گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ مسئله روایت و بهویژه «روایت پیشرفت» توجهها را در چند سال اخیر به خود معطوف کرده است. البته ناگفته پیداست که نه درباره مفهوم «روایت» و نه «پیشرفت» شاخص نگاری و نظریهپردازی جدی صورت نگرفته است. با همین دغدغه با فعالان این حوزه به گفتگو پرداختهایم تا موضوعاتی از قبیل معنا و ویژگیهای پیشرفت، تفاوت آن با توسعه، نقاط قوت و ضعف عرصه روایت پیشرفت را بسنجیم. از این رو با حجتالاسلام حمید آقانوری، پژوهشگر حوزه پیشرفت که از داوران دومین دوره جایزه کتاب پیشرفت بوده، به گفتگو نشستهایم.
بیش از یک دهه میشود که از واژه پیشرفت بهجای توسعه استفاده میکنیم. درحالیکه آنچه در نظر اغلب جامعه ایرانی به معنای رشد و پیشرفت در کشورهای اروپایی و آمریکایی شکلگرفته است، ذیل برنامههای توسعه در حال انجام است. درواقع اگر کشورهای خارجی بر برنامههای توسعه متمرکزشدهاند ما در ایران بر پیشرفت تأکید کردهایم. پس حتماً در پشت این تفاوت واژگانی، یک ادبیات و نظریه گفتمانی خاصی وجود دارد؛ ممکن است درباره تفاوت پیشرفت و توسعه بیشتر توضیح دهید؟
آقانوری: در مسئه روایت پیشرفت، اگر نقطه تاکیدی وجود داشته باشد، بیشتر در موضوع روایت است و نه پیشرفت، اینکه این واژه وارد ادبیات سیاسی ما شده، همه از هنر رهبر انقلاب است؛ ایشان در ۴۰ سال گذشته استاد خلق مفهوم و بازسازی مفاهیم بودهاند. پیشرفت هم یکی از واژههایی است که رهبر انقلاب خلق کردهاند و صراحتا در این ادبیات گفتمانی تاکید دارند که ما دیگر نمیخواهیم از کلمه توسعه استفاده کنیم؛ چون توسعه معانی، ابعاد و مفاهیم خاص خودش را به دنبال دارد. حالا صاحبان و اهل فن این موضوع، تفاوتهای توسعه و پیشرفت را ذکر کردهاند؛ در بحث روایت پیشرفت هم وقتی دقیق میشویم میبینیم که آن معنای لفظی پیشرفت یعنی به جلو رفتن نیز خیلی درک نشده است.
نکته کلیدی این ماجرا دراین است که اگر این جلو رفتنها و فراز و نشیبها اگر گفته نشود، به مرور از بین میرود و این اهمیت کار راویان پیشرفت را میرساند. البته که هر اتفاقی اگر به درستی روایت نشود، از دست میرود. نقش کلیدی حضرت زینب(س) در واقعه کربلا است
در داوری جایزه کتاب پیشرفت دو تلقی از این مسئله بین راویان وجود داشت؛ برخی اعتقاددارند که ما داریم روایت فراز و نشیبهای پیشرفت را ذکر میکنیم لذا حتی روایتهای شکست و پسرفت هم جزئی از این ماجراست. یک تلقی دیگر این بود که ما داریم روایت جلو رفتن و پیش رفتن را بیان میکنیم و روایتهای شکست صرفاً روایتهای تجربهگرا محسوب میشوند نه روایت پیشرفت؛ و این دو تلقی معمولاً به معنای لفظی پیشرفت نزدیکترند تا معنایی که در ذهن رهبر انقلاب از این واژه وجود دارد. حال نکته کلیدی این ماجرا در این است که اگر این جلو رفتنها و فراز و نشیبها اگر گفته نشود، بهمرور از بین میرود و این اهمیت کار راویان پیشرفت را میرساند. البته که هر اتفاقی اگر بهدرستی روایت نشود، از دست میرود. نقش کلیدی حضرت زینب (س) در واقعه کربلا است. درست بعدازاین واقعه مشخص میشود که با روایتگری هنرمندانه خود نگذاشتند این حادثه عظیم بهدست فراموشی سپرده شود.
روایت پیشرفت معمولاً در دو سطح قرار دارد، یک سطح این است که برای مخاطب روایت میکنید که در فلان حوزه، این اتفاق مهم افتاده است. مسئله اینجاست که بودن یا نبودن این روایت بر هویت شما اثر میگذارد. بهعنوانمثال مرحوم فضاییفر، توربین گازی تولید میکرد که به این علم محصول پیچیده میگویند یعنی محصولی که برای تولید آن باید از چندین علم مجزای هایتک استفاده کرد. در مراسمی بهعنوان بزرگداشت مرحوم فضایی، فرزند ۱۸ ساله آن با گریه تعریف میکرد که من واقعاً نمیدانستم که پدرم همچنین کاری کرده است و چنین توانایی داشته است؛ قطعاً شناخت جدید این پسر از پدر دانشمندش، هویت تازهای برای او به وجود میآورد. چون روایت پیشرفت بخشی از هویت افراد را میسازد و خیلی مهم است.
روایت پیشرفت یعنی روایت امکان رو به جلو و همه آدمها از این شرایط به جلو رفتن استقبال میکنند. ضلع دیگر روایت پیشرفت این است که این اتفاق رو به جلو با چه مدلی رقم خورده است. یکی از ویژگیهای پیشرفت این است که این عمل را تکرارپذیر میکند؛ یکی از کتابهای این حوزه در بخش مردمی که جزء سه کتاب برتر هم شد، «سخت شیرین» نام داشت؛ کتابی که در آن ۲۰ روایت از زنانی داشت که از وضعیت کنونی خود رضایت نداشتند و در مقابل ۲۰ روایت از زنانی داشت که علاوه بر نقش مادری و همسری یک فعالیت اجتماعی هم داشتند و توانسته بودند بین همه آنها تعادل برقرار کنند و از کار خود رضایت داشته باشند. در ماجرای روایت پیشرفت، علل و عوامل زیادی دخیل هستند که وقتی آنها را در کنار هم قرار میدهید، یک روایتی از تجربه برای شما میسازد و تجربه را از حالت منحصربهفرد بودن خودش خارج میکند و برای شما قابل تکرار میکند. حالا شما اگر راه را پیدا کردید، در مسیر این راه و طی شدنها، هراندازه هم زمین بخورید، برنده هستید. یک نکته دیگری که وجود دارد این است روایت پیشرفت، روایت جامعه پیشرفته نیست؛ ممکن است شما در جامعهای زندگی کنید که سراسر مشکل باشد، ولی یک فردی توانسته از نقطه الف به نقطه ب برود پس روایت پیشرفت اینجا یعنی روایت پیش رفتن نه روایت پیشرفته بودن!
این مثالی که فرمودید به نظر در همه جا میتواند اتفاق بیافتد. پس الزاما چه تفاوتی با گفتمان ما یعنی پیشرفت دارد؟
آقانوری: بله قرار نیست داستان کاملا متفاوت باشد. ممکن است ژاپنیها، آلمانیها و حتی آمریکاییها هم در این مسیر باشند.
احتمالا بروز و ظهور منظور رهبر انقلاب از پیشرفت، قرار بوده در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خودش را نشان دهد، اما معنای ما از روایت پیشرفت همان روایت رو به جلو رفتن و گام به جلو است. روایت پیشرفت میگوید که ما میخواهیم به سمت یک الگو حرکت کنیم و اساسا همین حرکت برای ما بسیار مهم است
پس چه اصراری دارید که از این واژه استفاده کنید و تاکید کنید که دیگر نمیخواهیم از کلمه توسعه استفاده کنیم.
آقانوری: روایت پیشرفت به لحاظ لغوی یعنی روایت پیش رفتن؛ و طبیعتا از اینکه کسی آمده و به این واژه یک سویه معنوی اضافه کرده، متاثر میشود. ولی چیزی که من درادامه درباره آن حرف زدم، الزاما همانی نیست که در ذهن رهبر انقلاب قرار دارد. احتمالا بروز و ظهور منظور رهبر انقلاب از پیشرفت، قرار بوده در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خودش را نشان دهد، اما معنای ما از روایت پیشرفت همان روایت رو به جلو رفتن و گام به جلو است. روایت پیشرفت میگوید که ما میخواهیم به سمت یک الگو حرکت کنیم و اساسا همین حرکت برای ما بسیار مهم است.
ویژگیهای این الگو مشخص است یا صرفاً در حد نظریه مطرحشده است؟
آقانوری: به لحاظ تاریخی برای رفتن به سمت این الگوها دچار لکنت و گرفتاری هستیم. در سال ۱۳۳۵ با بودجه اختصاصی شاه، گروهی از دانشگاه هاروارد به ایران میآیند تا برنامهای جامع و بلندمدت برای ما بنویسند؛ اما در سال ۴۱ با نوشتن نامهای اعتراف میکنند و تأکید دارند که ما در این سالها خسته نشدیم بلکه بافت اجتماعی و فرهنگی در ایران بهگونهای است که کمتر برنامهای در آن عملی میشود. گویا ما از همان اول با برنامهریزیها سر ناکوک داریم و این گره بهراحتی در الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت باز نمیشود! احساس میشود که این ماجرای الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت دچار یک انقطاع تاریخی است و خود رهبر انقلاب هم هر چه قدر تلاش کردند تا با جمعی از نخبگان به این ماجرا روح بدمند، عملاً اتفاقی نیافتاد و فکر میکنم خود ایشان نیز از این مرکز ناامید شدهاند.
این فرض وجود دارد که، چون سالها چارچوب نهادها و سازمانهای موجود در کشور بر اساس مدل توسعه پایهریزی شده، نمیتوان انتظار داشت که به یکباره آنها در مسیر پیشرفتی که از آن صحبت میکنیم، قرار بگیرند و اگر هم در حوزههایی شاهد یک سری اتفاقات جلوبرنده هستیم، نه بر اساس یک برنامهریزی بلندمدت، بلکه بر اساس دغدغههای شخصی یک عدهای اتفاق افتاده است و بر اساس همین هنوز الگوی مشخصی از آن در دست نداریم تا اگر در حوزههای مختلف بر اساس این الگوها جلو برویم، به پیشرفت برسیم.
آقانوری: بله، همچنین الگویی نداریم و اتفاقاً روایت پیشرفت باید از همین نقطه کار خودش را شروع کند. یک راه آن این است که راویان پیشرفت بر اساس مدلهای ذهنی و اندک نظریههایی که دراینباره وجود دارد، کار خودشان را انجام دهند، یک راه دیگر این است که بالاخره مصادیقی از پیشرفت اتفاق افتاده است؛ بهعنوانمثال در دورهای شما با پدیدهای کاملاً پیشرفته و بینظیر به نام جهاد سازندگی بر اساس کنشهای مردمی مواجه بودید. خب ما این نمونهها را داشتیم و در این مسیر خیلی مهم است چیزی که از آن تعریف میکنیم قابل شدن هست یا نه؛ روایت پیشرفت به شما میگوید که اولاً قابل شدن است و این هم نمونه آن؛ برخی اوقات به شما میگویند که اصلاً مگر میشود در این سیستم کاملاً اداری، بوروکراتیک و پیچیده، شما به پیشرفت برسید؟ وقتی درباره تولید توربینهای گازی به او میگویید، یعنی هم قابل شدن است و هم میشود. پس وقتی با چنین مصادیقی روبرو هستیم، میشود راه را پیدا و این مسیر را قابل تکرار کرد در غیر این صورت، بله ما هم قبول داریم که هنوز به الگوی کاملاً مشخص و شفافی در حوزه پیشرفت نرسیدهایم. اگر چنین الگویی وجود داشت که ما دچار عقبماندگی در حوزه عدالت نبودیم.
احساس میشود نهادها و سازمانهای اداری ما در یک نظمی برعلیه مسیر پیش برنده قرار دارند که هر وقت این نظم توسط عدهای شکسته شده، ما به یک دستاورد و پیشرفتی رسیدهایم.
آقانوری: بله دقیقاً همین است؛ بهعنوان مثال تا سال ۹۸ یک مشکلی در ایران وجود داشت که یک نفر با حل آن حالا به قهرمان این حوزه تبدیلشده است. مشکلی به نام «خرید اول»؛ یعنی اینکه مثلاً شما بهعنوان یک شرکت دانشبنیان یک قطعهای را خلق و اختراع میکنید و حالا میخواهید در مناقصه شرکت نفت شرکت کنید؛ مسئولان این مناقصه به شما میگویند که این قطعه را تا حالا به کجاها فروختهاید؟ و شما پاسخ میدهید که این اولین بار است و او هم طبیعتاً این ریسک را نمیکند که از قطعه شما استفاده کند! دقیقاً مثل مشکل سابقه کار که کمتر جایی شما را برای نخستین بار و بدون تجربه جذب میکند. حالا یک کارشناس و مهندسی به نام حمزه حسنی که سالها در شرکت نفت مشغول به کار بوده با مطرح کردن این موضوع تا پای قانون شدن آن جلو میرود که شرکتهای بزرگ در مناقصههای خود، تسهیلاتی برای شرکتهای دانشبنیان قائل باشند که اگر این قطعه ایرانی قابلیتهای فنی و استانداردهای لازم را داشت، باید در اولویت نسبت به خرید قطعه خارجی قرار گیرد و این مشکل خرید اول را به نحوی حل کرده است. دقت کنید که این اتفاق در سال ۹۸ یعنی ۴۰ سال بعد از انقلاب پیگیری و حلشده است.
من با همه تعاریف و مثالها و مصداقهای شما به این نتیجه رسیدم که پیشرفت با این مدلی که تعریف میکنید، میتواند در هرجایی اتفاق بیافتد و الزاماً اینگونه نیست که باید ذیل حکومت الله باشد؟
آقانوری: بله در همه جای دنیا این اتفاق میافتد. البته ما به این مدل نیاز داریم برای اینکه آن فرآیند و چگونگیها را توضیح دهیم. ما ادعا داریم که دنیای ما با دنیای غربیها متفاوت است. مثلاً درباره زن، ما آمدهایم زن بودن، مادر بودن، همسر بودن، خانهداری و داشتن یک نقش اجتماعی را در پیوند با یکدیگر توضیح دادهایم. الآن مسئله ما این نیست که این مصداق الگوی مشخصی ندارد، مسئله این است که یک خانم از شما میپرسد که چگونه بین اینها به تعادل رسیدهاید؟! یک بخشی از این چگونگی را شما از نمونههای موفق این حوزه استخراج میکنید. عرض من این است که یک جاهایی این الگوی ما مشخص است و مسئله ما چگونگی است که این را از بازخوانی سوژه میتوانیم بهدست آوریم و حالا روایت پیشرفت برای شما دو کارکرد دارد؛ یکی اینکه به باقی حوزهها چراغ سبز میدهد که شدنی است و در مرحله بعد به او چگونگی این راه را نشان میدهد.
/انتهای پیام/