اسرائیل چگونه نسل‌کشی را توجیه می‌کند؟
روایت رسمی انسانیت‌زدایی شده از ملت فلسطین و نازی سازی از آنها توسط دولت اسرائیل در کتاب‌های درسی مدارس پیگیری می‌شود و همین مسئله، مسیر را برای کشتارجمعی ملت فلسطین توسط ارتش اسرائیل هموار می‌کند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «جورج ام. فردریکسون» [1] در کتاب «تصویر سیاه در ذهن سفید» [2] می‌نویسد: «در سال‌های قبل و بعد از سال ۱۸۰۰ میلادی، سفیدپوستان آمریکایی اغلب با سخنان و اقدامات خود نشان می‌دادند که مردم سیاه‌پوست را به‌عنوان عناصری بیگانه که قابلیت جذب در جمعیت سفیدپوست را ندارند، می‌بینند.» در بستر سلطه سفیدپوستان آمریکایی، کلیشه‌های نژادپرستانه، سیاه‌پوستان را به‌عنوان افرادی ذاتاً ناتوان، مشکل‌ساز و جدا از نوع اصلی انسانی که معادل سفیدپوست است، دسته‌بندی می‌کردند. «آلبرت ممی» [3] - دانشمند فرانسوی - تونسی - در کتاب «استعمارگر و مستعمره شده» [4] نیز توجیهات نژادپرستانه‌ای را به‌عنوان مجموعه‌ای از نفی‌ها در نظر می‌گیرد. به گفته وی، استعمارگران هرگز از منظر مثبتی به استعمارشدگان نگاه نمی‌کنند. در این نظام‌های نژادپرستانه، ضروری است که یک گروه خاص به‌عنوان «دیگری» عمل کند. در سراسر جهان، گروه‌هایی وجود دارند که به‌عنوان «دیگری» شناخته می‌شوند و «دیگر بودن» آنها توسط کسانی تحمیل می‌شود که بر اشکال غالب گفتمان رایج، کنترل دارند؛ کسانی که قدرت بازنمایی برای تحقیر، به حاشیه راندن و شیطانی جلوه‌دادن را دارند. از نظر تاریخی، مدارس به ایجاد این گفتمان غیرانسانی کمک کرده‌اند. پروفسور «نوریت پلد الهانان» [5] - نویسنده، پژوهشگر و استاد بازنشسته زبان در کالج عبری «دیوید یلین» [6] در بیت‌المقدس - در مصاحبه اختصاصی با «Truthout» به این موضوع می‌پردازد که چگونه کتاب‌های درسی اسرائیل و به طور گسترده در مدارس اسرائیل، گفتمان‌های ضد فلسطینی را تقویت می‌کنند و به کودکان اسرائیلی سوءظن، ترس و نفرت از فلسطینی‌ها را القا می‌کنند. وی تحلیل جانداری از رابطه بین قدرت آموزشی دولت اسرائیل و ایدئولوژی نژادپرستانه و ضد فلسطینی‌اش ارائه می‌دهد. او می‌گوید که نسل‌کشی فلسطینی‌ها توسط اسرائیل، ابتدا از مدارس این رژیم شروع می‌شود.

 

فقط ما انسان هستیم!

آیا ممکن است چند نمونه از این که چگونه فلسطینیان به شیوه‌های نژادپرستانه از طریق کتاب‌های آموزشی اسرائیل به تصویر کشیده می‌شوند را ارائه دهید؟

الهانان: کتاب‌های درسی همیشه و نه‌تنها در اسرائیل، برای مشروعیت‌بخشی به دولت و اقدامات آن طراحی شده‌اند. در غیر این صورت، ما کتاب‌های «درسی» نداشتیم و آنها فقط کتاب بودند؛ بنابراین دلیلی وجود که کتاب‌های مدرسه، مشروعیت‌بخشیدن به دولت و به‌ویژه اقدامات جنجالی دولت از جمله آنچه که جرایم تأسیسی نامیده می‌شود و... را دنبال می‌کنند. در اسرائیل، آنچه باید مشروع باشد، استعمار فلسطین و اشغال مستمر آنجا است. اسرائیل باید سیاست‌های خود را توجیه کند؛ بنابراین مانند همه استعمارگران، اسرائیل هم افراد استعمار شده را در کتاب‌های درسی مدارس خود بدوی، شرور یا اضافی نشان می‌دهد. اسرائیل آنها را به‌عنوان گروهی نژادپرست معرفی می‌کند که نمی‌توانند تغییر کنند و هرگز تغییر نخواهند کرد. به‌عنوان‌مثال، در یکی از کتاب‌های درس جغرافیا، متنی در مورد عواملی وجود دارد که مانع از توسعه دهکده عرب می‌شود. در این متن آمده است که روستاهای عرب از مرکز، دور هستند، راه‌های رسیدن به آنها دشوار است و از روند تغییر و توسعه خارج شده‌اند. آنها به‌سختی در معرض زندگی مدرن هستند و برای اتصال این روستاها به شبکه‌های برق و آب، مشکلاتی وجود دارد.

ممکن است فکر کنید که ما در مورد جایی مثل استرالیا صحبت می‌کنیم؛ اما اسرائیل کوچک‌تر از نیوجرسی است. پس این روستاهای دورافتاده که از توسعه بازمانده‌اند، کجا هستند؟ یا می‌گویند جامعه عرب، سنتی است و به دلیل ماهیت خود با تغییرات مخالف است و تمایلی به اتخاذ نوآوری ندارد. مدرنیزاسیون به نظر آنها خطرناک می‌آید و آن‌ها تمایل ندارند که چیزی را برای منافع عمومی فدا کنند. همچنین مردم فلسطین در کتاب‌های درسی مدارس اسرائیل به‌عنوان یک مشکل و تهدید جمعیتی و معضل امنیتی به تصویر کشیده می‌شوند. از آنجایی که آنها یک تهدید جمعیتی تلقی می‌شوند، این مسئله به قتل‌عام و ازبین‌بردن آنها مشروعیت می‌بخشد.

در کتاب‌های درسی مدارس اسرائیل، فلسطینی‌ها به‌عنوان حیواناتی بدوی، تروریست و شرور نشان داده می‌شوند.

یکی از کتاب‌های درسی مدارس اسرائیل می‌گوید که کشتار و قتل‌عام مردم فلسطین در روستای «دیر یاسین» در سال ۱۹۴۸ که باعث فرار وحشت‌زده فلسطینی‌ها شد، یک مشکل جمعیتی ترسناک را حل کرد و حتی «حاییم وایزمن» [7] - نخستین رئیس‌جمهور اسرائیل - فرار فلسطینیان را معجزه نامید. ایده این بود که اسرائیلی‌ها باید از فلسطینیان بیشتر باشند. اگر بیشتر از آن‌ها باشیم، آنگاه در امان خواهیم بود. آن‌ها در کتاب‌های درسی، در هر موضوعی - به‌ویژه در آموزش ریاضی و ضرب و تقسیم - به طور مداوم تعداد عرب‌ها را با یهودیان مقایسه می‌کنند.

کتاب‌های مدارس اسرائیل از فلسطینی‌ها به‌عنوان اعراب اسرائیلی یا بخش غیریهودی اسرائیل یاد می‌کنند. شما هرگز برچسب فلسطینی را نمی‌یابید، مگر زمانی که به ترور اشاره دارند. به‌عنوان‌مثال، جامعه بادیه‌نشینان - قبایل بادیه‌نشینی که هزاران سال در این سرزمین بوده‌اند - دیاسپورای بادیه‌نشین نامیده می‌شوند تا این تصور ایجاد شود که به آنها تعلق ندارند. نقشه‌های موجود در کتاب‌های درسی به طور کامل وجود فلسطین و فلسطینی‌ها را نادیده می‌گیرند. حتی در نقشه‌ای که جمعیت اعراب را نشان می‌دهد، شما هیچ شهری از عرب‌ها - حتی ناصره - را نمی‌بینید. آن‌ها قوانین نژادپرستانه‌ای مانند قانون شهروندی را توجیه می‌کنند که به یک زوج - که یکی از آن‌ها شهروند اسرائیل و دیگری اهل سرزمین‌های اشغالی است - اجازه نمی‌دهد که با هم زندگی کنند. آنها این نوع قوانین نژادپرستانه و غیرقانونی را با نقل‌قولی از رئیس سابق دیوان عالی اسرائیل توجیه می‌کنند که گفته بود: «حقوق بشر فلسطینی‌ها نباید دستوری برای خودکشی ملی باشد.» بنابراین کل تصویر این است که شما می‌دانید فلسطینی‌ها یک تهدید هستند، پس نباید به‌عنوان یک انسان با آنها رفتار کرد؛ بنابراین، کل تبعیض و حذف و محبوس کردن شهروندان عرب با این بهانه توجیه می‌شود؛ نیاز به اکثریت بودن، برای حفظ ویژگی یهودی کشور.

یک زمانی سیاستی برای تشویق چهار فرزند برای هر خانواده در بخش یهودی وجود داشت که تعداد آنها از اعراب بیشتر شود. برای این خانواده‌ها جوایزی در نظر گرفته شد. آنها این سیاست را «خانواده‌های مبارک» نامیدند. امروز دیگر این سیاست وجود ندارد. زمانی که بنیامین نتانیاهو وزیر دارایی شد، کمک‌هزینه‌ای که خانواده‌های بزرگ دریافت می‌کردند را متوقف کرد. اما این صرفاً یک سیاست بود؛ سیاستی که برای پیشی‌گرفتن جمعیت یهودیان از فلسطینی‌ها طراحی شده بود.

 

 این محتوای نژادپرستانه و تبعیض‌آمیز در کتاب‌های درسی از چه سنینی به کودکان اسرائیلی آموزش داده می‌شود؟

الهانان: آموزش این محتوا از کودکستان‌ها شروع می‌شود. کتاب‌های مدرسه، منعکس‌کننده گفتمان دولت‌ها هستند؛ به همین دلیل است که کتاب‌های مدرسه، از دولتی به دولتی دیگر تغییر می‌کند؛ بنابراین این یک گفتمان است؛ گفتمان اجتماعی که در کتاب‌های مدرسه منعکس شده است. کتاب‌های مدرسه، این نوع گفتمان را ابداع نمی‌کنند، بلکه آن را ترویج می‌کنند.

 

کتاب‌ها و مدارسی برای ترویج نژادپرستی

کتاب شما نشان می‌دهد که تصاویر موجود در کتاب‌های درسی نه‌تنها بی‌ضرر، بی‌اهمیت یا فقط برای سرگرمی نیستند، بلکه تأثیر عمیق و مهمی بر شکل‌گیری افکار و نگرش‌های دانش‌آموزان دارند. آنچه شما نشان می‌دهید این است که تصاویر نژادپرستانه دارای مفاهیم عمیق وجودی هستند. انسان‌زدایی از فلسطینی‌ها از طریق کتاب‌های آموزشی اسرائیل، زمینه نابودی آنها را ممکن می‌سازد. در نهایت اگر کودکان اسرائیلی در حالی بزرگ شوند که «حقیقت بی‌قیدوشرط» آنچه در کتاب‌ها و فضاهای آموزشی به تصویر کشیده شده که «فلسطینی‌ها انسان نیستند» را بپذیرند، آن‌گاه کشتن فلسطینی‌ها از طریق نسل‌کشی به همان اندازه ازدست‌دادن جان یک اسرائیلی، بار اخلاقی نخواهد داشت. این نوع تربیت می‌تواند به شکل‌گیری دیدگاه‌هایی منجر شود که تفاوت‌های معناداری را در ارزش‌گذاری جان انسان‌ها به وجود می‌آورد. در کتاب «فلسطین در کتاب‌های درسی اسرائیل: ایدئولوژی و تبلیغات در آموزش‌وپرورش» [8] شما نوشته‌اید: «فلسطینی‌ها در سرزمین‌های اشغالی اغلب به‌عنوان تروریست به تصویر کشیده می‌شوند و این تصویرسازی، سیاستی را تقویت می‌کند که در کتاب‌های درسی به‌عنوان یک ضرورت مورد توافق ارائه می‌شود. سیاستی که شامل کنترل مداوم، محدودیت‌های حرکتی و حتی ترورهای فرا قضایی است». اینجا یک کنایه عمیق وجود دارد. ما می‌دانیم که یهودیان در معرض تبلیغات غیرانسانی که توسط آلمان نازی پخش می‌شد قرار می‌گرفتند. یهودیان به‌عنوان «انگل و میکروب» به تصویر کشیده می‌شدند و باید به‌خاطر حفظ خلوص «نژاد آریایی»، حذف و نابود می‌شدند. در این زمینه، فلسطینی‌ها نیز به‌وضوح به‌عنوان گروهی خارج از دایره تلقی می‌شوند. شما چگونه صهیونیسم را به‌عنوان نیروی ایدئولوژیکی می‌بینید که گروهی خودی می‌سازد که نباید توسط یک گروه غیرخودی آلوده شود؟ به‌هرحال، صهیونیسم به‌عنوان شکلی از ملت‌سازی، نه‌تنها به معنای استفاده از کلیشه‌های نژادپرستانه، بلکه به معنای کنترل فضای جغرافیایی است. آیا می‌توانید در مورد اینکه چگونه این دو شکل خشونت، در پروژه صهیونیسم در کنار هم کار می‌کنند، صحبت کنید؟

الهانان: هویت اسرائیلی یک هویت سرزمینی است. هویت ملی و سرزمینی یکی است. البته، قلمرو یک عامل بسیار مهم برای هویت ما است. ما اهل این سرزمین هستیم و باید زمین را اشغال کنیم. اما من فکر می‌کنم رفتاری که آن‌ها از آغاز صهیونیسم داشته‌اند، رفتاری است که همه استعمارگران با جمعیت‌های بومی در پیش می‌گیرند. گفته می‌شود که آنها بدوی هستند و این ما هستیم که توسعه و پیشرفت را به ارمغان می‌آوریم. گفته می‌شود که آن‌ها اصلاً وجود نداشته‌اند. آن‌ها صرفاً به‌عنوان بخشی از چشم‌انداز یک سرزمین در نظر گرفته می‌شوند. من فکر می‌کنم همه قدرت‌های استعماری با جمعیت‌های محلی به همین شکل رفتار کرده‌اند؛ بنابراین صهیونیسم یک جنبش ملی اروپایی مانند همه جنبش‌های ملی اروپایی بود. صهیونیسم تعریف کرد که چه کسی انسان و چه کسی «دیگری» است.

کتاب‌های مدارس اسرائیل از فلسطینی‌ها به‌عنوان اعراب اسرائیلی یا بخش غیریهودی اسرائیل یاد می‌کنند. شما هرگز اسمی از فلسطینی‌ها در این کتاب‌ها پیدا نمی‌کنید، مگر زمانی که به ترور اشاره می‌شود.

دیگری «شرقی» است. تنها چیزی که آنها می‌خواستند، این بود که از شر شرق خلاص شوند؛ زیرا یهودیان در اروپا، شرقی نامیده می‌شدند. گویی از نظر نژادی، «شرقی» هستند و می‌خواستند از شر آن خلاص شوند. آنها می‌خواستند خود را غربی کنند. این یکی از مواردی است که در کتب مدرسه بسیار مورد تأکید قرار گرفته است: ما غربی هستیم. تاریخ یهودیان در شرق یا کشورهای مسلمان حتی ذکر نشده است. اگرچه آنها هزاران سال زندگی بسیار هماهنگ و غنی در کشورهای مسلمان داشتند، اما هیچ چیز از آن تاریخ ذکر نشده است. پس آن‌ها می‌خواستند خود را غربی کنند و تاریخ کشور فلسطین را محو کنند تا افسانه‌ی تداوم را بازتولید کنند. گویی یهودیانی که از اروپا می‌آیند در حال بازگشت به سرزمین خود هستند؛ بنابراین تاریخ و فرهنگ و هر چیزی که قبلاً در سرزمین فلسطین عربی وجود داشت، محو شد.

آنها این کار را در باستان‌شناسی نیز انجام دادند. شما به‌سختی یافته‌های باستان‌شناسی از فلسطین یا زمان عثمانی دارید. عثمانی‌ها ۶۰۰ سال در فلسطین حکومت کردند، اما شما به‌سختی چیزی از آن زمان پیدا می‌کنید. اگر به پارکی در اسرائیل بروید، به شما می‌گویند که اینجا فلان مکان برای رومی‌ها، بیزانسی‌ها، صلیبی‌ها، انگلیسی‌ها و صهیونیست‌ها بوده است. تاریخ دوهزارساله پاک می‌شود؛ بنابراین همه این موارد در کنار هم می‌تواند نگرش اسرائیل را توضیح دهد و البته مانند همه استعمارگران، رهبران رژیم صهیونیستی از گفتمان نژادپرستانه برای تحقیر جمعیت بومی و مشروعیت‌بخشیدن به تبعیض و حذف آنها استفاده می‌کنند.

 

یهودیان غیراروپایی، یهودی نیستند!

شاید بتوان گفت که یهودیان اتیوپیایی، گروهی هستند که نوعی «دیگری» را در اسرائیل تجربه می‌کنند. شما در کتاب خود به نام «آموزش هولوکاست و نشانه‌شناسی دیگران در کتاب‌های آموزشی اسرائیل» [9]، درباره اینکه چگونه یهودیان عرب و سایر یهودیان غیراروپایی نیز در نتیجه صهیونیسم قربانی می‌شوند، بحث می‌کنید. شما در کتاب خود، یهودیان غیراروپایی را که در اسرائیل ساکن شده‌اند، به‌عنوان «قربانیان قربانیان» توصیف می‌کنید. چگونه روایات صهیونیستی به «دیگری» شدن یهودیان غیراروپایی کمک می‌کند؟

الهانان: همان‌طور که اشاره کردم، جنبش صهیونیسم یک جنبش اروپایی بود. از زمانی که آنها به فلسطین آمدند، می‌خواستند خود را غربی کنند و هم‌زمان خود را بومی کنند؛ گویی در حال بازگشت به خانه خود هستند. ایده این بود که یک سرزمین برای یهودیان اروپایی ایجاد شود. آنها به یهودیان دیگر - به‌ویژه یهودیان کشورهای عربی یا آفریقایی - علاقه‌ای نداشتند؛ اما پس از هولوکاست و نابودی یهودیان اروپایی، آنها به افرادی نیاز داشتند که در کشور آینده اسرائیل سکونت داشته باشند. پس آنها را در کشورهای دیگر جستجو کردند و در کشورهای مسلمان یافتند. اما تصور این بود که آنها وحشی و بدوی و پر از میکروب و بیماری و غیره بودند و تا زمانی که بتوانند ادغام شوند، باید در اردوگاه‌ها محبوس باشند. آنها باید فرهنگ، عرب یا آفریقایی بودن، زبان، موسیقی، آداب‌ورسوم و مذهب خود را رها کنند و این دین یهودیت که در اروپای شرقی توسعه یافته بود را اتخاذ کنند.

نقشه‌های موجود در کتاب‌های درسی اسرائیل به طور کامل وجود فلسطین و فلسطینی‌ها را نادیده می‌گیرند.

بنابراین یهودیان غیراروپایی به «قربانیانِ قربانیان» تبدیل شدند. آنها گرفتار استعمار داخلی در درون اسرائیل شده‌اند. تا به امروز - یعنی چهار نسل پس از ورودشان به اسرائیل - نوه‌هایشان هنوز هم «مراکشی» یا حتی «مراکشی‌های کثیف» نامیده می‌شوند. آنها به قومیت‌هایشان نامیده می‌شوند. تنها یهودیان «اشکنازی» اصالت دارند و به‌عنوان یک قومیت نامیده نمی‌شوند، اما غیراشکنازی‌ها، باوجوداینکه چهار نسل در این سرزمین بوده‌اند، هنوز هم به قومیت‌هایشان شناخته می‌شوند. فاصله‌ها در آموزش، اشتغال و ثروت در حال افزایش است و کاهش نمی‌یابد. این واقعاً یک چیز وحشتناک بود و نحوه برخورد با آنها زندگی‌شان را نابود کرد. این نگاه، خانواده و جامعه را نابود کرد و یک فاجعه بود. در واقع اسرائیل برای سال‌ها نمی‌خواست اتیوپیایی‌ها به آنجا بیایند. یهودیان اتیوپی - یا «بتا اسرائیل» [10] که این‌گونه نامیده می‌شوند - به دلایل مذهبی می‌خواستند به اسرائیل بیایند. یهودیان عرب نیز عمدتاً صهیونیست نبودند؛ اگرچه برخی از آنها در جنبش‌های صهیونیستی بودند، اما عمدتاً انگیزه‌های آنها مذهبی - و نه سیاسی - بود. آنها می‌خواستند به اورشلیم بیایند و بس.

یهودیان اتیوپیایی که فکر می‌کردند تنها یهودیان جهان هستند، می‌خواستند به اسرائیل بیایند. آنها وقتی شنیدند که این احتمال وجود دارد، شروع به ارائه درخواست برای آمدن به اورشلیم کردند. اما اسرائیل آنها را نمی‌خواست. دولت اسرائیل تنها پس از آنکه مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۱۹۷۵، صهیونیسم را یک جنبش نژادپرستانه اعلام کرد، تصمیم گرفت آنها را برای اثبات اینکه به سیاه‌پوستان اجازه ورود می‌دهد، به کشور وارد کند.

نحوه آوردن آنها به اسرائیل فاجعه‌بار بود. دولت اسرائیل آنها را وادار کرد که پیاده به سودان بروند و سپس ماه‌ها و ماه‌ها در سودان و بدون شرایط ممکن برای زندگی، منتظر بمانند. تعداد کشته‌شدگان، هزاران نفر بود. اسرائیل آن را به‌عنوان عملیات سری شگفت‌انگیز «سربازان شجاع ما» تعریف کرد. سپس یهودیان اتیوپیایی را به اسرائیل آوردند و آنها را در کمپ‌هایی اسکان دادند که به آنها اردوگاه‌های جذب یا مراکز جذب گفته می‌شد. آنها کاملاً به بوروکراسی اسرائیل وابسته بودند. آنها نمی‌توانستند در مورد رفاه خود تصمیم بگیرند. آنها مجبور بودند تمام آداب‌ورسوم خود، رهبران مذهبی خود و در واقع مذهب خود را رها کنند؛ زیرا آنها از کتاب مقدس پیروی می‌کردند و نه از «هالاخا» [11] که در اروپای شرقی توسعه یافته بود. آنها حتی اسم «هالاخا» را هم نشنیده بودند و حتی نتوانستند برای فرزندان خود مدرسه انتخاب کنند.

کتاب‌های مدرسه حتی امروز نیز با تلقی یهودیان اتیوپی به‌عنوان یک «مشکل» که دولت باید با آن کنار بیاید، این موضوع را بازتولید می‌کند. امروز بیش از ۴۰ سال پس از ورود آنها، هنوز به‌عنوان یک مشکل با آنها برخورد می‌شود. آنها باید انواع متونی را که اروپایی‌ها در قرن گذشته در دهه ۶۰ درباره زندگی در اتیوپی نوشته‌اند، مطالعه کنند و بشنوند که آنها مردسالار و بدوی هستند و در ۹ سالگی با دخترانشان ازدواج می‌کنند و...

 

شما تا جایی آدم هستید که سرباز اسرائیل باشید

هیچ‌چیزی درباره‌ی سهم آن‌ها از کشور ذکر نشده است. آنها هنرمند، خواننده، رقاص و دانشمند دارند؛ اما فقط زمانی از آنها نام برده می‌شوند که «سربازان خوبی» برای اسرائیل باشند. یهودیان اتیوپیایی حتی اگر در اسرائیل به دنیا آمده باشند و در دانشگاه، مدرسه پرستاری و ارتش درس خوانده باشند، باز هم برنامه‌های مجزای خاص خود را دارند. این برنامه‌های ویژه به‌منظور غربی‌سازی آن‌ها به شیوه‌ای که اسرائیل غربی است، طراحی شده‌اند که منطقی ندارد. بااین‌حال، آنها باید این متون را بخوانند. تمام متون در مورد آنها توسط یهودیان اشکنازی نوشته شده است.

امروز نخبگان اتیوپیایی - اسرائیلی، شروع به اعتراض و رد روایت نجات کرده‌اند. امروز حرکتی برای مقاومت در برابر تمام این نوع رفتارها شکل گرفته است، اما این کار بسیار سخت است. پلیس با آنها همان‌طور رفتار می‌کند که پلیس با سیاه‌پوستان در آمریکا و انگلیس رفتار می‌کند. مثلاً در خیابان به آنها شلیک می‌کنند. اخیراً یک محاکمه به پایان رسیده است. در این ماجرا، پلیس به یک جوان ۱۸ساله اسرائیلی - اتیوپیایی تیراندازی کرد و این پلیس تبرئه شد. در تمام مدت دادگاه، قضات با پلیس طوری رفتار می‌کردند که انگار او قربانی است و با والدین این جوان، سر ناسازگاری داشتند. فرمانده نیروی پلیس گفت: «ما چه کار می‌توانیم بکنیم؟ آنها سیاه هستند.»

مانند همه استعمارگران، رهبران رژیم صهیونیستی از گفتمان نژادپرستانه‌ای برای تحقیر فلسطینی‌ها و مشروعیت‌بخشیدن به تبعیض و حذف آنها استفاده می‌کنند.

اینها به کتاب‌های مدرسه مربوط می‌شود. کتاب‌های مدرسه به شما می‌گویند که یهودیان اتیوپیایی نمی‌توانند در جمعیت اسرائیل ادغام شوند، یا به سختی ادغام می‌شوند؛ زیرا آنها انواع آداب و رسومی را دارند که ما به آنها عادت نداریم؛ آدابی مانند احترام به بزرگ‌ترها و...بنابراین، کتاب‌های درسی اسرائیل، نژادپرستی دولت را بازتولید می‌کنند. یهودیان اتیوپیایی همیشه در تصاویر، طوری نشان داده می‌شوند که به‌صورت خمیده روی زمین در یک بیابان نشسته‌اند و حتی چهره‌هایشان را نمی‌بینید. من همیشه از دانش‌آموزانم می‌پرسم که یهودیان اتیوپیایی در کجای اتیوپی زندگی می‌کردند؟ آنها می‌گویند در بیابان که این دروغ است. آنها در بالای تپه‌ها زندگی می‌کردند؛ زیرا برای گله‌هایشان به آب نیاز داشتند. در طول همه‌گیری کووید ۱۹، یک مدرس اتیوپیایی در کالج آکادمیک «دیوید یلین» برای کارکنان سخنرانی کرد و او همان سؤال را پرسید: «به نظر شما آنها کجا زندگی می‌کردند؟» سخنرانان همگی گفتند: «در صحرا» زیرا این تنها تصویر موجود از یهودیان اتیوپی است که می‌بینیم. این واقعاً وحشتناک است.

من قبلاً با کودکان در یک مرکز جذب در نزدیکی خانه‌ام به‌صورت داوطلب کار می‌کردم. شرایط زندگی آنها بسیار بد بود و رفتار با آن‌ها در مدرسه نیز به همین اندازه نامناسب بود. نژادپرستی در مدارس، آنها را از شرکت در تمام فعالیت‌هایی که بچه‌های سفیدپوست باید انجام دهند، محروم می‌کند. البته آنها بچه‌های فوق‌العاده باهوشی بودند و من تا امروز با برخی از آنها در ارتباط هستم. یکی از آنها در نیروی هوایی اسرائیل به‌عنوان تکنسین مشغول به کار بود. من و شوهرم به عروسی او رفتیم و در این عروسی، حتی یک سفیدپوست و نه هیچ یک از همتایان نظامی سابق او و نه هیچ یک از همسالان فعلی او - حتی یک نفر از آنها - حضور نداشتند. چگونه چنین چیزی ممکن است؟ من مطمئن هستم که او همه را دعوت کرده است. این یک داستان است، اما من آن را ذکر می‌کنم تا نگرش نسبت به یهودیان اتیوپیایی را به شما نشان دهم. من از معلمان شنیدم که می‌گویند آنها بوی بد می‌دهند. همچنین شنیدم که معلمان می‌گویند آن‌ها مقدس نیستند، چون خودشان گاوها را ذبح می‌کنند.

 

مأموریت تمدنی سفیدپوست‌ها علیه رنگین‌پوست‌ها

این ماجرا من را به یاد واقعیت وحشتناک «نسل ربوده شده» [12] می‌اندازد؛ جایی که سفیدپوستان استرالیایی، کودکان بومی و جزیره‌نشین تنگه «تورس» را از والدین خود به زور می‌گرفتند. هدف، ازبین‌بردن هر گونه نشانه‌ای از هویت فرهنگی آنها بود.

الهانان: بله. در این مورد، کل آموزش کودکان اسرائیلی - اتیوپیایی برای تغییر آنها و نه شناخت آنها، نه یادگیری از آنها یا به‌رسمیت‌شناختن مشارکت آنها در یک جامعه چندفرهنگی است. من از معلمی پرسیدم که آیا فکر می‌کند این تغییرات، باعث قطع ارتباط آن‌ها با فرهنگ و جامعه و خانواده‌شان می‌شود؟ او گفت: «بله، امیدوارم آنها به والدین خود نیز آموزش دهند.» بنابراین این همان فرایندهای استعماری بود که در استرالیا و کانادا هم اتفاق افتاد. این همان «مأموریت تمدنی» است. این مأموریت تمدنی انسان سفیدپوست است. اتیوپیایی‌ها وقتی آمدند، شوکه شدند؛ زیرا فکر می‌کردند به «اورشلیم طلایی» آمده‌اند و ناگهان با آنها مانند غیریهودی‌ها رفتار می‌شد. این اتفاق، باعث موارد خودکشی زیادی شد. با آنها مانند حیوانات رفتار می‌شد و تا به امروز هم این رفتار، تغییر نکرده است.

 

 به نظر شما چه راه مؤثری برای ازبین‌بردن کلیشه‌های ضد فلسطینی در اسرائیل که این همه خشونت ایجاد می‌کند وجود دارد؟ چطور بازنگری در آموزش و یک بازنگری رادیکال در برنامه درسی اسرائیل می‌تواند تغییر ایجاد کند؟

الهانان: اگر کسی بخواهد، می‌تواند یک برنامه درسی کاملاً جدید داشته باشد. من تا حدود سال ۲۰۱۴، درباره کتاب‌ها صحبت می‌کردم؛ زیرا بعد از آن اصلاً فلسطینی‌ها و اتیوپیایی‌ها را در کتاب‌های مدارس اسرائیل پیدا نمی‌کنید. شما با برخی مسائل انتزاعی مربوط به تروریسم روبرو هستید، اما هیچ‌کس درباره آن‌ها به‌عنوان انسان صحبت نمی‌کند. در اواخر دهه ۹۰ - زمانی که مورخان جدید درباره سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) صحبت کردند - تغییراتی به وجود آمد؛ اما امروز، چیزی وجود ندارد. اصلاً انگار آنها وجود ندارند. این کتاب‌ها مانند جزوه‌های انجیلی بشارت‌دهنده هستند. حتی عکس‌هایی که از یهودیان اسرائیل در کتاب‌های مدارس اسرائیل می‌بینید، همگی انسان‌هایی بلوند با چشمان آبی را به شما نشان می‌دهد؛ اما در واقعیت، اکثر اسرائیلی‌ها بلوند نیستند. من از یک طراح گرافیک که کتاب‌های مدرسه را طراحی کرده بود، پرسیدم که چرا این کار را می‌کند. او گفت: «این‌گونه درست به نظر می‌رسد.» این کتاب‌ها واقعاً کتاب‌هایی تبلیغاتی هستند.

من هر سال بررسی می‌کنم که آیا چیزهای جدیدی در این کتاب‌ها وجود دارد یا خیر، اما هر سال وضعیت بدتر می‌شود. اما مسلماً باید یک برنامه درسی جدید بسازید که نه‌تنها چیزی باشد که به آن روایت آموزشی می‌گویند، بلکه روایت اجرایی باشد. یعنی روایت افرادی باشد که هرگز در روایت آموزشی قرار نمی‌گیرند. روایت رسمی مردمی که صدایشان شنیده نمی‌شود؛ روایت‌هایی که توسط بادیه‌نشین‌ها، «چرکس‌ها» [13]، دروزی‌ها، فلسطینی‌ها، یهودیان اتیوپیایی، یهودی‌های عرب و یهودی‌های روسی نوشته شده‌اند. به‌هرحال گروهی از مردم که هیچ وجه اشتراکی ندارند.

 در اسرائیل حتی با یهودیان اتیوپیایی هم مانند حیوان برخورد می‌شود و این رفتار نژادپرستانه، همچنان در مدارس، دانشگاه‌ها و ارتش ادامه دارد.

تنها راه پیشرفت این است که داستان افرادی که در حاشیه قرار دارند، یعنی داستانی که «هومی بهابا» [14] - پژوهشگر هندی و نظریه‌پرداز منتقد - آن را «روایت اجرایی» [15] می‌نامد، روایت کنیم. روایتی اهمیت دارد که واقعاً بر زندگی مردم تأثیر بگذارد. در اسرائیل، هیچ کس به جز صهیونیست‌ها تاریخ ندارد. ما حتی در مورد یهودیان اروپایی هم چیزی نمی‌دانیم. ما چیزی نمی‌دانیم، جز اینکه آنها نابود شدند.

«الیاس خوری» [16] نویسنده فلسطینی - لبنانی کتابی به نام «فرزندان گتو: نام من آدم است» [17] نوشت که در آن داستان سفر یک مرد فلسطینی پر از درد و غم را روایت می‌کند. «آدام دنون» - شخصیت اصلی رمان «الیاس خوری» - خود را یک کودک «گتو» می‌داند. «گتو» به محله‌های محصور و حاشیه‌ای که برای تبعید یهودیان ساخته می‌شد، گفته می‌شود. در این کتاب، داستان مردی وجود دارد که پس از کشتارها او را برای دفن و سوزاندن اجساد آورده بودند. «خوری» این افراد را «سوندرکوماندو» می‌نامد. او داستان یکی از آنها را تعریف می‌کند و او را به یک انسان مستقل تبدیل می‌کند که داستان خودش را دارد. زمانی که این داستان را در مقایسه با داستان اسرائیلی که در کتاب‌های تاریخی گفته می‌شود می‌خوانید، می‌بینید که با روایت‌های آموزشی یا رسمی تفاوت دارد. این روایت، روایت افراد حاشیه‌نشین است. روایت مردمی است که تبدیل به «ابژه جمعی» شده‌اند. این راهی‌ست که باید رفت. این راهی برای دادن صدایی به بی‌صداها است. اما شما تاریخچه یهودیان اتیوپیایی را که توسط خود آنها نوشته شده است، ندارید. همه اینها، مسائلی انسان‌شناختی هستند و همه از دیدگاه اروپامحوری و با رویکرد نژادپرستانه روایت شده است.

 

تاریخ مصرف هولوکاست هنوز نگذشته است

ما باید روایت‌های همه مردم را در نظر بگیریم و اینجاست که چیزهای جذابی در مورد زندگی مشترکی که در دوره عثمانی و قبل از آن در این مکان جریان داشته و از نظر فرهنگی، اقتصادی، کشاورزی و...غنی و هماهنگ بوده است، پیدا خواهید کرد. مردم، خیلی جهان‌وطنی بودند. همه چیز با هم بود بدون اینکه کسی هویت و وابستگی مذهبی خود را از دست بدهد. من دوست دارم آن را ببینم.

ما سعی کردیم این کار را قبل از حمله سال ۲۰۰۹ به غزه انجام دهیم. ما سعی کردیم گروهی از کارشناسان را تشکیل بدهیم که شروع به نوشتن این برنامه درسی کنند. یک گروه فوق‌العاده آمدند که همه داوطلب بودند؛ اما اسرائیل به غزه حمله کرد و کارشناسان فلسطینی نتوانستند به گروه ما ملحق بشوند. اما من فکر می‌کنم افراد زیادی وجود دارند که دوست دارند این کار را انجام دهند. چون این خیلی جالب‌تر از تمام این پروپاگاندای سیاسی است که در کتاب‌های درسی می‌بینید که همه مربوط به کشتارها و جنگ‌ها و نسل‌کشی یهودیان است. امروز ایده‌ای که مردم را در اینجا متحد می‌کند، این است که همه ما قربانیان هولوکاست هستیم و اگر مراقب نباشیم، می‌توانیم دوباره قربانی هولوکاست باشیم. این یک ایده است.

باید به کودکان شوک وارد کنید و آنها را وفادار کنید تا اسرائیل را ترک نکنند. این باید در تمام کتاب‌های درسی اسرائیل نوشته شود. اتفاقی که در اروپا برای یهودیان افتاد، به این دلیل بود که آنها دولت و ارتش نداشتند. شما جوانان را مجبور به ماندن می‌کنید و آنها را تا سر حد مرگ می‌ترسانید. مردم می‌گویند: «به ترکیه نروید، آنها از یهودیان متنفرند.» اما این واقعیت ندارد. وقتی من به بازار می‌آیم و فرش می‌خرم، مردم مرا دوست دارند. من به یاد دارم که وقتی پسرم را در ۸ سالگی به یونان بردم، پسرعمویش گفت: «آنجا نرو! آنها ما را نابود کردند.» پنج هزار سال پیش معابد را ویران کردند و این نگرش در اسرائیل بسیار قوی است. به آتن نرو! آنها یهودستیز هستند. آنجا نرو! آنجا عرب‌ها هستند و...بنابراین هولوکاست چیزی است که همه را متحد می‌کند و همیشه بالای سر ما وجود دارد. ما قربانیان واقعی هولوکاست هستیم که تحقیر شده‌ایم.

 

 به نظر می‌رسد که این روند نازی سازی اعراب است.

الهانان: بله! از زمانی که اسرائیل در سال ۱۹۵۳ با آلمان دوست شد و پول غرامت را پذیرفت، نقش نابودگر او بالقوه به اعراب منتقل شد. در غیر این صورت، ما دلیلی برای حضور در اینجا و مسلح شدن تا بن دندان نداشتیم. اعراب، بدون هیچ دلیل و علتی نقش نابودگرهای بالقوه را دریافت کردند. منظورم این است که اعراب، هرگز یهودیان را نابود نکردند. مسلمانان به‌ندرت یهودیان را کشتار می‌کردند. «دیوید بن گوریون» در سال ۱۹۵۳ گفت: «من پول غرامت آلمان را می‌گیرم تا بتوانیم از خودمان در برابر اعراب نازی دفاع کنیم!» او آنها را «اعراب نازی» نامید. سپس گفتند ما در مرزهای «آشویتس» زندگی می‌کنیم و «مناخیم بگین» گفت که حمله به کمپ‌های پناهندگان در لبنان ما را از «تربلینکای» [18] دیگری نجات داد. این یک گفتمان است و حتی امروز، آنها فلسطینی‌های غزه را نازی می‌نامند. آنچه در ۷ اکتبر اتفاق افتاد، بلافاصله باید با هولوکاست مقایسه می‌شد. تاریخ مصرف هولوکاست هنوز نگذشته است و هنوز کار می‌کند. ما یک قدرت هسته‌ای هستیم و آنها چیزی ندارند؛ اما آنها از یک سو به‌عنوان انسان‌های بدوی و زائد و از سوی دیگر به‌عنوان نازی‌هایی توانا معرفی می‌شوند. این گفتمان هنوز در اسرائیل کار می‌کند.
 
 
[1] . George M. Frederickson
[2] . Black Image in the White Mind
[3] . Albert Memmi
[4] . The Colonizer and the Colonized
[5] .Nurit Peled-Elhanan
[6] . David Yellin
[7] . Chaim Weizmann
[8] . In Palestine in Israeli School Books: Ideology and Propaganda in Education
[9] . Holocaust Education and the Semiotics of Othering in Israeli Schoolbooks
[10] . The Beta Israel
[11] . Halachah
[12] . Stolen Generation

[13] .  Circassians : چرکس‌ها (به معنای قفقازی‌ها یا آریایی‌ها)، اقلیتی کوچک در اسرائیل هستند که هویتی متفاوت دارند. آن‌ها اسرائیلی‌اند، اما یهودی نیستند و مسلمان‌اند اما عرب فلسطینی نیستند. آن‌ها قفقازی‌هایی هستند که در نیمه دوم قرن نوزدهم به فلسطین که در آن زمان تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی بود، آمدند.

[14] . Homi Bhabha
[15] . performative narrative
[16] . Elias Khoury
[17] . Children of the Ghetto: My Name Is Adam
[18] . Treblinka: اردوگاه مرگ یهودیان که توسط آلمان نازی در لهستان ساخته شده بود. ادعا شده است که بیش از ۸۵۰ هزار یهودی در این اردوگاه توسط آلمان نازی کشته شده‌اند.

/ انتهای پیام / 

ارسال نظر
captcha

در برابر عادی‌سازی شرارت و بی‌عدالتی اسرائیل مقاومت کنید

عصر کاهش جمعیت؛ چالش‌ها و راهکارها

دانشگاه‌های آمریکا، بازوهای دولت پلیسی

علم؛ قدرتی که آمریکا دارد از دستش می‌دهد!

مسئله نافهمیِ تحلیل‌های اجتماعی: کجا ایستاده‌ایم و چگونه برویم؟!

چگونه با اطلاعات نادرست مقابله کنیم؟

مدیریت مُد در بن‌بست؛ نمی‌توانیم یا نمی‌خواهیم؟

چه چیزی باعث خشونت سیاسی در آمریکا می‌شود؟

جنگ غزه مرا در هم شکست

«هاروارد» بی‌طرف نیست!

چرا ترامپ به سمت رمزارزها متمایل شد؟

قصه‌هایی از بیم و امید زنان فراری از مصائب اعتیاد!

جهان در کنار عدالت می‌ایستد یا قانون جنگلی که آمریکا از آن حمایت می‌کند؟

عرفی گرایی، زیستِ جنسی ایرانیان را تغییر داد

«بحران خشونت سیاسی» آمریکا را به کدام سمت‌وسو می‌برد؟!

نقش مدارس اسرائیل در تداوم نسل‌کشی ملت فلسطین

اسرائیل و رؤیایی به نام «آینده»

کودکان، رسانه‌های اجتماعی و والدین نگران

فرانسیس فوکویاما: پیروزی ترامپ «نه» مردم به «لیبرالیسم» بود

خانواده بارِ تمام کج کارکردی نهادها را به دوش می‌کشد

پرونده ها