گروه راهبرد «سدید»؛ دکتر کتایون مصری، پژوهشگر عرصه مطالعات زنان، دانشآموخته مقطع دکتری مطالعات زنان و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس است. او در این گفتار از زاویه نگاه رسانه و روزنامهنگاری صلح به طرح مسائل زنان در جامعه مینگرد و بر این باور است که مخابره بیوقفه خشونت و روایتهای خشن، نه تنها کمک چندانی به چارهاندیشی برای مشکلات زنان نمیکند، بلکه منجر به جابجایی اولویتها و بازتولید این خشونت در فضای عمومی جامعه میشود.
گاهی اوقات از صفحات روزنامهها خون میچکد!
گزارش هر رویدادی میتواند دو روی یک سکه داشته باشد؛ یا میتواند "Conflict" را بسیار برجسته نماید یا اینکه با استفاده از ترفندهای "Peace Journalism" میتواند به کاهش یا هدایت افکار عمومی در جهت حل مسئله کمک نماید
براساس پژوهشهای انجام شده و براساس پیگیریهایی که از محتوای رسانههای جریان عصری و شبکههای اجتماعی صورت گرفته، تقریبا میتوان به این نتیجه رسید که بازنمایی رویدادهای خشن، اعم از جنگ یا رویدادهای خشن پیرامونی که رفتار با زنان به حساب میآیند، مانند قتلهای ناموسی یا خشونت علیه زنان، تجاوزها و آزارهای جنسی، باج گیری ها، آزارهای خیابانی و امثال اینها، به تثبیت خشونت در جامعه منجر میشود. میزان خشونتی که در جریان انعکاس این اخبار تولید میشود رابطه مستقیمی با مهارت حل تعارض (Conflict resolution skills) خبرنگار و رسانه دارد. همچنین بهرهمندی از ترفندهای روزنامه نگاری صلح نیز در این میان موثر است. استفاده مفید و موثر از این مهارتها میتواند از بار خشونت رویدادهای این چنینی کم کند. خشونتهای ساختاری که کل دنیا با آنها روبرو هستند، نیاز ما به تکنیکهای روزنامه نگاری صلح را بسیار بیشتر از گذشته پررنگ میکند؛ بنابراین ما نیازمند ارتقای این مهارت هستیم.
یکی از واژههای بسیار کلیدی در حوزه روزنامه نگاری صلح، بحث "Conflict" است. این لغت را بسته به موضوع رویداد، معمولا معادل با «جنگ، تنش، نبرد، درگیری، منازعه» و امثال اینها و حتی «خشونت» نیز ترجمه میکنند. اگرچه "Conflict" میتواند مفهوم جنگ را به ذهن متبادر نماید، اما الزاما روابط بین الملل به معنای جنگ نیست. هر نوع خشونت و کمبود منبعی در کشور مثل فقر، بیکاری، کمبود آب و منابع طبیعی و... میتواند منجر به "Conflict" شود. از اینجاست که گزارش هر رویدادی میتواند دو روی یک سکه داشته باشد؛ یا میتواند "Conflict" را بسیار برجسته نماید یا اینکه با استفاده از ترفندهای "Peace Journalism" میتواند به کاهش یا هدایت افکار عمومی در جهت حل مسئله کمک نماید.
یکی از مهمترین آسیبهایی که در گروههای خبری مشاهده میکنیم-بر اساس ارزشهای خبری رایج در رسانهها- باز هم برای بحث "Conflict" ارزش بسیار بیشتری قائل میشوند. گویا این ارزش خبری نسبت به سایر ارزشها، اهمیت و ارزش بیشتری دارد. گاهی اوقات از صفحات روزنامهها خون میچکد. یعنی اخبار قتل و غارت و کشتار که تمامشان خبرهای منفی است، که خواسته یا ناخواسته بار روانی خاصی را به جامعه القاء میکند. البته هدف این نیست که ما بدنبال وقایع منفی نرویم و همه چیز را گل و بلبل نشان دهیم؛ چیزی که بعضی از رسانهها و روزنامهها اصرار دارند (که البته این ناشی از رویکرد سیاسی شان و یا خط مشیهایی است که هژمونی قدرت برای آنها تعریف کردهاند. گاهی اوقات مجبور میشوند تا بجای عینیت گرایی به تفسیرگرایی روی بیاورند)، ولی در مجموع، خبرنگاران ما با این مقوله نا آشنا هستند.
یک خبرنگار یک میانجی آگاه است و همین باعث میشود تا از یک «روایت کنندگی صرف» خارج شود. مستند کوتاهی از این روایت وجود دارد که ماجرای برنده شدن که خبرنگار با انتشار یک فریم عکس از مرگ یک کودک را نمایش میدهد. خبرنگار در بخش دیگری از فیلم، برنده جایزه میشود، درحالیکه همان فرد دختر بچه خردسالی را هدف میگیرد، و عکس مرگ آن دختربچه برنده جایزه میشود. ولی این خبرنگار در پایان داستان به شدت عذاب وجدان دارد؛ که چرا به نوعی به آن دختربچه کمک نکرده است. اینجا مرز بین روزنامه نگاری جنگ و روزنامه نگاری صلح کاملا مشخص میشود و اینکه یک روزنامه نگار چقدر باید نقش یک میانجی آگاه را بازی کند.
روزنامهنگاری صلح و نمایش تصویرِ زنِ متعادل
یکی از مهمترین کارکردهای رسانه پیرامون مسائل مربوط به زنان این است که تلاش عمیقی در جهت قربانی نشان دادن زنان کند! گویی رسانهها با این کار میخواهند به جذاب سازی و نافذ کردن خبر و رسانه خویش بپردازند. مثلا در مورد جنگ اوکراین این قضیه کاملا مشخص بود. در تصاویر جنگ اوکراین زنان زیبا رویی را مشاهده میکردید که سرباز بودند و یا میجنگیدند و یا در حالت اسارت بودند. پس میبینیم که هنوز آن نگاه ابزاری و فرودستانه نسبت زنان وجود دارد
رسانهها (چه رسانههای شبکههای مجازی، چه رسانههای اصلی مانند مطبوعات، رادیو و تلویزیون و سینما) کارکردهایی دارند که یکی از این کارکردها، معنا یابی یا هویت سازی نظام معنایی، به عنوان یک مجموعه گفتمانی برای ما است. در بازنمایی و معرفی جنسیتی اخبار و رویدادها، رسانهها بسیار نقش دارند. چون امروزه از طریق موبایل به تمامی شبکههای خبری داخلی و خارجی و اجتماعی دسترسی داریم؛ لذا رسانهها در بخش بازنمایی و معرفی جنسیتی اخبار و رویدادها بخصوص اخبار و رویدادهای مربوط به زنان نقش بسیار مهمی دارند. تحقیقات سه چهار ساله اخیر بنده نشان میدهد که شبکههای اجتماعی و بخصوص یکی از پرکاربردترین آنها که اینستاگرام است، در بازنمایی خشونت علیه زنان، تثبیت نقشهای جنسیتی و کلیشههای جنسیتی نقش بسیار موثری داشته و دارد. وقتی ما از «تضاد و برخورد» صحبت میکنیم.
همیشه به معنی برخورد فیزیکی نیست. در مورد زنان این موضوع بیشتر ممکن است جنبه روانی و کلامی داشته باشد. اتفاقا رسانهها در این بعد همچنان مسیر خودشان را میروند و با توجه به اینکه کلیشههای جنسیتی را میخواهند همچنان در برنامههای خود القاء نمایند، دیده میشود که متاسفانه در این زمینه همچنان بازنمایی خشونت را انجام میدهند که سبب تثبیت خشونت میشود. بازنمایی زن بعنوان یک چهره و موجود فرودست همچنان ادامه پیدا کرده و این در حالیست که برخی از این رسانهها اندیشه دیگری در سر دارند. متاسفانه تا کنون موفق نشدهایم تا چهره فرودست را با چهره انسانی زن جایگزین کنیم. یکی از مهمترین کارکردهای رسانه پیرامون مسائل مربوط به زنان این است که تلاش عمیقی در جهت قربانی نشان دادن زنان کند! گویی رسانهها با این کار میخواهند به جذاب سازی و نافذ کردن خبر و رسانه خویش بپردازند. مثلا در مورد جنگ اوکراین این قضیه کاملا مشخص بود. در تصاویر جنگ اوکراین زنان زیبا رویی را مشاهده میکردید که سرباز بودند و یا میجنگیدند و یا در حالت اسارت بودند. پس میبینیم که هنوز آن نگاه ابزاری و فرودستانه نسبت زنان وجود دارد. این نگاه متاسفانه همچنان در رسانههای خارجی و بخصوص داخلی وجود دارد. مثلا در صفحه حوادث روزنامهها از اینگونه اخبار به وفور دیده میشد. این کار به مرور زن را تبدیل به یک موجود فرودست و قربانی در جامعه خواهد کرد. اینجاست که باید این سوال را از روزنامهنگاران و مدیران رسانه پرسید، روزنامه نگاری صلح تا چه اندازه میتواند باعث کاهش چنین نگاهی نسبت زنان شود؟
روایتِ رسانهها خشونت را پررنگتر میکند
جهانی بودن بحث خشونت و حتی جریان خشونت معکوس زنان علیه مردان، بحثی مورد تایید است که مقدار و شدت آن نیاز به تحقیق بیشتری دارد. تجربه نشان داده است که در جامعه ما رسانهها تمایل زیادی برای فرودست و ضعیف نشان دادن زنان داشته و خواسته و ناخواسته نگاه جنسیت زده نسبت به زنان دارند. حتی در انتخاب خبرنگاران، گویندههای خبری و فضای مجازی میتوان این فرودستی و جنسیت زدگی را مشاهده کرد. اما اینکه جامعه در این زمینه دنباله رو رسانه هاست یا بالعکس، نیازمند بحث بیشتری هستیم. وقتی ما از روزنامه نگاری صلح صحبت میکنیم، به معنای تغییر این روند است. ما منکر این نیستیم که قبل از شبکههای اجتماعی و قبل از ۵۰ پیش خشونت علیه زنان بیشتر بوده است. به هرحال آگاهیهای جنسیتی زنان باعث شده تا انعکاس خشونتها و تبعیضها و اطلاع رسانی از این مشکلات نقش کاهنده و بازدارنده داشته باشد. اما از طرفی در روزنامه نگاری صلح، بحث بر سر نحوه روایت این خشونتها است. به اعتقاد من، ما علاقه عجیبی به استفاده از ادبیات جنسیت زده در مطبوعات و رسانههای جمعی داریم. براساس تحقیقات سالهای اخیر بنده این مساله مصداق عینی دارد، که شاید علل ساختاری و اجتماعی متفاوتی نیز داشته باشد. اما در روزنامه نگاری ما، نحوه روایت این رویدادها سبب بازنمایی خشونت در جامعه و قبح زدایی این مسئله میشود. این مشکل حتی در رسانههای خارجی هم دیده میشود. متاسفانه رسانهها بجای کاهش بار خشونت علیه زنان، این خشونت را افزایش میدهند. روایت خشونتها و البته نوع این روایت، نقش مهم و موثری در ترویج خشونت در جامعه دارد. این همان حلقه مفقودهای است که مورد توجه چندان نیست.
هژمونی غولهای اقتصادی و روایتهای رسانهای
تغییر شیوه تالیف و نشر روایت ها، آنهم در مسائلی که جنس فرهنگی دارند یکی از مشکلترین و زمانبرترین تغییرات است. مسئله زنان نیز یکی از مصادیق همین تغییرات است
پرسش مهمی که در اینجا مطرح میشود این است، رسانه باید روایتهای خود را چطور ساماندهی کند تا کمتر آب به آسیاب خشونت بریزد؟ در پاسخ به این سوال باید پیش از هر چیز، در رابطه با مقاومت نسلهای قدیم در مقابل نسل جدید، پیرامون نگاه به رویدادها و پرداختن به روایتها صحبت کنیم. این یک گزاره کاملا بجا بوده و این حساسیت در حوزه زنان به مراتب بیشتر از سایر حوزه هاست. خبرنگارانی که در سطح خرد فعالیت میکنند نیز آنقدر دچار محدودیت هستند که امکان تغییر روایت و پرداختن با نگاه آسیب شناسانه به رویدادها و ارائه راه حل برای آنان وجود ندارد و تنها میتوانند به روایت صرف رویداد بپردازند. پس تحول از این نقطه آغاز نمیشود. از سوی دیگر نکته مهمی درباره روایتهای رسانهای وجود دارد و آنهم بحث تجاری شدن است. هرچه رسانهها از استقلال شان دورتر شده و وابستگی اقتصادی شان به سازمانها، نهادها، شرکتها و غولهای تجاری بیشتر شود، از عینیت گرایی دورتر خواهند شد. جالب است که در روزنامه نگاری صلح این موضوع مطرح میشود که عینیت گرایی یعنی روایت آنچه هست، ولی معمولا تحقق پیدا نمیکند! مثلا پیرامون یک موضوع واحد، خبرگزاریهای مختلف داخلی و خارجی هرکدام به گونهای به روایت موضوع میپردازند که ممکن است زاویه دید آنها در بسیاری مواقع خلاف یکدیگر نیز باشد. این نشان میدهد هرکدام از آنها هژمونیهای خاصی را پذیرفته و یا تحت سیطره و ملاحظات آنها فعالیت میکنند. پس روایتها نیز از سیطره همین هژمونیها بیرون میآیند و شاید به همین دلیل است که مخاطب از تفاوت این روایتها سردرگم میشود. تغییر شیوه تالیف و نشر روایتها، آنهم در مسائلی که جنس فرهنگی دارند یکی از مشکلترین و زمانبرترین تغییرات است. مسئله زنان نیز یکی از مصادیق همین تغییرات است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در مخمصه ژئوپولتیکی قرار داریم. یعنی با برخی تنگناهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و البته فرهنگی مواجهیم که تغییر آنها به راحتی امکان پذیر نیست. شاید همکاری با موسسات «حفظ صلح Peace Keeping» یا سایر نهادهایی که در این زمینه تجربه فعالیت دارند، برای ما موثر واقع شود.
/انتهای پیام/