گروه راهبرد «سدید»؛ دکتر اکبر نصرالهی، دانش آموخته رشته روزنامه نگاری و فارغ التحصیل دکتری مدیریت رسانه است. او همچنین عضو هیات علمی گروه مدیریت رسانه دانشگاه آزاد اسلامی و عضو هیات امنا و شورای سیاستگذاری روزنامه فرهیختگان است. نصرالهی در این گفتار پس از واکاوی تاریخچه روزنامه نگاری صلح، سراغ بایستههای مخابره اخبار و همچنین موضوع خشونت در رسانه میپردازد.
آیا خبرِ بد، خبرِ ارزشمند است؟
مفهوم روزنامه نگاری صلح از اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی وارد ادبیات روزنامه نگاری شده و فردی بنام یوهان گالتونگ (Johan Galtung) جامعه شناس و ریاضی دان اهل نروژ یکی از پایه گذاران و پیشگامان «روزنامه نگاری صلح» بوده و نظرات جالبی در این خصوص دارد. او بیشتر بر گزارههایی، چون «راه حل گرایی، حقیقت گرایی، فرآیند محوری، مردم گرایی، تحقیق و اطلاعات رسانی» تاکید میکند. در روزنامه نگاری معمول و مرسوم، خبرنگاران و روزنامه نگاران بیشتر از میان ارزشهای خبری مختلف، تاکید بر «اخبار برخورد» دارند؛ بدون اینکه تعادل و توازن را در میان سایر ارزشهای خبری مد نظر قرار دهند. انگار در بین ارزشهای خبری، فقط باید بر «ارزش خبری برخورد» توجه کنند و در بعد داخلی نیز بیشتر باید بر «ارزش شهرت» از نوع مثبت آن متمرکز شوند. البته این اقدام دلایل مرتبط به خود را نیز دارد، مانند منافع خبرنگار، منافع سازمان خبری، ایدئولوژی و سایر مولفهها و مقولات. به هر حال، در حوزه روزنامه نگاری صلح، بجای اینکه بیشتر بر برخورد و تعارض تمرکز شود، تلاش میشود تا سایر ارزشهای خبری مانند صلح و دوستی، تفاهم و علت خشونت مورد توجه قرار گرفته و تاکید دارند تا راه حل ارائه بدهند و از پرداختن احساسی و هیجانی به ماجرا خودداری نمایند. گالتونگ به صراحت بیان میکند که در روزنامه نگاری صلح، بجای برجسته سازی جنگ باید به صلح، بجای رسانهای کردن رویدادهای زندگی انسانی باید به انسانی کردن فضای رسانهای و روشها و مهارتهایی که نتیجه آن تفاهم و گفتمان و پرهیز از خشونت باشد، توجه شود. گالتونگ در پاسخ به اینکه چرا به ارزش خبری جنگ و برخورد بیشتر توجه میشود، به سه عامل اشاره دارد: یکی عامل فردی و شخصی است که مربوط به خود روزنامه نگار شده و عامل دوم مربوط به خود رسانه میشود. از نظر اینها اخبار بد، اخبار خوب و داغ محسوب میشود، چون توجه مردم را بیشتر جلب میکند و رسانه نیز مخاطب و بازدید کننده بیشتری خواهد داشت که سبب تقویت بنیه اقتصادی رسانه و مطرح شدن شان خواهد شد. سوم مباحث نژادگرایانه، قومیتی و ایدئولوژیکی نیز بسیار مهم است. این یک مقدمه کوتاهی در خصوص ادبیات روزنامه نگاری صلح و ادعاهایی است که طرفداران این نوع روزنامه نگاری مطرح میکنند. بخش دوم صحبت هایم در خصوص تعاریفی است که در مورد خشونت، خشونت علیه زنان و همچنین ملاحظاتی است که ناظر بر این گزارهها در فضای رسانه و تولیدات رسانهای وجود دارد.
وقتی از روزنامه نگاری صلح صحبت میکنیم، منظور مفهوم محتوایی آن است که هم در روزنامه و هم در مجله، رادیو، تلویزیون، اینترنت و شبکههای اجتماعی دیده و شنیده میشود؛ بنابراین کار روزنامه نگاری امروزه بسیار بسط پیدا کرده، تا حدی که برای تولید محتوا نیازمند گروههای حرفهای نیست. حتی محتوای تصویری که یک زمانی منحصر به شبکههای تلویزیونی در تمام دنیا بود، امروز از انحصار این شبکهها خارج شده است
انحصارِ رسانه از دست روزنامه نگاران خارج شده است
وقتی ما از روزنامه نگاری صلح صحبت میکنیم، منظور فقط مطبوعات نیست. سالها است که روزنامه نگاری برای رادیو تلویزیون نیز بکار میرود مثل مجلههای تصویری؛ بنابراین وقتی از روزنامه نگاری صلح صحبت میکنیم، منظور مفهوم محتوایی آن است که هم در روزنامه و هم در مجله، رادیو، تلویزیون، اینترنت و شبکههای اجتماعی دیده و شنیده میشود؛ بنابراین کار روزنامه نگاری امروزه بسیار بسط پیدا کرده، تا حدی که برای تولید محتوا نیازمند گروههای حرفهای نیست. حتی محتوای تصویری که یک زمانی منحصر به شبکههای تلویزیونی در تمام دنیا بود، امروز از انحصار این شبکهها خارج شده است. هر شخص با یک دوربین موبایل و شبکه ارتباطی اینترنت، در واقع یک خبرنگار، روزنامه نگار و یک رسانه است؛ بنابراین امروز این پدیده بسیار گسترده شده و اگر در گذشته افراد متخصص و با تجربه و حرفهای این کارها را انجام میدادند، امروز دیگر همه این کار را انجام میدهند و گاهی تریبون را حتی از آن آدمهای حرفهای نیز میگیرند. یعنی امروز میبینیم که صفحه یک فرد معمولی در جامعه که شغلش رسانه هم نیست، بیشتر از چندین روزنامهای که امروزه منتشر میشود، مخاطب دارد. این همان تغییر مهمی است که در عرصه رسانه اتفاق افتاده و انحصار این تریبون را از دست اهالی آن بیرون آورده است. گالتونگ به خوبی به این نکته در طی تحقیقات اش پیرامون رسانهها پی میبرد که رسانهها مالامال از خشونت اند. البته خشونت تنها جنگ بین کشورها نیست. ولی منظور او در اینجا بیشتر خشونتهای غیر از جنگ بود. یعنی جنایاتی که در این رسانهها منتشر میشوند و مخاطبان زیادی را همراه اخبار خود میکنند. گالتونگ سعی میکند تا نقش مخرب آن اخبار را مورد بررسی قرار دهد.
مخاطبِ عام، مشتری گزارشهای جنایی یا نظرات کارشناسی؟
خبرنگاران، روزنامه نگاران و تصویربرداران چه تدابیری مد نظر میگیرند تا نه تنها سبب افزایش خشونت نشود، بلکه آنرا نیز کاهش دهد؟ یکی از آن جنبههای منفی، «قهرمان پروری» است. آدم خشن را تبدیل به یک آدم برجسته و مشهور میکنند؛ بنابراین دیگران هم ممکن است از او تقلید کنند. بدین ترتیب این روش اثر مخرب دارد. از یک طرف رسانههای ما بخاطر اینکه زهر این کار را بگیرند، به سراغ روانشناسان و جامعه شناسان میروند و نظر اینان را پیرامون خوادث خشن جویا میشوند و از سوی دیگر مدام سرخط خبرهای شان را با محوریت خشونت نگه میدارند
در بخشهای مختلف رسانهها هفت ارزش خبری وجود دارد که یکی از این ارزشهای پر مخاطب و پر حجم، ارزش خبری "درگیری و تضاد یا همان Conflict" است. البته تضاد و برخورد و درگیری در اینجا به دو شکل ارزش دیده میشود؛ یکی به شکل خشونت آمیز و شکل دیگر آن مسالمت آمیز. شکل خشونت آمیز آن که کاملا برای همه مشخص است. ولی برخورد مسالمت آمیز آن شامل کلیه اخبار ورزشی، انتخابات مختلف، مناظره ها. خشونت در مطبوعات و رادیو - تلویزیون تبدیل به طعمهای برای جذب مخاطب میشود. این جذب نیز مثل وجه خشونت آمیز ماجرا، بار منفی دارد. چون رسانه با اطلاع رسانی برخورد ابزاری میکند و از این راه مخاطب را درگیر خود میکند. این شیوه در رسانههای زرد (عامه پسند) بسیار مرسوم است و نقطهای است که جامعه شناسان و روان شناسان به آن انتقاد دارند. چون به اعتقاد آنها این کار سبب تخریب فرهنگ جامعه خواهد شد.
نکته قابل توجه این است که مهمترین قربانیان این خشونت، زنان و کودکان هستند؛ بنابراین بیشترین مطالب مربوط به خشونتهایی است که علیه زنان و کودکان اعمال میشود. اما سوالی که پدید میآید این است؛ آیا این اخبار و اطلاعات خشونت آمیز، الگویی جهت تداوم و تشدید خشونت است یا برعکس، حس انزجار و پشیمانی در مخاطب ایجاد کند که سبب همدلی با قربانیان خشونت نشود؟ خبرنگاران، روزنامه نگاران و تصویربرداران چه تدابیری مد نظر میگیرند تا نه تنها سبب افزایش خشونت نشود، بلکه آنرا نیز کاهش دهد؟ یکی از آن جنبههای منفی، «قهرمان پروری» است. آدم خشن را تبدیل به یک آدم برجسته و مشهور میکنند، بنابراین دیگران هم ممکن است از او تقلید کنند. بدین ترتیب این روش اثر مخرب دارد. از یک طرف رسانههای ما بخاطر اینکه زهر این کار را بگیرند، به سراغ روانشناسان و جامعه شناسان میروند و نظر اینان را پیرامون خوادث خشن جویا میشوند و از سوی دیگر مدام سرخط خبرهای شان را با محوریت خشونت نگه میدارند.
مشکلی که در رسانهها بخصوص رسانههای عامه پسند وجود دارد این است؛ مخاطب عام که بیشترین عامل خشونت و بیشترین گروهی که در معرض خشونت قرار میگیرد هستند، حرفهای آکادمیک روانشناس و جامعه شناس را خوب متوجه نشده و ارتباط خوبی با آن برقرار نمیکنند، لذا تمایل به دیدن یا خواندن این بخش نداشته سراغ بخش دیگری میروند. چون معمولا دو مقوله از یکدیگر مجزا هستند. یعنی گزارش حادثه یکجا آمده و گفتگوی کارشناسی در یک قسمت دیگر آمده و اصلا مردم این بخش را نمیخوانند، چون آنرا نمیفهمند، پس میلی هم به دیدن و شنیدن این بخش از تولیدات رسانهای ندارند.
من در اینجا مهمترین هدفم این است که خدمت اساتید و دانشجویان محترم عرض کنم که تولید محتوا و متنهای ساده بسیار اهمیت دارد. چون برای مردم قابل فهم میباشد و آنها با خواندن این مطالب به تاثیرات خشونت پی میبرند. مطمئنا این کار تاثیر کاهنده بر رشد خشونت در جامعه خواهد داشت. آقای «ایزاک کاسیموف» حدود ۴۵۰ کتاب علمی به زبان ساده درباره همین موضوعات نوشته و به همین خاطر برنده جایزه شده است. صحبت کردن با مخاطبان عام در قالب یک زبان ساده و ارائه محتوای مهم به آنها، یکی از مهمترین بایستههای فعالیت رسانهای در جوامع امروز است.
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...