اینستاگرام و زندگی نمایشی انسان ایرانی؛
گفته شد که یکی از شاخصه‌های دوره پست‌مدرن به تعبیری «پورنوگرافی اطلاعات» و به تبع آن جنون ارتباطات است. فوران لحظه‌ای اطلاعات و تشنگی بیشتر انسان برای کسب داده‌هایی که لذت‌های آنی و لحظه را برای انسان ایجاد می‌کند، اما درعین‌حال قدرت تفکر را از وی می‌گیرد، وجه ممیزه جدی اینستاگرام است.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ اینستاگرام با زندگی اجتماعی ما چه می‌کند؟ این پرسش شاید قدری سطحی و یا حتی در نگاه اول بیهوده قلمداد شود، اما به‌واقع، این پرسش مسئله‌ای جامعه‌شناختی را جلوی ما قرار می‌دهد. مسئولیت جامعه‌شناسی پرسش، به نسبت میان همین پدیده‌های نوظهور و زندگی اجتماعی انسان برمی‌گردد. برای نمونه توجه کنید که در طی چند سال و یا چند دهه گذشته، ما چه تعداد از مفاهیم نوظهور را از قلمرو اقتصاد، علم، فناوری، تکنولوژی و... وارد فرهنگ و اجتماع خود کرده‌ایم. دانش‌بنیان‌ها، هوش مصنوعی، پلتفرم‌های رایانه‌ای، کامپیوتر، اقتصاد خدماتی، دهکده جهانی و ده‌ها مفهوم دیگر از این جنس، همگی مفاهیم نوظهوری هستند که به‌واسطه تحولات گوناگون، وارد زندگی اجتماعی انسان شده‌اند. کار جامعه‌شناس، پرسش از تأثیر و تأثراتی است که این مفاهیم بر زندگی اجتماعی انسان می‌گذارند. بر همین اساس، پرسش مطرح شده در ابتدای نوشتار را می‌توان پرسشی جامعه‌شناختی و جدی به شمار آورد. مسئله آن است که فضای مجازی چه کارکردی را در زندگی اجتماعی ما ایفا می‌کند؟ فضای مجازی، کدام بخش از جامعه ما را نمایندگی می‌کند؟ در این فضا، زیست‌جهان اجتماعی ما چگونه روایت می‌شود؟ فراتر از روایت، آنچه که امروزه ما در قالب پلتفرم‌هایی مانند اینستاگرام شاهد آن هستیم، تجربه زندگی روزمره از دریچه این پلت فرم را رقم می‌زند. به‌عبارت‌دیگر، ما در اینستاگرام روایت زندگی دیگران را نمی‌خوانیم؛ بلکه با اینستاگرام زندگی می‌کنیم و به‌نوعی این نرم‌افزار تبدیل به تجربه زیسته ما شده است. بخش عمده‌ای از مخاطبین اینستاگرام، امروزه گروه‌های سنی نوجوان و جوان هستند. گذشته از این چند سال اخیر و در دوران پساکرونا، ما حتی شاهد حضور کودکانی با سنین کم در این فضا هستیم. اینستاگرام چه امکان‌هایی را در پیش پای این افراد قرار داده که این‌چنین آنان را به خود جذب کرده است؟ اینها همگی پرسش‌هایی است که طی این یادداشت در سه لایه زمینه، محتوا و فرم به بررسی آن خواهیم پرداخت.

 

اینستاگرام، رسانه‌ای پست‌مدرن

به لحاظ زمینه، اینستاگرام را می‌توان رسانه‌ای پست‌مدرن به حساب آورد. پست‌مدرن در این کاربست هم می‌تواند دلالت بر اتمسفری باشد که اینستاگرام در آن متولد شده و هم ناظر به خصیصه‌های فرمی و محتوایی آن است. ما در این قسمت به بررسی بخش نخست مسئله، یعنی اتمسفری که اینستاگرام در آن تولد یافته خواهیم پرداخت.

پست‌مدرنیسم را به قرائتی می‌توان آخرین تطور جریان سرمایه‌داری دانست

پست‌مدرنیسم را به قرائتی می‌توان آخرین تطور جریان سرمایه‌داری دانست. جایی که سرمایه‌داری از چهارچوب‌های دولت - ملت‌ها عبور کرده و به دنبال جهانی‌شدن است. منتقد و نظریه‌پرداز آمریکایی - «فردریک جیمسون» - پست‌مدرنیسم و سرمایه‌داری را دارای چنان پیوند نزدیکی می‌بیند که معتقد است هر موضعی در قبال پسامدرنیسم در فرهنگ، نوعی موضع‌گیری سیاسی در قبال ماهیت سرمایه‌داری چندملیتی امروز است. وی با پیونددادن وضعیت پسامدرن با شرایط اجتماعی - سیاسی، تاریخ پسامدرنیسم را بیان سرمایه‌داری متأخر در سطح متنی و زیبایی‌شناختی می‌داند[1] و معتقد است همان‌طور که سرمایه‌داری منطق اقتصادی دارد، منطق فرهنگی نیز دارد و منطق فرهنگی سرمایه‌داری متأخر، پسامدرنیسم است. از نظر وی، پسامدرنیسم چیزی شبیه ترجمه لفظی اقتصاد سرمایه‌داری متأخر در زبان فرهنگی است. از دیدگاه «جیمسون»، مؤلفه بارز سرمایه‌داری متأخر، گردش سریع نشانه‌ها و نمادها و جریان‌های جهانی اطلاعات است که منجر به ایجاد جهانی می‌شود که در آن رسانه‌ها، سبک‌های جدید، مدها و تصاویر، اهمیتی فزاینده دارند. در نتیجه، فرهنگی حاصل می‌شود که در آن تولیدات بی‌وقفه جایگزین یکدیگر می‌شوند و وجه بارز این فرهنگ، «سطحی بودن» آن است. به گفته «ژان بودریار» - جامعه‌شناس و فیلسوف معاصر - این همان طلیعه فرهنگ‌های مصرفی مبتنی بر سرمایه‌داری متأخر است که اساس مرزبندی‌های معمول بین هنر والا و هنر نازل، امور عمیق و امور سطحی، فرهنگ و کالا را در ورطه تردید افکنده است. [2]

سه مؤلفه اصلی فرهنگ در دوران پست‌مدرن را می‌توان به شرح زیر دسته‌بندی کرد:

  • فوران اطلاعات و افول معنا:

این وضعیت را که برخی از متفکران حوزه ارتباطات از آن به «پورنوگرافی اطلاعات» یاد می‌کنند، می‌توان حالتی قلمداد کرد که در آن حجم گسترده اطلاعات، جای معنا را در ذهن و زبان انسان اشغال می‌کند. این خصیصه را در بعد محتوایی فضای مجازی و اینستاگرام به طور تفصیلی‌تر توضیح خواهیم داد.

 

  • غلبه روایت بر واقعیت:

با توجه به کثرت اطلاعات و تصاویر رسانه‌ای، وضعیتی که «بودریار» از آن با عنوان حاد واقعیت تعبیر می‌کند، پیش می‌آید. در چنین حالتی، آنچه که اصالت پیدا می‌کند، روایت شما از مسئله است و نه خود واقعیت. ما با دنیای روایت‌ها زندگی می‌کنیم و غلبه اطلاعات بر معنا این وضعیت را تثبیت می‌کند. به‌واقع، مسئله تاریخی انسان که همان کشف حقیقت بود، دیگر از میان برداشته می‌شود. انسان در تکاپوی چندهزارساله خود، از سقراط تا به امروز دل‌مشغولی کسب حقیقت و نیل به آن را داشت. در این وضعیت جدید، این دل‌مشغولی به‌کلی از بین رفته و روایت، بر صندلی واقعیت تکیه می‌زند.

آنچه به نمایش گذاشته می‌شود وجود خواهد داشت و چیزی که نتواند خود را به عرصه ظهور برساند، دیگر از حقیقت تهی خواهد بود.
  • حاصل دو مؤلفه پیش‌گفته، نهایتاً غلبه نمایش بر فرهنگ و ظهور فرهنگ نمایشی است. آنچه به نمایش گذاشته می‌شود وجود خواهد داشت و چیزی که نتواند خود را به عرصه ظهور برساند، دیگر از حقیقت تهی خواهد بود. اما پرسش اینجاست که چه چیزی شأنیت درآمدن به عرصه نمایش را خواهد داشت؟ هنگامی که معنا و واقعیت پا از عرصه وجود بر بندد، سرمایه‌داری متأخر مصرف را مطرح کرده و این مصرف است که قابلیت تبدیل‌شدن به عنصر نمایشی را در حد جنون‌آمیز خود به دست می‌آورد. در این میان سلبریتی‌ها، میکرو سلبریتی‌ها و بلاگرها نقش ویژه‌ای را ایفا می‌کنند. به‌واقع شهرت در هسته مرکزی رسانه‌های جهانی قرار دارد که همه مناظر حتی در ضعیف‌ترین حالت خود را تغذیه می‌کند. میکرو سلبریتی، همه مناظر از کابُل گرفته تا دهکده هیپی‌ها در ملبورن، از معابد ژاپن گرفته تا مظاهر دنیای جدید را تبدیل به کالا و محصول می‌کند تا آماده مصرف شود. در این میان، خود فرد تبدیل به یک نماد و برند شده و در محور قرار می‌گیرد. به تعبیر «گافمن»، مخاطبان در این ویدئوها که موضوعات مختلف را به نمایش می‌گذارد، خودِ فرد را مصرف می‌کنند. یکی از جذابیت‌های فضای مجازی مصرف سلبریتی است.

 

اینستاگرام، رسانه‌ای معنا زدا

در بُعد محتوایی، اینستاگرام را می‌توان یک پلتفرم رسانه‌ای دانست که از سه مؤلفه پیش‌گفته عصر پست‌مدرن نمایندگی می‌کند. پرسش جدی در خصوص این پلتفرم آن است که این رسانه به فرایند معناسازی کمک می‌کنند یا فرایند معنازدایی؟

مخاطب در این پلتفرم با انبوهی از تصاویر روبرو است که در درون آن چیزی نیست؛ اما امکان زندگی و تجربه‌کردن آن‌ها را در خیال خود سودا می‌کند

گفته شد که یکی از شاخصه‌های دوره پست‌مدرن به تعبیری «پورنوگرافی اطلاعات» و به تبع آن جنون ارتباطات است. فوران لحظه‌ای اطلاعات و تشنگی بیشتر انسان برای کسب داده‌هایی که لذت‌های آنی و لحظه را برای انسان ایجاد می‌کند، اما درعین‌حال قدرت تفکر را از وی می‌گیرد، وجه ممیزه جدی اینستاگرام است. به تعبیر «تئودور آدورنو» - جامعه‌شناس و فیلسوف آلمانی - سلطه تصاویر رسانه‌های جمعی، درک ما را از دانستن آنچه می‌خواهیم آشفته می‌سازد. غلبه تصویر بر روایت، غلبه سطح بر عمق، غلبه سرگرمی بر ژرف‌نگری و...منجر به رواج هزل و کنایه‌های عامه‌پسند در محیط اینستاگرام و محبوب واقع‌شدن آن‌ها می‌شود. مخاطب در این پلتفرم با انبوهی از تصاویر روبرو است که در درون آن چیزی نیست؛ اما امکان زندگی و تجربه‌کردن آن‌ها را در خیال خود سودا می‌کند. اگر این جمله را درست بدانیم که درست در همان لحظه که جهان آکنده از اطلاعات می‌شود، از معنا تهی می‌گردد، می‌توان چنین نتیجه گرفت که اینستاگرام، رسانه‌ای است که به فرایند معنازدایی کمک می‌کند.

موضوع اصلی این رسانه را می‌توان زندگی روزمره قلمداد کرد. هنگامی که رسانه از معنا تهی شود، لاجرم آنچه هست، به جای آن قرار می‌گیرد. با تحلیل محتوای صفحات بسیاری از سلبریتی‌ها، میکرو سلبریتی‌ها، بلاگرها و... به‌راحتی می‌شود به این موضوع پی برد که آن‌ها هیچ چیزی برای عرضه ندارند. آنها تنها به این هنر مسلط شده‌اند که چگونه آنچه هستند و آنچه زندگی می‌کنند را به نمایش بگذارند. البته بهتر است بگوییم سلبریتی‌ها و میکرو سلبریتی‌ها کسانی هستند که بلدند آنچه مصرف می‌کنند را به نمایش بگذارند.

 

تصویر در خدمت تصویر

بهتر است بگوییم سلبریتی‌ها و میکرو سلبریتی‌ها کسانی هستند که بلدند آنچه مصرف می‌کنند را به نمایش بگذارند.

به لحاظ فرمی نیز می‌توان رسانه‌های پست‌مدرن به‌ویژه اینستاگرام را برگرفته از زمینه تولید خود دانست. در این رسانه، تصویر به‌خاطر خود تصویر مصرف می‌شود نه به‌خاطر محتوا و از منظر فرمی زیبایی‌شناسی، پست‌مدرن، ساختارشکن و ازبین‌برنده معنا و محتوا است. اگر به قالب هنرهای کلاسیک و حتی مدرن نگاه کنیم، با فرم‌های پیچیده و درهم‌تنیده با محتوا روبرو می‌شویم. فرم‌ها در این دستگاه عاری از محتوا و خنثی نیستند. فرم موسیقی، فرم نقاشی و دیگر هنرها برگرفته از ظرافت‌ها و دقت‌هایی است که هر یک، فرهنگ و تاریخی را روایت می‌کنند. از همین رو در هنرهای کلاسیک، هر محتوایی بر هر نوع فرمی قرار نمی‌گیرد. پست‌مدرنیته همان‌گونه که محتوا را تهی از معنا کرد، فرم را نیز تهی از معنا کرده؛ لذا نوعی آشفتگی و سطحی‌نگری تبدیل به خصیصه‌های زیبایی‌شناختی فرم پیام در این رسانه‌ها شده است. برای فهم این موضوع کافی است نگاهی به محتوای صفحات تینیجری میکرو سلبریتی‌های اینستاگرام بیندازید. این پلتفرم با کمک پیشرفت‌های تکنولوژیک، تمام قواعد تولید یک اثر هنری را کنار گذاشته و افراد با کمترین استعداد شروع به تولید فرم‌هایی می‌کنند که دقیقاً برگرفته از خصیصه‌های کلی عصر پست‌مدرن است.

 

تکنولوژی در خدمت زوال معنا

اینستاگرام امکان دورزدن قواعد شهرت و تولید محتوای خانگی و مشهورشدن را برای آن‌ها کاملاً فراهم کرده است.

اینستاگرام به‌نوعی نزدیک‌ترین پلتفرم به منطق فرهنگی نظام سرمایه‌داری است. رسانه‌های پست‌مدرن سعی دارند با ایجاد سرخوشی‌های لحظه‌ای و نازل، راه گریزی باشند از فشاری که نظام سرمایه‌داری بر جامعه وارد می‌کند. به گفته «دومینیک استریناتی» - نویسنده و جامعه‌شناس - آرامش و فرجه‌ای که این آثار به مردم می‌دهد، باعث می‌شود آنها واقعیت سخت و دردناک زندگی در یک جامعه سرمایه‌داری را بپذیرند. این‌گونه آثار، مردم را از مقاومت در برابر نظام سرمایه‌داری و تلاش برای ساختن جامعه متفاوتی که در آن می‌توانند، آزاد، شاد و راضی باشند باز می‌دارد. [3] سلبریتی‌ها، میکرو سلبریتی‌ها، میکرو بلاگرها و حتی افراد کمتر مشهوری که هنوز به طور کامل در زمره میکرو سلبریتی‌ها وارد نشده‌اند، همگی در چارچوب فرهنگ شهرت و برندینگ شخصی، در پی ایجاد همین سرخوشی‌های لحظه‌ای هستند و می‌توان گفت خودآگاه یا ناخودآگاه، بازوهای هنری و رسانه‌ای نظام سرمایه‌داری محسوب می‌شوند. بازوهایی پر قدرت و جذاب که برای کنترل نارضایتی طبقات نابرابر اجتماعی و تزریق سرخوشی‌های نازل مخاطبین این آثار را تولید می‌کنند. به گفته «آدورنو»، آنها کم‌کم نسبت به واقعیت بی‌تفاوت می‌شوند و در عوض، توجه خود را به‌نوعی سرگرمی که نیازی به توجه زیادی ندارد، معطوف می‌کنند.

در عصر رسانه‌های نمایشی، نوجوان‌های بسیاری به امید دیده‌شدن و تبدیل‌شدن به قهرمان و سلبریتی، وارد فضای مجازی شده و به تولید آثار کم‌کیفیت مشغول شده‌اند. آثاری که از ممیزی‌های فرمی و محتوایی سخت‌گیرانه رسانه‌های مدرن مثل صداوسیما یا سینما بی نیازند و بدون هزینه قابل‌توجه، تخصص کافی یا صرف زمان طولانی، تولید می‌شوند و بی‌واسطه مجوزهای اکران در دست مخاطب قرار می‌گیرند و بازخورد مخاطب را مستقیم و بی فوت وقت به سازنده اثر منتقل می‌کنند. اینستاگرام امکان دورزدن قواعد شهرت و تولید محتوای خانگی و مشهورشدن را برای آن‌ها کاملاً فراهم کرده است.

 

[1] مهدی زاده، محمد مهدی (۱۳۸۹)، نظریه‌های رسانه: اندیشه‌های رایج و دیدگاه‌های انتقادی، تهران، همشهری: ص ۲۸۹

[2] همان: ص ۲۱۶

[3]  استریناتی، دومینیک (۱۳۹۲)، نظریه‌های فرهنگ عامه، تهران. گام نو: ص ۱۰۲

/ انتهای پیام / 

ارسال نظر
captcha

مرثیه‌ای برای مرگ «اَبَرجهانی شدن»

خانواده‌ها تخریب را با تربیت اشتباه گرفته‌اند!

دانشگاه باید مسئول باشد

بیایید با فواید استعمار آشنا شوید!

دسترسی مستقیم پنتاگون به دانشگاه!

دانشجو‌های معترض در دانشگاه ایندیانا چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه استنفورد چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه کالیفرنیا – لس‌آنجلس چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه دانشگاه نیویورک چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه نورث وسترن چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه براون چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در کالج کلرمونت چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه مینه‌سوتا چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه تگزاس چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه سانفرانسیسکو چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه میشیگان چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه ییل چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه راتگرز چه می‌خواستند؟

دانشجو‌های معترض در دانشگاه آمریکن چه می‌خواستند؟

پرونده ها