گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ همه ما هر روز صفحههای اینستاگرامی خوش رنگ و لعاب زنان بلاگری را میبینم که همیشه در بهترین حالت خود هستند؛ افرادی که از نظر ظاهری، ایدهآل بخشی زیادی از زنان جامعه به حساب میآیند. زنان هم سعی میکنند زندگی خود را شبیه بلاگرها کنند. علاوه بر بلاگرها، دسته دیگری از زنان در اینستاگرام کسبوکاری مجازی راه انداختهاند. این دو الگو از حضور پررنگ و فعال زنان در فضای مجازی باعث شده است که زنان دیگر هم دنبال این باشند تا در یکی از این الگوها خود را تعریف کنند تا بتوانند به درآمد برسند. یکی از مهمترین دلایلی که زنان به بلاگرها و داشتن کسبوکار مجازی گرایش دارند، موفقیت مالی و درآمدی است که آنها از فضای مجازی دارند و باعث میشود که زنان دیگر، احساس کنند که با فعالیت در فضای مجازی میتوانند به موفقیت مالی برسند. اما آیا این درآمد داشتن در فضای مجازی به این معنی است که زنان در ساختار رسمی اقتصاد کشور هم نقش دارند؟ یا صرفاً نقش حاشیهای دارند و در عمق اقتصاد، همچنان نقش زنان در کمترین حد است. درباره این سؤال که آیا حضور زنان در فضای مجازی در چه سطح است، ما پای حرفها و بحثهای فاطمه علمدار - دکتری جامعهشناسی - و زهرا اردکانی فرد - دکتری علوم ارتباطات - نشستهایم. شرح این گپ و گفت را در ادامه میخوانید.
انواع مشاغل مجازی زنانه
این روزها فضای مجازی تبدیل به بخش جدانشدنی از زندگی بشر شده و همین قرابت، به اشتغال زنان رنگ و بوی جدیدی بخشیده است. زنان بهعنوان بخشی از کنشگران فضای مجازی، از این فرصت برای حضور اقتصادی و بهرهورانه استفاده کرده و در قامت بلاگر، فروشنده، تولیدکننده یا هر موقعیت تجاری و شغلی دیگر حاضر میشوند. البته کنشها و رفتارها پیرامون حضور زنان، صورتهای مختلفی دارد. نظر شما درباره اصل این حضور و تصویر برآمده از آن چیست؟
اردکانی فرد: برای ورود به بحث، ابتدا باید یک دستهبندی کلی را بیان کنیم. افراد در فضای مجازی تولیدکننده یا مصرفکننده هستند؛ در نتیجه، ما در فضای کسبوکار مجازی با دو دسته از زنان مواجهه هستیم: زنان بهمثابه تولیدکننده و زنان بهمثابه مصرفکننده. برای حضور زنان بهمثابه تولیدکننده، در فضای مجازی پنج گروه وجود دارند: دسته اول، صاحبانِ کسبوکارهای مبتنی بر تولید محصول مانند فروش زیورآلات و لباس و صنایع دستی و پکیجهای آموزشی حوزههای مختلف و... هستند. این افراد کسبوکار مبتنی بر تولید محصول در فضای مجازی را از آن خود کردهاند.
دسته دوم، کسبوکارهای مجازی زنان مبتنی بر فروش کالا است. یعنی خود فرد، محصولی را تولید نکرده، بلکه فروشگاهی در فضای مجازی دارد. صاحبان این صفحات، محصول مشخصی را از تولیدی گرفته و در فروشگاههای خود، محصول را میفروشند. دسته سوم، کسبوکارهای مجازی مبتنی بر ارائه خدمات است. خدماتی مانند سفر، گردشگری، پزشکی، ورزشی و... در این دسته میگنجد. مثال ملموس این دسته، مامایی است که در صفحه اینستاگرامی خود به زنان مشاورههای پزشکی میدهد، یا زنانی که در حوزه ورزشی و اصلاح بدن برنامه میدهند. دسته دیگری از کسبوکارها، مبتنی بر آموزش هستند. آموزش در این فضا داری دو نوع است. بعضی از این آموزشها، دانشی هستند. یعنی افراد دانشهایی مانند فیزیک، شیمی، زیستشناسی و جامعهشناسی را آموزش میدهند. دسته دیگر، آموزشهای مهارتی یا هنری را منتقل میکنند. یعنی کارهایی مانند گلدوزی، بافتنی و...را آموزش میدهند. دسته پنجم که به نظر من بزرگترین بخش از کسبوکارهای مجازی زنان را تشکیل میدهد و نکات خاص و جالبی حول آنها وجود دارد، کسبوکارهای مبتنی بر تبلیغات هستند و بیشتر زنان در این حوزه کار میکنند.
دسته آخر، بلاگرهایی هستند که هر روز آنها را میبینیم. کسبوکار بلاگرها صرفاً بر پایه تبلیغات است. بلاگرها، تبلیغات محصولات و کار افراد دیگر را انجام میدهند و برای تبلیغی که انجام میدهند، پول دریافت میکنند. البته صرفاً بلاگرها نیستند؛ بلکه واینرها و اینفلوئنسرها نیز در فضای کسبوکار مجازی حضور دارند. همه این افراد شیوه درآمدشان از طریق تبلیغات است. بحث بلاگرها به نظر من بسیار مهم است. چرا که کسبوکار از طریق بلاگری، یک بازار زنانه است. در چهار نوع قبلی کسبوکار در فضای مجازی که بالاتر به آن اشاره کردم، مردان هم حضور پررنگی دارند؛ اما بلاگری، بازاری است که مردان حضور پررنگی در این بازار ندارند و این فضا در دست زنان است. جنس بازار بلاگری خیلی زنانه است. به همین دلیل، پرداختن به کسبوکار زنانه و اقتضائات آن به نظر من نتایج جالبی خواهد داشت.
فضای مجازی، محل عَرضه عرضهها
این تقسیمبندی که ارائه دادم بر اساس بررسیهای انجام شده از کسبوکارهای موجود در فضای مجازی بود. زنان بهمثابه تولیدکننده در این فضا حضور دارند. من رویکرد مثبتی نسبت به فضای کسبوکار مجازی زنان دارم. همانطور که مشاهده میشود، گویا زنان هر ویژگی، توانایی، هنر و... که در درونشان است را در چنین فضائی ارائه میدهند تا دیده بشوند و این فرصت بروز و ظهور در فضای مجازی پیدا شده است و زنان از آن استفاده میکنند. از این وجه، نگاه من به زنان بهمثابه تولیدکننده در فضای مجازی، مثبت است.
گویا زنان هر ویژگی، توانایی، هنر و... که در درونشان است را در چنین فضائی ارائه میدهند تا دیده بشوند و این فرصت بروز و ظهور در فضای مجازی پیدا شده است
در آن سر طیف، حضور زنان در فضای مجازی بهمثابه مصرفکننده است و این یک حالت پارادوکسیکال و تضاد را ایجاد میکند. از یک طرف، زنی که صرفاً بهمثابه مصرفکننده کسبوکارهای فضای مجازی باشد، تبعات منفی این حضور را با خودش حمل میکند. برای مثال، یک زن خود را دائماً با دیگران مقایسه میکند و این باعث میشود که فضای زندگی او به سمت تجملگرایی و مصرفگرایی برود و این هنجارها، احساس نقصان در زنان را تقویت میکنند.
از طرف دیگر، زنی که فشارهای هنجاری ناشی از مصرفگرایی را تحمل میکند، به تلاش بیشتر ترغیب میشود. من امروز بهعنوان فردی که به مدت پنج سال درباره حوزه زنان و فضای مجازی پژوهش و تحقیق کرده، میتوانم بگویم که در سالهای اخیر، رشد انفجاری کسبوکارهای زنان را داشتهایم. بهعبارتدیگر، زنان بیشتری در سالهای اخیر تلاش کردهاند به تبعیت از الگوی زنان بلاگر، صفحه مجازی خودشان را برای کسبوکار راه بیندازند. این زنان در طی چند سال اخیر، زنان دیگری را دیدهاند که با فضای مجازی درآمد دارند و ترغیب شدهاند که با اتکا به تخصص و هنرشان، کسبوکاری داشته باشند.
من برای رساله دکتریام با موردی مصاحبه کردم که آرایشگر بود و از طریق صفحه اینستاگرام درآمد زیادی داشت. این خانم در توضیح روند رشد و حضور اقتصادیاش در فضای مجازی به من گفت: «پیش از ورود به فضای اینستاگرام، من آدم تلاشگری نبودم و زمانی که وارد فضای اینستاگرام شدم، متوجه شدم که افراد دیگر چقدر تلاش میکنند تا کارشان رشد کنند! بنابراین ترغیب شدم که بیشتر تلاش کنم و کارم را گسترش بدهم.» من میخواهم به این نکته برسم که احساس میکنم زنان بهمثابه مصرفکننده، تحتتأثیر این فضای مصرفکنندگی قرار میگیرند و بهمرورزمان تلاش میکنند تا تولیدکننده شوند. به همین دلیل است که مصرفکنندگان تبدیل به تولیدکننده میشوند و فضای کسبوکار برای خود در اینستاگرام راه میاندازند.
هر فعال مجازی، بلاگر نیست
من هم با صحبت شما موافق هستم. موجی که در فضای مجازی به راه افتاد، باعث شد تا میل زنان به راهاندازی کسبوکار، درآمدزایی و رسیدن به وضعیت استقلال اقتصادی بیشتر شود. زنان از همین جا تبدیل به تولیدکننده شدند، اما درآمد اقتصادی داشتن، یک وجه این حضور و فعالیت است. اگر بخواهیم واقعیتر موضوع را بررسی کنیم، باید وجه دیگر ماجرا را هم ببینیم. همانطور که شما اشاره کردید، هماکنون تعداد زیادی از زنان با موج به راه افتاده در فضای مجازی همراه شدهاند و تلاش کردهاند که با کمک بستر به وجود آمده، کسبوکار خود را راه بیندازند. اما تعداد کسانی که موفق شده و توانستهاند از کسبوکار مجازی، درآمد قابلتوجهی به دست بیاورند، به نسبت تعداد همه کسانی که وارد فضای کسبوکار مجازی شدهاند و تجربه ناموفقی را پشت سر گذاشتهاند، عدد قابلتوجهی نیست. احتمالاً زنان موفق از مواهبی برخوردار بودهاند که به جایگاه درآمدزایی برسند. برای مثال، پشتوانه مالی خوبی داشتهاند یا یک نوع رفتار فردی خاصی داشتهاند که شامل حاشیه یا حتی هنجارشکنی جدیدی شده یا بههرحال مسئلهای بوده که باعث تمایز و دیدهشدن صفحهشان شده است. من نگران آن عده زیادی هستم که با کولهباری از تجربیات ناموفق، از اینستاگرام و بازارِ مجازی خارج میشوند. عدهای که شکست خوردهاند، دچار نوعی احساسات و غلبه حالات روانی میشوند که بازخورد روانی و اجتماعی منفی در میان اقشار مختلف زنان به وجود میآورد. برای مثال، حسرت خوردن زنان نسبت به کسبوکارهای مجازی موفق دیگر زنان که تلاش میکنند از آنها پیروی کنند تا موفق شوند، اما نتیجه عکس میدهد. این جریانِ تقلید و نتیجه عکسگرفتن، امروزه در اختلافات خانوادگی مانند طلاق، دعواها و... هم نقش پر رنگی ایفا میکند که ریشه در تغییر شخصیت زنان در اثر مواجهه با بستر مجازی دارد. یعنی باید دو طرف قضیه را بررسی کرد نه صرفاً روایت طرف برنده...
اردکانی فرد: درباره نکتهای که گفتید، به نظر من در کسبوکارهای مجازی مردان و زنان دستهبندی خاصی وجود دارد. گروهی از افرادی که کسبوکار مجازی دارند، به فالوورهای زیادی دست پیدا میکنند و درآمدهای عجیب و نجومی دارند. گروهی دیگر که طیف میانی هستند، بین ۱۰ هزار تا ۱۰۰ هزار فالوور دارند و از کسبوکارشان درآمد متوسطی دارند. گروه سوم هم آدمهای شکستخوردهای هستند که کسبوکارشان رونق نگرفته است و محکوم به شکست و ضرر شدهاند. من فکر میکنم که استاندارد شما برای کسب درآمد، گروه اول است. در صورتبندی نگاه شما، افراد چون به درآمد نجومی نرسیدهاند، شکست خوردهاند؛ اما به نظر من، اصل ماجرا این است که عمده زنانی که کسبوکار مجازی دارند، در طیف میانی قرار گرفتهاند و بدون حاشیه و انجام کارهای عجیبوغریب، به درآمدزایی رسیدهاند. در حال حاضر تعداد زیادی از صفحهها هستند که سه هزار فالوور دارند و به درآمد متوسطی هم رسیدهاند. از نظر من کسب درآمد میانه، سرمایه خاص و فضای تبلیغاتی عجیبوغریبی نمیخواهد و تقریباً دستیافتنی است. یعنی هر زنی میتواند با آموزشدیدن و رعایت قوانین پلتفرمها، درآمد میانهای از کسبوکار مجازی خود داشته باشد.
فضایی کمتر مردانه و بیشتر زنانه
من فکر میکنم افرادی که در سطح میانی کسبوکار مجازی هستند، الگوی درآمد نجومی را برای خود در نظر دارند و این یعنی افرادی که درآمد متوسطی از کسبوکار مجازیشان دارند، تلاش میکنند به جایی برسند که درآمد نجومی داشته باشند. افرادی که بر اساس تقسیمبندی شما در سطوح دو و سه قرار گرفتهاند، به طرز ناشیانهای رفتارهایی را به نمایش میگذارند که شبیه به افراد سطح یک دیده شوند. این اتفاق، منشأ بروز آسیبهای طبقاتی در جامعه زنان است. آسیبهای طبقاتی که روی اختلافهای فرهنگی و اقتصادی سوار میشود.
اردکانی فرد: بله، این موضوع وجود دارد و در بلاگری، این جریان پررنگتر است.
علمدار: بحثهای خوب و مهمی مطرح شد. البته ما در فضای مطالعاتی، آمار دقیقی از میزان ورود زنان به فضای کسبوکارهای مجازی و میزان موفقیت آنها نداریم و فقط حدس و گمانهای خود را بیان میکنیم. ما در نقش پژوهشگر، تنها حدسهایمان را درباره حضور زنان در فضای مجازی را بررسی میکنیم. برای نمونه، گرداننده اصلی برخی از صفحهها مشخص نیست؛ اینکه یک دختر ۱۳ساله یا پیرزنی ۷۰ساله یا حتی پسر جوانی صاحب صفحه است، معلوم نیست. در فضای مجازی، دیتاها قطعی نیستند؛ بنابراین وقتی درباره کاهش یا افزایش ورود زنان به کسبوکارهای مجازی، صحبتها و بحثهایی میشود، کاملاً قابلنقد هستند. با علم به وضعیت جهل و ناتوانی و محدودیتهایی که در آن گیر کردهایم، کشف و ارائه آمار، دشوار است.
گرداننده اصلی برخی از صفحهها مشخص نیست؛ اینکه یک دختر ۱۳ساله یا پیرزنی ۷۰ساله یا حتی پسر جوانی صاحب صفحه است، معلوم نیست. در فضای مجازی، دیتاها قطعی نیستند؛ بنابراین وقتی درباره کاهش یا افزایش ورود زنان به کسبوکارهای مجازی، صحبتها و بحثهایی میشود، کاملاً قابلنقد هستند.
نکته دیگر، بحث امر زنانه و امر مردانه است. شما اشاره کردید که زنها تحتتأثیر کسبوکار موفق مجازی دیگران دچار احساسات منفی میشوند. گویا فریب فضای مجازی را میخورند و تحتتأثیر آن فضا قرار میگیرند و این روی زندگی واقعیشان نیز تأثیر میگذارد. مسئله این است که آیا این اتفاق، امری زنانه است؟ بهعبارتدیگر آیا مردانی وجود ندارند که تحتتأثیر یا فریب فضای مجازی قرار بگیرند؟ قطعاً مردان هم تحتتأثیر فضای مجازی قرار میگیرند. چون مسئله فضای مجازی، مسئله زنانه و مردانهای نیست. مگر اینکه بخواهیم این موضوع که زنان عقلانیت کمتری دارند و احساساتی هستند و زودتر فریب میخورند را پیشفرض قرار بدهیم. من قطعاً با این پیشفرض مخالف هستم و فکر نمیکنم که در اینجا کسی باشد که عینک قرن هجدهمی درباره مسائل زیستشناختی را قبول داشته و معتقد باشد که کارکرد مغز زنان با مغز مردان متفاوت است.
باتوجهبه دو مقدمه فوق، زمانی که قرار است درباره مسئله کسبوکار زنان در فضای مجازی صحبت کنیم، باید درباره موضوعاتی صحبت کنیم که مسئلهشان زنان هستند. باید ویژگیهای مشترک مسئله فضای مجازی و زنان را بررسی کنیم. موضوعاتی وجود دارد که محدود به یک جنس است. زمانی که جنس زنان با پیشفرض خاص خود وارد فضای مجازی میشوند، چه شرایط خاصی را تجربه میکنند که متفاوت با مردان است؟ باید بر زن ایرانی تمرکز کرد تا فرصتها، تهدیدهایی و چالشهایی که با آن مواجه میشود را به دست آورد.
اگر قرار است با این زاویه دید وارد مسئله شویم، قبل از آنکه به مسئله کسبوکار زنان ایرانی در فضای مجازی بپردازیم، باید وضعیت اقتصادی زنان در کشور را بررسی کنیم. بر اساس دادههای مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۷۵، ۳۹ درصد متخصصان جامعه، زنان بودهاند. این نرخ در طول ۱۵ سال بعد افزایش پیدا کرد و به ۴۴ درصد رسید؛ یعنی در سال ۱۳۹۰، ۴۴ درصد متخصصان کشور، زنان بودند. تعداد زنانی که مدرک دکتری داشتند، در بین سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ افزایش چشمگیری پیدا کرد. بهطوریکه در سال ۱۳۹۷، از هر سه نفری که وارد دوره مقطع دکترا میشدند، دو نفر مرد و یک نفر زن بود. این آمار نشان میدهد که نرخ سرمایه فرهنگی و اجتماعی بهسرعت در میان زنان رشد میکند. اما بر اساس آمار سال ۱۳۹۰، نرخ مشارکت زنان در اقتصاد ایران در بهترین حالت ۱۷ درصد بوده است. این نرخ در سال ۱۳۷۵، ۳۹ درصد بود؛ اما امروزه ۱۷ درصد شده و همچنان هم در حال کاهش است. این آمار از میانگین جهانی خیلی پایینتر است. درحالیکه سرعت رشد سرمایه اجتماعی و فرهنگی زنان در حال افزایش است؛ اما حضور آنها در اقتصاد، ۱۷ درصد است. مشکلی که در اینجا شکل گرفته و مشخص نیست که سیاستگذاران چگونه قرار است این مشکل را حل کنند، این است که سیاستگذار تصور میکند با گذاشتن ترمز جلوی فعالیت اقتصادی زنان یا حضور در دانشگاه و کارهایی از این دست، میتوانند سیاستگذاری زنانه کند که البته بهشدت اشتباه میکند. باید از متخصص زنان در حوزههای مختلف استفاده کرد.
واقعیتهای اقتصادی، مؤثرتر از برساختهای فرهنگی
از طرف دیگر، این جریان را کنار واقعیت خانوادههای ایرانی که معتقدند زن نیازی به کسب درآمد جداگانه ندارد و این وظیفه همسر است که او را تأمین کند، بررسی کنید. یکی از دلایلی که حضور اقتصادی زنان در جامعه ایرانی ضعیف است، بحث نفقه است. در بحث نفقه، مرد تأمینکننده زن است؛ بنابراین اولویتهای استخدامی و کسب درآمد با مردها است. وقتی با این زاویه به زن نگاه میشود، زن با سرمایه اجتماعی و فرهنگی بالا و سرمایه اقتصادی اندک وارد یک زندگی میشود. اگر مرد سرمایه اقتصادی لازم را تأمین نکند و خرج زندگی را ندهد، چه سازوکار قانونی وجود دارد؟ زن باید شکایت کند که همسرش نفقه او را نمیدهد و این مسیر واقعاً تحقیرآمیز و سختی برای زنان است تا به نتیجه برسند.
قطعاً مردان هم تحتتأثیر فضای مجازی قرار میگیرند. چون مسئله فضای مجازی، مسئله زنانه و مردانهای نیست. مگر اینکه بخواهیم این موضوع که زنان عقلانیت کمتری دارند و احساساتی هستند و زودتر فریب میخورند را پیشفرض قرار بدهیم.
من همیشه میگویم که ما از دور به واقعیتهای اجتماعی نگاه میکنیم و در نتیجه، عمق هولناکی قضیه را درک نمیکنیم. زمانی که به دل ماجرا میرویم، میبینیم چقدر همه چیز با تصویر ذهنی ما متفاوت است. زنی که نفقه نمیگیرد، توان لازم برای خرید لباس، امور روزمره، امور پزشکی و... را ندارد. در حقیقت زنی که سرمایه اقتصادی ندارد، برای تأمین نیازهای اولیهاش، نیازمند مرد میشود. حال ممکن است آن مرد به اخلاق پایبند باشد و تمام هزینههای زندگی همسرش را پرداخت کند یا اخلاق را زیر پا بگذارد و از سرمایه اقتصادی بهعنوان ابزار سلطه برای همسر خود استفاده میکند. برای مثال، مرد میگوید تا زمانی که در یک موضوع خاص به حرف من گوش نمیدهی، به تو مستمری یا نفقه تعلق نمیگیرد. این صورتبندی، عقلانی و انسانی نیست. اما در واقعیت، چنین صورتبندی در جامعه وجود دارد. نمیتوانیم درباره مسائل زنان حرف بزنیم، بدون آنکه چند روز به اداره پنجم مهریه نرفته باشیم!
یکی از مشکلاتی که من همواره با فعالین حقوق زن متوسط شهری که خودشان را با زن غربی مقایسه میکنند دارم، این است که با واقعیتها و تلخیهای جامعه آشنا نیستند. این مشکل زن بیحجاب، باحجاب، فقیر، پولدار و... نیست. زنان ایرانی مسئله مشابهی دارند و آن مسئله بحث اقتصادی است. زمانی که مرد، نفقه همسر و فرزندان خود را پرداخت نمیکند، زن باید یک مسیر سخت و طولانی، تحقیرآمیز و پر هزینه را طی کند که علاوه بر این مشکلات، هزینه شکایت و بار روانی این داستان است که زن باید تحمل کند. در این فرایند، زن باید هزینه کند تا هزینه زندگی خود را از مرد بگیرد و مرد هم هزینه زندگی را گردن نمیگیرد. این موارد دست در دست هم میدهد تا زن به این نتیجه برسد که باید یک سرمایه اقتصادی داشته باشد؛ درحالیکه قانون و فرهنگ، چنین مشروعیتی را برای او قائل نیستند. قانون به زن میگوید تو جای مردها را اشغال میکنی و فرهنگ رسمی هم این گزاره را تأیید میکند. اما در فرهنگ غیررسمی، چنین چیزی نیست و جامعه به سمتی میرود که اندیشهاش با اندیشه قانونگذاران متفاوت است.
آغوش باز مجازی برای طردشدههای حقیقی
بر اساس نتایج موج چهارم پیمایش سنجش ارزشها و نگرشهای ایرانیان، ۶۰ درصد پرسششوندگان معتقدند که باید حق طلاق برای زن و مرد برابر باشد و ۷۳ درصد میگویند که باید سهمالارث زن و مرد برابر باشد. این آمار خیلی بالایی است و نشان میدهد که جامعه به جایی رسیده که معتقد است تا برابری اقتصادی اتفاق نیفتد، مشکلات اقتصادی از بین نمیرود. با چنین نگاهی، وقتی فرصت اشتغال برای زنان کم باشد، زنان سعی میکنند از عرصه مجازی و غیررسمی استفاده کنند. زنان در چنین عرصهای، کسبوکارهای مختلف را به راه میاندازند. برای مثال، یک خانم دکتر که عضو هیئتعلمی دانشگاه نمیشود، داشتههای خود را در فضای مجازی و در قبال دریافت هزینه به دیگران ارائه میدهد. یا زنی که قلابدوزی و... بلد هست، هنر خود را در این فضا به فروش میرساند. یا حتی زنی که به خاطره محدودیت، کلاس رقص خود را در فضای مجازی برگزار میکند هم نمونه همین ماجرا است. بنابراین فضایی برای فعالیت مطرودان عرصه رسمی ایجاد میشود.
بر اساس نتایج موج چهارم پیمایش سنجش ارزشها و نگرشهای ایرانیان، ۶۰ درصد پرسششوندگان معتقدند که باید حق طلاق برای زن و مرد برابر باشد و ۷۳ درصد میگویند که باید سهمالارث زن و مرد برابر باشد. این آمار خیلی بالایی است و نشان میدهد که جامعه به جایی رسیده که معتقد است تا برابری اقتصادی اتفاق نیفتد، مشکلات اقتصادی از بین نمیرود.
البته نکات من به این معنا نیست که هر کسی که در این عرصه کار میکند، قطعاً چنین وضعیتی دارد؛ بلکه افرادی هستند که بهاجبار چنین کارهایی میکنند. میخواهم بگویم که موج رغبت به فضای مجازی، ریشههای عینی و واقعی در وضعیت اجتماعی دارد. نهتنها در ایران، بلکه در همه کشورها چنین ریشههایی وجود دارد. منظور من در اینجا، صرفاً وضعیت اکنون ایران است. باتوجهبه واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی که وجود دارد، موج رغبت به فضای مجازی اتفاق میافتد؛ اما همچنان هیچ آمار قابل اتکایی درباره اینکه این موج در بیشتر زنان یا مردان است، وجود ندارد. تصور ما در اینجا صرفاً در بخش زنانه ماجراست و این مطالبی که گفتم، بررسی وضعیت زنان بوده است. به بیان واضحتر، بخشی از زنانی که در فضای مجازی هستند، به خاطره محدودیت و بهاجبار در این بستر حضور پیدا میکنند.
البته هزینه بودن در فضای مجازی، خیلی کمتر از بودن در فضای واقعی است؛ اما چالش اصلی این است که فضای مجازی، فضای ناامنی است و هر لحظه امکان دارد که پلتفرمهای خارجی فیلتر شوند و پلتفرمهای داخلی هم که چندان قدرتمند نیستند و کارها را لنگ میگذارند. در چنین شرایطی، کسبوکارها با سرعت به زمین میخورند؛ بنابراین به نظر من، بخشی از شکستخوردن کسبوکارها در فضای مجازی به این برمیگردد که افراد، فریب فضای مجازی را میخورند و بخش دیگر آن ریشه در واقعیتهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه دارد.
اردکانی فرد: من با بحث خانم علمدار همراه هستم. اما باید دید زنانی که به هر دلیلی وارد فضای مجازی میشوند، چگونه از آن فضا استفاده میکنند و چه اتفاقاتی را تجربه خواهند کرد؟ از چه مسیرهایی میروند؟ این مسیرها چه چالشها و مشکلاتی دارد؟ در اینجا میخواهم که به مسئله بلاگرها و بازار زنانه بپردازم. همانطور که خانم علمدار هم گفتند، زمانی که میخواهیم به کسبوکار زنان در فضای مجازی بپردازیم، باید درباره مسائل زنان حرف بزنیم.
سنخیت اینستاگرام با روحیات زنانه
نکته من در این بحث، این نیست که فعالیت اقتصادی در بستر مجازی، مختص زنان یا مردان است. از همین حیث گفتیم که زن میتواند در فضای مجازی کنشگر یا موضوع کنش زنانه باشد و از شما هم میخواهم که به این موضوع توجه داشته باشیم تا به بحثهای جنسیتی وارد نشویم. موضوعِ این پرونده، نسبت زن ایرانی و شغل است که طبعاً در تناسب با این موضوع، سهمِ سوژگی و تمرکز بر زنان در این بحثها بیشتر از مردان میشود.
اردکانی فرد: من در سالهای گذشته درباره نسبت زنان و اینستاگرام و دلیل رغبت زنان به این پلتفرم توضیح دادهام. تعداد کاربران زن اینستاگرام از تعداد مردان کاربر این شبکه اجتماعی در دنیا بیشتر است؛ زیرا جنس اینستاگرام، جنس زندگی روزمره است. باتوجهبه محوریت عکس و فیلم در اینستاگرام، این شبکه اجتماعی اساساً رسانه زندگی است و اجازه میدهد تا زندگی را به نمایش بگذارند. از آنجایی که زنان، پیوند وثیقتری با زندگی دارند، ارتباط بیشتری با این رسانه برقرار کردهاند. من همیشه میگویم که گویی فضای مجازی - بهخصوص اینستاگرام - بهنوعی با زنانگی پیوند خورده است و رسانه زنانهتری نسبت به بقیه پلتفرمها است؛ بنابراین زنان نیز از همین پتانسیل استفاده میکنند و پدیده بلاگری شکل میگیرد.
بلاگری شغلی مبتنی بر نمایش زندگی روزمره از صبح تا شب است. بلاگری نقطه تلاقی اشتغال با زندگی روزمره است. حالا این سؤال پیش میآید که چرا بلاگری با زنان ارتباط بیشتری برقرار کرده است؟ دلیل اول اینکه زنان، در طول تاریخ متعلق به حوزه خصوصی بودند و کسی زندگی آنها را نمیدیده و از دغدغهها و نیازهایشان آگاهی نداشته است. مسئله غیبت زنان بهگونهای بوده که برخی از نظریهپردازان بزرگ چون «فروید» میگویند: «زن را نمیشود فهمید.» بلاگری عرصهای است که زنان دغدغهها، نیازها و بخش خصوصی زندگی را به عرصه عمومی میآورند و این فعالیت، هم برای خود زنان و هم برای مخاطب، جذاب است. بخشی از فالوورهای بلاگرهای زن، مردان هستند؛ چراکه مردان نیز میخواهند بدانند دغدغه زنان چیست و نسبت به این مسئله کنجکاوی میکنند. دلیل بعدی این است که بلاگری، نوعی قصهگویی و روایتگری را در درون خودش دارد و زنان، قصهگوهای خوبی هستند که عادت کردهاند زندگیشان را روایت کنند. این روایت برای امروز نیست. در گذشته هم مادران و مادربزرگها با تلفن یا در کوچه نشستن، زندگی خود را روایت میکردند. این جنس روایتگری از زندگی، بخشی از حیاتِ زنان است.
یکی از دلایلی که مردان، بلاگرهای موفقی نمیشوند به این دلیل است که نمیتوانند مانند زنان روایتگری کنند. مسئله بعدی این است که بلاگری شغلی است که زنها میتوانند در خانه داشته باشند و این قصه با فرهنگ سنتی که اساساً زن را در داخل خانه تعریف میکند، پیوند خورده است. در فرهنگ سنتی ایرانی پذیرفته نیست که زن در بیرون از خانه فعالیت کند؛ بنابراین زن ایرانی ترجیح میدهد شغلی را انتخاب کند که بتواند در خانه آن را انجام بدهد و درآمدی داشته باشد.
بلاگری و اقتصاد غیرمولد
سؤال مهم بعدی این است که اقتصاد بلاگری، چه نوع اقتصادی است؟ اقتصاد بلاگری اساساً اقتصاد غیرمولد است. این اقتصاد، مبتنی بر تولید محصول، خدمات، علم و مهارت نیست و فقط مبتنی بر تبلیغات است. در این جریان، بلاگر، مخاطب و نگاه او را به صاحبان فروشگاهها میفروشد. بلاگری اقتصادی مبتنی بر تبلیغات است. نکتهای که خانم علمدار هم اشاره کردند که اگر زنان وارد حوزه تولید شوند، میتوانند توانمندیهای خودشان به جامعه عرضه کنند و این امر، دید جامعه به زنان را اصلاح میکند. بلاگری این کار را هم نکرده و به زنان کمک نمیکند که خودشان را در جامعه اثبات کنند.
من باز هم تأکید میکنم که بازار بلاگری، یک بازار زنانه است و بر اساس نیازها، خواستهها و سلایق زنان شکل گرفته است و از طرف دیگر روی نیازها، خواستهها و سلایق زنان تأثیر میگذارد و آنها را شکل میدهد. زنان بلاگر از ابتدا روی چیزهایی مانند تمیزی خانه، جزئیات، وسایل لوکس و... که همجنسهایشان به آنها علاقه دارند، تمرکز کرده و در نهایت به نیازهای زنان شکل متفاوتی میدهند. نکته بعدی این است که بلاگری یک وجه مثبت هم دارد که در نهایت زنان را به خلاقیت بیشتر ترغیب میکند.
از آنجایی که بلاگری بازار پر رقابتی است، خدمات متنوعتری هم در آن ارائه میشود. البته در نهایت باز هم آن خلاقیت، تولیدی نیست و مبتنی بر مصرف است. به نظر من، بلاگری نهایتاً در راستای حرکت زنان بهسوی بهبود جایگاهشان نیست. البته ممکن است گفته شود که بلاگری، درآمد خوبی برای زنان دارد و یک مزیت اقتصادی را فراهم میکند؛ اما به نظر من، بلاگری زنان را در داخل سلسلهمراتب قدرت قرار نمیدهد. البته این نقد به کلیه کسبوکارهای مجازی وارد است. زنان شاید درآمدی داشته باشند اما تا زمانی که زنانی وارد سلسلهمراتب قدرت نشوند، نمیتواند مدیریتهای کلان را برعهده بگیرند.
فضای مجازی و مبارزه با کلیشهها
به نظر شما چرا زنانی که کنشگر مجازی هستند، نمیتوانند وارد سلسلهمراتب قدرت شوند؟ آیا بهطورکلی زنانی که کسبوکار مجازی دارند، دغدغهای برای قرارگرفتن در سلسلهمراتب قدرت دارند؟
اردکانی فرد: به نظر من، ما برای آنکه بفهمیم آیا زنانی که کسبوکار مجازی دارند، دغدغهای برای ورود به سلسلهمراتب قدرت دارند یا نه، باید پژوهش کنیم. اما حتی اگر چنین دغدغهای وجود داشته باشد، زمینه تحققش وجود ندارد.
دلیل این موضوع چیست؟ آیا داشتن جایگاه، دغدغهای فراگیر در بین بلاگرها و مخاطبان وجود دارد؟ شاید کلیت جامعه از حکمرانی تا مخاطب و حتی جامعه زنان هم به این توافق رسیدهاند که میشود در این نقطه برخورداری اقتصادی خوبی داشت و از حواشی جدی دوری کرد و در نهایت فقط کسبوکار مجازی را داشت. سؤال این است که بلاگری، چه کمکی به حضور جدی زنان در اشتغال و اقتصاد میکند؟
اردکانی فرد: به نظر من، زنانی که از ورود به سلسلهمراتب قدرت در جایگاههای پایین و بالا منع میشوند و احساس میکنند قوانین بهصورت جدی راه نفوذی را بستهاند، بهصورت مسالمتجویانه وارد فضای مجازی میشوند و فقط اهداف اقتصادی را دنبال میکنند. بهعبارتدیگر، کسبوکارهای مجازی بهخصوص در فرم بلاگری، صرفاً درآمد اقتصادی دارند و به بهبود جایگاه زنان در سطح جامعه کمکی نمیکنند. البته کمکهایی هم میکنند؛ مثلاً قدرت چانهزنی را افزایش میدهد، قوانین نابرابر را کاهش میدهد، قدرت اقتصادی زنان را افزایش میدهد و... اما بهخصوص در فرم بلاگری تحولآفرین نیست؛ چرا که تولیدکننده هم نیست و استعدادهای زنان را به ظهور نمیرساند.
این کلیشه را دائم تکرار میکنیم که همه زنان در طول تاریخ پردهنشین بودند؛ چرا که احتیاجی به کسب درآمد نداشتند و از طریق مردان ارتزاق میکردند. درحالیکه در همان جامعه، زنانی بودهاند که در کنار مردان میوه میچیدند، لب رودخانه میرفتند و لباس میشستند و در جامعه حضور داشتند.
علمدار: احساس میکنم که در صورتبندی ارائه شده توسط خانم اردکانی، همه کلیشههای جنسیتی زنان مانند اینکه زنان قصهگو هستند، درباره زندگی یکدیگر کنجکاو هستند و... به رسمیت شناخته شده است. من میخواهم در همینها کلیشهها شک کنم. زمانی که روانشناسی اجتماعی جنسیت را بررسی میکنیم، میبینیم که این ویژگیها، کلیشههایی هستند که حول زنان و مردان به وجود میآید. اما آن چیزی که در زندگی واقعی وجود دارد، برخلاف این کلیشهها است و میتوان گفت که این کلیشهها درست نیستند. برای مثال، ما مردانی داریم که دوست دارند درباره زندگی خصوصیشان حرف بزنند؛ اما آمار دقیقی از اینان نداریم! چرا؟ چون طبق کلیشهها، مردانی که از زندگی خصوصی خود حرف میزنند، سرکوب میشوند. به نظرم باید این آمارها را با حساسیت بیشتری بررسی کنیم.
نکته جالبی هم خانم دکتر گفتند که زنان در طول تاریخ همیشه پردهنشین بودند و الان هم ترجیح میدهند دنبال شغلی چون بلاگری بروند که بتوانند آن را در خانه انجام بدهند. مفهوم بلاگر پردهنشین از نظر من مفهوم جالبی است. آیا واقعاً زنان در طول تاریخ پردهنشین بودند؟ در طول تاریخ، زنان طبقه اشراف و ثروتمندان در پس پردهها مینشستند و زنان طبقه متوسط و توده در جامعه حضور داشتند و مشاغلی مانند دایه بودن، رختشوری، خدمتکاری و... داشتند. نکته این است که چون تاریخ را اشراف و ثروتمندان نوشتند، زن طبقه متوسط در تاریخ غایب بوده و همچنان هست. این کلیشه را دائم تکرار میکنیم که همه زنان در طول تاریخ پردهنشین بودند؛ چرا که احتیاجی به کسب درآمد نداشتند و از طریق مردان ارتزاق میکردند. درحالیکه در همان جامعه، زنانی بودهاند که در کنار مردان میوه میچیدند، لب رودخانه میرفتند و لباس میشستند و در جامعه حضور داشتند.
عصر تجدد و قدرت روایتگری
اردکانی فرد: نکاتی که من گفتم مبتنی بر پژوهشهایی بود که انجام دادهام. بهعبارتدیگر، توصیف وضعیتی است که وجود دارد. اینکه چه چیزی باید باشد، موضوعی است که من هم درباره آن بحث و تحقیق میکنم. من پژوهشگر کمّی نیستم و باتوجهبه آمارهای کیفی که در طی سالهای مختلف به دست آوردهام، صحبت میکنم. این کلیشههایی که وجود دارد به دلیل تربیت تاریخی خاصی بوده که در طول تاریخ وجود داشته است. در بحث کلیشهها، بین آن چیزی که هست و باید باشد، فاصله وجود دارد. نکات و بحثهایی که اشاره کردم، آن چیزی است که هست و نکاتی که شما گفتید، نقطه ایدهآلی است که ما باید به سمت آن حرکت کنیم.
باید به این توجه کنیم که قدرت اصلی روایت داستان زندگیهای روزمره، پایههای سنتی وضع موجود را تهدید میکند و به یک امر سیاسی تبدیل میشود. زنان با روایت زندگی، سبک مادری و شیوه تربیت فرزندانشان، تأثیرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گستردهای را ایجاد میکنند و این قدرت است.
علمدار: مسئله من این نیست که ما باید به چه سمتی برویم. به نظر من همه میتوانند پدیدهها را توصیف کنند، اما نقش پژوهشگر این است که پدیدهها را تحلیل کند و ذیل یک مفهوم دستهبندی نماید. من میخواهم توضیح دیگری برای توصیف شما ارائه بدهم. تعداد بلاگرها خیلی زیاد شده است و تعداد زنها بیشتر از مردان است. اما شاید این امر، بهخاطر اتمسفر کلی دنیایی است که ما در آن زندگی میکنیم. امنیت و قطعیتی که در دوران سنت وجود داشت، در دوران تجدد از بین رفت. شک بنیادین، یکی از ویژگیهای عصر تجدد است. هر حقیقتی در این دوران یک فرضیه است. رسانهها و آدمها در دوران مدرن، قطعیت خود را نسبت به گزارهها از دست میدهند و فکر میکنند که شاید حرفهای دیگری هم درست باشند و دائم دچار شکهای بنیادین میشوند. در چنین شرایطی، آدمها درباره درون خود با هم گفتوگو میکنند و دیوار مستحکمی که میگفت من حق هستم و تو اشتباه هستی، دیگر سست شده است؛ بنابراین آدمها گشوده هستند. امروزه آدمها حاضر هستند که نظرات همدیگر را بشنوند و این گشودگی، تبعات منفی دارد؛ البته تبعات مثبت آن بیشتر است. در این شرایط گفتوگو بر سر تعصبات کاهش پیدا میکند. تبعیضها نیز کاسته میشوند. در چنین فضایی، اینکه آدمها بخواهند درباره اندیشهها و ایدههایشان صحبت کنند، خریدار بیشتری دارد.
فضای دوران مدرن، فضایی است که چون دولت مرکزی قدرتمندی مشروعیت ندارد و باتوجهبه نگاههای دموکراتیک باید صداهای مختلف شنیده شوند، به قول «گیدنز» یک ارتباط متقابلی شکل میگیرد و در این نقطه، روانشناسی متولد میشود. پس ارتباط متقابلی بین گرایشهای درونی افراد و تأثیرات جهانی شکل میگیرد. این همان چیزی است که در پیمایش موج چهارم دیده شد. نتایج پیمایش موج چهارم نشان دادند که قانون سر جایش هست و تغییری نکرده، اما مردم سبک زندگیشان را تغییر دادهاند. در نهایت بهتدریج کار به جایی میرسد که قانون از درون پوچ میشود و نمیتواند محدودیتی برای کسی ایجاد کند. گرایشهای درونی مردم روی ابعاد آبوهوایی و محیط زیستی هم تأثیر میگذارد و خیلی از افراد در فضای مجازی قدرتی پیدا میکنند که مدیر یک سازمان آن را ندارد. این قدرت بهقدری حالت تهدیدی به خودش میگیرد که یکی از عنوانهای تنبیهی جامعه، محدودیت استفاده از فضای مجازی است. قدرتی که من از آن یاد کردم، میتواند قدرت سیاسی سنتی نباشد. اما در دوره مدرن از جامعه برمیخیزد.
در اینجا بیشتر به بعد درآمدزایی کسبوکار مجازی زنان پرداختیم؛ اما در واقع باید به این توجه کنیم که قدرت اصلی روایت داستان زندگیهای روزمره، پایههای سنتی وضع موجود را تهدید میکند و به یک امر سیاسی تبدیل میشود. زنان با روایت زندگی، سبک مادری و شیوه تربیت فرزندانشان، تأثیرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گستردهای را ایجاد میکنند و این قدرت است. اما به لحاظ اقتصادی، سرمایه عظیمی کسب نمیکنند. امروز زنانی که داستانهای شخصیشان را در فضای مجازی روایت میکنند، سرمایههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بالایی کسب میکنند و سپس در دنیای واقعی بهقدری خریدار پیدا میکنند که میتوانند درآمد اقتصادی زیادی داشته باشند. به نظر من کسبوکار مجازی زنان، شبکة بههمپیوسته گستردهای است که میتواند با فضای تجددی که ما در آن هستیم، توضیح داده شود. زنان میتوانند در فضای مجازی همان سرمایههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مطلوب را پیدا کرده و از آنِ خود کنند.
/ انتهای پیام /