گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ یکی از لوازم کارشناسی فهم دقیق یک مسئله، بررسی روندها و تحولات تاریخی آن است. طبیعتاً هنگامی که از یک پدیده انسانی، همچون جامعه و یا گروههای مرجع آن صحبت میکنیم، این امر اهمیتی دوچندان پیدا میکند. گروههای مرجع در جامعه ایرانی، دچار چه تغییر و تحولاتی شده است؟ روند این تغییر و تحولات - خصوصاً متأثر از تحولات ارتباطی - چگونه بوده است؟ وضعیت گروههای مرجع در بافتار فعلی جامعه ایران چگونه است؟ اینها پرسشهایی است که تلاش داریم تا در ضمن گفتوگو با دکتر عباس اسدی - استاد روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبایی و فارغالتحصیل دکترای روزنامهنگاری از فرانسه - به آنها بپردازیم.
جامعه متکثر و مراجع کمدامنه
بهعنوان پرسش نخست، شما وضعیت گروههای مرجع در جامعه ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
اسدی: برای پاسخ به این موضوع، من نگاهی روندی و تاریخی به مسئله خواهم داشت. واقعیت آن است که ما هرچه به سمت معاصرت خود نزدیکتر شدهایم، جامعه دچار تکثرات مختلف بیشتری شده است. در گذشته، جامعه از یکدستی بیشتری برخوردار بود. البته که در جامعه ایران، همواره نیروهای قومی، نیروهای گریز از مرکز، تکثرات دینی و... وجود داشتهاند؛ اما امروزه این تکثر به نحو روزافزونی متأثر از جهان غرب، بیشتر شده است. بر همین اساس باید گفت که مراجع اجتماعی در کشور ما نیز بسیار متکثرتر، اما با دامنه نفوذ کمتری شدهاند. اگر در گذشته روحانیون میتوانستند بهعنوان یک مرجع اجتماعی بسیار جدی عمل کرده و در صحنههایی همچون حادثه توتون و تنباکو، جنبشی را ایجاد کنند، امروزه اما گستره عملکرد و نفوذ آنان محدودتر شده است. این موضوع لزوماً نه بهخاطر ضعف عملکردی روحانیت و یا کمرنگشدن مباحث دینی در جامعه، بلکه به دلیل همین تکثری است که امروزه دچار آن هستیم.
اگر در گذشته روحانیون میتوانستند بهعنوان یک مرجع اجتماعی بسیار جدی عمل کرده و در صحنههایی همچون حادثه توتون و تنباکو، جنبشی را ایجاد کنند، امروزه اما گستره عملکرد و نفوذ آنان محدودتر شده است.
در کشور ما، هر قشر و گروهی دارای مراجع خاص خود است. در کشور ما حتی شبکه روابط قومی در سطح شهرستانها فعال بوده و از همین رو، گاهی افراد محلی، بزرگان قومی و... نیز بهعنوان یک گروه مرجع عمل میکنند. البته امروز به واسطه تحولات تکنولوژیهای ارتباطی و ظهور رسانههای اجتماعی، سینما و... ما شاهد گروه نوظهوری به نام سلبریتیها هستیم که در کنار دیگر گروههای اجتماعی، اثرگذار هستند.
هنگامی که ما از گروه «مرجع» سخن میگوییم، نباید صرفاً سلبریتیها را لحاظ کنیم. اقشار و افراد مختلف و گروههای گوناگون، دارای مراجع متکثری هستند. شما برای تعیین وضعیت گروههای مرجع باید درک درستی از جامعه به دست بیاورید. میزان تحصیلات، طبقه اقتصادی، قومیت، مذهب و دهها مؤلفه دیگر، بر نوع گروه مرجع، اثرگذار است. برای نمونه، سلبریتیها بیشتر بر آنچه که تحت عنوان طبقه متوسط شهری در جامعهشناسی از آن یاد میشود، اثرگذار هستند؛ بنابراین اگر بخواهم این پرسش شما را جمعبندی کنم، باید بگویم که ما تکثری از گروههای مرجع با دامنه محدود و اثر مشخص را داریم. پس دیگر نمیتوان انتظار داشت که همچون گذشته، عموم جامعه از یک مرجع اجتماعی تبعیت کنند.
آیا شما سلبریتیها را جزء نخبگان اجتماعی به حساب میآورید؟
اسدی: نخبه یک تعریف دارد و سلبریتی نیز تعریف خاص خود را دارد. سلبریتیها عموماً به واسطه جذابیت چهره و توانایی در نمایش، کسب محبوبیت میکنند. این در حالی است که نخبگان اجتماعی بر اساس توانمندیهای خاص خود، رهبری اجتماعی را انجام میدهند. به واسطه همین امر، اثرگذاری سلبریتیها کاملاً کوتاهمدت و محدود است. بر خلاف آنها، نخبگان اجتماعی اثرات بلندمدتتری را در جامعه از خود باقی میگذارند.
برخی بر این باور هستند که جامعه ایران اصطلاحاً دچار ضعف در مراجع اجتماعی شده است؛ یعنی جامعه به واسطه گذر از سنت به مدرنیته و تحولات ساختاری خود، مرجعیت گروههای سنتی همچون روحانیت را از دست داده و درعینحال، هنوز مراجع اجتماعی مدرن همچون سلبریتیها، روشنفکران، احزاب و... نیز نتوانستهاند جایگاه خود را تثبیت کنند. لذا ما شاهد عمل اجتماعی به شکل تودهای هستیم. شما این صورتبندی را تا چه میزان قبول دارید؟
اثرگذاری سلبریتیها کاملاً کوتاهمدت و محدود است. بر خلاف آنها، نخبگان اجتماعی اثرات بلندمدتتری را در جامعه از خود باقی میگذارند.
اسدی: من با این نحو از صورتبندی موافق نیستم. این تصویر از گروههای مرجع، تصویری ایستا بوده و نمیتواند پویاییهای جامعه را مورد فهم قرار دهد. به باور من، وضعیت گروههای مرجع را در قالب دو مفهوم پویایی و تکثر میتوان صورتبندی کرد. مراد از پویایی آن است که جامعه در لحظه دچار تغییروتحول میشود. جامعه انتخاب میکند و حاصل این انتخابگری او، نوعی پویایی در گروههای مرجع اجتماعی است. در کنار پویایی، ما تکثر را داریم. در پرسش پیشین این را توضیح دادم. من نیز این صورتبندیها را دیدهام. برخی میگویند جامعه ایرانی اصطلاحاً «بدون سر» است و در کنش خود، تودهوار عمل میکند. اینها فهم درستی از جامعه ایرانی ندارند. باید این پویایی و تکثر را درک کرد. باید درک کرد که این پویایی رو به سمت حذف مراجع سنتی ندارد. بله، ضریب نفوذ آنها به واسطه همین تکثرها تغییر کرده است، اما آنها هنوز در جامعه ما دارای نفوذ بوده و خواهند بود.
سلبریتی سرنوشتساز!
اگر بخواهیم به مقوله سلبریتیها بپردازیم، به باور شما آنها تا چه میزان میتوانند در جامعه ما نفوذ داشته باشند؟ آیا دامنه نفوذ سلبریتی صرفاً در حد امور روزمره و سبک زندگی است یا آنکه در انتخابهای سرنوشتساز نیز میتواند جامعه را از خود متأثر کند؟
سلبریتیها نه فقط در جامعه ایرانی بلکه در سراسر جهان عموماً تأثیرگذار نیستند؛ بلکه تأثیرپذیرند. منظور من این است که آنها خود از محافل قدرت و ثروت، محافل سیاسی و... اثر پذیرفته و خواهناخواه، نقش توزیعکننده یا میانجیگر را ایفا میکنند.
اسدی: به باور من، سلبریتیها نه فقط در جامعه ایرانی بلکه در سراسر جهان عموماً تأثیرگذار نیستند؛ بلکه تأثیرپذیرند. منظور من این است که آنها خود از محافل قدرت و ثروت، محافل سیاسی و... اثر پذیرفته و خواهناخواه، نقش توزیعکننده یا میانجیگر را ایفا میکنند. آنها در بهترین حالت میانجی محافل قدرت و جامعه هستند. آنها خود توزیعکننده محتوا هستند نه تولیدکننده آن و این میانجیگری یا توزیعکنندگی میتواند دو بعد داشته باشد؛ گاهی بهصورت ارادی و خودآگاه صورت میگیرد. یعنی سلبریتی به طور مشخص پروژه دریافت میکند و از محافل قدرت بودجه میگیرد تا امری را تبلیغ کند. ما این موضوع را هم در مقولات اقتصادی و هم در مقولات سیاسی شاهد هستیم. یعنی در پشت پرده، فرد سلبریتی از نامزد خاص و یا از جریان خاصی هزینه دریافت کرده تا آن را تبلیغ کند. این مدل ارادی و خودآگاه موضوع است. اما در مدل ناخودآگاه، سلبریتی به طور مشخص از جریان خاصی پول دریافت نکرده است؛ بلکه در بازی رسانهای و یا در جنگ شناختی آن قرار گرفته و از خود کنشگری میکند. این موضوع نیز روشهای مختلفی دارد. گاهی با کمک لشکرهای مجازی و سایبری و رباتها نسبت به پست یا استوری یک سلبریتی واکنشهای سنگینی صورت میگیرد؛ بهگونهای که وی به یقین میرسد که جامعه نیز خواسته مشخصی دارد. بعد برای آنکه اصطلاحاً جلبتوجه کند، واکنش متفاوتی را از خود نشان میدهد. این مدل، باز هم بازی عیانتری است. خیلی از اوقات جنگ شناختی محافل ثروت و قدرت، بهصورت بسیار پنهانتری عمل میکند. بنابراین من سلبریتیها را در سطح توزیعکنندگی و میانجیگری میبینم.
برای تبدیلشدن به سلبریتی، عموماً هیچ نیازی به استعداد نیست. در نقطه مقابل اما برخی تلاش دارند تا استعدادی را بهعنوان ماده اولیه سلبریتی شدن قرار دهند؛ لذا ما شاهد تولید پدیدهای به نام اینفلوئنسر در زمینههای مختلف آموزش، بهداشت، اقتصاد و دهها مورد دیگر هستیم. این افراد تا چه میزان در تعمیق آگاهی در جامعه مؤثر بودهاند؟
اسدی: به باور من اینها کمکی به بسط آگاهی نمیکنند؛ چرا که در بطن تلاشهای آنان امر اقتصادی در جریان است. اقتصاد، منطق خاص خود را دارد. شما در منطق امر اقتصادی باید بتوانید کسب سود کنید و همه چیز در خدمت این مسئله قرار میگیرد. تنها کافی است توجه کنید که سلبریتیها در این اصطلاحاً آگاهیافزایی، مجری و کارپرداز مجموعهای هستند که از آن تبلیغات گرفتهاند. این زندگیهای اشرافی با درآمدهای بالا به راحتی به دست نمیآید.
تبلیغ ساندویچی دین!
به باور شما، چه نسبتی میان دین و سلبریتیها وجود دارد؟ آیا امکان تبلیغ دین و یا تعمیق آن در جامعه با کمک سلبریتیها هست؟
توجه کنید که سلبریتیها در این اصطلاحاً آگاهیافزایی، مجری و کارپرداز مجموعهای هستند که از آن تبلیغات گرفتهاند.
اسدی: من از امتناع نمیخواهم سخن بگویم. طبیعتاً سلبریتیها میتوانند به گسترش فضای دینداری کمک کنند اما باید توجه کنید که دین، مقولهای است که در عمق جریان دارد. بر خلاف آن، رسانه در سطح و در لایه کنش نمادین و نمایشی حضور دارد. در رسانه، هیجان و جذابیت بصری دارای جایگاه ویژهای است. همچنین باید توجه کنید که رسانههای جدید همچون توییتر و اینستاگرام، ذائقهها را ساندویچی کردهاند. یعنی شما نمیتوانید متن بلند، فیلم بلند و یا هر چیزی که بخواهد یک ساعت از وقت مخاطب را در اختیار خود بگیرد، تولید کنید. همین وضعیت، تولید محتوای دینی را دچار تنگنا میکند.
در انتها اگر نکتهای ناگفته باقی مانده است بفرمایید.
اسدی: بهعنوان نکته آخر میخواستم مقداری تفاوت میان نخبه اجتماعی و سلبریتی را بیشتر توضیح دهم. همانطور که گفتم، سلبریتیها توزیعکننده و میانجیگران فرهنگی هستند. در نقطه مقابل اما نخبگان اجتماعی کسانی هستند که باید در موقف تولید فرهنگ قرار بگیرند. یک کشور زمانی دچار انحطاط میشود که نخبگان آن یعنی اساتید دانشگاه، روحانیون و... تبدیل به توزیعکنندگان محتوا میشوند. این بخش از نخبگان اجتماعی، کسانی هستند که نباید فریب این پروژهها را بخورند. آنها باید شناخت صحیحی از مسائل به دست آورده و بر همین اساس، به کنش گری بپردازند. متأسفانه ما شاهد هستیم که برخی از همین نخبگان اجتماعی امروزه خود تبدیل به سلبریتیهای علمی و دانشگاهی شده و به سطح همین توزیعکنندگی تنزل یافتهاند.
/ انتهای پیام /