توازن قوای منجر به بازدارندگی با یک دشمن حایز قدرت هسته‌ای تنها ذیل یکی از دو حالت «بهره‌مندی از توانایی هسته‌ای» یا «تحت‌الحمایه بودن یک قدرت هسته‌ای دیگر» معنا می‌یافت.

رصد موقعیت‌های منجر به موازنه قوا در عرصه بین‌الملل و میان نیروهای متخاصم پس از جنگ جهانی دوم به‌وضوح اندراج آن‌ها ذیل یکی از دو حالت پیش‌گفته را نشان می‌دهد؛ تنها استثنا نسبت ایران و رژیم صهیونیستی است. مشخصاً ایران تنها کشوری بود که به‌رغم لحاظ آن به‌مثابه دشمن قطعی یک نیروی هسته‌ای، به‌گونه‌ای که از آن به‌مثابه تهدید وجودی برای آن کشور یاد می‌شود، نه حایز ظرفیت تسلیحاتی هسته‌ای بود و نه تحت‌الحمایه یک قدرت هسته‌ای دیگر قرار داشت.

بهره‌گیری از ابزار نیروهای نیابتی که سرشتی نامتقارن داشت، جهت کنترل رژیم صهیونیستی راهکاری بود که ایرانیان برای ایجاد سطح متزلزلی از موازنه اندیشیدند. این راهکار دست‌کم برای دو دهه به‌صورت نسبی موفق ظاهر شد؛ با این حال این راهکار اکنون دیگر، به فراخور تحولات فن‌آورانه‌ای که طی دهه گذشته رخ‌داده است و به اقتضای تحولات شگرف دیگری که در حوزه‌های تکنولوژیک در شرف تحقق است، پاسخ‌گوی کافی برای نیازهای امنیتی ایرانی در ارتباط با اسرائیل نیست و از پس وظیفه به تعویق‌انداختن شرایط ناپایدار عدم‌موازنه مؤثر قوا با این رژیم مهاجم بر نمی‌آید. به زبان دیگر در پی گسترش توان تکنولوژیک و استعداد فناورانه رژیم صهیونیستی ساختار نیابتی پیشین قادر به شکل‌بخشی به نظم منجر به بازدارندگی نسبی (آن گونه که پیش‌تر تا حدی برقرار بود) نیست.

در این شرایط نیاز به تغییر در دکترین ایران ضروری می‌نماید. آن چه روشن است آن که بهره‌گیری از چتر هسته‌ای دیگران (و اندراج ذیل ساختار تحت‌الحمایه هسته‌ای قدرت‌های دیگر) به دلایل حقوقی، هویتی و تاریخی برای ما میسر نیست. به‌این‌ترتیب تنها راه باقیمانده رویکرد ارتقای توان هسته‌ای تا سطح تسلیح است. طبعاً دستیابی به این توان لزوماً به معنای پذیرش رسمی آن نیست؛ بلکه می‌تواند ضمن حفظ لایه بیرونی سیاست اعلامی مبنی بر عدم تسلیح رسمی هسته‌ای به‌گونه‌ای تحقق یابد که با پذیرش دفاکتو (de facto) توسط دیگران همراه گردد. پرواضح است که چنین سیاست‌گذاری ای تنها هنگامی میسر می‌شود که ایران ارتباط خود با آژانس را محدود سازد و مشخصاً مانع از حضور بازرسان در کشور گردد.

 /انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha
پرونده ها