گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ جایگاه و کارکردهای زن در فضاهای شهری در طول تاریخ و در تمام جوامع و فرهنگها، همواره متناسب با وضعیت صورتبندیهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تعریف شده است. با تغییر هریک از این صورتبندیهای چهارگانه، معنای زن و پیوندهای او با محیط دگرگون شده است. مفهوم فضا در گفتمان علوم اجتماعی امروز بیان دقیقتری از همان مفهوم محیط است. در این گفتوگو برآنیم که تأثیر تغییرات مختلف در سالیان اخیر بر معنای زن و نوع حضور اجتماعیاش در جامعه ایرانی را مورد واکاوی قرار دهیم. دکتر زهرا شیخ - دانشآموخته جامعهشناسی فرهنگی و پژوهشگر مطالعات زنان و جامعهشناسی - در این گفتوگو همراه ماست.
امروز یکی از مهمترین مسائلی که در جامعه ایرانی مطرح شده و مورد نقد یا بررسیهای فراوان صورت میگیرد، مرز حضور زن در فضای عمومی است. آیا اصلاً شهر ایرانی، محیط مناسبی برای افرادی غیر از مردان سالم و یا حتی اصلاً غیر از مردان هست؟ نظر شما درباره این فضای به وجود آمده پس از اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ در نسبت زن با فضای عمومی چیست؟ آیا اساساً میتوان اکنون از زنانه شدن شهر یا زنانگی شهر صحبت کرد یا خیر؟
شیخ: اگر بخواهیم درباره اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ به بعد که در جامعه ایرانی و با محوریت مسائل مربوط به زنان رخداده، صحبت جامعی داشته باشیم، نیازمند بررسی میدانی و میانرشتهای عمیق است. بهویژه که مسائلی درباره زنان ایجاد شده است و به این خاطر، باید سنجههای درستی داشته باشیم. صحبت امروز من بیشتر بر پایه تجربه زیسته مبتنی بر نگاهی جامعهشناسانه است.
یک نکته را باید درباره این نسل توجه کرد و آن اینکه آنها اصراری به دیدهشدن ندارند؛ بلکه دوست دارند زندگی کنند و الان ما متوجه شدیم که آنها چه پتانسیلهایی دارند. آنها اگر محیطی برایشان فراهم باشد، با آن سبکی که دوست دارند، زندگی میکنند و اگر هم نباشد، یک جور دیگر کنار میآیند. این نسل خیلی خودشان را درگیر بایدونباید زندگی نمیکنند. خصوصاً عرف و شرع و هنجار و... آنها بیشتر به یک نظر شخصی رسیدهاند و طبق آن نظر شخصی، زندگی طبیعی خود را ادامه میدهند
درباره اینکه آیا فضای شهر زنانه شده است یا خیر یا اساساً چنین چیزی هست یا خیر، باید گفت که زنان همواره جزئی از جامعه بودهاند و زیست خودشان را در اشکال متفاوت - گاهی آشکار و گاهی نهان داشتهاند؛ یعنی تا پیش از سال ۱۴۰۱ نیز زنان در حال کنشگری و فعالیت بودهاند ولی شاید کسی توقع وجود چنین پتانسیلی را در زنان نداشت. بهویژه درباره نسل جدید که گمان میرفت بیشتر آنها رخوت گرا و نسبت به مسائل بیتفاوت هستند؛ لذا وقتی تحلیلها درباره وقایع ۱۴۰۱ شروع شد، با غافلگیری و تعجب همراه بود؛ زیرا از چنین نسلی، توقع چنین جسارتی نداشتند و این بازمیگردد به آن زیستی که ما ندیده بودیم. اگرچه که چندان هم پنهان نبوده است. یک نکته را باید درباره این نسل توجه کرد و آن اینکه آنها اصراری به دیدهشدن ندارند؛ بلکه دوست دارند زندگی کنند و الان ما متوجه شدیم که آنها چه پتانسیلهایی دارند. آنها اگر محیطی برایشان فراهم باشد، با آن سبکی که دوست دارند، زندگی میکنند و اگر هم نباشد، یک جور دیگر کنار میآیند. این نسل خیلی خودشان را درگیر بایدونباید زندگی نمیکنند. خصوصاً عرف و شرع و هنجار و... آنها بیشتر به یک نظر شخصی رسیدهاند و طبق آن نظر شخصی، زندگی طبیعی خود را ادامه میدهند. درباره وقایع ۱۴۰۱ هم وقتی من با آنها صحبت میکنم، آنقدر که برای ما نقطه ثقل است برای آنها بیشتر یک روندی است که رخ داده است و زندگی را ادامه میدهند و برای آنها شکل مبارزه به معنای دهه شصتیها به آن معنایی که آنها برای خواستههایشان مبارزه کردند، نیست؛ بلکه دارند روال زندگی خودشان را بهصورت معمول ادامه میدهند.
درباره اینکه شهر بعد از وقایع ۱۴۰۱ زنانهتر شده است، به نظر من بحث امنیت بسیار مهم است. نظر من این است که جامعه الان امنتر و زیست زنان خیلی راحتتر شده است. من یک مثال از زیست روزانه خودم بگویم. من از سال ۱۳۸۲ رانندگی میکنم و واقعاً پذیرش برابری و فارغ بودن از جنسیت در مردان و همکاری و احترامی که این روزها میگذارند با سالهای گذشته قابلقیاس نیست. من میدیدم که مردها مسخره میکردند یا در خیابانها به زنها راه نمیدادند. ولی الان جامعه بهگونهای است که میتوان روی کمک یک آقا حساب کرد. زیست اجتماعی زنان بنا به شرایطی مثل اشتغال، گسترده شده و میبینیم که زنان میتوانند با امنیت کامل در تعمیرگاه و کارواش و محیطهایی که تابهحال کاملاً مردانه بود؛ حضور پیدا کنند و نگرانی بابت بیاحترامی و آزار روحی نداشته باشند. یکی از دوستان میانسال من برای اولینبار چند روز پیش، با استرس زیاد به تعمیرگاه رفته و حمایت خوبی هم دریافت کرده و این خیلی حس خوبی به دوست من داده بود. خودم هم چنین چیزی را جدیداً تجربه کردهام. یعنی اگر قبلاً در تعمیرگاه، درباره ماشینم سؤالی میپرسیدم، مورد تمسخر واقع میشدم؛ ولی به طرز خیلی مشهودی در این دو سال اخیر میبینم که آقایان از در همکاری با بانوان درآمده و بدون تحقیر و تمسخر، راهنماییهای خوب و صادقانهای ارائه میدهند.
نکاتی که درباره همکاری و همدلی فرمودید شاید بیشتر به این خاطر باشد که زنها درگیر هویتیابی هستند. یعنی هویتی که میخواهد اعلام کند من ابژه نیستم و من هم انسانم و حق حیات دارم. به اصطلاح قرآن، شاید بتوان گفت یک یتیم انگاری رخ داده بود. مضمون آیه این است که مال یتیم تا زمانی که به بلوغ عقلی و معرفتی نرسیده، در اختیار شماست. اما وقتی رسید، باید به او پس بدهید؛ چون امانت است. حالا انگار اینجا هم یک یتیم انگاری نسبت به زنان رخ داده بود و بهخاطر این نکته، بسیاری از زنان بیشتر بهخاطر خودخوری این نکته را در خانواده و جامعه اعلام نمیکردند و آن را تحمل میکردند. اما شرایط امروز، آنان را به بلوغی رسانده که امانت به خودشان بازگشته است.
شیخ: بسیار نکته مهمی را مطرح فرمودید. من هم قبول دارم که بخشی از آن تحمیل شده است. یعنی مردان مجبور شدهاند روشنفکرانهتر رفتار کنند؛ چون در غیر این صورت، مورد اتهام قرار میگیرند و اگر میخواهند زندگی اجتماعی بیدردسری داشته باشند، باید برخی هنجارها را هم بپذیرند. سخن شما کاملاً درست است؛ اما نکته اینجاست که هنجارها تغییر کرده و تغییر هنجار در جامعه به تغییر نگرش بازمیگردد. امروز هنجار میگوید مرد باید نسبت به زن پذیرنده و محترم باشد؛ این هنجار از پذیرش نگرش برابری نشئت میگیرد. اگر ما این تغییرات را فقط نتیجه تحمیل نسبت به مردان بدانیم، باید گفت که تحمیل نمیتواند همدلی و همکاری ایجاد کند. همدلی، نتیجه تغییر نگرش است و این تغییر نگرش، برای زنان امنیت و آرامش روحی و روانی به همراه میآورد.
در جوامع قومیتگرا، نقش مادر در این فرایند بسیار مهم است. نقش مادر در این جوامع، حتی خیلی پررنگتر از پدر بهویژه درباره دختران است. یعنی این پدراناند که درباره دختران تصمیمسازی میکنند. زنان ایرانی برخلاف دیگر زنان جهان - اگرچه مانند آنها در اندرونی بودند - اما تصمیمساز بودند و تصمیمسازی خیلی مهمتر از تصمیمگیری است. بدین خاطر که شما باید ذهن دیگری را هم کنترل بکنی و خیلی جالب است که در معماری ایرانی، جایگاه زنان در جایی است که کنترلکنندگی را میرساند. چون در تصمیمسازی، کنترلگری هم داریم. این تصمیمسازی اکنون با تصمیم گیرندگی دچار کشاکش شده است. گو اینکه زنان میخواهند بگویند دیگر اصلاً ما حتی تصمیمساز هم نمیخواهیم باشیم. میخواهیم تصمیمگیری کنیم. حتی این نکته در پدیده شوم و نامطلوب فرزندکشی هم بعضاً اتفاق افتاده است. شما مادرانی دارید که علناً و بدون تحریک مردان خانواده، اقدام به کشتن فرزند خود میکنند و بعد از قتل به پاسگاه میروند و خود را معرفی میکنند.
نکته اینجاست که هنجارها تغییر کرده و تغییر هنجار در جامعه به تغییر نگرش بازمیگردد. امروز هنجار میگوید مرد باید نسبت به زن پذیرنده و محترم باشد؛ این هنجار از پذیرش نگرش برابری نشئت میگیرد. اگر ما این تغییرات را فقط نتیجه تحمیل نسبت به مردان بدانیم، باید گفت که تحمیل نمیتواند همدلی و همکاری ایجاد کند. همدلی، نتیجه تغییر نگرش است و این تغییر نگرش، برای زنان امنیت و آرامش روحی و روانی به همراه میآورد.
وقتی اتفاقی در جهان معنای ذهنی انسانها رخ میدهد، در همه جا اثر خود را نشان میدهد. بیایید بررسی کنیم جدای از بحث تحمیل، چگونه جهان زنانه در اذهان جامعه، به شکل امروزینش درآمده است؟ این موضوع به نظر من در پیوند مستقیم با نظریه کنش ارتباطی هابرماس و حوزه عمومی است. هر امری پیش از اینکه وارد حوزه عمومی شود، باید جای خود را در ذهن انسانهای آن جامعه باز کند. من حدود سال ۱۳۹۹ مطلبی نوشتم و در آنجا گفتم که اگر میخواهیم درباره بایدونباید پوشش صحبت کنیم، باید اول راجع به آن بیندیشیم و باهم گفتوگو کنیم. حتی یادم است یک بار در رسانه ملی که به این موضوع اشاره شد، برای اولینبار، اینقدر صریح و آشکار، بین فعالین مدنی، گفتوگو درباره پوشش رخ داد. یادم هست که فضای اینستاگرام از لایوهای موافق و مخالف حجاب اجباری پر شده بود. من آن زمان نوشتم که مسئله پوشش، وارد عرصه عمومی شده است. وقتی وارد عرصه عمومی شد، گفتوگو درباره آن آغاز میشود. یادم است که حتی یک سری دغدغهشان این بود که اصلاً بیحجابی تا کجا؟ یا اصلاً حجاب تا کجا؟ وقتی آدمها شروع کردند راجع به این موضوع صحبتکردن، به درکی از جهان معنای ذهنی یکدیگر رسیدند. من فکر میکنم ۱۴۰۱، ریشهاش در همان گفتوگوهای سال قبلش بود که آدمها درباره پوشش با هم صحبت کرده بودند و با جهان معنای ذهنی هم آشنا شده بودند. آدم بیحجاب بیان کرد که چقدر رنج میکشد و آن آدم معتقد هم از نگرانیهایش گفت؛ بنابراین، پوشش وارد حوزه عمومی شده بود.
در ۱۴۰۱، گفتمان مطالبات زن هم وارد حوزه عمومی شد. احترام به زن، بدن زن و غیره در همین دوران پررنگ شد؛ بنابراین، همان گفتوگوهای پیش از ۱۴۰۱ بود که جامعه را آماده کرده بود. آمادگی ذهنی، یعنی افراد جامعه بارها درباره آن صحبت کرده بودند و به تفاهم اندکی درباره این موضوع با هم رسیده بودند و همین انباشتهای فکری و گفتوگویی، اتفاقات ۱۴۰۱ را رقم زد و موضوع زن، به عرصه عمومی راه پیدا کرد. بدین معنا که زنان بهراحتی درباره خواستههایشان شروع به صحبت کردند. من فکر میکنم آن چیزی که بین مردان و زنان جامعه همدلی ایجاد کرد، شناخت جهان زنان بود. یعنی مردان، نسبت به جهان زنان شناخت پیدا کردند. انسان در برابر چیزی که نمیشناسد، بیشتر جبهه میگیرد تا چیزی که میشناسد؛ بنابراین، من فکر میکنم آنان توانستند وارد جهان زنانه بشوند و ببینند که آنقدر هم عجیبوغریب نیست و متقابلاً زنان هم به این شناخت رسیدند که مردها هم موجودات خطرناکی نیستند و در نتیجه به زیست متعادلی در کنار هم دست پیدا کنند. من فکر میکنم این حوزه عمومی و گفتوگو درباره زن و پیش از آن درباره پوشش، خیلی کمککننده است به اینکه جامعه به مسیر همدلی برسد. ضمن اینکه معتقدم این اتفاق باید برای جهان مردان هم رخ بدهد و البته چارچوبهای هر اجتماعی در این میان مهم است.
بهعبارتدیگر شما معتقدید که راز این همدلی، دیالوگی بود که بین زنان و جهانی که سوژه زن را تهدید میکرد برقرار شد؟ یعنی بین دو جهان در تعارض؟
شیخ: بله. قبلاً جهان مردانه و زنانه خیلی تفکیک شده بود. بدین معنا که همه چیز در گمان خلاصه شده بود.با اینکه ما زن خلبان یا زن جبههرفته هم داشتیم...
شیخ: همه چیز داشتیم، ولی گفتوگو نداشتیم. گفتوگو نبود. زن خلبان از احساسش در هنگام خلبانی نمیگفت یا حتی اینکه ممکن بود مورد تمسخر قرار بگیرد یا اصلاً توقع داشت از او حمایت بیشتری شود. عرصه گفتوگو از کوچکترین نهاد اجتماعی که خانواده است، شروع میشود تا کل جامعه را در بر میگیرد. گفتوگو است که بنای همدلی و با هم حرکتکردن را میسازد. اگر گفتوگو را از خانواده بگیری، خانواده تمام میشود. اگر گفتوگو را از جامعه بگیری، جامعه دچار انفصال میشود و همه جداجدا راه میروند.
نسبت این گفتوگو بین زنان و فضای شهری چگونه بود؟ مبلمان شهری، معماری شهری، کافههای شهری و... گفتوگو به معنای اگزیستانسیالیستی کلمه یا همین رابطه من - تو.
انباشتهای فکری و گفتوگویی، اتفاقات ۱۴۰۱ را رقم زد و موضوع زن، به عرصه عمومی راه پیدا کرد. بدین معنا که زنان بهراحتی درباره خواستههایشان شروع به صحبت کردند. من فکر میکنم آن چیزی که بین مردان و زنان جامعه همدلی ایجاد کرد، شناخت جهان زنان بود. یعنی مردان، نسبت به جهان زنان شناخت پیدا کردند. انسان در برابر چیزی که نمیشناسد، بیشتر جبهه میگیرد تا چیزی که میشناسد؛ بنابراین، من فکر میکنم آنان توانستند وارد جهان زنانه بشوند و ببینند که آنقدر هم عجیبوغریب نیست و متقابلاً زنان هم به این شناخت رسیدند که مردها هم موجودات خطرناکی نیستند و در نتیجه به زیست متعادلی در کنار هم دست پیدا کنند.
شیخ: من همان اول مثال گاراژ را عرض کردم که مثلاً گاراژ رفتن اصلاً فضای زنانه نداشت. الان شما میبینید که قبلاً فضاهای شهری زنانه که خیلی کمتر بود، بیشتر شده است. مثلاً همین کافه رفتن، یک چنین بستری برای نیاز زنانه فراهم و تعریف شده بود. ولی مثلاً جایی مانند تعمیرگاه تعریف نشده بود. الان در همان محیطهای اصطلاحاً مردانه میبینم که به زیبایی، نظمدهی و حتی پوشش کارگران هم توجه میشود. یعنی یک فضایی که در آن زن بتواند وارد شود و در زمان انتظار حتی صندلی باشد که بتواند بنشیند. من اینها را قبلاً به این شدت نمیدیدم. اما الان یک جایگاهی - نه به معنای تفکیک - برای زنان تعریف شده است. من هر جایی که میروم بهواسطه حضور زنان میبینم که جای بهتری شده است و من فکر میکنم که این از آن گفتوگویی حاصل میشود که آنها در ذهنشان پذیرفتهاند که در اینجا حتماً نباید آقا بیاید. پس لازم است مکانی فراهم شود که در آنجا پذیرای زنان هم باشد. ضمن اینکه مقداری تحمیل هم هست. بحث مشتری و بازار هم هست. این را در نظر بگیرید که نیمی از مشتریها زنان هستند و باید آنها را هم جذب کنیم. اما هر چه که هست، این گفتوگو به وجود آمده است و آنچه که هست، در نتیجه باز شدن فضای عمومی به وجود آمده است. اینکه باور کردند که نیمی از جامعه زن هستند و زنان فعالاند و کنشگری دارند و میتوانند تصمیم بگیرند و سرمایه دارند و خیلی جاها هم میتوانند کمککننده باشند، اتفاق افتاد. در بسیاری از جاها مجبور میشوند که بستری برای حضور زنان فراهم کنند؛ بنابراین، من فکر میکنم که خیلی جامعه تغییر کرده است و این مسیر روبهجلو در حال حرکت است و این فضا، امنیتبخشتر هم خواهد شد. چون پذیرش جامعه و مردان بیشتر شده است.
اگر بخواهیم با دیدگاه سود و زیانی هم ببینیم، این به سود مردان است که نیمی از تعاملکنندگانش که زنان هستند را بپذیرند. چون اگر نپذیرند، خیلی چیزها را از دست میدهند. حتی اگر بحث همدلی را کنار بگذاریم، سود فردی ایجاب میکند که بستر را برای حضور زنان آماده نگه دارند. بهترین مثالش شاید این است که میبینیم خیلی جاها بهخاطر حضور زنان بیحجاب، ممکن است تعطیل شود. بنابراین، فروشنده برای بقای خود به استفاده از جملاتی روی میآورد که به مشتریاش برنخورد.
خانم دکتر! شما مادر هستید. برای من این پرسش مطرح است که آیا در پرسشهای زنانه فرزندان شما در دو سال گذشته نیز تحولی ایجاد شده است که پیش از این به چشم نمیآمد؟ پاسخ شما در قبال این پرسشها چه تحولی داشته است؟ باتوجهبه اینکه شما با کودکان هم زیاد کار میکنید.
شیخ: البته فرزند من امروز ۱۱ساله است و آن زمان، دنیای ذهنی گستردهای نداشت. اما میبینم که به طرز عجیبی پسر من متوجه دنیای زنانه شده است و مدام درباره وقایع ۱۴۰۱ از من میپرسد. من در آن زمان، به شخصه تلاش زیادی داشتم که فرزندم در مواجهه با اخبار بد قرار نگیرد. اصولاً دوست ندارم تصویر ذهنیاش از جامعهای که در آن زیست میکند، تصویری اغراقآمیز و ناامن و پر از خشونت باشد. اما آنقدر این تحول گسترده بود که همهجا دربارهاش صحبت میشد. وقتی به سؤالات پسرم در این موضوعات گوش میکنم یا تحلیلهایش را میشنوم، بهجرئت میتوانم بگویم با جوان ۲۰ساله زمان ما برابری میکند. او با جهان زنانه آشنا شده، به تبعیضها حساس شده، اعتراضها و درخواستهای زنان را شنیده و پرسشهای زیادی هم برایش شکل گرفته که به دنبال جواب برای آنهاست. الان پسر من از جهان زنانه اطلاعات زیادی دارد و به همین خاطر میگویم که این باید متقابل شود. یعنی مردان هم باید از جهان خودشان صحبت کنند. چون خودم وقتی به شخصه مینویسم، میبینم که خیلی جاها هم به مردان ظلم شده است و باید احساساتشان بیان و شنیده شود تا درک شوند و این درک متقابل خیلی میتواند همدلی ایجاد کند. من فکر میکنم همین عرصه گفتوگو را ما باید با هم ادامه بدهیم.
بهعنوان پرسش آخر، میخواستم نظرتان را درباره حضور چشمگیر زنان و تجربه زنانه از اربعین بدانم. بهویژه اربعین سال گذشته که در مرداد و با دمای بالای پنجاه درجه آن هم در جاده و مسیر پر رفتوآمد ماشینها رقم خورد. آیا این حضور پررنگ و آرام زنان، نسبتی با زنانه شدن محیط و احساس آرامش زنانه دارد؟
مردان هم باید از جهان خودشان صحبت کنند. چون خودم وقتی به شخصه مینویسم، میبینم که خیلی جاها هم به مردان ظلم شده است و باید احساساتشان بیان و شنیده شود تا درک شوند و این درک متقابل خیلی میتواند همدلی ایجاد کند. من فکر میکنم همین عرصه گفتوگو را ما باید با هم ادامه بدهیم.
شیخ: وقتی گفتمانی در جامعه پدید میآید، همه را در بر میگیرد. همه چه بخواهند و چه نخواهند، از آن گفتوگو متأثر میشود. اثرات حوادث ۱۴۰۱ تنها برای زنانِ خواهان حجاب اختیاری یا قشر بیحجاب نبود، بلکه برای کل زنان ایران هویت جدیدی را خلق کرد. «من میتوانم» مستقل از یک مرد به اربعین بروم. البته باید توجه کنید که اربعین هم دیگر آن عمل شرعی نیست. من پارسال برای اولینبار در مراسم اربعین شرکت کردم. چون برای من تجربهکردن این فرآیند خیلی جالب بود. چند موضوع آن جا توجهم را جلب کرد. نخست اینکه؛ آدمهایی آنجا بودند که برای کسب تجربه عرفانی آمده بودند؛ نه ادای دِین مذهبی و شرعی. آدمها هنوز هم به تجارب عرفانی به منزله معنای زندگی محتاج هستند و وقتی با هم گپ میزدیم، بیشتر صحبتها منتقدانه بود و هیچکس برای تبلیغ فلان جریان سیاسی خاص نیامده بود. برای زندگی شخصی خودشان آمده بودند و داشتند یک تجربه زیستهای را که خیلی هم شیرین و ایمانی بود، تجربه میکردند. بعد هم میگفتند که دوست دارند دوباره بیایند.
آنجا معنای زندگی به گونه دیگری تغییر میکند. وحدتی درست میشود که خارج از دین و مذهب و ملیت به تو توجه میکند. اگر تشنه هستند، اول تشنگی هم را برطرف میکنند. اگر نیاز به خواب و جا دارند، اول جای دیگری را فراهم میکنند. هوا آنقدر گرم بود که وقتی با شلنگ آب میگرفتند به ده دقیقه نرسیده بود باز هم نیاز به شلنگ بعدی برای خنکشدن داشتیم. اینطوری هم نبود که وفور نعمت و اینها باشد و واقعاً سفر سختی است. این نکتهای است که در جهان سرمایهداری امروز، نایاب است. من دلیل تکرار این سفر را تجربه حال خوب آدمها میدانم. میخواهم بگویم شاید پیادهروی اربعین را خیلیها وابسته به سیاست بدانند، اما به نظر من بیشتر یک انتخاب شخصی است. یک امر دلی است. یعنی یک فرد انتخاب میکند که آن مسیر سخت را برود و از لذتش استفاده کند. تصور من این است که حتی در اینجا فردیت انسانها تعیینکننده است.
برخلاف دیدگاه مردانه که اصلاً این فردیت و حضور زنانه را متوجه نمیشود. درحالیکه در اربعین، این فردیت به رسمیت شناخته شده است. چون دیدگاه مردان بیشتر جمعی است تا مبتنی بر فردفرد اعضا و جزئیات...
شیخ: دقیقاً. چون شخصی است و حسی از آرامش فردی دارد، یک رابطه شخصی برقرار میشود و لذت شخصی دارد.
به عبارتی میتوان گفت چنین مدلی از دینداری اصلاً دستورالعمل پذیر نیست؟
شیخ: بله. دقیقاً.
/ انتهای پیام /