بایسته‌های ساماندهی مهاجران در گفتگو با مصطفی جهانبخش؛
ما در ترکیه و آلمان سازمانی داریم به نام مهاجرت که وقتی یک اتباع وارد کشورشان می‌شود آن‌ها را طبقه‌بندی کرده و بر اساس سال‌های حضور آنان در کشور و خدماتی که ارائه می‌کنند به آن‌ها سطوحی از دسترسی‌ها را ارائه می‌کنند. بالاخره شخصی که مفید است یا شخصی که ماندگارتر است با مهاجری که نه مفید است و نه ماندگار نباید یکسان باشند. در چنین شرایطی که ساختار زمینه آن را فراهم می‌کند جامعه هم می‌تواند خدمات آن‌ها را ملموس‌تر دیده و نگاه خود به آنان را تغییر دهد.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مقوله مهاجرت گذشته از آنکه برای خود شخص مهاجر دارای بیم‌ها و امیدهایی است، برای کشور مقصد نیز دارای فرصت‌ها و تهدیدهایی است که با برنامه‌ریزی درست می‌توان از فرصت‌ها نهایت بهره‌برداری را کرده و تهدیدها را مدیریت نمود. حضور مهاجران افغانستان در ایران نیز مشمول همین مسئله بوده و لذا مدیریت آنان دارای اهمیت مضاعفی است. یکی از چالش‌های مدیریتی در این زمینه از طرفی کنترل و مدیریت موج‌های جدید مهاجرتی بوده و از طرف دیگر طبقه‌بندی و بهره‌برداری از مهاجران فعلی است. در این زمینه به گفتگو پرداخته‌ایم با مصطفی جهانبخش، کارشناس ارشد مرکز پژوهش‌های مجلس از طراحان سازمان ملی مهاجرت تا در این زمینه بیشتر بدانیم.

 

ظرفیت سنجی مهاجران افغان جهت بسط ریشه های تمدنی

چنانچه بخواهیم مسئله مهاجران افغانستانی را از منظر تمدنی مورد واکاوی قرار دهیم حضور آن‌ها در ایران چه ظرفیت‌هایی را برای بسط تمدنی انقلاب اسلامی داراست؟

جهانبخش: در خصوص حضور مهاجران افغانستانی در ایران ما چهار موج مهاجرتی داشته‌ایم که نخستین آن‌ها در زمان حمله اتحاد جماهیر شوروی بود و آخرین آن‌ها نیز در همین دو سال پیش و حضور مجدد طالبان در این کشور رخ داد. در بازه مهاجرتی نخست ما رویکرد پذیرش محوری داشته‌ایم به این بیان که افغانستانی‌ها را برادر دینی خود تلقی می‌کردیم، لذا این‌ها به کشور ما وارد شده و با آغوشی باز روبرو می‌شوند. این نگاه دینی ما بوده است که توسط حضرت امام تبیین می‌شده و در رویکرد مقام معظم رهبری نیز دنبال شده است. مقام معظم رهبری در مورد هیچ ملیتی همچون افغانستانی‌ها آن‌قدر توجه نشان نداده‌اند، مهاجران در نزد ایشان جایگاه ویژه‌ای را دارا هستند.

واقعیت این است که رهبری و امام نگاه بلندی در خصوص مهاجران داشته‌اند، یعنی فراتر از سرزمین فکر کرده و دنبال ریشه‌های های تمدنی ما بوده‌اند، این تمدن نیز که می‌گویم مراد تمدن شیعه است که در سمت غرب گسترش پیداکرده است. البته یک تمدن فارسی نیز داریم که در سمت شرق گسترش پیداکرده و این دو تمدن در بسیاری از نقاط با یکدیگر به وحدت رسیده و یکی شده‌اند. حالا این نگاه را رهبران دینی و سیاسی ما داشته‌اند، چراکه این فهم را با خود حمل می‌کردند که اگر کشوری بخواهد در منطقه بزرگی کند و در جهان حائز هژمونی باشد و قدرتی به‌حساب بیاید نخستین لازمه آن بسط ریشه‌های تمدنی است. یعنی باید ریشه‌های تمدنی شما خارج از کشور قرار گیرد. این نه فقط در خصوص ایران بلکه در خصوص هر کشوری است که بخواهد در چنین سطحی در عرصه جهانی ظاهر شود صادق است. برای مثال شما ترکیه را مشاهده کنید، تلاش دارد تا یک شورای ترکی شکل دهد و نشان دهد که ریشه‌های تمدنی وسیع‌تری در خارج از کشور خود دارد، شورایی تصنعی و برساختی که تلاش دارد در قالب آن روابط خود با برخی دیگر از کشورها را تقویت کند و آنان را تحت لوای این شورا دربیاورد. برای ما بحث مهاجران افغانستانی و دنباله‌های تمدنی رویکردی امپراتوری ندارد، برای ما مسئله فرهنگی در کار است، ما ریشه‌های فرهنگی داریم که باید ادامه پیدا کند.

افغانستان همان‌طور که اشاره کردید از چند جهت با ما دارای قرابت هستند، یعنی تنها زبان و دین نیست، آداب و عرف که امور مهمی هستند نیز در میان ما دارای مشترکات زیادی است. افغانستانی‌های متمدن مانند هراتی‌ها را اگر نگاه کنید با ایرانیان ما به‌ویژه مشهد قرابت بسیاری دارند. ادبیات آن‌ها، شعر آن‌ها، موسیقی آن‌ها در امتداد ما شکل‌گرفته است. به خاطر همین موضوع بعد از حمله شوروی مردم افغانستان به طور عمده به دو کشور ایران و پاکستان رفتند. شما تفاوت‌های چشم‌گیری هم میان این دو دسته از مهاجران می‌بینید. یعنی بخش جنوب افغانستان که از جهت فکری به پاکستان گرایش دارد به آنجا مهاجرت کردند و هزاره‌ها عمدتاً به ایران آمدند.

در چهل سال گذشته نیز جمهوری اسلامی ایران به این مهاجران بسیار خدمات ارائه داده است. یعنی در هیچ کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران به اتباع خدمات ارائه نشده است، محدودیت‌ها بسیار کم و امکانات مانند دیگر مردم ایران به آن‌ها داده می‌شد. پیام رهبر انقلاب در سال ۹۶ که مدارس را ملزم کرد همه مهاجران را در مدارس ثبت‌نام کنند کار بسیار بزرگی بود که هیچ کشوری چنین کاری را انجام نمی‌دهد. یعنی شما در کشورهای دیگر ابتدا باید برادری خود را اثبات کنید تا امکان‌هایی به شما بدهند، اما رهبری در اینجا گفتند که همه اتباع اعم از مجاز و غیرمجاز در مدارس ثبت‌نام شوند.

 

موانع تشکل‌یابی تمدنی

این نکته‌ای که شما می‌فرمایید پیرامون بسط ریشه‌های تمدنی از طریق مهاجران به نظر دارای موانعی است، چه در سطح فرهنگ عمومی و چه در سطح حاکمیتی طی چند دهه گذشته شاهد آن هستیم که نوعی پس زدن از ناحیه مردم و نپذیرفتن آنان و همچنین آشفتگی در ارائه خدمات از جانب دولت منجر به عدم شکل‌گیری همگرایی و ادغام‌شده است. در این خصوص چه تدابیری وجود داشته است؟

جهانبخش: در خصوص بحث جذب و ادغام یا دیگر بودگی که میان ما و افغانستانی‌ها وجود دارد و باید از بین برود باید گفت که مدارس بسیار به این موضوع کمک می‌کنند. اگر کودک افغانستانی از ابتدا وارد فضای کار شود، با توجه به سختی‌ها و بعضاً ناملایمات کاری برای کودکان، آن‌ها از ابتدا ایزوله شده و در موضع ضعف قرار می‌گیرد، اما اگر وارد مدرسه شوند در اثر معاشرت با فرزندان ایرانی آهسته‌آهسته احساس قرابت بیشتری می‌کند، پذیرش او هم البته در جامعه برای مردم راحت‌تر است.

 

نهادینه کردن فرهنگ مهاجرپذیری در ایران

البته فقدان همگرایی در سؤال من به عنوان پیش‌فرض اتخاذ شده بود، آیا شما اصل این مسئله را قبول دارید؟ به عبارت دیگر آیا همگرایی میان ما و آن‌ها شکل نگرفته است؟

جهانبخش: قطعاً شکل نگرفته، ما در این رابطه دو مشکل عمده داریم، یک مشکل ساختاری و یک مشکل فرهنگی در بطن جامعه داریم.

از منظر دولت ما در ساماندهی این مهاجران مشکل داشتیم، ما نتوانستیم این‌ها را به‌صورت واحد و دقیق سامان‌دهی کنیم، به همین دلیل هم بود که ما طرح سازمان ملی مهاجرت را نوشتیم که در مجلس کلیات آن تصویب‌شده و اکنون در دستور کار است. در این طرح ما می‌خواهیم سازمانی با عنوان سازمان ملی مهاجرت را شکل دهیم که برای مهاجران هویت مشخص درست کند، کارت درست کند که این‌ها بتوانند راحت خدمات را دریافت کنند، البته آن‌هایی که ما تشخیص می‌دهیم، این موضوع هم وجود دارد. این سازمان به آن‌هایی که تشخیص می‌دهد برای جامعه مفید هستند خدماتی را ارائه می‌کند.

مشکل نخست یعنی ساماندهی دولتی حالا با قانون و تدبیر حل می‌شود اما مشکل دوم که فراتر است مسئله فرهنگ است. دوستانی که در حوزه اتباع در این چهل سال کارکرده‌اند نتوانسته‌اند این واقعیت اتباع خارجی را به مردم ایران نشان دهند. الآن بیش از ۹۴ درصد اتباع در کشور ما افغانستانی هستند، عموماً هم این اشخاص هستند که در جامعه دارای ظهور و بروز هستند، این دوستانی که در حوزه اتباع کار رسانه‌ای می‌کردند نتوانستند حقیقت اتباع خارجی را آن‌گونه که باید نشان دهند، لذا این فاصله میان ما و آن‌ها به وجود آمد. من بارها این را به اصحاب رسانه گفته‌ام که باید شما بازنمایی کنید موفقیت اتباع خارجی در ایران را و فوایدی که برای کشور ما دارند. این‌ها را باید برجسته نمود، اما اکنون اگر اسمی از اتباع افغانستانی آورده شود تصور آن است که این‌ها یا کارگر هستند یا مثلاً قشری ضعیف هستند. خب این موضوع درست نیست، ما در میان اتباع افغانستانی کارآفرین، پزشک و... نیز داریم.

 

نظریه بنیادین ما پیرامون مهاجرت در این چهل‌وپنج سال گذشته چه بوده است؟

جهانبخش: نظریه بنیادین مهاجرت که گمان نمی‌کنم وجود داشته باشد اما ما سیاست‌های عمده‌مان در سال‌های ممتد، سیاست بازگشت بوده است. پیش‌زمینه همه سیاست‌های ما اعم از سازندگی و جذب که طی این چند دهه اجراشده مسئله بازگشت است. یعنی ما به افغانستانی‌ها این را با عمل نشان داده‌ایم که شما مهمان هستید و بالاخره باید بازگردید.

 

مهاجرت مسئله‌ای فراگیر

پیرامون جامعه ایرانی برخی بر این باوراند که این جامعه به طور تاریخی بیگانه‌ستیز است، لذا مسئله مواجهه جامعه ایرانی با دیگران را دارای یک حالت خاص بودگی می‌دانند، شما با این موضوع تا چه میزان همراهی دارید؟

جهانبخش: در خصوص مسئله فرهنگی که فرمودید به نظرم در همه دنیا چنین رویکردی وجود دارد. شما اگر در آلمان هم بروید نگاه بدی نسبت به مهاجران ترک وجود دارد. در آمریکا که راست افراطی ظهور می‌کند و آدمی مانند ترامپ را روی کار می‌آورد، یکی از شعارهای اصلی آن «اول آمریکا» بود. یکی از قول‌های بزرگ او دیوارکشی مرز با مکزیک بود. خیلی از آمریکایی‌هایی که از ترامپ حمایت می‌کنند و همین الآن نیز طرفدار او هستند به خاطر همین رویکرد است. یعنی آن ابر معنایی که می گویید مختص به ایران نیست بلکه در همه جای دنیا وجود دارد. در ترکیه نیز وجود دارد، اگر پیگیر اخبار باشید همین چند وقت پیش بود که در ترکیه مردم نسبت به حضور مهاجران سوری اعتراض کردند و چنین مغازه مهاجران را به آتش کشیدند، این واقعیتی است که وجود دارد.

بله کشور ما نیز از منظر تمدنی چون اصطلاحاً در heartland دنیا قرار داشته بارها مورد حمله قرارگرفته است. این ذهنیتی که شما می گویید بخشی از آن تاریخی است. اقوام مختلف از غرب و شرق به ما حمله کرده‌اند، ماندن ما نیز به خاطر ریشه‌های فرهنگی بوده که داشته‌ایم، اما به هر صورت این حمله‌ها اثرات خود را بر ذهن و زبان انسان ایرانی گذاشته‌اند. لذا ایران را نباید مانند کشورهای دیگری که کمتر از صد سال سابقه داشته‌اند تفسیر نمود. ما سابقه تمدنی تاریخی داریم چه به لحاظ حکومت‌داری و چه به لحاظ فرهنگی. یعنی ما ایرانی به مثابه قلمرو داشته‌ایم که در آن تساهل و جذب فرهنگ‌های مختلف وجود داشته است. از زمان هخامنشیان تا بعد از آن در دوران اسلام این موضوع وجود داشته است. مغول وقتی به ایران حمله می‌کند این موضوعی مورد اتفاق است که مغول ایران با مغول جای دیگر متفاوت است. 

 

طبقه‌بندی مهاجران أمری ضروری و مغفول

حاکمیت در این میان چگونه می‌تواند میان مردم و مهاجران نقش میانجیگر و تسهیل‌کننده را داشته باشد تا هم از فواید حضور مهاجران استفاده کرده و هم انسجام بیشتری به رابطه میان مردم و مهاجران دهد؟

جهانبخش: ساختارها زهر این قضیه را می‌گیرند. ما در ترکیه و آلمان سازمانی داریم به نام مهاجرت که وقتی یک اتباع وارد کشورشان می‌شود آن‌ها را طبقه‌بندی کرده و بر اساس سال‌های حضور آنان در کشور و خدماتی که ارائه می‌کنند به آن‌ها سطوحی از دسترسی‌ها را ارائه می‌کنند. بالاخره شخصی که مفید است یا شخصی که ماندگارتر است با مهاجری که نه مفید است و نه ماندگار نباید یکسان باشند. در چنین شرایطی که ساختار زمینه آن را فراهم می‌کند جامعه هم می‌تواند خدمات آن‌ها را ملموس‌تر دیده و نگاه خود به آنان را تغییر دهد.

ما چنین رویکردی را با این امید که مهاجران همگی بازگردند تأخیر انداختیم اما دیدیم که این‌ها واقعاً ماندگار شده‌اند، یعنی بخشی از اتباع امروز کشور ما هیچ قوم و خویشی در افغانستان ندارند، از اساس در ایران دنیا آمده‌اند. یعنی علقه و علاقه‌ای به افغانستان ندارد ولی متأسفانه ما نتوانستیم آن‌ها را به اینجا جذب کنیم تا این پیوند ایجاد شود. ببینید این‌ها تمام خدماتشان را از ایران می‌گیرند، خدمات تحصیلی، خدمات کاری، خدمات بهداشتی و... را از ایران می‌گیرند ولی هنوز پیوند لازم را با ما نداشته‌اند. چراکه ما خدمات را داده‌ایم اما این تفکیک و طبقه‌بندی میان مهاجران را نداشته‌ایم.

 

بخشی از از ناتوانی حاکمیت در مدیریت مهاجران به فقدان نظریه‌ای پیرامون تابعیت بازنمی‌گردد؟

جهانبخش: مواد ۹۷۶ به بعد قانون مدنی ما پیرامون تابعیت است. ما یک سری شرایط گذاشته‌ایم پیرامون اعطای تابعیت به دیگران، مانند کسانی که خدمات چشم‌گیری داشته‌اند ولی آن هم بسیار فرایند طولانی دارد، لذا ما از اساس چندان تابعیت نداده‌ایم. در این قانون جدید مهاجرت از آنجایی که ما متوجه شدیم تابعیت دادن بسیار سخت است تمرکز را روی اقامت بردیم و گفتیم به‌جای تابعیت ما به آن‌ها اقامت بدهیم.

برخی از کشورهای دنیا این مسئله را برای خود حل کرده‌اند. کشورهایی مانند آمریکا موتور ملی آن مهاجرت است، یعنی از نظر تحصیلی، شغلی، سرمایه و ... مهاجرت نقش زیادی در آن دارد، لذا آمریکا این موضوع را پذیرفته است. این کشور حتی سالی پنجاه‌هزار نفر لاتاری می‌گیرد. یعنی شانسی به طور سالیانه به پنجاه‌هزار نفر تابعیت می‌دهد که معمولاً دو برابر می‌شود. یعنی شخص تابعیت می‌گیرد و همسر خود را هم می‌برد. این یعنی مهاجرت برای آن‌ها به قدری مهم است که با قرعه‌کشی به شما تابعیت می‌دهد. ما اما اصلاً تابعیت نمی‌دهیم، با سختی فراوانی تابعیت می‌دهیم.

 

مالکیت و چالش‌های مهاجران در ایران

برخی از قوانین در کشور ما باعث می‌شود تا مهاجران هیچ‌گاه خود را از این کشور ندانند، برای مثال قوانین مرتبط با مالکیت به طور عام و مالکیت خانه و زمین به طور خاص ازاین‌دست مسائل هستند. طبیعتا شما در جایی که نتوانی یک متر خانه داشته باشی تعلقی هم نمی‌توانی داشته باشی. در طرح سازمان ملی مهاجران آیا برای این موضوع تدابیری دیده‌شده است؟

جهانبخش: در قوانین قبلی ما واگذاری ملک به‌شدت سخت گیرانه است، به نظر من مسائل تاریخی نیز باز در اینجا تأثیر داشته است. شما در دوران دفاع مقدس برای چه چیزی سینه سپر می‌کنید؟ برای اینکه یک وجب خاک نداده‌اید. خاک در این مملکت از قدیم بسیار مهم بوده است. سر همین هرات که ما آن را از دست دادیم نامه‌ای از فتحعلی شاه وجود دارد که جالب است. عباس میرزا در همین جنگ هرات مریض می‌شود و می‌میرد. عباس میرزا پسر بسیار محبوب فتحعلی شاه بود اما در نامه‌های فتحعلی شاه ذکر شده است که از دست دادن هرات بسیار سنگین‌تر از مرگ عباس میرزا بوده است. از قدیم در ذهن ما ایرانی‌ها یک عرق به خاک بوده است. لذا در همین دوران فعلی نیز مقداری سختگیری پیرامون واگذاری خاک به دیگران وجود داشته است. ما در همین طرح سازمان ملی مهاجرت، در رده اول به‌محض ورود مهاجر به کشور به او اقامت به همراه کارت‌بانکی و سیم‌کارت می‌دهیم که در واقع آن کارت هویت اوست. در این مرتبه اول باید آدرس محل سکونت او نیز احراز شود. این علاوه بر فواید اجتماعی و اقتصادی کاملاً امنیتی نیز هست. یعنی شما می‌توانید از طریق همان کارت‌بانکی که به او می‌دهید به همراه سیم‌کارت، میزان و خرید و فروش‌های او، محل‌های اقامت و رفت و آمد و ... را نیز تشخیص دهید. برای مثال آدرس شخص در تهران درج‌شده اما سیم‌کارت یا کارت‌بانکی همواره در شهر دیگری فعال است، این موضوع قابلیت پیگیری را به شما می‌دهد. در همین مرتبه اول ما اجازه تملک املاک غیرمنقول را داده‌ایم. یعنی شخص بتواند به‌راحتی خانه اجاره کند، ماشین بخرد و ... در مرتبه بعدی که اقامت پنج‌ساله به شخص داده می‌شود ما به آن‌ها اجازه خرید ملک را نیز داده‌ایم.

الآن کشورهای عربی جز عربستان بالای هفتاد درصد آن‌ها اتباع خارجی هستند، من قصد مقایسه رفتارهای سیاسی میان کشورها را ندارم اما چگونه کشوری مانند امارات تبدیل به سمبل توسعه در منطقه شده است؟ اگر در این کشور کوچک‌ترین اتفاق امنیتی رخ دهد دچار فروپاشی خواهد شد، اما چگونه امنیت و ثبات را تضمین کرده است؟ امارات نه‌تنها مهاجرپذیر بوده است، بلکه تلاش کرده تا بهترین مهاجر را به کار گیرد، متأسفانه اما کشور ما سکوی پرتاب مهاجران نخبه وتوانمند شده است. نکته جالب این است که این‌ها در کشور ما، با یارانه ما، با زیرساخت ما پول درمی‌آورد، یاد می‌گیرد و... اما محصول خود را در کشور دیگر عرضه می‌کند. ما در این قانون جدید تلاش داشتیم تا با طبقه‌بندی آن‌ها و تغییر در ساختار مالکیت مهاجران این موضوع را تا حدی حل کنیم.

در این طرح طبقه‌بندی مهاجران أمری ضروری و مهم است. مهاجر در مرتبه نخست کارت اقامت دریافت می‌کند. با کارت اقامت بلافاصله سیم‌کارت و کارت‌بانکی دریافت می‌کند. با این کارت اقامت به سیستم‌های ایران وصل می‌شود و می‌تواند همه کارهایی که ایرانیان انجام می‌دهند به جز خرید ملک و مسائلی مانند رأی دادن را انجام دهد. در مرحله دوم که اقامت پنج سال است که تملک هم به آن اضافه می‌شود.

 

ایران آیا برای نخبگان اقتصادی و علمی مهاجران این جذابیت را دارد که سرمایه خود را در آن قرار دهند؟

جهانبخش: اولین اصل سرمایه‌گذاری آن است که شما پولی می‌آورید جایی آن را مستقر کنید. خب شما وقتی پولی را می‌آورید ملک متعلق به شما نیست سرمایه‌گذاری چه معنایی دارد؟ ما در این قانون آورده‌ایم که در مرتبه دوم به‌محض آنکه کمیسیون تأیید کند اجازه مالکیت نیز داده شود.

کارت اقامت ما در گذشته آن‌چنان تعریفی نداشت. اکنون در این قانون جدید سازمان ملی مهاجرت متعهد می‌شود به ارائه خدمات، یعنی وظیفه او می‌شود. تبعه خارجی وقتی کارت گرفت باید خدمات خاصی را دریافت کند. اکنون وقتی شما کارت اقامت هم می‌گیرد به‌واسطه موازی کاری‌ها میان وزارت کشور، فراجا، وزارت کار و ... متولی خاصی نداری که به آن پاسخ‌دهی و هم‌زمان از آن خدمات بگیری. ما همه این‌ها را می‌خواهیم تجمیع کنیم در یک سازمان که همه مهاجران به یکجا پاسخگو باشد و هم سازمان به آن‌ها پاسخگو باشد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha

جنگ پنهان هویتی در درون اسرائیل

چرا قوانین داخل خانه تغییر نمی‌کند؟

قتل و ترور، یقه سیاستمدار غربی را گرفته است!

راست افراطی با اروپا و آمریکا چه می‌کند؟

سواری‌گرفتن مخاطب از سلبریتی!

نابودی هژمونی لیبرال غربی در دانشگاه‌های آمریکا

عرفی شدن، نخستین گام جنسیت‌زدگی

در برابر عادی‌سازی شرارت و بی‌عدالتی اسرائیل مقاومت کنید

عصر کاهش جمعیت؛ چالش‌ها و راهکارها

دانشگاه‌های آمریکا، بازوهای دولت پلیسی

علم؛ قدرتی که آمریکا دارد از دستش می‌دهد!

مسئله نافهمیِ تحلیل‌های اجتماعی: کجا ایستاده‌ایم و چگونه برویم؟!

چگونه با اطلاعات نادرست مقابله کنیم؟

مدیریت مُد در بن‌بست؛ نمی‌توانیم یا نمی‌خواهیم؟

چه چیزی باعث خشونت سیاسی در آمریکا می‌شود؟

جنگ غزه مرا در هم شکست

«هاروارد» بی‌طرف نیست!

چرا ترامپ به سمت رمزارزها متمایل شد؟

قصه‌هایی از بیم و امید زنان فراری از مصائب اعتیاد!

جهان در کنار عدالت می‌ایستد یا قانون جنگلی که آمریکا از آن حمایت می‌کند؟

پرونده ها