بررسی کارنامه فرهنگی چهار دهه پس از انقلاب در گفتگو با سینا کلهر؛ بخش دوم
نکته این است که همان میزان فرهنگی که در اول انقلاب در بین مردم رایج بوده، در حال حاضر نسبت به آن وضعمان بهتر و یا بدتر شده است؟ از نگاه بنده این تلاش و برنامه‌ای که برای اصلاح فرهنگ عمومی در پیش گرفته شده، به همان هم خدشه وارد شده است.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ بخش نخست گفتگو با سینا کلهر، پژوهشگر حوزه فرهنگ با عنوان «احساس خطر در قلمرو فرهنگ عمومی»به این مسئله اشاره داشت که آدم‌ها احساس می‌کنند در تمام حوزه‌های روابط اجتماعی، مدام دچار حیله و نیرنگ و فریب‌اند. یعنی آن وجه صادق بودن و قابل‌اعتماد بودن افراد خیلی تنزل پیداکرده است.
در ادامه این گپ و گفت که از منظر شما می‌گذرد به رفتارشناسی نهادهو سازمان‌های  فرهنگی پرداخته ایم.
 

ولی متاسفانه عملکرد ضعیف بسیاری از دولتمردان در دولت‌های مختلف به علت همان دوپارگی سیاسی که فرمودید، این مساله را بوجود آورده که مردم این ناملایمات را پای کل نظام می‌گذارند و فرقی بین دولت و رهبری قائل نمی‌شوند.

بله این حرف درستی است؛ به حساب نظام گذاشته می‌شود، ولی اگر ما به دنبال عوامل موثر در حوزه سیاسی و ساختار‌های سیاسی می‌گردیم، باید ببینیم نقش و وزن هر کدام از این موارد چقدر بوده و آن وقت می‌توانیم بگوییم که این‌ها محدود به قوه مجریه یا مقننه باقی نمی‌ماند. شما این را در نظر بگیرید که وقتی ما از قوه مجریه صحبت می‌کنیم، این بدین معنی نیست که وضعیت قوه مقننه و یا قضاییه خوب و یا بد بوده؛ ما به لحاظ اینکه قوه مجریه در این خصوص قدرت و تاثیرگذاری بیشتری دارد، از آن صحبت می‌کنیم.

ما اگر به دنبال تحول در فرهنگ عمومی هستیم اول باید این تحول در دولت به عنوان یک ابزار بسیار مهم صورت پذیرد. اما من قائل به این نیستم که دولت به تنهایی می‌تواند این تحول را در فرهنگ عمومی انجام دهد. بلکه خود مردم هم باید این خواست و اراده در آن‌ها وجود داشته باشد و این خواستن باید در درون مردم ایجاد شود. نمی‌شود ما به دنبال منافع خودمان باشیم، مدام در حال خلاف کردن و دروغ گفتن باشیم و از آن طرف انتظار راستگویی و صداقت داشته باشیم. اینجا همان جایی است که دستگاه‌های فرهنگی باید ورود می‌کردند و کم کاری کردند.

البته این را باید در نظر بگیریم که دستگاه‌های فرهنگی در جمهوری اسلامی وضع مخمصه آمیزی دارند؛ یعنی معلوم نیست که روابط عمومی نهاد دولت و سیاست اند و یا دستگاه فرهنگی اند. از صداو سیما تا سازمان تبلیغات و شورای فرهنگ عمومی موضع مشخصی ندارند که آیا این‌ها توجیه گر عملکرد نظام اند و یا صیانت کننده و پاسبان و پاسدار نظام فرهنگی اند. ولی اگر همین دستگاه‌ها بنا بود کاری انجام دهند، کار اصلیشان همین ایجاد مطالبه در مردم برای تغییر خودشان بود. البته این در شرایطی است که دولتمردان و دولت زنان شما هر روز در حال انجام دادن رذائل اخلاقی نباشند و این واقعا یک معادله دو طرفه است؛ دولت و مردم به صورت همزمان باید این تغییرات و تحول را کلید بزنند.
 

بسیاری از این دستگاه‌های فرهنگی که نام آن‌ها ذکر شد، در این سال‌ها عموما با فرهنگ به مثابه یک امر ایدوئولوژیک رفتار کرده اند و هر کدام به واسطه قدرت و نفوذی که داشته اند، بودجه بیشتری نیز گرفته اند. آیا در این سال‌ها این دستگاه‌ها توانسته اند آن فرهنگ مورد نظر خود را به صورت نظام‌مند و ایدوئولوژیک بین مردم نهادینه کنند و اگر موفق بودند؛ در صورت حذف قانون مثلا حجاب در جامعه، آیا مردم الزامی به رعایت آن می‌بینند؟

واقعیت این است که ما در همان حوزه‌های مدنیت و شهرنشینی دستاورد‌های مثبتی داشته ایم و همه این‌ها در همین نظام بوجود آمده است. ولی در بسیاری از حوزه‌های دیگر عملکرد مناسبی نداشتیم. حالا شما مثال حجاب را زدید که خیلی روی آن مناقشه است؛ همین مثال یارانه ها؛ دولت اعلام کرد کسانی که نیاز ندارند، یارانه نگیرند و انصراف دهند. خواهش کرد، مراجع را پای کار آورد، و گفت که به نظر می‌رسد حدود ۲۰ درصد از مردم به این یارانه نیازی نداشته باشند، ولی کمتر از ۳ درصد از مردم در این طرح شرکت کردند جدای از اینکه در همان موقع یعنی اوایل سال ۹۶ دولت هم رای بالایی آورده بود و هم مشکلات اقتصادی به مانند الان نبود.

ولی باید این نکته را هم در نظر داشته باشیم این کاری که جمهوری اسلامی می‌خواسته انجام دهد، کار ساده‌ای نبوده است؛ یعنی اینکه انسان‌ها را به گونه‌ای تعلیم دهد و با آن‌ها مواجه شود که خودشان به خواست و اراده خود به سمت امر ناهنجار و نامطلوب و غیر اخلاقی نروند. در کشور‌های دیگر معمولا از ابزار مجازات‌های قانونی استفاده می‌کنند تا افراد کمتر انگیزه رفتن به سمت کار خلاف را داشته باشند.

جمهوری اسلامی فکر و تلاش می‌کرد با استفاده از فرهنگ غنی ایرانی و میراثی که در مذهب تشیع وجود دارد و انگیزه، استعداد و آمادگی که در مردم سراغ دارد، تلاش کند تا این فرهنگ دینی مذهبی و اخلاق فردی را به عمومیت برساند.
حالا نکته این است که همان میزان فرهنگی که در اول انقلاب در بین مردم رایج بوده، در حال حاضر نسبت به آن وضعمان بهتر و یا بدتر شده است؟ از نگاه بنده این تلاش و برنامه‌ای که برای اصلاح فرهنگ عمومی در پیش گرفته شده، به همان هم خدشه وارد شده است. قطعا در دهه‌های گذشته روابط همسایگی، حوزه قلمرو‌های روابط اجتماعی و حتی اقتصادی و معاملات بهتر از الان بوده و هرچه جلوتر آمدیم اوضاع این حوزه‌ها بدتر شده است.
 

با وجود همه این صحبت‌ها لازم است تا ما یک بازنگری بر روی ساختار‌های به وجودآورنده فرهنگ داشته باشیم که البته شما مسیر تحول را در پاک بودن، شفاف بودن و درستکار بودن دولتمردان معرفی کردید.

و البته خواست و اراده خود مردم برای تغییر خودشان. اجازه بدهید این نکته را نیز اضافه کنم؛ یک مضمونی را به نقل از یک عالم اخلاقی گفته اند؛ از ایشان پرسیده اند که ما برای تربیت فرزندانمان چه کنیم؟ که آن عالم گفته بود شما بروید روابط بین خودتان را اصلاح کنید، آن‌ها خودشان تربیت می‌شوند.
این در واقع نوعی نسخه عملی برای اصلاح فرهنگ عمومی می‌تواند باشد. وضعیت فرهنگ‌های خاص و خرده فرهنگ‌ها نسبت به فرهنگ عمومی مقداری متفاوت است. فرهنگ عمومی بیش از حد از دسترس مداخله ما خارج است و براحتی نمی‌توانیم آن را در چنبره نظام سیاسی و رسانه‌ای خود در بیاوریم تا آن را به خوبی شکل دهیم. فرهنگ عمومی در یک معنایی تجلی عمل جمعی یک جامعه است. به همین خاطر مثل آن پدر و مادر اگر رفتارشان خوب باشد، این کارنامه هم شکل و شمایل خوبی دارد.
 

اجازه بدید خیلی شفاف‌تر عرض کنم؛ همان طوری که شما فرمودید نگاه همه مردم به دولتمردان خرد است و در این سال ها، چون نتوانستیم ساختار‌های فرهنگ را به درستی پایه گذاری کنیم، نتیجه آن همین دیدن ناملایمات است. برای بهبود اوضاع آیا نیاز به انقلابی دیگر در عرصه فرهنگ داریم؟

اگر همین امروز امام زمان ظهور کند و شما دولت نبوی هم تشکیل بدهید، تغییری در فرهنگ عمومی اگر آن خواست عمومی نباشد، ایجاد نخواهد شد. بیایید ما این گذاره که همه چیز به دولت برمی گردد را از ذهنمان کنار بگذاریم. دولت متغیر بسیار مهم و اثرگذاری است، ولی یادمان باشد که این معادله تک مجهولی نیست.
 

دو مجهوله هست، ولی گام اول را که دولت باید بردارد.

خیر؛ این تحول باید به شکل رفت و برگشتی و همزمان صورت بگیرد. یعنی به این صورت نیست که مردم تمام رفتار‌های نابهنجار خود را انجام دهند و انتظار داشته باشند که از آن طرف ابتدا دولت درست شود و بعد آن‌ها تغییر کنند. بلکه به صورت همزمان باید اصلاح صورت بگیرد. تحول فرهنگی یک امر بلند مدت است یعنی ذره ذره اصلاح می‌شود و تغییر می‌کند. ما به صورت شوک درمانی نمی‌توانیم این تحول را ایجاد کنیم. دولت و مردم با هم یک بده بستانی دارند.
 

قبول دارید در این میانه کفه تغییرات و تاثیرات دولت نسبت به مردم سنگین‌تر است؟

خیر؛ دولت از این جهت مهم است که تغییرات آن در دسترس‌تر و راحت‌تر است. دولت در دست ماست و می‌توانیم به شکل ارادی آن را تغییر دهیم، ولی جامعه در دست ما نیست. و، چون از این جهت که راحت‌تر است می‌گوییم نقطه شروع خوبی است؛ و این اصلا به این معنا نیست که ما دولت را تغییر دهیم و حس کنیم که جامعه نیز تغییر کرده است. باید در کنار آن خواست عمومی هم شکل بگیرد. حالا ممکن است شما بگویید که این خواست عمومی از کجا شکل می‌گیرد، ریشه و منشا آن کجاست؟ آیا آن هم به دولت و نظام رسانه‌ای و آموزشی برمی گردد؟ در پاسخ باید گفت که یک بخشی از آن به این‌ها برمی گردد، ولی یک بخشی از آن از تغییر شرایط زندگی مردم ناشی می‌شود. یعنی مردم وقتی وضع اقتصادی مناسب تری دارند مستعد راستگویی و کم فروشی نکردن اند. این شرایط عمومی باید شکل بگیرد.
 

شما یک سری مثال‌هایی مدام می‌زنید که نتیجه آن‌ها مستقیما به عملکرد دولت برمی گردد. هنوز اصرار دارید که کفه تاثیر دولت بیشتر نیست؟

دولت کفه تاثیرگذاری بیشتری ندارد بلکه قابلیت تغییر بیشتری دارد. فرض کنید به هر دلیلی مردم تغییر کنند و دچار تحول فرهنگی شوند، قطعا دولت نمی‌تواند به شکل کنونی خود باقی بماند و باید تغییر کند. ولی چون ما داریم از تغییر ارادی و آگاهانه و از طریق سیاست گذاری صحبت می‌کنیم، دولت محمل مناسب تری برای شروع این تغییر است.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha