جنبش‌های اجتماعی اراده دولت‌های ملی را محدود می‌سازند؟
تجربه نشان داده، قدرت رسمی هیچ‌گاه یارای مقابله با جنبش‌های اجتماعی را نداشته و همواره تحت تأثیر آن قرارگرفته است. اما نکته مهمی که جنبش‌های اجتماعی را به‌عنوان یکی از عناصر محدودکننده قدرت دولت‌های ملی به شمار می‌آورد، گسترش روزافزون این جنبش‌ها و پیوند جنبش واره‌ها به این میدان است.

گروه راهبرد «سدید»؛ جنبش اجتماعی به معنای خواست عمومی بخشی از مردم معطوف به تغییر وضع موجود است. هنگامی که عده ای از مردم، به نحو شبکه مند و منسجم، مبتنی بر طرح و ایده نسبت به آینده خواستار موضوعی شوند و در راستای آن اقدام به کنشگری نمایند، جنبش اجتماعی به وجود می اید. این جنبش ها از این رو دارای اهمیت فراوان هستند که مبنای مشروعیت در زمانه دموکراسی، ابتناء بر خواست مردمی دارد، در نتیجه چنانچه حاکمیتی سرمایه اجتماعی خود را از دست دهد، همچون درختی پوسیده سست خواهد شد.

 

عصر مدرن، زمانه رشد جنبش ها

جنبش ها به صورت خاصه از ویژگی های دوران مدرن هستند، حرکت های مردم بنیادی که به صورت مستقل از نهاد های رسمی قدرت، اقدام به چالش آفرینی و اثر گذاری می کنند.[1] تاریخ دویست ساله گذشت ما مملو از جنبش های گوناگون است. اما داده های اخیر تأیید کرده اند که در هر دو بعد تعداد اعتراضات و شمار معترضان در سراسر جهان، به ویژه از سال ۲۰۱۰ افزایش قابل ملاحظه ای صورت گرفته است.

در سطح جهانی، تعداد اعتراضات از ۵۹ مورد در سال ۲۰۰۶ به ۱۱۲ مورد در شش ماه اول ۲۰۱۳ افزایش داشته است. در همین حال شهروندان مشارکت رسمی سیاسی خود را کاهش داده اند. به عنوان مثال، مشارکت رأی دهندگان در اروپا به طور مداوم از متوسط ۸۰ درصد در اواسط دهه ۱۹۸۰ به ۶۱ درصد در سال ۲۰۱۲ کاهش یافت. در آسیا، از متوسط ۷۰ درصد از رأی دهندگان واجد شرایط در سال ۱۹۹۹ به نزدیک ۵۳ درصد در سال ۲۰۱۳ رسیده است. حمایت مردم از احزاب سیاسی نیز یک روند مشابه را دنبال کرده است. برای نمونه، عضویت در احزاب از سال ۱۹۸۰ تقریبا در اروپا به نصف رسیده و اعتماد عمومی به احزاب اروپایی به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.

 ابراز تأسف شهروندان به دلیل احزاب فاسد و منفعت طلبی است که با اتلاف وقت بیش از حد برای مبارزه با موضوعات کوچک به جای همکاری برای حل مشکلات کشور، تنها در زمان های انتخابات فعال می شوند . اما قدرت های رسمی نظر متفاوتی در این زمینه دارند، بسیاری از سیاست مداران کاهش حمایت مردمی از احزاب را به ترکیبی از عواملی چون تمرکز بیشتر رسانه ها بر نقاط ضعف احزاب، افزایش فشار پوپولیسم برای جلب نظر رأی دهندگان و کاهش درک سیاست های احزاب در برابر جهانی شدن و تصمیم گیری های بین المللی مرتبط می دانند. در بسیاری از کشورهای آسیایی احزاب سیاسی به عنوان شبکه های شخصی شناخته می شوند؛ و این در حالی است که عضویت در حزب به عنوان یک امتیاز اعطا می شود نه با انتخاب توسط شهروندان.  در همین حال، شهروندان از سازمان های جامعه مدنی سنتی مانند اتحادیه های کارگری، نهادهای کلیسا، مؤسسات خیریه و تعاونی ها نیز بیرون آمده اند. این پدیده به ویژه در میان جوانان اروپایی رایج است.[2] کاهش اتصال مردم به نهاد های رسمی قدرت و در مقابل، افزایش مشارکت فعال سیاسی آنان در قالب گروه های غیر رسمی جنبش گونه و اعتراضات، زنگ خطری برای سامان موجود اجتماعی است.

 

جنبش ها در جهان اسلام

جهان اسلام در طی چند سده گذشته آبستن جنبش های اصیل و گسترده بوده است. جریان های اسلام خواه به دلیل دوری از نهاد رسمی قدرت و قبضه آن توسط تفکرات غیراسلامی (نظام شاهی) و یا ضد اسلامی (حکومت های نظامی مبتنی بر رویکرد مدرن سازی غربی) همواره در صدد آن بوده اند که اشکال متفاوتی از قدرت را برای خود ایجاد کنند. اشکالی مبتنی بر ایدئولوژی اسلام به مثابه مسیر جامعه سازی و نیروی مردمی. برای مثال جنبش أمل در لبنان (به رهبری امام موسی صدر)، جنبش اخوان المسلمین در مصر (به رهبری حسن البناء)، جنبش انصارالله در یمن (به رهبری شهید حسین الحوثی)، و جنبش اسلامی در ایران به رهبری شخصیت های مختلفی همچون میرزای شیرازی، شیخ فضل الله نوری، آیت الله کاشانی و امام خمینی(ره) از جمله جریان هایی که همواره در کشاکش با قدرت مستقر و در صدد تحدید آن بوده اند.[3]

 

در نهایت اینکه...

جنبش های اجتماعی تا مسیری که اکنون پیموده اند، انبانی پر تجربیات گوناگون از نحوه مراوده با قدرت رسمی را داشته اند، تجربیاتی که گاه با استفاده از آنان توانسته اند از اشکال غیر رسمی قدرت به سمت قدرت رسمی حرکت کنند (نظیر اتفاقی که در انقلاب اسلامی ایران رخ داد). تجربه نشان داده است که قدرت رسمی هیچ گاه یارای مقابله با جنبش های اجتماعی را نداشته و همواره تحت تأثیر آن قرار گرفته است. اما نکته مهم که باعث می شود جنبش های اجتماعی را به عنوان یکی از عناصر محدود کننده قدرت دولت های ملی به شمار آورد، گسترش روز افزون این جنبش ها و پیوند جنبش واره ها به این میدان است. جهان امروزه شاهد شکل گیری جنبش واره های کوچک در موضوعات محدود فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است. بستر وب و شبکه های اجتماعی به این موضوع کمک شایانی نموده اند از همین رو پیش بینی می شود که دولت های ملی در ادامه، نا توان تر از گذشته در مقابل جنبش های اجتماعی، ناچار از عقب نشینی از قلمرو های اقتدار و تصمیم گیری خود شوند.

 

[1] گیدنز، آنتونی: جامعه شناسی. نشر نی؛ ص ۶۷۹

[2] استاک، سام واندر: آینده دموکراسی، ترجمه مهدی مقدری؛ انتشارات نگاه معاصر، ص ۱۸

[3] البته این موضوع مد نظر بوده است که دولت ملی در ایران، در زمانه پهلوی اول بنیان نهاده شده اما به نحو کلی تحدید قدرت رسمی از ناحیه جنبش مردمی مد نظر قرار داشته است.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha

راست افراطی با اروپا و آمریکا چه می‌کند؟

سواری‌گرفتن مخاطب از سلبریتی!

نابودی هژمونی لیبرال غربی در دانشگاه‌های آمریکا

عرفی شدن، نخستین گام جنسیت‌زدگی

در برابر عادی‌سازی شرارت و بی‌عدالتی اسرائیل مقاومت کنید

عصر کاهش جمعیت؛ چالش‌ها و راهکارها

دانشگاه‌های آمریکا، بازوهای دولت پلیسی

علم؛ قدرتی که آمریکا دارد از دستش می‌دهد!

مسئله نافهمیِ تحلیل‌های اجتماعی: کجا ایستاده‌ایم و چگونه برویم؟!

چگونه با اطلاعات نادرست مقابله کنیم؟

مدیریت مُد در بن‌بست؛ نمی‌توانیم یا نمی‌خواهیم؟

چه چیزی باعث خشونت سیاسی در آمریکا می‌شود؟

جنگ غزه مرا در هم شکست

«هاروارد» بی‌طرف نیست!

چرا ترامپ به سمت رمزارزها متمایل شد؟

قصه‌هایی از بیم و امید زنان فراری از مصائب اعتیاد!

جهان در کنار عدالت می‌ایستد یا قانون جنگلی که آمریکا از آن حمایت می‌کند؟

عرفی گرایی، زیستِ جنسی ایرانیان را تغییر داد

«بحران خشونت سیاسی» آمریکا را به کدام سمت‌وسو می‌برد؟!

نقش مدارس اسرائیل در تداوم نسل‌کشی ملت فلسطین

پرونده ها