گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ در ایران، تا قبل از رواج استفاده از امکانات فضای مجازی، رسانه ابزاری حاکمیتی بود که انحصار آن عمدتاً در اختیار حاکمیت بود؛ از صداوسیما تا نشریات کاغذی که تحت نظارت دولت بودند و تنها رقیب رسانه ملی، شبکههای رادیویی و تلویزیونی ماهوارهای فارسی زبان بودند که آن هم از رواجشان زمان زیادی نمیگذرد. اما از اوایل دهه ۹۰ و با افزایش دامنه و پهنای باند اینترنت و افزایش استفاده از گوشیهای هوشمند و اپلیکیشنهای ارتباطی و اطلاع رسانی و همچنین با اقبال جامعه به شبکه های نمایش خانگی، انحصار حاکمیت به تدریج کمرنگ شد و نوعی توازن و رقابت میان رسانههای حاکمیتی و جریانهای خارج از حاکمیت شکل گرفت. البته در دولت یازدهم و دوازدهم استثنائات عجیبی هم وجود دارد؛ مانند اختصاص امکانات و منابع مالی رسمی و دولتی کشور به حوزه نمایش خانگی برای انحصارشکنی از صداوسیما و... .
به هر تقدیر، به موازات این تغییرات انقلابی در حوزه رسانه و جنگ نرم، الگوها و شیوه های اعتراضی نیز تغییر کرده اند و بایسته است رسانههای جریان انقلابی، التفات عمیقتری به این تحولات و ظرایف تاریخی و فرهنگی آن داشته باشند.
افزایش سرعت شکل گیری اعتراض و تبدیل آن به شورش و اغتشاش یکی از همین تحولات است که باید مورد توجه و تأمل جدی و دقیق قرار بگیرد. اگر تا قبل از سال ۹۶، هر ده سال یک آشوب اجتماعی رخ میداد، از میانه دهه ۹۰ به این سو، به طور متوسط هر دو سال یک بار آن هم در مقیاس سراسری و نه منطقهای شکل گرفته و پیشبینی وقوع بیشتر آشوب های اجتماعی، اصلا امر عجیبی نیست. لازم به ذکر است که در اینجا در پی تقلیل علل وقوع ناآرامی ها به فضای مجازی و رسانههای معاند نیستیم؛ بلکه این مقدمه تنها از این جهت گفته شد که به نقش رسانهها و فضای مجازی در تغییر فرم های اعتراض و آشوب با سهولت بیشتری پرداخته شود.
موضوعی که در این نوشتار سعی در تبیین آن داریم، تحلیل فرم و محتوا یا ماده و صورت تحقق آشوب های اجتماعی به طور توأمان در حال حاضر است. به دیگر سخن، رخدادها -اعم از ناکارآمدی اجرایی و تبعیض و حوادث اجتماعی- ماده و ملات اولیه یک شورش و عصیان اجتماعی را فراهم می آورند و رسانهها و فضای مجازی به این مواد و مصالح، شکل و صورت می دهند. البته نمیتوان انکار کرد که رسانه قابلیت این را دارد که در حدوث و آغاز ناآرامیها هم نقش ایفا کند؛ اما کارکرد اصلی رسانه های معاند،اغلب در فرم دهی به جنبش های اجتماعی است که در این جستار، بخشی از عملکرد رسانه های جریان ضدانقلاب در صورتبخشی به آشوب های اجتماعی مورد بررسی و واکاوی قرار میگیرد.
در هر بخش، ابتدا به یک رخداد تاریخی یا تحول کلان به مثابه یک محمل و دست افزار یا همان ماده و مصالح آشوب اشاره میشود و در ادامه از طریق بررسی ابزارهای رسانهای، به کشف و تحلیل نحوه کاربرد آنها در تبدیل عملیات روانی به عملیات میدانی توسط رسانههای جریان ضدانقلاب پرداخته میشود.
پیش از ورود به بحث تفصیلی یادآور میشود که پنج رخداد کلان در این بخش مطرح می شود که هر کدام از این محورها نماینده یک عرصه کلان است. بدین توضیح که مثلاً مسئله آب نماد عرصه محیط زیست است که مورد هجمه رسانههای ضدانقلاب قرار گرفته و کرونا و عوارض و پیامدهای آن موضوعی است که نماینده عرصه سلامت است و به همین ترتیب تا آخر...
١. مسئله آب
کاهش میزان بارندگی، کاهش ذخایر آبی کشور، عدم اصلاح الگوهای مصرف چه توسط حاکمیت -اعم از نهادهای تقنینی و اجرایی و تبلیغی- و چه توسط عموم مردم و رخدادهای زیست محیطی مانند گرم شدن اقلیم ایران، در کنار ناکارآمدی عمدی یا سهوی دستگاه اجرایی در برطرف کردن مشکلات و پیشگیری از وقوع بحران، مواردی هستند که وضعیت زیست محیطی و آبی امروز کشور را با چالشهای جدی مواجه کرده اند. در این میان رسانههای معاند با انقلاب اسلامی با دو راهبرد بزرگنمایی مشکلات و سیاه نمایی از وضع موجود در حال نمایش تصویری بحرانی از کشور هستند. جریان معاند برای دستیابی به اهداف خود به درستی دست روی یک مسئله حساس گذاشتهاند که حیات ابتدایی مردم با آن درگیر و به آن وابسته است و هرگونه کمبود و کاستی در زمینه زیست محیطی و یا زیست روزانه ایشان، قابلیت تبدیل شدن به چالشی سیاسی را دارد. موضوع آب یکی از متأخرترین چالشهای زیستمحیطی و مدیریتی کشور است که متاسفانه بر اثر سوء مدیریت، هم در عرصه عملی و میدانی و هم در حوزه ادراکی و رسانهای، توانسته به توفیق نسبی ضدانقلاب در تحقق هدف تبدیل معضلات اجتماعی و اقتصادی به آشوب و درگیریهای امنیتی منجر شود که نمونههای آن را در مناطق مختلف خوزستان میبینیم و در صورت عدم رسیدگی صحیح و اصولی به آن و نیز در صورت عدم بازپسگیری مرجعیت رسانهای، باید منتظر گسترش و تعمیق آن در میانمدت باشیم.
پخش صحنه های درگیری، کشته سازی و معرفی افراد مجعول الهویه و حتی کشتههای گروهک های تروریستی در سوریه به عنوان «شهدای مبارزه با تبعیض و ظلم جمهوری اسلامی» توسط رسانههای ضدانقلاب، ابزاری هستند که از یک سو به تحریک احساسات ملی و قومی و نژادی دامن میزنند و از سوی دیگر، منجر به تهییج و تشجیع شهروندان مناطق هدف برای رودررو شدن با نیروهای ضدشورش ختم میشوند و از این حیث میتوانند زمینه تعمیق بحران را فراهم کنند.
در مورد آب، رسانه های معاند ابتدا از طریق نمایش تصویر ظلم آشکار و تبعیض و نقض حقوق اولیه شهروندی توسط حاکمیت، هم زمینه تقابل ملت با حاکمیت را فراهم میکنند و بعد پس از وقوع یک رویداد، آن را تبدیل به یک روند رسانهای متضمن یک یا چند گزاره القایی میکنند و هم از این طریق و نیز به وسیله فعال کردن ظرفیتهای بحران زا مانند پخش زنده تصاویر درگیری سعی در شعله ور کردن آتش فتنه و مهمتر از همه، انحراف مطالبات عمومی مردم را دارند.
الگویی که از شیوه بازنمایی رسانه های معاند در مورد اخیر آب میتوان تشخیص داد، اغتشاش و خشونت آفرینی است و نه اعتراض. این رسانهها با شناخت مناطق خطرخیز امنیتی و فعال کردن گسل های روانی برای تبدیل یک مطالبه عمومی به آشوبی امنیتی، فضای مطالبات مردمی را منحرف میکنند. قطب پیشران عملیات روانی و تبدیل آن به چالش میدانی نیز رسانههای وابسته به دربار سعودی از جمله ایران اینترنشنال هستند که کاملاً منطبق با راهبرد سعودی مبنی بر انتقال درگیری به درون مرزهای ایران به وسیله سوءاستفاده از شکاف های قومیتی و مذهبی آن هم عمدتاً در دو استان خوزستان و سیستان و بلوچستان عمل میکنند.
٢. قطعی برق
در تمام موضوعات مورد بررسی، ردپای ناکارآمدی دولتی را به سهولت و وضوح می توان دید. در مورد قطعی برق سراسری و البته بیموقع و بدون اطلاع اخیر نیز وضع به همین ترتیب بود و هست. یعنی ناکارآمدی اجرایی و مدیریتی در کنار ادراک سازی مستمر ضدانقلاب، مکمل یکدیگر در یک سیکل را تشکیل میدهند. در ماجرای قطع برق، رسانههای معاند مثل معضل آب عمل کردند، با این تفاوت که اولاً، برق نماد عرصه صنعت است و قطع گسترده آن، نماد ناکارآمدی صنعتی جمهوری اسلامی بازنمایی میشود و ثانیاً، شامل تمام مناطق کشور بود، نه مانند آب که مناطق خاصی را درگیر کرد.
در موضوع برق هم القائاتی با هدف نمایش تقابل ملت-حاکمیت صورت گرفت که منجر به تجمعات پراکنده در برخی مناطق از جمله مناطقی در جنوب و شمال غرب تهران و سر دادن شعار علیه ساختارهای حاکمیت (شهرری و سعادت آباد) شد. در این روند مذکور نیز قطعی برق مانند آب، به عنوان نیروی اولیه زیست و بدیهی ترین عامل مقدماتی برای کسب و کار بازنمایی شد که از شهروندان دریغ می شود و هزینه این زندگی نرمال، صرف جاهطلبیهای منطقهای و ضداستکباری جمهوری اسلامی ایران می شود.
الگوی اعتراضی برساخته رسانههای معاند در این روند را باید مبتنی بر خط قدیمی تقابل سازی میان مردم و حکومت از طریق نمایش تقابل ملت ایران و محور مقاومت تحلیل کرد.
٣. اعتصاب
از ابتدای تیر ماه به بعد، اخبار اعتصابات در مراکز وابسته به شرکت نفت و پیوستن مراکز دیگر به این جریان به طور گسترده و بسیار پرتعداد نمایش داده شد. در کنار اخبار اعتصابات در بخشهای مختلف صنعت نفت، اخبار تجمع و اعتصاب بخشهای دیگر از جمله حمل و نقل نیز منتشر شده و میشود. مهمتر از خود خبر اعتصابات، خبر همآیندی و هماهنگی بخشهای اعتصاب کننده بود که ضدانقلاب سعی در نمایش گسترده آن داشت. موضوع اتحاد اصناف و جریانهای اعتراضی به دلیل هزینه سنگینی که هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی میتواند به کشور تحمیل کند همواره یکی از اهداف راهبردی دولتهای متخاصم و رسانههای تابع ایشان بوده است. مصادیق اخبار و تحلیلها و گزارشهای رسانههای معاند مخصوصاً در این چند وقت اخیر بسیار زیاد است و صرفاً به یکی از موارد به عنوان نمونه اتم این سبک بازنمایی اشاره میشود.
ابوالفضل قدیانی از اعضای وابسته به جریان فتنه که اغلب به تولیداتش حول محور عملیات روانی علیه رهبر انقلاب است، در یادداشتی که در وبسايت کلمه پایگاه خبری وابسته به نزدیکان میرحسین موسوی منتشر شد، نوشت: «کارگران صنعت نفت و گاز و پتروشیمی از روز ۲۹ خرداد در ۸ استان کشور دست از کار کشیده و اعلام اعتصاب کردهاند. اتحادیهها، سندیکاها و صنوف گوناگون از داخل و خارج و کثیری از فعالان سیاسی و مدنی حمایت خود را از اعتصابیون اعلام و خواهان پاسخگویی کارفرمایان اعم از دولتی و پیمان کاران بخش خصوصی به مطالبات به حق کارگران شده اند. کارگران استثمار شده ایران از ظلم و جور و تبعیض خودکامهٔ خودپرست ایران [آیت الله] علی خامنهای و نظام استبداد دینی بر پایهٔ ولایت مطلقه فقیه که بدترین نوع استبداد و مجسمهٔ استبداد است، جان به لب شده اند و ناچار برای رسیدن به حق و حقوق حداقلی و قانونی خود اعتصاب کرده اند. بنده حمایت خود را از این اعتصاب حق خواهانه و عدالت طلبانه اعلام می کنم و امیدوارم که تمامی منتقدان، معترضان و مخالفان استبداد، حمایت خود را از آن این اعتصاب حق طلبانه اعلام کنند. پیوستن جنبش های دیگر نظیر جنبش معلمان، زنان، دانشجویان، بازنشستگان و... به اعتصاب کارگران، با توجه به تحریم گسترده انتخابات نمایشی-فرمایشی از طرف اکثریت قاطع ملت ایران و ایستادگی مردم در مقابل مطامع تمامت خواهانه و قدرت پرستانهٔ [آیت الله] علی خامنهای که گوشه ای از آن انتصاب یک قاتل بلکه یک قتال به پست ریاست جمهوری و انتصاب یک سرکوبگر و عامل ایجاد اختناق به ریاست قوه قضائیه است می تواند امکان یک پارچه شدن جنبش اجتماعی مسالمتآمیز و خشونت پرهیز ملت ایران را فراهم کند. امیدوارم که چنین شود».
مهمترین الگوسازی رسانه های دشمن در بازنمایی اعتصاب، همانطور که اشاره شد موضوع هماهنگی و همآیندی اکثر جریانهای اعتراضی علیالخصوص اصناف است؛ چراکه مثلاً جریان های روشنفکری یا دانشجوی یا کانون صنفی معلمان در اعتراضات اخیر عمدتاً جنبه نمادین و فرهنگی و نرمافزاری دارند که البته اهمیت آن قابل انکار نیست و در جای خود قابل تامل و محل بحث است؛ اما اصناف صنعتی یا اقتصادی به دلیل وجوه سخت افزاری و قدرت اثرگذاری در اداره امور کشور و به دلیل وضعیت اقتصادی کنونی کشور، بیشتر مورد طمع ضد انقلاب هستند و از این جهت مخصوصاً پس از بروز معضلات اقتصادی کنونی، تمرکز عمده رسانههای معاند متوجه ایجاد پیوند و هماهنگی اصناف مختلف در ایجاد عصیان اجتماعی و اغتشاش است. بنابراین کلیدواژهی اصلی در بازنمود اخبار مربوط به اعتصاب صنفی، صرف نظر از هشتگ های پرکاربردی همچون «اعتصابات سراسری»، مفهوم «اتحاد اصناف» است.
۴. کرونا
شیوع کرونا، محمل دیگر رسانههای ضدانقلاب در طول دو سال گذشته برای تشویش اذهان عمومی و تبدیل مسئلهای اجتماعی به معضلی سیاسی است. سیاسی کردن مسأله کرونا در رسانه چند سطح دارد: گاهی در آن، تقابل کادر درمان به عنوان قهرمانان عرصه سلامت با حاکمیت بازنمایی می شود، گاهی تقابل ملت و حاکمیت نمایش داده می شود که محمل اصلی این خط، موضوع واکسن است، گاهی سعی در تقابل سازی طیفهای مختلف مردم را دارند؛ به طور مثال طیف مذهبی را در مقابل طیف سکولار به عنوان اکثریتی مظلوم به تصویر میکشند و حتی در مواردی هم کادر درمان و پزشکان را به عنوان «همدستان حاکمیت در تبانی علیه مردم» بازنمایی میکنند. بازنمود اخبار مربوط به شیوع کرونا و تلفات ناشی از آن را هم باید بر حسب همان الگوی تبدیل امر اجتماعی به امر سیاسی تحلیل کرد؛ چراکه در این مورد نیز رسانههای دشمن مسئله ای که مربوط به عرصه سلامت است را به الگوی اعتراض علیه «ناکارآمدی و گروگان گیری جان مردم توسط حاکمیت» تبدیل می کنند.
انتشار اخبار تلفات داخل ایران و مقایسه موفقیت های سایر کشورها در مهار کرونا با شکست های ایران و انکار توفیقات نظام درمانی ایران و بایکوت پیشرفت های علمی دانشمندان ایرانی در کنار تشکیک، تحقیر و تمسخر توانمندیهای داخلی از اصلی ترین رویکردهای ضدانقلاب در این الگوسازی اخیر است.
۵. آزادیهای اجتماعی
این مورد توسط رسانههای معاند عمدتاً با هدف تحریک طبقه متوسط شهری و مخصوصاً جوانان و نوجوانان کنشگر این طبقه در نظر گرفته شده است، زیرا این مورد برای زیست اجتماعی یا فردی افراد درون این طبقه هنوز جذابیت دارد. مسئله حجاب و پوشش و کیفیت آن، شکل روابط و حقوق شهروندی اصلیترین مولفه های آن هستند. همچنین مصادیق متعددی برای این موارد میتوان برشمرد از جمله بحث سگ گردانی، دوچرخه سواری بانوان، حجاب بانوان، گشت ارشاد و غیرهم.
هر یک از این موارد که گفته شد می تواند قابلیت ایجاد کنش اعتراضی اجتماعی نسبت به قوانین و هنجارهای رسمی کشور را به دنبال داشته باشد، منتها عمده این کنش های اعتراضی فعلاً خیلی نمود بیرونی ندارد و بیشتر در فضای مجازی و در قالب هشتگ سازی، توییت نگاری و کلید واژه سازی و این دست فعالیتها ظهور دارد و رسانههای معاند نیز موارد مذکور را فعلاً ذیل این گزاره القایی کلی که «جمهوری اسلامی در پی نقض و محدود کردن روز افزون آزادیهای اجتماعی است» پوشش میدهند.
در نهایت اینکه...
از یک نکته کلی درباره این موارد پنجگانه اخیر نباید گذشت و آن، اینکه اولویتها در این موارد پنجگانه، بنا به مقتضیات زمان متفاوت است. بدین توضیح که مثلا این مورد پنجم یعنی بحث آزادی های اجتماعی، درست است که در شرایط کنونی اولویت پنجم است؛ اما در دوره و مقطعی دیگر میتواند اولویت درجه یک رسانه های ضدانقلاب باشد، که تجربه تاریخی ما هم این را تایید می کند. امروز به دلیل وجود معضلات اقتصادی و معیشتی، الگوهای سخت افزاریتر مانند اعتصابات و درگیری بر سر موضوع آب و غیره اولویت نخست ضدانقلاب است و اصناف صنعتی و کارگری در کانون توجه این رسانه ها قرار دارند و بقیه طبقات پشت سر ایشان بازنمایی می شوند. در حالی که کافی ست قدری شرایط تغییر کند و مسائل فرهنگی و اجتماعی اهمیت بیشتری بیابد که در این صورت ملاحظه خواهد شد که اولویت ها کاملاً جابجا خواهند شد.
این الگوهای اعتراضی پنجگانه ضدانقلاب که در متن مورد اشاره و بررسی اجمالی قرار گرفتند، الگوهای مستخرج از عملیات روانی این رسانه ها علیه ایران در این چند ماه اخیر بودند که ممکن است با رصد و پژوهش بیشتر بتوان بر تعداد این الگوها افزود، ولی در هر صورت باید ملتفت بود که نسبت به هر کدام از این موارد بایسته است که رسانههای جریان انقلابی راهبرد و برنامه مخصوص داشته باشند.
رسانههای انقلابی از نمایش جریانهای اعتراضی در کنار هم حتماً پرهیز کنند و اگر هم تصمیم به پوشش اخبار برخی اعتراضات گرفتند، این مورد را رعایت کنند و جریان ها و گروه ها را به طور مستقل به تصویر بکشند.
رسانهها نهتنها از تصویر پردازیای که الگوهای اعتراضی مانند اعتصاب را به عنوان الگوهای موفق نمایش میدهد خودداری کنند، بلکه برای شکستن تصویر این الگوها برنامه داشته باشند.
با توجه به پیشبینیهای نهادهای بالادستی مبنی بر بروز ناآرامی و درگیری در کوتاه مدت و میان مدت، بایسته است رسانه ها و نهادهای انقلابی نسبت به این رخدادها راهبردی پیشگیرانه، پدافندی و آفندی داشته باشند.
یکی از مهمترین چالشهای پیش روی جمهوری اسلامی در آینده نزدیک، تعمیق چالش های حقوق بشری است که خود این موضوع در داخل نیز میتواند برای الگوهای جدید برهم زدن نظم اجتماعی، ظرفیت سازی کند که بایسته است رسانههای همسو از آن غافل نشوند.
رسانه های داخلی همچنین نسبت به بازپسگیری بخش از دست رفته مرجعیت رسانه ای خود از رسانههای معاند فارسی زبان و جلوگیری از تعمیق این مسأله، برنامه و نقشه راه عملیاتی داشته باشند.
/انتهای پیام/
در دادسرای سنندج خیلی در حقم ظلم و ستم شده