بررسی کارنامه فرهنگی چهار دهه پس از انقلاب در گفتگو با مهراب صادق‌نیا؛
فرهنگ عمومی، یک کار تخصصی و فنی است و تنها از عهده کارشناسانی برمی آید که بدون جهت گیری‌های سیاسی، حتی مذهبی (نه اینکه ضد مذهب باشند) مطالعه و برنامه ریزی می‌کنند و در نهایت به اجرا می‌رسند. به نظر بنده فرهنگ عمومی حوزه‌ای است که در کشور ما متولی ندارد.
گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ کارشناسان فرهنگی معمولا در خصوص «فرهنگ عمومی» تعاریف مختلفی دارند که بر اساس همان تعاریف، رویکرد‌های متفاوتی در پیش می‌گیرند. بنا داریم در پرونده‌ای تحلیلی، فرهنگ عمومی و رویکرد ۴۰ ساله جمهوری اسلامی با این موضوع را مورد واکاوی قرار دهیم. برای بررسی بیشتر موضوع با محورهای، نسبت فرهنگ با حکومت و افراد جامعه، بهبود و یا تزل آن در دهه‌های گذشته، متولی اصلی حوزه فرهنگ در نظام جمهوری اسلامی ایران، حذف و یا اصلاح ساختار‌های به‌وجود آمده، را در گفت‌گو با تحلیلگران و صاحب‌نطران پیگیری کرده ایم.
 
به همین بهانه به سراغ مهراب صادق نیا، استادیار گروه ادیان ابراهیمی، دانشگاه ادیان و مذاهب رفتیم و با ایشان در این خصوص به بحث و گفتگو نشسته ایم.
 
برای شروع گفتگو بهتر است یک تعریفی از «فرهنگ عمومی» داشته باشیم و بر اساس این تعریف، بعد از گذشت این سال‌ها آیا وضعیت فرهنگ عمومی در جامعه ما بهتر و یا بدتر شده است؟
 
بر اساس کاربرد واژه «فرهنگ عمومی» معمولا ابهاماتی درباره این کلمه وجود دارد. گاهی فرهنگ عمومی نقطه مقابل فرهنگ مذهبی قرار می‌گیرد لذا در اینجا وقتی می‌گوییم فرهنگ عمومی، فرهنگ سکولار در ذهن تبادر می‌شود. گویی دین یک فرهنگی دارد و توده مردم، فرهنگی دیگر.
گاهی فرهنگ عمومی درمقابل فرهنگ اختصاصی قرار می‌گیرد که گویی بخشی یا گروهی از جامعه یک فرهنگی برای خودشان دارند و عموم مردم هم فرهنگ دیگری و گاهی نیز فرهنگ به مثابه عام آن تلقی می‌شود.
اما به نظر من فرهنگ عمومی مجموعه‌ای از باورداشت ها، ارزش ها، هنجارها، سنت ها، آداب و رسومی است که به صورت فراگیر در جامعه حضور دارند و به صورت عمومی مورد قبول جامعه هستند و با حوزه عمومی زندگی آن‌ها هم سر و کار دارند و در حوزه عمومی هم ما می‌توانیم آن‌ها را مشاهده کنیم.
برای اینکه بررسی کنیم و متوجه شویم که وضعیت فرهنگ عمومی بهتر شده و یا بدتر نخست نیاز به مطالعات کیفی و میدانی فراوانی است و باید ابتدا مشخص کنیم که معنای بهبود و یا پیشرفت فرهنگی به چه معناست؟
 وقتی ما فرهنگ عمومی را با وضعیت آرمانی و ایده آلی که در ذهن داریم مقایسه می‌کنیم می‌بینیم که نسبت به آن‌ها فاصله بیشتری گرفته ایم و وضعیتمان نامطلوب‌تر شده است.

ما وقتی از بهبودی یک فرهنگ صحبت می‌کنیم گویی یک سنجه‌ای داریم و وضعیت موجود را با وضع مطلوب مقایسه می‌کنیم و پس از گذشت زمانی مشخص، به این نتیجه می‌رسیم که به آن وضع مطلوب نزدیک و یا دور شده ایم و بعد نتیجه می‌گیریم که وضعیت حال حاضر ما رو به بهبودی و یا بحران است.
یا اینکه حتی المقدور مولفه‌هایی مثل اعتماد، صداقت و احترام عمومی که این‌ها برای ما یک نظام ارزشی را تشکیل می‌دهند را با وضعیت حال حاضر جامعه چک می‌کنیم؛ مثلا می‌بینیم که اعتماد عمومی در جامعه پایین آمده، یا احترام به بزرگتر‌ها کمتر شده و یا صداقت در میان جامعه کم شده؛ و به شخصه من با این مورد دوم موافق ام و فکر می‌کنم که اگر به این نحو نگاه کنیم باید بگوییم که متاسفانه در برخی موارد فرهنگ عمومی ما رو به وخامت رفته و وضعیت مطلوب تری نسبت به گذشته ندارد؛ بلکه قرائنی نیز وجود دارد که نشان دهد وضعیت نامطلوبی داریم.
در مجموع می‌توانیم بگوییم که اعتماد عمومی مردم نسبت به هم کمتر شده و متاسفانه دایره این بی اعتمادی از انسان‌های غریبه آنقدر محدودتر شده که به خانواده رسیده و خواهر و برادر‌ها هم نسبت به هم بی اعتماد شده اند. حتی زن و شوهر نسبت به هم آن اعتماد سابق را ندارند یا مثلا در حوزه صداقت و راستگویی باز می‌بینیم که اوضاع بهتری نداریم.  وقتی ما فرهنگ عمومی را با وضعیت آرمانی و ایده آلی که در ذهن داریم مقایسه می‌کنیم می‌بینیم که نسبت به آن‌ها فاصله بیشتری گرفته ایم و وضعیتمان نامطلوب‌تر شده است.

در ادامه این بحث در نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر متولی عرصه فرهنگ عمومی چه ارگان و یا سازمانی است و برای مشخص شدن وضعیت فرهنگ عمومی این خواسته را از چه سازمانی باید مطالبه کرد؟ صدا و سیما، حوزه علمیه، سازمان تبلیغات، سپاه، شورای عالی فرهنگی...
 
همه این سازمان‌ها و نهاد‌هایی که نام بردید، ممکن است کار فرهنگی کنند، اما کاری که در حوزه اختصاصی آن‌ها تعریف شده باشد. این سازمان‌ها هر کدام به بخشی از کار فرهنگ می‌پردازند. ولی آن وسط که حوزه عمومی فرهنگ است، بدون متولی مانده است.
همه سازمان‌هایی که به اذهان عموم کار فرهنگی می‌کنند، از نظر من کار فرهنگی نمی‌کنند. در اصل این‌ها کار مذهبی می‌کنند.

یعنی حتی ما باید از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این انتظار را داشته باشیم که به این حوزه رسیدگی کند، اما متاسفانه او هم تکلیف مشخص و روشنی ندارد یعنی با کلمه ارشاد و اسلامی که در ادامه فرهنگ آمده اند، ابهام این وزارتخانه هم بیشتر شده است؛ نمی‌داند که او هم مثل سازمان تبلیغات اسلامی وظیفه توسعه و بسط معارف اسلامی و مذهبی را عهده دار است و یا توجه به فرهنگ عمومی را باید در اولویت خود قرار دهد؛ در واقع کسی به این وجه عمومی فرهنگ التفاتی ندارد.
همه این سازمان‌ها که به اذهان عموم کار فرهنگی می‌کنند، از نظر من کار فرهنگی نمی‌کنند. در اصل این‌ها کار مذهبی می‌کنند. خیلی مهم است که شما از چه زاویه‌ای به این موضوع توجه دارید. چهل سال است که در کشور ما به بهانه تعمیق فرهنگ مذهبی، همه دارند کاری را که یک روحانی می‌کند، انجام می‌دهند. درحالیکه آن حوزوی باید کار خودش را انجام دهد. طبیعی است که یک حوزوی باید ایده آل‌های فرهنگی را آنگونه که از نفوس مذهبی می‌فهمد به ما بگوید، اما سایر ارگان‌ها مثل سازمان تبلیغات، صدا و سیما، سپاه و... باید ابتدا وضعیت فرهنگ عمومی را ببینند، بعد مطالعه کنند که این فرهنگ عمومی چه نسبتی با آن ایده ال‌ها و ارزش‌ها دارد.

یک خطایی معمولا رخ می‌دهد که تبلیغ مذهب را به معنای کار فرهنگی می‌بینیم. کار فرهنگی معنای دیگری دارد و برای این کار باید شرایط عمومی و وضعیت جامعه را بررسی کنید. درضمن اگر اتفاقی در حوزه فرهنگ عمومی پیش بیاید، آن وقت تمام تعالیم مذهبی هم بی اثر می‌شوند. به عنوان مثال اگر در فرهنگ عمومی، دین داری یک ارزش تلقی نشود، آنگاه تمام فعالیت‌ها و تبلیغات دستگاه‌های مذهبی بی اثر خواهد شد.
در شورای عالی انقلاب فرهنگی یک ترکیبی وجود دارد که کارشان پرداختن به فرهنگ عمومی است و در آنجا تنها چیزی که به آن‌ها نمی‌آید، تعلق به فرهنگ عمومی است.
یک خطایی معمولا رخ می‌دهد که تبلیغ مذهب را به معنای کار فرهنگی می‌بینیم. کار فرهنگی معنای دیگری دارد و برای این کار باید شرایط عمومی و وضعیت جامعه را بررسی کنید. درضمن اگر اتفاقی در حوزه فرهنگ عمومی پیش بیاید، آن وقت تمام تعالیم مذهبی هم بی اثر می‌شوند.


فرهنگ عمومی همان طوری که از اسم آن پیداست یک کار تخصصی و فنی است و تنها از عهده کارشناسانی برمی آید که بدون جهت گیری‌های سیاسی، حتی مذهبی (نه اینکه ضد مذهب باشند) فرهنگ عمومی را مطالعه می‌کنند، برای آن برنامه ریزی می‌کنند و در نهایت به اجرا می‌رسند. به نظر بنده فرهنگ عمومی حوزه‌ای است که در کشور ما متولی ندارد.
شما کافی است نگاهی به فرهنگ عمومی فضای سیاسی کشور داشته باشید؛ کلماتی که کنشگران سیاسی به کار می‌برند، تعابیری که نمایندگان مجلس، وزرا و حتی روسای قوا به کار می‌برند، این‌ها تعابیری است که وقتی با نگاه مطالعات فرهنگی به آن‌ها نگاه می‌شود، متوجه می‌شوید که آن کاستی‌های حوزه عمومی در بخش فرهنگ حتی به ادبیات سیاسی ما هم وارد شده است و متاسفانه حتی به ادبیات مذهبی ما هم سرایت کرده است. یعنی در حوزه مذهب هم شما آن کاستی‌ها را مشاهده می‌کنید.


بر حسب فرمایش شما در این سال‌ها حوزه فرهنگ عمومی بدون متولی بوده است و از طرفی در نظام جمهوری اسلامی بسیاری از سازمان‌ها و ارگان‌ها بر حسب قدرت و نفوذی که داشته اند به نام فرهنگ، بودجه‌های بسیاری گرفته اند؛ آیا در این سال‌ها نظام توسط این ارگان‌ها توانسته آن فرهنگ مد نظر خود را به صورت ایدوئولوژیک بین مردم نهادینه کند و اگر موفق بوده، آیا با حذف قوانین موجود، مردم کماکان حتی بدون این قانون اجباری، آن را رعایت خواهند کرد؟

اتفاقی در کشور ما افتاده که می توان آن را به غلظت ایدوئولوژی و رقیق شدن و یا کاهش فرهنگ تعبیر کرد؛ تراکم و دانسیته ایدوئولوژی در کشور ما بالاست. مثل مبارزه با فلان قدرت‌ها یا ستیزه با فلان گروه‌های سیاسی؛ حتی با بهداشت ما به صورت ایدوئولوژیک برخورد می‌کنیم که فلان رویه درمانی باید اتفاق بیافتد و فلان رویه نه؛ در صدا و سیمای ما تمام اخبار بر اساس یک ایدوئولوژی منتشر می‌شوند و تمام اخبار باید در راستای همان ایدوئولوژیک باشند وگرنه یا سانسور می‌شود و یا اصلا توجهی به آن نمی‌شود.

سخن من مخالفت با این ایدوئولوژی‌ها نیست؛ باید توجه کرد که این ایدوئولوژی‌ها بدون حمایت از فرهنگ عمومی مورد توجه قرار نمی‌گیرند. یعنی اگر برای فرهنگ عمومی اتفاقی بیافتد که نتواند از این ایدوئولوژی‌ها حمایت کند، آن وقت شما مجبورید که برای این ایدوئولوژی‌ها دست به وضع قانون، اسلحه و پلیس ببرید تا بتوانید آن‌ها را تحمیل کنید.
اگر برای فرهنگ عمومی اتفاقی بیافتد که نتواند از ایدوئولوژی‌ها حمایت کند، آن وقت شما مجبورید که برای این ایدوئولوژی‌ها دست به وضع قانون، اسلحه و پلیس ببرید تا بتوانید آن‌ها را تحمیل کنید.
 
یکی از آن ایدوئولوژی‌ها حجاب است که در جامعه ما به مثابه یک امر فرهنگی به آن نگاه نشده است و قرار شده که مردم پوشش داشته باشند بدون اینکه چرایی آن برایشان روشن شود. اصلا چرا حجاب و بی حجابی اینقدر به ایدوئولوژی سیاسی کشور ما ربط پیدا کرده است؟ صدا و سیما می‌گوید شما باید حجاب داشته باشید و برای آن کار فرهنگی انجام می‌دهم؛ اگر این کار فرهنگی است، پس دلیل وجود نیروی قهریه‌ای به نام پلیس برای این کار چیست؟ قوه قضاییه که فرد بی حجاب را مجازات می‌کند چکاره است؟ آیا تا به حال شده برای تشویق مردم به خوردن لبنیات از قوه قهریه پلیس استفاده کنیم؟ خیر، چون به مثابه یک امر فرهنگی آن را تبلیغ می‌کنیم.
لذا، چون حجاب سویه ایدوئولوژیک پیدا کرده، این امر از جنبه فرهنگ عمومی حمایت نمی‌شود. حتی وجدان عمومی در برابر آن آسیب نمی‌بیند. یعنی شما فکر کنید که دادستان محترم از خانمی که کشف حجاب کرده به بهانه اینکه این خانم وجدان عمومی را جریحه دار کرده، شکایت کند. باید از او پرسید که از کجا می‌دانید با این کار وجدان عمومی جریحه دار شده است؟ بسیاری از خانم‌های باحجاب از اینکه خانمی روسری خود را برداشته، وجدانشان جریحه دار نمی‌شود.
در پاسخ به این سوالتان که اگر از فرد اعلام کنند حجاب اختیاری است، باید بگویم که اتفاق خاصی در جامعه نمی‌افتد. یعنی وضعیت جامعه از حال حاضر بدتر نمی‌شود. نه فقط بحث حجاب بلکه در سایر امور فرهنگ عمومی، نظام نتوانسته به اهداف خود برسد و دلیل آن هم روشن است؛ چون هیج وقت به فرهنگ به مثابه فرهنگ نگاه نکرده است. همیشه به فرهنگ به مثابه ایدوئولوژی و یا امر مذهبی نگاه کرده است.

به نظر می‌رسد که فرهنگ در جامعه ما به بیشتر به دست سیاسیون بررسی می‌شود تا اهل آن؟
 
اجازه دهید با این مقدمه کوتاه پاسخ شما را عرض کنم. فرهنگ یک اتفاقی است که از درون می‌جوشد و قدرت بسار زیادی دارد. به عنوان مثال شب یلدا و یا عید نوروز با خود رسم و رسوم و آدابی دارد و هیچ قوه قهریه‌ای نمی‌تواند مانع برگزار نشدن این مراسمات شود. شما اگر پایگاه سنتی و فرهنگی یک امر را لحاظ نکنید و بخواهید از بیرون به آن تحمیلی داشته باشید، قطعا بدانید که از حمایت لازم برخوردار نخواهد شد. درواقع فرهنگ عمومی آن تقاضا را رعایت نمی‌کند.
مشکل ما این است که فرهنگ هم روی میز سیاسیون بررسی می‌شود و هم روی میز آن‌ها درمان می‌شود.

فرهنگ را باید صادقانه مطالعه کرد، گزارش داد و نترسید. مشکلی که در نهاد‌های فرهنگی وجود دارد این است که به دنبال معرفی یک فرهنگ کامل اند. بلکه ما باید به دنبال فرهنگی باشیم که الان در جامعه وجود دارد. نباید بخش‌هایی از فرهنگ را پنهان و بخش‌هایی از آن را آشکار کنیم. ما باید با خصلت‌ها و مشکلات فرهنگی خودمان آشنا شویم تا بتوانیم آن‌ها را درمان کنیم. در واقع ما باید حتما یک ایده آل فرهنگی داشته باشیم، ولی باید وضع خودمان را محترم بشماریم یعنی بگوییم ملت ایران این بعد مثبت را به لحاظ فرهنگی دارند، ولی فراموش نکنیم که فلان عیب فرهنگی را هم داریم. ما نمی‌توانیم صرفا با توجه به آن وضعیت مطلوبی که در ذهن ما است، این عیب‌های خودمان را نادیده بگیریم.

فرهنگ اساسا باید در دانشگاه‌ها درباره اش فکر بشود، بررسی شود و بعد سر میز تصمیم گیرندگان سیاسی قرار گیرد تا چاره جویی و درمان شود. مشکل ما این است که فرهنگ هم روی میز سیاسیون بررسی می‌شود و هم روی میز آن‌ها درمان می‌شود. باید دانشگاه‌های کشور بودجه‌هایی داشته باشند برای بررسی وضعیت فرهنگی کشور که این وضعیت را صادقانه گزارش دهند و نهاد‌های تصمیم گیر نیز صادقانه آن‌ها را مطالعه و برنامه ریزی کنند، آن وقت آن اتفاق و تحول فرهنگی رخ می‌دهد و از ارگانیزه شدن فرهنگ نیز جلوگیری خواهد شد.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha