هویت دارای گوهره ایست که در مقابل حوادث، دست به گزینش، پذیرش، مقاومت و... می‌زند. نجفی معتقد است که گوهره هویت ایرانی، تعالی خواهی، عدالت‌خواهی و آزادی‌خواهی است و عناصری مانند زبان، قومیت و... جزء عوارض ذاتی هویت ایرانی است. وی حتی سنت را نیز ذات هویت ایرانی نمی‌داند، بلکه سنت را امری زاییده و معلول ذات هویت ایرانی می‌شمارد.

گزوه راهبرد «سدید»؛ همانطور که در گذشته گفته شد، امروزه مسئله هویت، محل مناقشه اصحاب علوم مختلف واقع شده است، در این میان دکتر موسی نجفی، استاد علوم سیاسی و پژوهشگر تمدنی اندیش نیز تلاش هایی در جهت معرفی چیستی هویت ایرانی، سیر تطورات آن و حل معضله های این موضوع داشته است. مجموعه تلاش وی در قالب نظریه «تولید و تکون هویت ایرانی» صورت بندی شده است که در ادامه گزارشی مختصر از آن را مطالعه خواهید کرد.

منبع شناسی

دکتر نجفی از اساتیدی است که همواره رد پای مصاحبه های علمی وی را در نشریات و رسانه های گوناگون می توان جست، از همین رو شاید بتوان بهترین منبع برای درک نظریه وی را مجموعه مصاحبه های ایشان دانست. البته مجموعه مصاحبه های وی در زمینه هویت، در کتاب «هویت شناسی» که توسط نشر «آرما» منتشر شده، جمع آوری شده است. همچنین مقالاتی از ایشان در زمینه هویت را می توانید در کتاب «ساحت معنوی هویت ملی ایرانیان» مطالعه کنید. در کنار منابع گفته شد، شاید بتوان بهترین منبع جهت فهم نظریه وی را سخنرانی ایشان در «کرسی نظریه پردازی تولید و تکون هویت ملی ایرانیان» دانست که در آنجا، نظریه خود را به نحو مختصر و کامل معرفی می نمایند.

 

هویت چیست؟

مقدمه ورود به هر بحث، ایجاد فهم مشترک از واژگان است که این مهم با تعریف آنها رخ می دهد، دکتر نجفی نیز به این مسئله التفات داشته و هویت را به نحو زیر تعریف می کنند:

  • «هویت را می توان مجموعه ای از نگرش ها، ویژگی ها و روحیات نامید که یک خود را از دیگران متمایز می کند. در پس این مفهوم یک سری مقولات معرفت شناختی و هستی شناسی را هم می‌توان دید به گونه ای که انسان معتقد است من با هویتم، به هستی به گونه ای که متناسب با معرفت شناسی خاص است نگاه می کنم»[1]

 

هویت ذات انگارانه یا سیال؟

پیش از بیان هر چیزی در خصوص هویت از نظر دکتر نجفی، لازم است به پاسخ سوال فوق از نظر وی پاسخ داده شود. آیا هویت دارای ذات بوده و یا أمری است اعتباری و سیال؟

  • «آیا جامعه هویت ذاتی دارد ؟ در پاسخ باید گفت دیدگاه های متفاوتی مطرح است ، برای هویت عده ای به “ذات ” قائل هستند و برخی هم آن را “رودخانه ایو گروهی “موزائیکی ” فرض می نمایند۰ در حقیقت یک گروه برای هویت جمعی جامعه بیشتر ذات ثابت و دسته دوم ، تحول و تغییر قائلند۰ از نظر راقم سطور، هویت ذات دارد و حتی خود تحول در هویت نیز تابع قوانین ثابت می باشد »[2]

برای وضوح بیشتر بحث، تلاش می کنیم مقداری تفاوت این دو رویکرد را باز کرده و توضیح دهیم. در توضیح این دوگانه باید گفت که در هویت سیال و غیر ذات گرایانه، هویت گاه به عنوانی درکی از خود لحاظ می شود که در گذر تاریخ، تحت تأثیر حوادث گوناگون مانند هجوم ها، رفت و آمد نظام های سیاسی، برخورد های فرهنگی، دینی و... به نحوی سیال در حال تغییر است. تعبیر دکتر نجفی برای توضیح این وضعیت، عبارت رودخانه ای است. در حالت رودخانه ای، آب در طی مسیر، تحت تأثیر عوامل گوناگون مانند بستر، چشمه ها و ... تغییر حالت داده و از تلفیق آب موجود با آن اتفاقات، مجموعه جدیدی به وجود می آید. در این حالت هویت ایرانی أمر ثابتی نبوده، بلکه از هر حادثه ای متناسب با قوت و ظرفیت آن، تأثیری را اخذ و در مجموع، هویت ایرانی برآیند تمام این حوادث است. اما در مدل ذات انگارانه، تصویر بدین گونه نیست. در تصویر ذات انگارانه، هویت دارای گوهره ایست که در مقابل حوادث، دست به گزینش، پذیرش، مقاومت و ... می کند. در حقیقت این هسته مرکزی است که هویت را ساخته و آنچه که با خود، هم آوا ببیند، اخذ و گزینش و آنچه که با خود معارض بینگارد، طرد می کند. اکنون این پرسش مطرح می شود که ذات انگاران، گوهره، جوهره، ذات و یا هر عنوانی دیگری را که در این مسیر به کار می گیرند، چه می دانند؟

 

تعالی خواهی، گوهره هویت ایرانی

از نظر دکتر نجفی، نه جغرافیا، نه زبان و قومیت، گوهره هویت ایرانی نیستند، از نظر وی گوهره و ذات فرهنگ ایرانی، تعالی خواهی، عدالت خواهی و آزادی خواهی است و عناصری مانند زبان، قومیت و ... جزء عوارض ذاتی هویت ایرانی است. وی حتی سنت را نیز ذات هویت ایرانی نمی داند، بلکه سنت را أمری زاییده و معلول ذات هویت ایرانی می شمارد. در توضیح این تقسیم بندی باید گفت که از منظر منطق، عناصر تشکیل دهنده موجود در یک شیء گاه ذاتی بوده و گاه عارضی هستند. عناصر ذاتی، مقوم ذات بوده و چنانچه آنها را از شیء حذف کرد، دیگر آن شیء باقی نخواهد ماند، مانند ناطقیت(عقل) برای انسان که اگر آنرا از وی سلب کنند، دیگر انسان نبوده و تفاوتی با حیوانات ندارد. در نقطه مقابل عرضی ها صفاتی هستند که قابلیت سلب از شیء را دارند و در صورت سلب شدن، موجب از بین رفتن شیء نخواهند شد. مانند صفت مهربان بودن، چنانچه اگر مهربانی را از انسانی بگیریم، باز هم به او انسان می گوییم. در این میان عوارض به دو دسته تقسیم می شوند، عوارض لازم و غیر لازم، عوارض غیر لازم را می توان به راحتی از شیء جدا نمود، برای نمونه عینکی بودن، یک صفت عارضی برای انسان است که به راحتی می توان از وی جدا نمود. اما در این میان برخی عوارض، قابلیت سلب را نداشته و نمی توان میان آن و شیء جدایی افکند، اما در عین حال مقوم ذات شیء نیز نبوده در نتیجه ذاتی نیستند. مانند قوه یا ظرفیت( توانایی) خندیدن که نمی توان هیچ انسانی را یافت که توانایی خندیدن نداشته باشد. از نظر دکتر نجفی نیز صفاتی مانند قومیت، زبان و ... از عوارض لازم هویت ایرانی هستند و نه مقوم ذات او.

 

گوهره هویت ایرانی در طول تاریخ

اکنون که ذات هویت ایرانی فهمیده شد، باید گفت که واکنش و کنش هویت ایرانی در طول تاریخ چگونه بوده است. همانطور که گفته شد، در نظریه ذات انگار از هویت، یک هسته سخت همواره وجود داشته که اقدام به طرد، گزینش، پذیرش و ... می کند، حال این سوال مطرح می شود که هسته سخت هویت ایرانی(ذات آن) در مقابل چه حوادثی قرار گرفته و چه کنش هایی انجام داده است:

  • «به نظر می رسد ایرانی ها در طول حیات خود با چهار بحران بزرگ روبرو بودند: بحران هلنی، بحران عربی، بحران ترکی، مغولی و بحران غربی. برخلاف بحران هلنی و بحران ترکی و مغولی، بحران عربی و بحران غربی دارای «ابزار هویت سازی» بوده اند و برخورد ایرانی ها با هر کدام از این بحران ها متفاوت بوده است. در بحران عربی، ایرانی ها به هرحال اسلام را پذیرفتند و این آیین را به هسته مرکزی و ذات وجودی خود راه دادند، ولی در مسئله بحران غربی، پس از گذشت 150 تا 200 سال، ایرانی ها هنوز مفاهیم غربی را به منزله هسته و ذات خود نپذیرفته اند.»[3]

از نظر دکتر نجفی ایرانیان در طول تاریخ چند هزار ساله خود، با چهار اتفاق جدی روبه رو بوده اند، نخست حمله اسکندر مقدونی و تصرف ایران که منجر به تشکیل حکومت سلوکیان به مدت پنجاه سال شد، این اتفاق که به بحران هلنی مشهور است، نتوانست تغییری در هسته سخت هویت ایرانی ایجاد کرده و از همین رو در طی مدت کوتاهی رخت بر بسته و شکست خورد. اتفاق دوم حمله اعراب و پذیرش اسلام توسط ایرانیان است. از نظر دکتر نجفی ایرانیان بخشی از وضعیت موجود (اسلام) را متناسب با گوهره و ذات هویت خود دیده، در نتیجه آن را پذیرفتند و بخشی را (تفاخر عربی) در تعارض با ذات هویت خود دانسته در نتیجه آن را طرد کردند. در مرحله سوم، هویت ایرانی در مواجهه با دو هجمه دیگر مغولی و سپس غربی قرار گرفته و از آنجا که این اتفاقات را در تعارض با ذات هویت خود دیده، اقدام به طرد و مقاومت در برابر آنها نموده است:

  • «ایرانیان، ظهور اسلام را به عنوان یک حقیقت سازگار با روح هویتی خود پذیرفته و از همین رو آنرا قبول کردند اما عربیت و تفاخر قوم عرب را پس زدند، از همین رو ضمن حفظ زبان فارسی و هویت ایرانی خود، اسلام را پذیرفتند. در این رویکرد، گویی عناصر همساز با هویت اصلی ابتدایی، مقبول شده و جزئی از هویت اصلی می شوند، از همین رو امروزه هویت مارا اسلامی-ایرانی می خوانند، اتفاقی که در خصوص مدرنیته نیفتاد و روح ایران که دیگر اسلامی هم بود، آن را پس زد، چراکه سازگاری میان خود و آن ندید.»[4]

 

از ملی گرایی گذشته تا حال

دکتر نجفی با اشراف به خواستگاه غربی ملیت به معنای امروزین کلمه، تلاش دارد تا با ارائه تعاریف مختلف از ملیت، تمایزی میان سبک توجه خویش به ایران با دیگر ملی گرایان قرار دهد.

وی ملی گرایی اصیل ایرانیان در قرون اول اسلامی را  ممزوج با روح عدالت خواهی اسلام و گوهره هویت ایرانی می داند:

  • «در بحث شعوبیه، آنها به استناد قرآن و آیه «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا» فعالیت خود را شروع کردند و اول هم اهل تسویه خوانده شدند. آنها دنبال یک مساوات اسلامی بودند و اصلاً قبول اسلام برای ایرانی ها در قرون اولیه یک مقدار زیادی به عدالت طلبی و شعار مساوات اسلامی بر می گشت.»[5]

اما باستان گرایی مدرن فعلی را که برخی در پوشش هویت ایرانی به آن دامن می زنند، أمری برساخته، دستکاری شده و نشأت گرفته از غرب معرفی می کنند:

  • «اما مسئله ای که بعد از مشروطیت برای کشور ما پیش آمد یک بحث مهندسی شده بود. در آن زمان که این حرکت شروع شد، ایرانی ها ۴۰۰ سال بود که دارای استقلال و ملیت جدید بودند که این ملیت جدید غیر از خلافت بود و ایرانی ها برای خودشان، کشور، ملت و حکومت داشتند. اینکه یک جریانی، باستان گرایی را بعد از مشروطه مطرح کرد، به نظر می رسد تحت تأثیر و القائات غربی ها قرار داشتند. »[6]

 

صفویه و ملت جدید ایرانی

از نظر دکتر نجفی، عصر صفویه نقطه طلایی برای شکل گیری ملت جدیدی که امروزه شاهدش هستیم بود. هویت ایرانی که با هجوم اعراب، اسلام را پذیرفت اما تفاخر عربی را پس زد، به علت انحراف جریان اسلامی و قرار گیری در بستر خلافت، فرصت ملت سازی و بازسازی دوباره خود را از دست داد و این مهم در قرن نه و با صفویه محقق شد:

  • «ذات هویت ایرانی با اسلام تقویت شده است تا به زمان صفویان می رسد و از زمان صفویان به بعد هویت ملی جدیدی را شاهد هستیم. همه بشر این مولفه ها را دارند اما فرصت نمی کنند این را به منصه ظهور برسانند. همه اقوام نمی توانند ملت شوند.»[7]

 

[1] نجفی، موسی: ذات هویت ایرانی. خردنامه همشهری، شماره ۱۵

[2] نجفی، موسی: تأکید بر هویت ایرانی و پاسداشت آن. https://b2n.ir/g08570

[3] نجفی، موسی؛ کرسی نظریه پردازی«تکوین و تکون هویت ملی ایرانیان». ۳/۳/۱۳۸۵

[4] نجفی، موسی: ذات هویت ایرانی. خردنامه همشهری، شماره ۱۵

[5] نجفی، موسی: تفاوت باستانگرایی با نهضت شعوبیه. https://b2n.ir/y87597

[6] همان

[7] نجفی، موسی: انقلاب اسلامی یک انقلاب هویتی است. https://b2n.ir/e39147

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha