گروه راهبرد «سدید»؛ بسیاری از نشانه های تغییر در ساخت قدرت در نظریات ارتباطات و حول رسانه و روش های ارتباطی طرح ریزی شده است. مانوئل کاستلز از جمله نظریه پردازان ارتباطاتی است که این تحولات را در قالب نظریه «جامعه شبکه ای» صورت بندی کرده و نوید شکل گیری گونه های جدیدی از قدرت را داده است. در ادامه نظرات وی در این خصوص را مطالعه خواهید نمود.
انقلاب تکنولوژیک ارتباطات
کاستلز متولد سال ۱۹۴۲ میلادی در اسپانیا، تحولات تکنولوژیکی در حال وقوع را انقلاب تکنولوژی اطلاعات می نامد و آن را ابزاری مؤثر در اجرای فرایند بنیادین تجدید ساختار نظام سرمایه داری می داند. در واقع کاستلز تغییر سامان موجود به نظمی دیگر را از رهگذر انقلاب اطلاعات دنبال می کند. وی در تدوین سه گانه عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ، به بررسی «پیدایش یک ساختار اجتماعی نوین» می پردازد. این ساختار اجتماعی نو با پیدایش یک شیوه جدید توسعه، یعنی با اطلاعات گرایی، ارتباط دارد که به لحاظ تاریخی از تجدید ساختار شیوه تولید سرمایه داری در اواخر قرن بیستم شکل گرفته است. در دیدگاه نظری وی که زیربنای این رویکرد است، چنین فرض می شود که جوامع، پیرامون فرایند های انسانی ای سازمان یافته اند که ساختار آنها را روابط «تولید»، «تجربه» و «قدرت» تعیین می کنند که به شکل تاریخی تعین یافته اند. آنچه مد نظر ماست بررسی شکل گیری، ویژگی و تأثیر این جامعه نوین یا به عبارتی جامعه شبکه ای در ساختار جوامع کنونی جهان از نظر کاستلز است.
بررسی ساختار اجتماعی نوظهور در حوزه های مختلف فعالیت و تجربه انسانی، ما را به نتیجه ای فراگیر رهنمون می سازد: به عنوان روندی تاریخی، کارکردها و فرایندهای مسلط در عصر اطلاعات هر روز بیش از پیش پیرامون شبکه ها سازمان می یابند. شبکه ها ریخت اجتماعی جدید جوامع ما را تشکیل می دهند و گسترش منطق شبکه ای تغییرات چشمگیری در عملیات و نتایج فرایندهای «تولید»، «تجربه»، «قدرت و فرهنگ» ایجاد می کند. در حالی که شکل شبکه ای سازمان اجتماعی در دیگر زمان ها و مکان ها نیز وجود داشته است، پارادایم نوین تکنولوژی اطلاعات، بنیان مادی گسترش فراگیر آن را در سرتاسر ساختار اجتماعی فراهم می آورد. به این ترتیب، عزم اجتماعی ایجاد شده از طریق منطق شبکه ای از سطح منافع اجتماعی شبکه فراتر می رود، به عبارتی: «قدرت جریان ها از جریان های قدرت پیشی می گیرد. غیبت یا حضور در شبکه و پویایی هر شبکه در برابر دیگر شبکه ها، منابع حیاتی مسلط تغییر در جامعه ما هستند.»[1] و این همان جامعه شبکه ای است که مهم ترین ویژگی آن برتری ریخت اجتماعی بر کنش اجتماعی است.
جامعه شبکه ای یکی از ویژگی های سرمایه داری متکی به اطلاعات و محصول همگرایی سه فرایند تاریخی مستقل انقلاب اطلاعات، تجدید ساختار سرمایه داری و اقتصاد متکی به برنامه ریزی و نهضت های فرهنگی دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است. انقلاب اطلاعات ظهور جامعه شبکه ای را امکانپذیر ساخت، تجدید ساختار سرمایه داری و اقتصاد متکی به برنامه ریزی متمرکز از دهه ۱۹۸۰ با هدف غلبه بر تعارض های درونی این دو نظام به وجود آمد و در نهایت نهضت های فرهنگی دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ یعنی نهضت ها و جنبش هایی مانند فمینیسم و طرفداری از محیط زیست ظهور کرد.
کاستلز ویژگی های اصلی جامعه شبکه ای را این چنین بر می شمارد:[2]
قدرت های هویت، چالش جدید دولت های ملی
گذشته از مطالب پیشین، نکته ای که انگیزه شرح نظریه کاستلز در این مجال بود، توجه وی به مفهومی تحت عنوان «قدرت هویت» است. کاستلز به پدیده هایی چون تضعیف موقعیت حکومت های ملی و بحران هویت در سطوح فردی و ملی و ظهور جنبش هایی نظیر فمینیسم و دفاع از محیط زیست عنوان «قدرت هویت» می دهد و می نویسد: «جنبش های معترض در سراسر جهان، جنبش های بنیادگرایانه دینی و ... با وجود تفاوت های اساسی با هم، پدیداری به وجود می آورند که می توان آنها را هویت های مقاومت، نامید که ویژگی های آن مقاومت در برابر سیل بنیان کن شبکه ای شدن عالم است، با تکیه بر میراثی که آن را احيانا جاودانی ولايتغیر می شمارند و درصدد حفظ آن هستند. در چنین وضعیتی، حکومت ها و دولت ها علاوه بر تحت فشار بودن در برابر فرایند جهانی، با مطالبات چنین جنبش هایی که خواستار مقابله با امواج تهدیدکننده جهانی شدن اقتصاد و الگوهای تازه فرهنگی هستند، مواجه می شوند.»[3]
به اعتقاد کاستلز فشارهایی که از ناحیه عواملی نظیر شبکه های انتقال سرمایه تولیدات و محصولات، ارتباطات و اطلاعات، شبکه های مافیای جرایم و جنایات، نهادهای بین المللی، سازمان های غیر دولتی، نهادهای دینی و جنبش های بسیج کننده افکار عمومی به حاکمیت ها وارد می آید، موجب می شود که دولت ها و حکومت های ملی، در همان حالی که احیانا نقش تصمیم گیرندگی خود را حفظ می کنند، در اتخاذ تصمیمات، به بهره گیری و مساعدت های مجموعه ای از بازیگران خارج از کادرهای رسمی دولت، متکی و نیازمند شوند.»[4]
کاستلز با نظریه خود در خصوص جهان اطلاعات و تحولات تکنولوژی های ارتباطی، چند نکته مهم را بیان می کند، نخست تغییر سامان وضع موجود در تمام ساحات، تغییر شکل رسمی قدرت و افول دولت های ملی، توجه به هویت های مقاومت و جنبش های مردمی.
[1] خانیکی، هادی: «جهانی شدن و ارتباطات؛ زمینه ها و چشم اندازه های نظری»، مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، زمستان ۹۲، شماره ۱۳
[2] استیونسن، نیک: « رسانه های جدید و جامعه اطلاعاتی»، ترجمه پیروز ایزدی، فصلنامه رسانه، سال شانزدهم، شماره دوم، صص ۸۸-۹۶
[3] حمیدزاده، غلامرضا: جامعه شناسی شبکه ای، فصل نامه آموزش علوم اجتماعی، زمستان ۱۳۹۴، شماره ۶۹؛ ص ۴۴
[4] صالحی امیری، سید رضا: دیپلماسی فرهنگی، انتشارات ققنوس؛ ص ۲۳۸-۲۴۴
/انتهای پیام/