گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ «جوزف مساد» [1]، استاد سیاست مدرن عرب و تاریخ روشنفکری در دانشگاه کلمبیا بوده و کتابها و مقالات علمی و یادداشتهای بسیاری در حوزه مسائل اعراب و اسرائیل و فلسطین نگاشته است. وی در یادداشتی که وبسایت «Middle East Eye» آن را منتشر کرده است، درباره شکافی که در غرب بین پژوهشهای آکادمیک تولید شده درباره اسرائیل و فلسطین و جریان سیاسی و رسانهای اصلی در آمریکا شکل گرفته است، میپردازد. به گفته وی، بر خلاف چند دهه گذشته، دیگر هیچ پژوهشگری در غرب جنایتهای اسرائیل را انکار نمیکند و به همین دلیل، جامعه دانشگاهی در آمریکا و غرب با ادعاهای شرقشناسانه پس از شروع جنگ کنونی غزه همراهی نکرد و همین مسئله، دلیل اصلی سرکوب گسترده اساتید و دانشجویان در دانشگاههای غربی بود.
شکاف گسترده بین دانشگاه و رسانه درباره فلسطین
از دهه ۱۹۸۰، شکاف فزایندهای در کشورهای غربی بین دانش آکادمیک و رسانههای جریان اصلی در مورد خاورمیانه - بهویژه در مورد فلسطین و اسرائیل - وجود داشته است. این شکاف در ایالات متحده و همچنین در بریتانیا و فرانسه بیشتر آشکار است. بین اوایل دهه ۱۹۵۰ و اواخر دهه ۱۹۷۰، دانش آکادمیک و پوشش رسانهای این موضوع تا حد زیادی در حمایت آنها از دولت صهیونیستی همگرا شده بود. جنایات اسرائیل علیه فلسطینیان اغلب سرکوب و یا حتی توجیه میشد. البته استثناهایی مانند کتاب کلاسیک «تفنگ و شاخه زیتون» [2] - نوشته «دیوید هرست» - در سال ۱۹۷۷ هم وجود داشت. این کتاب که توسط یک ناشر تجاری جریان اصلی منتشر شد، تاریخچه کمتر شناخته شده قبلی مبارزات فلسطینی و شهرکنشینان صهیونیست را در دسترس مخاطبان وسیعتری قرار داد.
با این حال، از دهه ۱۹۸۰ به بعد بود که تولید آثار آکادمیک مهم در مورد اسرائیل و فلسطین رخ داد. کتاب «مسئله فلسطین» [3] ادوارد سعید در سال ۱۹۷۹ و «مثلث سرنوشتساز» [4] نوام چامسکی در سال ۱۹۸۳ اولین پژوهشهای دانشگاهی درباره مسئله فلسطین و اسرائیل بود که به دلیل شهرت نویسندگانشان به مخاطبان بیشتری رسیده بودند. درحالیکه نه «ادوارد سعید» و نه «نوام چامسکی» متخصص خاورمیانه نبودند. آنها هر دو دانشگاهیان برجسته در زمینههای مربوط به ادبیاتتطبیقی و زبانشناسی بودند. از آن زمان، تغییر در این حوزه از موضع سابق طرفدار اسرائیل به تحقیقات انتقادیتر، شکاف گستردهای را بین پژوهشهای دانشگاهی و رسانههای جریان اصلی درباره مسئله فلسطین ایجاد کرده است.
آغاز یک تغییر اساسی
قبل از دهه ۱۹۸۰، تلاشهای محققان فلسطینی در غرب برای ارائه روایتهای تاریخی جایگزین محدود بود، بهویژه با توجه به سرخوشی حمایتی از اسرائیل که پس از فتح سه کشور عربی در سال ۱۹۶۷، جریان راست و چپ را فراگرفت؛ بهعنوانمثال، میتوان به ارزشمندترین کتابهای «عبداللطیف الطیباوی» [5] - مورخ عرب - که بین اواخر دهه ۱۹۵۰ و اواخر دهه ۱۹۷۰ منتشر شد و سایر مطالعات «سامی هادوی» [6] و «فایز سائق» [7] اشاره کرد.
امروزه هیچ محققی نمیتواند بهطورجدی این موضوع را زیر سؤال ببرد که اسرائیل یک دولت نژادپرست و برتریطلب یهودی است.
پژوهشهای دیگر شامل تاریخ مستند بسیار مهم که توسط «ولید خالدی» [8] تحت عنوان «از پناهگاه تا فتح» نگاشته شده است و کتاب «تحول فلسطین» که توسط «ابراهیم ابولغد» [9] نوشته شده است. هر دو کتاب در سال ۱۹۷۱ منتشر شدند، اما در حلقه کوچکی از خوانندگان عرب و فلسطینی در غرب و حلقه کوچک حامیان آنها باقی ماندند. این موضوع، در مورد کتاب «صبری جیریس» [10] در سال ۱۹۷۶ به نام «اعراب در اسرائیل» نیز صدق میکند که به شرح سیستم آپارتایدی میپردازد که شهروندان فلسطینی اسرائیل از آن رنج میبرند.
تهاجم اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ که طی آن غیرنظامیان فلسطینی و لبنانی سلاخی شدند، پوشش خبری نادری از غرب دریافت کرد و همچنین امکان تولید آثار آکادمیک بیشتری را فراهم نمود که این آثار در انتقاد از اسرائیل منتشر میشدند. در این زمینه جدید، نیمه اول دهه ۱۹۸۰ شاهد انتشار کتابهای «لنی برنر» [11] درباره همکاری صهیونیستها با نازیها در دهه ۱۹۳۰ بود. مطالعات «هلنا کوبان» [12] و «آلن گرش» [13] در مورد تاریخ «سازمان آزادیبخش فلسطین» از اولین کتابهایی بودند که جنبش ملی فلسطین را شر و شیطانی جلوه ندادند.
در همین دوره، انقلابها و ضدانقلابها در آمریکای مرکزی و تحولات در جنوب آفریقا، الهامبخش چندین کتاب، از جمله آثاری از «بنیامین بیت هلهمی» [14]، «بشاره بهبه» [15] و «جین هانتر» [16] در مورد اتحاد اسرائیل و صادرات تسلیحات به این رژیمهای سرکوبگر دست راستی بود. کتابهای جدید و ارزشمندی در مورد دیاسپورای فلسطینی مانند «فلسطین و فلسطینیان» اثر «پاملا آن اسمیت» [17]نیز در سال ۱۹۸۴ و «فلسطینیان در جهان عرب» اثر «لوری برند» [18] در سال ۱۹۸۸ منتشر شدند. علاوه بر این، تاریخهای جدیدی از ناسیونالیسم فلسطینی، از جمله اثر معتبر «محمد مصلح» [19] و زندگینامه «امین الحسینی» [20] اثر «فیلیپ مطر» [21] در همان سال ۱۹۸۸ منتشر شد.
مورخان جدید فلسطین
ظهور تاریخنگاران جدید اسرائیل که در نیمه دوم دهه ۱۹۸۰ شروع به انتشار کتاب به زبان انگلیسی کردند، یکی دیگر از کمکهای عمده به این حوزه بود. این نسل جدید از مورخان اسرائیلی شامل «بنی موریس» [22]، «تام سگوو» [23]، «ایلان پاپه» [24] و «اوی شلایم» [25] بودند که تحقیقاتشان بر اساس آرشیوهای اسرائیل درباره جنگ ۱۹۴۸ و پس از آن بود. آنها نهتنها ادعاهای دیرینه فلسطینیها درباره جنایات صهیونیستی و اسرائیلی را تأیید کردند، بلکه آثارشان نیز این ادعاها را از منابع رسمی اسرائیلی تأیید کردند و با جزئیات گسترده، درباره دامنه و اهداف جنایات تاریخی اسرائیل مستند ساختند.
برخی از دانشمندان اسرائیلی که در ایالات متحده و بریتانیا تدریس میکنند، به طور فزایندهای شروع به انتشار آثار خود کردند و جنایات اسرائیل و ماهیت جامعه آن را بیشتر افشا کردند. محققانی مانند «الا شوهات» [26] تبعیض گسترده دولت اسرائیل تحت سلطه اشکنازیها علیه یهودیان آسیایی و آفریقایی و شرقشناسی غالب سینمای اسرائیل و تولیدات فرهنگی در مورد شرق را بهطورکلی آشکار کردند. مطالعات دیگری در مورد ماهیت اشغال نظامی، مقاومت و شورش و گسترش استعمار یهودینشین در سرزمینهای اشغالی، پس از اولین قیام فلسطینیان در سال ۱۹۸۷ پدیدار شد. از دهه ۱۹۹۰ تا به امروز، پژوهشهای فراوانی با آثاری بزرگ در تمامی جنبههای تاریخ و جوامع اسرائیلی و فلسطینی از اواخر قرن نوزدهم گسترش یافته است. این مطالعات توسط دانشگاهیان فلسطینی، عرب، اسرائیلی، آمریکایی و اروپایی در حوزه جریان اصلی قرار دارند.
کلیشههای رسانهای
امروزه هیچ محقق ارزشمند اهل خاورمیانه در آکادمیهای غربی وجود ندارد که اخراج گسترده فلسطینیها توسط اسرائیل در سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ را انکار کند. به همین ترتیب، هیچ کارشناس دانشگاهی نمیتواند انکار کند که صهیونیسم، همیشه یک جنبش مهاجرنشین و استعمارگر اروپایی بود که با کشورهای امپریالیستی متحد شده بود یا اینکه صهیونیسم همیشه از دیدگاههای نژادپرستانه نسبت به فلسطینیها حمایت میکرد و با دیگر مستعمرات از آفریقای جنوبی گرفته تا الجزایر فرانسه و فراتر از آن همکاری میکرد.
امروز هیچ محققی نمیتواند بهطورجدی این موضوع را زیر سؤال ببرد و در آن ابراز تردید بکند که اسرائیل یک دولت نژادپرست و برتریطلب یهودی است که در قانون آن به این موضوع تصریح شده است. امروز هیچ پژوهشگری در غرب نمیتواند تاریخ تروریسم صهیونیستی در منطقه را انکار کند، چه رسد به آشفتگی و خشونتی که اسرائیل از زمان تأسیس خود در سال ۱۹۴۸ در کل خاورمیانه ایجاد کرده است. اما مشکل این است که رسانهها از این مجموعه عظیم دانش دانشگاهی غافل شدهاند. دانشگاهیان در دانشکدههای حرفهای بازرگانی، مهندسی، حقوق و پزشکی، یا حتی در علوم طبیعی یا برخی از علوم اجتماعی که اطلاعات خود را از جریان اصلی رسانههای غربی به دست میآورند، نیز همینطور هستند. گذشته از ابراز همدردی اندک با قربانیان فلسطینی و لبنانیِ قتلعام سال ۱۹۸۲ در لبنان یا غیرنظامیان فلسطینی کشته شده در جریان انتفاضه اول، رسانههای غربی قاطعانه به کلیشههای تکراری و خستهکننده دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ پایبند بودهاند.
خشم ناشی از عدم همراهی جامعه دانشگاهی با دیدگاههای شرقشناسانه پس از ۷ اکتبر، سرکوب شدید دانشگاهها را در آمریکا و غرب تسریع کرد.
این افسانه که اسرائیل یک داوود است و با یک جالوت فلسطینی و عرب میجنگد که قصد نابودی آن را دارد، زیرا یهودی است و مبارزه فلسطینیها، «یهودستیزی» است نه ضد استعماری، امروز دیگر در میان روایتهای رسانهای در بحبوحه جنگ نسلکشی اسرائیل علیه غزه ادامه دارد. کلیشههای دیگر شامل معرفی اسرائیل بهعنوان یک کشور «دموکراتیک»، لیبرال و صلحطلب است و اینکه یهودیان اروپایی ساکن فلسطین به طرز خارقالعادهای از نژاد عبریان باستان هستند که بهنوعی به آنها حق استعمار کشور و اخراج جمعیت بومی آن را میدهد. این دیدگاهها محدود به رسانهها نیست، بلکه مورد استقبال طبقه سیاسی آمریکا و اروپای غربی نیز قرار میگیرد؛ چه آنهایی که در پستهای سیاسی خدمت میکنند و چه لابیگرانی که به انتخاب آنها کمک میکنند.
از زمان دولت «رونالد ریگان» - رئیسجمهور ایالات متحده - طبقه سیاسی حاکم در غرب رسماً به این دیدگاهها وابسته شد. این روند پس از حملات ۱۱ سپتامبر بیشتر تثبیت شد. آنچه که این طبقه را چه پس از ۱۱ سپتامبر و چه با شور و شوق دوباره از ۷ اکتبر شوکه کرد، این است که دیدگاههای شرقشناسانه عجیب آنها توسط جامعه دانشگاهی پذیرفته نشد. خشم ناشی از این مسئله و عدم همراهی جامعه دانشگاهی با این دیدگاههای شرقشناسانه پس از ۷ اکتبر، سرکوب شدید دانشگاهها را در آمریکا و غرب تسریع کرد.
سرکوب سیاسی دشمنان
کمپین اخراج اساتید و دانشجویان سرکش بیش از دو دهه پیش در آمریکا راهاندازی شد. در سال ۲۰۰۳، کمیته فرعی مجلس نمایندگان ایالات متحده در مورد آموزش، تصمیم به «کاوش» در زمینه مطالعات خاورمیانه گرفت تا به خطراتی که کتاب بنیادین «ادوارد سعید» تحت عنوان «شرقشناسی» [27] ایجاد کرده است و چگونه ممکن است منجر به حملات ۱۱ سپتامبر شده باشد، بپردازد. همزمان، لابیگران از کنگره خواستند تا بودجه دانشگاهها و برنامههای آکادمیک که آثار «سعید» یا هر اثر انتقادی درباره اسرائیل را آموزش میدهند، قطع کند. چنین کارزارهایی بیوقفه تا کنون ادامه داشته است. همین اخیراً کمیته راهها و ابزارهای کنگره، جلسهای درباره یهودیستیزی در دانشگاهها برگزار کرد و از چندین شاهد دعوت کرد تا دستور کار ضد آزادی آکادمیک را که مطالعات خاورمیانه را هدف قرار میدهد، پیش ببرند. از ۷ اکتبر، طبقه سیاسی حاکم تغییر قابلتوجهی را در ایستارهای جریان اصلی نسبت به اسرائیل و فلسطین، بهویژه در دانشگاهها تشخیص داده است. تظاهرات مستمر در دانشگاههای حامی فلسطین به این طبقه ثابت کرد که تلاشهای چند دههای آنها برای وادارکردن یا تبانی با مدیران دانشگاه برای سرکوب مخالفان، کافی نیست. حفظ وضعیت موجود طرفدار نسلکشی، مستلزم پشتیبانگیری از سوی شرکتها و دولت پلیسی، با دوز و کلکهای بزرگتر و سرکوب دولتی است.
رسانههایی که اطلاعات خود را از رسانههای جریان اصلی در غرب میگیرند، از دانش گسترده آکادمیک که درباره جنایات اسرائیل منتشر شده است غافل هستند.
به نظر میرسد که سیاستمداران با استفاده از هر ابزار سرکوبگرانهای که در اختیار دارند، جلسات استماع «مککارتی» در کنگره در مورد «یهودستیزی» را به راه انداختهاند و رهبران سرمایهدار، تهدید کردهاند که دانشگاههای متخلف را مجازات مالی خواهند کرد و فارغالتحصیلان آنها را از اشتغال محروم خواهند کرد. چنین اقدامات شدیدی بهخوبی بیانگر میزان خطر و تهدیدی است که این افراد با نفوذ به تولید و مصرف دانش آکادمیک نسبت میدهند که از ایدههای دریافتی در دالان قدرت سیاسی و شرکتی بسیار دور است.
اینکه دانشگاهها اکنون از پلیس دعوت میکنند تا دانشجویان خود را سرکوب کند و علناً اعضای هیئتعلمی خود را تهدید میکنند، آسیبپذیری سیاستهای طرفدار اسرائیل و پوشش رسانهای را آشکار میکند که صرفنظر از اینکه کدام جنایات وحشیانه اسرائیل فاش شود، همچنان ثابت مانده است. اگر ۲۰ سال پیش، «کارشناسان» دانشگاهی را در جلسات کنگره محکوم میکردند، اکنون هم رؤسای دانشگاهها و اعضای هیئتامنای خود دانشگاهها، اعضای هیئتعلمی خود را به دلایل واهی محکوم میکنند. اما این تنها دانشگاهها، اساتید و دانشجویان نیستند که مورد انتقاد اسرائیل قرار میگیرند. سازمانهای حقوق بشری نیز بهخاطر ادعاهایشان مبنی بر اینکه اسرائیل از سال ۱۹۴۸ یک دولت آپارتاید بوده و تداوم جنایات جنگی آن را مستند کردهاند، مورد حمله قرار میگیرند.
تعهد امپریالیستی غرب به اسرائیل چنان عمیق است که مایل است نهتنها آزادی آکادمیک و آزادی بیان در دانشگاهها و سایر مؤسسات فرهنگی، بلکه همه مفاهیم حقوق بینالملل، حقوق بشر و نهادهایی را که از آنها حمایت میکنند، از بین ببرد. حتی سازمانهای حقوق بشر آمریکا و اروپای غربی که در طول جنگ سرد و مدتها پس از آن بهخوبی به این کشورها خدمت کرده بودند، اکنون یکبار مصرف هستند. در واقع هیچ نهادی در غرب لیبرال از این کارزار سرکوبگرانه و تنبیهی در امان نیست، بهویژه دانشگاههایی که تولید دانش آنها، اجماع رسمی غرب در مورد اسرائیل و فلسطین را به نقطهای بیبازگشت تغییر داده است. به همین دلیل، قدرتمندان تصمیم گرفتهاند که دانشگاهها باید از تبلیغات رسمی دولتی بهعنوان پایگاه دانش خود حمایت کنند، حوزه مطالعات خاورمیانه را از بین ببرند و دیگر دانش علمی و آکادمیک که منافع امپریالیسم غربی و قدرت ملی را تهدید میکند، تولید نکنند.
[1] . Joseph Massad
[2] . The Gun and the Olive Branch
[3] . The Question of Palestine
[4] . The Fateful Triangle
[5] . Abdul Latif Tibawi
[6] . Sami Hadawi
[7] . Fayez Sayegh
[8] . Walid Khalidi
[9] . Ibrahim Abu-Lughod
[10] . Sabri Jiryis
[11] . Lenni Brenner
[12] . Helena Cobban
[13] . Alain Gresh
[14] . Benjamin Beit-Hallahmi
[15] . Bishara Bahbah
[16] . Jane Hunter
[17] . Pamela Ann Smith
[18] . Laurie Brand
[19] . Muhammad Muslih
[20] . Amin al-Husayni
[21] . Philip Matar
[22] . Benny Morris
[23] . Tom Segev
[24] . Ilan Pappe
[25] . Avi Shlaim
[26] . Ella Shohat
[27] . Orientalism
/ انتهای پیام /