گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ محمدامیر خوش صحبتان: نگرش ما به مفاهیم و معنایی که از آنها در مییابیم بیش از آن که برساخته خود مفهوم باشد به تصویری باز میگردد که ما از آن دریافت کرده ایم. چه بسا مفهومی را که به ضد خود تبدیل شده میتوان یافت که در اثر همین تصویر ذهنی مقلوب شده باشد. خارج از عالم ذهن، تکانشها و کنشهای بسیاری مارا به جهتهای متخالف سوق میدهند به طوری که نظام شناختی ما ممکن است متاثر از این عوامل و حتی عواملی فراشناختی و در ناخودآگاه انسان و جامعه، ضدمفهومها را به جای مفاهیم بنشاند.
یکی از مفاهیمی که مصداقا شامل چنین قاعدهای قرار گرفته و به ضدمفهومی سترگ بدل شده مفهوم "مسئولیت اجتماعی" است. "هرزگی مفهومی" مسئولیت اجتماعی آن چنان بازه گستردهای را در قبال مدلول این مفهوم باز کرده که "همه" و "هیچ" در آن میگنجد در حالی که ذات این مفهوم با کل و جزئی و اصل و فرعی متمایز مرزبندی شده است.
اگر از جایگاه نص به این مسئولیت بنگریم باید آن را به صورت هرمی ترسیم کنیم که به تعبیر امروزین آن ساختارها در راس این هرم واقع میشوند؛ اما سوال اینجاست که آیا این مفهوم با همین تفسیر و به همین شکل در حافظه اجتماعی جامعه نقش بسته است؟
برای پاسخ به این سوال باید مهمترین مفهوم متناظر با مسئولیت اجتماعی در ادبیات دینی را مطمح نظر قرار داد، مفهومی که مسیر عینیت بخشی اصول مسئولیت اجتماعی است. آن چه ما در ادبیات دینی از آن به عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد میکنیم به صورت روشنی ما را به ساختارهای کلان جامعه ارجاع میدهد. ساختارهایی که در منطق جامعه سازی قرآنی و دینی پیش رانهای اجتماعی جامعه تلقی میشوند.
به عنوان نمونه به این گزارهها نگاه کنیم:
وَالْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَالصِّدْقِ فِیالْمَوَاطِنِ، وَشَنْآنِ الْفَاسِقِینَ. جهاد بر چهار قسم است: ۱ ـ. امر به معروف ۲ ـ. نهى از منکر ۳ ـ. راستى در هنگامه شکیبائى ۴ ـ. دورى از گناهکار. (نهج البلاغه/ کلمات قصار/ ۳۱)
در این گونه روایات بخش جدی و اصلی مفهوم جهاد به امر به معروف و نهی از منکر اختصاص داده شده است.
این در حالی است که در گونهای دیگر از روایات و بعنوان نمونه در این روایت نبوی اولویت جهاد به این صورت تبیین شده است: مِنْ أَفْضَلِ اَلْجِهَادِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ. بهترین نبرد و پیکار سخن عدل است که در پیشگاه سلطان ستمگر گفته شود. (ارشادالقلوب ج. ۱ ص. ۹۸)
در صورت بندی اجمالی از این گزارهها میتوان به این نکته اشاره کرد که جهاد بعنوان یکی از مفاهیم اساسی دین در هم پوشانی با مفهوم امر به معروف و نهی از منکر، کاملا ماهیت اجتماعی و ساختاری را به مخاطب القا میکند. با توجه به چنین صورت بندی منطقی است که میتوان روایاتی که به اهمیت امر به معروف و نهی از منکر اشاره میکند را در این نظام واره تحلیل کرد؛ چه آن که در غیر این صورت و تحدید این مفهوم به منکر و معروفهای خرد، چنین تناسبی بین موضوع و حکم غیر قابل درک خواهد بود.
نکته دیگری که قابل اشاره است آن که در صورت تبدیل و تغییر موضوع و مصداق معروف و منکر از کلان به خرد، آیا به مدعای تحقق بخشی از فریضه امر به معروف و نهی از منکر میتوان پرداخت؟
برای پاسخ به چنین سوالی میتوان به گزارههای مورد اشاره نص در این باب پرداخت. به عنوان نمونه ذکر کلامی از امیرالمومنین خالی از لطف نیست، جایی که "ترجیح فروع بر اصول" را دو عامل در "اِدبارِ الدُّوَلِ" یا شکست و از بین رفتن نظام سیاسی ذکر میکنند و میگویند: یُسْتَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ» (غرر الحکم، ص. ۳۴۲)
با این حساب ترجیح فرع بر اصل را نه تنها نمیتوان با مثالهایی از قبیل: "نیمه پر و خالی" توضیح داد بلکه باید گفت که این گونه اصول از چنان اهمیتی بنیادین برخوردارند که در صورت ترجیح فرع بر آنان، ساخت و نظم نهادهای اجتماعی را دستخوش تغییرات جدی میکنند.
حال میتوان به مساله مسئولیت اجتماعی و دوگانه مفهوم و ضد مفهوم بازگشت. صورت بندی جزء و کل ماجرا چنین مینماید که ما در مساله "مسئولیت اجتماعی"، با مفهومی مواجهیم که در ادبیات دینی با تعابیری، چون امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و... متناظر است؛ دو جزء اصلی جهاد را مساله امر به معروف و نهی از منکر تشکیل میدهد؛ و افضل این جهاد، اقدام در مقابل ظلم سیاسی و اجتماعی –ولو بصورت زبانی یا به تعبیر امروزین آن مدنی- است.
ترسیم چنین اصل و فرعی در منکر و معروف، با التزام به گزاره تقدیم اصول بر فروع و تبعات تخلف از این قاعده نهایتا این انگاره را در ذهن متبادر میسازد که ما در تصویری که از مفاهیم مسئولیت اجتماعی، منکر و معروف در جامعه داریم دچار تغییر مفهوم به مخالف خودش شده ایم و طبعا نه تنها "مسئولیت" برآمده از این تصویر موجب تحقق اهداف و غایات آن نخواهد شد بلکه به علت ارائه مفهومی مقلوب در بحث مسئولیت اجتماعی جامعه به تدریج به "مسئولیتهایی که مسئولیت نیست" دل میبندد و در این راه دچار اثر تخدیری آن خواهد شد.
با این تفصیل میتوان به روایات و گزارههای برآمده از آن در بحث معروف و منکر بازگشت و اهمیت چنین بنیانهایی برای تعاملات کلان اجتماعی در جامعه را هضم کرد. جایی که بعنوان نمونه میتوان این روایت را ذکر کرد:
عَنْ الباقِرِ علیه السلام: اِنَّ الأمرَ بِالمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنکَرِ فَریَضَةٌ عـَظیمَةٌ بِهـا تـُقامُ الفـَرائِضُ وَ تَأْمَنُ المَذاهِبُ وَ تَحِلُّ المَکاسِبُ وَ تَرُدُّ الْمَظـالِمُ وَ تَعْمـُر الأرْضُ (وسائل الشیعه/ ج. ۱۱/ ص. ۳۹۵/ ح. ۶)
امام باقر علیه السلام فرمودند: امر به معروف و نهى از منکر دو واجب بزرگ الهى مى باشند که سایر واجبات با آنها بر پا مى مانند و بوسیله این دو راهها امن و کسب و کار مردم حـلال مى شود. با این دو واجب است که داد ستمدیدگان ستانده مى شود و زمین آباد مى گردد.
با چنین تفسیری از امر به معروف و نهی از منکر است که میتوان به اهمیت موضوع و نتایج برآمده از آن در حیطه جامعه سازی واقف شد. لیکن تصویر موجود در جامعه و حاکمان ما از این مفهوم در شناخت و شناساندن منکرهای خردتر، فردیتر و فرعی تری، چون مساله حجاب، روابط شخصی و فردی و... به عنوان اولویتهای مصداقی و موضوعی چنین فریضهای قطعا عینیت بخش آن نخواهد بود و روز به روز ما را به سمت جامعهای خواهد برد که از "مسئولیت اجتماعی" در آن جز پوستینی وارونه و "ضدمفهومی" که صرفا جامعه را ترسناکتر خواهد کرد سوق میدهد که حقیقتا "از چنین جامعهای باید ترسید".
/انتهای پیام/