بررسی تغییرات الگوی زیست جنسی ایرانیان در گفت‌و‌گو با شهلا کاظمی‌پور/ بخش دوم؛

الگوی زیست جنسی را باید از جامعه گرفت!

الگوی زیست جنسی را باید از جامعه گرفت!
نوجوانی که در عصر ارتباطات قرار گرفته، چطور می‌اندیشد و به دنبال کدام زندگی است؟ انگار یادمان رفته بود! الان هم الگوهایی در ذهنمان داریم و بر اساس همان الگوها می‌گوییم اینها درست یا غلط رفتار می‌کنند. درحالی‌که الگوی زیست امروز را باید از دل جامعه گرفت. به قولی همه باید با هم صلح کنیم! ببینیم چرا به‌جای ازدواج رسمی، ازدواج آزاد یا هم‌باشی را قبول می‌کنیم؟

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ امروزه تغییرات الگوی زیست جنسی مسئله‌ای نیست که چندان قابل کتمان باشد اما درباره نحوه مواجهه با آن ابهام‌های بسیاری وجود دارد. تغییرات فرهنگی و اجتماعی که یا تحت تاثیر ظهور شبکه‌های نوین رسانه‌ای یا همراه با گسترش دسترسی به اطلاعات، بسیاری از هنجارها و الگوهای پیشین را دستخوش تغییر کرده است. مسائل مرتبط با شناخت پیش از ازدواج، روابط جنسی، و تأثیر این عوامل بر پایداری خانواده‌ها، از دغدغه‌های امروزه تحلیلگران به شمار می‌رود. در همین رابطه با نگاهی عمیق‌تر به چالش‌های پیش‌روی جامعه در این عرصه ورود کرده‌ایم. به منظور واکاوی این مسائل، به سراغ دکتر شهلا کاظمی‌پور - جمعیت‌شناس، عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران، سردبیر فصلنامه جامعه‌شناسی فرهنگی و عضو هیئت تحریریه فصلنامه مطالعات راهبردی ورزش و جوانان - رفتیم. بخش نخست این گفت‌وگو با عنوان «زنان، پیام‌آوران تغییرات خانواده‌اند» به تحولات یا تغییرات، خانواده ورود شد. بخش دوم این گفت‌وگو با ایشان پیش‌روی شماست.

 

من یک سؤال و ابهام درباره این الگوی نامزدی دارم که اگر اجازه بدهید، همین‌جا مطرح کنم. خانم دکتر! من فکر می‌کنم انتظارات جوانان امروز از رابطه با جنس مخالف، انتظارات متفاوتی از رابطه در سالیان پیش است. به طور روشن‌تر اینکه جوان امروز در رابطه‌ای با عنوان نامزدی به رابطه جنسی نمی‌رسد. رابطه جنسی در آن نسخه ایرانی نامزدی، خیلی کم‌رنگ بوده است. یک تابو که نباید اتفاق می‌افتاد و اجماع جمعی نانوشته‌ای هم این تابو را تأیید می‌کرد. این در حالی است که جوانان امروز از صرف بودن با جنس مخالف، ازدواج دائم یا موقت، رابطه جنسی می‌خواهند و درباره این خواستن با کسی رودربایستی ندارند.

کاظمی‌پور: حرف شما درست است، اما مسئله اینجا است که واقعاً اگر هم‌باشی، آشنایی پیش از ازدواج یا نامزدی روی روال درست و طبیعی پیش برود، نمی‌تواند منجر به رابطه جنسی شود. چرا؟ چون بناست که در این دوران، شناخت صورت بگیرد و شناخت از مجرای سکس، شناخت مطمئن یا عاقلانه‌ای نیست. اول باید شناخت اتفاق بیفتد، بعد به سراغ تصمیم‌ها و تجربه‌های بعدی برویم. رابطه جنسی وابستگی‌هایی ایجاد می‌کند که مانع شناخت می‌شود و ما اگر به آن توجه نکنیم، اصلاً راه را خطا رفته‌ایم! در واقع با برقراری رابطه جنسی دیگر نمی‌توان طرف مقابل را شناخت و از همین رهگذر است که رابطه‌های سکس محور و خارج از چارچوب ازدواج، دوام چندانی ندارند.

 

با فرمایش شما درباره مسئله رابطه جنسی و شناخت موافقم. اما نکته دیگری نیز وجود دارد؛ واقعیت این است که نسل امروز، در معرض بمباران تبلیغات مختلفی با محوریت رابطه جنسی است. درک او از اصل این مسئله و راه‌های پاسخگوئی به آن، با درک نسل‌های من یا شما متفاوت است. او مثل پدر یا مادرش فکر نمی‌کند که تنها راه پاسخگوئی به نیاز جنسی، ازدواج یا خویشتن‌داری تا ازدواج است. به‌خاطر همین سراغ راه‌های دیگری می‌رود که برای ما قبیح است.

کاظمی‌پور: ما نمی‌توانیم این دو را از هم جدا کنیم. مثلاً اینکه یک پسر ۲۰ساله نیاز جنسی دارد و می‌خواهد این نیاز را از هر راه در دسترس و راحتی برطرف کند، یک بسته است. این بسته اقتضائات خودش را دارد و در جای خود باید به آن پرداخت. آنان که طالب ازدواج دائم هستند نیز بسته مخصوص به خودشان را دارند و باید برایشان چاره دیگری اندیشید.

 

یعنی الگوهای متکثری برای زیست جنسی هریک از این جامعه مخاطب ببینیم؟

کاظمی‌پور: بله

 

سنتی که نمی‌شود نادیده‌اش گرفت

امروز ما در جامعه ایرانی چه الگوهایی برای ساماندهی به زیست جنسی دختر و پسر ایرانی داریم؟ می‌خواهم به‌صورت روشن درباره این سؤال صحبت کنیم که دختر یا پسر ایرانی، این روزها از کجا متوجه شیوه رفتار درست و متناسب جنسی می‌شود؟

ما نه به دختران و پسرانمان چیزی درباره کم‌وکیف زیست جنسی‌شان گفته‌ایم، نه از الگوهای متنوع این زیست صحبت کرده‌ایم و به یکباره انتظار زیست عاقلانه‌ای از آنها داریم! ما هیچ‌وقت فکری برای حل مسئله فیلم‌های پورن و ذهنیت‌سازی این فیلم‌ها برای دختران و پسران نکرده‌ایم

کاظمی‌پور: قبل از هر چیز، می‌توان دسته‌بندی برای اقشار مختلف دختران و پسران ایرانی داشت. آنهایی که می‌خواهند ازدواج کنند، حتماً باید از یک سبک پیروی کرده و دیگران نیز به فراخور احوالات خودشان، الگوهای دیگری را ببینند و بشنوند. در این برنامه طبقه‌بندی شده، می‌توان به این سرفصل مهم (الگوهای متنوع زیست جنسی) در نسبت با ویژگی‌های مختلف هویتی و قشری مخاطبان پرداخت. مهم‌ترین سؤال این است؛ اینها چگونه ازدواج کنند یا چگونه به نیاز جنسی‌شان پاسخی امن بدهند؟ متأسفانه ما چنین برنامه‌ای برای اینها نداریم.

پیش و بیش از هر چیز، باید به دختر و پسر ایرانی این نکته را فهماند که راه شناخت، هم‌باشی نیست. به همین نسبت، باید برای آنان که درصدد ارضای نیاز جنسی هستند نیز برنامه‌ریزی کرد. او می‌تواند بر اساس الگوهای خودمان این نیاز را مرتفع سازد تا از آسیب بیشتری در امان باشد. اما راهش چیست؟ شاید خیلی‌ها با نظر من همراه نباشند، اما ازدواج موقت، راه‌حلی است که نمی‌توان آن را انکار کرد یا نادیده انگاشت. راهی مثل ازدواج موقت که در سنت ما وجود دارد را نمی‌توان به‌کلی نادیده گرفت و به سراغ راه‌حل‌هایی همچون هم‌باشی رفت. ما حتی راه و روش را هم داریم، ولی نخواسته‌ایم اصلاً واردش شویم و الگوهای متعدد را معرفی کنیم! به‌خاطر همین عدم ورود و پرداخت، ناخواسته گرفتار تبعات این مسئله نیز شده‌ایم.

 

پورن واقعی نیست

ما نه به دختران و پسرانمان چیزی درباره کم‌وکیف زیست جنسی‌شان گفته‌ایم، نه از الگوهای متنوع این زیست صحبت کرده‌ایم و به یکباره انتظار زیست عاقلانه‌ای از آنها داریم! ما هیچ‌وقت فکری برای حل مسئله فیلم‌های پورن و ذهنیت‌سازی این فیلم‌ها برای دختران و پسران نکرده‌ایم. پورن در کشور ما به‌عنوان موضوع رابطه جنسی به خورد مردم داده شده است؛ این در حالی است که مخاطبان دیگر کشورها، می‌دانند که پورن، الگوی رابطه جنسی نیست! یک فانتزی و مدل تبلیغاتی است که مردم را به‌سوی خودش جلب می‌کند. این ذهنیت عمومی از پورن در ایران، عامل تعداد زیادی از طلاق‌هاست. ما رابطه درست جنسی و انتظار و توقعات جنسی زوجین از هم را توضیح نداده‌ایم و شاید به همین دلیل است که توقعات جنسی زوجین ایرانی از یکدیگر، عجیب‌وغریب است. همین الگو است که تعداد زیادی از زوجین ایرانی را به سمت‌وسوی جدائی با دلیل اصلی اختلافات جنسی می‌برد.

 

من می‌دانم که اختلافات جنسی و نسبت آن با طلاق در استان‌های بزرگی مثل تهران، مستندات و شواهد مهمی دارد. آیا شما نیز این مستندات را تأیید می‌کنید و در مشاهدات تجربی‌تان به آنها رسیده‌اید؟

کاظمی‌پور: بله. بحث آماری در تأیید این مسئله زیاد داریم. متأسفانه بحث مسئله رابطه جنسی و آمارهای مرتبط با آن همواره دور از دسترس نگه داشته شده یا می‌شود. تقریباً دو سال پیش، اختلافات جنسی منجر به طلاق زوجین در تهران عامل دوم بود! البته این سنجش و پایش را نیز نمی‌توان به‌صورت مطلق قبول کرد. ازاین‌رو که بعضی از زوجین، خجالت می‌کشند و این عامل را به‌عنوان دلیل اصلی جدائی ذکر نمی‌کنند و بهانه دیگری می‌آورند. اینها جزئی از فرهنگ سنتی ماست. ما آموزش ندیده‌ایم. نه زن و نه مرد ما آموزش ندیده‌اند! ما هیچ جایی برای آموزش این دست مسائل نداریم.

تا چند سال پیش که جامعه سنتی در معرض الگوهای مختلف قرار نمی‌گرفت و شبکه‌های اجتماعی و اینترنت نبود، نیازی هم نبود و مشکلی در این زمینه نداشتیم. یک الگوی ساده روشی بود که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شد؛ اما وقتی انواع این تریبون‌های آگاه‌کننده به وجود آمد و هریک از آنها، روایتی به مخاطبان عرضه کرد، دیگر نمی‌توان به همان شیوه گذشته مسائل را تحلیل کرد. اینجا وظیفه رسانه، فرهنگ‌سازی است. اینجا مسئولیت و وظیفه نهادهای فرهنگی و آموزشی هم بسیار مهم است. وقتی این احساس مسئولیت نباشد، جامعه را دودستی به غرب تقدیم می‌کنیم! یعنی واقعاً یک زیان عجیب‌وغریبی داریم که به جای ارائه الگو و جلوگیری از آسیب‌ها یا راهبری نسل‌ها، آنها را از دست می‌دهیم.

جامعه امروز، جامعه قدیمی نیست. امروز باید مخاطبان را دید و اصلاً از خودشان پرسید که الگوی درست چیست؟ باید از جوانان سؤال کنیم که در حق شما چه کمکی می‌توان کرد و با کمک خودشان راه را پیدا کرد. ای کاش مدیران فرهنگی جامعه ما این کار را می‌کردند؛ اما متأسفانه با انکار این مسئله (نیاز جوانان به الگوهای زیست جنسی و اصل نیاز جنسی) راهِ مواجهه قهری با این موضوع را در پیش گرفتند و هر روز شاهد آسیب‌های بیشتری از روز قبل هستیم. شما فکر کنید که عده‌ای از جامعه‌شناسان این مملکت، درصدد شناخت زوایای مختلف این موضوع برآمدند. برنامه‌ای در انجمن جامعه‌شناسی با موضوع ازدواج سفید ترتیب دادیم و می‌خواستیم برای بررسی زوایای مختلف این مسئله، جلسه بگذاریم؛ اما حراست دانشکده به ما اجازه برگزاری چنین جلسه‌ای را نداد! گفتند این کارها در دانشگاه ممنوع است. پس در محافل مختلف علمی حتی نمی‌توانیم اسم ازدواج سفید یا مسائل و آسیب‌های مختلف مربوط به عرصه زیست جنسی در کشور را بیاوریم! این ممنوعیت‌ها و اسم نیاوردن‌ها، باعث نمی‌شود که آسیب‌ها کم‌رنگ شود. در اینکه آسیب‌ها وجود دارند، شکی نیست. تازه اصل آسیب، زیر پوست شهر است.

 

۱۴ سالگی! زمان آغاز رابطه جنسی در تهران

تحقیقی در سال ۱۳۹۵، به‌صورت مستقل در تهران و مشهد انجام شد. نتایج این تحقیق خیلی جالب بود. نتیجه این‌طور می‌گفت که نوجوانان هر دو شهر، تجربه رابطه جنسی‌شان را در سن حدود ۱۴ سالگی آغاز کرده‌اند و این تجربه را به‌صورت متکثر با پارتنرهای مختلفی ادامه داده‌اند.

صحبت از ازدواج سفید شد. آیا شما روی این مسئله تمرکزی داشته‌اید؟ آماری از آخرین وضعیت این موضوع داریم؟

کاظمی‌پور: خیر! آماری نداریم یا حداقل من آمار دقیق و درستی از این موضوع ندیده‌ام. من خودم روی مسئله خیانت کار کرده‌ام. قدیم‌ترها کاری را شروع کردم و گفتم که اوضاع این آسیب، زیر پوست جامعه خیلی خراب است. متولیان و متصدیان امر صدای ما را نشنیدند، شاید هم شنیدند و نمی‌دانستند چطور باید با این موضوعات مواجهه داشته باشند. به‌هرحال این دست مسائل در جامعه ما تابو است و شکستن این تابوها، هزینه زیادی دارد. شکستن تابو هم به این سادگی‌ها نیست. باید با راه درست باشد. عامه مردم درباره خیانت، خیلی حرف نمی‌زنند. ولی همه می‌دانند که دامنه‌اش، امروز نسبتاً فراگیر شده است. متأسفانه آمار درستی نداریم، ولی وقتی با مردم صحبت می‌کنیم، نشانه‌ها و گزارش‌های مهمی از این مسئله می‌بینیم و شاخک‌هایمان حساس می‌شود. دررابطه‌با این موضوع، تحقیقی در سال ۱۳۹۵، به‌صورت مستقل در تهران و مشهد انجام شد. نتایج این تحقیق خیلی جالب بود. نتیجه این‌طور می‌گفت که نوجوانان هر دو شهر، تجربه رابطه جنسی‌شان را در سن حدود ۱۴ سالگی آغاز کرده‌اند و این تجربه را به‌صورت متکثر با پارتنرهای مختلفی ادامه داده‌اند.

 

آیا جامعه آماری تحقیق شما به حدی بود که بتوانیم به این نتیجه عمومیت بدهیم؟ یا حداقل متوجه عدم سوگیری در انتخاب جامعه آماری شویم؟

کاظمی‌پور: آن تحقیق، یک پژوهش کیفی بود. در هر دو شهر، به‌صورت مصاحبه انجام شد. البته تعداد نوجوانان مصاحبه شده زیاد نبود، اما حرف‌ها و زاویه نگاهشان به مسئله رابطه جنسی و زیست جنسی، خیلی جالب و درعین‌حال برای من عجیب بود!

 

این سبک از رابطه، حتی از الگوی هم‌باشی هم خارج است و نشانه مهمی از سیر تغییراتی برای نسل تازه است.

کاظمی‌پور: می‌توان گفت این رابطه‌ها هم‌باشی نیست، اما آن‌قدر بدتر است که باید گوش‌به‌زنگ خطراتش در عرصه عمومی باشیم. حالا و با همین ابعاد، اگر از کنشگران درگیر در این روابط، درباره اثرات نامطلوب روابط بپرسید، خیلی عادی برخورد می‌کنند. پسرها می‌گویند که این دختر اگر یک بار نخواست با من باشد، من باید یک نفر را به‌عنوان گزینه جایگزین داشته باشم! دختر هم از لحاظ عاطفی می‌خواهد جایگزینی برای روزهای غیاب پارتنر خود داشته باشد! یعنی زاویه نگاه پسرها به این مسئله بیشتر رنگ و بوی جنسی دارد و دخترها از لحاظ عاطفی درگیر این ماجرا هستند. البته هرکدام از اینها، پیامدهای مهمی دارد که باید به آنها در زندگی آینده‌شان توجه داشت. شاید درست به دلیل همین درگیری در این سبک رابطه‌هاست که نرخ تجردهای قطعی پسرانِ در ارتباط با چند دختر، بالا می‌رود. همین‌طور دختران نیز چنین نگاهی به پسرها دارند و فضای اعتماد بینشان کم‌رنگ شده و آنان را از ورود به رابطه ازدواج می‌ترساند. پسری که هم‌زمان با چند دختر ارتباط دارد، چطور می‌تواند به دختری اعتماد و بعد هم ازدواج کند؟ یا حتی دختران می‌ترسند با یکی از این پسرها ازدواج کنند و بعد رابطه‌های قبلی آنها لو برود! همین مسئله و رویکرد، متأسفانه منجر به ترویج خیانت می‌شود. خیانتی که بنیان زندگی‌های خانوادگی را به‌راحتی برمی‌اندازد و آنها را با مشکلات جدی روبه‌رو می‌کند. امروز تغییرات خانواده تا حد نسبتاً زیادی از مسئله خیانت متأثر شده است.

 

این تأثیر مهمی است که خیانت بر تغییرات زیست جنسی ایرانیان داشته یا خواهد داشت.

کاظمی‌پور: الگوی زیست جنسی ما در حال تغییرات مداوم است. الگوی قدیمی که بر مدار خانواده گسترده می‌گردید، تبدیل به خانواده هسته‌ای شد. حالا خانواده هسته‌ای هم دارد به سمت الگوهای دیگری می‌رود. خانواده هسته‌ای در حال تغییراتی - نه هنوز فراگیر - به سمت‌وسوی هم‌باشی و تجرد قطعی دختران و پسران است. این ناشی از همان تغییر دیدگاه است.

 

من واقعا نگران هستم!

فکر می‌کنید ساختار خانواده ایرانی در چند سال آینده، چنان دستخوش تحول می‌شود که بتوانیم فراگیری خانواده هسته‌ای را در معرض آسیب ببینیم؟ خیلی‌ها می‌گویند که چنین چیزی وجود دارد! در واقع زیر پوست جامعه ایرانی، هم‌باشی اتفاق می‌افتد. روابط جنسی متعدد بین افراد وجود دارد و همه این روابط، خارج از آن الگوی نرمال و همه‌گیری است که ما می‌شناسیم. اما برخی قرص و محکم بر این گزاره پافشاری می‌کنند که الگوی غالب، هنوز خانواده است و در سالیان آینده نیز خانواده خواهد بود.

خانواده تنها بستر مورد قبول ما برای تولید و از همه مهم‌تر، تربیت نسل در جامعه است. این نهاد یا بستر مورد اطمینان ما، به‌شدت در حال تهدید است. وقتی در تهران، سه‌چهارم ازدواج‌ها در دو سال اول به طلاق منجر می‌شود، یک زنگ خطر بزرگ به گوش می‌رسد. این یک واقعیت اجتماعی است که ازدواج روبه‌کاهش است! ازدواج‌های موجود هم در معرض آسیب شدید طلاق هستند.

کاظمی‌پور: این یک دیدگاه بسیار خوش‌بینانه است. ولی من متأسفانه اصلاً خوش‌بین نیستم! به نظر من، به‌سرعت این سبک زندگی در حال تغییر است و من از این قضیه واقعاً نگران هستم. بُعد اجتماعی این تغییرات به‌شدت نگران‌کننده است. شما فرض کنید که یکی از دختران یا پسران اطراف ما، تصمیمی برای ازدواج ندارد. این تصمیم از بعد فردی قابل‌احترام و غیر قابل نگرانی است؛ اما از بعد اجتماعی و غلبه این شیوه تصمیم‌گیری در کل جامعه، حائز اهمیت است. اگر در جامعه ازدواجی صورت نگیرد، آسیب‌های زیادی در راه است. تولیدمثل یا تجدید نسل، بحران در تأمین نیروی کار فعال، مسائل فرهنگی، هویتی و امنیتی را برای جامعه رقم خواهد زد.

خانواده تنها بستر مورد قبول ما برای تولید و از همه مهم‌تر، تربیت نسل در جامعه است. این نهاد یا بستر مورد اطمینان ما، به‌شدت در حال تهدید است. وقتی در تهران، سه‌چهارم ازدواج‌ها در دو سال اول به طلاق منجر می‌شود، یک زنگ خطر بزرگ به گوش می‌رسد. این یک واقعیت اجتماعی است که ازدواج روبه‌کاهش است! ازدواج‌های موجود هم در معرض آسیب شدید طلاق هستند. حالا و براین‌اساس، چگونه می‌توان آینده نهاد مهم خانواده را در ایران پیش‌بینی کرد؟ به نظر من بیست سال آینده، قطعاً خانواده هسته‌ای، نوعِ غالب خانواده در جامعه ما نخواهد بود. ما رفته‌رفته به سمت زیست‌های مجردی، هم‌باشی‌ها و ازدواج‌های آزاد و فرم‌های تازه‌ای از زندگی می‌رویم. شاهد این ادعا هم در مشاهدات و مباحثاتی است که امروز با جوانان داریم. آنان ارزش‌های مسلط جامعه را دیگر قبول ندارند و به ارزش‌های تازه‌ای می‌اندیشند. اینجاست که ما از دودستگی ارزشی در جامعه صحبت می‌کنیم. این دودستگی امروز در سطحی است که نمی‌توان باورمندان به ارزش‌های تازه را به‌سادگی و با ابزارهای کنترل اجتماعی کنار زد. این باورمندان، آن‌قدر هوشمند هستند که پای دعوا نیایند. آنها مسیر خودشان را زندگی می‌کنند. تنها راهی که پیشِ روی ماست، این است که بنشینیم و همدیگر را قانع کنیم.

 

البته پیش از هر گفتگویی باید به تفاوت‌ها و شکاف‌های نسلی در جامعه توجه داشت. امروز بسیاری از باورمندان به ارزش‌های تازه که از قشر جوان و نوجوان‌اند، پیگیرِ حداکثر سود و لذت در تعاملاتشان هستند. این افراد را باید با همین مختصات دید و شناخت و بعد به سراغ گفتگو رفت؛ شناخت و دیدی که ما نداریم یا اصلاً نمی‌خواهیم داشته باشیم. چرا؟ چون دیدن و شناختن این ارزش‌های تازه و باورمندانش، برای ما خیلی سخت است!

کاظمی‌پور: حداکثر سود و لذت در جامعه امروزی و زیستن بدون قید و بندهای معنوی، مشتری بیشتری از زندگی با حدود و مرزهای تعیین شده دارد. شاید نسل نو، گوش شنیدنی برای این حرف‌ها ندارد. شاید ما باید به این فکر کنیم که چه شد گوش اینها بسته شد؟ ما چطور صحبت کرده‌ایم که اینها اصلاً نمی‌خواهند بشنوند و حوصله شنیدن ندارند؟ اصلاً فرض کنید ما حرف مخالفی می‌زنیم. چرا اینها حاضر نیستند حرف مخالف ما را گوش بدهند؟ واقعاً این یک مسئله است. فرزند دهه هشتادی ما چقدر به خانواده و تشکیل خانواده اعتقاد دارند؟ مسائل ارزشی در رابطه تا چه میزان برایشان مهم است؟

 

بنشینیم و با نسل جدید حرف بزنیم

من داشتم به همین فکر می‌کردم که حالا با همه این اوصاف، اگر شما بخواهید به‌عنوان یک متخصص، راهکاری برای کمتر کردن آسیب‌ها و تغییرات عرصه زیست جنسی ارائه دهید به کدام سمت‌وسو می‌روید؟

کاظمی‌پور: باید تفاوت‌هایمان را بپذیریم و ببینیم نقطه اشتراکمان کجاست و از آنجا شروع کنیم. ما اصلاً اینها را نمی‌شناسیم! ما نسل نو را کاملاً نادیده گرفته‌ایم. ما اصلاً هیچ‌وقت به نوجوان فکر نکردیم که اینها چه نیازهایی دارند؟ چه خواسته‌هایی دارند؟ نوجوانی که در عصر ارتباطات قرار گرفته، چطور می‌اندیشد و به دنبال کدام زندگی است؟ انگار یادمان رفته بود! الان هم الگوهایی در ذهنمان داریم و بر اساس همان الگوها می‌گوییم اینها درست یا غلط رفتار می‌کنند. درحالی‌که الگوی زیست امروز را باید از دل جامعه گرفت. اگر این را در نظر بگیریم، آن وقت به افراد فضا می‌دهیم که بیایند، بنشینند و با هم صحبت کنند. به قولی همه باید با هم صلح کنیم! ببینیم چرا به‌جای ازدواج رسمی، ازدواج آزاد یا هم‌باشی را قبول می‌کنیم؟ از دید او به مسئله نگاه کنیم. این‌طور و با این مقدمات، می‌شود بهترین مسیر را برای جامعه ایران ترسیم کرد. ما نمی‌توانیم به گذشته برگردیم و همه چیز را بر اساس روال گذشته پیش ببریم. پذیرش این نکته، نخستین گام در تغییر است.

/ انتهای پیام /