گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ علی عسگری: هنگام بحث از روانشناسیهای زرد، نخستین مسئله بحث از چیستی این نوع از روانشناسیها و توضیح مشخصههای آن است. روانشناسی عامهپسند یا «Popular psychology»، روانشناسی غیرعلمی، روانشناسی زرد و مفاهیمی از این دست، همگی دلالت بر رویکردی دارد که تلاش میکند با سادهسازی مفاهیم علمی در حوزه روانشناسی، آنان را در قالب برخی پرفورمنسهای هنری برای عموم مردم جذاب کند؛ بنابراین مسئله بازار و تجارت توجه برای این مدل از روانشناسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. یکی از وجوه تبدیلشدن حجم زیادی از فعالان این حوزه به بلاگرهای عرصه مشاوره نیز ریشه در همین موضوع دارد. روانشناسیهای عامهپسند، خود را در قالب موضوعاتی همچون روانشناسی مثبتاندیشی، زیبایی بدن، خودشناسی، فروش کالا و خدمات یا حتی مواردی نظیر روابط زوجین در خانواده بازتولید میکنند. اما شاخصهها و ممیزههای این سبک از روانشناسی چیست؟ در این یادداشت تلاش کردهایم تا قدری در اطراف مسئله چیستی روانشناسی عامهپسند، نور بیندازیم.
مختصات روانشناسیهای عامهپسند
نخستین شاخصه این سبک از روانشناسی را میتوان تأکید بر عملگرایی شدید دانست. این سطح از عملگرایی تا به آنجا ارتقا پیدا میکند که تأثیر همه بسترهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... بر کنش انسانها نادیده انگاشته میشود. برای مثال، علت این موضوع که شما از طبقات بسیار ثروتمند جامعه نیستید، تنها فقدان اراده بیان میشود؛ لذا دائماً گفته میشود که تنها کافی است امروز که از خواب بیدار میشوید، اراده کنید تا خود ثروت به نزد شما بیاید.
اگر میخواهید ثروتمند شوید، تنها کافی است که به خدا اعتماد کرده و بازاریابی معنوی را تجربه کنید. شما با سپردن کسبوکار خود به خداوند، شاهد خواهید بود که کسبوکار شما سود چندین هزار برابری خواهد کرد!
از همین شاخصه نخست میتوان شاخصه دوم یعنی نفی ساخت اجتماعی و نهادی در کنش فردی را استخراج نمود. شاخصه سوم در شناخت روانشناسیهای عامهپسند، تأکید بیش از حد بر مقوله انگیزه است. کافی تلقیکردن انگیزه و برنامه برای موفقیت، یکی از خطوط رایج این روانشناسیها برای مدیریت تحول و رشد است.
مسئله سوم ادعاهای اغراقآمیز است. برای مثال گفته میشود اگر میخواهید ثروتمند شوید، تنها کافی است که به خدا اعتماد کرده و بازاریابی معنوی را تجربه کنید. شما با سپردن کسبوکار خود به خداوند، شاهد خواهید بود که کسبوکار شما سود چندین هزار برابری خواهد کرد! چنین ادعاهایی در ذات خود اغراقآمیز خواهد بود، اما درعینحال، همین خاصیت اغراقآمیز بودن منجر به موفقیت فراگیری گزاره میشود. چرا که طبیعتاً شما با هیچ ترفندی نمیتوانید مشتریها یا درآمد خود را تا دههزار برابر افزایش دهید.
مشخصه چهارم روانشناسیهای عامهپسند، مطلق کردن گزارهها و ابطالناپذیر ساختن آنان است. در اینجا اگر مشتریهای شما به این سبک افزایش نیافتند، طبیعتاً مشکل ریشه در جایی نظیر افکار خود شما دارد. شک و تردید، افکار منفی، عدم اعتماد کافی و دهها عنوان دیگر در این جا وجود دارند تا مانع از شکستهشدن گزارههای مطلق و اغراقآمیز شوند.
شاخصه پنجم این سبک از روانشناسیها، فقدان اتکا به شواهد علمی است. برای مثال، توصیفاتی از جهان هستی صورت میگیرد که فاقد هرگونه پشتوانه علمی است. این توصیفات در قالب قوانینی خودساخته همچون قانون «کارما»، «دارما» و... تئوریزه شده و یک هستیشناسی غیرمنطقی، بدون پشتوانه علمی، عقلی یا دینی را فراهم میکنند. بحث از هستیشناسی روانشناسیهای عامهپسند در بخشی از این پرونده بهصورت مجزا مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اما نکتهای که در اینجا محل تأمل قرار دارد، بحث از فقدان اتکا به شواهد علمی است.
همه چیز در تو خلاصه میشود!
شاخصه ششم این روانشناسی، تکیه بر داستانها، حکایتها و نقلهای شخصی است که امکان هر گونه قضاوت و داوری پیرامون آنها از عهده شنونده خارج است. این روایتهای شخصی و نقلها با آنکه فاقد هر گونه ارزش علمی هستند، اما به نفوذ کلام و مقبول واقعشدن این روانشناسیها کمک مضاعفی میکنند.
هفتمین و آخرین مشخصه این روانشناسی را میتوان تأکید بیش از حد بر سادهسازی مفاهیم علمی و روانشناسی دانست. طبیعتاً دانش روانشناسی در دل خود دارای اصطلاحات و مفاهیم تخصصی است که جذابیت کمتری برای مردم دارد. روانشناسی عامهپسند با سادهسازی این مفاهیم تلاش دارد تا از طرفی برای خود وجاهتی را خریداری کرده و از طرف دیگر، بر نفوذ کلام و محبوبیت خود بیفزاید.
شبهعلمی به نام علم!
این سبک از روانشناسیها نه تکیه بر سازوکارهای علمی، بلکه تکیه بر سازوکارهای بازاری دارند. جلبتوجه بیشتر، معادل فروش بیشتر و فروش بیشتر به معنای تقویت چرخه تولید و مصرف این سبک از روانشناسیهاست.
از مجموع تعاریف و شاخصههای فوق، روانشناسی عامهپسند را میتوان روانشناسی بازار محور و یا توجه محور دانست. به طور مشخص این سبک از روانشناسیها نه تکیه بر سازوکارهای علمی، بلکه تکیه بر سازوکارهای بازاری دارند. جلبتوجه بیشتر، معادل فروش بیشتر و فروش بیشتر به معنای تقویت چرخه تولید و مصرف این سبک از روانشناسیهاست. دانشهای تخصصی نیز در بقای خود بینیاز از بازار نیستند. نسبت این دانشها با بازار از طریق کاربردها و کارآمدیهای آنان تعریف میشود. از همین رو، علومی که فاقد جهتهای کاربردی کمتری هستند، همواره به دور از محل توجهها بوده و نوعی انزوای نسبی را تجربه میکنند. در مقابل، برخی از علوم همچون روانشناسی، حقوق، اقتصاد و... به دلیل نزدیکی بیشتر به مسائل جامعه و کاربردیبودن آنان، از اقبال بیشتری برخورد دار بودهاند. بااینحال، منطق درونی این دانشها نه بر اساس اقتصاد جلبتوجه بلکه بر اساس منطق درونی خود علم یعنی پژوهشهای علمی، ابطال و اثبات گزارهها و نظریهپردازی پیرامون واقعیت صورت میگیرد. به خلاف این مسئله، روانشناسیهای عامهپسند منطق درونی خود را از بازار گرفته و به دور از منطق علمی هستند. بر همین اساس برخی نیز آن را تحت عنوان شبه علم صورتبندی کردهاند.
شبهعلم یا Pseudoscience شامل گزارهها، باورها یا اعمالی است که ادعا میکنند هم علمی و هم واقعی هستند، اما با روش علمی ناسازگار هستند. شبهعلم اغلب با ادعاهای متناقض، اغراقآمیز یا غیرقابلابطال مشخص میشود. تکیه بر سوگیری تأییدی یا گرایش به جستجو در اطلاعات یا تعبیرکردن آن به نحوی که باورها یا فرضیههای خودِ شخص را به جای تلاشهای جدی برای رد، تایید کند، عدم استقبال از ارزیابی توسط کارشناسان دیگر، عدم وجود شیوههای سیستماتیک هنگام ایجاد فرضیهها و... تا مدتها پس از بیاعتبارشدن فرضیههای شبهعلمی بهصورت تجربی ادامه دارد.
/ انتهای پیام /