گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ آرامش بهنوعی گمشده ابدی و ازلی ما انسانهاست. اگر هر انسانی درون خود را بکاود، بهطورقطع پی به این نکته میبرد که جادو، پیشگویی و... بیش از خرافهای بیمایه و پشتوانه نیستند، اما اینها هزاران سال است که از زندگی انسان زدوده نشدهاند. دلیل آن را میتوان در خصلت آرامش بخشی این امور جستجو کرد. امروزه البته در کنار جادو و خرافه، روشهای آرامشبخش بیشتری در پیش پای بشر مدرن قرار گرفته است. از جمله این امور، روانشناسی عامهپسند یا زرد است که تلاش میکند با القای نوعی مثبتاندیشی کاذب، احساس آرامش را به انسان برگرداند. در این قسمت به گفتگویی انتقادی با یحیی داوری - روانشناس و عضو رسمی انجمن روانشناسی آمریکا (apa) - پرداختهایم تا بتوانیم مرز میان علم و شبه علم را از یکدیگر تشخیص دهیم.
روانشناسی بیش از حد ساده شده
بهعنوان پرسش نخست، به باور شما روانشناسی عامهپسند یا زرد چیست و از چه جهت این مدل روانشناسی امروزه سوژه پژوهشهای انتقادی شده است؟ آیا این مدل از روانشناسی یک معضل و بحران است؟
داوری: بهطورکلی اگر بخواهیم ابتدا از تعریف روانشناسی زرد شروع کنیم، انجمن روانشناسی آمریکا یا apa[1] که به لحاظ فضای علمی امروز، معتبرترین انجمن علمی روانشناسی در دنیاست، تعریف روانشناسی زرد را اینگونه بیان کرده که «برداشت بیش از حد سادهسازی شده همراه با سوءتعبیر یا منسوخ و قدیمی از دانش روانشناسی است». یعنی آنکه ما بیاییم برداشت بسیار ساده شده، دمدستی و سادهانگارانه، منسوخ شده یا برداشتی که در آن سوءتعبیر از روانشناسی وجود دارد را گرفته و به مخاطب عرضه کنیم. این روانشناسی زرد است. وجه مسئلهمندی روانشناسی زرد از همین تعریف مشخص میشود. چون ما با یک علم مواجه هستیم و روانشناسی با عنوان «ساینس» در فلسفه علم شناخته میشود. روانشناسی یک ساینس است و بهعنوان علم تجربی شناخته میشود، اما روانشناسی زرد، شبه علم یا «سودو ساینس» [2] شناخته میشود.
یک رشته علمی یا یک ممرّ درآمد؟!
عامل اصلی معرفی امری بهعنوان شبه علم چیست؟
روانشناسی زرد یک شبهعلم است و محور آن نیز پول، کسب سود، منفعت و بازار است؛ چرا که اگر کوچکترین رگهای از ادعاهای علمی یا اثبات علمی در آن وجود داشت، خود را در معرض بررسی متخصصین قرار میداد.
داوری: وقتی معرفتی ادعاهایی داشته باشد که قابل ابطال نیستند، ما با شبه علم مواجه خواهیم بود. یک حکایت دمدستی اگر بخواهیم بهعنوان شاهد مثال بیاوریم، همان مثال سنتی است که یک فرد میخی را به زمین زد و بعد الاغ خود را به آن میخ بست. سپس به او گفتند مرکز زمین کجاست؟ او گفت همینجا که الاغ خود را بستهام. گفتند چگونه این سخن را میگویی؟ گفت اگر باور نمیکنی، خلاف آن را اثبات کن! شبه علم را نه میشود ابطال کرد و نه میشود اثبات کرد. از دیدگاه فلسفه علمی، شبه علم با داشتن ادعاهایی که قابل ابطال نیستند یا بهسختی قابل ابطال هستند شناخته میشود. روانشناسی زرد بیشتر میآید تا با آن رنگی که از علم روانشناسی میگیرد، به خود جلوه میدهد و خود را شبیه علم روانشناسی جا بزند تا بتواند با این رنگ و با این شبه علم بودن، بتواند مخاطب خود را جذب کند.
در بحث روانشناسی زرد محور اصلی و نکته اصلی، در واقع مشتری است. چرا از کلمه مشتری در اینجا استفاده میکنیم؟ چرا مانند ادبیات علمی از مراجع استفاده نمیکنیم؟ به دلیل آنکه در روانشناسی زرد محور پول، خرید و فروش و سود است. شما هیچ یک از محتواهای روانشناسی زرد را بهصورت مقاله در ژورنالهای علمی پیدا نمیکنید. بلکه همه را با عنوان کتاب، دوره آموزشی، پکیج و... که به افراد فروخته میشود پیدا میکنید. همین قضیه نشان میدهد که محور اصلی در روانشناسی زرد، پول و مشتری است. در باب مسئلهمندی، تصور میکنم که توضیح اصلی را دادیم. بهواقع روانشناسی زرد یک شبهعلم است و محور آن نیز پول، کسب سود، منفعت و بازار است؛ چرا که اگر کوچکترین رگهای از ادعاهای علمی یا اثبات علمی در آن وجود داشت، خود را در معرض بررسی متخصصین قرار میداد. همانطور که میدانید، مقالات علمی که در ژورنالهای علمی چاپ شده و به طور رایگان در دسترس متخصصین قرار دارد، در فرایند پذیرش توسط چند نفر از متخصصین آن علم مورد بررسی قرار میگیرد. به این کار «Peer review» یا داوری همتا - یعنی بررسی توسط همگروهیها یا همرشتهایها - گفته میشود. افرادی که در همان رشته متخصص هستند، این مقاله را بررسی کرده و بعد صلاحیت انتشار آن را تعیین میکنند. روانشناسی زرد هیچگاه خود را در معرض این بررسیها قرار نمیدهد. اینجاست که ماهیت اقتصادی آن عیان میشود؛ لذا این روانشناسی، صرفاً یک شبهعلم است.
شاخصهای تشخیص علم از شبه علم
نکته مهمی که در روانشناسی زرد ما با آن مواجه هستیم، این است که مخاطب ما چگونه بتواند سره را از ناسره تشخیص دهد؟ چگونه بتواند محتوایی را که دیده، متوجه شود که علم است یا شبهه علم؟
داوری: امروزه محتوای روانشناسی زرد بسیار زیاد شدهاند و سطح پراکنش آن در انواع پلتفرمهای اجتماعی هم زیاد شده است. همین قضیه دسترسی افراد را به این محتوا زیاد میکند و افراد را در معرض این پیامها قرار داده و طبیعتاً این وضعیت آسیبپذیری آنان را دوچندان میکند. روانشناسی زرد چند ویژگی کلیدی دارد که افراد عادی میتوانند با مشاهده هر محتوایی به واسطه آن ویژگیها تشخیص دهند که با محتوای روانشناسی علمی مواجهه هستند یا روانشناسی زرد. ویژگی نخست، آن است که روانشناسی زرد تأکید دارد همه چیز امن و آرام بوده و ما چه حس خوبی داریم. روانشناسی زرد با اغراق بسیار زیادی، برای تغییر حال فرد از حال بد به حال خوب نسخه میپیچد. دلیل اصلی پیدایش روانشناسی زرد که در سؤال قبل بیان شد، مشتریمحوری است و برای همین تلاش برای امن نشاندادن همه امور را در دستور کار دارد.
مانند درمان فیزیکی بدن انسان که یک فرایندی باید طی شود و زمان میبرد، درمان مسائل روانشناختی هم نیاز به زمان، هزینه، پیگیری و وقتگذاری دارد. اما در طول شرایط زندگی در فضای جامعه و دنیای پستمدرن که همه چیز بهشدت سرعت پیدا کرده، غالب افراد به دنبال راهکار خیلی سریع میگردند. این راهکار خیلی سریع را در روانشناسی علمی پیدا نکردهاند. روانشناسی زرد با مشاهده این درخواست که مشتری دارد، به میدان آمده و مدعی شده که من راهکار سریع را به شما داده و حال فرد را از بد به حال خوب تغییر میدهم.
همانطور که میدانید هنگامی که افراد با مسائل روانی درگیر میشوند، دچار اضطراب خواهند شد. یعنی تشخیص آنکه فرد دچار معضلی روانشناختی است، منجر به ایجاد اضطراب در او میشود. این اضطراب در سازمان روانی همیشه همراه ما هست. یعنی اگر من امروز مضطرب میشوم، این اضطراب دائم، امروز و فردا یا در هر حالی مثلاً میخواهم بخوابم، کتاب بخوانم و... همیشه با انسان هست. دلیلش نیز چنین است که سازمان روان همیشه با انسان است. سازمان روان از من جداشدنی نیست. از این جهت، اضطراب مذکور همواره با من است. حالا افراد زمانی که درگیر این اضطراب میشوند، طبیعتاً به دلیل اینکه اضطراب مذکور، دائماً آنها را رنج میدهد، به دنبال پیداکردن راهکار سریعی برای رفع آن هستند. مانند درمان فیزیکی بدن انسان که یک فرایندی باید طی شود و زمان میبرد، درمان مسائل روانشناختی هم نیاز به زمان، هزینه، پیگیری و وقتگذاری دارد. اما در طول شرایط زندگی در فضای جامعه و دنیای پستمدرن که همه چیز بهشدت سرعت پیدا کرده، غالب افراد به دنبال راهکار خیلی سریع میگردند. این راهکار خیلی سریع را در روانشناسی علمی پیدا نکردهاند. روانشناسی زرد با مشاهده این درخواست که مشتری دارد، به میدان آمده و مدعی شده که من راهکار سریع را به شما داده و حال فرد را از بد به حال خوب تغییر میدهم. این روانشناسی با تأکید بر مثبت گرایی افراطی، عواطف مثبت را در فرد با سرعت رشد میدهد. حرف اصلی روانشناسی زرد این است که هیچ مشکلی وجود ندارد و تو فقط بد فکر میکنی. فکرکردن خود را اصلاح کن و همین! کافی است تنها به امور خوب فکر کنی تا آنها را جذب کنی. کافی است به امور خوب فکر کنید تا در زندگی شما رخ دهد. پس این ویژگی اول روانشناسی عامهپسند یا زرد است.
ویژگی دوم که میتوانیم برای روانشناسی زرد معرفی کنیم، این است که یکشبه میتواند زندگی شما را متحول کند. یعنی بر خلاف روالهای درمانی علمی که لازم است فرایندی طی شود، روانشناسی عامهپسند درمان را امری در دسترس و برقآسا معرفی میکند. ویژگی سوم که در نظر من خیلی مهم جلوه میکند، این است که روانشناسی زرد، دارای فرمولهای همگانی است. ما در روانشناسی علمی تأکید داریم که تمام درمان، بر مبنای فرد چیده میشود. بهواقع درمان «idiosyncratic» یا فرد ویژه است. یک فردی به ما مراجعه میکند. ما بر اساس ویژگیهای شخصیتی، سرشتی و... مشکل او را بررسی کرده، ویژگیهای فیزیکی، ویژگیهای روانی، اجتماعی، محیطی و... را میبینیم و در نهایت یک برنامه درمان برای او طراحی میکنیم. این برنامه درمان از هر فرد به فرد دیگر متفاوت است. اما روانشناسی زرد، یک نسخه را تکثیر کرده و به نحو کلی آن را برای همه صادق میداند. این سبک از مواجهه قطعاً غلط است.
ویژگی چهارم که روانشناسی زرد دارد و این نیز به مردم برای شناختن آن کمک میکند، این است که روانشناسی زرد، حامل همه فهمی و همه توانی است. یعنی همه افراد همه چیز را فهمیده و هر کاری میتوانند انجام دهند. فقط کافی است پکیج آنها را خریده و انجام دهند. همه توانایی و همه مکانی را به همه نسبت میدهد. پس تاکنون چهار ویژگی برای بازشناسی روانشناسی زرد از روانشناسی علمی را بیان کردیم.
مناقشهای در ادبیات علم و شبهعلم
برخی در نقد روانشناسی عامهپسند از ادبیات علمی و شبهعلمی استفاده میکنند. برای مثال میگویند منطق علم بهگونهای است که از مسئله آغاز کرده، بعد فرضیه، نظریه و بعد هم دیالکتیک مداوم بین نظریه و واقعیت را داریم. اما در روانشناسی عامهپسند، ما چنین منطقی نداریم؛ بلکه افراد از منابعی سخن میگویند که چندان روشن نیست، روشمند و نظریهمند نیست؛ لذا گاهی حتی روانشناسی زرد را در حد خرافات فروکاسته و به آن شبه علم میگویند. حال پرسش اینجاست که اگر ما منطق روانشناسی را صرفاً تجربی و مبتنی بر فرضیه و آزمایش توضیح بدهیم، آنگاه آیا این استدلال فراگیر، اصل استفاده از منابع دینی در علم را مخدوش نمیکند؟ بهعبارتدیگر در نزد کسی که پایبندی به دین اسلام ندارد، آیا روانشناسی عامهپسند با روانشناسی دینی تفاوتی دارد؟ درحالیکه روانشناسی دینی نیز از منابعی استفاده میکند که از منطق پیشگفته علمی بهره نمیگیرند.
برخی در روانشناسی دینی میگویند ما گزارههای اصلی علم روانشناسی موجود را به اصول دین عرضه کرده، اگر با آن اصول دارای همخوانی و عدم مغایرت بودند آن را استفاده میکنیم.
داوری: اولاً بحث علم دینی یا دین علمی، یک بحث بسیار پر محتوا، پر چالش و درازدامن است که متخصصین خود را نیز دارد. کتابهای گوناگونی نیز در این زمینه تألیف شده و برای روانشناسی دینی یا دین روانشناختی، هوادارانی نیز وجود دارد. اینکه حامیان هریک از دو نحله چه میگویند و چگونه سخنان خود را اثبات میکنند، خود این سالها بحث میطلبد. اما نکتهای که وجود دارد، این است که در این سؤال، شما دو مسئله را با یکدیگر خلط کردهاید. بر اساس فلسفه علم، روانشناسی یک علم است. یعنی تابع روش علمی است. وقتی میگوییم تابع روش علمی، مراد آن است که بهواقع بر اساس منطق آزمونوخطا و نظریهسازی در آن عمل میشود. اما روانشناسی زرد را به شبه علم تعریف کرده و وجه آن نیز چنین بود که ادعاهای بزرگی داشته که قابل ابطال نیستند.
اما تفاوت روانشناسی دینی و روانشناسی زرد در چیست؟ برخی در روانشناسی دینی میگویند ما گزارههای اصلی علم روانشناسی موجود را به اصول دین عرضه کرده، اگر با آن اصول دارای همخوانی و عدم مغایرت بودند آن را استفاده میکنیم. این یک نظریه پر طرفدار است و نظریه دوم بنیادینتر نگاه کرده و معتقد است ما خودمان دارای مبانی علمی هستیم. یعنی ما هستیشناسی، انسانشناسی، معرفتشناسی و... داریم. بر اساس این مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی، اصول و مبانی علم روانشناسی را تعریف میکنیم. در اینجا همانطور که میبینید تفاوت بزرگی میان روانشناسی دینی و زرد به وجود میآید. روانشناسی دینی کاملاً بنیاد و پایه دارد. دارای هستیشناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی است. روانشناسی زرد خود مدعی داشتن چنین بنیادهایی نیست. از اساس هستیشناسی از آن پشتیبانی نمیکند. خود او نیز مدعی چنین امری نیست؛ لذا در خوانش اول از علم دینی که بحث کاملاً مشخص است، در خوانش دوم نیز وجه تفاوت روشن شد.
این سخن شما در جای خود درست است. اما همین روانشناسی زرد نیز با استفاده از قوانینی همچون کارما، دارما و... تلاش دارد یک هستیشناسی به دست داده و اتفاقاً از هستیشناسی هندوها استفاده کرده است. حالا شما ممکن است به این هستیشناسی نقد داشته باشید و آن را توهمی بدانید اما آنچنان نیز بدون پشتوانه نیست.
داوری: بیان من چنین نبود که کاملاً بیریشه و بدون هستیشناسی است. سخن بر سر آن است که هستیشناسی آن مدون، منسجم و منظم نیست. شما الان میتوانید در آثار مختلف هستیشناسی علم دینی را به نحو مدون شده دنبال کرده و نقد کنید، اما چنین امری در روانشناسی زرد وجود ندارد. چیز مدونی نیست که شما بتوانید آن را نقد کنید. بله محتوای کارما یا دارما، مرتبط با هستیشناسی است، اما آیا تدوین شده، مدون، منسجم و علمی است؟ تصور کنید اگر فردی مسلمان هم نیست، شما میتوانید با ارائه یک کتاب، هستیشناسی اسلامی را به او تعلیم دهید، حالا فرد ممکن است آن را نیز نپذیرد، اما نکته بر سر آن است که هستیشناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی دینی مدون، موجود و منسجم است. لذا در اینجا یک وجه تفاوت بنیادین با روانشناسی زرد به وجود میآید.
اگر کسی در پاسخ این اشکال شما بگوید علت عدم تدوین نظریه روانشناسی عامهپسند آن است که تا کنون کسی به سمت چنین کاری نرفته است - همانگونه که خیلی از مکاتب علمی که امروزه ما آن را میشناسیم روزگاری چنین حالتی را داشتند تا آنکه بهمرورزمان منسجم، مدون و نظریهمند شده و در جهان علم پذیرفته شدند - در این صورت پاسخ شما چیست؟
روانشناسی زرد از خود مهرورزی، پذیرش خود، روان و... سخن میگوید. حالا اگر به این افراد بگویید «خود» یعنی چه؟ هیچی تعریفی از خود که مبتنی بر روانشناسی زرد باشد ارائه نمیشود. تعریفکردن عناصر علم یا رشته یکی از اولیات و بدیهیات کار علمی است.
داوری: اینجا باز دو پاسخ به ذهن من میرسد. آقای دکتر «جاناتان شدلر» که یکی از روانکاوان بزرگ apa است، سخنی دارد که میگوید «روانشناسی زرد حتی مفاهیمی که مورد استفاده قرار میدهد، از مفاهیمی است که تعریف آن در روانشناسی علمی صورت میگیرد.» برای مثال روانشناسی زرد از خود مهرورزی، پذیرش خود، روان و... سخن میگوید. حالا اگر به این افراد بگویید «خود» یعنی چه؟ هیچی تعریفی از خود که مبتنی بر روانشناسی زرد باشد ارائه نمیشود. تعریفکردن عناصر علم یا رشته یکی از اولیات و بدیهیات کار علمی است. در روانشناسی اولین چیزی که میخوانید تعریف روان است. با این حال روانشناسی زرد هیچ تعریفی از «خود» ندارد. «خود» در روانشناسی علمی با مفاهیمی نظیر «خودانگاره»، «خودپنداره» و...تعریف میشود و در نهایت روانشناسی زرد از آن سوءاستفاده میکند. پس معضل خیلی عمیقتر از آن چیزی است که در بخش قبل مطرح کردم. روانشناسی زرد نهتنها فاقد نظریه است، بلکه فاقد تعریف است.
نکته دوم آنکه شاید پنجاه سال دیگر افرادی پیدا شدند و این روانشناسی را مدون کرده، مفاهیم آن را تعریف کرده، بنیانهای نظری برایش طراحی کند، در آن روز ما هم مبانی و آثار آنها را خوانده و نقد و بررسی میکنیم. حتی شاید پس از بررسی انتقادی آن را بپذیریم و بگوییم دیگر از این مکتب برای درمان استفاده خواهیم کرد. اما امروز که نگاه میکنیم میبینیم که این مفاهیم هیچ سر و شکل و هیچ بنیاد فکری و هستیشناختی پشت آن نیست. لذا من در مورد امروز سخن میگویم.
[1] American Psychological Association
[2] Pseudoscience
/ انتهای بخش اول / ادامه دارد...