افق و چشم‌انداز فرهنگی در رویارویی با فجایع و بحران‌ها با گفتاری از نعمت الله فاضلی؛
در حوزه بلا‌ها اولین مشکل این است که با فقر توجه روبه‌رو هستیم. یعنی جامعه ما در طول تاریخ درگیر فاجعه‌ها بوده، اما ما به آن‌ها عادت کردیم. اگر جامعه سیالی شده امروز را به امر تکنیکی تقلیل دهیم با بحران روبه‌رو می‌شویم. همان بحرانی که اکنون با آن درگیر هستیم. فرهنگ به ما کمک می‌کند تا زندگی واقعی مردم را مبنای سیاست‌ها، برنامه‌ها، حکمرانی و مدیریت قرار دهیم.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ تمام بلا‌ها از جمله کرونا یک مسأله اجتماعی است یعنی اینکه هم پیدایش بحران‌ها ریشه در عملکرد نظام‌های حکمرانی، سیاست‌ها، خط‌مشی‌ها، دانش‌ها و عملکرد انسان دارد و هم در حین و پسابحران با مسأله عملکرد جمعی و نظام‌های مدیریت، تصمیم‌ها، سیاست‌ها و افق‌های فکری سروکار داریم.

دکتر نعمت‌الله فاضلی در وبینار آموزشی به تحلیل و تشریح چگونگی استفاده از فرهنگ در مدیریت فجایع و بحران‌ها پرداخت و گفت: وقتی از فرهنگ صحبت می‌کنیم یا توجه‌مان به هنر‌ها و ادبیات است به ویژه هنر‌های فاخر یا منظورمان یک تعریف استعلائی از فرهنگ است؛ آرمان‌ها، ایده‌ها و ارزش‌های بسیار متعالی. در نتیجه با این دو برداشت، پرسشِ چگونه از فرهنگ در بحران می‌توان استفاده کرد بی‌معناست. بخاطر اینکه ما چطور ممکن است بخواهیم از هنر والا یا ارزش‌های استعلائی عالی برای پیشگیری از بحران‌ها یا مدیریت آن استفاده کنیم. اگر مفهوم فرهنگ را زمینی‌تر ببینیم بدین معنا که بگوییم فرهنگ همان شیوه زندگی مردم، معناها، دانش‌ها و ذهنیت‌های مشترک است و همان واقعیت‌هایی که مردم به کمک آن احساس می‌کنند، می‌اندیشند و کنار هم قرار گرفته‌اند، هویت خود را تعریف می‌کنند، به قول ریموند ویلیامز همان ساختار احساسات که در یک محله و دهکده وجود دارد در آن صورت نسبت وسیعی بین فرهنگ، مدیریت و پیشگیری از بحران‌ها وجود دارد. وقتی از پیشگیری و مدیریت بحران صحبت می‌کنیم یا به فرهنگ نمی‌اندیشیم یا اگر بیندیشیم آخرین عاملی است که به ذهنمان می‌رسد یا اساساً به عنوان یک مزاحم به آن می‌نگریم.

مواجهه جبرگرایانه با بحران و نادیده گرفتن عامل انسانی در بروز آن
این انسان‌شناس عنوان کرد: اغلب در صحبت از بحران، مسأله را یا به صورت امر غیرقابل مواجه می‌دانیم مانند زلزله‌، سیل و کرونا که می‌گوییم یک تقدیر و مجازات الهی است. چشم‌انداز ما از بحران، مواجهه جبرگرایانه است؛ گویی در جبری گرفتار شدیم و اگر بنا باشد از فرهنگ صحبت کنیم فرهنگ را متهم می‌دانیم نه منبعی که امکان مواجهه سازنده و خلاق را برای ما فراهم کند. یا اساساً وقتی از بحران صحبت می‌کنیم اغلب نگاه تکنولوژیک داریم یعنی فکر می‌کنیم باید منتظر باشیم تا برای کرونا واکسن، دارو و برای سیل و زلزله هم ماشین‌های پیشرفته درست شود که پیش‌بینی کند و به کمک آن‌ها مشکل را حل کنیم. به بیان دیگر ما اغلب عامل انسانی، اجتماعی، فکری، تاریخی، زبانی، دینی و عواملی که به ارزش‌ها، باورها، دانش‌ها و نگرش‌ها مربوط می‌شود را یا نادیده می‌گیریم یا بسیار ناچیز می‌پنداریم. همه این‌ها معنایش این است که پرسش نقش فرهنگ را در مواجهه با بحران چگونه می‌بینید؟ نیاز به تأمل جدی دارد.

بازاندیشی جهان و انسان
مؤلف کتاب‌های "فرهنگ و فاجعه" و "فرهنگ و کرونا" بیان کرد: کرونا به ما فرصت داده که بازاندیشی کنیم. منظورم از بازاندیشی، تأمل در پیش‌فرض‌های ما در مورد جهان، انسان، موقعیت‌هایی که در آن زندگی می‌کنیم و مسأله‌های آن است که اغلب بدیهی پنداشته شده و در مورد آن‌ها صحبت نمی‌کنیم و گویا آن‌ها را نمی‌شناسیم و در ناخودآگاه ذهن ما قرار گرفته‌اند. اولین کاری که به گمان من در بحث چشم‌انداز فرهنگی به بحران‌ها می‌توانیم داشته باشیم همین نگاه بازاندیشانه است. فرهنگ به ما کمک کند تا جهان را تکنولوژیک نبینیم. جهان را تفکر، اندیشه، بینش و افق فکری خودمان ببینیم. تحلیل تاریخی و تئوریک از جهان ارائه کنیم. در آن صورت است که احتمالاً ممکن است به این نتیجه برسیم که علاوه بر بحث تکنولوژی‌ها به تفکرات تازه‌ای هم نیاز داریم. همانطور که جدیدترین تکنولوژی‌ها ممکن است به ما کمک کنند تا راهی برای مواجهه سازنده، خلاق و امیدبخشانه با موقعیتی که در آن زندگی می‌کنیم، پیدا کنیم. در دهه‌های اخیر از سال ۲۰۰۰ به بعد در مورد کل مدیریت تغییراتی در جهان به وجود آمده است مبنی بر اینکه برنامه‌ریزی در کلیه سطوح باید به صورت فرهنگی دیده شود.

جایگاه و اهمیت فرهنگ در مدیریت بحران‌ها بر مبنای تألیفات
این استاد دانشگاه در ادامه کتاب‌های مرتبط در این حوزه را معرفی نمودند که از جمله آن‌ها می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود: "شکل‌دهی جدید برنامه‌ریزی از طریق فرهنگ" نوشته گرگ یانگ و "اهمیت فرهنگ" نوشته لارنس هریسون و ساموئل هانتینگتون یکی از بهترین کتاب‌ها هستند که چگونه در سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در تمام زمینه‌ها نگاه فرهنگی داشته باشیم. فرهنگ را نه به مثابه یک امر فانتزی خیالی بلکه به مثابه یک امر عینی، ملموس و مادی و به عنوان یک منبع برای تمام سیاست‌گذاری‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی در نظر بگیریم. همچنین کتاب "فرهنگ و برنامه‌ریزی" نوشته سیمون آبرام و کتاب "توسعه فرهنگی و محیط زیست" نوشته ژرژ تومه و "فرهنگ و توسعه" نوشته مایکل پورتر.
فاضلی اشاره نمود: در حوزه بحران کرونا که کمتر از یکسال از آن می‌گذرد می‌توان این خبر جالب را گفت که در تاریخ کشورمان هیچ بحرانی به اندازه کرونا وجود ندارد که در مورد آن دانش موجود باشد و دانشگاه‌های ما نمره قبولی از نظر مواجهه با آن گرفتند. حدود ۱۵۰۰ مقاله علمی‌پژوهشی در مورد کرونا چاپ شده است. مجموعه‌ای از کتاب‌ها در مورد کرونا بیرون آمده که جنبه‌های اجتماعی و فرهنگی کرونا را نشان می‌دهند. مثلاً کتاب "کرونا و جامعه ایرانی" یا کتاب "ابعاد فرهنگی اجتماعی کرونا در ایران" که وزارت علوم چاپ کرده و کتاب "درآمدی بر تاریخ کرونا و بیماری‌های همه‌گیر"؛ که بینش تاریخی بزرگی از بیماری‌های همه‌گیر در ایران در اختیار ما قرار می‌دهد. کتاب‌های تخصصی مانند "زنان و سایه‌بانی صلح در عصر کرونا"، "آموزش عالی علم و بحران کرونا در ایران" و "کرونا و امر دینی".
وی همچنین به تألیفات مستقل مانند: "روزگار کرونا؛ تأملات فرهنگی در مورد کرونا ویروس" از ناصر فکوهی، "کرونا ویروس سیاسی و اجتماعی" نوشته اسماعیل شیرعلی هم وجود دارند. مجموعه زیادی از کتب ترجمه مانند "بیماری فراگیر در عصر نئولیبرال" نوشته دیوید هاروی از رهبران تئوری‌های اجتماعی در جهان است، اشاره نمود.

چگونه از فرهنگ در مدیریت بحران و فاجعه استفاده کنیم؟
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی خاطر نشان نمود: همه این کتب که معرفی کردم بحث‌شان توجه به یک نکته کلیدی است و آن این که باید بحران‌ها را از منظر فرهنگی و اجتماعی ببینیم. در کتاب "فرهنگ و فاجعه"، یک نقل قول جالبی را آورده‌ام: هافمن و اسمیت در کتابی با عنوان: "فاجعه و فرهنگ؛ انسان‌شناسی بلا" که یکی از کتاب‌های مرجع در زمینه بحران‌ها و بلایای طبیعی است می‌گویند: مهم‌ترین مشکل در مواجهه با بلایا و سوانح، فقدان تعهد و الزام به خلق یک فرهنگ توجه جدی به بلا‌ها و اشاعه دانش و تجربه در این زمینه است.
وی تصریح نمود: در حوزه بلا‌ها اولین مشکل این است که با فقر توجه روبه‌رو هستیم. یعنی جامعه ما در طول تاریخ درگیر فاجعه‌ها بوده، اما ما به آن‌ها عادت کردیم. آرنولد ویلسون مورخ زلزله، که کتاب مستقلی در مورد زلزله در ایران نوشته و پژوهش مفصلی داشته می‌گوید: از ۱۸۰۰ تا ۱۹۰۸، هفتاد زلزله ثبت شده در ایران رخ داده که ده برابر زلزله‌هایی است که قبل از آن رخ داده بود. یعنی در اصل هر چقدر به لحظه اکنون می‌رسیم زلزله‌های ایران افزایش یافته‌اند. از ۱۹۰۸ تا ۱۹۳۰، ۵۰ زلزله ثبت شده وجود دارد. از ۱۶۶ زلزله ثبت شده در ایران ۲۶ مورد مربوط به آذربایجان شرقی بوده است. به طرز عجیبی ما این زلزله‌ها را نادیده گرفتیم که همان فقر توجه است. معمولاً کسانی که فنی‌ مهندسی خواندند عادت ندارند صحبت‌های جدی را جدی بگیرند مگر اینکه تکنیکی و فنی باشد و حرف‌ها به انسان‌ها مربوط نباشد. معمولاً کارشناسان فنی‌گرا، کمی‌گرا و تکنیک‌چی‌ها عادت ندارند که بحث کنند و حوصله تفکر و تأمل کردن ندارند.

خلق فرهنگ توجه
فاضلی اشاره نمود: خلقِ یک فرهنگ توجه جدی بیشتر از هر تکنولوژی در جهان مهم است. تمام بلا‌ها از جمله کرونا یک مسأله اجتماعی هستند یعنی اینکه هم پیدایش بحران‌ها ریشه در عملکرد نظام‌های حکمرانی، سیاست‌ها، خط‌مشی‌ها، دانش‌ها و عملکرد انسان دارد و هم در حین بحران‌ها با مسأله عملکرد جمعی و نظام‌های مدیریت، تصمیم‌ها، سیاست‌ها و افق‌های فکری سروکار داریم و هم برای پسابحران با این‌ها روبه‌رو هستیم. معمولاً کارشناسان و مدیران میل ناخودآگاه ندارند که مسأله اجتماعی را جدی بگیرند. می‌گویند وقتی می‌خواهیم تصمیمی بگیریم از این سه مورد فقط صحبت کنیم: از (۱) پول و بودجه، (۲) ماشین و تکنولوژی و (۳) دانش مهندس و پزشکی.


زیستن در جامعه مخاطره‌آمیز
وی بیان کرد: جامعه ما به تعبیر "اولریش بک" یک جامعه مخاطره‌آمیز است. اگر در ۲۰۰ سال پیش عوامل طبیعی بحران‌ها را برای بشر ایجاد می‌کردند در حال حاضر خود بشر، صنایع، کشاورزی، مصرف و زندگی روزمره‌اش و نظام‌های حکمرانی‌اش و همچنین نظام‌های دانش او تولید بحران می‌کنند. بحران کرونا محصول زندگی خودمان است و برهم زدن توازن رابطه طبیعت و انسان سرمنشأ ویروسی شدن جهان است. جهان از سال ۱۹۷۰ ویروسی شد و از ۲۰۰۳ پاندمی‌ها شروع شدند تا به امروز. بینش فرهنگی که ما از آن صحبت می‌کنیم توجه به این واقعیت است که موقعیت جامعه تغییر کرده و مخاطره و ریسک تبدیل به ماهیت جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، شده است. یعنی باید به مدیران، کارشناسان، نظام حکمرانی و شهروندان توضیح دهیم که آن تصوری که از زندگی اجتماعی داریم که محیطی امن با منابع نامحدود، طبیعت بکر و نوعی آسودگی‌خیال است، آن نگاه واقع‌بینانه نیست و باید این نگاه را ترک کنیم و بایستی به افق جدیدی برسیم که در سایه خطر زندگی می‌کنیم. زیستن در سایه خطر یعنی باید نظام حکمرانی، رسانه‌ای، آموزشی، سیاست‌گذاری و زندگی روزمره و ساختار عواطف و احساسات بازتعریف شوند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: اولین کار فرهنگ این است که به ما آگاهی دهد که در جامعه مخاطره زندگی می‌کنیم. شاید فرد تکنیک‌زده و تکنیک‌گرا این را باور نکند، چون آموزش‌های تئوریک لازم برای زیستن در جامعه ریسک‌پذیر را ندیدند بلکه برای زندگی در جامعه‌ای که تمام شده آموزش دیدند. در نتیجه با گفتمان مهندسی، پزشکی و تکنولوژیک به تنهایی نمی‌توان برای جامعه پرمخاطره امروز ایده‌پردازی و سیاست‌گذاری کرد.

فرهنگ برای مواجه با بحران‌ها چه فایده‌ای دارد؟
این محقق حوزه فرهنگ در مورد نقش و عملکرد فرهنگ در مواجهه با بحران خاطر نشان نمود: اولین نقش فرهنگ این است که یک افق می‌دهد که توجه کردن، تاریخ و عامل انسانی و فرهنگ را جدی بگیریم. همچنین به ما کمک می‌کند دانش را جدی بگیریم. دانش یعنی فهم تجربه شده و دانش زیست شده است. دانش مؤثر انسانی و تاریخی مد نظر است.
وی گفت: اگر جامعه سیالی شده امروز را به امر تکنیکی تقلیل دهیم با بحران روبه‌رو می‌شویم. همان بحرانی که اکنون با آن درگیر هستیم. فرهنگ به ما کمک می‌کند تا زندگی واقعی مردم را مبنای سیاست‌ها، برنامه‌ها، حکمرانی و مدیریت قرار دهیم. فرهنگ یک معنایش امرِ محلی است. به عنوان مثال بحث فاصله اجتماعی، زدن ماسک و رعایت پروتکل‌های بهداشتی و پیشگیری از آن؛ درست است کرونا یک امر جهانی است، اما مواجهه با آن، جهان محلی است. اگر این حساسیت‌ها را نشناسیم نمی‌توانیم بحث پروتکل‌های بهداشتی را توسعه دهیم. حساسیت‌های شیوه‌های محلی را باید بشناسیم. فرهنگ به ما یک بینش جهان محلی می‌دهد. ما نمی‌توانیم مواجهه مردم با یک پدیده را همگن‌سازی کنیم. برای گروه‌های سنی متفاوت و سبک‌های زندگی متفاوت اگر بخواهیم از فرهنگ استفاده کنیم باید در نظر بگیریم فرهنگ ابزار، راه و هدف است. انسان یعنی مذهب، آداب و رسوم، زبان و گویش، زیبایی‌شناسی، ذائقه غذایی، ویژگی جمعی مشترک، باور‌های مشترک در خردترین سطح ممکن. فرهنگ و ویژگی هر منطقه‌ای لزوماً مانع نیستند بلکه منبع هستند.

چگونه می‌توانیم از فرهنگ برای مواجهه با بحران‌ها استفاده کنیم؟
این انسان‌شناس یادآور شد: برای جامعه‌ای که نظم دموکراتیک دارد و حقوق انسان‌ها جدی گرفته می‌شود، فرهنگ می‌تواند انگیزه، افق فکری امیدبخش و تفکر عقلانی و انتقادی دهد که عاملیت و نوآوری در آن معنا پیدا کند. یکی از بحران‌های ما این است که تفکر نادرست حل مسأله را پیشه کردیم نه فهم مسأله. بدون فهم و تجزیه و تحلیل مسأله می‌خواهیم آن را حل کنیم و این فاجعه است. مواجهه با بحران شامل پیشگیری، مدیریت در بحران و پیش‌بینی آینده است. فرهنگ امکان مواجهه انسانی را می‌دهد. کمک می‌کند در فهم مسأله بحران انسان‌زدایی نکنیم و نخواهیم به کمک بودجه و تکنولوژی نقش انسان را حذف کنیم. وقتی ویژگی‌های محلی، قومی، زبانی و دینی مردم انکار شود آن‌ها حذف می‌شوند. فرهنگ به‌واسطه سیاست‌های همگن‌ساز و یکپارچه از بین می‌رود. افراد متکثر و متفاوت هستند. از آیین‌ها و رسوم محلی و مذهبی باید به عنوان منبع مدیریت و مواجهه با زیستن در جامعه مخاطره‌آمیز استفاده کرد. ۹۰ درصد مدیریت بحران پیشگیری از بحران است و ۱۰ درصد آن حین بحران است. ۹۰ درصد یعنی باید ببینیم در کشاورزی و دامپروری و صنایع دستی آن منطقه چه ویژگی و قابلیتی‌هایی است که می‌تواند تعادل زیست محیطی را امکان‌پذیر کند. ما نیاز داریم تعادل اکولوژیک بین انسان و طبیعت را در مناطق ایجاد کنیم. باید دانشگاه اکولوژیک داشته باشیم. این معنایش این است که اگر بخواهیم سیاست‌های اکولوژیکی داشته باشیم باید کاملاً محلی عمل کنیم چه از لحاظ جغرافیایی و گیاهی و جانوری و آب و هوایی و چه از لحاظ سازگاری تاریخی که مردم با محیط‌زیست برقرار کردند و نیاز به بازاندیشی در این باره داریم که چطور تعادل زیست محیطی را بهم زدیم. مثل آتش‌سوزی‌ها و بحران آب و هوایی و گرد و غباری که ایجاد شده‌اند ریشه در برهم خوردن تعادل بین فرهنگ و محیط زیست است. اکنون برای پیشگیری از بحران‌ها نیاز داریم به نگاه فرهنگی برگردیم و ببینیم که تعادل‌ها کجا هستند.

مدیریت پیامد‌های بحران‌ها همزمان با وقوع آن‌ها
فاضلی تأکید کرد: هر جا پای بدن و طبیعت آدمی وارد میدان شود یعنی خطر به جان و تنفس ما برگردد در آنجا پیوند بین فرهنگ و بحران به‌وجود می‌آید. ما برای مدیریت بحران باید پیامد‌های بحران‌ها را هم مدیریت کنیم. در دوران کرونا صنایع فرهنگی، گردشگری، هنر و ... تعطیل شده است. اقتصاد کشور و زندگی اجتماعی با بحران روبه‌رو شده است. این معنایش این است که ما متوجه می‌شویم که هر بحرانی پیامد‌های گسترده اجتماعی و فرهنگی دارد. بخشی به ذهیت و فرهنگ مربوط است و مردم اعتماد به نفس‌شان را از دست می‌دهند و پرسش می‌کنند که چقدر فرهنگ و ملت ما ناتوان است. پیامد‌های فرهنگی بحران‌ها، شیوه زندگی مردم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. درگیری‌های عاطفی و عقلانی و همه‌جانبه‌ای برای ما به‌وجود می‌آورد. رویکرد فرهنگی به ما کمک می‌کند تا پیامد‌های اجتماعی و فرهنگی بحران را بهتر درک کنیم. فرهنگ به بحران‌ها زبان می‌بخشد. بحران‌ها فقط ویروس نیستند بلکه نشانه هم هستند. ویروس‌ها علامت‌ها و نشانه‌هایی هستند که تفسیر می‌شوند. اینکه ما چگونه ویروس‌ها، بحران‌های طبیعی و غیرطبیعی را معنا کنیم امر فرهنگی است. رویکرد فرهنگی به ما توانایی زبان‌بخشیدن به هستی نمادین را می‌دهد. اگر رویکرد فرهنگی نباشد دچار گنگی در بحران می‌شویم. اکنون پزشک‌ها و مهندس‌ها نیستند که بحران‌ را مدیریت می‌کنند البته آن‌ها هم کمک می‌کنند، اما سهم اصلی از آن جامعه‌شناسان، اقتصاددانان، مورخ‌ها و نظریه‌پردازانی هستند که در شبکه‌های اجتماعی، سازمان‌ها، ادارات، رادیو و تلویزیون به بحران‌ها زبان می‌بخشند و مانع از گنگی و کر و لالی می‌شوند.

آلزایمر و حافظه ضعیف اجتماعی؛ بازتولید و تشدید بحران و فجایع
وی عنوان کرد: کار مهم فرهنگ در بحران‌ها این است که حافظه می‌سازد. در کتاب فرهنگ و فاجعه شرح دادم که یکی از جنبه‌های بحرانی بحران‌ها آلزایمر و فراموشی است. ما در مورد سیل و زلزله قرن‌ها به آن‌ها مبتلا هستیم، ولی فراموش می‌کنیم. همین مکانیزم فراموش کردن باعث بازتولید و تشدید بحران می‌شود. کشور‌های دیگر برای اینکه مردم و نظام حکمرانی و سیاست‌ها دچار فراموشی بحران نشوند از سیاست‌های گوناگونی در تلویزیون و رادیو و رسانه‌ها استفاده کردند. فرهنگ کمک می‌کند تا حافظه اجتماعی بسازیم و مانع آلزایمر جمعی شویم. در ده ماه اخیر برای اولین بار نهاد‌های پژوهشی برای اولین بار به ثبت کرونا پرداختند. اگر از دویست سال پیش تاکنون حافظه بحران داشتیم و در نظام آموزشی و رسانه‌های ما دائماً دیده می‌شد آن موقع وضعیت ما اینگونه نبود که اکنون هست. برای اینکه فردای بدتری نداشته باشیم باید به مسأله سیاست حافظه توجه کنیم.
این استاد دانشگاه گفت: ما در تمام تجربه ۶۰‌۷۰ سال اخیر به ویژه ۴۰ سال بعد از انقلاب بیش از حد نگاه رشته‌ای و مهندسی و تکنیکی به زندگی اجتماعی داشتیم. اگرچه به پزشکی و مهندسی در زندگی نیاز داریم، اما معماری بحران باید در دست علوم انسانی و اجتماعی باشد. معماری بحران در جامعه ما در دست علوم انسانی و اجتماعی نیست. سیستم طوری طراحی نشده که جامعه‌شناسان، مورخان، انسان‌شناسان، فیلسوفان و محققان اجتماعی طراح نظام مدیریت باشند. نظام دانش باید مبتنی بر نظام دانش بحران، فرارشته‌‌ای که ترکیبی از همه دانش‌ها باشد و رهبری بحران در دست علوم اجتماعی و انسانی کشور باشد. جامعه ما به دلیل اینکه تاریخ قدیمی دارد سرمایه‌های عاطفی و اخلاقی بزرگی دارد و از این حیث ساختار عاطفی و ذهن جمعی ما آمادگی دارد که دگرخواهی و فداکاری و مشارکت کند و بنابراین مشکل ما شهروندان نیستند بلکه نظام حکمرانی است که قادر نیست بسیج منابع عاطفی کند.

چگونه می‌توان علوم انسانی و اجتماعی را درگیر بحران‌ها کنیم؟
این استاد دانشگاه در خاتمه در مورد اینکه چگونه علوم انسانی باید در فجایع و بحران‌ها در گیر شوند افزود: باید گفتمان مدیریت بحران از گفتمان مهندسی‌ فنی تبدیل به گفتمان اجتماعی‌ فنی شود و نیازمند گفتگو‌های وسیع در سطح حکمرانی دارد. همچنین باید بایگانی دانش شکل گیرد. در نظام مدیریت بحران کشور باید ساختاری ایجاد شود که مراکزی که مسئولیت دارند بایگانی دانش‌ اجتماعی‌ فرهنگی را توسعه دهند و امکانی دهند که این دانش‌ها جدی گرفته شوند و به عنوان سخن جدی و دارای صلاحیت در نظام حکمرانی مطرح شوند و برای آن تقاضا به وجود آید. در نتیجه مسئولیت‌پذیری محققان و درگیری آن‌ها در این عرصه‌ها باعث باز شدن راه دانشگاه به نظام حکمرانی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی می‌شود.
وی گفت: علوم اجتماعی‌ انسانی وقتی می‌تواند به ما کمک کند که نگاه اجتماعی‌ فرهنگی بر مدیریت بحران حاکم شود. مثلاً گفتگوی اجتماعی. در تمام زمینه‌ها هم به عقل ابزاری نیاز داریم و هم عقل ارتباطی. عقل ابزاری را دانش‌ها مهندسی و پزشکی ایجاد می‌کنند و عقل ارتباطی را علوم اجتماعی و انسانی ایجاد می‌کنند. عقلانیت ارتباطی جامعه ما ضعیف است در نتیجه مشکل ما کمبود افراد عاقل نیست بلکه ضعف سیستم عقلانی است که باید در مورد آن گفتگو کنیم.
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha