نقش فناوری هسته‌ای در دکترین امنیت ملی ایران در گفت‌وگو با شعیب بهمن و طیبه محمدی کیا / بخش اول؛
امروز ما در فضای پس از جنگ دوم بین‌الملل در جهانِ «نه جنگ» به سر می‌بریم. قاعده حاکم در این فضا، مفهوم «توازن» قوا بود. هنگامی که دشمن یا رقیب اصلی شما یک قدرت هسته‌ای است، شما یا باید دارای قدرت هسته‌ای باشید یا اینکه زیر چتر پوششی یک قدرت هسته‌ای دیگر قرار بگیرید. بر پایه این قاعده، دشمن اصلی ایران - یعنی اسرائیل - دارای کلاهک‌های هسته‌ای است؛ بنابراین ما یا باید دارای قدرت هسته‌ای باشیم یا زیرپوشش حمایت یک قدرت هسته‌ای دیگر قرار بگیریم.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ در روزهای گذشته و باتوجه‌به حملات اخیر رژیم صهیونیستی به خاک کشورمان، برخی از شخصیت‌های سیاسی به این موضوع اذعان داشتند که جمهوری اسلامی ایران، باید به دنبال تغییر در دکترین امنیت ملی خود و رفتن به سمت بازدارندگی بیشتر باشد. این سخنان، به دنبال خود موجی را در رسانه‌ها ایجاد کرد که گویی ایران، به دنبال دستیابی به سلاح هسته‌ای برای ایجاد بازدارندگی در برابر اسرائیل است. جدای از صحت‌وسقم این مطلب و آنکه مسئولان ذی‌ربط، چه تدبیری برای حفظ بازدارندگی و ارتقاء دکترین امنیت ملی ایران اندیشیده‌اند؛ این‌طور به نظر می‌رسد که پرسش از مسئله هسته‌ای شدن ایران و تهدیدها و فرصت‌های آن، می‌تواند به‌عنوان یک موضوع مرتبط با حوزه امنیت ملی و روابط بین‌الملل، مورد پرسش و بحث توسط کارشناسان قرار گیرد. در همین راستا نشستی را با حضور دکتر طیبه محمدی کیا - استاد روابط بین‌الملل و عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی - و دکتر شعیب بهمن - استاد علوم سیاسی و عضو هیئت‌علمی مؤسسه مطالعات راهبردی اندیشه‌سازان نور - تدارک دیدیم تا در این باره به بحث و گفتگو بپردازیم.


 
بمب هسته‌ای و سبد متنوع بازدارندگی!

به‌عنوان مقدمه، طرح این نکته ضروری است که هیچ یک از حاضرین در این جلسه، نماینده حاکمیت نبوده و طبیعتاً سیاست‌های جمهوری اسلامی پیرامون مسئله هسته‌ای شدن، در نهادهای مربوطه اتخاذ خواهد شد؛ اما در مقام بحث کارشناسی، می‌خواهیم ابتدا خانم دکتر محمدی کیا که در این خصوص مباحثی را از پیش آماده کرده‌اند، نظر خود را بیان کنند.

محمدی کیا: من بحث را در ارتباط با هسته‌ای شدن ایران به‌مثابه یک امر ناگزیر مطرح می‌کنم و در چند گام مطلب را ارائه می‌دهم. پس از بیان فرضیه، مفاهیم مؤثر و تبارشناسی مفاهیم - به‌ویژه مفهوم توازن قوا - و در ادامه، قاعده اصلی توازن قوا در فضای پس از جنگ جهانی دوم را بیان کرده و سپس وضعیتی که امروز، ایران درگیر آن است را در قالب دو فراز پیش از طوفان الاقصی و پس از آن، موردتوجه قرار خواهم داد.

در توضیح فرضیه باید گفت که به باور من، در شرایط فعلی، بازدارندگی نسبی ایران مبتنی بر ابزارهای نامتقارن با رژیم صهیونیستی کارکرد خود را از دست داده و ما ناگزیر هستیم که به سمت بازدارندگی مطلق یا آنچه در قالب بازدارندگی هسته‌ای از آن یاد می‌کنیم گام برداریم؛ چرا که ما با یک قدرت هسته‌ای روبرو هستیم. من در ادامه به توضیح این قاعد خواهم پرداخت. مفاهیمی که باید توضیح داد، مفهوم توازن قوا، بازدارندگی و قدرت هسته‌ای است. وقتی ما به فضای سیاست بین‌الملل و عرصه روابط بین‌الملل بر می‌گردیم، هیچ جایی را تهی از توازن قوا نمی‌بینیم. اساس و اصلی که در هر دوره تاریخی و در هر برهه‌ای می‌توانیم جستجو کنیم و فضای بین‌الملل را مبتنی بر آن توضیح دهیم، مفهوم پایه‌ای توازن قواست. توازن قوا در واقع، موضع و سیاست یک ملت یا گروهی از ملت‌هاست که از خود در برابر ملت یا گروهی از ملت‌ها با هماوردی قدرت خود در برابر قدرت مقابل، در صدد محافظت از خود هستند. ما این معنا را با عنوان معروف «Balance of power» می‌شناسیم. توازن قوا بر این اصل استوار است که امنیت بین‌المللی، زمانی افزایش پیدا می‌کند که قدرت نظامی به شکلی توزیع شود که هیچ دولتی به‌اندازه‌ای قدرت نداشته باشد که توان تفوق بر دیگر دولت‌ها را به دست بیاورد. در این فضا، مؤلفه‌های جغرافیایی، سیاسی، راهبردی و... لحاظ می‌شود. ممکن است توازن قوا با تغییر روبرو شود. همچنین ممکن است باتوجه‌به حفظ یا برهم‌خوردن آن، تحولاتی رخ دهد. به شکل ویژه، ما امروزه شاهد این هستیم که تغییر در توازن قوا در رابطه با ایران و اسرائیل پیش‌آمده و ما ناگزیر هستیم تا در ارتباط با بحث «Balance of power» در فضای ارتباطی میان ایران و رژیم صهیونیستی، به بازبینی در باب قدرت خود بپردازیم.

ایران هسته‌ای؛ یک ضرورت تاریخی

اما بازدارندگی را در یک تعریف کوتاه، می‌توانیم «تلاش برای ایجاد احتیاط در ارتباط با تهدید دیگران تعریف کنیم.» یا «اقدامی که باعث شود کسی تصمیم نگیرد کاری را انجام دهد.» به‌واقع، جلوگیری از وقوع یک عمل و رفتار خاص را می‌توانیم بازدارندگی بدانیم. بازدارندگی با این تعریف، یک استراتژی جنگی نیست، بلکه بازدارندگی، یک استراتژی صلح است که من در ادامه به تبارشناسی آن خواهم پرداخت.

ما هنگامی که به بازدارندگی بر می‌گردیم، سبد متنوعی از بازدارندگی را شاهد هستیم. ما بازدارندگی مستقیم یا گسترده را داریم که به معنای جلوگیری از حمله مسلحانه توسط دولت دیگر است. مدل دوم بازدارندگی، از طریق انکار دیگری است که در ارتباط با قدرت‌های ضعیف‌تر به کار برده می‌شود. بازدارندگی از طریق مجازات است که به‌واقع تهدید شدیدی را به‌مثابه پاسخ حمله نسبت به‌طرف مقابل اعمال می‌کند. در مدل دیگر، بازدارندگی خود به خودی را داریم که البته چندان کاربرد ندارد، اما در رابطه با ائتلاف‌های بزرگ همچون ناتو، خود وجود این ائتلاف‌ها، بازدارندگی را ایجاد می‌کند. ما بازدارندگی آسان را هم داریم که در واقع الزامات اساسی را برای بازدارندگی متقابل مطرح می‌کند و تا حد زیادی قابل‌پیش‌بینی بوده، ثبات داشته و قابل‌اعتماد است. در مقابل، بازدارندگی سخت، آن بازدارندگی است که برای تهدید استفاده هسته‌ای مطرح می‌شود؛ درحالی‌که ما به‌واقع آن را برای صلح به کار می‌بریم. اینجاست که استراتژی مطرح شده، سطح بازدارندگی را بالا می‌برد. در یک تقسیم کلی، ما دو نوع بازدارندگی اصلی نیز داریم که به بازدارندگی سلاح‌های متعارف که پیش از بازدارندگی قطعی تعریف شده و شامل سلاح‌های متعارف مانند موشک و... می‌شود و بازدارندگی از طریق سلاح‌های غیرمتعارف و کشتارجمعی که به بازدارندگی قطعی تعریف شده را داریم. در واقع ما می‌بینیم که آن‌قدر بحث هسته‌ای در مقوله بازدارندگی اهمیت دارد که اساساً این تئوری را با تعریف جدیدی روبرو کرده و امروزه ما بازدارندگی قطعی را با سلاح‌های هسته‌ای می‌شناسیم که متفکران زیادی به آن پرداخته‌اند. می‌توان گفت بیش از هر کسی «هانس مورگنتا» به آن پرداخته و در نگاه «واقع‌گرایان» به جد مطرح شده است.

در یک تقسیم کلی، ما دو نوع بازدارندگی اصلی نیز داریم که به بازدارندگی سلاح‌های متعارف که پیش از بازدارندگی قطعی تعریف شده و شامل سلاح‌های متعارف مانند موشک و... می‌شود و بازدارندگی از طریق سلاح‌های غیرمتعارف و کشتارجمعی که به بازدارندگی قطعی تعریف شده را داریم.

اما مفهوم بازدارندگی هسته‌ای، خود به شکل‌های مختلفی می‌تواند مورد بهره‌برداری قرار گیرد. «بازدارندگی کلی آنی» یکی از انواع آن است که ما در دوره جنگ سرد شاهدش بودیم. امروز باتوجه‌به تعلیقی که «پوتین» در سال ۲۰۲۳ انجام داد، می‌توانیم بگوییم که میان آمریکا و روسیه نیز همین شیوه در جریان است. بازدارندگی متوسط هم مانند فرانسه، انگلستان، چین، هند و پاکستان که اتمی هستند؛ اما آن را اعمال نمی‌کنند. پس ما می‌بینیم که مفاهیم پایه روابط بین‌الملل از جمله توازن قوا و بازدارندگی در ارتباط با قدرت هسته‌ای دچار تحول شده است.
اما اگر بخواهیم با رویکرد تاریخی به تبارشناسی توازن قوا بپردازیم، اصل جهان بین‌الملل را در ارتباط با توازن قوا می‌توانیم تعریف کنیم. خود این بحث، باتوجه‌به قدرت هسته‌ای کشورها تقسیم می‌شود به پیش از جنگ دوم جهانی و پس از جنگ دوم جهانی؛ اگر ما ترتیب نظم جهان امروز را قرارداد «وستفالیا» در نظر بگیریم، باز هم در آنجا تبارشناسی توازن قوا را می‌توانیم مطرح کنیم. «پیمان وستفالیا» پس از جنگ‌های مذهبی سی‌ساله در اروپا بسته شد و نوعی تلاش برای صلح بود. از اینجا به بعد بود که دولت - ملت‌های جدیدی را شاهد هستیم و تلاش برای توازن قوا ایجاد می‌شود. اما اینکه من به «وستفالیا» بر می‌گردم بدان دلیل است که این بحث پایه‌ای برای «کنسرت اروپا» و «کنگره وین» است که مشخصاً موازنه قوا، به‌عنوان یک اصل گریزناپذیر، در کنسرت اروپا مطرح شده و به شکل آگاهانه این اصل در فضای روابط بین کشورها تعیین می‌شود.

وقتی ما به کنگره وین بر می‌گردیم، علی‌رغم آنکه این کنگره بین قدرت‌های بزرگ اروپا تشکیل می‌شود، اما فرا قاره‌ای عمل می‌کند. یعنی ما شاهد هستیم که این کنگره در ارتباط با عثمانی که آسیایی - اروپایی بود، عمل کرده و در سال ۱۸۳۲، سلطان محمود دوم، وساطت کشورهای اروپایی را قبول کرده و در جنگ‌های «کریمه» عقب می‌نشیند. در ارتباط با نفوذ ژاپن در «منچوری» نیز در سال ۱۸۹۵ آنها عمل می‌کنند و این است که ما شاهدیم زمانی که موازنه قوا به‌مثابه یک کنگره به رسمیت شناخته می‌شود، گستره عملیاتی آن نیز بیشتر و بیشتر شده و ما شاهدیم که این مسئله در سطح جهانی عمل کرده و قاعده توازن قوا، به‌عنوان یک بحث اصلی به رسمیت شناخته می‌شود. اما می‌توانیم بگوییم که این قاعده و بحث توازن قوا، تا پایان قرن بیستم عمل کرده و جهان ما بدون جنگ می‌شود تا آنکه ما وارد جنگ جهانی اول یا «the great» می‌شویم که بشر تا آن زمان تصور نمی‌کرد جنگی بزرگ‌تر از آن را تجربه کند. با نگاه‌های آرمان‌گرایانه، جنگ اول تمام می‌شود؛ اما بسیاری بر این باورند که این نگاه‌های آرمان‌گرایانه، نوعی خوش‌خیالی بود و باعث شد تحرکات آلمان از سوی اروپا دیده نشود و به‌نوعی این قاعده توازن قوا اینجا به فراموشی سپرده شد. بعد از آن، جنگ دوم جهانی رخ می‌دهد و آن‌قدر بزرگ است که به آن «the great the great» می‌گویند؛ چرا که کشتار بیشتر، ویرانی و ضربات بیشتری را در بر دارد. توازن قوا اینجا به هم خورد و ما دو جنگ را شاهد هستیم. اما اتفاقی رخ داد که به واسطه آن، ما دیگر تا به امروز جنگ جهانی نداشته‌ایم. آن اتفاق این بود که قاعده‌ای محقق شد و آن بهره‌گیری از قدرت هسته‌ای بود. کسی جنگ را تمام کرد که از قدرت هسته‌ای استفاده کرده و این را به‌عنوان یک قاعده در فضای پساجنگی جا انداخت. این عمل، واقع‌گرایی را بر ذهن‌ها چیره ساخت و ما شاهدیم که قدرت‌های بزرگ، برای حفظ توازن، ناگزیر از ایجاد یک دوقطبی بر مبنای رقابت تسلیحاتی پیش‌رونده شدند. در این منازعه، قدرت هسته‌ای در صدر و بالای هرم این رقابت قرار گرفت. این بار، دستیابی به توازن قوا و بازدارندگی در فضای «نه جنگ» ادامه پیدا کرد؛ نه همچون فضایی که ما پس از کنگره وین می‌بینیم که فضای صلح بود. امروز ما در فضای پس از جنگ دوم در جهان «نه جنگ» به سر می‌بریم. قاعده حاکم در این فضا بر مفهوم توازن قوا این بود: هنگامی که دشمن یا رقیب اصلی شما یک قدرت هسته‌ای است، شما یا باید دارای قدرت هسته‌ای باشید یا اینکه زیر چتر پوششی یک قدرت هسته‌ای دیگر قرار بگیرید. بر پایه این قاعده، دشمن اصلی ایران یعنی اسرائیل دارای کلاهک‌های هسته‌ای است؛ بنابراین ما یا باید دارای قدرت هسته‌ای باشیم یا زیرپوشش حمایت یک قدرت هسته‌ای دیگر قرار بگیریم.

ما تنها بازیگری هستیم که تابه‌حال طی این چند دهه که از فضای هسته‌ای شدن سپری می‌شود، از این قاعده مستثنی بوده‌ایم. بازدارندگی هسته‌ای، امروز به یک اصل در عرصه بین‌الملل تبدیل شده است. واقع‌گرایان معتقدند که ما اصلاً تاریخ را می‌توانیم به قبل و بعد از قدرت هسته‌ای تقسیم کنیم. در واقع، قدرت هسته‌ای بر این اساس بنا شده که پتانسیل تلافی‌جویانه و نیروی مخرب سلاح هسته‌ای، کشورها را از حمله هسته‌ای باز بدارد.

مشکل آن است که برخی ذهن‌ها و اراده‌ها نپذیرفته‌اند که ما وارد عصر هسته‌ای شده‌ایم و باید این را بپذیریم و نمی‌توانیم از طریق نهادهای پیشینی که در گذشته و در سنت خود با آنها عمل می‌کرده‌ایم، پیش برویم؛ بنابراین شرایط جدیدی در عصر هسته‌ای ایجاد شده و شکافی با گذشته پدیدار گشته است.

آنگاه که ما به قدرت هسته‌ای باز می‌گردیم، با تردیدهایی روبرو می‌شویم. گروه‌های مختلف، شیوه‌های گوناگونی در این بین دارند. همان‌طور که بیان شد، «واقع‌گرایان» این امر را پذیرفته‌اند؛ اما مکاتب دیگر در روابط بین‌الملل با تردید به این موضوع نگاه کرده‌اند و پارادوکس‌های اخلاقی را طرح کرده‌اند که من اینجا به آنها نمی‌پردازم. اما برای نمونه، «مورگنتا» در این زمینه معتقد است که هسته‌ای شدن، دوره بدیعی از تاریخ را در جهان آغاز کرده است. دوره‌ای که عصر جدیدی است و همان‌طور که ما قرون‌وسطا را از دوران باستان و دوران مدرن را از قرون‌وسطا متمایز می‌کنیم، به‌واقع می‌توانیم بگوییم امروز عصر هسته‌ای، عصری است که باید آن را از گذشته متمایز کرد؛ اما مشکل آن است که برخی ذهن‌ها و اراده‌ها نپذیرفته‌اند که ما وارد عصر هسته‌ای شده‌ایم و باید این را بپذیریم و نمی‌توانیم از طریق نهادهای پیشینی که در گذشته و در سنت خود با آنها عمل می‌کرده‌ایم، پیش برویم؛ بنابراین شرایط جدیدی در عصر هسته‌ای ایجاد شده و شکافی با گذشته پدیدار گشته است.

«مورگنتا» بر این باور است که قدرت هسته‌ای پاسخگو است؛ حتی اگر فقط به تهدید استفاده باشد، یا حتی اگر صرفاً بر این اساس باشد که طرف شما، حس ناتوانی از ترس را در خود بیابد، یا آنکه ما نوعی از استراتژی را در پیش بگیریم که طرف مقابل از عواقب قابل‌پیش‌بینی جنگ هسته‌ای برحذر باشد و پرهیز کند، یا آنکه یک مسابقه تسلیحات هسته‌ای برای متوقف کردن طرف مقابل ایجاد شود. در همه این مواقع، ما شاهد هستیم که سلاح هسته‌ای می‌تواند بازدارنده عمل کند. به باور واقع‌گرایان، ما باید هسته‌ای شدن را بپذیریم و من نیز در دل همین رویکرد، مباحث خود را بیان می‌کنم.

 

حالا اگر بخواهیم شرایط ایران را توصیف کنید، چگونه این چهارچوب نظری را بر مسئله ایران تطبیق می‌کنید؟

ایران تاکنون طبق آن قاعده تقابل هسته‌ای بعد از جنگ بین‌الملل وارد بازدارندگی قطعی نشده است. ما با دلایل متنوعی وارد این قاعده نشده‌ایم؛ دلایل تکنولوژیک، محدودیت‌های بین‌المللی، تحریم‌ها، دشواری‌های ناشی از رژیم کنترل و مراقبت و... باعث شده تا ما بازدارندگی جایگزینی را به پیش بگیریم و وارد بازدارندگی قطعی نشویم.

محمدی کیا: ایران تاکنون طبق آن قاعده تقابل هسته‌ای بعد از جنگ بین‌الملل وارد بازدارندگی قطعی نشده است. ما با دلایل متنوعی وارد این قاعده نشده‌ایم؛ دلایل تکنولوژیک، محدودیت‌های بین‌المللی، تحریم‌ها، دشواری‌های ناشی از رژیم کنترل و مراقبت و... باعث شده تا ما بازدارندگی جایگزینی را به پیش بگیریم و وارد بازدارندگی قطعی نشویم. شگرد ایران چنین بوده که نیروهای نیابتی را برای مقابله غیرمستقیم و ایذایی با رژیم صهیونیستی داشته باشد و راه دیگر آن، تسلیح موشکی برای مقابله مستقیم در شرایط بحرانی بود که امروزه شاهد آن هستیم. این دو راه‌حل، به‌واقع برای ما طی این دو دهه کارآمد بود و نوعی توازن نسبی با رژیم در این فضا برقرار شد. حفظ آن نیز علت‌هایی داشت و از آن جمله؛ شرایط ویژه استراتژیک و ژئوپلیتیک اسرائیل بود که به کمک ما آمد. اینکه عمق استراتژیک اسرائیل بسیار محدود است، اینکه به لحاظ جغرافیایی با همسایه‌هایی احاطه شده که مردمان آنها احساس دشمنی با آنها می‌کنند و مسائل دیگر، به ما کمک کرد که این بازدارندگی پاسخ دهد. ولی امروزه اتفاق دیگری رخ‌داده و ما وارد درگیر مستقیم با این رژیم شده‌ایم. طوفان الاقصی نشان داد که رژیم، ظرفیت فناورانه خود را رشد داده و در تسلیحات متعارف، جلو افتاده و در تسلیحات هوشمند رشد زیادی داشته و در حقیقت اینها نشان داد که ما نمی‌توانیم با گروه‌های نیابتی خود ادامه داده و این بازدارندگی را حفظ کنیم. در کوتاه‌مدت و میان‌مدت ما توان این را نداریم که ظرفیت فناورانه خود را رشد داده و بتوانیم به این سطح ارتقا پیدا کنیم. رژیم، ارتباطات مویرگی با ایالات متحده و اروپا داشته و ارتباطات بسیار ژرفی را در حوزه‌های مختلف فناوری، جاسوسی دیجیتال، آمایش دشمن، بمب‌های سنگر شکن و... دارد. اینها اموری نیست که ما به‌سادگی بتوانیم آن را جبران کنیم. نه فقط ایران، بلکه حتی شما در جنگ اوکراین هم می‌بینید که ارتش روسیه در مواجهه با سلاح‌های جدیدی قرار گرفته است و این شکاف را به‌سادگی نتوانسته ترمیم کند؛ با آنکه اوکراین مانند اسرائیل به‌صورت گشاده دستانه از امکانات برخوردار نمی‌شود.

به باور من، راه‌حلی که در پیش روی ما قرار دارد، بهره‌گیری از بازدارندگی غیرمتعارف یا هسته‌ای است. این پنجره اکنون به روی ما گشوده است. درعین‌حال این نکته را نیز باید ذکر کنم که ما نمی‌توانیم ذیل چتر حمایتی کشور دیگری قرار بگیریم که این هم دلایل داخلی و بیرونی خود را دارد و من برای پرهیز از تفصیل به آنها نمی‌پردازم؛ لذا تنها گزینه پیش روی ما، پیش رفتن به سمت هسته‌ای شدن است که علی‌رغم هزینه‌هایی که دارد، تنها راه‌حل پیش روی ماست. البته این مسیر، مراحل مختلفی دارد که اولین آن چنین است که طرف مقابل، شما را به‌عنوان یک قدرت هسته‌ای بازشناسی کند. نقطه آغاز آن نیز می‌تواند بازاندیشی در ارتباط با آژانس باشد که می‌تواند به معنای کاهش نظارت‌ها یا حتی خروج از آن باشد و ما از حالت فرار هسته‌ای بیرون بیاییم. این می‌تواند آغازی باشد برای رفتن به سمت هسته‌ای شدن.


 
چالش‌های گریزناپذیر ایران هسته‌ای

از طرح بحث خوب و جامعی که داشتید سپاسگزاریم. اکنون در خدمت آقای دکتر بهمن هستیم. طرح بحث خانم دکتر محمدی کیا به نحو خلاصه چنین بود که هسته‌ای شدن با وجود تمام هزینه‌هایی که می‌تواند برای ما داشته باشد، امروز به نوعی یک ضرورت است. به‌عبارت‌دیگر، «هسته‌ای شدن»، تنها راه ما برای حفظ امنیت ملی تعریف می‌شود. طرح مذکور در این بستر مطرح می‌شود که نیروهای مقاومت، دیگر نمی‌توانند بازدارندگی را برای ایران به ارمغان بیاورند. اکنون مسئله و پرسش همان پرسش نخست است. با لحاظ تمام سخنان خانم دکتر محمدی کیا، شما مسئله هسته‌ای شدن ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بهمن: موضوع مسئله هسته‌ای شدن مسئله بسیار مهمی بوده و از جنبه‌های مختلف می‌توان به آن پرداخت. این موضوع هم به امنیت ایران گره خورده و هم باتوجه‌به شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی که وجود دارد، ذاتاً حائز اهمیت است؛ چراکه ما در برهه‌ای قرار داریم که شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی، به‌شدت در حال دگرگونی است. این را ما می‌توانیم از سرعت بسیار بالا و شتابان تحولات درک کنیم که در قیاس با گذشته، سرعت بیشتری یافته است. درعین‌حال می‌توانیم از پدیدآمدن و وقوع تحولات ژئوپلیتیکی در دنیا متوجه شویم که این نیز اتفاق قابل‌توجهی است. یعنی میزان بحران‌ها، جنگ‌ها و منازعاتی که در سال‌های اخیر پدیدآمده، اهمیت بسیار زیادی دارد. ما در همین چهار سال اخیر، شاهد جنگ اوکراین، جنگ قره‌باغ، جنگ غزه و حالا جنگ لبنان هستیم و همه اینها موضوعات مهم ژئوپلیتیکی هستند که می‌توانند بر روی آینده نظام بین‌الملل تأثیر بگذارند. در کنار اینها، ما با یک پیشرفت تکنولوژیک در حوزه نظامی مواجه بودیم؛ به نحوی که امروزه از تکنوژئوپلیتیک و تکنوژئوپالیتیک در عرصه بین‌الملل سخن گفته می‌شود. نقشی که فناوری‌ها در عرصه امور سیاسی و نظامی دارند، خیره‌کننده است. یکی از همین فناوری‌ها را ما در انفجار پیجرها در لبنان مشاهده کردیم و در کنار آن فناوری‌های مختلفی نیز ظهور و بروز پیدا کرده‌اند که در انواع تسلیحات خود را نشان داده است. از طرف دیگر، ما شاهدیم که خیلی از کشورها، تجدیدنظری در مفهوم بازدارندگی خود ایجاد کرده‌اند. ما در همین دو ماه اخیر، شاهد بازنگری دو قدرت اتمی در مدل استفاده از تسلیحات هسته‌ای هستیم. هم روس‌ها این را بیان کردند که ما از این پس با شیوه دیگری برخورد خواهیم کرد و هم کره شمالی بیان کرده هر نوع تهدیدی را بلافاصله با تسلیحات هسته‌ای پاسخ خواهیم داد. تا پیش از این، دکترین دفاعی روسیه مبنی بر این بود که اگر از سوی یک قدرت هسته‌ای، خود و متحدانش مورد تهدید قرار بگیرند، از تسلیحات هسته‌ای استفاده خواهد کرد؛ اما امروز به‌صراحت اعلام می‌کند که حتی اگر کشوری که متحد قدرت هسته‌ای است، بخواهد به ما حمله کند، او را به‌مثابه یک قدرت هسته‌ای تلقی خواهیم کرد و از تسلیحات هسته‌ای استفاده خواهیم نمود. اینها اتفاقات بسیار مهمی است که در عرصه بین‌الملل رخ می‌دهد و این ضرورت را پدید می‌آورد که جمهوری اسلامی ایران نیز تجدیدنظری در حوزه دکترین دفاعی خود - به‌ویژه در حوزه مسائل هسته‌ای - ایجاد کند.

ایران هسته‌ای؛ یک ضرورت تاریخی

در سال‌های گذشته ما در عرصه بین‌الملل با چند مدل هسته‌ای مواجه بودیم که هر کدام، ویژگی خاص خود را دارد. یک مدل، مدل لیبی بود. کشوری که موفق شده بود به فناوری هسته‌ای دست پیدا کند؛ اما به واسطه مذاکره با آمریکایی‌ها و چانه‌زنی‌های دیپلماتیکی که داشت، مجاب شد تسلیحات هسته‌ای خود را برچیند، بار کشتی کرده و به غرب تقدیم کند

من برای‌آنکه ورودی به بحث داشته باشم، ابتدائاً می‌خواهم در مورد مدل‌های هسته‌ای چند نکته را بیان کنم تا بدانیم الان در چه شرایطی هستیم و اگر می‌خواهیم به سمت دستیابی به تسلیحات هسته‌ای برویم با چه مشکلی روبرو می‌شویم. در سال‌های گذشته ما در عرصه بین‌الملل با چند مدل هسته‌ای مواجه بودیم که هر کدام، ویژگی خاص خود را دارد. یک مدل، مدل لیبی بود. کشوری که موفق شده بود به فناوری هسته‌ای دست پیدا کند؛ اما به واسطه مذاکره با آمریکایی‌ها و چانه‌زنی‌های دیپلماتیکی که داشت، مجاب شد تسلیحات هسته‌ای خود را برچیند، بار کشتی کرده و به غرب تقدیم کند. هرچند بالاخره هیئت حاکمه لیبی پیشمان شدند؛ اما پشیمانی آنها فایده‌ای نداشت؛ بنابراین یک مدل، مدل تسلیم است که در آن شما فناوری خود را طی مذاکره از دست داده و سمت‌وسوی دیگری را برای خود انتخاب کنید.

مدل دوم، مدل کره شمالی است که از «ان. پی. تی» خارج می‌شود. از سازوکارهای بین‌المللی محدودساز، خارج شده و به بمب هسته‌ای دست پیدا کرده و بعد شروع به مذاکره و چانه‌زنی با قدرت‌های بزرگ کرده تا به‌عنوان قدرت هسته‌ای، مورد پذیرش قرار گیرد. البته کره شمالی چندین دور مذاکرات هسته‌ای داشت که طی سال‌های گذشته کاملاً متوقف شده است. مدل سوم، مدل عراق بود. کشوری که متهم شده بود از سوی آمریکا که به دنبال ساخت سلاح‌های کشتارجمعی است و بر مبنای همین اتهام - که بعدها مشخص شد کاملاً نادرست است - به عراق تجاوز نظامی انجام شد. مدل چهارم، مدل هند و پاکستان است که هیچ‌کدام در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی عضویت پیدا نکردند، اما رفتند و به بمب اتمی دست یافته و حتی آزمایش‌هایی را نیز انجام دادند و هیچ کنترل و نظارتی از سوی آژانس بر روی آنها وجود ندارد. مدل پنجم، مدل ژاپن است. کشوری که به فناوری هسته‌ای دست پیدا کرده؛ اما به سمت ایجاد بمب اتم نرفته، عضو آژانس بوده و بازرسی‌ها بر روی آن انجام می‌شود؛ اما درعین‌حال، ارزش‌گذاری خود را به سمت نیروی انسانی، فناوری نوین و... برده و همه می‌دانند که ژاپن، هرگاه اراده کند، به‌راحتی می‌تواند بمب اتم را بسازد.

در ایامی که ما درگیر پرونده هسته‌ای بودیم، در داخل کشور، بحث‌های زیادی صورت می‌گرفت که ما باید به سمت کدام یک از این مدل‌ها حرکت کنیم؟ به نظر می‌رسد راهی که در سال‌های گذشته انتخاب کرده‌ایم، مدل ژاپن بوده است. یعنی ما ضمن اینکه خواسته‌ایم فناوری هسته‌ای روزآمدی داشته باشیم، درعین‌حال همکاری خود با آژانس را قطع نکرده‌ایم. همچنین در حوزه تکنولوژیک نیز با پیشرفت‌های قابل‌ملاحظه‌ای روبرو بوده‌ایم. همین مدل همکاری ما نیز چند وجه دارد. اولین وجه آن، تأکید بر گفتگو، مذاکره و شفاف‌سازی بوده است. ما طی سال‌های گذشته در حوزه مسائل هسته‌ای خود، بارها تأکید کرده‌ایم که گفتگو می‌کنیم و آماده شفاف‌سازی و مذاکره هستیم؛ لذا انواع مختلفی از مذاکره را در پیش گرفته‌ایم. پس یکی از اضلاع رویکرد ما در قالب پرونده هسته‌ای، شفاف‌سازی، مذاکره و چانه‌زنی بوده است. دومین ضلع آن، تأکید بر صلح‌آمیز بودن است. ما طی سال‌های گذشته تأکید کرده‌ایم که فناوری هسته ما یک فناوری کاملاً صلح‌آمیز بوده و ما اصلاً به سمت مقاصد جنگی و ساخت بمب حرکت نکرده‌ایم. حتی در این باره، مسئله فتوای رهبری نیز مطرح شد. برخی در داخل کشور چنین تصور می‌کردند که صدور این فتوا از سوی رهبری، می‌تواند حجت را بر غربی‌ها تمام کرده و آنان مجاب می‌شوند که ایران به سمت بمب هسته‌ای حرکت نخواهد کرد که عملاً فایده‌ای نداشت. اما به هر حال، این موضوعی است که همواره مورد تأکید ایران قرار داشت.

ما در مقابله با طرف‌های غربی که قائل به کنارگذاشتن تکنولوژی هسته‌ای از سوی ایران بوده‌اند، همواره ایستاده‌ایم و هیچ‌گاه عقب‌نشینی نکرده‌ایم. اعلام نیز کرده‌ایم که ما به این فناوری نیاز داریم و برای مقاصد صلح‌آمیز خود می‌خواهیم از آن استفاده کنیم؛ در نتیجه، زیر بار حرف زور کشورهای دیگر نرفته‌ایم.

 

سومین ضلع از پرونده هسته‌ای ما، تأکید بر ابعاد حقوقی ماجرا بوده است. ما همیشه در آژانس و در حوزه دیپلماتیک، روی حق مسلم ایران در دستیابی به فناوری هسته‌ای تأکید کرده‌ایم؛ لذا تأکید بوده مسئله از دریچه حقوقی پیگیری شود. این نیز یکی از نکات مهم در حوزه مسائل هسته‌ای ما بوده است. ضلع چهارم، مقابله با زورگویی و سلطه‌گری بوده است. ما در مقابله با طرف‌های غربی که قائل به کنارگذاشتن تکنولوژی هسته‌ای از سوی ایران بوده‌اند، همواره ایستاده‌ایم و هیچ‌گاه عقب‌نشینی نکرده‌ایم. اعلام نیز کرده‌ایم که ما به این فناوری نیاز داریم و برای مقاصد صلح‌آمیز خود می‌خواهیم از آن استفاده کنیم؛ در نتیجه، زیر بار حرف زور کشورهای دیگر نرفته‌ایم. پنجمین ضلع از برنامه هسته‌ای ایران، دانش و فناوری بومی آن است. ما بر خلاف سایر کشورها که عمدتاً فناوری هسته‌ای را با چانه‌زنی و همکاری سایر قدرت‌ها اخذ کرده‌اند، بر پایه توان داخلی خودمان، فناوری هسته‌ای خود را سامان داده‌ایم. شما کشورهایی نظیر هند، پاکستان یا حتی لیبی را نگاه کنید؛ اینها عمدتاً در همکاری با برخی قدرت‌ها به این فناوری دست پیدا کرده‌اند. بر مبنای این پنج شاخصه که بیان شد، ما نهایتاً به سمت یک معامله حرکت کرده‌ایم. یعنی رفته‌ایم به سمت برجام که در آن محدودسازی فعالیت‌های خود را پذیرفته و تلاش کرده‌ایم در قالب آن امتیازاتی را کسب کنیم. اما اینکه این تجربه تا چه میزان موفق بوده یا شکست‌خورده است، امروزه دیگر نتایج آن کاملاً مشخص بوده و بحثی دراین‌رابطه وجود ندارد.

اما نکته‌ای که وجود دارد، آن است که ما در شرایطی که داریم، همچنین باتوجه‌به مدل هسته‌ای خود و مدل‌های هسته‌ای که در دنیا وجود دارد، ما می‌خواهیم از مدل هسته‌ای ژاپن به سمت مدل هسته‌ای کره شمالی حرکت کنیم. یعنی از کشوری که سعی کرده پیشرفت قابل‌ملاحظه‌ای در خصوص تولید هسته‌ای داشته باشد و بتواند آن‌قدر در حوزه فناوری پیشرفت کند که هر گاه اراده کند، بتواند بمب هسته‌ای بسازد، برویم به سمت آنکه با قدرت‌های بزرگ مذاکره کنیم. این همان راهی است که کره شمالی پیمود. حالا اینکه می‌گوییم مدل کره شمالی به معنای شبیه دانستن ایران به کره شمالی نیست، حرف دیگری است اما من صرفاً از حیث گذار هسته‌ای این مطلب را بیان می‌کنم. پس ما می‌خواهیم فرایندی را طی کنیم و از مدل ژاپن به کره شمالی تغییر مسیر دهیم. این تغییر، نکات مهمی دارد که باید مدنظر قرار دهیم. من در ادامه به‌اختصار همین نکات را بیان می‌کنم.

نکته نخست، شرایط داخلی است. اینکه افکار عمومی ما در چه وضعی قرار دارد، میزان وحدت ملی، وفاق گروه‌های سیاسی و...در داخل کشور چه میزان است و... بالاخره این موضوع، امری کلان، ملی و برای کل کشور است و اگر می‌خواهیم به این سمت برویم، باید همه با آن موافق بوده و صدای مخالفی در داخل نداشته باشیم. همچنین افکار عمومی باید یک‌صدا در این موضوع بایستند. مسئله مهم دیگر در داخل، بررسی وضعیت اقتصادی ماست. آیا ما تحمل تحریم‌های مضاعف که قاعدتاً بر ما حادث خواهد شد را داریم؟ اینها ملاحظات داخلی مسئله است.
نکته سوم، شرایط منطقه است. ما اگر به سمت هسته‌ای شدن حرکت کنیم، چه واکنش‌هایی این موضوع در سطح منطقه ایجاد می‌کند؟ ما در این زمینه هنگامی که منطقه را محل بحث قرار می‌دهیم، صرفاً به اسرائیل توجه کرده و می‌گوییم اسرائیل مجهز به سلاح اتمی است، پس ما نیز باید هسته‌ای باشیم؛ اما منطقه ما اساساً یک منطقه پیچیده است. ما نمی‌توانیم صرفاً ملاحظه اسرائیل را داشته باشیم. ما در منطقه، رقبای قدرت‌مندی را داریم؛ عربستان، ترکیه، مصر یا بازیگران اقتصادی مانند امارات و قطر و...هرچند در برخی جنبه‌های قدرت با ایران قابل‌مقایسه نیستند؛ اما بازیگرانی هستند که بی‌تمایل نسبت به تسلیح هسته‌ای نیستند. این بحث جدی است که اگر ما به سمت هسته‌ای شدن برویم، آنها نیز به این سمت سوق پیدا خواهند کرد. در نتیجه، در شرایط منطقه‌ای باید همه این اضلاع را لحاظ کرد.

درست است که ما با اسرائیل نزاعی داریم و این نزاع اکنون شعله‌ور شده و ضرباتی را از ناحیه آن دریافت کرده‌ایم، اما اگر صرفاً به‌خاطر این نزاع بخواهیم به سمت بمب هسته‌ای برویم و به سایر ملزومات آن بی‌توجه باشیم، کار دشوار می‌شود.

نکته چهارم، بررسی وضعیت و شرایط بین‌المللی است. اینکه چقدر شرایط بین‌المللی اکنون قابلیت آن را دارد که ایران را به‌عنوان یک کشور دارای سلاح هسته‌ای به رسمیت بشناسد، مسئله مهمی است.

نکته پنجم، قدرت‌های بزرگ هستند. قدرت‌های بزرگ به این مسئله چه نگاهی دارند؟ بالاخره ما در قدرت‌های بزرگ، برخی کشورهای غربی همچون اروپا و آمریکا و یک سری قدرت‌های دیگر همچون چین و روسیه را داریم که حداقل به این بخش دوم به‌عنوان یک شریک نگاه می‌کنیم. یعنی تمایل داریم روابط خود را با آنها گسترش دهیم. ما باید یک یارگیری در سطح قدرت‌های بزرگ داشته باشیم. نمی‌شود بدون اعتنا به کشورهایی نظیر روسیه و چین به این سمت رفت. همچنین باید توجه کنید که این دو کشور نیز در گذشته نشان داده‌اند همچون دیگر کشورهای غربی، دیدگاهشان در خصوص مسئله اتمی شدن ایران، کاملاً شبیه همان قدرت‌های غربی است. اگر شما برگردید به سابقه تحریم‌های ایران در شورای امنیت، روسیه و چین نیز به تحریم‌های ایران رأی مثبت داده‌اند؛ چراکه آنها نیز نگرانی‌های مشترکی با کشورهای غربی در زمینه دست‌یابی ایران به سلاح‌های اتمی دارند.

نکته ششم، بحث تحریم‌های مضاعف است. این احتمال جدی است که پرونده ایران به شورای امنیت رفته و با اعلام ساخت بمب اتم، دچار تحریم‌های مضاعف شده و ارتباط ما حتی با کشورهایی نیز که اکنون مراوده تجاری داریم، قطع شود؛ لذا باید تاب‌آوری اقتصادی ایران مدنظر قرار گیرد.

در کنار اینها، نکته آخر پیرامون افکار عمومی جهانی است. ما طی سال‌های گذشته بر روی جنبه‌ها و ابعاد حقوقی مسئله تأکید کرده‌ایم و باید پیرامون این موضوع نیز تأمل صورت بگیرد. اینکه به‌یک‌باره ما بخواهیم تغییر مسیر دهیم، می‌تواند ایران را در سطح بین‌المللی به دروغ‌گویی متهم کند و باتوجه‌به جریان‌سازی‌های تبلیغاتی که رسانه‌های غربی انجام می‌دهند، می‌تواند یک بی‌اعتمادی جهانی در خصوص ایران به وجود آورد که این نیز تبعات مختلفی را با خود به بار می‌آورد؛ لذا اگر می‌خواهیم به سمت بمب اتم پیش برویم، باید همه این ملاحظات را در نظر بگیریم. درست است که ما با اسرائیل نزاعی داریم و این نزاع اکنون شعله‌ور شده و ضرباتی را از ناحیه آن دریافت کرده‌ایم، اما اگر صرفاً به‌خاطر این نزاع بخواهیم به سمت بمب هسته‌ای برویم و به سایر ملزومات آن بی‌توجه باشیم، کار دشوار می‌شود.


 
جنگ روسیه و افسانه بازدارندگی سلاح هسته‌ای

ممنون از آقای دکتر بهمن برای نکات و اشکالات خوبی که مطرح کردند. قبل از آنکه خانم دکتر محمدی کیا به ادامه طرح بحث خود و پاسخ به اشکالات آقای دکتر بهمن بپردازند، می‌خواستم به‌عنوان اشکال این نکته را هم پاسخ دهند که آیا جنگ اوکراین، اصطلاحاً «افسانه بازدارندگی سلاح هسته‌ای» را از بین نبرده است؟ اینکه می‌بینیم کشوری که اصطلاحاً دومین قدرت هسته‌ای بزرگ دنیاست و ده‌ها هزار کلاهک اتمی را در اختیار دارد، اما در عین حال به خاکش توسط اوکراین حمله می‌شود، مثال نقضی برای بحث‌های شما نیست؟

محمدی کیا: راجع به اینکه جنگ روسیه و اوکراین، افسانه بازدارندگی را از بین برده یا نه، می‌توانیم بگوییم عکس آن رخ داده است. نظر من این بود که منطق نظام بین‌الملل، یا اتمی شدن یا قرارگرفتن در زیر چتر امنیتی یک قدرت اتمی است. حمله اوکراین به خاک روسیه و پرتاب موشک به سمت آن با حمایت قدرت‌های بزرگ اتمی مطرح شده و خود اوکراین به‌تنهایی این کار را انجام نمی‌دهد. پس در این فضا می‌بینیم که روسیه موضع خود را تغییر داده و همان‌طور که آقای دکتر بهمن اشاره کردند، پوتین اذعان داشت که «هر نوع حمله به خاک روسیه از طرف کشوری که از سوی یک کشور اتمی حمایت می‌شود را به معنای حمله از سوی کشوری اتمی تلقی کرده است»

 

/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...
 

ارسال نظر
captcha

جنگ پنهان هویتی در درون اسرائیل

چرا قوانین داخل خانه تغییر نمی‌کند؟

قتل و ترور، یقه سیاستمدار غربی را گرفته است!

راست افراطی با اروپا و آمریکا چه می‌کند؟

سواری‌گرفتن مخاطب از سلبریتی!

نابودی هژمونی لیبرال غربی در دانشگاه‌های آمریکا

عرفی شدن، نخستین گام جنسیت‌زدگی

در برابر عادی‌سازی شرارت و بی‌عدالتی اسرائیل مقاومت کنید

عصر کاهش جمعیت؛ چالش‌ها و راهکارها

دانشگاه‌های آمریکا، بازوهای دولت پلیسی

علم؛ قدرتی که آمریکا دارد از دستش می‌دهد!

مسئله نافهمیِ تحلیل‌های اجتماعی: کجا ایستاده‌ایم و چگونه برویم؟!

چگونه با اطلاعات نادرست مقابله کنیم؟

مدیریت مُد در بن‌بست؛ نمی‌توانیم یا نمی‌خواهیم؟

چه چیزی باعث خشونت سیاسی در آمریکا می‌شود؟

جنگ غزه مرا در هم شکست

«هاروارد» بی‌طرف نیست!

چرا ترامپ به سمت رمزارزها متمایل شد؟

قصه‌هایی از بیم و امید زنان فراری از مصائب اعتیاد!

جهان در کنار عدالت می‌ایستد یا قانون جنگلی که آمریکا از آن حمایت می‌کند؟

پرونده ها