بررسی ظرفیت مسئله رسانه‌های تعاملی در گفتگو با سید محمد مهدی موسوی مهر؛
ببینیدمشارکت سیاسی نتیجه همین مشارکت‌های فرهنگی است. اگر مشارکت فرهنگی نادیده گرفته شود و صرفا خود را منحصر در مشارکت سیاسی کنیم، نتیجه آن خواهد شد که مشارکت تنها در صندوق رأی خلاصه شده و ثمره آن قرار دادن تمام قدرت در دست مدیرانی می‌شود که در همین نظام اشرافی رشد یافته اند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ حضور در عصر رسانه های تعاملی مقوله مشارکت را وارد مراحل جدید خود کرده است، اما در این میان فقدان الگوی نهادینه شده متناسب با فرهنگ اسلامی-ایرانی ما، نگرانی هایی را به وجود آورده است. در این بخش به گفتگو نشسته ایم با دکتر سید محمد مهدی موسوی مهر، استادیار دانشگاه صداوسیما و رئیس دانشکده صدا و سیمای قم تا از مقوله مشارکت در سپهر انقلاب اسلامی و با نگاهی به رسانه های تعاملی بیشتر بدانیم.

ظرفیت های دینی و ملی مشارکت

همانطور که مستحضرید امروزه در عرصه بین الملل، مقوله دولت های تمامیت خواه تبدیل به نظریه ای منزوی شده و اندیشمندان روی به سمت مدیریت امور با تعاملات بیشتر مردمی دارند، از طرفی پیام اصلی انقلاب اسلامی ایران و حضرت امام خمینی(ره) نیز توجه به مردم بود، در زمینه های ملی و دینی ما چه زمینه هایی برای تحقق هرچه بیشتر آرمان بازگشت به مردم وجود دارد؟

اولین مسئله ای که در خصوص مشارکت باید گفت آن است که مشارکت یک توصیه دینی و الهی است، هر چند از نظر شرایط فرهنگی که ایران ما نیز در آن واقع شده است، در واقع زمینه های فرهنگی فراوانی نیز دارد. ما وقتی به سابقه ایران باستان مراجعه می کنیم در می یابیم که ایران ما کشوری است متشکل از مجموعه فرهنگ ها، گویش ها و مذاهب که در حقیقت از جغرافی های انسانی متعدد تشکیل شده است. رنگین کمان اقوام و لهجه های ایران واقعا أمر جذاب و عجیبی است. وقتی سرزمین ما متشکل از چنین تکثر فرهنگی شد، موضوع مهمی که مطرح می شود مسئله اشتراک هاست و در نتیجه اگر بنا باشد ملیتی با نام ایرانی داشته باشیم، عنصر مشارکت در آن باید جدی باشد، البته پادشاهان موفق هم کسانی بودند که توانستند این رنگین کمان اقوام را کنار هم چیده و زیبایی آن را به نظاره بنشینند.  پس این سابقه فرهنگ ایرانی است.

از نظر فرهنگ دینی نیز جمله مشهور «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ»[1] را داریم که می گوید همه شما مسئول هستید و هیچ کس نمی تواند مسئولیت را از خود سلب کند. حتی یک برده در فرهنگ دینی مسئولیت دارد، ما در آیات قرآن «وَ شاوِرْهُمْ فِي اَلْأَمْرِ»[2] را داریم، یعنی ای پیامبر شما معصومید و خطا نمی کنید اما با این حال با مسلمانان مشورت کن، این یعنی در جامعه و مدیریت مشارکت باید تبلور داشته باشد و یا مبحث نصیحت ائمه مسلمین که مکرر مطرح شده و در سیره رسول خدا و امیرالمومنین هم به وفور وجود دارد. همه اینها نشان می دهد در فرهنگ دینی نیز مشارکت مهم است.

نظام های فرهنگی مشارکت ستیز!

نظام اسلامی ما نیز از همان ابتدا مبتنی بر مردم بنیان نهاده شد و مسائل خود را با مردم حل می نمود، اما پس از پایان دفاع مقدس و شروع دولت سازندگی به نظر مقوله مشارکت وضعیت متفاوتی پیدا کرد، علی رغم این ظرفیت عظیم که به درستی اشاره نمودید چرا مشارکت در کشور ما نهادینه نشد؟

من برای پاسخ به سوال شما به سه نظام اشاره می کنم:

۱: سیستم و نظام تعلیم و تربیت که به مرور در خانواده های ما و مخصوصا در سه دهه گذشته نهادینه شده و منادی جمله هر کس باید بتواند گلیم خود را از آب بکشد شده است. شاید ریشه همین أمر را بتوان به نظام سرمایه داری و بازار آزاد بازگرداند که در دوران سازندگی در کشور ما پر رنگ شد. امروزه به اینجا رسیده ایم که گفته می شود هرکسی در قبال خود و نهایتا خانواده اش مسئول است، حتی امروزه ما می بینیم که پیوند های قومی و فامیلی در حال از بین رفتن است. به صورت جزئی یک مثال می زنم تا قضیه واضح تر شود.  در مهد های کودک ما  بازی انجام می شود که در آن می گوید شما هشت نفر، هفت صندلی دارید و باید هر نفر روی یک صندلی بنشینید، نفر هشتمی که نتواند روی صندلی بنشیند آدم بی خاصیتی است که حذف می شود، بعد به همین ترتیب صندلی ها کم شده تا در انتها تنها دو نفر بمانند که بر سر یک صندلی رقابت کنند، این بازی است که در مهد های کودکمان اجرا می کنیم، حالا نظیر این بازی که در برخی کشور های پیشرفته انجام می شود اینگونه است که می گویند شما هشت نفرید و باید بر روی هفت صندلی بنشینید، بعد بدون آنکه اشخاص را حذف کنند، صندلی هارا کم کرده و در نهایت همه را تشویق می کنند که بتوانند بر روی یک صندلی بنشینند، اگر موفق شدند همه با هم برنده می شوند در غیر این صورت هیچ کس برنده نیست، هنگامی که شخص در کودکی اینگونه آموزش می بیند می داند که اگر من بخواهم موفق شوم باید کل جامعه موفق شود، تفاوتی هم ندارد که در کدام سطح از مسئولیت ها کار می کنم، سعادت همه افراد اجتماع را به هم پیوسته می دانم.

۲: عامل دوم نظام فرهنگی ماست که در آن ارزش های اشرافی گری به مرور گسترش یافت. این ارزش ها الزامات خود را دارد. بنیان اشرافی گری بر برتری طبقاتی استوار است، این خود برتر بینی ها مشارکت را از بین می برد. ژن برتر و آقازادگی انگیزه های طبقات محروم را برای مشارکت از بین می برد. این طبقه بندی ها اولا با فطرت سازگار نیست و ثانیا با اصول مکتب اسلام، امام و انقلاب ناسازگار است. امروزه اشخاصی در قدرت برای این طبقه بندی ها نظریه پردازی می کنند. ان شا الله که با پایان این دولت موجه ساختن این طبقه بندی ها تمام شود.

۳: نظام بوروکراسی در حیطه مدیریت کشور سومین عاملی است که مشارکت را از بین می برد. سیستم اداری ما قاتل مشارکت است. سیستم های مدیریت انحصارگرا و از بالا به پایین در کشور ما حاکم هستند. نظام بوروکراتیکی که در شصت سال گذشته روی کار آمده، ارزش اول آن مدرک و طبقه بندی های  رئیس و مرئوسی  است، این نظام دچار ظاهر گرایی افراطی است که در آن روح قوانین دیده نمی شود و تنها به ظاهر آن ها تمسک می شود.

مشارکت فرهنگی لازمه مشارکت سیاسی

نکته مهم دیگر که به نظر باید به آن توجه کرد، فروکاست مقوله مشارکت با آن گستره به مقوله انتخابات است، در حالی که انتخابات تنها مصداقی از معنای گسترده مشارکتی است که مد نظر دین ما قرار داد. با این حال علی رغم وجود چنین ساختار هایی می توان به آینده مشارکت سیاسی نیز امید داشت؟

ببینیدمشارکت سیاسی نتیجه همین مشارکت های فرهنگی است. یعنی زمانی من خودم را مجاز می شمرم که اظهار نظر و دخالت کنم که در دل یک نظام فرهنگی صحیح رشد یافته باشم. اگر مشارکت فرهنگی نادیده گرفته شود و صرفا خود را منحصر در مشارکت سیاسی کنیم، نتیجه آن خواهد شد که مشارکت تنها در صندوق رأی خلاصه شده و ثمره آن قرار دادن تمام قدرت در دست مدیرانی می شود که در همین نظام اشرافی رشد یافته اند، این همان چیزی است که امروزه همه از آن گلایه مند هستند.

ارتباطات، روزنه برای آینده تعاملی تر

علی رغم تمام این صحبت ها، رسانه در این بین چه نقشی می تواند ایفا کند؟

ارتباطات به ما این اجازه را می دهد که مشارکت را در جامعه نهادینه کنیم، اصول و مبانی مشارکت را تبیین کرده و در نقطه مقابل نظامات مشارکت ستیز فرهنگی را خدشه دار کنیم. در حقیقت نظام مشارکتی را در بستر رسانه ها، مخصوصا رسانه های تعاملی می توان پیاده کرد.

اگر از من بپرسید که ابزار انتقال ما از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب مشارکت چیست من یک جواب بیشتر ندارم و آن هم رسانه است. یعنی رسانه ها می توانند پلی باشند برای ارزش های دینی و ملی تا آنها را در جامعه نهادینه کنند. علی رغم همه ظرفیت هایی که در نظام های فرهنگی و سیاسی ما هست قابلیت های رسانه با هیچ چیز دیگر قابل قیاس نیست.

بنده باز یک مصداق را مطرح می کنم تا قضیه شفاف تر شود. شما توجه کنید که شفافیت چگونه محقق می شود؟ وقتی در نظام حقوقی آمریکا گفته می شود اگر کسی یا مجموعه ای فساد مالی را کشف کرد، سی درصد آن مبلغ را به او می دهیم این چنین چیزی کی امکان تحقق و اثبات داشت؟ این مسئله با عصر رسانه سهل الوصول شده است. تعهد اجتماعی که لازمه مشارکت است، هم با رسانه ایجاد می شود و هم از آن اثر می پذیرد و بقاء پیدا می کند. جامعه ما از این جهت به نظر خیلی از توانمندی های رسانه را ضایع کرده است، الان بیشترین کارکرد رسانه های مجازی در کشور ها، طنز، تمسخر، توهین و سرگرمی است. اگر رسانه بتواند چهارچوب شفافیت را ارائه کند و پاداش آن را هم به طور ملموس ببیند، همانند آن چیزی که در آمریکا وجود دارد، جامعه ما می تواند مشارکت را در درون خود احیا کند. اگر مشارکت نهادینه شد و توسط رسانه ها به خورد جامعه رفت، بحران مشارکت شب انتخابات را هم دیگر نداریم.

 

[1] بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۸۴؛ جامع الاخبار، ص۱۱۹؛ مجموعه ورام، ج۱، ص۶؛ منیة المرید، ص۳۸۱.

[2] ۱۵۹ آل عمران

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha