گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ این مقاله برخی از مزیتهای اصلی محیطهای آموزشی تکجنسیتی را نشان میدهد و نیز نگرانیهایی را در رابطه با مدارس تکجنسیتی خاطرنشان میسازد. نیت اصلی مقاله، بالا بردن آگاهی از تاثیر مثبت مدارس و کلاسهای تکجنسیتی بر کامیابی دانشآموزان است.
امروزه در راستای تلاش مدارس کشور برای رسیدن به جایگاه عالی، آماده کردن دانشآموزان برای اینکه شهروندانی آگاه و مسئولیتپذیر، مصرفکنندگانی شایسته، نیروی کاری با تاثیر مثبت و مشکلگشایانی خلاق باشند از ضرورتهای اساسی است. مدیران و معلمان از این ضرورت بهعنوان وظیفهای خطیر در امر آموزش جوانان یاد میکنند.
این وظیفه با اهداف متفاوت، باورهای متفاوت ذینفعان و اجرای راهبردهای مختلفی که بهمنظور تقویت عملکرد دانشآموزان و افزایش کامیابی انجام میگیرند دستبهگریبان است. محیطهای آموزشی چه از نوع مختلط و چه از نوع تکجنسیتی خود را موظف به تامین چنین اهدافی میبینند و در حالیکه مدارس مختلط بهعنوان ابزاری برای تامین تمامی اهداف فوقالذکر مورد قبول اکثریت هستند، تحقق همان مزیت در مدارس تکجنسیتی یعنی مدارس یا کلاسهایی که کاملا مردانه یا کاملا زنانه باشند بسیار بحثبرانگیز شدهاست.
با نگاهی عمیقتر به توسعهی آموزش در آمریکا میتوان ریشهی آموزش در این کشور را در مدارس تکجنسیتی یافت. در طول قرن هفدهم میلادی همچنانکه سازمانهای مذهبی به تاسیس مدارس بیشتر ادامه میدادند، آموزش عمومی راه خود را در قلب ملت باز کرد. با ورود ساکنان جدید و افزایش جمعیت کشور نیازهای جامعه تغییر میکرد و این پدیدهای بود که سراسر تاریخ در مدارس بازتاب یافتهاست. خانواده، کلیسا، اجتماع و کارآموزی، مولفههای سنتی اولین مدارس در میان ۱۳ مستعمرهی اولیه بودند. مدارس عمومی در آغاز برای آموزش مردان تاسیس شدند و با تغییر جامعه، نقش مدارس عمومی هم تغییر کرد. به همین منوال همزیستی مسالمتآمیز مدارس مذهبی تکجنسیتی و مدارس عمومی آمریکایی اولیه نیز تغییر کرد.
در دهههای اخیر با بالا گرفتن بحث بر سر فرصتهای برابر برای هر دو جنس، بحثهای جدیدی دربارهی پیکربندی آموزش عمومی در آمریکا پدیدار شدهاست و در حالیکه عدهای مدارس تکجنسیتی را بهترین راهحل میدانند، برای عدهای دیگر محیطهای آموزشی مختلط بهترین راهکار است. این موضوع برای سیاستگذاران، والدین و برخی از آموزگاران معضلی واقعی است.
محققان و متخصصان با پژوهشی در اینباره که کدامیک بهتر عمل میکنند به پاسخهایی رسیدهاند. از سویی دیگر برای هر دو مورد نگرانیها و پرسشهایی به قوت خود باقی است. انتظار میرود که این بحث همچنان ادامه یابد. با اینحال اکنون زمان آن رسیده است که نگاهی عمیقتر به موقعیت کنونیمان و آنچه در مدارس کشور تاثیر مثبتی داشتهاست، بیندازیم.
تاریخ اولیهی آموزش در ایالاتمتحدهی آمریکا
منشا تحصیلات پسران و دختران در آمریکا را میتوان به مبلغان فرانسیسکنی اسپانیایی در سال 1606میلادی نسبت داد. مدرسهی سنت آگوستین در فلوریدا تاسیس شد تا به کودکان آموزههای مذهب کاتولیک و نیز خواندن و نوشتن بیاموزد. دیگر سازمانها و اجتماعات مذهبی از جمله یسوعیان (Jesuits)، راهبههای اورسولین (Ursuline) و دومینیک بهسرعت در صدد تاسیس مدارس و برنامههای مطالعاتیای برآمدند که برای جمعیتهای تکجنسیتی تدارک دیده شده بود. سازمانهای مذهبی مردان برای پسران و راهبهها نیز برای دختران مدارسی تاسیس کردند. تمرکز این مدارس معمولا بر ترویج مسیحیت، سوادآموزی، مراسم مذهبی و مهارتهای زندگی بود.
در بخش اعظم قرون هفدهم و هجدهم میلادی، آموزش جداگانهی دختران و پسران در آمریکای شمالی امری عادی بود. آموزش در اختیار جماعت محلی بود و غالبا به ثروتمندان واگذار شده بود. با تلاشهای هوراک مان (Horace Mann) و دیگر اصلاحطلبانی که معتقد بودند همهی کودکان باید از آموزش بهرهمند باشند آموزش عمومی رایگان برای تمامی کودکان آمریکایی تا اواخر قرن نوزدهم قابل دسترس شد. در اوایل قرن بیستم ایالتها قوانینی را در راستای الزام کودکان به مدرسه رفتن تصویب کردند.
تغییرات در اهداف آموزش عمومی ایالاتمتحده
از منظر تاریخی، مدارس در آمریکا تلاش داشتهاند نیازهای جامعه را تامین کنند. پاتریشیا گراهام در مقالهای با موضوع «آموزش در آمریکا» (1998) چهار هدف در نظر گرفتهشده برای آموزش کودکان طی قرن بیستم را بررسی کردهاست: همسانسازی، تطبیقدهی، دسترسی و کامیابی. گراهام هدف «همسانسازی» را کمک به کودکان مهاجر در راستای مطابقت با زندگی آمریکایی و آنچه از یک شهروند آمریکایی انتظار میرود توصیف میکند. این هدف بین سالهای 1900-1925 رواج داشت. بین سالهای 1925-1954 «تطبیقدهی» با در نظر گرفتن نیازهای همهی کودکان مورد توجه قرار گرفت.
«دسترسی» بهعنوان هدف اصلی بین سالهای 1954-1983 تضمین میکرد که هیچ دانشآموزی از فرصت آموزش و تحصیل در آمریکا محروم نماند. از سال 1983 تا کنون هدف مدارس آمریکایی، بهبود «کامیابی» دانشآموزان است. اصل ذاتی در این هدف، نیاز به آماده کردن هرچه بهتر دانشآموزان امروزی برای تامین نیازهای دانشگاه و نیروی کار است.
مدارس تکجنسی؛ جایگزین کامیابی
هرچند در آموزش عمومی، مدارس مختلط که برای پسرها و دخترها محیط آموزش و برنامهی درسی مشترکی تدارک میبینند معمول بودهاست اما در دههی گذشته تعداد مدارس تکجنسیتی در بخش عمومی افزایش یافتهاست. سال 2001 در تلاش برای تساوی جنسیتی، اصلاحیهای برای یک لایحهی آموزشی از سوی هیلاری کلینتون مطرح شد تا بر اساس آن برای مدارس عمومی و مناطقی که امکان انتخاب مدارس و کلاسهای تکجنسیتی به دانشآموزان میدادند، بودجه فراهم شود. این اصلاحیه ریشه در تحقیقاتی دارد که نشان میدهند دانشآموزان بهشیوههای متفاوتی یاد میگیرند.
این اصلاحیه لزوم وجود فرصتهای برابر را برای دختران و پسران بهمنظور حضور در مدارس تکجنسیتی تصریح میکرد. این قانون از مدارس و کلاسهای تکجنسیتی بهعنوان روشی دیگر جهت بهبود فعالیتهای آموزشی در مدارس عمومی حمایت میکند. این هدف بهبود آموزش را میتوان بهگونهای منسجمتر بهمثابهی یکی از اهداف تقویت کامیابی توصیف کرد؛ همان هدفی که از سال 1983 در پی انتشار گزارشی با عنوان «ملتی در خطر»[1] در هستهی آموزش جای داشتهاست.
تلاش بیسابقهای که در آمریکا برای بهبود پیشرفت دانشآموزان صورت گرفته سبب تجدید حیات پژوهش دربارهی استراتژیهایی شدهاست که میتوانند تاثیر مثبت مهمی بر بهبود عملکرد و پیشرفت دانشآموزان داشته باشند. بحث حاضر تعیین میزان تاثیرگذاری مدارس تکجنسیتی بر کامیابی دانشآموزان و فراهم کردن شواهدی بر نتایج مطلوب برای دانشآموزانی است که در مدارس یا کلاسهای کاملا دخترانه یا کاملا پسرانه شرکت داشتهاند.
برخی مسائل آموزشی همچون میزان کارایی مدارس عمومی در مقابل خصوصی، مدارس وابسته به سازمانهای مذهبی در مقابل مدارس خصوصی غیروابسته و مدارس تکجنسیتی در مقابل مدارس مختلط همواره بحثبرانگیز بودهاند. در این میان تقابل مدارس تکجنسیتی و مختلط، بحثهای داغی را در سالهای اخیر در میان موسسات توثیرگذاری همچون انجمن روانشناسان آمریکا و دادگاه عالی ایالات متحدهی آمریکا ایجاد کردهاست. با وجود اینکه دادهها محدود و ناخالصاند شواهدی کافی بر این ادعا وجود دارد که مدارس تکجنسیتی بیش از مدارس مختلط باعث پیشرفت تحصیلی هر دو جنس میشود.
تحقیقات اخیر در رابطه با روشهای یادگیری بر پایهی جنسیت نشان دادهاست تفاوتهای مشخصی بین دو جنس مختلف بهخصوص در حوزههای پردازش زبانی و استدلال دیداری-فضایی وجود دارد. آموزگاران با داشتن توانایی ساخت دروسی که با سبکهای یادگیری برتر مطابقت دارند در کلاسهایشان این فرصت استثنایی را در اختیار دارند تا بتوانند دانشآموزان را به سطحی برسانند که بدون چنین دروسی برایشان میسر نبود. تعقیب بهترین روشها برای آموزش تفکیکی نیازمند آن است که آموزگاران پژوهشهای مغزمحور را بفهمند و استراتژیهای خود را در کلاس درس بر اساس آن طرحریزی کنند.
نویسندهی کتاب «دخترها و پسرها در مدرسه؛ مختلط یا جدا؟» که جامعهشناس است در مورد پیامدهای روانشناختی، اجتماعی و فکری مدارس تکجنسیتی بحث میکند. او استدلال میکند که مدارس تکجنسیتی کامیابی تحصیلی هر دو جنس را افزایش میدهد و همهی دانشآموزان باید به تحصیل تکجنسیتی دسترسی داشته باشند
مطابقت با سبکهای یادگیری بهمعنی تاکید بر موضوعات نرم برای دخترها یا کلاسهای STEM(علم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات) برای پسرها نیست چنانکه سابقا چنین درکی از آن وجود داشت.
در واقع اکثر مطالعات در زمینهی کامیابی در موضوعات STEM میان دختران و پسران از آموزش تکجنسیتی پشتیبانی میکنند. همچنین مطالعات بسیاری نشاندهندهی کامیابی بیشتر دانشآموزان مدارس تکجنسیتی در همهی دروس است.
در مطالعهای که برای مقایسهی عملکرد کلاسهای تکجنسیتی و مختلط در آزمون ارزیابی جامع فلوریدا انجام شده نتایج مثبتی در کامیابی دانشآموزانی که در کلاسهای تکجنسیتی شرکت داشتهاند دیده شدهاست. در این تحقیق پیشرفتهای مشابهی در نرخ فارغالتحصیلی دانشآموزانی که آنها را از مدارس مختلط به مدارس تکجنسیتی منتقل کردهاند میتوان یافت.
گروهی دیگر استدلال میکنند که برابری جنسیتی و کامیابی آموزشی، نتیجهی تفکیک جنسی نیست بلکه نتیجهی فراهم کردن فرصتها و انتخابهای آموزشی برابر برای هر دو جنس است. در این دیدگاه هدف این است که موانع و کلیشههای جنسیتی که معمولا در محیطهای آموزشی مختلط وجود دارد حذف شود و استراتژیهایی برای ارتقا و پشتیبانی از آموزش مختلط هدفمند برای همهی دانشآموزان بهکار گرفته شود. لیزه الیوت تایید میکند که محیط آموزشی در مجموع نقشی حیاتی در کامیابی فردی و عملکرد دانشآموز دارد.
برای ایجاد محیطی که در آن همهی دانشآموزان به حداکثر موفقیت دست یابند توجه به نیازهای تکاملی و اجتماعی همهی دانشآموزان ضروری است. تجربههای آموزشی مشترک هدفمند، هم برای پسران و هم برای دختران فرصت مدیریت و رهبری فراهم میکند چراکه در این تجربهها با یکدیگر همکاری و مهارتهای اجتماعی و کار گروهی را تمرین میکنند.
ریوردن در کتابش با نام «دخترها و پسرها در مدرسه؛ مختلط یا جدا؟» (1990) در مورد پیامدهای روانشناختی، اجتماعی و فکری مدارس تکجنسیتی بحث میکند. او که یک جامعهشناس است استدلال میکند مدارس تکجنسیتی کامیابی تحصیلی هر دو جنس را افزایش میدهند. مباحث او عقیدهاش را مبنی بر اینکه همهی دانشآموزان باید به تحصیل تکجنسیتی دسترسی داشته باشند، بیان میکند.
دکتر لئوناردو ساکس، پزشک و روانشناس که یکی از هواداران سرسخت مدارس تکجنسیتی است معتقد است مردان و زنان در محیطهایی که بر اساس سبکهای متفاوت یادگیریشان آموزش میبینند یادگیری بهتری دارند. او معتقد است که تفاوتهای بیولوژیکی در مردان و زنان، تاسیس نهادهای آموزشی متفاوتی را ملزم میکند که همسو با چگونگی رویکرد و پردازش اطلاعات در زنان و مردان باشند. کتابها و تحقیقات دکتر ساکس پشتیبانی متقاعدکنندهای برای آموزش پسرها و دخترها در محیطهای جداگانه فراهم میکند.
یافتههای تحقیقات گاف و جانسون (2008) نشان میدهد که جنسیت، عاملی مهم در محیط آموزشی است. آنها بر اساس تحقیقات مبتنی بر مغز بهوضوح بیان میکنند فعالیتها و استراتژیهای مشخصی هستند که برای مردان بسیار خوب عمل میکنند درحالیکه برای زنان استراتژیهای دیگری وجود دارد که تاثیر قابل ملاحظهای بر یادگیری آنها میگذارد. با استفاده از فعالیتهایی که برای ذهن مردان جذابتر است، احتمال بیشتری برای جلب علاقه و حفظ توجه مردان وجود دارد و در نهایت سبب دقت بیشتری در یادگیری مفاهیم میشود. از سویی دیگر هنگامی که دختران در محیطهای کاملا زنانه آموزش میبینند، بهکارگیری رویکردی عملی به مطالعهی ریاضیات با استفاده از سناریوهای زندگی واقعی، ترس آنها را از یادگیری مسائل پیچیدهی ریاضی کاهش میدهد و برقراری برابری دو جنس در حمایت از مدارس تکجنسیتی، همچنان یک چالش بحثبرانگیز باقی میماند.
تقابل مدارس تکجنسیتی و مختلط بحثهای داغی را در سالهای اخیر میان موسسات تاثیرگذاری همچون انجمن روانشناسان آمریکا و دادگاه عالی ایالات متحدهی آمریکا ایجاد کردهاست اما شواهدی کافی بر این ادعا وجود دارد که مدارس تکجنسیتی بیش از مدارس مختلط باعث پیشرفت تحصیلی هردوجنس میشود
یکی از نقدهای واردشده به مدارس تکجنسیتی، دامن زدن به کلیشهسازیهای منفی است. برگر معتقد است که مدارس تکجنسیتی مغایر قانون اساسی است. هالپرن و همکارانش نشان میدهند دانشآموزانی که طی سالهای دورهی رشد و شکلگیری شخصیتیشان در محیطهای تکجنسیتی آموزش دیدهاند ممکن است بعدها که در محیط کار در کنار جنس مخالف مشغول به کار میشوند با دیدهی منفی به تجربهی خود بنگرند. علاوه بر این، نویسندگان کتاب «شبهعلم آموزش تکجنسیتی» ( ThePseudoscience of Single-Sex Schooling) معتقدند شواهد برآمده از تحقیقات مبتنی بر مغز، بهاندازهی کافی تضمینکنندهی سودمندی تفکیک جنسیتی در محیط مدرسه نیستند. هرچند مخالفان مدارس تکجنسیتی ادعا میکنند که تفکیک جنسیتمحور در اصل بهمعنای تبعیض جنسیتمحور است اما در عمل ضرورتا چنین معنایی ندارد. کیفیت آموزش، تعیینکنندهی نهایی کامیابی دانشآموزان است.
همچنانکه جدال بر سر انتخاب مدرسه بالا میگیرد سیاستگذاران، والدین و مدیران مدرسه باید بدون توجه به اینکه این معلمان در مدارس تکجنسیتی یا مختلط هستند تلاشهایشان را بر بهبود کارآمدی معلمان متمرکز کنند. طبیعتا این مشکلات و دغدغهها هنگامی که معلمان، آموزگاران، والدین و دانشآموزان با یکدیگر برای بهبود یادگیری و کامیابی دانشآموزان کار میکنند وارد بحث میشوند.
در نهایت اینکه...
در حالی که مدارس خصوصی و وابسته به سازمانهای مذهبی سابقهای طولانی در ادارهی مدارس تکجنسیتی در سراسر ایالاتمتحده دارند، مدارس و کلاسهای تکجنسیتی عمومی اخیرا و بهویژه از سال 2003 به بعد توجه فزایندهای را به خود جلب کردهاند. هنگامی که انجمن ملی آموزش عمومی تکجنسیتی (NASSPE)در سال 2002 تاسیس شد، تنها حدود ۱۲ مدرسه کلاسهای تکجنسیتی داشتند.
این سازمان گزارش میدهد که در سال 2011-2012 بیش از ۵۰۰ مدرسه فرصتهای آموزشی تکجنسیتی عرضه کردهاند. توجه به این نکته حائز اهمیت است که این تعداد زیاد مدارس خصوصی و مذهبی در سراسر کشور را که برای صدها هزار دانشآموز محیطهای آموزشی تکجنسیتی فراهم کردهاند، منعکس نمیکند.
در واقع مشکلات مربوط به مدارس تکجنسیتی سبب پیش کشیدن پرسشهای بحثبرانگیزی برای سیاستگذاران، والدین، مدیران مدارس و معلمها شدهاست. بهمنظور یافتن راههایی برای حصول اطمینان از عملکرد و کامیابی حداکثری تمامی دانشآموزان مضمونهای مشترکی در رابطه با منافع و محدودیتهای این مدارس پدیدار شدهاند. پژوهشهای انجامشده دربارهی رشد جنسیتی بهمدت بیش از چند دهه ثابت میکند که تمامی نیازهای اجتماعی، روانی، عاطفی، فیزیکی و ذهنی هر کودک باید در تعیین محیط ایدهآل برای رشد بیشینهی شخصیتی و آموزشی او در نظر گرفته شود.
تا زمانی که استانداردهای آموزشی به مدارس انگیزهی بهسازی و مسئولیتپذیری بدهند، بهبود کامیابی برای تمامی دانشآموزان بهعنوان هدف باقی میماند. برای درک چشماندازهای مختلف آموزش تکجنسیتی، ضروری است که مربیان و سیاستگذاران به بررسی میزان کارایی این مدارس برای ارتقای کامیابی سطح بالا و موفقیتهای آینده در دانشگاهها و مشاغل ادامه دهند.
[1] . A Nation at Risk «ملتی در خطر؛ ضرورت اصلاحات آموزشی» عنوان گزارشی است که در سال ۱۹۸۳ بهوسیلهی کمیسیون ملی تعالی در آموزش دولت ریگان منتشر شد. انتشار این گزارش بر شکست سیستم آموزشی آمریکا تاکید و ضرورت اصلاحات را در سطوح ملی، ایالتی و فدرال گوشزد کرد.
/انتهای پیام/