گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ تغییرات الگوهای زیست جنسی در ایران، از آن دست موضوعاتی است که در کنار مطالعات دینداری و اخلاق از جایگاه ویژهای برخوردار است. برای بررسی ارتباط این دو مسئله، ما میزبان دکتر سید محمود نجاتی حسینی - پژوهشگر مطالعات آکادمیک و عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران و مدیرگروه دین انجمن انسانشناسی ایران - و دکتر مهراب صادقنیا - استادیار پژوهشکده ادیان و مذاهب و پژوهشگر عرصه دین و جامعه - هستیم. مشروح این میزگرد هم اکنون در برابر دیدگان شماست.
از زن صدر اسلام تا زن امروز
ما در پرونده زیست جنسی ایرانیان، در نظر داریم به بررسی ابعاد مختلف این مسئله بپردازیم. حضور و مواجهه نهاد دین در تولید و بازتولید مؤلفههای هویتساز زیست جنسی از جمله مهمترین مسائل مورد علاقه ماست. باتوجهبه اینکه در دهه اخیر، شاهد بروز تغییراتی در الگوی زیست جنسی ایرانیان بودهایم، به نظر شما حضور دین و اخلاق در این زمینه چگونه تحلیل و ارزیابی میشود؟
صادقنیا: اگر بخواهیم به این سؤال بپردازیم که نهادهای دینی، چه تأثیری در بازسازی معنای جنسیت و معنای زن در جامعه ایران داشته یا دارند، جای بحثهای فراوانی در راستای موضوع شما - یعنی تغییرات الگوهای زیست جنسی - دارد. واقعیت این است که معمولاً در نهاد دین، احکام اخلاقی و فقهی بر معنای کنشها - و نه بر ماهیت فیزیکی کنشها - بار میشوند. در تعالیم مذهبی، ما از برخی احکام شرعی برخورداریم که معطوف به تبیینات و عینهای بیرونی همچون حرام بودن شراب هستند؛ اما برخی احکام اخلاقی و شرعی نیز وجود دارد که منجر به بارشدن عینیتهای بیرونی نمیشوند، بلکه بهصورت معنای بر کنشها بار میشوند. مثلاً گفته میشود که شطرنج حرام است، یا زنان مجاز به دوچرخهسواری هستند یا نیستند. سؤال اصلی این است که آیا حکم فقهی و اخلاقی به فیزیک عملی که در خارج میافتد، تعلق دارد یا به معنایی که در ذهن کنشگران وجود دارد؟ قاعدتاً نمیتوان گفت این مسئله به فیزیک این عمل تعلق میگیرد؛ بلکه به معنایی است که این عمل در ذهن کنشگران تداعی میکند. در همین راستاست که گاهی این احکام در گذر زمان، دستخوش تغییراتی واقع میشوند. مثلاً حضرت امام خمینی (ره) در اوایل جنگ، بازی شطرنج را جایز دانستند و مبنای فتوای ایشان این بود که معنای شطرنج، دیگر امروز تغییر کرده و قمار نیست و صرفاً یک بازی است. اگرچه که نفس کار تغییری نکرده و به لحاظ عینیت، ثابت است. پس حرمت، روی معنای شطرنج بهعنوان قمار رفته و نه بر روی فیزیک آن که چند مهره و صفحه شطرنج است.
حضرت امام خمینی (ره) در اوایل جنگ، بازی شطرنج را جایز دانستند و مبنای فتوای ایشان این بود که معنای شطرنج، دیگر امروز تغییر کرده و قمار نیست و صرفاً یک بازی است. اگرچه که نفس کار تغییری نکرده و به لحاظ عینیت، ثابت است. پس حرمت، روی معنای شطرنج بهعنوان قمار رفته و نه بر روی فیزیک آن که چند مهره و صفحه شطرنج است.
بر اساس این منطق، اگر بگوییم که آنچه درباره زنان و احکام زنان وجود دارد، معطوف به معنایی است که زن در جامعه سنتی روزگار صدر اسلام داشته، نگاه ما متفاوت میشود. قاعده این است که در جهان جدید، تغییر معنای زن، میتواند بسیاری از احکام دینی را تغییر دهد. برای مثال، برخی مفسران شیعی - همچون علامه فضلالله - یا حتی در اهلسنت - آقای ناشور - معتقدند آنچه که در احکام مرتبط با زن آمده، برای عینیت این جنسیت نیامده و نیست؛ بلکه برای معنای فرهنگی زن است. معنای فرهنگی زن در جامعه آن روزگار به شکلی بود که احکام مربوط به او، آنگونه حساب میشد؛ اما در جامعه امروز ایرانی، معنای فرهنگی زنان تغییر کرده است. اگرچه زن به معنای جنسی، در مقابل مذکر، ثابت مانده باشد، اما این احکام به او تعلق نمیگیرد و به معنای فرهنگی زن تعلق میگیرد. به همین دلیل، معنای زن برای فقه و برای نهاد دین، فوقالعاده مهم و حائز اهمیت است؛ چون باتوجهبه این معناست که زن میتواند احکام فقهی و اخلاقی خودش را بار کند.
از طرفی، تلاش فقه برای معنادادن به زن، فوقالعاده در شکلگیری معنای زن دینی در ذهن جامعه متدین، حائز اهمیت است. این یک رابطه دادوستدی است. فقه، نیازمند درک معنای زن و زنانگی است تا بتواند بر اساس این معنا، احکامی را بار کند و از طرفی جامعه دیندار، بر اساس آنچه که از دین یاد میگیرند، یک معنایی از زن و زنانگی در ذهنشان شکل میگیرد. معنایی که از رهاورد احکام اخلاقی و فقهی در ذهنشان شکل خواهد گرفت، حتماً در تغییر یا تبیین الگوهای زیست جنسی مؤثر است.
من معتقدم که در شرایط فعلی، توافقی بین فقها و نهاد دین - شامل اعضای نهاد دین و دینداران - وجود نداشته و بلکه یک «آنومی» وجود دارد. فقه، دستکم در بعد احکام، آنچه که برایش اهمیت دارد، سوژگی یا «جندر» است. یعنی اگر تمام احکام را دربیاورید، میبینید که دال مرکزی احکام برای زنان، «جنسیت»شان است؛ جنسیتی که از یکسو زن را رهزن، گمراهکننده و اغواگر میداند و از سوی دیگر و در دیدگاه نمایندگانی دیگر، زن را بهعنوان یک انسان میبیند. در دیدگاه اول، اساساً گفتگو با زن نیز مقدمهای برای بطالت یا گناهکاری است. برای این دیدگاه، سوژه خیلی پررنگ است و چیزهای دیگری که در ارتباط با زن هست نیز در همین راستا ارزیابی میشود. معنای زیباییشناختی زنانگی، معنای کنشگری اجتماعی و نقشی که زن میتواند بازی کرده و به عهده بگیرد، حاشیه است. این نقشها، دال مرکزی نیستند. باتوجهبه شرایط خاص، ممکن است فقه همکاری و فعالیت یک زن را در عرصه اجتماعی جایز بداند و در برخی شرایط هم جایز نداند. البته در نهاد دین، همه فقها یا کنشگران، یکصدا نیستند. در این زمینه، گفتمان غالب درباره زن همین است.
نهاد دین از طریق دستوراتی که میدهد، میتواند در شکلگیری معنای زن و زنانگی در جامعه، دستکم در جامعه دینی، نقشآفرینی کند و از طرفی هم عمیقاً نیازمند درک معنای زنانگی در جامعه است که بر اساس آن حکم دهد. نکته اینجاست؛ ما در درک معنای زنانگی دچار آنومی هستیم و با خلأ مواجهیم. پس توافقی بین جامعه دینداران وجود ندارد. توافقی بین جامعه مشروع و متشرع وجود ندارد. من میتوانم در یک کلام بگویم که متأسفانه، جامعه ایران امروز نسبت به معنای زنانگی دچار بحران هویت، بحران معنا و آنومی ارزشی شده است.
اگر فاطمه زهرا(س) امروز بود، چگونه می زیست؟
آقای دکتر! تغییرات عرف تا چه میزان توانسته بر باز تعریف معنای زن که از نظر شما دچار بحران شده، تأثیرگذار باشد؟ آیا این فرضیه و وجود این رابطه از دیدگاه شما درست است؟
صادقنیا: در فقه مفهومی به نام مصلحت وجود دارد. مفهومی که درک آن برای بررسی مسائل اجتماعی و فرهنگی، خیلی مهم و حائز اهمیت است. این مفهوم، انعطاف عمیقی به فقه میدهد. مادامیکه فقه بتواند بدون متغیر مزاحم با واقعیت اجتماعی مواجه شود، واقعیت اجتماعی، فقه را بالانس میکند و اساساً چیزی که در طول ۱۴۰۰ سال باعث شده نهاد دین باقی مانده و فقه بماند و کارش را انجام دهد، انعطافی و تلورانسی است که در فقه وجود داشته است. به شرطی که متغیر مزاحمی وجود نداشته باشد و اگر متغیر مزاحم وجود داشت - مثل شرایط امروز ما که به نظر من، سیاست بهعنوان یک متغیر است - فقه دچار تعادل میشود. این متغیر و این فرصت، از رهگذر وجود مفهوم مصلحت بهسادگی امکانپذیر میشود. مثلاً فرض کنید برخی درباره حکم حجاب، اینطور نظر میدهند که حجاب، صرفاً یک امری شرعی نیست، بلکه امری سیاسی است. وقتی متغیر مزاحمی پیدا میشود، فقه بهراحتی نمیتواند بالانس شود؛ پس از تعادل خارج شده و ممکن است ما در اینجا با چیزی بهعنوان گسست ادراکی و یا شکست در سیر تاریخی مواجه شویم. ممکن است فرض کنید در آینده، ما با چهار فقه درباره مفهوم جنسیت روبرو باشیم. این چهار فقه همچون سابق نیستند که به تعادل آرامی برسند. بلکه در مواجهه با یکدیگر، شکستها و گسلهایی ایجاد میشود که در مجموع به نفع نهاد دین تمام نمیشود.
البته این رابطه از سمت نهاد دین (با نمایندگی فقه) و جامعه، دائماً در تسلسل واکنشهای متوالی میافتد و همین باعث میشود که این گسل عمیقتر شود. خصوصاً در بحث زیست جنسی! فکر میکنم به این سمتوسو میرویم که نهاد دین و احکام فقهی، گویی نماینده امر سیاسی شدهاند و قربانی اختلافات و ناراحتیها میشوند.
برخی مفسران شیعی - همچون علامه فضلالله - یا حتی در اهلسنت - آقای ناشور - معتقدند آنچه که در احکام مرتبط با زن آمده، برای عینیت این جنسیت نیامده و نیست؛ بلکه برای معنای فرهنگی زن است. معنای فرهنگی زن در جامعه آن روزگار به شکلی بود که احکام مربوط به او، آنگونه حساب میشد؛ اما در جامعه امروز ایرانی، معنای فرهنگی زنان تغییر کرده است
صادقنیا: من معتقدم که به جز امر سیاست، نهاد فقه یا نهاد دین، نسبت به امر جنسیت، «مورال آتوریتی» (moral Authority) خود را از دست داده است. چرا؟ به سه دلیل: سه مولفهای که جامعه ایرانی درباره نهاد دین و امر جنسی و جنسیت باور ندارد. ما درباره عالم اثبات - و نه عالم ثبوت - صحبت میکنیم. ممکن است فقه یا نهاد دین بگوید که نه! من این مؤلفهها را قبول دارم. این اصلاً اهمیتی ندارد. جامعه هم باید اینها را قبول کند. اما نگاه و دستور نهاد دین در اینجا تعیینکننده نیست. مهم این است که جامعه، نهاد دین را به این سه ویژگی قبول میکند یا نه! مؤلفه اول که باعث شده مورال آتوریتی از دست برود، این است: نیت صرفاً اخلاقی.
جامعه احساس میکند که نهاد دین، در مسئله زن نیتی صرفاً اخلاقی یا نیتی اصلاً اخلاقی ندارد. وقتی که این تردید میآید، جامعه آتوریته نهاد دین را درباره امر جنسیت و مسائل مرتبط با آن - از جمله همین الگوی زیست جنسی - پس میزند و میگوید که نیت نهاد دین، حلال مشکلات ما زنان نیست! به طور مثال، در مورد حجاب، امروز نهادهای امنیتی مدام میگویند که حجاب امنیت میآورد، ولی جامعه زنان این را قبول نمیکند و میگوید این جملهای که تو میگویی، مخدوش است. چرا که تو از اساس، نگران امنیت ما نیستی! تو نگران امنیت خودت هستی. یا اینکه نهاد دین مدام میگوید که چادر، باعث استحکام بنیان نهاد خانواده میشود. اما جامعه میگوید که من، نیت صرفاً اخلاقی تو یا خلوص نیتت را در این مسئله قبول ندارم. البته واکاوی همین نپذیرفتن از جمله مهمترین مسائلی است که باید به آن توجه کنیم.
مؤلفه دوم این است که جامعه، نهاد دین را به عدم داشتن اهلیت ورود به مسئله زنان متهم میکند. چرا؟ ازاینرو که گرفتار یک تاخر در آگاهی شدهایم. ما گرفتار یک تاخر آموزشی و تعلیمی هستیم. اتفاقات زیادی در جهان هستی در طول تاریخ رخ داده و ما از اینها بیخبر هستیم. جامعه به ما یا نهاد دین میگوید که تو، زن امروز را نمیشناسی! یا زن امروز را نمیتوانی فهم و درک کنی. این هم باز دلیلی است که منجر به ازدسترفتن مورال آتوریتی در جامعه ایران میشود. از همین روست که قدرت نهاد دین، درباره امر جنسیت و توابعش، پسزده میشود. میگویند تو زن امروز را نمیفهمی و دلیلش هم خیلی واضح است. آقایان تا وقتی میخواهند الگویی برای زن امروز ارائه دهند، به حضرت زهرا (س) اشاره میکنند؛ اما آیا حضرت زهرا (س) بهمثابه مدل یا الگو برای زن امروز مطرح است؟ توجه به این ریزهکاریها در عرصه برنامهریزی فرهنگی و دینی از مهمترین مسائلی است که دینباوران به آنها توجه چندانی نمیکنند. مفهوم الگو، در زبان انگلیسی به دو معناست؛ الگو بهمثابه یک مدل ثابت و الگو به معنای «پترن» که تکرارشدنی است. پترنها، خودشان را در شرایط تاریخی مختلف، دائماً تکرار میکنند. به نظر من، حضرت زهرا (س) پترن است و باید بهعنوان یک پترن در جامعه ایرانی از این شخصیت والا استفاده کرد. همانطور که تفاوت شخصیتهایی همچون حضرت زهرا، حضرت زینب (س)، حضرت معصومه (س)، حضرت مریم (س) و... این تفاوتهای ادوار زیستی را بهروشنی برایمان تبیین میکند. اگر آن حضرات، امروز بودند، چگونه زندگی میکردند؟ این یک سؤال مهم در بهرهگیری از این پترنهای دینی و اجتماعی برای جامعه امروز ماست.
اخلاق جنسی؛ یک مسئله فرادینی
در همین فضای تحلیل و همین چهارچوبی که شما برای جنسیت متصور شده و بدان پرداختید، آیا میتوان الگوی زیست جنسی ایرانی را تحلیل کرد؟
صادقنیا: بله! البته اجازه بدهید که مولفه سوم را مطرح کنم و بعد به سراغ ادامه مسیر برویم. مولفه سوم بینش است. جامعه، نهاد فقه را از بینش کافی برخوردار نمیداند و معتقد است که به لحاظ نظری، فقه میتواند بگوید چه چیزی ارزش است و چه چیزی ضد ارزش، اما به لحاظ تطبیق این ارزشها یا ضدارزشها بر مصادیق بیرونی، قدرت تشخیص ندارد و نمیتواند بگوید که چه چیز خوب و چه چیز بد است. جامعه این تفکر را دارد که نهاد دین، عفاف را با دوچرخهسواری در تعارض میبیند و این نشان از عدم بینش کافی نهاد فقه است. وقتی این سه اتهام را جامعه به نهاد فقه و نهاد دین میزند، دیگر نهاد دین، آتوریتی خود را درباره امر جنسی از دست میدهد و نمیتوان انتظار داشت که احکام صادره یا موجود از سوی این نهاد، در رفتار مردم به روشنی دیده شود.
آیا نهاد دین یا اخلاق، راهحلی برای خروج از این وضعیت دارد؟
صادقنیا: قطعاً! من بین نهاد دین و دین تفکیک قائلم. وقتی نهاد دین، حدود ۱۴۰۰ سال توانست خودش را تا اینجا بکشاند، حتماً از قابلیتهایی برخوردار بوده و اگر این قابلیتها را نداشت، با اتفاقات رخداده طی این سالها که بدتر از تغییرات یا بحرانهای جنسی این روزهاست، میتوانست نهاد دین از بین برود. اما نهاد دین توانسته در طول ۱۴۰۰ سال، به دلیل مسئله انعطاف و توانمندی، خود را در هر شرایطی حفظ کند که یکی از مهمترین مؤلفههای مهم نه فقط در اسلام، بلکه در همه ادیان است.
دو مسئله در اینجا حائز اهمیت است؛ یکی اینکه میزان درستی و نادرستی این انعطاف چطور باید تأمین شود؟ در واقع، حریم و حدود انعطاف داشتن در صدور احکام دینی و دیدن واقعیتها تا کجاست؟ مثلاً «پاپ» چندی پیش اعلام کرد، خواندن خطبه عقد برای افراد همجنسگرا جایز است! مرز این مسئله را چه مرجعی تعیین میکند؟ چه کسی تعیین میکند این انعطاف ایجابی است یا سلبی؟ و دیگری، تشخیص صحیح متغیر مزاحم است. نهاد دین میزان انعطاف را تعیین میکند. اگر شما هر مرجعی غیر از این نهاد را مسئول تشخیص انعطاف قرار دهید، دین را مضمحل کردهاید. مثل اینکه نهاد دیگری خارج از دین، صاحب صلاحیت باشد و فتوا دهد! پس نکته مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کرد، اصلیت و اهلیت نهاد دین در رصد واقعیتهای اجتماعی و صدور فتواهای جدید و در صورت لزوم، بهرهگیری از فاکتور مصلحت به نفع دین است.
کلیسا، تجربه خونینی در این زمینه دارد؛ اما الان اینطور نیست. در دوران قرون وسطی، اسلحه و قانون وجود داشت. اسلحه و قانون در دست کلیسا بود و همین، قدرت زیادی به این مرجع میداد. این در حالی است که اوضاع امروز تغییر کرده است. امروز آقایان در جامعه ایرانی برای حل مشکل حجاب به قوه قضائیه و پلیس مراجعه میکنند. سؤالی که اینجا وجود دارد این است که اگر این افراد نبودند، چه باید میکردیم؟ در زمان ناصرالدینشاه قاجار، چطور نهاد دین مسئله حجاب را حل کرد؟ نمیتوان گفت که این مسائل، نمونههایی در تاریخ سرزمین ایران نداشته است. این در حالی است که امروز، نهادهای دینی مدعیاند که بدون بودجه نمیتوانند مبلغ تربیت کنند. اینان به فارغالتحصیلانشان مدرک دانشگاهی ارائه میکنند، بودجههای دولتی دریافت میکنند و همچنین از نیروها و ارگانهایی همچون ارتش، سپاه، مجلس و... انتظار همکاری دارند تا این نهاد بتواند مسئله حجاب در جامعه را حل کند. این در حالی است که نهاد دین، میتواند به قابلیتهای خود اکتفا تکیه کند. مثل فردی که سالها دوچرخهسواری میکند. او سالهاست که رکاب زده و مسیرهای طولانی را رفته یا آمده، اما وقتی در خیابان میبیند که میتواند دستش را به میلههای پشت یک وانت بگیرد و بدون رکابزدن حرکت کند، دیگر زیر بار رکابزدن نمیرود! امروز اوضاع برخی نهادهای دینی و ستادهای مرتبط با آنان در تولیت امور مربوط به دین همینطور است. این سرزمین همواره شاهد مدیریت امر دینی بوده و هست. امر جنسی و تبعات آن نیز به همین ترتیب جایگاه خود را در میان این مسیر مییابند.
انفکاک حجاب امروز از حجاب شرعی
اکنون وقت آن است که نظر آقای دکتر نجاتی را بشنویم.
نجاتیحسینی: مسئله دین، اخلاق و زیست جنسی در جامعه ایرانی از اهمیت بالایی برخوردار است و انتظار میرود که فقط از منظر دین به این موضوع نگاه نکنیم و از سایر منظرها نیز به آن توجه کنیم. کلیت جهان در نگاه آکادمیها، شبکههای اجتماعی و ... عمدتا فلسفی است. رفتارها، نگرشها، گرایشها و فعالیتهایی مرتبط با جسم، جنسیت و فعالیتهایی که فرد در حوزه خصوصی و یا به عنوان عضوی از یک گروه در حوزه عمومی و جامعه مدنی و فضای فرهنگی انجام میشود را زیست جنسی نام مینهیم که تفاوتی با برداشت ایرانی، اروپایی، آمریکایی و .... از این عبارت ندارد.
سبک زندگی جدید در جوامع مسیحی، یهودی و اسلامی - از جمله ایران - نیز سویههای آروتیک (زیبایی جنسی) غالبی دارد که با ابعاد مختلف زندگی روزمره، درهم آمیخته است. برق عشق و دوستی باعث شد که افراد، بهآرامی علائق، عواطف و خلأهای عاطفی خود را در خارج از چارچوب خانواده و ازدواج پر کنند
اولین نکته این است که پشت مسئله زیست اخلاقی، منظر فلسفه اخلاق زیستی - جنسی قرار دارد. در این موضوع، بحث بر سر این است که رفتارها، نگرشها و گرایشها، تا چه میزان با عقلانیت و اخلاق سازگار است؟ فیلسوفان برجستهای همچون افلاطون، سقراط، ارسطو و فیلسوفان قرون وسطی نیز همچون هگل و فیلسوفان فوق مدرن به زیست جنسی - بدون کشاندن مسئله دین در بحث - توجه ویژهای داشتند و ما نیز در خلال این گفتگو به این نکات توجه داشته یا داریم.
«کانت» از جمله افرادی است که به بحث زیست جنسی پرداخته است. از منظر او، انسانیترین نوع زیست جنسی فقط در فرمت خانواده، ازدواج شرعی و قانونی قابل اجراست. نگاه فلسفی - اخلاقی «کانت» به زیست جنسی، نشان میدهد که فرمت مشروع، قانونی، اخلاقی و عقلانی زیست جنسی در غرب نیز ازدواج است و همچنین کانت تصریح میکند که هدف از ازدواج، لذت نیست و بلکه هدف فرزندآوری برای بقای نسل است! ایدهای بسیار شبیه به ایده مهم فقهی که ما در میان برخی از فقهای اسلامی و شیعی نیز داشته و داریم.
فرمتها و فعالیتهایی که در جامعهشناسی زیست جنسی و بدن، تحت عنوان سبک زندگی از آنها نام میبریم، از لحاظ فلسفه اخلاقی به جز ازدواج، شامل زنا، تجاوز و سوءاستفاده جنسی از فرد مخالف، نگاه جنسی به افراد نابالغ، کودکان، روابط پیش از ازدواج، روابط جنسی افراد متأهل با جنس مخالف و همچنین دوستیهایی که منجر به ایجاد روابط جنسی و... است نیز میشود. البته نامبردن از همه اینها به معنای مجاز یا شرعی بودنشان نیست، بلکه برخی از اینان در شرع سنتی مورد نکوهش قرار میگیرد.
مؤلفههایی همچون عشق، لذت و دوستی در جامعه وجود دارد که میتواند بر زیست جنسی و روابط اجتماعی تأثیرگذار باشد و موردتوجه جامعهشناسان نیز قرار گرفته است. جامعهشناسان به این نکته توجه دارند که چطور روابط مبتنی بر دوستی، عشق و لذت در جامعه جدید تولید شده و در جامعهای همچون ایران، هنوز دین بر این روابط تأثیرگذار است. در بحث جامعهشناسی بدن، سبکهای زیست جنسی بهآرامی نرم شدند و به قول «فوکو»، بهعنوان نگاه خیره جذب شده و تغییراتی درباره الگوهای زیست جنسی به وجود آورده است.
در یونان سه مفهوم وجود دارد که میتواند مسئله زیست جنسی را از نظر فلسفه و جامعهشناسی تحتتأثیر قرار دهد. در تاریخ یونان، بحث «فیلیها» بهعنوان دوستی اجتماعی بوده و واژهای با عنوان دوستی معنوی که شاید همراه با لذت نیز بوده، در ادبیاتشان تبلور دارد. این دوستی در ادبیات کهن ایرانی نیز بازتابهایی داشته که البته پرداختن به این مصادیق، در حوصله بحث ما نیست. این شیوه رابطه و زیست، هنوز هم در اروپا و آمریکای لاتین و همه کشورها با مدلهای مختلف وجود دارد و به معنای لمس بدنی بین دو نفر همجنس یا غیرهمجنس است. البته ثمرات اخلاقی این رابطه از جامعهای به جامعه دیگر و از الگوی دوستی به الگوی دیگر، متفاوت بوده و هست.
تبدیلشدن الگوهای مختلف زیست جنسی به خدمات عرضه شده در بازار اقتصادی جهان، امروز بیشازپیش در صدر توجهات است. یکی از پردرآمدترین شغلهای جهان، صنایع و بازارهای مرتبط با پورنوگرافی و از جمله آنها، پورنوگرافی همراه با گردشگری است. این ما نیستیم که نگاه سکسوار به زن داریم، بلکه در غرب هم نگاه شدیداً سکسواری به زن وجود دارد. به طوری که نگاه جنسی در محل کار و سازمانهای اداری به زن به چشم میخورد. پس در بررسی تغییرات و تحولات الگوهای زیست جنسی باید به همه این موارد توجه داشت. چرا که انسان، امروز در عرصههای مختلف زندگیاش با این مسائل روبهروست و بهنوعی درگیر است.
جامعهشناسان چیزی را خلق یا جعل نمیکنند و باتوجهبه دادههایی که در جامعهشناسی از آنها برخورداریم، به مسائل اجتماعی نگاه میکنیم. مثلاً درباره الگوهای زیست جنسی غربی باید به این نکته توجه داشت که مشخصاً، کل صنعت جامعه غربی اروتیک است و بهعنوان امری مذموم تا جایی که آنومی نشود، به این مسئله نگاه نمیکنند و بهعنوان امری طبیعی آن را نشان میدهند. جامعه غرب، پارهای از طبیعت تلقی میشود؛ اما جامعه ما، چنین نیست. اگر بخواهیم نسبت دین، دینگرایی، دینداری و باورهای دینی را ذیل عنوان سبک زندگی بسنجیم، به نظر من در وهله اول، باید نگاهی اخلاقی و فلسفی به این موضوعات داشته باشیم. نخست باید بدانیم که زیست فردی به چه شکل است و در وهله دوم، بپرسیم که جوامع غربی، در مسئله زیست جنسی در چه مرحلهای قرار گرفتهاند؟ از کدامین مراحل عبور کرده و به کجا رسیدهاند؟
نگاه فلسفی - اخلاقی «کانت» به زیست جنسی، نشان میدهد که فرمت مشروع، قانونی، اخلاقی و عقلانی زیست جنسی در غرب نیز ازدواج است و همچنین کانت تصریح میکند که هدف از ازدواج، لذت نیست و بلکه هدف فرزندآوری برای بقای نسل است! ایدهای بسیار شبیه به ایده مهم فقهی که ما در میان برخی از فقهای اسلامی و شیعی نیز داشته و داریم.
سبک زندگی جدید در جوامع مسیحی، یهودی و اسلامی - از جمله ایران - نیز سویههای آروتیک (زیبایی جنسی) غالبی دارد که با ابعاد مختلف زندگی روزمره، درهم آمیخته است. برق عشق و دوستی باعث شد که افراد، بهآرامی علائق، عواطف و خلأهای عاطفی خود را در خارج از چارچوب خانواده و ازدواج پر کنند. در کنار نهاد خانواده، از شریک دوستی و شراکت جنسی رونمائی شد و حتی آنچه که در ایران شکلگرفته نیز چندان از الگوی ازدواج سفید یا همباشیهای رایج در غرب، جدا نیست. ازدواج سفید به حدی در کشور ما اشاعه پیدا کرده که برنامه جدی برای کاهش آن میطلبد. البته نمیخواهم از تعابیر بحران و... استفاده کنم، اما مقصودم این است که وضعیت این الگوهای زیست جنسی، بهشدت در حال تغییر است و باید به این تغییرات توجه داشت. دیگر نمیتوان درباره زیست جنسی به زبان جدید حرف نزد. همه سبکهای زندگی از رهگذر بروز همین تغییرات، با چالشهای جدید یا مشکل مواجهه شده و سعی میشود تا الگو و کاراکتر تاریخی به زن و مرد از این الگوها تلقی شود. این همان مشکلی است که بارهاوبارها از آن صحبت کردهایم.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، عده زیادی از افراد جامعه ما، باورمند به سبکهای زیست سنتی بودند. اما درصد قلیلی از باورمندان به زندگی مدرن برایشان تصمیمگیری میکردند و امروز بعد از گذشت چهل و پنج سال از پیروزی انقلاب، اوضاع دگرگون شده است. این یک خطای تاریخی است که در حال رخدادن است. شاید برای همین است که سبکهای زندگی مدرن، در جامعه امروزی ما با چالشهای زیادی از سوی بدنه حکمرانی روبهروست. مظاهر زندگی مدرن نیز از جمله همین مسائل مبتلابه این خطای تاریخی است.
ازدواج مهمترین، مشروعترین و انسانیترین شکل روابط بین زن و مرد است و بحران اینجاست که وقتی مرجعیت اخلاقی از بین میرود، دیگر سنتگرایی نمیتواند راجع به حجاب صحبت کند. اما مسئله مردم در بخشی از جامعه، همچنان حجاب است! امروز درباره حجاب دو گفتمان مختلف وجود دارد که هریکی از این دو گفتمان، از دلایل و نظرات متفاوتی برای اثبات مدعای خودش برخوردار است. امروز حجاب بهعنوان مسئلهای اجتماعی و فرهنگی تلقی شده که باید در مورد آن تأمل کرد. باید به این فکر کرد که چرا این قضایا پیرامون حجاب شکلگرفته و بهترین سیاست برای آن مدیریت چیست؟
من چندی پیش طی مصاحبههایی که داشتم، پیشنهاد شکلگیری فقه زنان با نگاه زنانه را دادم. علوم اجتماعی فمینیستی، رقیبی جدی برای علوم اجتماعی متعارف و قابلنقد است. در چنین فضائی حتماً باید کاری کرد! من مؤلفههای مرتبط با مفهوم زن و زنانگی را از قرآن درآوردم و از ایده فقه زنانه بر مبنای همین مؤلفهها دفاع کردم. فقه زنان، فقهی است که از منظر زنان - نه با نگاه کاملاً سنتی بلکه با نگاه منعطف - سنت و مدرنیته را بهم پیوند میدهد.
صادقنیا: حجابی که امروز معرفی میشود، در واقع نسبت چندانی با مفهوم دینی حجاب ندارد. یک جامعهشناس در مقالهای بیان میکند که تنهایی دنیای جدید، باعث ایستادن زن روبهروی آئینه میشود. او با بدنش زیاد صحبت میکند. زن وقتی با بدنش زیاد صحبت میکند، مایل به تغییراتی در بدنش است که نتیجه آن، رواج اهمیت به بدن در قالبهای مختلف از پوشش تا جراحیهای زیبایی و پیکرتراشی است. بدن در گذشته، معنای دیگری داشت و بر اساس آن معنا، ما میتوانستیم به زنان القا کنیم تا پوشش را رعایت کنند. اما معنای امروزین بدن، تغییر کرده و بر اساس این معنای تازه، دیگر نمیتوان هر انگارهای را به زنان القا کرد. «مارگارت تاچر» کتابی با عنوان از «سکس تا فراآگاهی» دارد. در آن کتاب، او به مسئله ازدواج سفید پرداخته شده و آن را امری دینی دانسته است! بنابراین این امر میتواند بر الهیات و فقه تأثیرگذار باشد و فقه را به نفع تحولات روز، عقب براند! این یکی از مهمترین مسائلی است که در راستای تغییرات زیست جنسی و البته نقشآفرینی نهاد دین یا اخلاق میتوان به آن اشاره کرد. ازدواج سفید میتواند غیرشرعی یا غیرفقهی نباشد، اما قانونی نیست. ازدواج سفید شرعی در صورتی که رواج یابد، حتماً پیامدهای مثبت و منفی مهمی خواهد داشت که یکی از پیامدهای مثبت آن، کاهش نرخ زنا و اثرات منفی آن در جامعه است. البته از پیامدهای منفی این سبک زیست جنسی نیز زیاد شنیدهایم.
شما از ایده تدوین فقه زنان - آن هم بدون نگاه توأم با سوگیری - صحبت کردید. آیا تاکنون نهادهای دینی در مواجهه با تغییرات یا الگوهای جدید زیست جنسی، نگاهی بیطرفانه داشتهاند؟
یک جامعهشناس در مقالهای بیان میکند که تنهایی دنیای جدید، باعث ایستادن زن روبهروی آئینه میشود. او با بدنش زیاد صحبت میکند. زن وقتی با بدنش زیاد صحبت میکند، مایل به تغییراتی در بدنش است که نتیجه آن، رواج اهمیت به بدن در قالبهای مختلف از پوشش تا جراحیهای زیبایی و پیکرتراشی است.
نجاتی حسینی: ما در ایران همزمان با چند جریان فقهی مواجهیم. هریک از این جریانات، درباره تغییرات اجتماعی و فرهنگی - خصوصاً تغییراتی که با مقوله زیست جنسی مرتبط باشد - نظرات مختلفی دارند. برخی از آنان که میل و تمایل زیادتری بهسوی فمینیسم دارند، زنان را در این میان پررنگتر میبینند و برایشان نقش قائل میشوند.
فقه زنان میتواند به زنان مدرن توجه کند، اما باید بداند که ۹۵ درصد مخاطبان امروزش، زنان مدرن هستند. منظور از فقه زنان، صحبت در مورد فقه زنان و فقه زنانگی نیز هست. فقهی که توسط زنان شکل گرفته شده است. به نظر من، شکلگیری فقه زنان و فقه زنانگی در ایران، بسیار میتواند زنان را به حقوقشان نزدیکتر کند. بخشی از این مسائل، مرتبط با دین، عفاف، حجاب، اهمیت نهاد خانواده و حرمت نگاه زن و مرد است که باید برای حفظ آنها تلاش کرد تا بخشی از مشکلات مرتبط با زیست جنسی و سبکهای جدید زندگی را رفع کند. درعینحال، جریان حکومتی غالب نیز جریان پویایی است که شکلگرفته و شاهد بروز آن در حوزههای علمیه و تغییرات ناشی از سیاستهای مربوطه به آن در جامعه هستیم. مسلمانانِ دههها و سالهای مختلف، از نظر افق فکری و حتی برداشتهای دینی متفاوتاند. تلقی آنها از وجود خداوند نیز متفاوت است. پس توجه به دانش الهیات، اخلاق جنسی و آنچه در این راستا وجود دارد، از مهمترین بایستههای اقدام در این زمینه است.
/ انتهای پیام /