گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ لیلا رشیدی: اندیشه اجتماعی در منظومه علوم در مجموعه علوم اجتماعی قرار دارد. علوم اجتماعی در جهان با عنوان علوم توسعهای شناخته میشوند و اساساً پیشرفت جوامع بر گرده این علوم قرار میگیرد. چراکه این علوم پیوستار گستردهای از نظریههای اجتماعی تا برنامههای اجتماعی و سیاست گذاریهای کلان را شامل میشوند.
در فرهنگنامه واژههای فرهنگستان زبان و ادب فارسی علوم اجتماعی بدینصورت تعریفشده است: «علوم اجتماعی، دستهای از تخصصهای آکادمیک است، که مرتبط است با اجتماع و روابط بین افراد آن در جامعه. علوم اجتماعی بهعنوان یک کل، شاخههای متعددی دارد. علوم اجتماعی شاخهای از مطالعات انسانی است که موجودات انسانی را از جنبههای مختلف موردمطالعه قرار میدهد. علوم اجتماعی شامل این موارد شده، ولی به آنها محدود نمیشود: انسانشناسی، باستانشناسی، مطالعات ارتباطات، اقتصاد، تاریخ، موسیقیشناسی، حقوق، زبانشناسی، علوم سیاسی، روانشناسی، سلامت عمومی و جامعهشناسی. این علوم بهعنوان علم عمومی جامعه تعریفشدهاند.»
با توجه به این محتوا و نگاه کلان به جامعه و جامعیت این علوم، اصلیترین برنامههای چشماندازی و سیاستگذارانه در هر جامعهای، مانند برنامههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بر گرده این علوم قرار میگیرند. از همین رو برنامهریزی اصلی دولتها، نهادهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در جهان نیز عمدتاً بر عهده عالمان علوم اجتماعی است. علاوه بر فضای اجتماعی، این علوم تأثیر گستردهای در حوزههای دیگر دارند بهطوریکه طبق بیان مقام معظم رهبری پیشرفتهای مهندسی و پزشکی تا ۶۰ درصد درگرو علوم انسانی و بهویژه علوم اجتماعی هستند [۱].
درحالیکه متأسفانه در کشور ما بهغلط این تصور جاافتاده است که برای پیشرفت باید در علوم مهندسی و پزشکی سرمایهگذاری نمود و گمان میشود علوم اجتماعی تفننهای فکری هستند. اما در همه جای جهان این علوم اجتماعی هستند که نقشی محوری در توسعه و پیشرفت جوامع دارند.
نمایی از ابعاد منطوی در اندیشه اجتماعی
اندیشه اجتماعی به لحاظ موضوعی و دامنه، شامل تمامی موضوعات مذکور در علوم اجتماعی میشود. به بیانی دیگر، اندیشه اجتماعی علمی است که به روابط اجتماعی، نهادهای اجتماعی و ابعاد اجتماعی انسان میپردازد و در یک منظومه کلی ابعاد مختلف حیات انسان، مانند سیاست، اقتصاد، فرهنگ، آموزش، حقوق و... را در یک کل بررسی میکند؛ و به هر یک از عرصههای مذکور نیز نگاهی کلان و نه تخصصی دارد. بهطور مثال موضوع بورس در علم اقتصاد بهصورتی خرد موردبررسی قرار میگیرد و فرمولهای سود و زیان و نحوه بازدهی آن موضوع پژوهش است، اما در اندیشه اجتماعی بورس به صورتی کلان و در نسبت با فرهنگ جامعه و تأثیر آن بر آینده کشور و سایر ابعاد جامعه مدنظر قرار میگیرد. به بیانی دیگر، آنچه که بورس را در کلیت خود و در نسبت با مفاهیم بنیادینی همچون عدالت و فرهنگ کار بررسی میکند، اندیشه اجتماعی است. نمونههایی از اندیشه اجتماعی را میتوان در آثار افلاطون، فارابی، ملاصدرا، هابز، هگل و آدورنو یافت.
این دانش به لحاظ موضوع و جامعیت، به دانش جامعهشناسی متداول نزدیک است، اما در اصل تفاوت بسیاری با هم دارند. در ادامه با مقایسه این دو شاخه از علوم اجتماعی، با اندیشه اجتماعی بیشتر آشنا میشویم. [۲] برای درک تمایز میان این دو رشته، کافی است به مبادی تصوریه آنها، یعنی موضوع، روش و غایت، توجه نماییم، چراکه ماهیت و حدود و صغور هر علمی بهواسطه این مبادی شناخته میشود:
با جمعبندی مطالب پیشگفته، اندیشه اجتماعی عبارت است از دانشی که به کلیترین مقولات یک جامعه و ارتباط آنها با یکدیگر میپردازد؛ وضعیتی آرمانی و اخلاقی (به معنای کلان خویش که بهطور مثال اخلاق کانتی را نیز شامل میشود) از حیات انسانی ارائه میکند و سعی میکند با تجویزهایی کلان، جامعه موجود را به آن حیات آرمانی برساند.
در طلیعه دوران مدرن و در عصر رنسانس، اتوپیانویسان و فلاسفه غرب (مانند تامس مور، رنه دکارت، نیکولو ماکیاولی و...) نیز با طرح کلیاتی از اندیشه اجتماعی مسیر تمدن غرب را مشخص و تنظیم کردند. در ابتدای انقلاب اسلامی نیز، امام خمینی و شاگردان ایشان مانند شهید بهشتی و شهید مطهری، طرحی از تمدن دینی ارائه کردند، اما با توجه به اقتضائات زمان و مسائل ابتدای انقلاب، این مهم نیمهکاره باقیمانده است. کشوری مانند ایران، اگر خواستار زیستی متفاوت از جریان عمومی جهان سرمایهداری است، لاجرم باید با تمسک به اندیشه اجتماعی مهمترین و کلانترین اهداف و برنامههای خویش را تبیین نماید؛ و بدون این مهم، امکان برنامهریزیهای خردتر وجود نخواهد داشت.
[1]- مسئلهی بعدی مسئلهی علوم انسانی است. در زمینهی علوم انسانی عقبیم. دوستان که دربارهی علوم انسانی صحبت کردند، بدرستی بر روی اهمّیّت علوم انسانی، حتّی در صنعت، تکیه کردند؛ درست است. این آماری که این برادر عزیزمان دادند برای من جالب بود که گفتند در پیشرفت صنعتی، حدود چهل درصد مثلاً -یا پنجاه درصد- مربوط به مسائل مهندسی و مربوط به مسائل فنّی است، حدود پنجاه شصت درصد مربوط به مسائل علوم انسانی -مثل مدیریّت، همکاری، سختکوشی- است؛ راست میگویند، این خیلی مهم است. در زمینهی علوم انسانی، امروز خوشبختانه چند نفر از برادران مطالب خوبی گفتند، همان حرفهای دل ما است؛ البتّه حرفهای زبان ما هم هست؛ این مسائل را ما هم بعضاً گفتیم. علوم انسانی بسیار مهم است. تحوّل در علوم انسانی که به دلایل بسیار یک امر لازم و ضروری است، نیاز دارد به جوششی از درون و حمایتی از بیرون. (بیانات در دیدار با اساتید. 13/4/1394)
[2]- در این بخش از مقاله «اندیشه اجتماعی، دانش جامعهشناختی» نوشته دکتر شجاعیزند استفاده شده است.
/انتهای پیام/