گروه راهبرد «سدید»؛ مسئله نابرابری نژادی در آمریکا و تاثیرات آن در اقتصاد، سیاست، اجتماع و امنیت این کشور چند سالی است که به طور ویژه توجه رسانهها، کارشناسان و سیاستمداران این کشور را به خود جلب کرده است. بررسیها نشان میدهد که در آمریکا سیاهان و رنگین پوستان این کشور بیشتر از سفید پوستان زندانی میشوند و بیشتر از آنها حین بازداشت کشته میشوند. سیاهان آمریکا از میزان رفاه کمتری برخوردار هستند و شغلهای با درآمد پایین تری را تصاحب میکنند. همه گیری کرونا نیز نشان داد سیاهان و رنگین پوستان این کشور از مراقبتهای بهداشتی کمتری برخوردار هستند و نسبت به سفید پوستان آمریکا میزان مرگهای بیشتری را در همه گیری اخیر تجربه کردند.
«جانیس باودلر» مشاور عدالت نژادی و «بنجامین هریس» دستیار وزیر سیاست اقتصادی آمریکا در این یادداشت که در وب سایت وزارت خزانه داری آمریکا در ۲۱ جولای ۲۰۲۲ (۳۰ تیر ۱۴۰۱) منتشر شده استدلال میکنند که نژادپرستی در آمریکا ریشههای کاملاً ساختاری دارد و با وجود تغییر سیاستها و رویهها جامعه سیاهان و رنگین پوستان این کشور در بسیاری از زمینهها به دلایل عدیده گرفتار برخوردهای نژادی هستند. از سوی دیگر نویسندگان استدلال میکنند که تاثیرات مخرب این نابرابری نژادی نه تنها جامعه سیاهان و رنگین پوستان این کشور را تحت تاثیر قرار داده بلکه تاثیرات مخربی نیز بر سایر بخشهای آمریکا و بویژه اقتصاد این کشور داشته است.
نابرابری نژادی، توزیع نابرابر منابع، قدرت و فرصتهای اقتصادی در بین نژادها در یک جامعه است. در حالی که بحث نابرابری نژادی در ایالات متحده آمریکا اغلب بر نابرابری اقتصادی متمرکز است، با این وجود نابرابری نژادی خود را به روشهای متعددی در جامعه آمریکا نشان میدهد که هم به تنهایی و هم در ارتباط با سایر مسائل بر سلامتی و تندرستی همه آمریکاییها تأثیر میگذارد. این شامل نابرابریهای نژادی در ثروت، تحصیلات، اشتغال، مسکن، تحرک و پویایی، سلامت، میزان زندانی شدن و موارد دیگر است.
در آمریکا بسیاری از سیاستها در زمینههایی مانند دسترسی به بازار کار و مسکن به نفع همه آمریکاییها نبوده است
«جنت یلن»۱، وزیر خزانه داری آمریکا در اظهارات خود در نشست مجازی مجمع جهانی اقتصاد در «داووس» که ژانویه ۲۰۲۲ (دی ۱۴۰۰) برگزار شد گفت: «ظرفیت رشد پایدار و طولانی مدت یک کشور به اندازه نیروی کار، بهره وری کارگران، تجدید پذیری منابع و ثبات سیستم سیاسی آن بستگی دارد.» مفهوم «اقتصاد جانب عرضه مدرن»۲ زیربنای استراتژی رشد اقتصادی دولت بایدن است که «یلن» آن را ابداع کرده است. به گفته «یلن»، «اقتصاد جانب عرضه مدرن» «عرضه نیروی کار، سرمایه انسانی، تحقیق و توسعه و سرمایه گذاری در یک محیط پایدار را در اولویت قرار میدهد.» هدف این حوزههای متمرکز، افزایش رشد اقتصادی و رسیدگی به مشکلات ساختاری بلندمدت، بهویژه نابرابری است.». این مسئله بازتاب دهنده این واقعیت است که علیرغم هدف پیشبرد رشد اقتصادی، بسیاری از سیاستها در زمینههایی مانند دسترسی به بازار کار، مسکن و زیرساختها به نفع همه آمریکاییها نبوده است. این امر بر توانایی جوامع رنگین پوست، جوامع روستایی و سایر افراد حاشیهنشین آمریکا برای مشارکت و بهرهمندی کامل از رفاه کشور تأثیر گذاشته است. اقتصاد ما به عنوان یک کل نمیتواند تا حد امکان مولد باشد مگر اینکه به همه افراد فرصت داده شود تا حداکثر بهره وری را داشته باشند. در نتیجه، میراث نژادپرستی ساختاری همچنان مانع رشد اقتصادی برای همه میشود. علاوه بر این، برخی از سیاستهای اقتصادی که مستقیماً به نفع آمریکاییها از همه نژادها و قومیتها بوده با استدلالهای حاصل جمع صفر و با ترس از اینکه یک گروه به ضرر گروهی دیگر سود خواهد برد، تضعیف شده اند.
البته دلایل اخلاقی، حقوقی، اقتصاد خرد و سایر دلایل برای ترویج جامعه عادلانهتر و برابرتر وجود دارد. در مجموعهای از پستهای وبلاگی در ماههای آینده، ما بر استدلال اقتصادی برای کاهش نابرابری نژادی تمرکز خواهیم کرد. هزینه اقتصادی نابرابری نژادی نه تنها توسط افرادی که مستقیماً با فرصتهای محدود مواجه هستند، متحمل میشود، بلکه به کل اقتصاد ایالات متحده نیز سرریز میشود. به خصوص زمانی که کشور از نظر نژادی متنوعتر میشود نابرابری، تهدیدی مداوم برای رفاه اقتصادی فردی و جمعی ما است.
«والی آدیمو» معاون وزیر خزانه داری در پست وبلاگی خود در سپتامبر ۲۰۲۱ بر این استدلال تأکید کرد: «کنار گذاشتن جوامع رنگین پوست از نردبان فرصتهای اقتصادی، رشد اقتصادی کل کشور را متوقف میکند. پیگیری برابری نژادی فرصتی حیاتی برای هدایت نوآوری و تقویت رشد در سرتاسر اقتصاد ایالات متحده است.». هنگامی که مردم به منابع مورد نیاز برای ساختن آینده اقتصادی خود دسترسی پیدا میکنند و در مقابل شوکهای مالی مقاومت میکنند، نه تنها برای افراد و خانواده هایشان خوب است، بلکه به نفع جوامعی که در آن زندگی و کار و سرمایه گذاری میکنند نیز هست و اثرات مفید آن نیز به کل اقتصاد آمریکا سرریز میشود. به همین ترتیب، وقتی سرمایهگذاریهایی انجام میشود که به میلیونها نفری که از لحاظ اقتصادی عقب ماندهاند اجازه میدهد تا به پتانسیل کامل اقتصادی خود دست یابند، این امر به ایالات متحده مزیت مهمی در یک اقتصاد جهانی رقابتی میدهد. ما نمیتوانیم اجازه دهیم استعداد و فرصت تنها روی میز باقی بماند. در ادامه به طور خلاصه درباره ریشهها و تداوم نابرابری در ایالات متحده بحث میکنیم و برخی از شاخصهای اقتصادی کلیدی متاثر از آن را برجسته میکنیم.
ریشهها و تداوم نابرابری نژادی در ایالات متحده
«والی آدیمو» معاون وزیر خزانه داری: «کنار گذاشتن جوامع رنگین پوست از نردبان فرصتهای اقتصادی، رشد اقتصادی کل کشور را متوقف میکند»
نابرابری نژادی در ایالات متحده امروز، ریشه در رفتارها، باورها، و سیاستهای دولتی و خصوصی طولانی مدت دارد که منجر به تصاحب منابع فیزیکی، مالی، نیروی کار و سایر منابع غیرسفیدپوستان این کشور شده است. در حالی که بررسی ریشههای بیعدالتی نژادی فراتر از محدوده این نوشته است در این میان توجه به نقش برجسته سیاستهای ناعادلانه و مضر - که قدمت آن به قبل از تأسیس کشور بازمیگردد - مهم است. اینها شامل حمله به موقعیت سیاسی بومیان آمریکا و سلب مالکیت آنها از سرزمین خود، اتکا به برده داری برای حمایت از بخش قابل توجهی از اقتصاد استعماری و سپس ایالات متحده، و قوانین «جیم کرو» و سایر سیاستهای رسمی و غیررسمی است که تبعیض نژادی را اعمال و فرصتها را به شدت برای آمریکاییهای غیر سفید پوست محدود کرد. میلیونها آمریکایی آفریقایی تبار که برای فرار از قوانین «جیم کرو»۳، جنوب ایالات متحده را ترک کردند، در شهرهای مقصد در شمال و غرب با تبعیض نژادی در استخدام، مسکن و آموزش رو به رو شدند. بومیان آمریکایی که از فتوحات نظامی در اواسط قرن نوزدهم جان سالم به در بردند، مشمول سیاستهایی بودند که آنها را از حق رای محروم و آنها را مجبور به همسان سازی و جابجایی کرد، و کودکان بومی را از خانه هایشان بیرون کرد. احساسات ضد لاتین، که در قرن نوزدهم با افزایش مهاجرت از مکزیک به ایالات متحده در سالهای پس از جنگ مکزیک و آمریکا افزایش یافته بود پس از رکود بزرگ نیز به دلیل نگرانی از اینکه آمریکاییهای مکزیکی در حال گرفتن شغل از آمریکاییهای اروپایی-آمریکایی هستند، بیشتر شد. به طور مشابه، احساسات ضدآسیایی نیز به دنبال ورود مهاجران چینی جست و جو گر طلا در کالیفرنیا که در قانون محرومیت چینی که از سال ۱۸۸۲ مهاجرت کارگران چینی را ممنوع میکرد، آشکار شد. این احساسات ضد آسیایی پس از بمباران «پرل هاربر» در جنگ جهانی دوم توسط ژاپنیها، دوباره شعله ور شد و منجر به ایجاد اردوگاههای توقیف و نگهداری ژاپنی با دستور اجرایی شد که در نتیجه در حدود ۱۲۰ هزار ژاپنی – آمریکایی اسیر یا مجبور به جابه جایی شدند.
در حالی که هدفمندترین قوانین و سیاستهای نژادپرستانه لغو شده یا به نحو دیگری کنار گذاشته شدهاند، اما سیاستهای بعدی، اجرای ناهمگون سیاستهای حمایتی و عدم سرمایهگذاری بر روی افرادی که از تبعیض قانونی و عملی آسیب دیدهاند، منجر به فرصتهای بسیار محدود و نابرابریهای فاحش بین سفیدپوستان و غیرسفیدپوستان آمریکایی شده است که تا به امروز ادامه داشته است. به عنوان مثال نقشههای ترسیم شده توسط یک شرکت مربوط به وام خانه که اکنون منحل شده است برای نشان دادن خطر نسبی وام دهی در محلهها در دهه ۱۹۳۰ میلادی توسط بانکها برای ممانعت از دسترسی به اعتبار برای ساکنان محلههای با رتبه پایینتر، که اغلب جزو اقلیتهای قومی و نژادی بودند، مورد استفاده قرار گرفتند. این سیاستها به افراد سفیدپوست فقیر نیز آسیب رساند. علاوه بر آن، این رفتار باعث کاهش نرخ مالکیت خانه، ارزش خانهها و اجارهها و افزایش تفکیک نژادی در محلههای کم رتبه در دهههای بعدی شد و پیامدهای اقتصادی منفی پایدار نژادپرستی را بر جامعه و ساکنان آینده این محلهها، بدون توجه به نژاد ساکنان این محلهها برجسته کرد.
نابرابری نژادی در آمریکای امروز، ریشه در رفتارها، باورها، و سیاستهای دولتی و خصوصی طولانی مدت دارد
این سیاستها و سیاستهای دیگر از این قبیل نه تنها منجر به تداوم نابرابریهای نژادی در دسترسی به منابع و فرصتها شد، بلکه به تفاوتهایی در میزان بهرهمندی افراد از نژادهای مختلف از منابع و فرصتهایی که قبلاً در اختیار داشتند نیز منجر شد.
این تفاوتها در حضور بیش از حد مستمر سیاهپوستان و اسپانیاییتبار آمریکایی در میان جمعیت در فقر در ایالات متحده و در افزایش شکاف ثروت نژادی در دهههای اخیر مشهود است. در حالی که نرخ فقر برای همه گروههای نژادی و قومی قبل از همهگیری کووید-۱۹ رو به کاهش بود شکاف بین نرخهای آمریکاییهای سیاهپوست و اسپانیاییتبار و آمریکاییهای سفیدپوست غیر اسپانیایی از اوایل دهه ۲۰۰۰ نسبتا ثابت مانده است. در همان زمان، شکاف متوسط ثروت خالص بین خانوارهای سیاهپوست و اسپانیایی تبار و خانوادههای سفیدپوست غیر اسپانیایی به طور قابل توجهی افزایش یافته است. تفاوتهای نژادی در نتایج پیش بینی کننده موفقیت آینده در اوایل زندگی ظاهر میشود. در سال ۲۰۱۰، مهارتهای ریاضی در ورود به مهدکودک برای دانشآموزان سفیدپوست بیش از نیمی از انحراف معیار بیشتر از دانشآموزان سیاهپوست یا اسپانیایی تبار بود. در مهارتهای مربوط به خواندن نیز این تفاوتها مشهود بود. این نابرابریها در نتایج آموزشی تا آموزش عالی نیز ادامه دارد. در سال ۲۰۱۹ میلادی ۴۰درصد از بزرگسالان سفیدپوست آمریکا مدرک لیسانس گرفته بودند در حالی که به ترتیب تنها ۲۶، ۱۹ و ۱۷ درصد از سیاه پوستان، اسپانیایی تبارها و سرخپوستان آمریکایی یا بزرگسالان بومی آلاسکا در این سال موفق به اخذ مدرک لیسانس در آمریکا شدند.
بسیاری از سیاستها در آمریکا منجر به تداوم نابرابریهای نژادی در دسترسی به منابع و فرصتها شد
نابرابریهای آموزشی زیاد، همراه با تبعیض نژادی در بازار کار و سایر عوامل، منجر به تفاوتهای آشکار در امنیت اقتصادی در بین گروههای نژادی میشود. در سال ۲۰۱۹، نرخ بیکاری برای سیاه پوستان و سرخپوستان آمریکایی یا بزرگسالان بومی آلاسکا ۶.۱ درصد بود، در حالی که این نرخ برای بزرگسالان سفیدپوست و آسیایی به ترتیب تنها ۳.۳ و ۲.۷ درصد بود. به طور مشابه، این میزان برای بزرگسالان اسپانیایی ۴.۳ درصد و تنها ۳.۵ درصد برای غیر اسپانیاییها بود. علاوه بر این، بزرگسالان سیاهپوست و اسپانیایی تبار به میزان قابل توجهی کمتر از بزرگسالان سفیدپوست یا آسیایی درآمد دارند. متوسط درآمد خانوار در سال ۲۰۲۰ تقریباً ۴۶۰۰۰ دلار و ۵۵۵۰۰ دلار برای کارگران سیاه پوست و اسپانیایی تبار در مقایسه با ۷۵۰۰۰ دلار و ۹۵۰۰۰ دلار برای خانوادههای سفیدپوست و آسیایی بوده است. این تفاوتهای درآمدی از سال ۱۹۷۰ تغییر چندانی نکرده است و یکی از عوامل اصلی تداوم شکاف ثروت نژادی است. در سال ۲۰۱۹، خانوادههای سفیدپوست متوسط ۱۸۴۰۰۰ دلار ثروت خانوادگی داشتند در حالی که این میزان درآمد برای خانوادههای سیاهپوست و اسپانیایی تبار به ترتیب تنها ۲۳۰۰۰ دلار و ۳۸۰۰۰ دلار بود.
نابرابریهای نژادی در نتایج آموزشی و اقتصادی نه تنها بر رفاه اقتصادی اقلیتهای نژادی و قومی تأثیر میگذارد، بلکه نشان داده شده است که رشد اقتصادی کل اقتصاد ایالات متحده را نیز مهار میکند و امنیت اقتصادی هر آمریکایی را بدون در نظر گرفتن نژاد تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال تحقیقات اخیر توسط اقتصاددانانی مثل «چانگ تای هسیه»۴، «اریک هرست»۵، «چارلز آی جونز»۶ و «پیتر جی. کلنوو»۷ نشان میدهد که تا ۴۰ درصد رشد تولید ناخالص داخلی سرانه ایالات متحده بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۰ را میتوان به افزایش مشارکت زنان و مردان سیاه پوست در مشاغل نیازمند مهارت بالا نسبت داد؛ که احتمالاً به دلیل تغییرات در هنجارهای اجتماعی است که قبلاً مانع از دستیابی زنان و مردان سیاه پوست با استعداد به مزیت نسبی خود میشد. این تحقیق نشان میدهد که هنجارهای اجتماعی نژادپرستانه و جنسیتی مانع از دستیابی اقتصاد ایالات متحده به ظرفیت کامل خود شده و تلاش برای اطمینان از اینکه هر آمریکایی از فرصت برابر برای دنبال کردن شغلی که انتخاب میکند دارد، باید نتایج اقتصادی را برای همه مردم آمریکا بهبود بخشد.
شکافهای نژادی در مسئله تندرستی فراتر از دستاوردهای آموزشی و امنیت اقتصادی است. برای مثال، نابرابریهای بهداشتی نیز در اوایل زندگی شروع میشوند و در طول عمر باقی میمانند. آمریکاییهای سیاهپوست و اسپانیایی تبار نسبت به آمریکاییهای سفیدپوست با نرخ بالاتری از کودکآزاری، قرار گرفتن در معرض سرب، چاقی در دوران کودکی و بیماری مزمن در بزرگسالی مواجه هستند. این گروهها اغلب دسترسی محدودی به مراقبتهای بهداشتی با کیفیت را تجربه میکنند، موضوعی که با همهگیری جهانی اخیر بیشتر خود را نشان داده است. در مقایسه با آمریکاییهای سفیدپوست غیراسپانیایی، اسپانیاییتبارها، سیاهپوستان غیراسپانیاییتبار، و سرخپوستان آمریکایی یا بومی آلاسکا غیراسپانیایی آمریکایی به ترتیب ۱.۸، ۱.۷ و ۲.۱ برابر بیشتر در معرض خطر مرگ ناشی از کووید ۱۹ هستند، علاوه بر این، همانطور که همهگیری کووید ۱۹ نشان داده است، توزیع ناعادلانه مراقبتهای بهداشتی در ایالات متحده میتواند بر سلامت همه آمریکایی ها، از جمله کسانی که به خدمات بهداشتی با کیفیت بالا دسترسی دارند، تأثیر منفی بگذارد.
نابرابریهای آموزشی، همراه با تبعیض نژادی در بازار کار منجر به تفاوتهای آشکار در امنیت اقتصادی در بین گروههای نژادی شده است
علاوه بر این، رنگین پوستان در ایالات متحده بیش از حد در محلههایی با نرخ فقر بالا حضور دارند. در سال ۲۰۱۹ میلادی نزدیک به یک چهارم از سرخپوستان آمریکا یا بومیان آلاسکا، ۲۱ درصد از سیاهپوستان غیر اسپانیایی و ۱۷ درصد از مردم اسپانیایی تبار در محلههایی با نرخ فقر بالا زندگی میکردند که به عنوان مناطق سرشماری با نرخ فقر ۳۰ درصد یا بالاتر تعریف میشد. در مقابل، تنها ۴ درصد و ۶ درصد از سفیدپوستان و ساکنان آسیایی جزیره اقیانوس آرام در محلههای فقیرنشین زندگی میکردند. محلههای با فقر بالا اغلب فاقد منابع حیاتی و امکانات رفاهی مانند مدارس خوب، خواربارفروشیهای بزرگ و مقرون به صرفه، حملونقل عمومی قابل اعتماد، و فضاهای اجتماعی امن و تمیز هستند که ساکنان را قادر میسازد در درس و کار موفق شوند. توجه به این نکته مهم است که در حالی که ما معیارها و منابع دادهای قابل اعتمادی برای تعریف تفاوتها در بسیاری از نتایج بین گروههای نژادی و قومی در چهل سال گذشته داریم با این وجود توانایی ما برای ردیابی نابرابری نژادی بیشتر و بررسی پیشرفت کشور از زمان پایان برده داری محدود به کیفیت و کمیت دادههای موجود است.
برای مثال، نابرابریهای بیشتری در میان گروه جزیرهنشینان آسیایی آمریکایی و اقیانوس آرام نسبت به دادههای کلی وجود دارد، و دادههای مربوط به جوامع بومی در ایالات متحده معمولاً برای هر گونه تحلیل عمیق کافی نیست. علاوه بر این، برای برخی از نتایج مانند ثروت، توانایی ما برای اندازهگیری تفاوتهای معاصر نیز توسط در دسترس بودن دادهها محدود میشود.
۱. Janet Yellen
۲. modern supply side economics
۳. Jim Crow laws
۴. Chang-Tai Hsieh
۵. Erik Hurst
۶. Charles I. Jones
۷. Peter J. Klenow
/انتهای پیام/