به گزارش فرهنگ سدید؛ شبیر فیروزیان: ماه مبارک رمضان، ماه قرآن و تلاش برای فهم بیشتر معارف قرآن است. از سوی دیگر نظام اسلامی ما در سالهای اخیر با چالشهای سیاسی متعددی مواجه بوده است که اصلیترین راه برای غلبه بر این چالش ها، افزایش فهم و بصیرت سیاسی مردم است؛ قرآن کریم کتابی بصیرت بخش است؛ «هذا بَصائِرُ لِلنَّاس؛ این قرآن برای مردم بصیرتها آفرین است.» (جاثیه/ ۲۰) و تمسّک به آیات قرآن در تحقق این امر مهم کمک شایانی خواهد کرد. فرهنگ سدید تلاش دارد در طول ماه مبارک رمضان، هر روز بامحوریت یک آیه شریفه به برخی سؤالات و شبهات سیاسی - اجتماعی پاسخ دهد.
به مناسبت روز هفدهم ماه مبارک رمضان، با اشاره به آیاتی از قرآن کریم با محوریت ریزش فکری خواص به برخی سؤالات و شبهات سیاسی پیرامون این موضوع پاسخ میدهیم.
چرا برخی سیاستمداران از گذشته انقلابی خود پشیمان میشوند؟ /علت ریزش فکری و رفتاری برخی خواص انقلابی چیست؟
«إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا؛ آنها که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (روز جنگ احد) فرار کردند شیطان آنها را بر اثر پارهاى از گناهانى که قبلا مرتکب شده بودند به لغزش انداخت.» (آل عمران؛ ۱۵۵)
این آیه شریفه مربوط به آن دسته از اصحاب پیامبر (ص) است که علی رغم دستور پیامبر اکرم (ص)، در جنگ احد فرار کردند. این آیه شریفه، علّت فرار این افراد را گناهانی میداند که پیش از این مرتکب شده بودند و آن گناهان، زمینه نفوذ شیطان را در آنها فراهم نمود و آنان را به لغزش انداخت.
اصولاً زمانی که انسان پی در پی مرتکب گناه میشود و از آنها توبه نکرده و خود را اصلاح نمیکند، به تدریج زمینه لغزشهای بزرگ در او فراهم میشود و شیطان در بزنگاههای فتنه گون، به راحتی میتواند در او نفوذ کرده و او را دچار ریزشهای فکری، اخلاقی و سیاسی نماید.
علّت تغییر رفتار و افکار بسیاری از خواصّی که زمانی از سوابق انقلابی درخشانی برخوردار بودند نیز همین است. خداوند متعال در آیه مهم دیگری به این واقعیت اشاره میفرماید که گناهان پی در پی کار انسان را به جایی میرساند که به تدریج عقائد پیشین خود را تکذیب و حتی مسخره میکند:
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ؛ سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به تمسخر گرفتند.» (روم: ۱۰)
خداوند متعال همچنین در آیات دیگری به کسانی اشاره مینماید که ابتدا در زمره کسانی بودند که قلبشان دچار بیماریهای روحی متعدد بود و، چون تلاشی برای درمان بیماریهای روحی شان نکردند، خداوند نیز بر بیماریشان افزود:
«فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ؛ در دلهاى آنان یک نوع بیمارى نهفته بود، از این رو خداوند نیز بر بیماریشان افزود؛ و به خاطر دروغ هایى که میگفتند، برای آنان (در قیامت) عذاب دردناکى خواهد بود.» (بقره: ۱۰)
مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) در ذیل آیه ۶۶ سوره مبارکه توبه و در توضیح تعبیر «قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ»، در توصیف منافقان میفرمایند:
«ممکن است گفته شود یکى از مراتب ایمان، اعتقاد و اذعان بسیار ضعیفى است که احتمال از بین رفتن هم دارد؛ مانند ایمان بیماردلان که خداوند متعال آنان را در شمار مؤمنان آورده است؛ و سپس ایشان را «با» منافقان دانسته نه «از» منافقان؛ و اگر ما بتوانیم چنین مرتبه ضعیفى از ایمان را که قابل زوال باشد فرض کنیم، آنگاه چه مانعى دارد افرادى داراى ایمان باشند و بعد از ایمانشان به طرف کفر بروند. چگونه چنین فرضى ممکن نیست، درحالیکه خداوند متعال در قرآن کریم به کسانى اشاره نموده که از ایمانى قوى دست برداشته و به سمت کفر گراییدهاند؛ مانند آن کسى که خداوند در آیه «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ؛ و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد! و اگر مىخواستیم، (مقام) او را با این آیات بالا مىبردیم؛ (اما) او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى کرد!» (اعراف: ۱۷۶-۱۷۵) داستانش را بیان نموده است؛ و نیز آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً؛ کسانى که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، باز هم ایمان آوردند، و دیگربار کافر شدند، سپس بر کفر خود افزودند.» (نساء: ۱۳۷) و آیات بسیارى دیگر که در آنها متعرض کفر بعد از ایمان شده است؛ همه این آیات، وجود چنین مرتبهاى از ایمان را ممکن مىدانند؛ پس چه مانعى دارد که «اعتقاد»، تا زمانی که در «قلب» رسوخ پیدا نکرده است، از آن خارج شود.»
در تاریخ اسلام و انقلاب کم نبودند افرادی که به دلیل ایمان و بینش سطحی خود، نتوانستند بیماریهای روحی شان را درمان نمایند و در نتیجه پس از مدتی به جرگه معاندین با نظام اسلامی و منافقین درآمدند.