بررسی اجمالی بر سیر تحولات مشروطه؛
اواخر سده سیزده (ه.ش) آبستن تحولات زیادی است که شیخ فضل الله نوری را از مدافع سرسخت مشروطه به شیخ شهید مخالف مشروطه تبدیل می‌کند. نفوذ جریانات غرب گرا در صفوف این حرکت مردمی مظلومیت تفکر اسلام ناب را بیش از پیش و مجتهدین شیعه را در انزوایی چندین ساله فرو برد. این مطلب تلاشی برای کاستن از شدت مظلومیت شیخ شهید مشروطه است.
گروه راهبرد «سدید»؛ انقلاب مشروطه یا به عبارت بهتر جنبش مشروطه که از آذر ۱۲۸۴ (ش) تا مرداد ۱۲۸۵ (ش) رخ داد از منظر تأثیر گذاری بر هندسه سیاسی ایران معاصر جایگاه بسیار ویژه‌ای دارد، به عبارت بهتر مبدأ تاریخ معاصر ایران را شاید بتوان مشروطه گذاشت، در واقع تاریخ معاصر ایران امروز متشکل از کش و قوس‌هایی است که در میان جریان‌های فعال در مشروطه رخ داد، این أمر به میزانی جدی است که حتی برخی از اندیشمندان تاریخ معاصر، انقلاب اسلامی را خیزش دوباره جریانی در مشروطه می‌دانند که با اعدام شیخ فضل الله به ظاهر از بین رفت از همین رو و به مناسبت فرا رسیدن صدور فرمان مشروطیت نگاهی گذرا بر این حادثه خواهیم انداخت.

در مشروطه چه گذشت؟
ابتدا و برای آنکه اطلاعات و تحلیل‌های ارائه شده در این بخش معنادار شوند لازم است نگاهی کوتاه به آنچه در مشروطه گذشت بیندازیم.

با اوج گرفتن بی عدالتی‌ها در سطح جامعه، فلک کردن تعدادی از تجار توسط میرزا احمد خان علاء الدوله همانند کبریتی در انبار باروت عمل کرده و اعتراضات مردم به رهبری علما را شکل می‌دهد. این اعتراضات با شعار عدالتخانه نخست با تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم و سپس با مهاجرت کبری و تحصن در حرم حضرت معصومه (س) ادامه یافت. با غیبت روحانیون به واسطه تحصن در حرم حضرت معصومه (س) روشنفکری عنان جریان را در دست گرفته و تحصن‌ها به سفارت انگلیس انتقال یافت. در این اثنا شعار عدالتخوانه جای خود را به مشروطه داد. سپس مجلس اول مشروطه شکل یافته و شیخ فضل الله نوری شعار مشروطه مشروعه را سر داد، سپس با به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه دوران استبداد صغیر شروع می‌شود. در مرحله بعد مشروطه خواهان توسط روسیه و انگلیس از شمال و جنوب مسلح شده و روانه تهران می‌شوند و پس از ساقط کردن محمد علی شاه مجلس مشروطه دوم شکل گرفته و شیخ فضل الله اعدام می‌گردد.

بستر‌های اجتماعی وقوع مشروطه

شاید این بخش از رساله مقیم و مسافر حاج آقا نورالله اصفهانی برای نمایاندن وضعیت آن روز‌ها کفایت کند:
«یک موقع سفری به نزدیکی‌های مشهد داشتیم. در آنجا هنگام پخت غذا صاحب خانه التماس کرد که اگر چلو طبخ می‌کنید  آبش را در نهایت به ما بدهید. پذیرفتم، ولی کنجکاو شدم که آن‌ها آب چلو را برای چه می‌خواهند. بعد که آب چلو را به آن‌ها دادیم آشپز را مأمور کردم که برود و ببیند آب چلو را برای چه می‌خواستند. سپس آشپز دید که در آن سبوس جو ریخته و با اشتها از دست هم می‌ربایند و می‌خورند. بعد که شدت فقر آن‌ها را دیدم به آشپز دستور دادم که یک بشقاب چلو به آن‌ها بدهد، اما به محض اینکار دیدم صدای شیون از خانه آن‌ها بلند شد. با همراهان به نزد آن‌ها رفتیم و علت شیون را پرسیدیم که گفتند سال گذشته محصول کمی به دست آمد که آنرا فروختیم و به عنوان مالیات به دولت دادیم؛ بعد فروعات حواله کردند که دو بره و گاو داشتیم فروخته و به آن‌ها دادیم. سپس رسوم پیشکاری حواله کردندکه دیگر چیزی نداشیم. مأموران چنان سختگیری می‌کردند که ناچار طفل خود را  نزد ترکمن‌ها برده و به هفت تومان فروختیم. طفل وقتی ترکمن‌ها را دید لرزید و به ما پناه آورد. اورا آرام کرده و خواباندم و بعد به ترکمن‌ها گفتم تا من نرفتم اورا بیدار نکنید. اکنون از آن موقع ما هر وقت غذای خوشمزه می‌خوریم به یاد دختر خویش می‌افتیم.»

گذشته از فقر گسترده و ظلم ساختاری موجود، قرارداد‌های ننگین استعماری همچون گلستان، ترکمچای، قرارداد‌های اقتصادی رویتر و تالبوف و افزایش نفوذ بیگانگان همگی زمینه را برای ایجاد اعتراضات مساعد می‌ساخت.

صحنه گردانان مشروطه

بازیگران انقلاب مشروطه را می‌توان به چهار قسم به شرح زیر تقسیم نمود:
نیرو‌های مذهبی: جریان‌های مذهبی فعال در مشروطه را می‌توان به مشروطه خواهان مقدس به رهبری مرحوم آخوند خراسانی و علامه نائینی و مشروطه مشروعه به رهبری شیخ فضل الله نوری تقسیم کرد. هسته مرکزی اندیشه مذهبی را باور به ربوبیت خداوند متعال تشکیل می‌داد؛ به عبارت دیگر حکومت تنها متعلق به خداوند و هر سیستمی که بتواند به این ایده نزدیک‌تر شود مطلوب این جریان بود. در خصوص اختلافات این دو دسته از جریان مشروطه خواه در ادامه مطالبی را مطرح خواهیم کرد.

استبداد: به صورت کلی هر کس رأی خود را بدون توجه به هدایت الهی ملاک و میزان قرار دهد مستبد نام دارد.   ریشه استبداد ایران چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام در نظام ایلیاتی حاکم استوار شده است. در این ساختار رئیس حتی اگر دینی عمل کند قدرت خود را از دین نگرفته و محبوبیت او میان مردم پیوندی با شیوه عمل او ندارد.

روشنفکری و استعمار: روشنفکری پدیده‌ای نوظهور در جوامع اسلامی است که  ریشه در تعالیم غربی دارد، این طبقه نوظهور از میان شاهزادگان قاجار که سفر‌هایی به اروپا داشته اند شکل می‌گیرد. دو شاخصه اصلی این طبقه نخست نا آگاهی از تعالیم دینی و سپس ارتباط مستمر با غرب است که به دنبال آن نوعی احساس دلدادگی در میان افراد این طبقه نسبت به غرب شکل می‌گیرد. اشخاصی همچون ملکم خان و آخوند زاده که غرب را خیر مطلق می‌پنداشتند و تنها وظیفه ما را وابسته شدن به آن‌ها تصور می‌کردند از چهره‌های شاخص روشنفکری در این عصر هستند. یکی از مهره‌های اصلی روشنفکری در این برهه حسینقلی خان نواب است که در زمان تحریم تنباکو در استخدام کمپانی رژی به سر می‌برد. وی که همسری ایرلندی داشت، درس خوانده انگلیس و از فعالان ویژه مشروطه در این برهه بود. حسینقلی خان در نهایت کارمند سفارت انگلیس شده و در مجلس اول مشروطه نفوذ فراوانی داشت. وی نقشه ترور شیخ فضل الله در دوران استبداد صغیر را کشید و همچنین در روز به توپ بستن مجلس جان تقی زاده و دیگر روشن فکران را نجات داد. بنا بر سخن سفیر انگلیس، رهبری واقعی جریان با او بوده و در حزب دموکرات تقی زاده، نقش هادی و رهبر را ایفا می‌کرده؛ سپس وزیر خارجه کشور شده و در جریان شوستر به ایران و خلع صلاح ستارخان در پارک اتابک نقش موثری داشت. سر جرج بارکلی سفیر انگلیس پس از اعدام شیخ فضل الله به انگلیس نامه می‌زند که کمیته ملیون اداره کشور را بر عهده گرفته و حسینقلی خان نواب آن را از نظر فکری اداره می‌کند. حضور چنین اشخاصی نشانه‌ای بزرگ بر تأثیر و نفوذ بریتانیا در جریان مشروطه است.

شرح مبسوط اتفاقات مشروطه [۱]شیخ فضل الله نوری در لوایح صادره در تحصن حرم حضرت عبدالعظیم که تحت عنوان شرح مقاصد منتشر شده بود علل و عوامل شروع حرکت اولیه عدالت خانه را اینچنین تشریح می‌کند: «سال گذشته از سمت فرنگستان سخنی به مملکت ما سرایت کرد و آن سخن این بود که هر دولتی که پادشاه و وزراء و حکامش به دلخواه با رعیت رفتار می‌کنند آن دولت سرچشمه ظلم و تعدی و تطاول است و مملکتی که ابواب ظلم و تعدی و تطاول در آن مفتوح باشد آبادانی برنمی دارد و لایزال در پریشانی رعیت و بی سامانی اهالی می‌افزاید تا آنجا که بالمره آن مملکت از استقلال می‌افتد و در هاضمه جانور‌های جهانخوار به تحلیل می‌رود.» شیخ فضل الله سپس در ادامه می‌گوید که علما باهم جلسه گرفته و در آنجا گفتند: «معالجه این مرض مهلک آن است که مردم جمع شوند و از پادشاه بخواهند که سلطنت دلخواهانه را تغییر دهد و در تکالیف دولتی و خدمات دیوانی؛ و وظایف درباری قراری بگذارند که من بعد رفتار و کردار پادشاه و طبقات خدم و حشم او هیچ وقت از آن قرار تخطی نکند و این قرارداد هم مردمان عاقل و امین و صحیح از خود رعایا به تصویب یک دیگر بنویسند به صحه پادشاه رسانده و در مملکت منتشر نمایند. سلسله علمای عظام و حجج اسلام، چون از این تقریر و از این ترتیب استحضار تام به هم رسانیدند؛ مکرر با یکدیگر ملاقات نمودند و مقالات سرودند و همه تصدیق فرمودند که این خرابی در مملکت ایران از بی قانونی و ناحسابی دولت است و باید ازدولت تحصیل مجلس شورای ملی کرد که تکلیف دوایر دولتی را معین و تکالیفشان را محدود نماید.»

همانطور که ملاحظه می‌کنید در این لوایح دو عنصر غرب و استبداد داخلی در رساندن مردم و روحانیت به اندیشه عدالت خانه و مجلس تأثیر گذار بوده است. در واقع در توضیح عامل غرب باید گفت که سیلی از طرف مغرب زمین آمده؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم تجدد با ساختار‌های غربی اش به سمت ما حجوم آورده از همین رو روحانیت با درک درست این مطلب سعی در برخوردی گزینشی با غرب مبتنی بر دین کردند که حاصل آن عدالت خانه بود.

ابتدا نهضتی با گرایش اصیل اسلامی به رهبری علما با عنوان جنبش عدالتخانه شکل گرفت. مهاجرت به قم و بسط نشینی در حرمین مطهر حضرت عبدالعظیم و حضرت معصومه متعلق به همین جریان است و دست خط مظفرالدین شاه برای تأسیس مجلس مشروطه هم پاسخی به همین حرکت بود.

شهید شیخ فضل الله نوری، نماینده میرزای شیرازی در تهران، مجتهدی چیره دست و آشنا به مکاتب غربی بود از همین رو در تهران نقشی کلیدی را ایفا می‌کرد؛ روحانیت نجف یعنی مرحوم آخود خراسانی علی رغم دریافت ده هزار نامه از تهران برای ورود به بحث مشروطه هرگز ورودی به موضوع نداشتند  مگر بعد از دریافت نامه شیخ فضل الله که حرکت عدالت خواهی مردم را تأیید کرده بود. شیخ فضل الله در این باره می‌گوید: «علمای بزرگ که در مجاورت عتبات عالیات و  سایر ممالک هستند هیچ یک همراه نبودند همه آن‌ها را با اقامه دلایل و براهین؛ من همراه کردم.»

از حرم تا سفارت انگلیس

 مرحله بعد انقلاب از سفر علما به قم شروع می‌شود که سفارت انگلیس به همراهی روشنفکران داخلی شعار‌ها را از عدالت خانه تغییر داده و جریان را به سفارت انگلیس می‌کشانند. اولین بار به دنبال تحصن پانزده هزار نفره مردم در سفارت انگلیس به مردم گفته شد که مشروطه بخواهید که دوای شما در مشروطه است. بعد از آن با دسیسه دست خط شاه محتضر را تغییر داده و واژه اسلامی را حذف کرده و واژه ملی را به جای آن نشاندند. مشروطه برخلاف تصور رایج که گمان می‌شود از زبان عربی گرفته شده از لاشارت فرانسوی؛ شارت بلژیکی و چارک انگلیسی گرفته شده که مقصود همان قانون اساسی بلژیک و فرانسه است. مشروطه به دست آمده تقریبا بر همان مفهوم فراماسونری آزادی؛ برابری و برادری استوار بود. جریان روشنفکری با زیرکی تمام مشروطه را با واژگان اسلامی معرفی می‌کرد. کسروی در این باره می‌گوید: «تا دیری سخن از شریعت و رواج آن می‌رفت و بسیاری از مردم می‌پنداشتند آنچه خواسته می‌شود همین است. اما پس از این فریب؛ میتینگ‌های ضد اسلامی و شب نامه‌های وهن آمیز علیه اسلام پخش شد و بابی‌ها و فراماسون‌ها سلسله جنبان مجلس مشروطه شدند.» در مقابل همین جریان بود که شیخ شهید مشروطه مشروعه را مطرح ساخت. هنوز یک ماه و نیم از تشکیل مجلس اول مشروطه نگذشته بود که طرح استقراض از انگلیس مطرح شد. یکی از کسانی که در مقابل این طرح به شدت مخالفت کرد و از طرح راه اندازی بانک ملی دفاع کرد شیخ فضل الله نوری بود به گونه‌ای که کسروی در وصف او می‌نویسد: «ملایان که به چنین کار‌ها کمتر ورود می‌کردند هم همراهی نمودند، از جمله حاجی شیخ فضل الله که دویست تومان گردن گرفت».

مجلسی که مظفرالدین شاه حکم تأسیس آن را داد وبر اساس آن انتخابات مجلس صدر مشروطه رخ داد، متناسب با تز عدالت خانه و متشکل از اصناف مختلف مردم بود. در واقع عدالت خانه عنصر نظارتی و محدود کنند دولت و مشروطه عنصر جانشین برای شریعت اسلامی است که یکی از کار‌های آن قانون گذاری برای محدود کردن حکومت بود از همین رو مشروطه مفهوم وسیع تری را به نسبت عدالت خانه در بر می‌گیرد.

مجلس اول برای عدالت خانه تشکیل شد به همین دلیل اگر به اسم افراد آن نگاه کنید می‌بینید متشکل شده است از اسامی مانند میرزا باقر بقال و رزار و ... که سوادی برای تدوین قانون اساسی نداشتند از همین رو اقلیت روشنفکر مجلس که با قانون اساسی انگلیس و فرانسه آشنا بودند به مجلس خط دهی کرده و قوانین غربی را حتی بر شریعت اسلام هم برتری دادند. طرح شیخ فضل الله در این برهه آن بود که اگر می‌خواهید برای همه چیز قانون بنویسید پس باید بر اساس شریعت اسلام این قوانین تدوین شود، از آنجاکه اینکار جز از فق‌های اسلام بر نمی‌آید پس باید شورایی از فق‌ها بر مجلس نظارت کنند.

جنجال در مشروطه اول بر سر چه بود؟

در جریان نهضت مشروطه یک قانون اساسی وجود دارد که عمدتا در رابطه با نحوه انتخابات مجلس شورا است و یک متمم قانون اساسی که در رابطه با قوانین قضا، دولت، حد و مرز ملت و حکومت  است که پس از تصویب به امضاء محمد علی شاه رسیده و جنجالی که در مشروطه اول رخ داد و منجر به بست نشینی شیخ فضل الله و مجتهدین دیگر در حرم حضرت عبدالعظیم شد بر سر همین متمم است. طبعا اشخاصی، چون شیخ فضل الله نمی‌توانستند در مقابل تلاش لژ‌های فراماسونری در تصویب این قانون سکوت کنند.

این مطلب تصور اشتباهی است که جناح روشنفکر تنها خودکار بیک در دست دارد بلکه این جریان بمب و شش لول خود را در مقابل علما نشان دادند. در رأس این گروه ها، گروه  ترور حیدر عمو اغلی قرار دارد که هر مخالف سرسختی را ترور می‌کند. در چنین فضایی شیخ فضل الله بر سر هدایت مشروطه، به صورت علنی با سفارت روس و انگلیس درافتاده و شاه را مجبور به نوشتن اعلامیه علیه بیگانگان می‌کند. در رابطه با شدت نفوذ انگلیس توجه به این دو نکته ضروری است که چرچیل مدیر اداره شرقی سفارت انگلیس تحت نام آخوند طالقانی به همراه آزادی خواهان برای هدایت افراد نفوذی به قم رفته و از همه مشکل ساز‌تر اداره پست و تلگراف در قبضه انگلیس قرار داشت، در نتیجه بر همه اخبار و حوادث کشور اگاهی و نظارت فائقه داشته که گاهی منجر به تحریف تلگراف‌ها هم می‌شد. [۲]در نهایت جریان رونفکری وابسته به سفارت انگلیس با مأمور کردن شخصی به نام عبدالکریم دوات‌گر از اوباش تهران تصمیم به ترور شیخ فضل الله گرفت. وی در مقابل خانه با زدن تیری به سمت ران شیخ فضل الله اقدام به این کار کرد، البته اطرافیان شیخ فضل الله عبدالکریم دوات‌گر را گرفته و ترور نافرجام می‌ماند.

در این برهه جریان وارد دوره‌ای جدید می‌شود؛ مجلس توسط محمد علی شاه به توپ بسته شده و دوران استبداد صغیر شروع می‌شود. برچشیدن مجلس فرنگی مآب چنان موج شادی آفرید که بنابر قول ناظم الاسلام همه مردم مگر تعداد محدودی از شاه تعریف می‌کردند.

به توپ بستن مجلس دستمایه‌ای برای استعمار فراهم کرده تا فشار را بر حکومت بیشتر کند. از طرفی انگلیس، سردار اسعد بختیاری نگهبان لوله‌های نفت دارسی و مدافع بریتیش پترولیوم را تحت عنوان مشروطه خواه مسلح  و از جنوب راهی تهران نمود و از طرف دیگر روسیه، سپهدار تنکابنی مدافع منافع خویش را مسلح و به عنوان مشروطه خواه از گیلان راهی تهران کرد. اتحاد این دو شخصیت با شخصیت یپرم خان ارمنی؛ مجموعه مخوفی را تشکیل می‌داد که تحقق آن نه به سود کشور بود و نه به سود دین. در چنین وضعیتی شیخ فضل الله با مشروطه مخالفت کرد، اما در مقابل جناح مشروطه خواه مقدس نجف بر احیای این مشروطه تأکید داشت. شیخ فضل الله که می‌دید سردارانی مانند اسعد بختیاری؛ سپهسالار تنکابنی و یپرم خان ارمنی هنگامی که پابه تهران بگذارند ریشه  دین و دیانت باقی نمی‌گذارند حضور شاه و استبداد را بر چنین فاتحانی ترجیح می‌داد. شیخ می‌دانست که حضور دولتی متشکل از چنین اشخاصی به منزله تشکیل شرکت سهامی استعمار و مقدمه اجرای قرارداد ۱۹۰۷ است که دو مانع مهم دولت قاجار و روحانیت بر سر راه آن قرار داشت. در نتیجه شیخ فضل الله از محمد علی شاه و مجلس شورای مملکتی که وی تأسیس کرده بود موافقت مشروط کرد. اما در رابطه با حمایت نجف از این نوع از مشروطه باید گفت: که: آزادی در اندیشه نجف به معنای آزادی در برابر استبداد و برابری به معنای برابری در مقابل شریعت اسلام بود. مرحوم نائینی در کتاب تنبیه الامه خود می‌گوید مگر در خواب ببینیم که کسی آزادی را به معنای آزادی از مذهب بداند. نجف تصور دیگری نداشت که اکنون شعار‌ها معنای دیگری پیداکرده اند. آیت الله طالقانی در ذیل این جمله می‌گوید: با چشم باز پس از پنجاه سال در بیداری می‌بینیم؛ باید به این حقیقت تلخ و ناگوار اعتراف نمود که آزادی از عبودیت استبداد آزادی از قیود دین را به همراه داشت.

شیخ فضل الله می‌دید که شعار آزادی در زبان مشروطه خواهان امروزه یعنی آزادی از دین و برابری به معنای نبود تفاوت میان مسلمان و غیر مسلمان است از همین رو به مخالفت می‌پرداخت. [۳]پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان چندین بار شایعه پناهندگی شیخ فضل الله نوری به سفارت‌های بیگانه منتشر شده تا جایی که شیخ در نامه خود به عضد الملک اینچنین می‌گوید که:

«آن روز که وقت نزول بلیات بود و هر کسی به خیال خود پناهی می‌یافت، غیرت اسلامی مرا مانع شد که به احدی غیر از خداوند پناهنده شوم، در اغاز نهضت چهار هزار تومان از مال خود را خرج کردم و بعد از انعقاد مجلس چه همراهی‌ها کردم، تمام حرفم این بود که مجلس باید تهذیب شود. پس پناهندگی برای چه؟ تقصیری ندارم» [۴]در رابطه با سرنوشت مشروطه مشروعه پس از فتح پایتخت باید گفت: که: شیخ فضل الله نوری رهبر این جریان اعدام شد، اما این اعدام موجی از تنفر میان مردم ساخت که در نتیجه آن اعدام آشکارا جای خود را به مسموم کردن و ترورر کردن داد. ملاقربانعلی مجتهد برجسته زنجان توسط یپرم خان به سامرا تبعید و در آن جا مسموم شد. حاج میرزا حبیب خراسانی مجتهد بزرگ مشهد مسموم  و آیت الله خمامی در رشت هم به شهادت رسید. در نتیجه همه همفکران شیخ ترور و یا تبعید شدند.

جناح مشروطه خواه مقدس نجف پس از اعدام شیخ فضل الله و رو شدن نیات ضد اسلامی مشروطه خواهان به رهبری مرحوم آخوند خراسانی؛ میرزای نائینی؛ سید بهبهانی و سید طباطبایی با جناح فاتح اختلاف کردند. مرحوم اخوند به همه انتقادات تقی زاده به اسلام جواب می‌داد،   اما سرانجام پس ازتشکیل کمیته ترور حزب دموکرات تقی زاده؛ سید طباطبایی خانه نشین؛ سید بهبهانی ترور و مرحوم آخوند هم به نحو مشکوکی فوت شد. لازم به ذکر است که مرحوم آخوند خراسانی پس از مشاهده وضعیت موجود لشگری را جهت حمله به تهران تدارک دید و در کاظمین اردو زد، اما در آن شهر به نحو مشکوکی کشته شد. علامه نائینی هم بعد از این جریان کتاب تنبیه امه خود را جمع و همه را به فرات ریخت و در انزوای سیاسی به صورت جدی وارد مباحث علمی شد و تا آخر عمر دیگر وارد سیاست نشدند.

 لازم به ذکر است که فاتحان تهران همگی ضد مذهب نبوده بلکه اشخاصی، چون ستارخان هم در این میان نقش ایفا می‌کردند. ستارخان در این ماجرا در واقع لوتی با مرامی است که طبق فتوای مرحوم آخوند خراسانی و برای دفاع از دین به نفع مشروطه قیام کرده، اما وقتی می‌بیند که در تهران یپرم خان و ضد دین‌ها حاکم شده و مجتهدین مشروطه خواه را به جرم اسلام خواهی اعدام و ترور می‌کنند؛ تیم ترور تشکیل داده و عناصر روشنفکر ضد دین را از میان بر می‌دارد، اما جریان روشنفکری در پارک اتابک، ستارخان را به توپ و گلوله می‌بندد. وی زخمی شده و یاران خود را از دست می‌دهد و بعد از آن منزوی شده و دیگر در مسائل دخالت نمی‌کند. در نتیجه مشروطه خواهان غرب گرا فاتح کل شده و در مرحله بعد از دل این مشروطه خواهان دولت مستبد پهلوی ظاهر می‌شود.


[۱]زمانه: مرداد ۱۳۸۲-شماره ۱۱؛ گفتگو با علی ابوالحسنی، از صفحه ۳ تا ۲۲
[۲]آموزه: تابستان ۱۳۸۳-شماره ۴؛ بررسی پنج اثر از علی ابوالحسنی صفحه ۴۶۰
[۳]ﭘﺎﺭﺳﺎﻧﯿﺎ، ﺣﻤﯿﺪ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻭ ﮐﻼﻡ:: ﻗﺒﺴﺎﺕ:: ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ۰۸۳۱ - ﺷﻤﺎﺭﻩ ۲۲
[۴]ر.ک: رهدار، احمد. غرب شناسی علمای شیعه در تجربه ایران معاصر
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha