گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ واژههایی همچون «جهاد، جهادی، جهادگر، مدیر جهادی و...» آنقدر در ادبیات حکمرانی ما پررنگ هستند که دیگر نیازی نیست، معانی این واژگان را لیست کرده و آن را برای جامعه ایرانی شرح و بسط داد. اما به نظر میرسد بهرهبرداری از این واژگان عمدتاً در نقش توصیف بوده است تا گفتمان! یعنی دولتها از مدیر جهادی استقبال میکنند اما اینکه بتوانند شاخصههایی از یک مدیر جهادی ارائه کنند، کمتر رخ میدهد. حداقل ما با جستجوهای مرسوم به آن دست نیافتیم که منطق جهادی چیست و مدیر جهادی کیست؟ برای یافتن پاسخ و درک ادبیات گفتمانی گروههای جهادی به سراغ مصطفی یخچالی از فعالان عرصه حرکتهای جهادی رفتهایم. وی رئیس مرکز حرکتهای مردمی و جهادی بنیاد علوی و از پژوهشگران هسته مدیریت جهادی مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) است. مشروح گفتوگوی ما در ادامه از منظر شما میگذرد.
ما به جای شما به شما خدمت میدهیم!
در ابتدای بحث اگر موافق باشید گفتگو را درباره ظرفیتهای گروههای مردمی شروع کنیم. اساسا استفاده از این ظرفیت عظیم فقط در کشور ما مورد توجه است، یا در کشورهای دیگر نیز به این ظرفیت توجه میشود؟
یخچالی: برای پاسخ به این سوال باید اشارهای به سازوکارهای لازم برای حکمرانی در ادبیات علمی داشته باشم که عبارتند از «سازوکار مبتنی بر بازار که در حوزه اقتصاد و حکمرانی اقتصاد است»، «سازوکار مبتنی بر سلسله مراتب که در حکمرانی دولت هاست» و «سازوکار مبتنی بر شبکهها (حکمرانی مردمی)». هر کدام از این سه بخش در حکومتهای مختلف قوت و ضعفی دارند، به عنوان مثال در نگاه شرقی و مارکسیستی و کمونیستی حاکمیت سلسلسه مراتبی پررنگ تر است، در نگاه غربی نیز بیشتر کنشها مبتنی بر حاکمیت بازار است، اما در نگاه اسلامی شاید حاکمیت شبکهای بیشتر مدنظر باشد. حضور مردم در ادبیات علمی با عنوان بخش سوم تعبیر میشود که به آن حکمرانی مردمی میگوییم.
در دو حکمرانی اول منفعت فردی مطرح است، اما کنش بخش سوم (حکمرانی شبکهای) مبتنی بر کنشهای درونی و منفعت اجتماعی است و منفعت فردی چندان مطرح نیست که میتوانیم در فرهنگ اسلامی از تعبیر اخوت یاد کنیم؛ درواقع همان نگاه برادرانه نسبت به همدیگر است که دایره شمول آن بسیار گسترده و در مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است و یکی از شعوب آن نیز مواسات است که بیشتر در حوزه مسائل مادی است.
امروزه نگاه شرق و غرب به این سمت کشیده شده که مردم را در حکمرانی دخیل کنند و فلسفه این کار نیز به دلیل شکست بازار و یا شکست دولت است؛ یعنی به دلیل اینکه دولت و بازار کارکردهای خود را از دست دادهاند، بخش سوم را وارد میکنند تا خلاءهای بازار و یا دولت را پر کنند نه اینکه نگاهشان به مردم یک نگاه اصیل باشد بلکه بیشتر از سر ناچاری به سراغ مردم میروند. در حالی که نگاه ما به مردم متفاوت با غرب و شرق است و مردم از دید ما اصالت دارند و مبدا حرکت هستند.
منطق کار جهادی با منطق مادی تفاوتهایی اساسی دارد. در واقع تعریف جهاد این است که تلاش مستمری در راه خدا و در مقابل یک دشمن و یک جبهه باطلی صورت گیرد و به تعبیری مبارزه است. در فضای خلاء ما جهاد نداریم و حتما یک دشمنی باید باشد که در حال مبارزه با آن است؛ لذا ماهیت حرکت جهادی مبتنی بر مبارزه بوده که وجه تمایز کار جهادی با غیر جهادی محسوب میشود
از ابتدای انقلاب نیز مردم در عرصههای مختلف وارد شدهاند و کارکردهای اثربخشی داشتند. حضور مردم در جهاد سازندگی نمونهای از آن است و پس از آن نیز حضور در جنگ تحمیلی که باعث شد فلسفه جنگ تغییر کند و جنگی که به صورت کلاسیک اداره میشد به صورت مردمی درآمد و موجب شد به سمت پیروزیهای پی در پی و بازپس گرفتن بخش زیادی از مناطق تصرف شده مان، حرکت کنیم.
اما پس از جنگ تحمیلی و از سال ۶۸ به بعد این ادبیات متفاوت شد و به تعبیری مردم از صحنه خارج شدند و این فرهنگ از سوی مسئولان دولت به مردم القا شد که دیگر نیازی به نقش آفرینی شما نیست و از این پس ما به جای شما به شما خدمت میدهیم. مبنای این تفکرشان نیز این بود که مردم از جنگ و تظاهرات خسته شدند و الان وقت آن رسیده مردم وارد فضای جدیدی شوند و یک رفاهی برایشان ایجاد شود. شعار و عقبه فکری دولت سازندگی نیز همین ایجاد رفاه برای مردم بود، اما این تفکرشان نتیجه عکس داد چرا که بعد از کنار گذاشتن مردم، یک سری تکنوکراتهایی که اعتقادی به حضور مردم نداشتند وارد صحنه شدند و این روند در دولت اصلاحات نیز ادامه یافت. پس از آن دوران شاهد بودیم که در دولت نهم و دهم نیز مردم منفعل شدند و نقششان کمرنگ شد و به تعبیری خانه نشین شدند و به آنها القا شد شما باید خدمت گیرنده شوید نه خدمت دهنده؛ و در دولت یازدهم و دوازدهم نیز به گونهای دیگر به مردم ظلم شد.
منطق جهادی خدمت رسانی برای دیگران در برابر دشمن است
قبل از انحلال جهاد سازندگی نیز به دستور رهبر معظم انقلاب بسیج سازندگی و با هدف بهره گیری از ظرفیت مردمی شکل میگیرد که گروههای جهادی ذیل این سازمان از آن ایام تا کنون در حال خدمات رسانی به مردم هستند. از نگاه شما منطق کار جهادی چیست و با منطقهای دیگر چه تفاوتی دارد؟
یخچالی: منطق کار جهادی با منطق مادی تفاوتهایی اساسی دارد؛ در کار جهادی اولین و مهمترین چیزی که مطرح است باید یک دشمنی در مقابل باشد. در واقع تعریف جهاد این است که تلاش مستمری در راه خدا و در مقابل یک دشمن و یک جبهه باطلی صورت گیرد و به تعبیری مبارزه است. در فضای خلاء ما جهاد نداریم و حتما یک دشمنی باید باشد که در حال مبارزه با آن است؛ لذا ماهیت حرکت جهادی مبتنی بر مبارزه بوده که وجه تمایز کار جهادی با غیر جهادی محسوب میشود.
کار جهادی نقش ذهنی است که منجر به نقش اجرایی میشود و با توجه به توانمندی و ویژگیهای گروه جهادی است. ممکن است توانمندی گروهی در سطحی باشد که یک خانه بسازد، اما یک گروه دیگر میآید و تشکیلاتی برای رفع آسیبهای اجتماعی در کشور مانند رفع فقر و محرومیت میسازد، اما مهمترین بخش ماجرا این است که گروه جهادی بتواند یک مسئلهای از مسائل انقلاب اسلامی را حل کند.
درون مایه حرکت جهادی نیز عرفان معنوی است، یعنی کسی که جهاد میکند باید به معنویت و یاد خدا و فی سبیل الله بودن توجه داشته باشد کما اینکه جوهره حرکت جهادی ایمان به غیب است. در واقع جهاد جایی اتفاق میافتد که فرد بیش از وسع خود کارش را به انجام میرساند و زمانی که فرد نهایت تلاش خود را در مقابل دشمن انجام داد، خداوند آن زمان امدادهای غیبی خود را جاری و ساری میکند. نمونه این امداد غیبی خداوند نیز در آیاتی از قرآن کریم آمده است؛ جایی که در جنگهای بدر و احزاب امید یاران پیامبر از اسباب و علل مادی قطع شده بود، جهاد اتفاق افتاد و این ایمان به غیب یاران پیامبر موجب شد تا خداوند امدادهای الهی را بر یاران پیامبر نازل کند.
متاسفانه یک سوء تعبیری هم در ارتباط با جهاد وجود دارد که کار جهادی را با پرکاری اشتباه میگیرند، درحالی که این گونه نیست. در ژاپن پدیدهای به نام کاروشی وجود دارد که به عنوان یک بیماری مطرح است و به کار بیش از حد اطلاق میشود حتی در مواقعی نیز با این پدیده مقابله میشود و با اقدامات مختلف تلاش میشود تا افراد پس از ساعت کاری، کار را رها کنند، اما با مقاومت افراد برای ادامه کار مواجه میشدند. در همین راستا تحقیقات نشان میدهد بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ بیش از ۲۰۰۰ نفر در سال در ژاپن بر اثر این بیماری فوت کردهاند.
این نشان میدهد که ماهیت کار جهادی فقط تلاش بیش از اندازه و پرکاری نیست. پرکاری ممکن است در هر جایی مثلا در امریکا و یا کشورهای دیگر نیز باشد. البته طبق آیه شریفه قرآن کریم «لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعى» هر کسی که تلاش کند خداوند در همین دنیا به او اجر و پاداشش را میدهد. یعنی آن فرد امریکایی که بر اساس اصول علمی تلاشش را بکند به میزان تلاشش خداوند در همین دنیا اجرش را میدهد و به آن چیزی که بخواهد میرساند.
بنابراین منطق کار جهادی با منطق سرمایه داری متفاوت است و آن کسی که در دستگاه محاسباتی و نگاه منفعت گرایانه خود به گروههای جهادی که در ایام تابستان و اوقات فراغت خود به مناطق محروم میروند و مشغول خدمت رسانی میشوند، نگاه میکند؛ میگوید که اینها دیوانه هستند، اما دستگاه محاسباتی ما بر مبنای دستگاه محاسباتی سرمایهداری نیست؛ چرا که در کار جهادی منفعت طلبی برای خود شخص مطرح نیست بلکه خدمت رسانی برای دیگران مطرح و مورد تاکید است.
کار جهادی تشکیلاتی است و در تقابل با جبهه دشمن
تعریف کار جهادی در کنشگری جدید امروز چیست و از چه ویژگیهایی برخوردار است؟ آیا کار جهادی بحران پایه است و مقطعی؟ و آیا تشکیلاتی است یا فردی؟
یخچالی: به تعبیر رهبر انقلاب جهاد فقط در قتال نیست. در صدر اسلام جهاد فقط در جبههها خلاصه میشد، اما به مرور این واژه جهاد یک بسط معنایی پیدا کرد و در عرصههای مختلف جاری و ساری شد به نحوی که شاهد بودیم رهبر معظم انقلاب در بیانات مختلفشان از واژه جهاد در عرصههای دیگر نام میبرند و مصادیق مختلفی از جهاد را، چون جهاد علمی، جهاد فرهنگی، جهاد اقتصادی و جهاد صنعتی ذکر میکنند. حتی در بیانیه گام دوم انقلاب واژه جهاد را هشت مرتبه بهکار میبرند. به عنوان مثال از مرحوم کاظمی آشتیانی در زمینه جهاد علمی یاد میکنند، یا در دیداری که با مجموعه مپنا دارند جهاد صنعتی را مطرح میکنند و این یعنی ما نباید جهاد را در بحران و جنگ منحصر کنیم. بلکه جهاد یک روحیه و خصلت است و مراتبی دارد. مدیریت جهادی نیز در عرصه سازمان و حکمرانی جهادی در عرصه اجتماع میتواند باشد. از همین رو جهاد لایههای مختلفی را در برمی گیرد؛ حتی در روایتی داریم که «الکاد لعیاله کالمجاهد فی سبیل الله» یعنی کسی که برای همسر و زندگی خودش کار و تلاش میکند اگر با نیت الهی و کسب روزی حلال باشد، این مجاهد است البته مرتبه اش به آن کسی در جبهه جنگ حاضر میشود نیست. پس جهاد در عرصههای مختلف چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی میتواند متجلی شود و این نگاه که نباید جهاد را در بحران تعریف کنیم، نگاه درستی است.
کار جهادی باید در تشکیلات باشد آنهم تشکیلاتی که منطبق بر تفکر جهادی است. این درست است که یک فرد باید خودش جهادی باشد، اما زمانی میتواند ظهور و بروز بهتری داشته باشد که در تشکیلات و جمع قرار بگیرد
افزون بر این، کار جهادی باید در تشکیلات باشد، آنهم تشکیلاتی که منطبق بر تفکر جهادی است. این درست است که یک فرد باید خودش جهادی باشد، اما زمانی میتواند ظهور و بروز بهتری داشته باشد که در تشکیلات و جمع قرار بگیرد.
کسی که میخواهد کار جهادی بکند باید بتواند نقش و جایگاه خود را در تقابل جبهه حق و باطل تشخیص دهد؛ به عنوان مثال ممکن است دو گروه در یک منطقه خانه بسازند که کار یک گروه، جهادی اطلاق شود و کار گروه دیگر غیرجهادی. گروهی که جایگاه خود را در این کار تشخیص میدهد و با نیت توانمند کردن جبهه حق در مقابل جبهه باطل اقدام به ساخت خانه میکند، کار او جهادی تعریف میشود، اما گروه دیگری که برای تفریح و پرکردن اوقات فراغت یا حتی برای خودنمایی و ریا این کار را انجام میدهد، مشمول کار جهادی نمیشود و اینجا مرز تفاوت کار جهادی با غیر جهادی مشخص میشود.
یعنی کار جهادی را یک نقش ذهنی میدانید تا یک نقش اجرایی؟
یخچالی: این نقش ذهنی منجر به نقش اجرایی میشود که با توجه به توانمندی و ویژگیهای گروه جهادی است. ممکن است توانمندی گروهی در سطحی باشد که یک خانه بسازد، اما یک گروه دیگر میآید و تشکیلاتی برای رفع آسیبهای اجتماعی در کشور مانند رفع فقر و محرومیت میسازد، اما مهمترین بخش ماجرا این است که گروه جهادی بتواند یک مسئلهای از مسائل انقلاب اسلامی را حل کند.
ممکن است شمای گروه جهادی یک فعالیتی انجام دهید و مسئلهای به مسائل انقلاب اضافه کنید. به عنوان نمونه شاهد بودیم برخی از گروههای جهادی در ایام پس از کرونا توزیع سبد معیشتی بین خانوادههای نیازمند را ادامه دادهاند، درحالی که رهبر انقلاب برای آن ایام کرونا این توصیه را تجویز کرده بودند و گروههای جهادی اتفاقا با ادامه این روند جبهه حق را تضعیف میکنند و یک سری آدم تنبل پرورش میدهند. حال آنکه هر کسی که برخوردار از تفکر جهادی است، باید به دنبال توانمند کردن آن خانواده نیازمند باشد.
همیشه میگوییم برای مردم، اما هیچ وقت نمیگوییم با مردم
بهره گیری از ظرفیت مردمی یکی از سنتهایی است که ما تا کنون توانستهایم آن را حفظ کنیم و در کلام رهبر معظم انقلاب نیز به آن تاکید فراوان شده است که بهره بردن از آن مرتفع کننده مشکلات بوده. در گفتمان جهادی چگونه باید از این ظرفیت عظیم بهره ببریم و در گفتمان جهادی به آن سمت و سو دهیم و بتوانیم از آن صیانت کنیم؟
یخچالی: رهبر معظم انقلاب میفرمایند هرجایی ما به ظرفیت مردم توجه کردیم آنجا پیروز شدیم و هر جایی که از مردم فاصله گرفتیم و کار جهادی نکردیم شکست خوردیم. خب متاسفانه ما طی سالهای اخیر نقش مردم را فقط به انتخابات تقلیل دادیم. به گونهای که چند سال یکبار در انتخابات مختلف از آنها دعوت میکنیم برای رای دادن در صحنه حاضر شوند و بعد از انتخابات آنها را کنار میگذاریم و به آنها میگوییم ما میخواهیم برای شما آزادی و عدالت و رفاه ایجاد کنیم و همیشه میگوییم برای مردم. اما هیچ وقت نمیگوییم با مردم؛ میگوییم رفاه برای مردم، عدالت برای مردم و آزادی برای مردم، اما نمیگوییم که با مردم میخواهیم این فاکتورها را ایجاد کنیم.
در آیهای از قرآن کریم نیز آمده است: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» یعنی مردم برای عدالت و قسط قیام کنند نه اینکه ما برای آنها عدالت را ایجاد کنیم. این تعبیر را در نگاه امام موسی صدر نیز مییابیم که قائل بود به اینکه مردم باید در این زمینه مشارکت کنند. از همین رو بر این باوریم که باید به مردم هویت و نقش دهیم، ضمن اینکه باید فضا و تسهیلگری را ایجاد کنیم تا خود مردم بتوانند کار مردم را انجام دهند.
از ابتدای انقلاب ما بسیاری از کارها را به صورت دولتی انجام دادهایم. به گونهای شاید نگاههای کمونیستی داشتیم که بسیاری از کارهایی را که مردم در طول تاریخ، خودشان انجام میدادند، دولت عهده دار انجام آنها شد. مانند همین بحث رسیدگی به فقرا که قرار نبود کمیته امداد آن را انجام دهد بلکه قرار بود یک نهادی برای تسهیلگری بهمنظور کمک کردن به فقرا باشد. البته الان به این سمت درحال حرکت است، اما رسیدن به این نقطه خیلی سخت است، چون میخواهیم یک ساختار صلبی را که طی این چهل سال بعد از انقلاب ایجاد شده، بشکنیم و مردم را در این عرصه پای کار بیاوریم؛ لذا کار پیچیده و دشواری است و انجام آن زحمت فراوانی میطلبد. پس باید برای مردم عرصه تعریف کنیم تا در این عرصهها کار کنند ضمن اینکه به آنها احترام بگذاریم. قطعا خواهیم دید که در این عرصهها مردم میتوانند نقش مهمی را بازی کنند.
عرصه برای حضور مردم چه میزان میتواند گسترده باشد؟
یخچالی: در تمام عرصهها میتواند باشد و هیچ محدودیتی ندارد؛ در عرصههای علمی مانند شرکتهای دانش بنیان که از خود مردم هستند که پای کار آمدهاند و در فضای علم تولید میکنند حتی منفعت اقتصادی نیز میبرند. مردم در عرصه فرهنگی نیز میتوانند فعالیت کنند و همینطور در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. اما متاسفانه طی سالهای اخیر این اتفاق آنگونه که باید نیافتاده است؛ و یکی از بسترهای مهم تشکیلات این است که زمانی مردم، فرد فرد میآیند و قیام میکنند و نقش آفرینی میکنند، اما یک موقع است که ما به آنها ساختار میدهیم.
نظارت بر گروههای جهادی در عین عدم تصدی گری
حاکمیت با کار مردمی و بالعکس چه نسبتی دارد؟ آیا نسبت مردم-دولت برقرار است؟ نسبت دولت با گروههای جهادی چگونه باید باشد؟
کار جهادی نقش ذهنی منجر به نقش اجرایی میشود که با توجه به توانمندی و ویژگیهای گروه جهادی است. ممکن است توانمندی گروهی در سطحی باشد که یک خانه بسازد، اما یک گروه دیگر میآید و تشکیلاتی برای رفع آسیبهای اجتماعی در کشور مانند رفع فقر و محرومیت میسازد، اما مهمترین بخش ماجرا این است که گروه جهادی بتواند یک مسئلهای از مسائل انقلاب اسلامی را حل کند
یخچالی: یک وقتی خودمان شخصا کاری را انجام میدهیم که در چارچوب محدود است و کار جهادی در این چارچوب انجام میگیرد، اما زمانی هم یک هویت اجتماعی برای خودمان ایجاد میکنیم یعنی رسانه، صفحه وکانال و دفتر و ساختار و تشکیلات داریم و به صورت تامین مالی جمعی از مردم پول جمع میکنیم. عدهای قائل به این نیستند و معتقدند که کار مردم را مردم و بیبرنامه باید انجام دهند و هیچ دستگاه و نهادی روی کار آنها نباید نظارتی داشته باشد. به نظرم این اشتباه است. به این دلیل که وقتی ساحت فعالیت شما ساحت اجتماعی میشود و عرصه فعالیت گسترش پیدا میکند قطعا این نیاز وجود دارد که دولت و حاکمیت وارد شوند. نمیگوییم که حاکمیت در کار مردم دخالت کند، اما این حق را هم باید برای دولت و حاکمیت قائل شد که نظارت کند. زمانی که شمای گروه جهادی یا مردم پایه از مردم پول دریافت میکنید، باید معلوم شود این پول کجا هزینه میشود. در زلزله کرمانشاه حتما به یاد دارید که عدهای اقدام به جمع آوری کمکهای مردمی کردند، اما نهایتا سرنوشت این کمکها مشخص نشد. اتفاقاتی شبیه این نشان میدهد که یک ساختار و تشکیلاتی لازم است تا ذیل آن بر عملکرد این گروهها نظارت صورت گیرد.
اما زمانی یک هیئت خانگی برگزار میکنیم، آنجا نه دولت و نه کس دیگر نمیتواند مانع من شود و بگوید چرا هیئت برگزار کردهای. درحالی که اگر قصد برگزاری هیئتی در فلان میدان شهر را داریم، در چنین موقعیتی قطعا لازم است حاکمیت وارد شود و برگزاری آن نیز با مجوز صورت گیرد، حسابی هم که برای جمع آوری کمکهای مردمی در نظر میگیرم، باید حساب حقوقی باشد.
وقتی وارد گروههای جهادی میشویم مدل و ساختار متفاوتتر میشود؟
یخچالی: خیر، تفاوتی نمیکند. مدل همان گونه است. مثلا شمای گروه جهادی وقتی به یک روستا میروید تا خانه و یا مدرسه و امکانات رفاهی دیگر بسازید و برای ساخت آن از مردم کمک مالی جمع میکنید، قطعا نیاز است که دستگاهی برای نظارت بر این فعالیت شما وجود داشته باشند.
آیا نظارت یک نهاد بالادستی عاملی برای دخالت آن بر فعالیت گروههای جهادی نمیشود؟
یخچالی: خیر. موجب دخالت نمیشود.
این سوال را از این جهت پرسیدم که شاهد افزایش دخالت دولت در زمینههای مختلف هستیم مانند دخالت در برگزاری برنامههای ملی که بر مبنای یک سری ابلاغیات اجرا میشود که در میزان مشارکت نیز اثر منفی میگذارد. از نظر شما سطح دخالت باید چه میزان باشد؟ به ویژه در مواجهه با گروههای جهادی، به طوری که در عین برخورداری از ساختار و نظارت نهاد بالادستی، اما استقلال آن نیز حفظ شود؟
یخچالی: الان استقلال موکبهای ما چگونه است؟ خب همه موکبهایی که به عراق میروند یک مجوز فعالیتی دارند که از ستاد عتبات عالیات دریافت میکنند و هویتشان نیز مشخص است. اما یک مجموعه مردمیاند و دولتی نیستند و اصل اینکه یک جایی باید مجوز دهد و بر روند فعالیت این موکبها نظارت کند یک اصل بدیهی و منطقی است. یعنی شما بدون هماهنگی نمیتوانی به یک کشور دیگر بروی و چندین میلیون تومان تجهیزات اعم از اقلام خوراکی و... همراه خود ببری و کسی هم از شما سوال نکند که چکار میکنی. یا در خصوص همان بحث برگزاری هیئت؛ سازمان تبلیغات که وظیفه دادن مجوز به هیئت را دارد، قطعا در برگزاری آن نیز تسهیلگری میکند، اما دخالتی در اجرای آن ندارد. در مورد گروههای جهادی نیز به این صورت است و یا حتی در مورد کارهای خیریه که باید از یک مرجع واحدی مجوز فعالیت صادر شود. اما برخی قائل به این هم نیستند و معتقدند همه سازمان ها و نهادهای حاکمیتی می توانند مجوز گروه جهادی بدهند. اخیرا برخی زمزمهها نیز شنیده میشود که میگویند اصلا چرا فقط بسیج سازندگی باید مجوز دهد؟
آیا شما قبول دارید هر سازمانی امکان این را داشته باشد که به گروههای جهادی و یا گروههای خیریه و هیئتها مجوز فعالیت دهد؟
یخچالی: خیر. من قبول ندارم. باید برای هر کدام از اینها یک مرجع واحدی باشد. برای کار خیریه باید یک مرجع واحدی برای دادن مجوز وجود داشته باشد. مثلا معتقدم کمیته امداد مجوز گروههای خیریه را بدهد و خود این نهاد نیز در بالادست قرار گیرد و به عنوان یک ستاد عمل کند و پروندههای افراد نیازمند را در اختیار این خیریهها قرار دهد و بر عملکرد آنها هم نظارت کند تا تخلفی صورت نگیرد. اما درحال حاضر تصدیگری میکند. در مورد موکبها نیز، ستاد عتبات عالیات باید مجوز دهد و کمکشان کند، در گروههای جهادی نیز همین مسئله صدق میکند. طبق گفته رهبر معظم انقلاب، بسیج سازندگی و سپاه وظیفه دادن مجوز به گروههای جهادی را دارند که البته بسیج سازندگی هم باید نقش همین تسهیلگری را ایفا کند و مجوز فعالیت به گروههای جهادی دهد و ضمن حمایت بر نحوه فعالیتشان نیز نظارت کند. اما برخی قائل به نظارت هم نیستند.
پس تصدی گری نباید انجام شود و در لایه سیاست گذاری، نظارت و حمایت باشد.
یخچالی: بله. در لایههای دیگر مانند سازماندهی و صیانت نیز باشد تا اگر کسی به واسطه کار جهادی کار سیاسی کرد، یک جایی باشد که صیانت کند. به عنوان نمونه در زمان انتخابات برخی از ما درخواست میکردند گروههای جهادی را در میتینگ انتخاباتی بعضی نامزدها بیاوریم که این نشان میدهد که این عده راه را اشتباه میروند و نگاه درستی به گروههای جهادی ندارند.
ابتدای صحبت نیز تاکید کردم که کار جهادی باید فی سبیل الله باشد چرا که اگر در این مسیر نباشد، هدف گم میشود و فی سبیل انتخابات میشود و فرد کار جهادی میکند تا رأی بیاورد و این خلاف دیدگاه قرآن کریم است و همینطور خلاف تاکیدات امامین انقلاب. اما متاسفانه برخی قائل به این نظارت نیستند و نیتشان نیز برای کار جهادی این است که بتوانند از مردم برای جبهه و کاندید خودشان در انتخابات بهرهبرداری کنند.
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...