بررسی آسیب‌های بلندمدت روان‌شناسی زرد به سازمان روان انسان در گفت‌و‌گو با یحیی داوری/بخش دوم؛

«اعتمادِ کور»؛ چگونه روان‌شناسی زرد ما را بازی می‌دهد؟

«اعتمادِ کور»؛ چگونه روان‌شناسی زرد ما را بازی می‌دهد؟
بنیان‌گذاران روان‌شناسی زرد کسانی هستند که از این مکانیسم‌های اولیه ذهن انسان سوءاستفاده می‌کنند. افراد وقتی با این مطلق‌انگاری‌ها روبرو می‌شوند، می‌فهمند که انگار این امر چیز عجیبی نیست و با آنها آشناست. روان‌شناسی زرد ظرفیت افراد برای تحمل نقاط سیاه در زندگی انسان را از بین می‌برد. می‌گویند تو می‌توانی کاملاً موفق باشی و تنها کافی است به این قوانین خودساخته ما توجه کنی. حالا اصلاح این انگاره یک بار مضاعف برای روان‌شناسی علمی تولید می‌کند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ روان‌شناسی زرد فریبی پنهان یا شیوه‌ای اصولی برای التیام رنج‌های ذهن؟ پاسخ به این پرسش کلیدی مرز میان دو شیوه از مواجهه با روان‌شناسی زرد است. پژوهشگران روان‌شناسی علمی بر این باور هستند که روان‌شناسی زرد از یک فریب پنهان بهره برده و در بلندمدت، به سازمان روان انسان آسیب می‌رساند. در بخش پیشین این گفتگو با یحیی داوری - روان‌شناس و عضو رسمی انجمن روان‌شناسی آمریکا (apa) - تلاش شد تا پیرامون چیستی روان‌شناسی عامه‌پسند و ریشه‌های فریب و تشخیص آن نکاتی را بیان کنیم. در این بخش نیز تلاش داریم پیرامون ابعاد بیشتر این فریب سخن بگوییم. در ادامه بخش دوم این گفتگو را از نظر خواهید گذراند.

 

روان‌شناسی زرد، رقیبی مخرب

یکی از نقدهایی که به روان‌شناسی زرد وارد می‌شود آن است که ما در درمان روان‌شناسی، تعمیم نداریم و هر مراجعی را به نحو جداگانه باید بررسی می‌کنیم. بااین‌وجود روان‌شناسی عامه‌پسند از تعمیم‌هایی خاص خود بهره گرفته و در پروسه درمان، فرد را خطاب قرار نمی‌دهد. برخی چنین اشکال می‌کنند که مگر نه آنکه ما در روان‌شناسی علمی نیز زوج‌درمانی، گروه‌درمانی و... داریم. پاسخ شما به این اشکال چیست؟

هیچ‌کدام از نسخه‌های روان‌شناسی زرد استثنا ندارد. از قانون جذب تا دارما همه می‌توانند از آن استفاده کنند. این است که به نظر روان‌شناسی علمی، مردود هستند.

داوری: ما کلیت تعمیم را رد نمی‌کنیم. کلمه تعمیم در روان‌شناسی مردود نیست. برای مثال، یکی از خطاهای شناختی در روان‌شناسی، تعمیم مبالغه‌آمیز است. یعنی تعمیمی که اضافه‌تر از حالت طبیعی است. تعمیم یکی از کارکردهای سالم مغز انسان است. ما تجربه‌های خود را تعمیم می‌دهیم. بچه خردسال که مراحل رشد خود را طی می‌کند، وقتی یک‌بار دست خود را به بخاری می‌زند، می‌سوزد. اینجا اگر ساختار تعمیم در روان بچه وجود نداشته باشد، دفعه دیگر که بخاری را دید از آن اجتناب نمی‌کند. پس تعمیم به‌تنهایی آسیب نیست. بلکه تعمیم مبالغه‌آمیز یا تعمیم بیش از حد محل اشکال است. وقتی ما می‌بینیم یک نسخه عمومی برای شاخ آفریقا تا جنوب اسکاندیناوی پیچیده می‌شود، در اینجا دیگر ما تعمیم مبالغه‌آمیز را داریم.

گروه‌درمانی روان‌شناسی افرادی هستند که همگی با یک تشخیص ثابت کنار هم قرار داده شده‌اند. برای مثال، تصور کنید ده نفر به کلینیک ما مراجعه کرده‌اند که همگی آن‌ها مصاحبه ورودی شده، زیر دست بالین گر رفته، آسیب آن‌ها تشخیص داده شد و بعد فهمیده‌اند این ده نفر همگی دارای اختلال شخصیت مرزی هستند. اینها دیگر جزء آن تعمیم همگانی قرار نمی‌گیرند. ده نفر هستند با اختلال یکسان که در کنار هم در جلسات گروه‌درمانی شرکت می‌کنند. این بحث متفاوت است با آن که یک نسخه کلی بپیچیم و بگوییم همه مثبت فکر کنید تا از فردا به سمت موفقیت حرکت کنید. هیچ‌کدام از نسخه‌های روان‌شناسی زرد استثنا ندارد. از قانون جذب تا دارما همه می‌توانند از آن استفاده کنند. این است که به نظر روان‌شناسی علمی، مردود هستند.

 

شبه‌علمی که به‌روزرسانی نشده است!

پرسش دوم پیرامون این گزاره است که آیا روان‌شناسی عامه‌پسند، رقیب روان‌شناسی علمی هست یا همیار آن؟ به اعتقاد برخی، روان‌شناسی عامه‌پسند زمینه رجوع بیشتر جامعه به روان‌شناسی علمی را فراهم کرده و به اعتقاد برخی دیگر با القاء تکنیک‌های خودیاری، جامعه را مستقل از روان‌شناسی علمی کرده است. نظر شما در این زمینه چیست؟

داوری: از نظر روان‌شناسی علمی، روان‌شناسی زرد رقیب است و قطعاً رقیب مخربی نیز هست. به دلیل آنکه روان‌شناسی زرد، برداشت و دیدگاه افراد به روان‌شناسی را خراب می‌کند. تصور کنید کسی که با روان‌شناسی زرد تعامل زیادی داشته، وقتی برای استفاده از روان‌شناسی علمی می‌آید، ما به او می‌گوییم این مسئله‌ای که با آن مواجه هستید، درمانش بیست جلسه طول می‌کشد، یا درمان‌هایی همچون «طرح‌واره درمانی»، سه سال طول می‌کشد. ما وقتی این را به فرد می‌گوییم تازه باید آن شناخت‌های بیرونی فرد که تصور می‌کند خیلی زود می‌شود کاری کرد تا مشکل او حل شود را اصلاح کنیم. یعنی این عمل برای روان‌شناسی علمی بار اضافه تولید می‌کند.

از نظر روان‌شناسی علمی، روان‌شناسی زرد رقیب است و قطعاً رقیب مخربی نیز هست. به دلیل آنکه روان‌شناسی زرد، برداشت و دیدگاه افراد به روان‌شناسی را خراب می‌کند.

از طرف دیگر، روان‌شناسی زرد با واقعیت بیگانه است؛ به این معنا که همه چیز را سفید نشان می‌دهد. البته در برخی موارد نیز همه چیز سیاه نشان داده می‌شود. شما هیچ طیفی را در زندگی پیدا نمی‌کنید. اصلاً جایی برای تحمل نقطه‌های سیاه که واقعیت زندگی است، وجود ندارد. همه ما می‌دانیم که موفقیت با شکست همسایه هستند. درد و رنج با شادی عجین هم هستند. اما روان‌شناسی زرد تصویر یک‌طرفه‌ای ایجاد می‌کند. البته خود همین عمل که اصطلاحاً آن را دوپاره‌سازی می‌نامند، یکی از مکانیسم‌های اولیه روان انسان است. یعنی بنیان‌گذاران روان‌شناسی زرد کسانی هستند که از این مکانیسم‌های اولیه ذهن انسان سوءاستفاده می‌کنند. افراد وقتی با این مطلق‌انگاری‌ها روبرو می‌شوند، می‌فهمند که انگار این امر چیز عجیبی نیست و با آنها آشناست. روان‌شناسی زرد ظرفیت افراد برای تحمل نقاط سیاه در زندگی انسان را از بین می‌برد. می‌گویند تو می‌توانی کاملاً موفق باشی و تنها کافی است به این قوانین خودساخته ما توجه کنی. حالا اصلاح این انگاره یک بار مضاعف برای روان‌شناسی علمی تولید می‌کند. پس مجموع این مباحث، رقیب مخرب بودن روان‌شناسی زرد را به ما نشان می‌دهد.

یک نکته عیان و بارزی که در مباحث روان‌شناسی زرد وجود دارد و بد نیست به آن اشاره کنیم، آن است که در این روان‌شناسی، شما مدت زیادی است هیچ حرف جدیدی مشاهده نمی‌کنید. از آن زمانی که قانون جذب، کارما و... طی چند دهه پیش مطرح شد، همه چیز تا به امروز حول محور همین مفاهیم بازتعریف می‌شود. شادمانی دائمی، خوشبختی دائمی، موفقیت دائمی و... حول محور همین مفاهیم بازتعریف می‌شوند. علی‌رغم تحولات انقلابی در ساختارهای زندگی انسان، ما شاهدیم که دیگر محتوای جدیدی طی چند دهه گذشته وارد این شبه‌علم نشده است. همین امر نیز یکی دیگر از وجوه مخرب روان‌شناسی علمی است که باز هم آن را به یک رقیب مخرب تبدیل می‌کند.

 

روان‌شناسان فاقد تخصص!

کیفیت افراد حاضر در این عرصه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا روان‌شناسی عامه‌پسند خالی از محتوای درست است؟ افراد مشهوری همچون «فرهنگ هلاکویی» و «انوشه» تا چه میزان مباحث علمی را در گفتار خود به کار گرفته و سخنان روش‌مندی را بیان می‌کنند؟

داوری: اگر ما بخواهیم تنها ناظر به داخل کشور خودمان سخن بگوییم، برخی افراد هستند که شما هم اسم بردید ولی من چندان به اسم آوردن اعتقادی ندارم، اما نکته بارز همه این افراد آن است که یک گریز مختصری به روان‌شناسی داشته‌اند. یعنی هیچ‌کدام از اینها دو مقطع پشت‌سرهم روان‌شناسی علمی را نخوانده‌اند. یکی از آن‌ها کارشناسی فلسفه داشته، ارشد روان‌شناسی خوانده و سپس دکتری مدیریت می‌خواند. کسان دیگر نیز به همین ترتیب‌اند؛ لذا ویژگی بارز اینها چنین است که خود این افراد با آن چیزی که مورد حمایت قرار می‌دهند - که همان روان‌شناسی زرد است - یک ویژگی مشترک دارند و آن امتزاج درست و غلط است.

علی‌رغم تحولات انقلابی در ساختارهای زندگی انسان، ما شاهدیم که دیگر محتوای جدیدی طی چند دهه گذشته وارد این شبه‌علم نشده است

همیشه در طول تاریخ، همه جا و در همه موارد، این امتزاج درست و غلط بوده که امکان امتداد پیدا می‌کرده است وگرنه اگر امری غلط محض باشد از فرسنگ‌ها دورتر خود را لو می‌دهد. اگر امری کاملاً غلط باشد یا کاملاً سیاه باشد خود را لو می‌دهد؛ اما امتزاجی که در حرف‌های اینها هست، یعنی دو جمله درست را کنار دو جمله غلط قرار می‌دهند، منجر به جذب مخاطب توسط آن‌ها می‌شود. دلیل این امتزاج نیز این است که اینها متخصص نیستند. تخصص مفهومی است که محتوا، غایت و روش آن مشخص است. دقیقاً آسیبی که روان‌شناسی زرد می‌زند، این است که با چند مقدمه درست، یک نتیجه غلط می‌گیرد. برای مثال، نتیجه را همگانی می‌کنند. وقتی نتیجه همگانی شد، برای همگان که حاصل نمی‌شود. کمترین آسیب این عدم حصول نتیجه، کاهش اعتمادبه‌نفس است. یعنی آن فرد مدعی ابتدا گفته هرکس این مسیر را برود به نتیجه می‌رسد، بعد این سخن خود را با چند تجربه جزئی و فردی در هم می‌آمیزد؛ اما وقتی مخاطب آن‌ها نتیجه نمی‌گیرند، یک آسیب به آسیب‌های آن‌ها نیز اضافه می‌شود. فرد اعتمادبه‌نفس خود را از دست می‌دهد. حالا وقتی به درمان گر مراجعه می‌کند، فشار بیشتری به روان‌شناسی علمی وارد می‌کند. فرد بعد از آنکه خراب و خراب‌تر می‌شود به متخصص یا درمان گر رجوع می‌کند. فرد دو سال پیش یک اختلال داشته و اکنون پنج اختلال دارد. پس آن امتزاج صحیح و غلط هم در محتوا و هم در افراد وجود داشته و ریشه آن نیز بدان دلیل است که آن‌ها تنها گریزی به روان‌شناسی علمی داشته‌اند.

سامان بازار روان‌شناسی نیازمند مداخله دولت

شما خطر این سبک از روان‌شناسی را تا چه حد گسترده می‌دانید؟ به باور شما آیا روان‌شناسی عامه‌پسند به‌عنوان یک جریان شبه‌علمی در آستانه روان‌شناسی، حیاتی طبیعی دارد یا رشد آن در جامعه ایرانی وضعیتی غیرطبیعی را داشته و ما نیازمند مداخله حاکمیت برای کنترل آن هستیم؟ این موضوع را نیز مدنظر قرار دهید که دوره‌های مجازی آن‌ها در فضای مجازی چندین هزار بار فروخته شده و افراد مختلفی در صف دریافت این دوره‌ها می‌مانند.

اگر امری کاملاً غلط باشد یا کاملاً سیاه باشد خود را لو می‌دهد؛ اما امتزاجی که در حرف‌های اینها هست، یعنی دو جمله درست را کنار دو جمله غلط قرار می‌دهند، منجر به جذب مخاطب توسط آن‌ها می‌شود. دلیل این امتزاج نیز این است که اینها متخصص نیستند.

داوری: در اینکه وضعیت غیرطبیعی است، شکی نیست. وضعیت در خصوص افرادی که در تولید محتوای روان‌شناختی مداخله می‌کنند، کاملاً غیرطبیعی است و قطعاً ما نیازمند مداخله حاکمیت برای جلوگیری از متاستاز سرطانی این غده هستیم. به روان‌شناسی عامه‌پسند، غده سرطانی می‌گوییم به‌خاطر آسیب‌های فراوانی که دارد. ما قطعاً نیازمند مداخله حاکمیت در این زمینه هستیم، اما نکته مهم این است که خود افراد باید بفهمند و یاد بگیرند به چه چیزی اعتماد کنند و به چه فضاهایی وارد شوند. ضرب‌المثلی وجود دارد که می‌گوید تا وقتی ساده‌لوح هست، فریبکار نیز وجود دارد. کسی که بیاید این افراد را فریب دهد وجود دارد. برای مثال من تصور می‌کنم یک سال پیش بود که لیست روان‌شناسان معتبر از طرف انجمن روان‌شناسی ایران منتشر شد. این انجمن اسم افرادی که از ناحیه او مجوز دارد را منتشر کرد. همان موقع فضایی به وجود آمد که چرا برخی افراد شناخته شده حضور ندارند. تازه آن موقع گویی مردم خبردار شدند؛ اما باز هم فضای روشنگری آن فروکش کرد.

حالا منِ نوعی به‌عنوان یک روان‌شناس، کاملاً می‌توانم بفهمم برخی از افرادی که در این عرصه وجود دارند، در حال هویت‌سازی هستند. چراکه با این هویت‌سازی است که می‌تواند فرد را دائماً در گروه خود نگه دارد. وقتی این هویت‌سازی شکل گرفت و به وجود آمد، تبدیل به فرقه می‌شود. اینجا دیگر حوزه ورود انجمن روان‌شناسی نیست که بخواهد از فرقه شدن اینها جلوگیری کند. اینجا حوزه دخالت حاکمیت است. حاکمیت باید این روابط را بررسی کند و تحقیق کند که این افراد چه استفاده‌ای از مخاطب می‌کنند؟ روابط مالی آن‌ها به چه شکل است؟ لذا این جذب افراد فعال در حوزه روان‌شناسی زرد، جذب بالای آن‌ها کاملاً با استفاده از تکنیک‌های رسانه‌ای مشخصی است. برای مثال می‌گویند پنج هزار نفر تا حالا پکیج ما را خریده‌اند. بعد به طور حساب شده صدها نفر می‌گویند ما جا مانده‌ایم، اگر ممکن است یک‌بار دیگر دسترسی خرید را فعال کنید. در این جا مخاطب توهم می‌کند که نکند خبری است و من جا مانده‌ام؛ لذا مخاطب به واسطه ترس اقدام به خرید می‌کند. جلوگیری از این فریب‌ها، قطعاً نیازمند مداخله حاکمیت است.

 

سهل‌الوصول اما خالی از نتیجه

به‌عنوان پرسش آخر، استدلالی را برخی در دفاع از روان‌شناسی عامه‌پسند عرضه می‌کنند که این روان‌شناسی کارکرد دارد؛ یعنی هرچند بنیاد آن بر آب بوده و توهم‌آمیز است، اما آرامشی را برای افراد ایجاد می‌کند. از همین رو تا هنگامی که پدیده‌ای کارکرد دارد در جامعه باقی می‌ماند؛ اما هنگامی که کارکرد خود را از دست بدهد، دیگر به طور طبیعی از سطح جامعه پاک می‌شود. پاسخ شما به این اشکال چیست؟

یک سال پیش بود که لیست روان‌شناسان معتبر از طرف انجمن روان‌شناسی ایران منتشر شد. این انجمن اسم افرادی که از ناحیه او مجوز دارد را منتشر کرد. همان موقع فضایی به وجود آمد که چرا برخی افراد شناخته شده حضور ندارند. تازه آن موقع گویی مردم خبردار شدند؛ اما باز هم فضای روشنگری آن فروکش کرد.

داوری: صحبتی که ما می‌کنیم در خصوص حذف‌کردن آن نیست، بلکه در خصوص بازشناسی آن است. ما تلاش می‌کنیم پدیده‌ای را به مخاطب خود معرفی کنیم. چرا این معرفی را انجام می‌دهیم؟ به دلیل آنکه آسیب‌های زیاد و بلند مدتی دارد. برخی از این آسیب‌ها را ذکر کردم و اکنون هم تعدادی از آن‌ها را اضافه می‌کنم.

اولین آسیب روان‌شناسی زرد، القاء اصولی غلط به مخاطب است. برای مثال می‌گوید از خود بطلب هر آنچه خواهی! هر چه می‌خواهی در خود توست. این همه‌توانی، یک اعتمادبه‌نفس کاذبی را به فرد القاء می‌کند و فرد با این باور اقدام می‌کند و نهایتاً به نتیجه نمی‌رسد. پس از چند سال به من درمانگر رجوع می‌کند. وقتی من می‌خواهم با او سخن بگویم در کمال تعجب می‌بینم این باور «همه توانی» هنوز در او وجود دارد. این برای درمانگر سخت است که مراجع را توجیه کند ما توانی برای کنترل همه ابعاد زندگی نداریم. خود این قضیه برای درمانگر یک بار مضاعف است. این یک آسیب بلندمدت می‌شود.

آسیب دیگر تلقی سهل‌الوصول بودن است. شما هر یک از شبکه‌های اجتماعی را باز می‌کنید ده‌ها نفر می‌خواهند به شما درمان بدهند. اما وقتی مراجع به ما رجوع می‌کند، بعضاً باید هفته‌ها در نوبت بماند، یا جلسات متعددی را در فرایند درمان شرکت کند؛ لذا در نهایت رها کرده و می‌رود و درمان اصولی را پیگیری نمی‌کند؛ چرا که سهل‌الوصول نیست. اینها آسیب‌های بلندمدت هستند. به دلیل آنکه القای حال خوب موقتی به فرد می‌کنند، مانند مخدر عمل می‌کند. اگر صرفاً بخواهیم به کارکرد تکیه کنیم، مواد مخدر نیز کارکرد دارد. پس بگوییم مواد مخدر نیز خوب است. ما باید این آسیب‌های بلندمدت را در نظر بگیریم.

 

/ انتهای پیام /