کاهش جمعیت جهان اجتناب‌ناپذیر است و دولت‌ها باید آماده باشند؛

عصر کاهش جمعیت؛ چالش‌ها و راهکارها

عصر کاهش جمعیت؛ چالش‌ها و راهکارها
تاکنون تلاش دولت‌ها برای تشویق فرزندآوری نتوانسته است نرخ باروری را به سطح جایگزینی بازگرداند. سیاست آینده دولت‌ها نیز از کاهش جمعیت جلوگیری نخواهد کرد. کاهش جمعیت جهان کاملاً اجتناب‌ناپذیر است.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ پرفسور «نیکولاس ابرشتات» [1] - رئیس کرسی «هنری وندت» [2]- در اقتصاد سیاسی در مؤسسه «American Enterprise» در یادداشت بسیار مهمی که «Foreign Affairs» آن را منتشر کرده، از دورانی سخن می‌گوید که بشریت وارد آن شده است؛ عصر کاهش جمعیت. به گفته وی، کاهش جمعیت کنونی جهان به دلیل کاهش نرخ زادوولد و پیشی‌گرفتن مرگ‌ومیر از تولد در جهان بی‌سابقه است. وی تأکید می‌کند کاهش نرخ باروری و افزایش نرخ مرگ‌ومیر نسبت به نرخ زادوولد، همه کشورهای جهان اعم از فقیر و ثروتمند را تحت‌تأثیر قرار داده است و بحرانی فراگیر است که تأثیرات بسیار عمیق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ژئوپلیتیک به همراه خواهد داشت. به گفته وی، تاکنون تمامی تلاش‌ها برای افزایش نرخ زادوولد شکست خورده است و بعید است که در آینده این سیاست‌ها نتیجه‌بخش باشد. کاهش جمعیت جهان کاملاً اجتناب‌ناپذیر است و دولت‌ها باید خود را با این شرایط جدید وفق بدهند.


اتفاق بی‌سابقه در تاریخ جهان

اگرچه هنوز کمتر کسی آن را می‌بیند اما انسان‌ها در آستانه ورود به دوره جدیدی از تاریخ هستند که می‌شود اسم آن را «عصر کاهش جمعیت» گذاشت. برای اولین‌بار از زمان طاعون سیاه در سال ۱۳۰۰ میلادی، جمعیت کره زمین کاهش می‌یابد. اما درحالی‌که آخرین انفجار ناشی از یک بیماری کشنده ناشی از کک بود، انفجار آینده به دلیل انتخاب‌های مردم خواهد بود. با کاهش شدید نرخ زادوولد، جوامع بیشتری وارد عصر کاهش جمعیت فراگیر و نامحدود می‌شوند؛ دورانی که در نهایت کل کره زمین را در بر می‌گیرد. آنچه در پیش روی ماست، دنیایی است که از جوامع در حال کوچک‌شدن و پیری تشکیل شده است.

مرگ‌ومیر خالص - یعنی زمانی که یک جامعه بیشتر از تولد، مرگ‌ومیر را تجربه می‌کند - به‌مرور به یک هنجار جدید تبدیل خواهد شد. به دنبال یک فروپاشی مداوم در باروری، ساختارهای خانوادگی و شیوه‌های زندگی که تا کنون فقط در رمان‌های علمی - تخیلی تصور شده بودند، به ویژگی‌های رایج و بی‌اهمیت زندگی روزمره تبدیل خواهند شد.

انسان‌ها هیچ حافظه جمعی از کاهش جمعیت ندارند. تعداد کلی جمعیت جهان، آخرین بار حدود ۷۰۰ سال پیش، در پی «طاعون بوبونیک» که بخش اعظم اوراسیا را درنوردید، کاهش یافت. در هفت قرن بعد، جمعیت جهان تقریباً ۲۰ برابر شد و درست در طول قرن گذشته، جمعیت انسان‌ها چهار برابر شده است. آخرین کاهش جمعیت جهانی پس از آنکه طاعون سیاه به پایان رسید، با قدرت زادوولد معکوس شد. این بار کمبود قدرت زادوولد، علت کاهش جمعیت انسان‌هاست که این موضوع در تاریخ به این شکل بی‌سابقه است.

با کاهش شدید نرخ زادوولد، جوامع بیشتری وارد عصر کاهش جمعیت فراگیر و نامحدود می‌شوند. دورانی که در نهایت تمامی کره زمین را در بر می‌گیرد.

یک نیروی انقلابی موجب کاهش جمعیت قریب‌الوقوع می‌شود: کاهش جهانی تمایل به داشتن فرزند. تاکنون تلاش‌های دولت‌ها برای تشویق فرزندآوری نتوانسته است نرخ باروری را به سطح جایگزینی بازگرداند. سیاست آینده دولت‌ها - صرف‌نظر از جاه‌طلبی آنها - از کاهش جمعیت جلوگیری نخواهد کرد. کاهش جمعیت جهان کاملاً اجتناب‌ناپذیر است. جوامع آینده کارگران، کارآفرینان و نوآوران کمتری خواهند داشت و افراد بیشتری به مراقبت و کمک وابسته خواهند بود.

بااین‌حال مشکلاتی که این پویایی ایجاد می‌کند، لزوماً مساوی با یک فاجعه نیست. کاهش جمعیت حکم سنگینی نیست، در عوض این یک زمینه جدید دشوار است که در آن کشورها هنوز هم می‌توانند راه‌هایی برای پیشرفت پیدا کنند. دولت‌ها باید جوامع خود را از هم اکنون برای رویارویی با چالش‌های اجتماعی و اقتصادی دنیای پیر و رو به کاهش جمعیت آماده کنند. در ایالات متحده و جاهای دیگر، اندیشمندان و سیاست‌گذاران برای این نظم جمعیتی جدید آماده نیستند. بیشتر مردم نمی‌توانند تغییرات آتی را درک کنند یا تصور کنند که کاهش طولانی‌مدت جمعیت، چگونه جوامع، اقتصادها و سیاست و قدرت را تغییر می‌دهد. اما هنوز هم خیلی دیر نیست که رهبران با نیروی به نظر غیرقابل‌توقف کاهش جمعیت، مقابله کرده و به کشورهای خود در موفقیت در دنیای خاکستری کمک کنند.

 

کاهش مستمر نرخ باروری جهانی

باروری جهانی از زمان انفجار جمعیت در دهه ۱۹۶۰ کاهش یافته است. برای بیش از دو نسل، متوسط سطح فرزندآوری در جهان به طور پیوسته نزولی بوده است؛ زیرا کشورها یکی پس از دیگری به این روند کاهشی پیوسته‌اند. بر اساس گزارش بخش جمعیت سازمان ملل، نرخ باروری کل کره زمین در سال ۲۰۱۵، تنها به نصف سال ۱۹۶۵ رسید. بر اساس برآورد این بخش، همه کشورها شاهد کاهش نرخ زادوولد در آن دوره بودند و نزول باروری همچنان ادامه دارد. امروزه اکثریت مردم جهان در کشورهایی زندگی می‌کنند که سطح باروری کمتری از نرخ جایگزینی دارد؛ الگوهایی که ذاتاً قادر به حفظ ثبات درازمدت جمعیت نیستند. به‌عنوان یک قاعده کلی، نرخ باروری ۲.۱ زایمان برای هر زن تقریباً سطح جانشینی را در کشورهای مرفه با امید زندگی بالا مشخص می‌کند. اما سطح جایگزینی در کشورهای با امید زندگی پایین‌تر یا نابرابری‌های چشمگیر در نسبت نوزادان پسر به نوزادان دختر، کمی بالاتر است.

در سال‌های اخیر، کاهش تولد نه‌تنها ادامه یافته است، بلکه ظاهراً تسریع هم شده است. طبق گزارش بخش جمعیت سازمان ملل (UNPD)، حداقل دو سوم جمعیت جهان در سال ۲۰۱۹، در آستانه همه‌گیری کووید ۱۹، در کشورهای زیر سطح جایگزین زندگی می‌کردند. «ژسوس فرناندز ویلاورده» [3] - اقتصاددان - معتقد است که نرخ کلی باروری جهانی ممکن است از آن زمان به زیر سطح جایگزینی، کاهش یافته باشد.

کشورهای ثروتمند و فقیر به طور یکسان شاهد سقوط بی‌سابقه در نرخ باروری بوده‌اند. چرخش سریع کره زمین، تصویر شگفت‌انگیزی را ارائه می‌دهد. با شرق آسیا شروع کنید. برنامه جمعیت سازمان ملل گزارش داده است که کل منطقه در سال ۲۰۲۱ دچار کاهش جمعیت شده است. تا سال ۲۰۲۲، جمعیت عمده آنجا یعنی در چین، ژاپن، کره جنوبی و تایوان در حال کاهش بود. تا سال ۲۰۲۳، سطح باروری در ژاپن ۴۰ درصد کمتر از جایگزینی، در چین بیش از ۵۰ درصد کمتر از جایگزینی، در تایوان تقریباً ۶۰ درصد کمتر از جایگزینی و در کره جنوبی ۶۵ درصد کمتر از جایگزینی بود.

دولت‌ها باید جوامع خود را از هم اکنون برای رویارویی با چالش‌های اجتماعی و اقتصادی دنیای پیر و رو به کاهش جمعیت آماده کنند.

در مورد جنوب شرق آسیا، برنامه جمعیت سازمان ملل متحد برآورد کرده است که این منطقه به‌طورکلی حدود سال ۲۰۱۸ به زیر سطح جایگزینی سقوط کرده است. کشورهایی مانند برونئی، مالزی، سنگاپور و ویتنام برای سال‌ها به‌عنوان کشورهای زیر سطح جایگزینی شناخته شده‌اند. بر اساس آمار رسمی اندونزی - چهارمین کشور پرجمعیت جهان - در سال ۲۰۲۲ به این باشگاه زیر سطح جایگزینی پیوسته است. فیلیپین اکنون تنها ۱.۹ تولد به‌ازای هر زن را گزارش می‌دهد. نرخ زادوولد میانمار فقیر و جنگ‌زده نیز پایین‌تر از نرخ جایگزینی است. در تایلند، مرگ‌ومیر بیش از تولد است و جمعیت در حال کاهش است.

در جنوب آسیا، باروری زیر سطح جایگزینی نه‌تنها در هند که اکنون پرجمعیت‌ترین کشور جهان است، بلکه در نپال و سریلانکا نیز رایج است؛ هر سه کشور، قبل از همه‌گیری کرونا به زیر سطح جایگزینی سقوط کردند. بنگلادش نیز در آستانه سقوط به زیر آستانه جایگزینی است. در هند، سطوح باروری در مناطق شهری به طرز قابل‌توجهی کاهش یافته است. برای مثال، در کلان‌شهر وسیع «کلکته»، مقامات بهداشتی دولتی در سال ۲۰۲۱ گزارش دادند که نرخ باروری به طرز شگفت‌انگیزی به یک زایمان برای هر زن کاهش یافته است که کمتر از نیمی از سطح جانشینی و پایین‌تر از هر شهر مهمی در آلمان یا ایتالیا است.

کاهش چشمگیر نرخ زادوولد، آمریکای لاتین و کارائیب را نیز فراگرفته است. برنامه جمعیت سازمان ملل، نرخ باروری کلی منطقه را در سال ۲۰۲۴ با ۱.۸ تولد به‌ازای هر زن محاسبه کرده است که ۱۴ درصد کمتر از نرخ جایگزینی است. اما این پیش‌بینی ممکن است کاهش واقعی را کمتر از آنچه که هست نشان دهد. باتوجه‌به آنچه که جمعیت‌شناس کاستاریکایی - «لوئیس روزرو بیکسبی» [4] - توصیف کرده است، کاهش «سرگیجه‌آور» نرخ زایمان در این منطقه از سال ۲۰۱۵، بسیار عجیب است. در کشور او، نرخ کل باروری اکنون به ۱.۲ تولد برای هر زن کاهش یافته است. کوبا نرخ باروری در سال ۲۰۲۳ را کمی بیش از ۱.۱، یعنی نیمی از نرخ جایگزینی گزارش کرد. از سال ۲۰۱۹، مرگ‌ومیر در آنجا بیشتر از تولد بوده است. نرخ زادوولد اروگوئه در سال ۲۰۲۳ نزدیک به ۱.۳ بود و مانند کوبا، مرگ‌ومیر بیش از تولد بود. در شیلی این رقم در سال ۲۰۲۳ کمی بیش از ۱.۱ تولد به‌ازای هر زن بود. شهرهای بزرگ آمریکای لاتین - از جمله «بوگوتا» و «مکزیکوسیتی» - هم‌اکنون نرخ‌های زیر یک زایمان برای هر زن را گزارش می‌کنند.

باروری زیر سطح جایگزینی حتی به شمال آفریقا و خاورمیانه بزرگ نیز رسیده است؛ در آنجا جمعیت‌شناسان برای مدت طولانی تصورشان بر این بود که ایمان دینی به‌عنوان یک مانع در برابر کاهش‌های شدید باروری عمل می‌کند. ایران حدود یک ربع قرن است که به‌صورت یک جامعه زیر سطح جایگزینی شناخته می‌شود. تونس نیز به زیر سطح جایگزینی رسیده است. در ترکیه‌ای که به زیر سطح جایگزینی رسیده است، نرخ زادوولد استانبول در سال ۲۰۲۳ تنها ۱.۲ زایمان برای هر زن بود که کمتر از نرخ برلین است.

حدود نیم‌قرن، نرخ‌های باروری کلی در اروپا به طور مداوم زیر سطح جایگزینی بوده‌اند. باروری روسیه برای اولین‌بار در دهه ۱۹۶۰، در دوران «برژنف»، کمتر از نرخ جایگزینی شد و از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی، روسیه شاهد ۱۷ میلیون مرگ بیشتر از تولد بوده است. همچون روسیه، ۲۷ کشور اتحادیه اروپا در حال حاضر حدود ۳۰ درصد زیر سطح جایگزینی هستند. آنها با هم، کمتر از ۳.۷ میلیون تولد در سال ۲۰۲۳ را گزارش کردند که نسبت به ۶.۸ میلیون در سال ۱۹۶۴ روند کاهشی را نشان می‌دهد. سال گذشته، فرانسه تعداد تولدهای کمتری نسبت به سال ۱۸۰۶ - سالی که ناپلئون در نبرد «ینا» پیروز شد - گزارش کرد. ایتالیا کمترین تولد را از زمان اتحاد مجدد خود در سال ۱۸۶۱ گزارش کرده است و اسپانیا کمترین تعداد تولد را از سال ۱۸۵۹ یعنی زمانی که شروع به جمع‌آوری ارقام تولد مدرن کرد، تجربه کرده است. لهستان نیز کمترین تولد خود را در دوران پس از جنگ در سال ۲۰۲۳ داشت. آلمان نیز همین وضعیت را در سال گذشته میلادی داشت.

از سال ۲۰۱۲، اتحادیه اروپا به‌عنوان یک منطقه با میزان مرگ‌ومیر خالص شناخته شده است و در سال ۲۰۲۲، به‌ازای هر سه زایمان، چهار مرگ ثبت شده است. برنامه جمعیت سازمان ملل متحد (UNPD) سال ۲۰۱۹ را به‌عنوان سال اوج جمعیت اروپا معرفی کرده و برآورد کرده است که در سال ۲۰۲۰، این قاره به دوره‌ای از کاهش جمعیت وارد شده است که به نظر می‌رسد طولانی‌مدت خواهد بود.

در آمریکا و جاهای دیگر، اندیشمندان و سیاست‌گذاران برای این نظم جمعیتی جدید آماده نیستند.

ایالات متحده همچنان اصلی‌ترین استثناء در میان کشورهای توسعه‌یافته است که در برابر روند کاهش جمعیت مقاومت می‌کند. با وجود سطوح نسبتاً بالا از باروری برای یک کشور ثروتمند (هرچند که خیلی پایین‌تر از سطح جایگزینی است و کمی بیش از ۱.۶ زایمان برای هر زن در سال ۲۰۲۳ را دارد و ورود مداوم مهاجران) ایالات متحده پدیده‌ای را به نمایش گذاشته است که من در سال ۲۰۱۹ طی مقاله‌ای آن را «استثناگرایی جمعیتی آمریکایی» نامیدم. اما حتی در آمریکا هم دیگر کاهش جمعیت غیرقابل‌تصور نیست. سال گذشته اداره سرشماری آمریکا پیش‌بینی کرد که جمعیت این کشور در حدود سال ۲۰۸۰ به اوج خود می‌رسد و پس از آن رو به کاهش مداوم خواهد رفت.

تنها سنگر بزرگ باقی‌مانده در برابر موج جهانی سطح پایین باروری، منطقة صحرای آفریقاست. با حدود ۱.۲ میلیارد نفر جمعیت و نرخ باروری متوسط پیش‌بینی شده توسط برنامه جمعیت سازمان ملل برابر با ۴.۳ زایمان برای هر زن در حال حاضر، این منطقه آخرین سنگر مهم الگوهای باروری است که در کشورهای کم‌درآمد در زمان انفجار جمعیت در نیمة دوم قرن بیستم مشخص بود. اما حتی در آنجا نیز نرخ زادوولد در حال کاهش است. برنامه جمعیت سازمان ملل برآورد کرده است که سطح باروری در جنوب صحرای آفریقا از اواخر دهه ۱۹۷۰ یعنی زمانی که سطح کلی باروری در کل منطقه ۶.۸ تولد به‌ازای هر زن بود، بیش از ۳۵ درصد کاهش یافته است. در آفریقای جنوبی، به نظر می‌رسد که سطح زایمان تنها به طور جزئی بالاتر از سطح جایگزینی باشد؛ درحالی‌که سایر کشورهای جنوب آفریقا نیز نزدیک به این میزان هستند. تعدادی از کشورهای جزیره‌ای در سواحل آفریقا - از جمله «کیپ ورد» و «موریس» - در حال حاضر زیر سطح جایگزینی هستند.

 
برنامه جمعیت سازمان ملل تخمین زده است که آستانه جایگزینی برای جهان به‌طورکلی حدود ۲.۱۸ زایمان به‌ازای هر زن است. آخرین پیش‌بینی‌های متغیر به طور تقریبی یعنی میانه نتایج پیش‌بینی شده برای سال ۲۰۲۴، باروری جهانی را تنها سه درصد بالاتر از سطح جایگزینی برآورد کرده و پیش‌بینی‌های متغیر پایین آن یعنی پایین‌ترین سطح نتایج پیش‌بینی شده، تخمین زده‌اند که کره زمین در حال حاضر ۸ درصد زیر این سطح است. این امکان وجود دارد که بشریت در حال حاضر به زیر نرخ جایگزینی خالص سیاره‌ای رسیده باشد، بااین‌حال، آنچه مسلم است، این است که برای یک‌چهارم از جهان، کاهش جمعیت در حال حاضر در حال انجام است و بقیه جهان در مسیر پیروی از این پیش‌گامان در کاهش جمعیت هستند.

 

قدرت انتخاب

کاهش جهانی در سطوح باروری هنوز در بسیاری از جهات یک معما است. عموماً اعتقاد بر این است که رشد اقتصادی و پیشرفت مادی - چیزی که محققان معمولاً آن را «توسعه» یا «مدرنیزاسیون» می‌نامند - عامل حرکت جهان به سمت نرخ‌های بسیار پایین زادوولد و کاهش جمعیت کشورها  است. از آنجایی که کاهش نرخ زایمان با افزایش وضعیت اجتماعی و اقتصادی غرب آغاز شده است و از آنجایی که کره زمین به طور فزاینده‌ای ثروتمندتر، سالم‌تر، تحصیل‌کرده‌تر و شهری‌تر می‌شود، بسیاری از ناظران بر این باورند که نرخ‌های پایین‌تر زایمان، صرفاً نتیجه‌ای مستقیم از پیشرفت‌های مادی هستند. اما حقیقت این است که آستانه‌های رشد برای باروری، کمتر از جایگزینی در طول زمان کاهش یافته است. امروزه کشورهای با درآمد پایین، سطوح محدود آموزش، کم‌ترین شهرنشینی و فقر شدید نیز می‌توانند به سطوح باروری زیر سطح جایگزینی حرکت کنند.

میانمار و نپال – کشورهایی که به گفته سازمان ملل، کمتر توسعه یافته هستند – نیز کشورهایی زیر سطح جایگزینی محسوب می‌شوند. در طول دوره پس از جنگ دوم جهانی، یک کتابخانه واقعی از تحقیقات درباره عواملی منتشر شده است که ممکن است کاهش باروری را که در قرن بیستم سرعت گرفت، توضیح دهد. همه عوامل بالقوه تعیین کننده مثل کاهش نرخ مرگ و میر نوزادان، دسترسی بیشتر به وسایل پیشگیری از بارداری، نرخ بالاتر آموزش و سواد، افزایش مشارکت زنان در نیروی کار و وضعیت زنان و بسیاری موارد دیگر به طور گسترده توسط محققان مورد بررسی قرار گرفتند؛ اما استثناهای سرسخت زندگی واقعی، همیشه از شکل‌گیری هرگونه تعمیم اجتماعی و اقتصادی در مورد کاهش باروری جلوگیری می‌کرد.

در نهایت در سال ۱۹۹۴، اقتصاددان «لنت پریچت» [5] قوی‌ترین پیش‌بینی‌کننده باروری ملی که تاکنون شناسایی شده بود را کشف کرد. آن عامل تعیین‌کننده ساده بود: آنچه زنان می‌خواهند! ازآنجایی‌که داده‌های نظرسنجی معمولاً بر ترجیحات باروری زنان تمرکز می‌کند - نه ترجیحات همسران آنها - محققان در مورد تمایل زنان به فرزند بسیار بیشتر از مردان می‌دانند. «پریچت» تشخیص داد که در سراسر جهان، یک همبستگی تقریباً یک‌به‌یک بین سطح باروری ملی و تعداد نوزادانی که زنان می‌گویند می‌خواهند داشته باشند، وجود دارد.

این یافته نقش مرکزی اراده - یعنی قدرت انسانی - در الگوهای باروری را برجسته کرد. اما اگر اراده بر نرخ زادوولد تأثیر می‌گذارد، چه چیزی کاهش ناگهانی به محدوده زیر سطح جایگزینی در سطح جهانی را توضیح می‌دهد؟ چرا در کشورهای ثروتمند و فقیر به طور یکسان، خانواده‌هایی که دارای یک فرزند بوده یا اصلاً فرزندی ندارند، ناگهان بسیار رایج می‌شوند؟ دانشمندان هنوز نتوانسته‌اند به این سؤال پاسخ دهند؛ اما در صورت عدم پاسخ قطعی، به چند مشاهده و حدس و گمان بسنده می‌شود. برای مثال، این آشکار است که انقلابی در خانواده - در تشکیل خانواده و نه فقط در فرزندآوری - در جوامع سراسر جهان در حال وقوع است. این انقلاب در کشورهای ثروتمند و کشورهای فقیر، در سراسر سنت‌های فرهنگی و نظام‌های ارزشی صادق است. نشانه‌های این انقلاب عبارتند از چیزی که محققان آن را «فرار از ازدواج» می‌نامند که در نتیجه افراد در سنین بالاتر ازدواج می‌کنند یا اصلاً ازدواج نمی‌کنند. گسترش زندگی مشترک غیر زناشویی و ازدواج‌های موقت و افزایش خانه‌هایی که یک نفر در آن به طور مستقل زندگی می‌کند، تنها از دیگر نشانه‌های این انقلاب هستند. این ترتیبات جدید با ظهور باروری زیر سطح جایگزینی در جوامع مختلف در سرتاسر جهان همخوانی دارند؛ نه به طور کامل، اما به اندازه کافی.

بسیار قابل‌توجه است که این ترجیحات آشکار، به‌سرعت تقریباً در همه قاره‌ها رایج شده است. اکنون مردم در سراسر جهان از امکان زندگی بسیار متفاوت با شیوه‌هایی که والدینشان را محدود می‌کردند، آگاه هستند. این‌طور به نظر می‌رسد که باورهای مذهبی - که عموماً ازدواج را تشویق می‌کنند و پرورش فرزند را جشن می‌گیرند - در بسیاری از مناطقی که نرخ زادوولد در آن‌ها سقوط می‌کند، روبه‌زوال است. برعکس، مردم به طور فزاینده‌ای به خودمختاری، خودشکوفایی و راحتی اهمیت می‌دهند و کودکان علی‌رغم تمامی شادی‌هایی که به ارمغان می‌آورند، به طرز بارزی ناراحت‌کننده هستند.

روندهای جمعیتی امروز باید سؤالات جدی را درباره تمام باورهای قدیمی که انسان‌ها به‌نوعی به طور ذاتی برای جایگزینی خود و ادامه نسل خود برنامه‌ریزی کرده‌اند را مطرح کند. در واقع، آنچه اتفاق می‌افتد را می‌توان با حوزه نظریه تقلیدی بهتر توضیح داد که تشخیص می‌دهد تقلید می‌تواند باعث تصمیم‌گیری شود و بر نقش اراده و یادگیری اجتماعی در ترتیبات انسانی تأکید می‌کند. بسیاری از زنان و مردان ممکن است تمایل کمتری به بچه‌دارشدن داشته باشند؛ زیرا بسیاری دیگر از مردم، فرزندان کمتری دارند. افزایش نادر بودن خانواده‌های بزرگ می‌تواند انتخاب انسان‌ها برای بازگشت به این نوع خانواده‌ها را سخت‌تر کند. چرا؟ به دلیل آنچه محققان به آن «فقدان یادگیری اجتماعی» می‌گویند و سطوح باروری پایین را طولانی‌تر می‌کند. به همین دلیل است که حتی در دنیایی که بیش از هشت میلیارد نفر جمعیت دارد، انقراض هر خط خانوادگی می‌تواند تنها یک نسل با آن فاصله داشته باشد.

 

کشورهایی برای پیرمردها

اجماع بین مقامات جمعیتی امروز این است که جمعیت جهان در اواخر این قرن به اوج خود خواهد رسید و سپس شروع به کاهش خواهد کرد. برخی تخمین‌ها نشان می‌دهد که ممکن است این اتفاق در سال ۲۰۵۳ یا در اواخر سال ۲۰۷۰ یا ۲۰۸۰ رخ دهد. صرف‌نظر از زمان شروع این وضعیت، آینده خالی از سکنه به‌شدت با زمان حال متفاوت خواهد بود. نرخ‌های باروری پایین به این معناست که در کشورهای بیشتری، مرگ‌ومیر سالانه از تعداد زادوولد سالانه فراتر خواهد رفت و این فاصله در نسل‌های آینده بیشتر خواهد شد.

طبق برخی پیش‌بینی‌ها، تا سال ۲۰۵۰ بیش از ۱۳۰ کشور در سراسر کره زمین به منطقه درحال‌رشد مرگ‌ومیر خالص خواهند پیوست؛ منطقه‌ای که حدود پنج هشتم از جمعیت پیش‌بینی‌شده جهان را در بر می‌گیرد. کشورهای دارای مرگ‌ومیر خالص تا سال ۲۰۵۰ در جنوب صحرای آفریقا ظاهر خواهند شد که از آفریقای جنوبی شروع می‌شود. هنگامی که یک جامعه وارد مرگ‌ومیر خالص شد، تنها مهاجرت مداوم و فزاینده می‌تواند از کاهش درازمدت جمعیت آن جلوگیری کند. نیروهای کار آینده در سراسر جهان به دلیل گسترش نرخ‌های زادوولد زیر سطح جایگزینی در حال کاهش خواهند بود. تا سال ۲۰۴۰، گروه‌های ملی افرادی که در سنین ۱۵ تا ۴۹ سال قرار دارند، تقریباً در همه جا به جز صحرای آفریقا کاهش خواهند یافت. این گروه در حال حاضر در غرب و شرق آسیا در حال کاهش است. همچنین قرار است تا سال ۲۰۳۳ در آمریکای لاتین کاهش یابد و تنها چند سال بعد در آسیای جنوب شرقی (۲۰۳۴)، هند (۲۰۳۶) و بنگلادش (۲۰۴۳) این کار انجام شود. تا سال ۲۰۵۰، دو سوم از مردم در سرتاسر جهان ممکن است شاهد کاهش جمعیت در سن کار (افراد بین ۲۰ تا ۶۴ سال) در کشورهای خود باشند؛ روندی که بدون ترتیبات و تدابیر نوآورانه می‌تواند پتانسیل اقتصادی آن کشورها را محدود کند.

کشورهای ثروتمند و فقیر به طور یکسان شاهد سقوط بی‌سابقه در نرخ باروری بوده‌اند.

یک دنیای خالی از سکنه، دنیایی پیر خواهد شد. در سرتاسر جهان، حرکت به‌سوی باروری پایین و اکنون به‌سوی نرخ‌های زادوولد فوق‌العاده پایین، هرم‌های جمعیتی نامتعادلی ایجاد می‌کند که در آن جمعیت سالمندان شروع به افزایش نسبت به جوانان می‌کند. در زمان نسل آینده، جوامع سالخورده تبدیل به یک هنجار خواهد شد. تا سال ۲۰۴۰ - به‌استثنای جنوب صحرای آفریقا - تعداد افراد زیر ۵۰ سال کاهش خواهد یافت. بر اساس چندین پیش‌بینی نهاد جمعیتی سازمان ملل، تا سال ۲۰۵۰ صدها میلیون نفر با سن کمتر از ۶۰ سال در خارج از صحرای آفریقا نسبت به امروز وجود خواهد داشت؛ حدود ۱۳ درصد کمتر. در همان زمان، تعداد افرادی که ۶۵ سال یا بیشتر دارند، در حال انفجار خواهد بود که این وضعیت، پیامد زادوولد نسبتاً بالا در اواخر قرن بیستم و امید به زندگی بیشتر است.

درحالی‌که رشد کلی جمعیت کاهش می‌یابد، تعداد سالمندان - که در اینجا به‌عنوان افراد ۶۵ساله یا بالاتر تعریف می‌شوند - به طور تصاعدی در همه جا افزایش خواهد یافت. در خارج از آفریقا، این گروه تا سال ۲۰۵۰ دوبرابر خواهد شد و به ۱.۴ میلیارد خواهد رسید. افزایش جمعیت بیش از ۸۰ سال یا «بسیار پیرها» حتی سریع‌تر از این خواهد بود. این گروه در جهان غیر آفریقایی، تقریباً سه برابر خواهد شد و تا سال ۲۰۵۰ به ۴۲۵ میلیون نفر خواهد رسید. درحالی‌که بیش از دو دهه قبل، کمتر از ۴۲۵ میلیون نفر در کره زمین به سن ۶۵ سالگی رسیده بودند.

وضعیت آینده توسط پیش‌بینی‌های حیرت‌انگیز برای کشورهایی که در خط مقدم کاهش جمعیت فردا هستند، مشخص می‌شود: مکان‌هایی با نرخ زادوولد پایین برای بیش از نیم‌قرن و روند امید به زندگی مطلوب. کره جنوبی خیره‌کننده‌ترین چشم‌انداز یک جامعه رو به کاهش جمعیت را در فاصله یک نسل ارائه می‌دهد. پیش‌بینی‌های کنونی نشان می‌دهد که کره جنوبی تا سال ۲۰۵۰ به‌ازای هر تولد، سه مرگ را ثبت خواهد کرد. در برخی پیش‌بینی‌های نهاد جمعیتی سازمان ملل، میانگین سنی در کره جنوبی به ۶۰ سال نزدیک می‌شود. بیش از ۴۰ درصد از جمعیت این کشور را افراد سالمند تشکیل خواهند داد، بیش از یک نفر از هر شش کره‌ای بالای ۸۰ سال سن خواهد داشت. کره جنوبی در سال ۲۰۵۰ تنها یک‌پنجم تعداد نوزادانش در سال ۱۹۶۱ را خواهد داشت. به‌ازای هر شهروند سالمند به‌سختی ۱.۲ نفر در سن کار خواهد بود. اگر روند باروری کنونی کره جنوبی تداوم یابد، جمعیت این کشور سالانه بیش از سه درصد کاهش می‌یابد و در طول یک قرن، ۹۵ درصد کاهش خواهد یافت. آنچه در کره جنوبی در حال رخ‌دادن است، پیش‌نمایشی از آنچه در انتظار بقیه جهان است ارائه می‌دهد.

 

موج پیری در راه است!

کاهش جمعیت، ریتم‌های آشنای اجتماعی و اقتصادی را به هم خواهد زد. جوامع باید انتظارات خود را با واقعیت‌های جدیدی که شامل تعداد کمتر کارگران، پس‌اندازکنندگان، مالیات‌دهندگان، مستأجران، خریداران خانه، کارآفرینان، نوآوران، مخترعان و در نهایت مصرف‌کنندگان و رأی‌دهندگان می‌شود، هماهنگ کنند. کاهش طولانی‌مدت جمعیت، رشد اقتصادی را مختل خواهد کرد و سیستم‌های رفاه اجتماعی را در کشورهای ثروتمند فلج می‌کند و چشم‌انداز آنها را برای ادامه رونق اقتصادی تهدید می‌کند. بدون تغییرات اساسی در ساختارهای انگیزشی، الگوهای درآمد و مصرف در طول زندگی و سیاست‌های دولتی در زمینه مالیات و هزینه‌های اجتماعی، کاهش نیروی کار، کاهش پس‌انداز و سرمایه‌گذاری، هزینه‌های اجتماعی غیرقابل‌تحمل و کسری بودجه و...همه برای کشورهای توسعه‌یافته امروز محتمل است.

تا این قرن، تنها جوامع مرفه در غرب و شرق آسیا پیر شده بودند، اما در آینده قابل‌پیش‌بینی، بسیاری از کشورهای فقیرتر مجبور خواهند بود با نیازهای یک جامعه سالخورده مقابله کنند؛ حتی اگر کارگران آن‌ها بهره‌وری بسیار کمتری نسبت به کارگران کشورهای ثروتمندتر داشته باشند. بنگلادش را در نظر بگیرید؛ آنجا امروز کشوری فقیر است که فردا جامعه‌ای سالمند خواهد بود و پیش‌بینی می‌شود بیش از ۱۳ درصد از جمعیت سال ۲۰۵۰ آن سالمند باشند. ستون فقرات نیروی کار بنگلادش در سال ۲۰۵۰ جوانان امروزی خواهند بود، اما آزمون‌های استاندارد، نشان می‌دهند که از هر شش عضو این گروه، پنج عضو حتی به پایین‌ترین استانداردهای مهارتی بین‌المللی که برای مشارکت در اقتصاد مدرن ضروری تلقی می‌شوند نیز نمی‌رسند. اکثریت قریب به اتفاق این گروه روبه‌رشد، نمی‌توانند «سؤالات اساسی را بخوانند و به آنها پاسخ دهند» یا «اعداد کامل و اعشار را جمع، تفریق و گرد کنند». در سال ۲۰۲۰، ایرلند تقریباً به‌اندازه بنگلادش در سال ۲۰۵۰ مسن بود، اما امروزه در ایرلند، از هر شش جوان تنها یک نفر فاقد چنین حداقل‌های مهارتی است.

کشورهای فقیر و سالخورده آینده ممکن است تحت‌فشار زیادی قرار بگیرند تا دولت‌های رفاهی ایجاد کنند. اما سطح درآمد احتمالاً در سال ۲۰۵۰ برای بسیاری از کشورهای آسیایی، آمریکای لاتین، خاورمیانه و آفریقای شمالی، نسبت به کشورهای غربی در همان مرحله پیرشدن جمعیت، به طور قطعی پایین‌تر خواهد بود. این کشورها با این وضعیت چگونه می‌توانند به ابزار کافی برای حمایت و پشتیبانی دست یابند و از سالمندان خود مراقبت کنند؟ در کشورهای ثروتمند و فقیر به طور یکسان، رسیدن موجی از پیری در آینده، بارهای کاملاً ناآشنا را بر بسیاری از جوامع تحمیل می‌کند. اگرچه افراد ۶۰ و ۷۰ساله ممکن است در آینده قابل‌پیش‌بینی، زندگی‌های فعال اقتصادی و به لحاظ مالی متکی‌به‌خود را داشته باشند، اما این امر در مورد افراد ۸۰ساله یا بالاتر صادق نیست. «اَبَر سالخوردگان» سریع‌ترین گروه درحال‌رشد جهان هستند. تا سال ۲۰۵۰ تعداد آنها از کودکان در برخی کشورها بیشتر خواهد بود.

بار مراقبت از افراد مبتلا به زوال عقل در یک دنیای پیر و در حال کوچک‌شدن، هزینه‌های فزاینده‌ای را از نظر انسانی، اجتماعی و اقتصادی به وجود خواهد آورد. این بار، با کاهش و کوچک‌شدن خانواده‌ها سنگین‌تر خواهد شد. خانواده‌ها اساسی‌ترین واحد هر جامعه هستند و هنوز هم ضروری‌ترین نهاد بشریت به‌حساب می‌آیند. هر دو مسئلة افزایش سریع سن و باروری زیر سطح جایگزینی به طور ناگسستنی با انقلاب جاری در ساختار خانواده مرتبط هستند. همان‌طور که واحدهای خانوادگی کوچک‌تر و اتمیزه‌تر می‌شوند، افراد کمتری ازدواج می‌کنند و سطوح بالایی از بی‌فرزندی داوطلبانه در کشورها یکی پس از دیگری حاکم می‌شود. در نتیجه، خانواده‌ها و شاخه‌های آن‌ها هرچه بیشتر ناتوان می‌شوند که بار را تحمل کنند، درحالی‌که تقاضاهایی که ممکن است بر دوش آن‌ها گذاشته شود به طور مداوم افزایش می‌یابد. اینکه چگونه جوامع خالی از جمعیت با این عقب‌نشینی گسترده خانواده کنار بیایند، به‌هیچ‌وجه آشکار نیست. شاید دیگران بتوانند به‌جای افراد نزدیک خونی، نقش‌هایی را بر عهده بگیرند که به طور سنتی توسط بستگان انجام می‌شود، اما درخواست‌ها برای انجام یک کار و فداکاری نسبت به افرادی که خویشاوند نیستند، ممکن است به اندازة فراخوان‌های درون یک خانواده قوی نباشد.

دولت‌ها ممکن است سعی کنند جای خالی را پر کنند، اما تجربه تلخ یک و نیم قرن سیاست اجتماعی نشان می‌دهد که دولت، یک جایگزین بسیار پرهزینه برای خانواده است و اصلاً جایگزین خوبی نیست. پیشرفت‌های فناوری مانند روباتیک، هوش مصنوعی، مراقبینمصنوعی شبیه به انسان و «دوستان» سایبری، ممکن است در نهایت برخی از مشارکت‌های غیرقابل تصور کنونی را فراهم کنند؛ اما در حال حاضر، این چشم‌انداز به قلمرو داستان‌های علمی - تخیلی تعلق دارد و حتی در آنجا نیز ویران شهری، بسیار محتمل‌تر از هر چیزی است که به آرمان شهری نزدیک باشد.

 

فرمول جادویی چیست؟

این فصل جدید برای بشریت ممکن است شوم و ترسناک به نظر برسد. اما حتی در دنیای پیر و خالی از جمعیت، بهبود مستمر استانداردهای زندگی و پیشرفت‌های مادی و تکنولوژیک، همچنان امکان‌پذیر خواهد بود. همین دو نسل پیش، دولت‌ها، کارشناسان و مؤسسات جهانی از انفجار جمعیت وحشت‌زده بودند و از گرسنگی و بروز قحطی شدید در نتیجه فرزندآوری در کشورهای فقیر می‌ترسیدند. به نظر می‌رسد که آن نگرانی به طرز عجیب‌وغریبی بیش از حد معمول بوده است. آنچه به‌اصطلاح «انفجار جمعیتی» نامیده می‌شد، در واقع نشانه‌ای از افزایش امید به زندگی به دلیل بهبود شیوه‌های بهداشت عمومی و دسترسی به خدمات بهداشتی بود.
با وجود رشد شدید جمعیت در قرن گذشته، کره زمین نسبت به هر زمان دیگری ثروتمندتر و بهتر تغذیه شده است و منابع طبیعی بیش از هر زمان دیگری فراوان‌تر و کم‌هزینه‌تر (پس از تنظیم بر اساس تورم) هستند. همان فرمولی که در قرن بیستم رونق را گسترش داد، می‌تواند پیشرفت‌های بیشتر را در قرن بیست و یکم و فراتر از آن تضمین کند؛ حتی در جهانی که با کاهش جمعیت روبه‌رو است.

عموماً اعتقاد بر این است که «توسعه» یا «مدرنیزاسیون»، عامل حرکت جهان به سمت نرخ‌های بسیار پایین زادوولد و کاهش جمعیت کشورها است؛ اما این باور درست نیست.

جوهر توسعه اقتصادی مدرن، افزایش مداوم ظرفیت انسانی و یک فضای کسب‌وکار مناسب است که با سیاست‌ها و نهادهایی شکل می‌گیرد که به آزادسازی ارزش‌ها در انسان‌ها کمک می‌کنند. هسته اصلی توسعه اقتصادی مدرن، افزایش مستمر پتانسیل انسانی و ایجاد یک محیط تجاری مساعد است که تحت‌تأثیر سیاست‌ها و نهادهایی قرار دارد که به شکوفایی ارزش‌های نهفته در انسان‌ها کمک می‌کنند. با این فرمول، هند به‌عنوان‌مثال تقریباً فقر شدید را در نیم‌قرن گذشته به طور کامل از بین برده است.

بهبودها در بهداشت، آموزش و علم و فناوری سوختی برای موتور تولید پیشرفت‌های مادی هستند. صرف‌نظر از پیری و کوچک‌شدن جمعیت، جوامع همچنان می‌توانند از پیشرفت‌های سراسری در این زمینه‌ها بهره‌مند شوند. جهان هرگز به‌اندازه امروز به طور گسترده تحت آموزش قرار نگرفته است و باتوجه‌به دستاوردهای عظیمی که از آموزش برای جوامع و خود کارآموزان حاصل می‌شود، هیچ دلیلی وجود ندارد که انتظار داشت افزایش آموزش، علی‌رغم پیری و کاهش جمعیت متوقف شود.

بهبودهای چشمگیر در حوزه بهداشت و آموزش در سرتاسر جهان، نشان‌دهنده به‌کارگیری دانش علمی و اجتماعی است؛ ذخیره‌ای که به لطف تحقیق و نوآوری انسان به طور مداوم در حال پیشرفت بوده است. آن انگیزه اکنون متوقف نخواهد شد. حتی یک جهان مسن و خالی از جمعیت می‌تواند به طور فزاینده‌ای ثروتمند شود. بااین‌حال، هنگامی که هرم جمعیتی قدیمی وارونه می‌شود و جوامع تحت کاهش جمعیت بلندمدت به ساختارهای جدیدی روی می‌آورند، مردم باید عادات جدیدی از تفکر، قراردادها و اهداف مشارکتی را توسعه دهند.

سیاست‌گذاران باید قوانین جدیدی را برای توسعه در میان کاهش جمعیت بیاموزند. فرمول اساسی برای پیشرفت مادی یعنی به‌دست‌آوردن پاداش‌های منابع انسانی تقویت شده و نوآوری تکنولوژیک از طریق یک فضای کسب‌وکار مطلوب - یکسان خواهد بود. اما ریسک‌ها و فرصت‌های پیش روی جوامع و اقتصادها با کاهش جمعیت تغییر خواهد کرد و در پاسخ، دولت‌ها باید سیاست‌های خود را باتوجه‌به واقعیت‌های جدید تنظیم کنند.

انتقال اولیه به کاهش جمعیت، بدون شک تغییرات دردناک و سختی را در پی خواهد داشت.

در جوامع در حال کاهش جمعیت، برنامه‌های اجتماعی «پرداخت به‌موقع» امروزی برای مستمری ملی و مراقبت‌های بهداشتی سالمندان با کاهش جمعیت کار می‌توانند شکست بخورند؛ زیرا جمعیت کار کاهش می‌یابد و تعداد درخواست‌کنندگان سالمند به‌شدت افزایش می‌یابد.

 
اگر الگوهای کاری و هزینه‌کرد خاص سنی امروز ادامه یابد، کشورهای سالخورده و در حال کاهش جمعیت از پس‌انداز لازم برای سرمایه‌گذاری در رشد یا حتی جایگزینی زیرساخت‌ها و تجهیزات قدیمی محروم خواهند بود. به طور خلاصه، مشوق‌های کنونی به‌شدت برای ورود به دوران کاهش جمعیت ناهماهنگ هستند، اما اصلاحات سیاستی و واکنش‌های بخش خصوصی می‌توانند به تسریع تغییرات لازم کمک کنند. برای انطباق موفقیت‌آمیز با دنیای خالی از جمعیت، دولت‌ها، مشاغل و افراد باید به مسئولیت و پس‌انداز اهمیت دهند. برای پروژه‌های سرمایه‌گذاری - چه دولتی و چه خصوصی - حاشیه خطا کمتر خواهد بود و دیگر نمی‌توان به افزایش تقاضا از یک جامعه درحال‌رشد از مصرف‌کنندگان یا مالیات‌دهندگان اتکا کرد.

با افزایش طول عمر و حفظ سلامتی در سال‌های پیری، مردم دیرتر بازنشسته خواهند شد. مشارکت اقتصادی داوطلبانه در سنین بالاتر، یادگیری مادام‌العمر را ضروری خواهد کرد. هوش مصنوعی ممکن است در این زمینه یک شمشیر دو لبه باشد. اگرچه هوش مصنوعی ممکن است پیشرفت‌هایی در بهره‌وری ارائه دهد که جوامع در حال کاهش جمعیت نمی‌توانستند آن‌ها را مدیریت کنند، اما همچنین می‌تواند جایگزینی افرادی را که مهارت‌های ناکافی یا قدیمی دارند، تسریع بخشد.

بیکاری بالا نیز ممکن است در جوامع در حال کاهش جمعیت و کمبود نیروی کار تبدیل به یک مشکل شود. دولت‌ها و جوامع باید اطمینان حاصل کنند که بازارهای کار انعطاف‌پذیر باشند؛ به این معنا که موانع ورود را کاهش دهند، از تغییرات شغلی و جابه‌جایی‌ها که به افزایش پویایی کمک می‌کند استقبال کنند، تبعیض سنی را حذف کنند و اقدامات دیگری را باتوجه‌به ضرورت افزایش بهره‌وری نیروی کار در حال کاهش انجام دهند. برای ترویج رشد اقتصادی، کشورها به پیشرفت‌های علمی و نوآوری‌های فناوری حتی بیشتری نیاز خواهند داشت.

رونق و رفاه در یک دنیای در حال کاهش جمعیت، به اقتصادهای باز بستگی خواهد داشت: تجارت آزاد در کالاها، خدمات و بخش مالی برای مقابله با محدودیت‌هایی که جمعیت‌های روبه‌کاهش به وجود می‌آورند، در اینجا مهم است. همان‌طور که نیاز به استعدادهای خاص شدیدتر می‌شود، جابه‌جایی افراد هم اهمیت اقتصادی جدیدی پیدا خواهد کرد. در سایه کاهش جمعیت، مهاجرت حتی بیشتر از امروز اهمیت خواهد یافت. بااین‌حال، همه جوامع سالخورده قادر به جذب مهاجران جوان یا تبدیل آنها به شهروندان وفادار و مولد نیستند و همه مهاجران نمی‌توانند به طور مؤثر در اقتصادهای پذیرنده و میزبان مشارکت کنند؛ به‌ویژه باتوجه‌به فقدان شدید مهارت‌های اساسی که مشخصه بسیاری از جمعیت‌های جهان به‌سرعت در حال رشد است.

استراتژی‌های مهاجرتی عمل‌گرایانه در نسل‌های آینده به جوامع در حال کاهش جمعیت با تقویت نیروی کار، پایه‌های مالیاتی و هزینه‌های مصرفی آنها کمک خواهد کرد. درعین‌حال کشورهای مبدأ مهاجران نیز از طریق ارسال پول‌های قابل‌توجه بهره‌مند می‌شوند. با کاهش جمعیت، دولت‌ها باید برای جذب مهاجران رقابت کنند و پاداش‌های بیشتری برای جذب استعدادهای خارجی در نظر گرفته شود. ایجاد سیاست‌های مهاجرتی رقابتی و مناسب و تأمین حمایت دولتی از آن‌ها، یک وظیفه بزرگ برای دولت‌های آینده خواهد بود، اما این تلاشی است که ارزش آن را دارد.

 

ژئوپلیتیک جمعیت‌شناختی

کاهش جمعیت نه‌تنها نحوه برخورد دولت‌ها با شهروندان خود را تغییر خواهد داد، بلکه نحوه برخورد آنها با یکدیگر را تغییر خواهد داد. کاهش جمعیت بشر به طور اجتناب‌ناپذیری توازن قدرت کنونی جهان را تغییر خواهد داد و فشارهایی به نظام جهانی موجود وارد خواهد کرد. برخی از راه‌هایی که در آنها این تغییرات اتفاق خواهد افتاد، امروز به‌راحتی قابل‌پیش‌بینی است. یکی از واقعیت‌های جمعیتی درباره نسل آینده این است که تفاوت‌های رشد جمعیت منجر به تغییرات سریع در اندازه نسبی مناطق عمده جهان خواهد شد.

جهان فردا، بسیار آفریقایی‌تر خواهد بود؛ اگرچه حدود یک‌هفتم جمعیت جهان امروز در جنوب صحرای آفریقا زندگی می‌کنند، این منطقه تقریباً یک‌سوم کل تولدها را تشکیل می‌دهد؛ بنابراین، سهم آن از نیروی کار و جمعیت جهان در نسل آینده به‌شدت افزایش خواهد یافت، اما این لزوماً به این معنا نیست که «قرن آفریقایی» در پیش است. در دنیایی که تولید ناخالص سرانه بین کشورها می‌تواند به‌اندازه‌ای تا ۱۰۰ برابر متفاوت باشد، سرمایه انسانی - نه صرفاً تعداد جمعیت - به طور قابل‌توجهی بر قدرت ملی تأثیرگذار است و چشم‌انداز سرمایه انسانی در صحرای بزرگ آفریقا، همچنان ناامیدکننده باقی مانده است. آزمون‌های استاندارد نشان می‌دهد که ۹۴ درصد از جوانان در آن منطقه حتی مهارت‌های اولیه را ندارند. اگرچه منطقه صحرای آفریقا در سال ۲۰۵۰ دارای نیروی کار بسیار زیادی خواهد بود، اما تعداد کارگران آن با مهارت‌های پایه ممکن است در آنجا چندان بیشتر از تعداد کارگران با مهارت‌های پایه در روسیه در همان سال نباشد.

هند اکنون پرجمعیت‌ترین کشور جهان است و در مسیر رشد خود حداقل برای چند دهه دیگر قرار دارد. جمعیت‌شناسی آن تقریباً تضمین می‌کند که این کشور در سال ۲۰۵۰ یک قدرت پیشرو خواهد بود، اما رشد هند به دلیل آسیب‌پذیری منابع انسانی به خطر افتاده است. هند دارای کادری در سطح جهانی از دانشمندان، تکنسین‌ها و فارغ‌التحصیلان نخبه است؛ اما هندی‌های معمولی تحصیلات ضعیفی دارند. شگفت‌انگیز است که امروز از هر هشت جوان در هند، هفت نفر حتی از مهارت‌های پایه نیز برخوردار نیستند؛ این موضوع ناشی از ثبت‌نام پایین و کیفیت عموماً ضعیف مدارس ابتدایی و متوسطه‌ای است که در دسترس افراد خوش‌شانس برای تحصیل قرار دارد. مشخصات مهارتی برای جوانان چینی دهه‌ها و شاید نسل‌ها جلوتر از جوانان امروز هند است. بعید است هند از نظر تولید سرانه یا حتی در کل تولید ناخالص داخلی برای مدت بسیار طولانی از چین در حال کاهش جمعیت پیشی بگیرد. شراکت در حال شکل‌گیری میان چین، ایران، کره شمالی و روسیه به‌شدت در تلاش است تا نظم غربی تحت رهبری ایالات متحده را چالش بکشد. این کشورهای تجدیدنظرطلب دارای رهبرانی هستند که ظاهراً به اهداف بین‌المللی خود اطمینان دارند، اما جزرومد جمعیتی، مخالف آنهاست.

چین و روسیه سال‌هاست که جوامع زیر سطح جایگزینی هستند و هر دو اکنون با نیروی کار و جمعیت روبه‌کاهش مواجه‌اند. جمعیت ایران نیز بسیار کمتر از سطح جایگزینی است. داده‌های جمعیت کره شمالی همچنان محرمانه است، اما نگرانی عمومی «کیم جونگ اون» دیکتاتور در اواخر سال گذشته در مورد نرخ زادوولد ملی نشان می‌دهد که رهبر کره شمالی از وضعیت جمعیتی این کشور خوشحال نیست.

تعداد رو به کاهش جمعیت روسیه و مشکلات ظاهراً غیرقابل‌حل آن با سلامت عمومی و تولید دانش، چندین دهه است که قدرت اقتصادی نسبی این کشور را کاهش داده است، بدون اینکه چرخشی در چشم‌انداز آن وجود داشته باشد. سقوط شدید نرخ زادوولد در چین، به طور اجتناب‌ناپذیری نیروی کار را کاهش خواهد داد و روند پیرشدن جمعیت را تشدید خواهد کرد. نسل بعدی به طور آشکاری در حال تبدیل‌شدن به نیمی از نسل پیشین است. این در حالی است که خانواده‌های گسترده چینی که تا کنون اصلی‌ترین شبکه ایمنی اجتماعی کشور بوده‌اند، به‌تدریج تحلیل می‌روند و از هم می‌پاشند. این واقعیت‌های قریب‌الوقوع، هزینه‌های جدید و بی‌سابقه‌ای بر نظام رفاه اجتماعی چین که دیگر آن شکوفایی گذشته را ندارد، تحمیل می‌کند و ممکن است در نهایت به محدودکردن تأمین منابع مالی برای جاه‌طلبی‌های بین‌المللی پکن منجر شود.
مطمئناًً دولت‌های تجدیدنظرطلب با سلاح‌های هسته‌ای می‌توانند خطرات بزرگی را برای نظم جهانی موجود ایجاد کنند. شاهد این نکته مشکلاتی است که کره شمالی با وجود تولید ناخالص داخلی ناچیز ایجاد می‌کند. اما پایه‌های جمعیتی برای قدرت ملی به ضرر تجدیدنظرطلبان نظم جدید در حال تغییر است، به‌طوری که کاهش جمعیت آن‌ها به‌زودی به وقوع خواهد پیوست.

در مورد آمریکا، اصول جمعیت‌شناختی حداقل در مقایسه با رقبا، نسبتاً سالم به نظر می‌رسد. روندهای جمعیتی در مسیر افزایش قدرت آمریکا در دهه‌های آینده است و از تداوم برتری جهانی ایالات متحده حمایت می‌کند. باتوجه‌به تنش‌های داخلی و فشارهای اجتماعی که امروزه آمریکایی‌ها از آن رنج می‌برند، این مزیت‌های بلندمدت آمریکا ممکن است شگفت‌انگیز باشد. اما آنها در حال حاضر توسط ناظران و بازیگران خارج از کشور موردتوجه قرار گرفته‌اند. اگرچه ایالات متحده یک جامعه زیر سطح جایگزینی است، اما نرخ زادوولد آن بالاتر از هر کشور شرق آسیایی و تقریباً تمام کشورهای اروپایی است. باتوجه‌به ورودی‌های قوی مهاجرتی به آمریکا، روندهای زادوولد ضعیف این کشور، آمریکا را در مسیر جمعیتی بسیار متفاوت از بسیاری دیگر از جوامع مرفه غربی قرار می‌دهد؛ به‌طوری‌که پیش‌بینی می‌شود آمریکا تا سال ۲۰۵۰، همچنان شاهد رشد جمعیت و نیروی کار و همچنین پیرشدن متوسط جمعیت باشد.

به لطف مهاجرت، ایالات متحده تا حد زیادی در مسیری قرار دارد که سهم فزاینده‌ای از نیروی کار، جوانان و استعدادهای با تحصیلات عالی در جهان ثروتمند را به خود اختصاص دهد. ادامه ورود مهاجران با مهارت بالا نیز به این کشور مزیت بزرگی می‌دهد. هیچ جمعیتی در جهان وجود ندارد که بهتر از آمریکا قادر باشد پتانسیل جمعیتی را به قدرت ملی تبدیل کند و به نظر می‌رسد که این برتری جمعیتی حداقل به همان اندازه در سال ۲۰۵۰ باقی خواهد ماند. در مقایسه با سایر رقبا، جمعیت آمریکا امروز عالی به نظر می‌رسد و ممکن است فردا حتی بهتر به نظر برسد؛ لذا باید بر حمایت مداوم عمومی از مهاجرت تأکید شود. آمریکا همچنان مهم‌ترین استثناء ژئوپلیتیکی برای کاهش جمعیت آینده است.

کاهش جمعیت نیز به روش‌های غیرقابل‌پیش‌بینی توازن قوا را به هم خواهد زد. دو متغیر ناشناخته، برجسته‌تر از سایر عوامل عبارتند از اینکه جوامع در حال کاهش جمعیت، چقدر سریع و ماهرانه با شرایط جدید و ناآشنای خود سازگار خواهند شد و اینکه کاهش مداوم جمعیت، چگونه ممکن است بر اراده ملی و روحیه مردم تأثیر بگذارد. هیچ‌چیز تضمین نمی‌کند که جوامع با موفقیت از تلاطم ناشی از کاهش جمعیت عبور کنند. تاب‌آوری اجتماعی و انسجام اجتماعی مطمئناً می‌تواند این انتقال‌ها را تسهیل کند، اما برخی از جوامع، قطعاً نسبت به سایرین کمتر انعطاف‌پذیر و منسجم هستند. کشورها برای دستیابی به پیشرفت‌های اقتصادی و اجتماعی علی‌رغم کاهش جمعیت نیاز به اصلاحات اساسی در نهادهای دولتی، بخش شرکتی، سازمان‌های اجتماعی و هنجارها و رفتارهای شخصی نیازمند هستند؛ اما برنامه‌های اصلاحی که کمتر قهرمانانه هستند، در دنیای کنونی همواره با شکست مواجه می‌شوند و این شکست‌ها ناشی از برنامه‌ریزی ضعیف، رهبری ناکارآمد و سیاست‌های پیچیده است.

اکثر قریب به اتفاق تولید ناخالص داخلی جهان امروز، توسط کشورهایی ایجاد می‌شود که یک نسل دیگر با کاهش جمعیت مواجه خواهند شد. جوامع در حال کاهش جمعیت که نتوانند به موقع تغییر مسیر دهند، بهای سنگینی خواهند پرداخت. این جوامع در مرحله اول با رکود اقتصادی و سپس احتمالاً با بحران‌های مالی و اجتماعی مواجه خواهند شد. اگر تعداد کافی از جوامع در حال کاهش جمعیت نتوانند به موقع تغییر مسیر دهند، مشکلات آن‌ها می‌تواند اقتصاد جهانی را نیز تحت‌تأثیر قرار دهد. سناریوی کابوس‌وار، وجود منطقه‌ای از کشورهای اقتصادی مهم اما در حال کاهش جمعیت خواهد بود که بخش عمده‌ای از تولید جهانی را تشکیل می‌دهند و به واسطه ناامیدی، اضطراب و مقاومت در برابر اصلاحات، در رکود یا افول دائمی گرفتار شده‌اند. حتی اگر جوامع در حال کاهش جمعیت در نهایت با شرایط جدید خود با موفقیت سازگار شوند، همان‌طور که می‌توان انتظار داشت، هیچ تضمینی وجود ندارد که آنها این کار را در جدول زمانی که روندهای جدید جمعیت اکنون ایجاب می‌کند، انجام دهند.

پیامدهای امنیت ملی نیز می‌تواند حیاتی باشد. یک متغیر ناشناخته استراتژیک عظیم درباره دنیای در حال کاهش جمعیت، این است که آیا پیرشدن فراگیر، نرخ زادوولد ضعیف و کاهش مداوم جمعیت بر آمادگی این جوامع برای دفاع از خود و تمایل آنها به تحمل خسارات در این روند تأثیر خواهد گذاشت یا خیر. با وجود تمام نوآوری‌های نجات‌بخش نیروی کار که چهره جنگ را تغییر می‌دهند، هنوز هیچ جایگزینی در جنگ برای بدن‌های گرم و آسیب‌پذیر وجود ندارد.

دفاع از کشور نمی‌تواند بدون فداکاری و گاهی اوقات بذل جان انجام شود؛ اما خودمختاری، خودشکوفایی و جستجوی آزادی شخصی، عامل اصلی «فرار از خانواده» در دنیای ثروتمند امروز است. اگر تعهد به تشکیل خانواده به‌عنوان یک مطالبه سخت تلقی می‌شود، تا چه اندازه نیاز به فداکاری و از خودگذشتگی برای مردم وجود خواهد داشت؟ از سوی دیگر، این امکان نیز وجود دارد که بسیاری از افراد - به‌ویژه مردان جوان - با پیوندها و تعهدات خانوادگی کم، ریسک گریزی کمتری داشته باشند و همچنین به دنبال نوعی خاصی از جامعه و تشنه تعلق و احساس هدفی باشند که خدمت سربازی ممکن است به آنها ارائه دهد.

همچنین تحمل تلفات در کشورهای در حال کاهش جمعیت، ممکن است به‌شدت تحت‌تأثیر شرایط پیش‌بینی‌نشده و مقطعی قرار بگیرد و نتایج شگفت‌انگیزی به همراه داشته باشد. تهاجم روسیه به اوکراین نمونه‌ای از این موضوع را ارائه داده است. هر دو کشور در آستانه تهاجم، نرخ تولد بسیار پایینی داشتند. هم حمله‌کننده خودکامه و هم مدافع دموکرات، ثابت کرده‌اند که حاضرند در جنگی که اکنون به سال سوم خود می‌رسد، تلفات سنگینی را تحمل کنند.

چین شاید بزرگ‌ترین علامت سؤال را در خصوص کاهش جمعیت و تمایل به جنگ ایجاد کند. به دلیل سیاست یک فرزندی که به طرز بی‌رحمانه‌ای برای دهه‌ها در این کشور اجرایی شد و همچنین کاهش غیرمنتظره زادوولد پس از تعلیق این برنامه تقریباً ده‌ساله، قدرت نظامی چین به‌ناچار عمدتاً توسط جوانانی که بدون خواهر و برادر تربیت شده‌اند، تأمین خواهد شد. در این شرایط، یک واقعه با تلفات گسترده می‌تواند عواقب ویرانگری برای خانواده‌ها در سراسر کشور به همراه داشته باشد و ممکن است کل دودمان کشور را به باد دهد. این معقول است که برآورد کنیم چین در برابر یک تهاجم خارجی به‌شدت بجنگد، اما این تحمل تلفات، ممکن است شامل ماجراجویی‌ها خارجی که به بن‌بست می‌رسند، نشود. اگر چین به‌عنوان‌مثال تصمیم بگیرد که یک عملیات پرهزینه علیه تایوان را آغاز کند و سپس بتواند آن را ادامه دهد، جهان چیز تلخی درباره آنچه ممکن است در دوران کاهش جمعیت پیش‌رو باشد، خواهد آموخت.

 

یک فصل جدید

دوران کاهش جمعیت نزدیک است. پیری چشمگیر و کاهش نامشخص جمعیت بشر - در نهایت در مقیاس جهانی - پایان یک فصل خارق‌العاده از تاریخ بشر و آغاز فصل دیگری است که احتمالاً کمتر از فصل قبل از آن خارق‌العاده نیست. کاهش جمعیت بشریت را به طرز عمیقی تغییر خواهد داد. احتمالاً به روش‌های متعددی که جوامع هنوز به آن‌ها فکر نکرده‌اند و ممکن است هنوز در موقعیتی برای درک آن نباشند. بااین‌حال، با وجود تغییرات قابل‌توجهی که پیش روست، مردم می‌توانند انتظار تداوم مهم و شاید اطمینان بخشی را نیز داشته باشند.

بشریت قبلاً فرمولی برای ریشه‌کن‌کردن کمبود مواد و مهندسی رفاه روزافزون یافته است. این فرمول می‌تواند صرف‌نظر از اینکه جمعیت‌ها افزایش یا کاهش یابند، کارساز باشد. پیشرفت مداوم مادی به لطف یک سیستم همکاری انسانی صلح‌آمیز و عمیق، وسیع و به طرز غیرقابل‌تصوری پیچیده، ممکن شده است و این سیستم عمدتاً مبتنی بر بازار به توسعه خود از دوران کنونی به دوران بعدی ادامه خواهد داد. اراده انسانی - نیروی محرکه‌ای که پشت کاهش‌های جهانی زادوولد در امروز قرار دارد - به همان اندازه که امروز قدرت دارد، در فردا نیز نیرویی قوی خواهد بود.

بشریت بر کره زمین چنبره زده است، کیهان را کاوش می‌کند و به بازآفرینی خود ادامه می‌دهد؛ زیرا انسان مخترع‌ترین و سازگارترین موجود کره زمین است. اما برای کنارآمدن با پیامدهای ناخواسته آینده خانواده و انتخاب‌های مربوط به باروری که امروزه انجام می‌شود، بیش از اندکی خلاقیت و سازگاری لازم است.

[1] . NICHOLAS EBERSTADT
[2] . Henry Wendt
[3] . Jesús Fernández Villaverde
[4] . Luis Rosero-Bixby
[5] . Lant Pritchett

/ انتهای پیام / 

پرونده ها