گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مهسا مولائیپناه: هدف از آفرینش انسان این است که با انتخاب راه صحیح و طی کردن صراط مستقیم به مقام قرب الهی نائل شود و این میسر نیست مگر اینکه با بهرهگیری از تعالیم روشنگر، نیک و بد را باز شناخته و پس از آشنایی با وظایف و مسئولیتهای خویش در عمل به آن کمر همت ببندد.
بشر نظر به عظمت وجودش که همان روح اوست، مجاز نیست که مطابق میل خود هرآنچه را که بخواهد، انجام دهد. اگرچه در ظاهر، بدن انسان همان حالت حیوانی را دارد؛ ولی آنچه باعث تفاوت بین انسان و حیوان میشود، عظمت روح انسان بوده که ملاک برتری انسان است.
در این راستا مسئولیتپذیری و چگونگی ایجاد و پایداری روابط اجتماعی، دو اصل مهم جلوگیری از نابهنجاریها در یک جامعه است. زندگی اجتماعی نیز نیازمند قوانینی است که سرچشمه الهی داشته باشد وگرنه از جامعیت لازم و کافی برخوردار نبوده، نظم و عدالت اجتماعی لازم در جامعه برقرار نخواهد شد و در نهایت، کمال و سعادت همه جانبه انسان محقق نمیشود.
در نظام توحیدی هدفدار، که بر مدار نظام و قانون حق میچرخد، خوبی و بدی، ایمان و کفر، ظلم و عدل یکسان نیست. ظلم به حقوق دیگران همه را گرفتار ساخته، روابط سالم اجتماعی را در هم ریخته و ایجاد بحران میکند
به عبارت دیگر، در نظام توحیدی هدفدار، که بر مدار نظام و قانون حق میچرخد، خوبی و بدی، ایمان و کفر، ظلم و عدل یکسان نیست. ظلم به حقوق دیگران همه را گرفتار ساخته، روابط سالم اجتماعی را در هم ریخته و ایجاد بحران میکند.
در متون اسلامی هم مکررا به این حقیقت اشاره شده، برای نمونه امام علی(ع) میفرمایند: «هرکس به نفس خود اجازه هرکاری بدهد، نفس او را به تاریکیها خواهد برد». یا در جای دیگری اشاره میکنند: «هرکس از خویش سودی نبرد، مردمان نیز از او سودی نخواهند برد». همچنین در روایات بسیاری اشاره شده که: زندگی کاملا طبیعی داشته باش، لیکن به وظایف خود عمل کن و در جهت خیر و صلاح جامعه گامبردار؛ بنابراین ترکیب نیاز آفرین وجود انسان، انسان را به سوی جامعه و برقراری و تنظیم روابط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و در نهایت تعهد و مسئولیت در مقابل دیگران فرا میخواند. اجتماعی بودن انسان، اصل و جانمایه مسئولیتپذیری برای انسان بوده و عدم توجه به این اصل، مسئولیتناپذیری اجتماعی و پیامدهای نامطلوب بعدی را سبب خواهد شد.
اما قبل از آن، روابط اجتماعی و حتی فردی، پایه و اساسی دارد که بر آن استوار است و آن هم انسانی شدن روابط است. به عبارت دیگر، این پایه و اساس، دو ویژگی برتر در انسان است:
۱-تعهد باوری و مسئولیت شناسی
۲-عاطفه گستری و مردم دوستی
به مقدار رشد و نفوذ این دو ویژگی، در فرهنگ تربیتی و اندیشه فردی و اجتماعی، راه انسجام یافتن گروههای اجتماعی هموار شده و جامعه به سامانی در خور میرسد، اما در صورت ناشناخته بودن، یا سستی و ناباوری در این دو معیار، نابسمانیهای گوناگون جامعه را فرا گرفته و روابط اجتماعی را متزلزل و متلاشی میسازد.
از قول دکتر علی شریعتی نقل میکنیم: در قرن بیستم، فاجعهای بزرگ، بسیار عمیق و هنرمندانه طرح شد که علم را نوکر هدفهای خاصی کند در صورتی که علم آزاد است! از جامعهشناس میپرسی که جامعه بشری را سرمایهداری میسازد یا غیر سرمایهداری؟
مثالی بارز از این مسئولیتناپذیری اجتماعی و پیامد نامطلوب آن را از قول دکتر علی شریعتی نقل میکنیم: در قرن بیستم، فاجعهای بزرگ، بسیار عمیق و هنرمندانه طرح شد که علم را نوکر هدفهای خاصی کند در صورتی که علم آزاد است! از جامعهشناس میپرسی که جامعه بشری را سرمایهداری میسازد یا غیر سرمایهداری؟ و جواب میشنوی که اینها به من مربوط نیست، من فقط میگویم که سرمایهداری چگونه پدیدهایست؟ چگونه به وجود آمد و چه تحولاتی یافت و چه انواعی دارد؟ اینکه بد است یا خوب، باید نگاهش داشت یا ویرانش کرد به من مربوط نیست. من گرسنگی را میتوانم تجزیه و تحلیل کنم، اما نشان دادن راه سیر کردن گرسنگان کار من نیست.
میبینید که چگونه با سرپوش زیبای «حقیقت علمی» و «آزادی و عدم تعهد و مسئولیت عالم» و با شعار «آزاد شدن دانشمند و دانش»، تودههای انسانی و بشریت و جامعههایی را که از ناهنجاری و تبعیض و تصادم و تضاد رنج میبرند و راه نجاتی میجویند، از آگاهیها و روشنگریها و یاریهایی که علم و به خصوص جامعهشناسی میتواند ببخشد محروم میکنند. در این صورت علم در خدمت مردم نیست. فیزیکدان فقط میخواهد حقایق عالم را کشف کند و جامعهشناس فقط در اندیشه تجزیه و تحلیل واقعیتهای اجتماعی است و هیچ کار دیگرشان نیست. روانشناسی و تعلیم و تربیت و اقتصاد و... نیز چنیناند.
وقتی علم از دسترس مردم و از هدایت مردم و تعهد مسئولیت سر باز زد و منزوی و گوشهنشین و پارسا شد، لقمه بسیار چربی میشود که به سادگی در اختیار قدرتها قرار میگیرد. همچنان که امروز، علم آزاد شده از پیرایه ایدئولوژی و هر مکتب و مذهبی بیش از همه در اختیار دشمنان مردم، دشمنان ایمان و هدف و دشمنان نجات بشریت قرار گرفته است.
سلب مسئولیت از علم، ادب، شعر و هنر، اصل فریب قدرتهای مسلط بر بشریت است تا انسان را از بزرگترین سرمایهها و عوامل نجات و رفاه و ترقی محروم کند و دانشمندان و هنرمندان را -که بزرگترین سرمایه زندگی بشریند- از متن جامعه بیرون براند و در لابراتوارها و کلاسهای در بسته دانشگاهها محصور کند و به نوعی پارسایی آبرومندانه- به نفع خویش ناگزیرشان سازد.
در نهایت اینکه...
پس در واقع قبول مسئولیت زندگی، نقطه آغاز تمام دستاوردهای بزرگ است؛ زیرا آدمی بدون پذیرش مسئولیت از تعیین اهداف زندگیاش نیز اجتناب میکند و به فرض اینکه اهدافی را هم تعیین کند، از پیگیری آن عاجز خواهد بود. انسان مطابق آیه امانت به دلیل انسان بودن، بار مسئولیت امانت الهی را به دوش گرفته، از اينرو به هر اندازه که انسان از روحیه مسئولیتپذیری برخوردار باشد به همان اندازه کمال یافتهتر است و به هر میزان که در این اصل سستی کند انحطاط یافتهتر خواهد بود، چرا که بیمسئولیتی، بیتعهدی است و بیتعهدی نوعی انحراف و گام نهادن در کجیها و ناراستیهاست.
منابع:
کتاب مسئولیت شیعه بودن، دکتر علی شریعتی
الحیات، ج ۷ و ۸
مقاله مسئولیتپذیری اجتماعی در قرآن کریم با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی در المیزان
مفهوم شناسی مسئولیت پذیری و مؤلفههای آن بر اساس منابع اسلامی
/انتهایپیام/