ریشه افراط‌گرایی نژادی در انگلیس به قلم ریچارد سیمور؛

ترس از زوال؛ ریشه آشوب‌های انگلیس

ترس از زوال؛ ریشه آشوب‌های انگلیس
در سرتاسر انگلیس، آشوب‌های غارتگران تحت عنوان «نگرانی‌های مشروع» توسط ستون‌نویسان روزنامه‌ها و مجریان شبکه‌های تلویزیونی حمایت می‌شد.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «ریچارد سیمور» [1] - نویسنده انگلیسی - در مطلبی که وب‌سایت «New Left Review» آن را منتشر کرده، به آشوب‌های اخیر انگلستان پرداخته است. در این اعتراضات خشونت‌آمیز که از آن با عنوان گسترده‌ترین ناآرامی‌ها در انگلیس طی ۱۳ سال گذشته یاد می‌شود، پلیس صدها نفر را بازداشت کرد تا بتواند بر اوضاع مسلط شود. اعتراضات ضدمهاجرتی در شهرها و شهرک‌های بریتانیا پس از آن شروع شد که فردی با چاقو به یک کلاس رقص تابستانی کودکان در «ساوت‌پورت» حمله کرد و سه کودک خردسال ۶، ۷ و ۹ساله را کشت و شماری کودک دیگر را نیز مجروح کرد. پس از این حمله، در شبکه‌های اجتماعی این‌گونه شایعه شد که مظنون، یک مهاجر مسلمان تندرو بوده است؛ ظنی که خشم راست‌گرایان افراطی و ضد مهاجر را برانگیخت. بااین‌وجود، پلیس در تحقیقات خود اعلام کرد که متهم این حمله «اکسل روداکوبانا» ۱۷ساله، متولد بریتانیا و از یک خانواده روآندایی بوده است. بااین‌حال، موج تظاهرات ضد مهاجرین و ضد مسلمانان ادامه داشته و به خشونت، آتش‌سوزی و غارت مغازه‌ها منجر شد. در نتیجه این خشونت‌ها، مراکز اسلامی مانند مساجد، مسلمانان، پناه‌جویان و اقامتگاه‌های آن‌ها هدف قرار گرفت و رویدادهای خشونت‌باری رقم خوردند. «سیمور»، ریشه این آشوب‌ها را ترس مردم انگلیس از نابودی هویت سفید خود می‌داند.

 

آشوب در انگلیس

چه اتفاقی افتاد؟ تقریباً برای یک هفته، شهرک‌ها و شهرهای سراسر انگلستان و ایرلند شمالی در التهاب واکنش به قتل‌عام چند کودک با چاقو قرار داشتند. در «هال»، «ساندرلند»، «روترهام»، «لیورپول»، «آلدرشات»، «لیدز»، «میدلزبورو»، «تامورث»، «بلفاست»، «بولتون»، «استوک آن ترنت»، «دانکستر» و «منچستر»، آشوبگران و نژادپرستان از خشونت افسارگسیخته خود به وجد آمده بودند.

فقط چند ساعت طول کشید تا به لطف موج ایجاد شده در شبکه‌های اجتماعی، چاقوکشی در «ساوت‌پورت» به بهانه‌ای برای تجمع راست‌های افراطی تبدیل شود.

در «روترهام»، آنها هتل «هالیدی» که پناه‌جویان در آن اقامت داشتند را به آتش کشیدند. در «میدلزبورو»، آنها جاده‌ها را مسدود کردند و تنها به رانندگان «سفید» و «انگلیسی» اجازه عبور می‌دادند و از اقدامات آشوبگرانه خود به‌عنوان نگهبان مرزی و پلیس ترافیکی لذت بردند. در «تاموورث» - جایی که نماینده‌اش اخیراً به‌عنوان منتخب حزب کارگر علیه هزینه‌های هتل‌های پناه‌جویان اعتراض کرده بود، (به اشتباه ادعا می‌کرد که آنها روزانه ۸ میلیون پوند برای منطقه هزینه دارند) آنها در هتل «هالیدی این اکسپرس» غوغا کردند و آن را به آتش کشیدند و سپس در ویرانه‌های آن علیه پناه‌جویان شعار نوشتند. در «هال»، درحالی‌که جمعیت مردی را برای ضرب و شتم از ماشینش بیرون می‌کشیدند، شرکت‌کنندگان فریاد می‌زدند: «آنها را بکشید!» در «بلفاست»، به یک خانم محجبه درحالی‌که نوزادش در آغوشش بود حمله کردند و به صورتش مشت زدند. آنها مغازه‌های مسلمانان را ویران کردند و سعی کردند با شعار «برو بیرون» به سمت مسجد محلی راهپیمایی کنند. در «نیوتوناردز» در ایرلند شمالی، یک مسجد با بمب آتش‌زا مورد حمله قرار گرفت. در «کراسبی» یک مرد مسلمان با چاقو زخمی شد.

نکته نگران‌کننده این است که هرچند فعالان راست افراطی در این آشوب‌ها نقش جدی داشتند، اما احتمالاً این یک نقش ثانویه بود. شورش‌ها به جای اینکه ناشی از چند نفر فاشیست سازمان‌یافته باشد، بهترین زمینه جذب نیرو برای آنها در سال‌های اخیر را فراهم کرد. بسیاری از افرادی که پیش از این هرگز «سیاسی» نبودند و شاید حتی هرگز رأی نداده بوند، برای آتش‌زدن پناه‌جویان یا حمله به مسلمانان حاضر شدند.

 

نقش شبکه‌های اجتماعی در آشوب‌ها

همان رسانه‌های جمعی که بی‌وقفه افکار عمومی را در مورد مهاجرت به وحشت انداخته‌اند، اکنون «اطلاعات نادرست» رسانه‌های اجتماعی را محکوم می‌کنند.

بهانه این کارناوال نژادپرستانه، یک چاقوکشی جمعی وحشتناک در «ساوتپورت» در ۲۹ ژوئیه بود. مهاجم ادعایی، به دلایلی که هنوز مشخص نیست، به کلاس رقص «تیلور سوئیفت» رفت و به ۱۱ کودک و ۲ بزرگسال حمله کرد. سه نفر از بچه‌ها کشته شدند. از آنجایی که مظنون زیر هجده سال سن داشت، ابتدا از هویت وی محافظت شد، اما فقط چند ساعت طول کشید تا به لطف موج‌های ایجاد شده در شبکه‌های اجتماعی، این چاقوکشی به بهانه‌ای برای تجمع راست‌های افراطی تبدیل شود. مظنون بر اساس گزارش‌های غلط راست‌گرایان، «علی الشکاتی» [2] - یک مهاجر در «لیست نظارت MI6» - بود که با یک «قایق کوچک» وارد انگلیس شده بود. به گفته راست‌های افراطی، «مهاجرت دسته‌جمعی کنترل نشده»، مقصر این چاقوکشی بود.

این شایعه که تنها چند روز پس از یک تجمع بزرگ برای حمایت از «تامی رابینسون» [3] - چهره جنجالی راست افراطی - در میدان «ترافالگار» لندن شکل گرفت، توسط شماری از مرتجعین از جمله خود رابینسون و «اندرو تیت» [4] - شخصیت معروف رسانه‌ای آمریکایی - بریتانیایی - تقویت شد. این شایعه همچنین به لطف هجوم حساب‌های اجتماعی مرتجع مستقر در ایالات متحده، جان تازه‌ای به خود گرفت. یک حساب تلگرامی که یا توسط فاشیست‌ها یا کسانی که به فاشیسم علاقه‌مند بودند ایجاد شده بود، ۱۴۰۰۰ عضو جذب کرد و نقش مستقیمی در تحریک آشوب‌ها ایفا نمود. مانند جرقه‌هایی که از یک کوره به بیرون پرتاب می‌شوند، آشفتگی از رسانه‌های اجتماعی به فضای حقیقی سرایت کرد.

در ۳۰ ژوئیه، گروهی از نژادپرستان و نئونازی‌ها در خیابان «سنت لوک» در «ساوتپورت» جمع شدند و با آجر و بطری به یک مسجد حمله کردند. اگرچه ساکنان در پاک‌سازی و تعمیرات مراکز آسیب‌دیده در روز بعد شرکت کردند، اما آشوب‌ها تازه شروع شده بود. از اواخر ژوئیه، چرخه شورش‌ها برای بیش از یک هفته بریتانیا را فراگرفت. این آشوب‌ها به‌تدریج کاهش یافت؛ به‌ویژه پس از آن که در سرتاسر بریتانیا در شب ۷ اوت، ده‌ها هزار نفر از مخالفان نژادپرستی در «لندن»، «لیورپول»، «بریستول»، «برایتون»، «هاستینگز»، «ساوت‌ند»، «نورث‌همپتون»، «ساوت‌همپتون»، «بلک‌پول»، «دربی»، «سوئیندون» و «شفیلد» حاضر شدند.

 

نقش حمایتی BBC

در سرتاسر انگلیس، آشوب‌های غارتگران تحت عنوان «نگرانی‌های مشروع» توسط ستون‌نویسان روزنامه‌ها و مجریان شبکه‌های تلویزیونی حمایت می‌شد. موذیانه‌تر، ابهامات روتین شبکه‌های بزرگ مانند «بی‌بی‌سی» بود که به طرز مضحکی از آشوبگران به‌عنوان «معترضین» یاد می‌کند. مجریان برنامه صبح به خیر بریتانیا «آی تی‌وی» زمانی که «زاراح سلطانا» [5] - نماینده مسلمان حزب کارگر انگلیس، شورش‌ها را نژادپرستانه توصیف کرد، به تمسخر اظهارات وی می‌پرداختند. در «بولتون» - جایی که مسلمانان، محلی برای دفاع از خود در برابر جنبشی که نشان داده بود از قتل و کشتار ابایی ندارد، سازماندهی شدند - بی‌بی‌سی، تجمع راست افراطی را «راهپیمایی طرف‌دار بریتانیا» نامید. هم‌زمان «آی تی‌وی» گزارش داد که چگونه «معترضان ضد مهاجرت» با «۳۰۰ نفر نقابدار که فریاد الله‌اکبر سر می‌دادند» روبرو شدند.

بااین‌حال، صبح روز بعد از حضور ضد نژادپرستانه در ۷ اوت، همه صاحب‌نظران عاقل با احساسی راحت، نفس عمیقی کشیدند. «جان سوپل» [6] - روزنامه‌نگار سابق بی‌بی‌سی - آهی کشید و گفت: «آفرین به نجابت، آفرین به پلیس». حتی «Daily Mail» که همواره در صفحه اول خود رویکرد ضدمهاجرتی دارد، به «مردمی که شبانه برای مقابله با اراذل و اوباش دست به راهپیمایی زدند»، ادای احترام کرد و درود فرستاد. «اکسپرس» که همواره پناهگاهی برای روایات ضد مهاجرت بوده، با خوشحالی نوشت: «بریتانیا متحد و قاطعانه در برابر اراذل و اوباش ایستاده است».

 

خبری از اتحاد نیست

البته هیچ‌گونه اتحاد واقعی وجود نداشت. کسانی که برای متوقف کردن شورش‌ها به خیابان‌ها سرازیر شدند، اخیراً هنگامی که در حمایت از فلسطین تظاهرات شد، توسط سیاستمداران و صاحب‌نظران به‌عنوان «حامیان نفرت‌پراکنی» مورد تهمت قرار گرفتند و درحالی‌که اکثریت بریتانیایی‌ها، «ناآرامی» را تأیید نمی‌کردند، تعداد شگفت‌انگیزی از مردم (۳۴ درصد) از «اعتراضات»، حمایت کردند. تقریباً ۶۰ درصد با «معترضین» ابراز «همدردی» کردند. جای تعجب نیست که در میان کسانی که از «آشوب» حمایت کردند، حامیان اصلاحات انگلیس - سومین حزب بزرگ از نظر سهم رأی - نماینده داشتند.

پس از آشوب‌ها، جستجو برای پیداکردن عوامل نفوذ خارجی آغاز شد. BBC، Daily Mail و تلگراف، به همراه لیبرال‌های شبکه‌های اجتماعی، انگشت اتهام خود را به سمت روسیه نشان دادند. همان‌طور که دفتر روزنامه‌نگاری تحقیقی اشاره کرده است، شواهد کمی برای این ادعا وجود دارد؛ اما به نظر می‌رسد که مفهوم این اتهام‌زنی، آن این است که هیچ چیز در تاریخ اخیر بریتانیا یا در رفتار نهادهای مسلط آن، احتمالاً نمی‌تواند منجر به فاجعه و آشوب بزرگی شود.

کسانی که برای متوقف کردن شورش‌ها به خیابان‌ها سرازیر شدند، اخیراً هنگامی که در حمایت از فلسطین تظاهرات شد، توسط سیاستمداران و صاحب‌نظران به‌عنوان «حامیان نفرت‌پراکنی» مورد تهمت قرار گرفتند.

همان رسانه‌های جمعی که بی‌وقفه افکار عمومی را در مورد مهاجرت به وحشت انداخته‌اند، اکنون «اطلاعات نادرست» رسانه‌های اجتماعی را محکوم می‌کنند و بر اهمیت «واقعیت‌ها» و «عینیت» در افواه عمومی تأکید می‌کنند. این درست است که شایعه نقش مهمی در ایجاد اتحادهای موقت نژادپرستان خشمگین داشت؛ همان‌گونه که در شورش‌های محله «نوزلی» در [7] در فوریه ۲۰۲۳، اتهامات تحریک‌آمیز منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، باعث ایجاد این حادثه شد؛ اما جالب است که وقتی دادگاه، هویت مظنون چاقوکشی را در یک آگوست فاش کرد و ثابت شد که او نه یک مهاجر بوده و نه در هیچ «فهرست نظارتی» قرار داشته است، شورشیان از خشونت خود کم نکردند؛ بلکه بدترین حملات در روزهای بعد اتفاق افتاد. مردم این شایعات را باور کردند؛ زیرا این شایعات، ابزار آنها برای رسیدن به هدفشان بود. همچنین این شایعات، در راستای تأیید تعصبات و پیش‌داوری‌های آنها بود و فرصت انجام انتقام‌هایی که مدت‌ها در ذهنشان وجود داشت را برای آنها فراهم می‌ساخت.

این روش همیشه جواب داده است. شایعه قتل‌عام سفیدپوستان توسط سیاه‌پوستان در سال ۱۹۱۹ باعث قتل‌عام در شرق «سنت‌لوئیس» و «ایلی نویز» شد. در «اورلئان» در سال ۱۹۶۹، داستان‌های جنجالی دربارة تاجران یهودی که زنان را به مواد مخدر آلوده می‌کردند و می‌فروختند، به شورش‌هایی علیه فروشگاه‌های یهودی منجر شد. در سال ۲۰۰۲ در «گجرات»، ادعاهای بدون مدرکی مبنی بر اینکه مسلمانان با بمب‌های آتش‌زا به قطاری که زائران هندو در آن بودند، حمله کردند، بهانه‌ای برای خشونت‌های دهشتناک و قتل و تجاوز اسلام‌هراسانه شد. در تابستان ۲۰۲۰، این ایده که «آنتیفا»، آتش‌سوزی‌های «اورگان» را برای کشتن مسیحیان سفیدپوست و محافظه‌کار به راه انداخته است، به افزایش اقدامات خودسرانه مسلحانه منجر شد.

ما نمی‌توانیم شایعات را با فراموشی راستی‌آزمایی کنیم؛ زیرا همان‌طور که «تری آن ناپف» [8] در تاریخچه شایعات و شورش‌های نژادی در ایالات متحده مستند می‌کند، «حقایق» معمولاً بی‌ربط هستند. در لحظات اضطراری - چه واقعی و چه ادراکی - منابع رسمی مورد بی‌اعتمادی قرار می‌گیرند، درحالی‌که «شاهدان» غیررسمی به طور موقت تقدس می‌یابند؛ به شرطی که افسانه‌های ناشی از سلسله‌مراتب نژادی و ترس از شورش را تغذیه کنند.

 

نگرانی از فروریختن مرزها و محدودیت‌ها

هراس‌های اخلاقی اخیر، چه دربارة نژاد، ملیت یا جنسیت، چه دربارة پناه‌جویانی که در «هتل‌های پنج‌ستاره» زندگی می‌کنند، یا یک «مرد» که به‌عنوان یک بوکسور زن رقابت می‌کند، همه حس فروریختن مرزها و محدودیت‌ها را دارند؛ این احساس که مردم جایی هستند که نباید باشند؛ مردها، زن می‌شوند، ثروتمندان، فقیر می‌شوند؛ سفیدها، همان‌طور که «دیوید استارکی» [9] زمانی نگران بود، سیاه‌پوست می‌شوند و اکثریت تبدیل به اقلیت می‌شود.

این یک خیال‌پردازی شگفت‌آور است که تغییر توجیهات را آسان می‌کند. به‌عنوان‌مثال، وقتی هویت مظنون چاقوکشی «ساوتپورت» فاش شد، موضوع به سرعت تغییر کرد. همان‌طور که «متیو گودوین» [10] در یک پست «ساب‌استک» بیان کرد، مسئله به این تبدیل شد که او، «پسر مهاجران روآندی» بود. با وجود اینکه هیچ چیز از انگیزة جنایت نمی‌دانستند، ناگهان این موضوع به مسئلة «ادغام و همگرایی» تبدیل شد. یا همان‌طور که برخی از نویسندگان خیال‌باف بیان کردند، موضوع به «ارزش‌های بریتانیایی» تغییر کرد.

  نگرانی انگلیسی‌ها از به‌خطرافتادن اکثریت قومی و نژادی سفید خود، ریشه آشوب‌های اخیر این کشور است.

این یک محور جذاب است: عملکردهای یک قاتل جمعی سفیدپوست (برای مثال، قاتل اینسل [11]، جیک دیویسون [12] که خود، مادرش و ۴ نفر دیگر را در یک تیراندازی جمعی مرگبار کشت) به چنین پرسش‌های دردناکی منجر نمی‌شود. این واقعیت که آنچه در خطر است، متعلق بودن به یک قومیت است، توسط «مت گود وین» [13] روشن شد؛ زمانی که در «بی‌بی‌سی» مورد پرسش قرار گرفت. او گفت بسیاری از افراد انگلیسی هستند، بدون اینکه به لحاظ «نژادی» چنین باشند. او در پلتفرم «ساب استک»، «ترس‌های» «بریتانیایی‌ها و انگلیسی‌ها» را منتقل کرد. به گفته او، آنها نگران «کاهش اکثریت و تغییرات جمعیتی» هستند. حتی از نظر «قومیت» - نه «نژاد» - این دشوار است که آن را نسخه‌ای نرم از آنچه «چتان بات» [14] به‌عنوان یک وسواس متافیزیکی راست افراطی سفیدپوست امروزی توصیف می‌کند، نبینیم؛ ترس از انقراض سفیدپوستان. این همان بریتانیا است که در رؤیای سقوط خود را می‌بیند. این یک استدلال سست درباره عدل الهی است که ادعا می‌کند هر دردی که مردم در کشوری با استانداردهای زندگی راکد، زیرساخت‌های در حال فروپاشی و دولتی به طور فزاینده غیردموکراتیک و اقتدارگرا تحمل می‌کنند، محصول «مرزهای شکسته» است.

راست افراطی به سمت یک دولت - ملت دفاعی به‌عنوان ظرفی برای یک سری از مرزبندی‌های سنتی در امتداد خطوط جنسیتی و قومی که اطاعت از آن همواره به‌عنوان «ادغام» توصیف می‌شود، عقب‌نشینی کرده است. این موضوع، گفتمان رسمی را آلوده می‌کند. در چند سال اخیر ما از سیاستمداران بلندپایه انگلیس شنیده‌ایم که «اسلام‌گرایان» کشور را اداره می‌کنند، معترضان مسالمت‌آمیز غزه «اراذل و اوباش» هستند، در پارلمان بحث شد که آتش‌بس در غزه باید متوقف شود، «حماس» مقصر نمایش ضعیف حزب کارگر در «وست میدلندز» بود، پناه‌جویان باید برچسب‌گذاری شوند، تعداد زیادی مهاجر در سیستم خدمات بهداشت ملی بریتانیا (NHS)کار می‌کنند، پناه‌جویان، پرهزینه و خطرناک هستند، «ریشی سوناک»، «لیبرال‌ترین نخست‌وزیری است که تا به حال در زمینه مهاجرت داشته‌ایم»، حزب محافظه‌کار و حزب کارگر قصد دارند «قایق‌های کوچک» که پناهندگان را به سواحل بریتانیا می‌رسانند، متوقف کنند و...اساساً یک اجماع دوحزبی در مورد گرایش به جنگ‌های فرهنگی نژادپرستانه وجود داشته است.

چنان‌که لیبرالیسم با مقصر دانستن همه چیز در «برگزیت» یا روسیه و نادیده‌گرفتن سایر متغیرها در تشخیص طوفانی که به‌وضوح در حال شکل‌گیری بود، شکست خورد، چپ نیز اغلب روایت دلخواه خود را دارد که در آن، خشونت نژادپرستانة توده‌ای، بیان تحریف‌شده‌ای از «منافع مادی» تلقی می‌شود. این تلقی معمولاً به‌عنوان فراخوانی برای تمرکز بر «مسائل معیشتی» به جای «سیاست هویتی» ترجمه می‌شود؛ گویی که می‌توانیم با ارائه شغل و دستمزد، از احساسات گیج‌کننده‌ای که به دلیل نژاد و قومیت برانگیخته می‌شود، دور شویم.

شکی نیست که باید به مسائل معیشتی توجه بیشتری داشته باشیم، اما این موضوع به طور کامل از آنچه در حال وقوع می‌باشد، مستقل است. نژادپرستی گاهی اوقات - نه همیشه - به‌عنوان شکلی از سیاست طبقاتی تحریف شده عمل می‌کند. «نگرانی‌های مشروع» این آشوبگران به ایدة ازدست‌رفتن وضعیت قومی نژاد سفید مربوط می‌شود. ایده این است که کارگران، به جای اینکه استثمار شوند، از سوی «نخبگانی» که بیش از حد به گسترش شناسایی اقلیت‌ها تمایل دارند، از شناسایی اخلاقی مناسب به‌عنوان اعضای نژاد سفید ملت، محروم شده‌اند. در همین حال، کسانی که به این سیاست قوم‌گرایانه گرایش پیدا کرده‌اند، به‌شدت از به حاشیه رانده‌شدن خودداری می‌کنند. آنها ممکن است انحطاط نسبی طبقاتی را تجربه کرده باشند یا در مناطق روبه‌زوال زندگی کنند، اما به همان اندازه نیز ممکن است که از طبقه متوسط - و نه کارگران - باشند. نژادپرستی بیشتر از اینکه نارضایتی غلط طبقه‌ای را بیان کند، احساسات زهرآگین ناشی از شکست، تحقیر و زوال را سازماندهی می‌کند. ترس از نابودی سفیدپوستان به این معناست که بدون مرزها و محدوده‌های سخت، افرادی که تاکنون محافظت شده‌اند، به توده‌های زحمت‌کش بشر خواهند پیوست. هیجان حامیان جنایت و آشوب از نمایش قدرت خود و شیفتگی آشکار به ایده نابودی، به آنها انگیزه اقدام می‌دهد. این جایگزین آنها برای تأثیرات فراگیر فلج شدگی و افسردگی در یک تمدن در حال مرگ است.

[1] . RICHARD SEYMOUR

[2] . Ali al-Shakati

[3] . Tommy Robinson

[4] . Andrew Tate

[5] . Zarah Sultana

[6] . Jon Sopel

[7] . Knowsley

[8] . Terry Ann Knopf

[9] . David Starkey

[10] . Matthew Goodwin

[11] . incel: اینسل اعضای یک خرده‌فرهنگ آنلاین هستند که خود را کسانی تعریف می‌کنند که با وجود تمایل به شریک احساسی یا جنسی، قادر به پیداکردن آن نیستند؛ حالتی که آنان به آن «اینسل بودن» می‌گویند. مشخصه‌های مباحثات در فرم‌های اینسل، غالباً وجود خشم، مردم‌گریزی، ناراحتی و تنفر از خود، زن‌ستیزی، نژادپرستی و داشتن حس استحقاق نسبت به سکس است و در آن از خشونت نسبت به کسانی که از نظر جنسی فعال‌اند، حمایت می‌شود.

[12] . Jake Davison

[13] . Matt Goodwin

[14] . Chetan Bhatt

/ انتهای پیام /