گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ پروژه بررسی «بررسی تغییرات زیست جنسی در ایران» یکی از مهمترین پروژههایی است که در سالیان اخیر پیرامون مسئله زیست جنسی، الزامات و ملزومات آن در ایران انجام شده است. دکتر محمدعلی محمدی قرهقانی و دکتر پیام روشنفکر - جامعهشناس و اعضای هیئتعلمی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی - در این پروژه به بررسی ابعاد مختلف این مسئله و واکاوی آن در فضای عمومی ایران پرداختهاند که در این گفتگو از ابعاد مختلف این تصویر کمی تا قسمتی مبهم میگویند. با ما همراه باشید.
معرفی ابعاد پروژه بررسی تغییرات زیست جنسی ایرانیان
در گپوگفتهایی که پیش از جلسه مصاحبه داشتیم، درباره پروژه مهم شما صحبت کردیم. پروژهای که با عنوان بررسی تغییرات زیست جنسی در ایران انجام شده و البته دسترسی به نتایج آن، فعلاً برای همه ما ممکن نیست. تجربه و دانش شما که در جریان این پروژه غنیتر از پیش شد، چه تصویری از الگوی زیست جنسی ایرانیان به دست میدهد.
روشنفکر: پروژه «بررسی تغییرات زیست جنسی در ایران» با تمرکز بر دوره تاریخی سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۷، یعنی پیش از آغاز همهگیری کووید ۱۹ در ایران آغاز و انجام شد. ما در آغاز این پروژه، پیش از هر چیز به تعریف مفهوم زیست جنسی پرداختیم. البته واژه زیست جنسی، واژه روشنی نیست و از همین حیث، اهمیت تعریف این مفهوم برای ما روشن شد. در تعریف این مفهوم، حتماً به تجربه زیست جنسی نسلهایی که در جریان این تحقیق موردنظر بودند نیز عنایت داشتیم. از این جهت که تجربه زیست جنسی برای متولدین دهه هفتاد و نود، حتماً تفاوتهای زیادی دارد. ابعاد ششگانهای در ماجرای زیست جنسی ایرانی همچون ابعاد فردی، فرافردی، فرهنگی، اجتماعی، حقوقی و سلامتنگر برای ما حائز اهمیت بود که در این بستر، رویدادها و تحولات مهمی همچون بلوغ، ابعاد فیزیولوژیک، زیست اولیه جنسی و تحولات در تجارب اولیه جنسی مدنظر است.
در این پروژه، زیست جنسی در ابعاد فردی، محور تعامل با خانواده و مدرسه است. ابعاد فرافردی در تحولات اقتصادی و فرهنگی با محوریت تغییرات ارزشها و باورها نیز از مهمترین مؤلفههایی است که در بررسی تغییرات زیست جنسی ایرانیان باید مدنظر داشت. بُعد اجتماعی مرتبط به تجارب اقلیتهای جنسی، حقوقی و قانونی در فصول جداگانه و بُعد سلامتنگر به زیست جنسی نیز از جمله مواردی است که در این پروژه مورد تحقیق و پژوهش واقع شده است. در این بعد، نکته مهم و حائز اهمیتی پیرامون سلامت جنسی داریم. گفتمان سلامت، معیار ICD را از جمله مهمترین معیارهای طبقهبندی بینالمللی آماری بیماریها میداند. یک ابزار جهانی تشخیص همهگیرشناسی، مدیریت بهداشتی و اهداف بالینی که توسط سازمان بهداشت جهانی (WHO)، بهعنوان مرجع هدایت و هماهنگی بهداشت در نظام سازمان ملل متحد منتشر میشود. این معیار، بیش از هر چیز معطوف به بعد سلامت جسمی انسانهاست. بعد سلامت روانی که در این پروژه مورد توجه و مداقه ماست، در معیاری به نام DSM تعریف و بازشناسی میشود. این معیار نیز شبیه به معیار سلامت جسمی، از سوی مراجع تشخیصی جهانی تعیین میشود. DSM، راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی است. یک زبان مشترک و استاندارد برای طبقهبندی اختلالات روانی ارائه میکند و توسط انجمن روانپزشکی آمریکا تهیه شده است. انسان سالم در ادبیات بهداشت و سلامت جهانی بر اساس این معیارها تشخیص داده میشود که در ادامه بحث به نکات چالشانگیز این معیارها در نسبت با فضای فرهنگی و اجتماعی ایران نیز میپردازیم. تغییرات DSM، تأثیرات مهمی در حوزه زیست جنسی داشته و دارد. در سالیان اخیر، گرایش جنسی به جنس موافق از دایره شمول انسان ناسالم خارج شده و همین منجر به تأثیرات مهمی در حوزه زیست جنسی میشود. پس نمیتوان فارغ از چنین معیارهایی به بحث درباره این موضوع پرداخت.
مسئله زیست جنسی و بررسی ابعاد و تغییرات آن، در ادوار مختلف جامعه ایرانی با رویکردهای مختلفی مواجه بوده و هست. در برخی ادوار سیاسی، دولتها تمایل زیادی به بررسی این موضوع نداشته یا ندارند. اما مسئله زیست جنسی در برخی دورهها نیز در اولویت بوده و کارهای پژوهشی خوبی، شبیه به همین پروژه انجام شده است. ما علاوه بر بررسی مؤلفهها و عرصههای مورد بررسی در ماجرای زیست جنسی ایرانیان، به بازنمایی این تغییرات یا تحولات نیز اشاره کردیم. همین توجه، منجر به تعریف بینارشتهای این بازنماییها شد. بازنمایی تغییرات زیست جنسی ایرانیان در پژوهشهای دانشگاهی، مقالات، رسانهها، ادبیات، فیلم و... از جمله اقداماتی بود که ما انجام دادیم و در تحلیل و بررسی این پروژه از آن بهره گرفتیم.
توسعه و آموزش در سیاستگذاری جنسی جایی ندارد
آقای دکتر محمدی! دوست داریم که توضیحات و نکات شما درباره پروژه بررسی و مطالعه تغییرات زیست جنسی در ایران را بشنویم و همچنین از تجربیات و دانش شما در این زمینه نیز بهرهمند شویم... همانطور که توضیح دادم، ما در این پرونده به دنبال بررسی یک قاب از اوضاع زیست جنسی ایرانیان هستیم. نگاه سوگیرانهای نداریم و مایلیم که در ابتدای امر، ابعاد واقعی و نسبتاً دقیق این تصویر را به کمک و همراهی شما به دست بیاوریم.
محمدی: اهمیت بررسی تغییرات زیست جنسی در ایران بر کسی پوشیده نیست. بررسی روند این تحولات بهروشنی نشان میدهد که نگاه دولتها نسبت به این پدیده تا چه اندازه در روند تغییرات آن مؤثر است. در این پروژه به تحلیل زیست جنسی توجه شده و البته اینکه نگاه مدیران در دورههای مختلف به بروز پدیده رفتار جنسی در ایران چگونه بوده است. این نگاه تا حد زیادی به افراد وابسته بوده و همین وابستگی، منجر به تأثیراتی بر روند تحولات شده است. اصل کلام اینجاست که در ایران، سیاست مدون اجتماعی برای مواجهه تحلیلی و شناختی با زیست جنسی نبوده و نیست! نگاه غالبی که در حوزه سیاستگذاری زیست جنسی ایرانیان وجود داشته و دارد، مدیریت کنترلی قضایا بوده و بحثهای آموزش و توسعه جایگاهی نداشته است. این نگاه تا بدانجا پیش رفت که مسئله آموزشهای زیست جنسی، همواره تبدیل به یک تابو شد و تابو ماند. هرگاه کسی یا نهادی از لزوم آموزش سخن گفت، دیگران با نگاهی تابومدار با او برخورد کردند.
در مسئله آموزش یا تربیت جنسی، تابو یکی از مهمترین خطوط اشتراک است. همه ما میدانیم که روند تغییرات زیست جنسی در ایران و دیگر کشورهای دنیا، خیلی سریع پیش میرود. اما همچنان اصرار بر تابو بودن این مسئله داریم.
محمدی: دقیقاً همینطور است. زمینههای فرهنگی حاکم بر مسئله زیست جنسی در ایران، همواره تابعی از یک نگاه کنترلی یا مدیریت کنترل بوده است. در این فضا، آموزش و توسعه جایگاهی ندارد. این در حالی است که مرور سیاستگذاریهای خارجی نشان از تلاش برای شناسایی رفتارهای جنسی و تکامل آن در جهت توسعه بوده است. البته باید به این نکته توجه داشت که مدار مرکزی این توسعه یا تکامل، در هر نظام ارزشی و هنجاری با دیگران متفاوت است و بنا نیست جامعه ایرانی به همان سمتوسویی برود که دیگران میروند! در ایران، سیاستگذاری اجتماعی در خصوص زیست جنسی، مبتنی بر کنترل و تربیت به معنای یکطرفه آن، جایگزین آموزش بوده و مسئولان امر در نظر داشتند تا تربیت بهنوعی انجام شود که رفتارهای جنسی یا زیست جنسی، کنترل شده باشد.
تغییر ارزشهای گفتمانی کشور در دهه ۷۰
سیاستهای کنترلی همواره تاریخ اجتماعی ما، هواداران زیادی در میان مردم داشته و امروز نیز تا حدودی دارد. به این معنا که رفتار جنسی همواره یکی از خطوط قرمز اخلاقی در ایران بوده است، پس فرهنگ عمومی به این سادگیها زیر بار سخنگفتن و آموزشدادن درباره این خطقرمز نمیرود. بخشهایی از حکمرانی که مسئولیت مدیریت این حوزه را به عهده دارند، خودشان را با این مخالفتها روبهرو میبینند و شاید به شیوهای سیاستورزانه، تصمیم به تقابل با این باورهای عمومی نگیرند. دارم با خودم فکر میکنم که اگر من هم در جایگاه برخی از این مدیران و مسئولان بودم، حتماً از چالشهای تازه پرهیز میکردم. البته میدانم که نتیجه این پرهیز، در نهایت به نفع جامعه ایرانی و الگوی زیست جنسیاش نیست.
جامعه از برهه دهه هفتاد به بعد، با ورود رسانههای جدید و آموزشهای تازه، آمادگی مواجهه با تغییرات زیست جنسی و آموزههای تربیت جنسی را داشت. جامعه در این برهه میتوانست با آگاهی درباره ایدز یا بیماریهای مقاربتی، شیوههای زیست و رابطه جنسی و تجربیات تازه جنسی به سمتوسوی دیگری برود. من سیاستگذاری نادرست زیست جنسی را در این زمینه مقصر میدانم.
محمدی: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ما با جامعه انقلابی و مذهبی با رویکردهای عقیدتی - ارزشی در ایران مواجه بودیم. اما در گذر این سالیان، جامعه تغییروتحول پیدا کرد و جنبههایی از عرفی گرایی در این جامعه به وجود آمد که احتمالاً محدودیتهای دینی و مذهبی زیادی را از مسیر تربیت جنسی برداشت! وقتی متولدین دهههای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ در مقام والدگری وارد شدند، آمادگی پذیرش تغییرات تازه در سطح خانواده و تغییراتی هماهنگ با جهان را داشتند. در طی این سالیان و با بروز تغییرات مختلف در جامعه ایرانی و البته نظام بینالملل، باورهای عمومی نیز آماده پذیرش تغییرات شد. البته تا پیش از این، بخش بزرگی از جامعه همنوا با سیاستهای رسمی بودند و اقدامات رسمی نیز به درخواست مردم بود. اما میتوان گفت از دهه ۱۳۷۰، با اجرای برنامههای اصلاحی دولت آقای هاشمی رفسنجانی، جامعه به سمت عرفی گرایی و تخصصگرایی پیش رفت و بر تحولات اقتصادی و توسعه تمرکز پیدا کرد؛ بنابراین مردم آمادگی مواجهه با تحولات و اقدامات تازه سیستم در راستای آموزش یا درک مسائل جنسی را پیدا کردند. اینطور شد که اگر حکومت، اقدامی در جهت تحولات زیست جنسی و روشهای نوین ارائه میکرد، از سوی مردم با مخالفت خاصی مواجه نمیشد. جامعه، مانع نبود.
اگرچه من این نکته را هم میپذیرم که در اوایل دهه ۱۳۷۰ آقای هاشمی رفسنجانی سخنانی درباره رواج ازدواج موقت در خطبههای نماز جمعه داشت و به دلیل اینکه افراد متدین یا بخش قدرتمند جامعه با این مسئله مخالفت کردند، ایشان از ادامه این بحث منصرف شد. این نکته را در تأیید صحبت شما عرض کردم که همراهی و پرهیز از چالش با جریان هوادار سیاستهای رسمی در جریان تربیت جنسی را مطرح کردید. بله! تا زمانی که صدای این بخش، بلندتر از دیگران باشد، این طبیعی است که سیاستها به سمتوسوی چالش نرود؛ اما جامعه از برهه دهه هفتاد به بعد، با ورود رسانههای جدید و آموزشهای تازه، آمادگی مواجهه با تغییرات زیست جنسی و آموزههای تربیت جنسی را داشت. جامعه در این برهه میتوانست با آگاهی درباره ایدز یا بیماریهای مقاربتی، شیوههای زیست و رابطه جنسی و تجربیات تازه جنسی به سمتوسوی دیگری برود. من سیاستگذاری نادرست زیست جنسی را در این زمینه مقصر میدانم. باید بدانیم که زیست جنسی، یک امر جدی تلقی میشود و سیستم حکمرانی باید به این مسئله آگاه باشد.
نوجوان تازهبالغ دهه ۹۰ مثل دهه ۷۰ نیست
روشنفکر: باید بدانیم و آگاه باشیم که تغییراتی در جامعه ایرانی روی داده و نمیتوان این تغییرات را نادیده گرفت. تغییراتی مهم که اتفاقاً در مسئلهیابی پژوهش ما نیز موردتوجه بود. وقتی تغییر روی میدهد، شما به لحاظ قرارداشتن در موقعیت حاکمیت، خانواده، نهادهای پاسخگو، روحانیون، پزشکان و... باید پاسخگوی نیازهای تازه باشند. البته ترجیح بخشی از نهادها این است که بگویند تغییری اتفاق نیفتاده است! این گرایش را میتوان فهمید. چه ازاینرو که مدیریت منعطف در خانواده، مدرسه، رسانه، مدیران اجتماعی و... تمایل زیادی به ثبات دارند.
به هر روی نمیتوان منکر این شد که خانوادهها متوجه تغییرات میشود. خانواده شاهد تفاوت کودکی که در سال ۱۳۷۶ بالغ شده، با فرزندی که در سال ۱۳۹۶ بالغ شده، هست. نوجوان او از جهت اطلاعات عمومی، مدرسه، رفتار و... دچار تغییرات مهمی نسبت به نسلهای پیش از خود است؛ بنابراین استفاده از شیوههای کنترلگر، زورمدار و شیوههایی که مبتنی بر آگاهی است، خود را بهروشنی نشان میدهد. نکته نهائی اینجاست که ما در جریان رصد تغییرات اجتماعی و از جمله آن تغییرات زیست جنسی، با رویکرد زورمدار و کنترلگر در میدان حاضر شدهایم. رویکردی که بر اساس مفهوم POWER، معانی مختلفی دارد. هرچه روند این تغییرات سریعتر میشود، کارکرد POWER کمتر شده، نامشروعتر و انطباق شیوههای مدیریت با واقعیت نیز کمرنگتر از پیش میشود. البته برخی از صاحبان قدرت، وارد فاز انکار تغییرات میشوند و در مواجهه با تغییرات، از قدرت بیحدومرز استفاده میکنند. شاید مهمترین مسئله ما در این راستا، عدم توفیق در انطباقیابی از روشهای مناسب مدیریت در مواجهه با مسائل مختلف است.
تعابیر مختلف از عنوان زیست جنسی
در پروژه بررسی «تحولات زیست جنسی در ایران» ما معتقد بودیم که این موضوع، جزئی از مسائل زیستی ما است. عبارت زیست جنسی یک اشتراک لفظی میان برداشتهای مختلف است. برخی این عبارت را تنها به روابط جنسی تقلیل میدهند و برخی دایره را گستردهتر از این میگیرند. نگاه ما به نگاه دوم نزدیکتر است و سعی کردیم همین شیوه برداشت و تحلیل را به عرصههای مختلف پژوهشی نیز وارد کنیم. واقعیت این است که زیست جنسی نوعی از Life Course است. ما از کودکی با زیست جنسی بهعنوان بحران فیزیولوژیکی در بلوغ مواجه هستیم و یک سیکل از بلوغ تا ازدواج و بارداری برای همه افراد اتفاق میفتد. اینها بخشها یا مراحلی از زندگی جنسی یک فرد در دوران حیات خود است. زیست جنسی و تغییرات آن که بر مدار پررنگکردن رابطه جنسی است، این روزها تا دوران سالمندی هم کشانده شده است. بهاینترتیب که تبلیغات بازارهای تجاری، پزشکی و اقتصادی این الگوهای نوین زیستی، اجازه خروج سالمندان از دایره فعالیت جنسی را نیز صادر نمیکند! این یک پدیده جهانی است که همه ما از سطوح خرد تا کلان، در امور مختلف زندگیمان از اقتصاد تا فرهنگ دچارش شده یا میشویم. به همین دلیل میگویم که انکار این واقعیتها، هیچ کمکی به بهبود اوضاع زندگی نمیکند. رصد دقیق و صحیح واقعیتهای اجتماعی باید به تقویت یک زیست خوب یاری دهد. مدیریت، درک واقعیت و آنچه در عرصههای مختلف قانونی، فرهنگی و... هست باید منطبق با شرایط روز اتفاق بیفتد و این از جمله مهمترین بایستههای کنشگری و تصمیمگیری در این فضاست. بازهم بر این نکته تأکید میکنم که کنترل انکارگرایانه، آسیب و مانع دیدن واقعیتها و برنامهریزی برای مدیریتشان است.
واقعیت این است که زیست جنسی نوعی از Life Course است. ما از کودکی با زیست جنسی بهعنوان بحران فیزیولوژیکی در بلوغ مواجه هستیم و یک سیکل از بلوغ تا ازدواج و بارداری برای همه افراد اتفاق میفتد. اینها بخشها یا مراحلی از زندگی جنسی یک فرد در دوران حیات خود است.
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، موضوع تربیت جنسی است. یکی از مهمترین کارکردهای تربیت جنسی این است که فرد را در طی این مراحل بهدرستی همراهی کنند. جنس این مراحل و جنس تربیت جنسی از نوعی نیست که بتوان آن را بهوسیله قدرت، مدیریت کرد. چرخه زندگی یک فرد از کودکی تا آخر عمر، در هر لحظه و هر زمان با زیست جنسی پیوند خورده است. از آغاز روند هویتیابی جنسی تا ازدواج و... همهوهمه در الگوی زیست جنسی فردی و جمعی تعریف میشود. یکی از مهمترین مصادیق همراهی سیستم حکمرانی با این مسائل، ماجرای فرمان امام خمینی (ره) درباره تغییر جنسیت و اقدامات کمکی دولت که پس از این فرمان به یاری این قشر آمد، بود. این از جمله مهمترین سیاستها و تصمیماتی است که نشان از رویارویی درست با یک پدیده اجتماعی دارد. این مسئله میتوانست اقلیتی را با مشکل مواجه کند که با مدیریت درست، این تحولات به شکل دیگری پیش رفت و با کمترین طرد، تبعیض و خشونت همراه نشد.
پیشبرد امور جامعه نیاز به خشونت زیادی ندارد. هرجا مجبور به اجبار یا اعمال زیاد خشونت شویم، حکمرانی ما پرهزینه و ناپایدار میشود. ابراز خشونت در سطوح مختلف و به مدت طولانی، زندگی خوبی برای اعضای یک جامعه نمیسازد. امروز دولت و جامعه میدانند که تغییراتی در راه است؛ اما تمایل به نادیدهگرفتن این تغییرات دارند. برخی از مدیران و مسئولان نیز در لایه انکار یا فرافکنی وارد میشوند؛ بهطوریکه میخواهند وجود این تغییرات را بهصورت تام و تمام به نظام آموزشی پیوند دهند! درصورتیکه این تغییرات در تمام دنیا روی داده و نمیتوان ایران را از این روند استثناء کرد. پذیرفتن تغییرات زیست جنسی از سوی سیستمهای قانونگذار یا تصمیمگیر، منجر به این نتیجه میشود که کمتر با پیامدهای نامطلوب این دست مسائل در سطح جامعه مواجه شویم. تغییرات آنقدر زیاد است که بههیچوجه قابلانکار نیست. این گزاره، اصل حرف ماست.
گفتمان اسلامی برای همه ابعاد برنامه دارد
آقای دکتر محمدی! شما درباره این تغییرات و نسبت آن با مدیریت عرصه اجتماعی چه نظری دارید؟
محمدی: مسئله تحولات اجتماعی در ایران که تغییرات زیست جنسی هم جزئی از آن است، باید بهعنوان تابعی از تحولات در قالب گفتمان اجتماعی ایرانی بررسی شود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ما در ایران یک گفتمان اسلامی - شیعی داشتیم. گفتمانی با منابع فقهی، اقتصادی، اجتماعی و... که روشن است. البته این گفتمان، گفتمان مسلط نبود. این گفتمان، برای زیست جنسی باورمندانش، اصول و قوانینی دارد؛ بهطوری که اگر کودکی در خانوادههای باورمند به این گفتمان بالغ شد، ادامه مسیر برای او بهروشنی ترسیم شده است. او در نخستین قدم، شاهد جشن تکلیف است که نشان مهمی از ورود به دوران بلوغ است. پس از آن، برنامههای مختلفی برای کنشگری جنسی او در سنین متفاوت پیشنهاد شده است. برنامه پیشنهادی برای ازدواجش هم روشن است و همین سیر تا دوران سالمندی نیز ادامه دارد. البته چارچوب این گفتمان، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی شکل گرفته است.
پذیرفتن تغییرات زیست جنسی از سوی سیستمهای قانونگذار یا تصمیمگیر، منجر به این نتیجه میشود که کمتر با پیامدهای نامطلوب این دست مسائل در سطح جامعه مواجه شویم. تغییرات آنقدر زیاد است که بههیچوجه قابلانکار نیست. این گزاره، اصل حرف ماست.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، این گفتمان به دلیل ورود حکومت اسلامی با نگرش شیعی به عرصه حکومتداری، دچار انتقال کامل به این دوران نمیشود. در واقع وجه عملگرایی حکومت جدید و گفتمانپردازی گفتمان شیعی در یک قاب بهصورت کامل اجرائی نمیشود. داستان از این قرار است که ظرفیت برنامههای پیشنهادی این گفتمان برای بلوغ، ازدواج یا فرزندآوری در نسبت با تنوع اقشار و طیفهای مختلف جامعه پاسخگو نیست. واقعیت این است که شما نمیتوانید به همه اقشار پیشنهاد کنید فضائی برای زندگی فرزندان تازه ازدواجکردهشان در کنار والدین فراهم کنند. همچنین شیوه مدیریت اقتصادی در این گفتمان، جوابگوی تمام نیازهای اقشار مختلف جامعه نیست. درست به همین دلیل است که گفتمان سابق، بر فضای جامعه جدید بهصورت کامل منطبق نشده و نمیشود. اما این مسیر ادامه یافته و هرچه پیشتر رفتهایم، فاصله میان واقعیتهای اجتماعی و گفتمان غالب بیشتر شده است. درعینحال، مدیران یا مسئولان باورمند به این گفتمان، نمیتوانند اقشار متفاوت را بهخاطر تفاوت کنار بگذارند و البته پذیرفتن واقعیتهای تازه برایشان بهسادگی روی نمیدهد. به نظر من از همینجا است که مدیریت اجبار و متکی بر قدرت، وارد عرصه مسائل اجتماعی میشود.
در همین چارچوب تصور کنید که وضعیت بلوغ را برای خانوارها و فرزندانشان چطور میتوان توصیف کرد. خانوادهها این آگاهی را نداشتند که بلوغ، دورانی آزاردهنده و نگرانکننده یا یک جشن بزرگ است. والدین، فرزندان و مدیران مرتبط با این موضوع، اطلاعی از شیوه مواجهه با مسئله بلوغ نداشتند. نمیدانستند رفع تکلیف بلوغ در این دوران چیست؟ آیا چارچوبگذاری اصلی در پاسخ به این نیازهای تازه در قالب شرع روی میدهد؟ اگر چارچوب اصلی، شرع باشد، آنان که خارج یا در عدم انطباق کامل از این چارچوب کنشگری میکنند، چه تکلیفی دارند؟ همین بلاتکلیفی، منجر به فاصلهگرفتن هرروزه از تصویر صحیح واقعیتها و باز شدن شکافهای اجتماعی میشود.
روشنفکر: به نظر من سؤال اصلی اینجاست: آیا در جهان جدید، امکان تولید یک گفتمان غالب و مدیریت بر اساس آن را داریم؟ این نهتنها درباره گفتمانهای دینی که درباره تمام گفتمانهای رایج در سطح جهان نیز صادق است. آیا امروز میتوان ادعا کرد که سرمایهداری، یکتنه پاسخگوی همه نیازهای اقشار است؟ همین گزاره درباره اومانیسم، بودیسم، کمونیسم و... نیز صادق است. نیروهای شکلدهنده به زندگی اجتماعی در هر دوره از دورههای دیگر متفاوت است. برای برنامهریزی صحیح و گفتمانپردازی دقیق، باید به نیروهای شکلدهنده هر دوره توجه داشت. امروز نمیتوان منکر تأثیرات مهم موبایل، شبکههای ماهوارهای، منابع آگاهیرسان یا خبررسان و حتی رویدادهای فراگیری مثل کووید ۱۹ بود و بر گزارههای سابق تأکید داشت. پویایی و رشد در گرو درک همین تغییرات و تلاش برای دیدن نیازهای تازه و پاسخگویی به آنهاست.
آسیبهای تشتت گفتمانی در عرصه امر جنسی
اساساً این ابزارهای آگاهکننده یا خبررسان که میتوان آنان را از نیروهای شکلدهنده به سبک زندگی جامعه حساب کرد، مخاطبان را از تناقضات موجود در اندیشه و تصمیم مدیران یا سیاستگذاران آگاه میسازد. همچنین با هزاران لطایفالحیل، شبهههای عجیبی در کار هر جامعه وارد و درباره گزارههای صحیح نیز شبههافکنی میکنند.
روشنفکر: بله! این تناقضها هم کج کارکردی اجتماعی دارد و منجر به تشویشهای بیشتر میشود.
برایناساس، میتوان حضور گفتمان موردنظر در جامعه ایرانی را به ادوار مختلفی تقسیمبندی کرد. در دورانی که این گفتمان بهصورت غیررسمی در فضای جامعه ایرانی وجود داشت، خانواده ایرانی عهدهدار تصمیم اول و آخر در نسبتسنجی میان خود و این گفتمان بود. شاید در برخی موارد، التزام زیادی نسبت به باورها و گزارههای این گفتمان نشان میداد و شاید در مواردی دیگر، تصمیم میگرفت التزام چندانی نداشته و بنا بر سلیقه خود عمل کند. هرچند این انتخاب گزینشی از حیث باورمندی دینی و زیست عقیدتی، الگوی مطلوبی برای ما نیست؛ اما در دوران غلبه گفتمان دینی، خانواده ایرانی با تغییراتی که در عرصه باورها کرد، احساس فاصله معناداری میان گزارههای غالب و شیوه زیست خود پیدا نمود. او امروز احساس میکند که دچار اجبار شده است؛ اجباری که فارغ از تنوعها، نیاز اقشار را نمیبیند.
برای اهالی اندیشه بهروشنی پیدا بود که تغییرات زیست جنسی در ایران، یکی از مهمترین پیامدهای ورود عصر دیجیتال و لوازمش به ایران خواهد بود. مسئله طلاق در ایران هم بهعنوان یکی از مهمترین نمودهای زیست جنسی، درگیر همین تغییرات گفتمانی شد.
محمدی: امروز مردم ما در عرصه مسائل اجتماعی، با یک گفتمان متحد روبهرو نیستند. آنها دچار تشتت آراء و مواضع صادره از سوی گفتمان غالب در عرصههای اجتماعی و فرهنگی هستند. تشتتی که منجر به بروز بههمریختگی در رفتارهای فردی و اجتماعی شهروندان میشود. این را هم بگویم که شهروندان ما در این تشویش، مقصر نیستند. ما در طی این سالیان، مسئولیت زندگی افراد را به عهده داشتیم. آموزش، جامعهپذیری و... فرصتهایی در اختیار ما بودهاند که از آنها بهرهبرداری درستی نداشتهایم. اینجاست که میگوییم اشکال، از عدم آموزش به مردم است. در چنین فضائی، الگوهای متکثری از اقشار وجود ندارد و دیده نشده است. آنچه روی زمین اتفاق افتاده، به همین فراز ختم نمیشود. گفتمان رسمی و غالب، وقتی میبیند که تغییرات زیاد شده و فاصله میان مردم و حکمرانی زیاد میشود، بهصورت غیررسمی اجازه اصلاح و تغییرات را به مردم میدهد. وقتی این تغییرات در بستر زمان روی میدهد، نمیتوان آن را متوقف کرد. فرایند پیشرونده تغییرات منجر به ایجاد تضاد میان گفتمان غالب و برداشت اجتماع میشود. این مسئله در عرصه سیاست نیز بهروشنی پیداست. شما روند آمدورفت دولتهای بعد از جنگ را مرور کنید؛ مدام در رفتوبرگشت بین گفتمانهایی هستیم که با یکدیگر در تضاد بوده یا تفاوت جدی دارند. شهروندان در هر دوره از حاکمیت این گفتمانها، بخشی از هویت و روحیات خود را شکل داده، اما در جریان تغییر گفتمانها، دچار تضادهای جدی میشوند. این تضادها، آتش اختلافات اجتماعی و فرهنگی را روشن میکند. این از آن دست رویدادها و فرایندهایی است که نتایجش بهروشنی در مسئلهای شبیه به شکاف نسلی نمایان میشود. عصر دیجیتال هم از همین جنس رویدادهاست. برای اهالی اندیشه بهروشنی پیدا بود که تغییرات زیست جنسی در ایران، یکی از مهمترین پیامدهای ورود عصر دیجیتال و لوازمش به ایران خواهد بود. مسئله طلاق در ایران هم بهعنوان یکی از مهمترین نمودهای زیست جنسی، درگیر همین تغییرات گفتمانی شد. شاید در سالیان روی کار بودن دولت آقای هاشمی بود که دیدگاه سیاستگذاران نسبت به طلاق کمی تعدیل شد. گزارشها حاکی از افزایش اختلافات زوجین در برخی شهرها و بروز پیامدهای نامطلوب آن داشت؛ پس گفتمان غالب به این نتیجه رسید که وجه راهحلبودگی طلاق را تا حدودی در میان مردم عادیسازی کند. از همین دوره بود که فضای طلاق کمی باز شد. اما باز شدن این فضا همانا و از راه رسیدن موج طلاق نیز همانا... پس گفتمان غالب دوباره به سمت تابو بودن طلاق بازگشت و خواست مانع از حرکت این موج شود.
مسئله روسپیگری هم از این قاعده مستثنا نبوده و نیست. روسپیان همواره در عرصه عمومی بوده و هستند. ما بهعنوان جامعهشناس از یکسو و سیاستگذاران عرصه اجتماعی از سوی دیگر، اینان را دیده اما مورد بیتوجهی قرار دادهایم. حتماً میپرسید چرا؟ پاسخ و برآورد من این است که گفتمان غالب، راهحل قطعی برای مواجهه با این مسئله را نداشته یا ندارد. پس ترجیح میدهد که با سکوت از کنارش بگذرد. سکوتی که حتماً منجر به آسیبهای مهمی در آینده میشود. همچنین مسئله رضایت یا نارضایتی جنسی در روابط زوجین یکی از مهمترین نمودهای تغییرات زیست جنسی در ایران است. مرور روندی که درباره مسئله رضایت جنسی زوجین در طی این سالیان شکل گرفته، نشان از آن دارد که فرایند تربیت جنسی و آگاهسازی زوجین در حوزه مسائل جنسی، منجر به تقویت احساس رضایت یا نارضایتی در عرصه زندگی مشترک شده است. زوجین از رهگذر اطلاعاتی که از تریبونهای مختلف گرفتهاند، به بلوغ و آگاهی درباره انتظارات جنسیشان میرسند. اما وقتی در طلب برآوردهکردن این انتظارات برمیآیند، مجال و حمایت چندانی ندارند. آگاهیبخشی جنسی از یکسو و عدم سهولت در دسترسی به لوازم رضایت یا نارضایتی جنسی از سوی دیگر، نمود مهمی از پارادوکسهای سیاستگذاری زیست جنسی در ایران است. مسئله ازدواج سفید را نیز میتوان در همین راستا و با همین شیوه تحلیل کرد. ما در جریان تحقیقاتمان روی همین موارد تمرکز کردهایم. زیست جنسی، عرصه مهم نمود تضادهای سیاستگذاری در کشور ماست. این مسئله، نمونهای از وادادگی در عرصه اجتماعی است که به زیست جنسی کشیده شده است.
مقصر بودن نهادهای مسئول در نابسامانی امر جنسی در ایران
روشنفکر: واقعیت آن است که وقتی مردم نتوانند سقفی برای خود فراهم آورند، یا پاسخی برای نیازهایشان پیدا کنند، راهی خواهند یافت یا خواهند ساخت که البته این راهها همیشه هم درست و مطلوب نیست. این راهها هرچه با قرائت رسمی و مطلوب حاکمیت در تضاد یا فاصله باشد، اوضاع خطرناکتری به لحاظ اجتماعی رقم میزند. شاید به شیوهای اغراقآمیزی، ما بر آن باشیم که مسئول تمامی این رویدادهای نهچندان مطلوب، حاکمیت است، اما واقعیت اینگونه نیست. امروز نهادهای ذیربط دیگری نیز در این ماجراها درگیرند. اگر مسئله مسکن در جامعه حل نشود، حاشیهنشینی و تصرف در مناطق نامطلوب رواج مییابد. اگر مسئله اشتغال حل نشود، حضور کودکان کار در خیابانها پررنگتر از قبل میشود. این فرایند مثالهای متفاوت و زیادی دارد که در این فرصت پرداختن به تمام آنها ممکن نیست. اما این یک گزاره تلخ و واقعی است: زندگی، منتظر کسی نمیماند، پس مردم ناچارند خود را به هر ترتیب به زندگی برسانند و به نیازهایشان پاسخ دهند. همین رویکرد درباره زیست جنسی و الگوهای ایرانیزهاش نیز صادق است.
روسپیان همواره در عرصه عمومی بوده و هستند. ما بهعنوان جامعهشناس از یکسو و سیاستگذاران عرصه اجتماعی از سوی دیگر، اینان را دیده اما مورد بیتوجهی قرار دادهایم. حتماً میپرسید چرا؟ پاسخ و برآورد من این است که گفتمان غالب، راهحل قطعی برای مواجهه با این مسئله را نداشته یا ندارد. پس ترجیح میدهد که با سکوت از کنارش بگذرد.
نهاد دولت و دیگر نهادها، موظف به پاسخگویی به نیازهای مردماند. اگر چنین پاسخی از سوی آنان دریافت نشود، جامعه پاسخهای خودش را میدهد و این اصلاً مطلوب نیست. البته دوگانه حاکمیت و مردم در این راستا، دوگانه درست و کاملی نیست. ما نمیتوانیم از نقش نهادی همچون بازار غافل باشیم. شما به نقش نهاد بازار در مسئلهای همچون ازدواج نگاه کنید. این نهاد خنثیکننده یا مخرب سیاستهای ازدواج آسان حاکمیت است. امروز کمتر کسی حاضر است بدون لوازم بازاری ازدواج، زیر بار زندگی مشترک برود. حضور این نیرو در زندگی آنقدر ملموس است که نمیتوان بهراحتی رامش کرد. تنها نهادی که در این راستا بار همه را به دوش میکشد، خانواده است. امروز خانواده ایرانی از ابتدای تولد فرزندش تا ایام بعد از ازدواج یا استقلال او، هنوز حامی است و شاید مجبور است که حمایت کند. این بار برای دوش خانواده، خیلی سنگین است. من فکر میکنم ما با یک جامعه رها شده مواجهیم و این خیلی نامطلوب است.
محمدی: در شرایط رهاشدگی جامعه، گروههای مخالف حکمرانی از سیاستهای حامیانه سوءاستفاده میکنند. مثلاً گروههای همجنسگرا از فرصتهای حمایتی که حکومت در دسترس ترنسها قرار داده، استفاده کرده و خود را تبلیغ میکنند. این یکی از نامطلوبترین اتفاقاتی است که میتواند در عرصه حکمرانی و علیه سیاستهای حمایتی رخ دهد. همین رویکرد درباره سایتهای همسریابی و سوءاستفاده روسپیها از این بستر نیز صادق است. این تناقضها، سیستم حکمرانی را زیر سؤال میبرد و تضعیف میکند. توجه به همه این مسائل در سیاستگذاری اجتماعی با تأکید بر الگوی زیست جنسی، یکی از مهمترین مواردی است که باید به آن توجه شود.
زنگ خطرهای مهمی به صدا درآمده است
آیا شما در جریان پروژه تحقیقاتیتان به نتیجهای درباره این مسائل مطرود یا مسکوت میان بدنه جامعه و حکمرانی در عرصه تغییرات زیست جنسی رسیدهاید؟
محمدی: ما در نهایت با روش «دلفی»، مسائل زیست جنسی را بر اساس دو معیار شیوع و شدت، احصاء و دستهبندی کردیم. در جریان این اولویتسنجی، از متخصصینی با نظرات و رویکردهای متفاوت، نظرسنجی و تحلیلجویی کردیم. سرانجام به چهل و یک مسئله رسیدیم و بر اساس نظر متخصصین به این مسائل نمره دادیم. اولویتسنجی و آیندهنگری درباره این مسائل بهصورت توأمان در نظر گرفته شده است. از مهمترین مواردی که در نتیجه تحقیقات به آن رسیدیم، افزایش روابط جنسی نامشروع در میان مجردها و متأهلین است. رصد اوضاع کنونی جامعه، شاید ما را به این سمتوسو نبرد که روابط جنسی نامشروع در میان متأهلین، یک واقعیت فراگیر باشد، اما چشمانداز کنونی بر اساس تحلیلها، وضعیتی دارد که این هشدار برای آینده فعال شده و زنگ خطرش به گوش میرسد.
پنج مسئله اول در عرصه تغییرات زیست جنسی ایرانیان را میتوان اینطور خلاصه کرد؛ افزایش روابط جنسی نامشروع در میان مجردها و متأهلین، افزایش ازدواجگریزی، استفاده از کالاهای جنسی در فضای تبلیغات و بازار الگوهای زیست جنسی نو، افزایش توقعات و نارضایتی جنسی زوجین که بهروشنی خود را در آمار و دلایل طلاق نشان میدهد و سستشدن تعهد و پایبندی. اینها از مهمترین مسائلی هستند که باید در رصد و تحلیل تغییرات الگوی زیست جنسی ایرانیان به آن توجه داشت.
/ انتهای پیام /