ایالات متحده نسبت به سایر کشورهای صنعتی درصد بسیار کمتری از منابع خود را برای جلوگیری از فقر اختصاص میدهد. نتیجه این است که ما بالاترین نرخ فقر و نابرابری را در میان گروه کشورهای ثروتمند داریم. در آمریکا مردم فقر زده را میتوان تقریبا در هر خیابانی، در هر گروه جمعیتی یا نژادی و درهمه طیفهای سیاسی و ایدئولوژیک یافت.
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛«مارک رابرت رنک»[۱] استاد رفاه اجتماعی در «دانشگاه واشنگتن» در «سنت لوئیس»[۲] است. وی به عنوان یکی از برجستهترین متخصصان آمریکا در زمینه مسائل فقر، نابرابری و عدالت اجتماعی شناخته وی شود. اولین کتاب او، «زندگی در لبه: واقعیتهای رفاه در آمریکا»[۳] تحسین گسترده منتقدان را به دست آورد. کتاب او در سال ۲۰۰۴، «یک ملت، محروم: چرا فقر آمریکایی بر همه ما تأثیر میگذارد»[۴] درک جدیدی از فقر در آمریکا ارائه کرد. وی در یادداشتی که هفه نامه آن لاین آمریکایی «TIME» آن را منتشر کرده است تئوری خود در زمینه برداشت اشتباه مردم و دولت آمریکا از موضوع فقر در این کشور را تبیین میکند تحقیقات وی نشان میدهد که اکثریت آمریکاییها فقر را تجربه میکنند. بر اساس پژوهش وی بین سنین ۲۰ تا ۷۵ سال، ۷۵ درصد از کل آمریکاییها حداقل یک سال را در فقر یا نزدیک به آن میگذرانند به گفته وی نگاه به فقر در آمریکا به عنوان مشکل «آنها» و نه «ما» و این برداشت که هر کس فقیر است مشکل خودش است که به اندازه کافی تلاش نکرده است کاملاً اشتباه است و به نتایج وحشتناکی منجر شده و به تشدید فقر و نابرابری در جامعه آمریکا دامن میزند. به گفته وی فقر در آمریکا تنها مشکل فقرا نیست بلکه مشکل همه مردم این کشور است.
ادراک نادرست از فقر در آمریکا
فقر در آمریکا برای دههها، بهعنوان موضوع و مسئله «آنها» به جای «ما» مطرح شده است. بهطور معمول تصور میشود که افراد گرفتار فقر در خارج از جریان اصلی آمریکا زندگی میکنند. محور اصلی این باور این است که فقرا به اندازه کافی سخت کار نکرده اند تا خود را بالا بکشند یا اینکه در طول زندگی خود تصمیمات بدی گرفته اند و انتخابهای بدی داشته اند که منجر به فقر شده است. همچنین یک مؤلفه نژادی قوی در این تصور و ادراک وجود دارد. فقر معمولاً بهعنوان مشکل سیاهپوستان یا رنگین پوستان آمریکایی نشان داده میشود تا یک مشکل مربوط به همه مردم آمریکا. علاوه بر این فقرا تا حد زیادی محدود به درون شهرهایی با نرخ بالای جرم و جنایت و دیگر شرایط آسیب شناسی هستند که نسلها در فقر به سر میبرند.
پس تعجب میکنید اگر بدانید که بین سنین ۲۰ تا ۷۵ سال، ۷۵ درصد از کل آمریکاییها حداقل یک سال را در فقر یا نزدیک به آن میگذرانند؟ یا اینکه فقط ۱۰ درصد از فقرا در محلههای فقیرنشین زندگی میکنند؟ یا اینکه طبق اداره سرشماری ایالات متحده، دو سوم فقرا خود را سفید پوست میدانند؟ یا اینکه اکثر افراد فقیر فقط برای یک یا دو سال فقیر میمانند؟ همه این حقایق به جای افسانه ها، واقعیتهای فقر را در جامعه آمریکا توصیف میکنند.
هنگامی که چنین رویدادهایی رخ میدهد، شبکه ایمنی اجتماعی ضعیفی در آمریکا برای محافظت از مردم این کشور وجود دارد. ایالات متحده نسبت به سایر کشورهای صنعتی درصد بسیار کمتری از منابع خود را برای جلوگیری از فقر اختصاص میدهد
گستردگی دامه فقر در آمریکا
به نظر میرسد که در آمریکا دامنه فقر به طرز باورنکردنی گسترده است. اکثر آمریکاییها در مقطعی از زندگی خود با فقر روبرو میشوند. دلیل این امر این است که در طول زندگی، بسیاری از رویدادهای پیش بینی نشده ممکن است رخ دهد و اتفاق بیفتد: از دست دادن شغل، جدا شدن خانواده ها، بیمار شدن یا حتی تجربه یک بیماری همهگیر. هنگامی که چنین رویدادهایی رخ میدهد، شبکه ایمنی اجتماعی ضعیفی در آمریکا برای محافظت از مردم این کشور وجود دارد. ایالات متحده نسبت به سایر کشورهای صنعتی درصد بسیار کمتری از منابع خود را برای جلوگیری از فقر اختصاص میدهد. نتیجه این است که ما بالاترین نرخ فقر و نابرابری را در میان گروه کشورهای ثروتمند داریم. در آمریکا مردم فقر زده را میتوان تقریبا در هر خیابانی، در هر گروه جمعیتی یا نژادی و درهمه طیفهای سیاسی و ایدئولوژیک یافت.
به عنوان یک جامعه، هر یک از ما بهای گزافی را برای داشتن نرخ بالای فقر کنونی در میان خود، به ویژه در میان کودکان، میپردازیم. من و همکارم «مایکل مک لافلین»[۵] به عنوان محقق فقر و نابرابری، هزینه اقتصادی سالانه فقر دوران کودکی را در ایالات متحده تخمین زدیم. ما در برآورد هزینه خود به آخرین دادههای دولتی و تحقیقات علوم اجتماعی متکی بودیم. بهطور خاص، ما تأثیری را که فقر دوران کودکی، بر بهرهوری اقتصادی آینده، مراقبتهای بهداشتی و هزینههای عدالت کیفری و همچنین افزایش هزینهها در نتیجه بیخانمانی و بدرفتاری با کودکان دارد، بررسی کردیم. جمع کردن این هزینهها منجر به تخمین چشمگیری شد مبنی بر اینکه فقر دوران کودکی کمی بیش از یک تریلیون دلار در سال برای ایالات متحده هزینه دارد. این رقم ۲۸ درصد کل بودجه فدرال را تشکیل میدهد که تخمینی تکان دهنده و نگران کننده است.
در سرمایهگذاری برای کاهش فقر، شواهد نشان میدهد که با کاهش هزینههای هنگفت مرتبط با انبوهی از مشکلات مرتبط، چندین برابر بازپرداخت خواهیم داشت و سرمایه گذاری در زمینه حوزهای مرتبط با کاهش فقر چندین برابر آورده اقتصادی برای ما خواهد داشت
کودکان فقیر با مهارتهای کمتری بزرگ میشوند و بنابراین کمتر قادر به کمک به بهره وری اقتصاد آمریکا هستند. آنها همچنین به احتمال زیاد مشکلات مراقبت بهداشتی مکرر را تجربه میکنند و درگیر جرم میشوند. این هزینهها توسط خود کودکان، اما در نهایت توسط جامعه گستردهتر نیز تحمل میشود. به این معنا، هزینههای اقتصادی فقر به جای «آنها» به موضوع «ما» تبدیل میشود. بسیاری از ما با این ضرب المثل آشنا هستیم که «یک اونس پیشگیری ارزش یک پوند درمان دارد.» یا «پیشگیری بهتر از درمان است». به نظر میرسد که این ضرب المثل به ویژه در مورد فقر صادق است. بحث پرداخت یا نپرداختن نیست. بلکه این مسئله نحوه پرداخت ماست که بر مبلغی که در نهایت خرج میکنیم تأثیر میگذارد. در سرمایهگذاری برای کاهش فقر، شواهد نشان میدهد که با کاهش هزینههای هنگفت مرتبط با انبوهی از مشکلات مرتبط، چندین برابر بازپرداخت خواهیم داشت و سرمایه گذاری در زمینه حوزهای مرتبط با کاهش فقر چندین برابر آورده اقتصادی برای ما خواهد داشت. تغییر درک ما از فقر از مشکل «آن ها» به مشکل و مسئله یکی از «ما» میتواند درک آمریکاییها از این مشکل عمیقا ریشه دار اقتصادی و اجتماعی را را تغییر دهد. اگر فقر دیگر محدود به دیگران و غریبهها نباشد دیگر نمیتوانیم راحت بنشینیم و باور کنیم که تحت تأثیر قرار نگرفته ایم. واقعیت این است که هر یک از ما به نحوی از این بلای فقر آسیب میبینیم؛ یا مستقیما از طریق تجربه فقر در نقطهای از زندگی مان یا از طریق فرستادن دلارهای مالیاتی برای پرداخت هزینه بالای فقر. چنین درکی برای ایجاد انگیزه در عموم مردم و سیاستگذاران برای مقابله با فقر ضروری است.
فقر را میتوان و باید کاهش داد. اما کاهش فقر با این شناخت ساده شروع میشود که هر یک از ما از نرخ بالای فقر در ایالات متحده آسیب میبینیم. همانطور که «بنجامین فرانکلین» در امضای اعلامیه استقلال آمریکا به صورت عاقلانهای اشاره کرد، «در واقع ما باید همه با هم آویزان شویم، یا مطمئناً همه ما جداگانه آویزان خواهیم شد»
پینوشت
[۱]. Mark Robert Rank [۲]. Washington University in St. Louis [۳]. Living on the Edge: The Realities of Welfare in America [۴]. One Nation, Underprivileged: Why American Poverty Affects Us All [۵]. Michael McLaughlin